


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی افزایش سرقت های آینه بغل خودروهای گران قیمت در مناطق مختلف شهری، پرونده هایی در مراکز انتظامی تشکیل شد و فیلم و عکس هایی از صحنه های سرقت مورد بررسی عوامل انتظامی قرار گرفت. در همین حال با دستورهای ویژه سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) نیروهای گشت در مناطق جنوبی و غربی مشهد تقویت شدند تا عاملان سرقت آینه بغل شناسایی شوند، از سوی دیگر گروهی تخصصی از نیروهای انتظامی با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی کسرویی (رئیس کلانتری نجفی) ماموریت یافتند تا ماجرای سرقت های مذکور را به طور ویژه پیگیری کنند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، این گونه بود که رصدهای اطلاعاتی، همزمان با ورود گشت های موتوری به کوچه و خیابان های حوزه استحفاظی آغاز شد ومنطقه به قرق پلیس درآمد. بررسی های اطلاعاتی نشان می داد که سارقان از یک دستگاه موتورسیکلت با پلاک مخدوش برای دستبرد به آینه بغل خودروها استفاده می کنند. در حالی که برخی از عوامل انتظامی روی پلاک موتورسیکلت و نوع آن متمرکز شده بودند ناگهان یکی از گشت های موتوری در نیمه های شب یازدهم اردیبهشت به موتورسوارانی برخورد کردند که کاپشن و شال گردن به تن داشتند. همین موضوع ظن ماموران را برانگیخت و آن ها را هنگامی زیر نظر گرفتند که به طرف یکی از خودروهای گران قیمت پارک شده در حاشیه خیابان حرکت می کردند. وقتی موتورسواران قصد سرقت آینه بغل را داشتند، بی درنگ نیروهای انتظامی وارد عمل شدند اما سرنشین موتورسیکلت متوجه موتورسیکلت گشت شد و فریادزنان از همدستش خواست فرار کند!
بنابر گزارش روزنامه خراسان، طولی نکشید که عملیات تعقیب و گریز شبانه در کوچه و خیابان های منطقه رضاشهر مشهد ادامه یافت اما دو جوان که گویی به صورت حرفه ای موتورسوار هستند تلاش میکردند تا موتورسیکلت پلیس را واژگون کنند به همین دلیل مدام آن ها را به نقاط دست انداز می کشاندند و با ویراژهای عجیب، راه را بر حرکت سریع نیروهای انتظامی سد می کردند اما پلیس های کارآزموده نیز به راحتی، ترفندهای دزدان موتورسوار را پشت سر می گذاشتند و همچنان به تعقیب ادامه می دادند تا این که دیگر چاره ای جز شلیک نیافتند. در این شرایط بود که سرنشین موتورسیکلت گشت انتظامی ابتدا چند تیر هوایی شلیک کرد و به دزدان موتورسوار هشدار داد تا توقف کنند اما سارقان که خود را موتورسواران حرفهای می پنداشتند نه تنها به این تیراندازی ها توجهی نکردند بلکه بر سرعت موتورسیکلت نیز افزودند تا در تاریکی شب از میان کوچه پس کوچه های باریک بگریزند. عوامل انتظامی دقایقی بعد لاستیک موتورسیکلت را هدف قرار دادند و با شلیک گلوله موتورسیکلت سارقان را واژگون کردند ولی باز هم دزدان آینه بغل، موتورسیکلت را رها کردند و با پای پیاده گریختند که پس از طی مسافتی کوتاه و با چند فن دفاع شخصی نیروهای انتظامی،در چنگ قانون گرفتار شدند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با دستور شبانه رئیس کلانتری، دو متهم به مقر انتظامی منتقل شدند و مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفتند ولی با خونسردی خاصی ارتکاب هرگونه سرقت را در حالی انکار می کردند که نیروهای انتظامی 7 عدد آینه بغل خودروهای گران قیمت را از زیر کاپشن های آنان کشف کرده بودند. ساعتی بعد اما فیلم های سرقت برای دزدان به نمایش درآمد و آن ها با مشاهده صحنه های سرقت دیگر چاره ای جز اعتراف ندیدند و راز سرقت های آینه بغل خودروها را فاش کردند.
دو متهم 19 و 21 ساله در اعترافات خود به افسران دایره تجسس کلانتری نجفی گفتند: ما برای فردی معروف به «لپ لپ» کار می کنیم.
او در مرکز شهر لوازم استوک فروشی خودرو دارد و با یکدیگر در پیست موتورسواری آشنا شدیم. آن روز ما در پیست با موتورسیکلت ویراژ می دادیم که سجاد معروف به «لپ به لپ» ، نزد ما آمد و ضمن تعریف و تمجید از حرکات نمایشی و سرعت سریع ما در پیست موتورسواری ، طرح دوستی با ما ریخت و چند روز بعد مدعی شد که برای برخی خودروهای گران قیمت به آینه بغل نیاز دارد و از ما خواست برایش آینه بغل سرقت کنیم و پول خوبی هم بگیریم؛ چرا که او معتقد بود به خاطر موتورسواری حرفه ای ما، پلیس نمی تواند ما را تعقیب کند! به همین دلیل هم در مدت کوتاهی پولدار می شویم! بعد از این ماجرا «لپ لپ» تصاویر آینه بغل هایی را که برای خودروهای گران قیمت نیاز داشت از طریق فضای مجازی ارسال می کرد و ما هم با پرسه زنی در مناطق مرفه نشین شهر، خودروهایی را که آینه بغل مشابه داشتند شناسایی می کردیم و در صورت تایید «لپ لپ» آن را می ربودیم و به او تحویل می دادیم.
براساس گزارش روزنامه خراسان، به دنبال اعترافات جلال و جواد (متهمان دستگیر شده) بی درنگ عملیات دستگیری سرکرده باند در دستورکار نیروهای انتظامی قرار گرفت و گروهی از افسران دایره تجسس با هماهنگی های قضایی، به طرف استوک فروشی لوازم خودرو (قطعات کارکرده و دست دوم) به راه افتادند اما مالخر مذکور در فروشگاه حضور نداشت ولی بیش از 50 عدد آینه بغل سرقتی که توسط سارقان شناسایی شده بود، در حضور یکی از بستگان «لپ لپ» جمع آوری و به کلانتری منتقل شد.
این درحالی است که تعدادی از مال باختگان با مراجعه به کلانتری نجفی، آینه بغل خودروهای خود را شناسایی کرده اند.
تحقیقات بیشتر زیر نظر سرگرد حقیقت نژاد (رئیس دایره تجسس کلانتری نجفی) برای دستگیری سرکرده باند و دیگر عوامل مرتبط با این پرونده همچنان ادامه دارد.
اختصاصی خراسان

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خان در بند
نخست وزیر سابق پاکستان در اسلام آباد توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.اقدامی که تنش سیاسی در این کشور را بار دیگر به اوج می رساند
بالانشینها و ناکامان گیشه
نیکی کریمی، بهرام افشاری،احمد مهرانفر و دیگر ستارههای فیلمهای در حال اکران چه عملکردی در جذب مخاطب به سینما دارند؟
مائده کاشیان

از 10 سالگی کاردستی خودرو میساختم
از او میپرسم که تصمیمش برای ساخت این خودرو به چه زمانی برمیگردد که میگوید: «من از 10 سالگی به ساخت کاردستی علاقه داشتم. بیشتر کاردستیهایم در حوزه خودرو و موتور بود. سال 98 یک خودروی چوبی درست کردم. اوایل سال 1401 تصمیم به ساخت خودروی مینی اسکانیا گرفتم و الان دقیقا یک سال است که بدون امکانات و هیچ حمایتی روی آن کار میکنم تا آن را بسازم و موفق شدم».
گیربکس ۵ سرعته، فرمان هیدرولیک و ...
مرشدلو درباره مشخصات فنی این خودرو میگوید: «این خودرو با نیروی محرکه موتورسیکلت ۱۲۵ سیسی هوندا کار میکند که البته تقویتهای زیادی روی آن انجام دادم. در مرحله آزمایش توانست سرعت ۶۵ کیلومتر در ساعت و تحمل بار ۳۰۰ کیلوگرم را به ثبت برساند، اما الان سرعت را به 75 کیلومتر در ساعت رساندم. قابلیت حرکت روی 3 چرخ را دارد. بدنهاش، ورق ضد زنگ است. گیربکس 5 سرعته دارد. لاستیکهایش هم مربوط به پراید است و سیستم جلوبندی آن هم ترکیب 2 خودروی پراید و پیکان است. ارتفاع این اسکانیا تقریبا 2 متر است. 300 کیلو وزن خالص خود خودرو است و 300 کیلو هم بار روی آن گذاشتم و آزمایش کردیم که توان تحمل آن را داشته باشد. از نظر من بیشتر هم جواب میدهد، ولی چون آزمایش نکردیم، همان 300 کیلو را میگویم».
هنرآموز رشته مکانیک و برق خودرو هستم
«من دانشآموز نیستم، خیلی از سایتها و در فضای مجازی به اشتباه زدند که دانشآموزم. من هنرجو هستم و رشتهام مکانیک و برق خودرو است». او ادامه میدهد: «به این رشته آمدم چون علاقه زیادی به آن داشتم و میخواستم بهصورت علمی با وسایل مکانیکی بیشتر آشنا شوم، نحوه کارکردش را باطرح ها و الگوها بدانم و ... ».
تا امروز فقط خانوادهام حمایتم کردند
«تنها افرادی که تا امروز من را حمایت کردند، فقط خانوادهام بودند. اگر تشویقهای آنها نبود، من هیچ وقت موفق نمیشدم». او درباره هزینههای ساخت این اسکانیا هم میگوید: «هزینهاش بهخاطر این که قطعات را بهصورت یک جا نخریدم و هر قطعه را از یک جایی خریدم، دقیق حساب نکردم. همه هزینهها را پدرم داد و ساخت آن کامل با من بود. کم کم از پدرم پول میگرفتم، میرفتم از نیشابور یا مکانیکیها و فروشگاه های لوازمیدکی در مشهد، قطعات را میخریدم. پدرم راننده کامیون است و روی خودروی مردم کار میکند.»
چندین بار شکست خوردم ولی ناامید نشدم
از او میپرسم که آیا در این مدت از کسی راهنمایی گرفته که میگوید: «این جا کسی بلد نبود که بتوانم از او راهنمایی بگیرم. چند نفری هم که از خودرو سردرمیآوردند، فقط میخواستند من را ناامید کنند. مثلا میگفتند که به چه چیزهایی ذهنت را درگیر میکنی، وقتت را هدر نده، به درس خود برس و برو دنبال کارهای دیگر. یک جورهایی میخواستند من را منصرف کنند. سختترین قسمت ساخت این خودرو، شاسی و سیستم تعلیق جلوی آن بود؛ چون باید خیلی دقیق میبود و چندین بار هم شکست خوردم و آنقدر شکل آن را تغییر دادم تا به نتیجه رسیدم و ناامید نشدم.»
اسکانیای من از پراید بهتر است
از او میپرسم که آیا خودروی سواری هم دارند که میگوید: «ما یک پراید داریم، اما این اسکانیایی که من ساختم هم امنیتش بیشتر است و هم میدانم اگر خراب شد، باید دقیقا چه کار کنم تا سریع درست شود. خودروهای داخلی را میشود خیلی بهتر کرد. هم از نظر پلتفرم، هم مصرفشان و هم فنیشان قابل ارتقا ست. امیدوارم کسی به فکر باشد. من در این سالها، همه اوقات فراغتم را روی همین خودروها و تحقیق درباره ساختشان سپری کردم. در هوای سرد و گرم در حال تلاش برای ساختن این خودرو بودم. من این خودرو را ساختم تا به همه ثابت کنم که میتوانم خودرویی 10 برابر بهتر از این بسازم. هدفم هم این است که از این خودروها بسازم و به جای موتور سه چرخ بفروشم چون قدرت حمل بار خوبی دارد و ایمنیاش بیشتر است. آپشنهای خیلی جذابی هم میشود به این خودرو اضافه کرد».
اسکانیایم مشتری 200 میلیونی دارد
از او میپرسم آیا تا امروز، خریداری برای آن پیدا کرده که میگوید: «بخشدار، مسئولان استانی و بعضی از همکلاسیهایم پشت فرمان نشستند و همه میگویند با این که اندازهاش نسبت به خودروهای سنگین کوچک است، ولی رانندگی با آن با خودروهای دیگر یکی است. اگر بتوانم آن را ثبت کنم که عالی میشود. تا حالا چند خریدار بوده که به من گفتند یک قیمتی بگو تا خودرو را بخریم، ولی الان قصد فروش آن را ندارم. مثلا یک نفر از کرج بود که عشق اسکانیا بود، به من گفت من که نمیتوانم اسکانیای واقعی بخرم، ولی حداقل این را میتوانم بخرم و بالای 200 میلیون تومان میخواست. هم سن و سالهای خودم هم چندین نفر دنبال این خودرو هستند. یک نفر به من گفت دو تا موتور دارم، هر دو را به تو میدهم، این خودرو را به من بده».
فرصت سر زدن به فضایمجازی را ندارم
«قبلا دوست داشتم که مکانیک شوم و خودروها را تعمیر کنم، اما الان دوست دارم خودرو بسازم. به خصوص آفرود بسازم چون در جایی که ما زندگی میکنیم، کوه زیاد است». او درباره پیجهای زیادی که در شبکههای اجتماعی به نامش در چند روز اخیر ساخته شده هم میگوید: «من در شبکههای اجتماعی فقط یک پیج دارم، اما اصلا نمیرسم به همان یکی هم سر بزنم چون فضای مجازی وقت من را میگیرد. واکنشها در شبکههای اجتماعی به ساخت این خودرو مثلا از 100 تا کامنت، 4 نفر نظر منفی داشتند که این خودرو چیه ساختی، اگر به من هم این وسایل را بدهند، میسازم و ...، ولی 96 درصد دیگر تشویقم میکردند که وقت گذاشتم و این خودرو را ساختم». او در پایان میگوید:«از شرکتهای خودروسازی هیچ فردی با من تماس نگرفته، ولی رسانهها و صداوسیما، می خواهند با من صحبت کنند».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

زمانی در چنین روزهایی، گوشه و کنار شهر، افرادی را میدیدیم که چادر به دست، در حال تکاندن درختهای توت بودند
کاری که فقط محدود به لذت خوردن توت نبود و یک سرگرمی جذاب در دورهمیها محسوب میشد
در این پرونده ضمن بیان دانستنی هایی جالب، با توت خوری هم خاطرهبازی کردیم
آداب توتخوری
آشنایی با تکنیکهای اصلی تکاندن درخت
توت و رسم جالبی که قدیمیها
به آن پایبند بودند
علیرضا کاردار | روزنامهنگار
مکان و زمان توتخوری
توت تمیز را با شکم خالی بخورید، بعدش دوغ محلی بنوشید و ... تا هضم آن راحتتر باشد
هر سال بیشتر شاهد از بین رفتن درختان توت در سطح و حاشیه شهر و مناطق ییلاقی هستیم. دلیلش هم ممکن است منطقی باشد؛ از کمآبی گرفته که البته درخت توت به آب زیادی نیاز ندارد تا ایجاد آلودگی برای معابر و البته گسترش ساخت و سازها. زمانی در هر کوچه و محله درختان توتی بودند که وقف مردم شده بودند. در همین مشهد از بولوار ملکآباد و وکیلآباد گرفته تا روستاهای اطراف و... اما امروزه اگر کسی هوس توتخوردن کند یا باید آن را با قیمت بالا از میوهفروشیها بخرد، یا سطل و ملافه به دست راه بیفتد تا بلکه در حاشیه میدان یا بیرون شهر، یک درخت توت پیدا کند. تازه اگر توتی به شاخه مانده باشد. البته که باید درنظر داشت با افزایش آلودگی هوا در شهرها، اکنون خوردن توت درختان وسط شهر از نظر بهداشتی خیلی مورد تایید نیست. این روزها، در حاشیه جاده طرقبه، جاده قدیم قوچان، بولوار شاهنامه و ... درختهای توت زیادی وجود دارد. بد نیست این را هم درنظر بگیریم که خوردن زیاد توت مضر است و قدیمیها بعد از توتخوری، دوغ میخوردهاند. دلیلش هم این است که گفته میشود طبع توت گرم است و برای جلوگیری از نفخ و شکمدرد و همچنین از بین بردن آلودگیهایی که روی آن نشسته، باید بعد از خوردن توت، دوغ و مخصوصا دوغ دستساز و محلی خورد. همچنین متخصصان توصیه میکنند موقعی توت بخورید که شکم خالی باشد، مثلا صبح ناشتا یا عصر در فاصله ناهار و شام تا زودتر هضم و مواد مغذی آن بهتر جذب بدن شود. ️معمولا اگر روی غذاهای سنگین به خصوص غذاهای گوشتی، توت بخوریم هضم آن مشکل است و باعث ایجاد نفخ میشود.
ایستگاه اول و آخر توت
توتها از مرحله چیدن تا تبدیل به محصولات جانبی چه چرخهای را میگذرانند؟
توت تازهخوری اصلا همه لذت خوردن توت به تازه چیدن آن از روی درخت است. وقتی که توتهای سفید و شیرین از لابهلای برگهای سبز درخت خودنماییمیکنند و هنوز دست کسی به آنها نرسیده است. خیلیها معتقدند باید پارچهای زیر درخت توت گرفت، آن را از روی درخت تکاند و باران توت راه انداخت. هر فنجان 140 گرمی توت، 88درصد آب دارد و تنها 60 کالری. به همین دلیل است که با خوردن چند دانه توت هم کامتان شیرین میشود، هم میتوانید تشنگیتان را رفع کنید و هم نگران اضافهوزن نباشید.
شیره توت «شیره توتپزان» خاطره جمعی زنان قدیمی است. زنان هر آبادی بعد از جمع و کیلو کردن توتهای هر فرد، آن را در دیگ میریختند و به صورت دستهجمعی شیره میپختند. پخت شیره توت کار پرزحمتی بود که باید برای آن حوصله به خرج میدادند. از آن دست کارهایی که اگر یک لحظه از آن غافل شوید شاید آب توتها ته بکشد و بسوزد. این روش برای میوه توت که نچیده، آب میاندازد و ماندگاری کمی دارد یک راهحل کاربردی به حساب میآید. شیره توت کالری بالایی دارد و برای کسانی که دیابت دارند بهترین جایگزین مربا و شکر است.
توت خشک برای خشککردن، توت رسمی، همان توتهایی که خالهای سیاه دارند مناسبتر از بقیه است. در گذشته پارچههای نخی سفید و بزرگی را زیر شاخههای درخت توت پهن میکردند و تا زمانی که آفتاب آنها را خشک نکرده بود، دست به توتها نمیزدند. هم اکنون به دلیل آلودگی هوا حتی در روستاها، توت را به صورت صنعتی خشک میکنند. توت خشک برای بعضی حکم قند در قندان را دارد. مقادیر زیادی ویتامین، آهن، کلسیم، آنتیاکسیدانهای مختلف و پروتئین از چیزهایی است که میتوانید با خوردن توت خشک به دست بیاورید.
برگ توت چیدن توت در ظرف قاعده دارد. اول باید چند ردیف برگ چید، بعد توت را داخل ظرف ریخت و در نهایت باز هم با چند لایه برگ روی آن را پوشاند. بعضی هم با دمنوش برگ درخت توت، آرتروز و دردهای مفصلی خود را کم میکنند. بیش از همه اینها برگ درخت توت، غذای اصلی کرمهای ابریشم است. نوغانداران(تولیدکنندههای کرم ابریشم) همیشه در فصل بهار به دنبال برگ تازه درخت توت هستند؛ چون کرم ابریشم بعد از بیرون آمدن از تخم، هیچ غذای دیگری جز برگ درخت توت نمیخورد.
4 دانستنی که به «توت» ربط دارد
توت سفید یکی از محصولات باغی و قدیمی شهر مشهد و استان خراسان است و انواع مختلف دارد، اما خوشمزهترین آن توت «خراسانی» است که در بعضی از شهرها آن را به نام «بخارایی» و «مشهدی» هم میشناسند. اقلیم خراسان باب کاشت درخت توت است و در واقع شما در شهرهای این استان بیشتر با درخت توت مواجه میشوید تا بقیه شهرهای ایران.
در گذشته خراسانیها در مسیر حرکت زائرانی که به مشهد میآمدند درخت توت میکاشتند و توت نذر زائران امام رضا (ع) بود. زائران زیر سایه مینشستند، با چند دانه توت، قوت میگرفتند و به راه خود ادامه میدادند. اصلا تا همین چند سال پیش کسی توت را نمیفروخت. شهر پر بود از درختهای توت وقفی و همسایههایی که توتها را کاسه کاسه تعارف میکردند.
شگفتزده میشوید ولی باید بدانید موزها به خانواده «توت» تعلق دارند. براساس لغتنامه جهانی جدید، «بوتیکال بری»به انواع میوههایی گفته میشود که یک بدنه گوشتی و آبدار داشته و هسته آنها درون گوشت میوه پنهان شده است. بر اساس این تعریف، موز در خانواده توت ها دستهبندی میشود.
توت خوردن گاهی کار دست مردم داده است. برای مثال روزنامه نوبهار در شوال سال 1339هجریقمری در خبری «بروز مرض به واسطه توتخوری» را منتشر کرده است و به مردم هشدار میدهد: «به واسطه خوردن توت اخیرا بعضی امراض در مشهد بروز نموده. برحسب تصویب اطبای بلدی خوردن توت قدغن شده و اکید منع ورود توت به شهر نمودهاند.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.