


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

انگیزه ساخت مدرسه
در 77 سالگی سرپا
نگهم داشته است
قبل از شروع گفتوگویمان درباره مدرسه نوجوانان، «دلیلی» درباره شرایط این روزهایش میگوید: «الان که بازنشسته هستم ولی قبل از آن، کارمند بخش اداری دانشگاه بودم. حالا هم به دلیل بیماری سرطان، 5 یا 6 ماه است که هر روز به بیمارستان برای پرتودرمانی میروم اما اگر بتوانم خدمتی در راستای هدفم داشته باشم، انرژی میگیرم. در این مدت که مدرسهسازی اولویتم شده و بیش از 40 سال است که تمامی تلاشم را برایش میکنم و وقت میگذارم، لذت بینظیری را تجربه کردم و انرژی خاصی هم به من دست داده که شاید همانها من را در 77 سالگی در مبارزه با سرطان سرپا نگه داشته و حالا این توان را پیدا کرده ام که باز هم تلاش کنم و این تجربه را انتقال دهم.»
دغدغههایم برای 4 پسرم باعث شد مدرسهساز شوم
«دلیلی» درباره این که چرا تصمیم به فعالیتهای خیرخواهانه در زمینه مدرسهسازی گرفته است، میگوید: «من چهار فرزند پسر دارم که از لحاظ سنی، پشت سر هم هستند. دهه70 اینها در یک مدرسه ابتدایی، مشغول تحصیل بودند و به دلیل دغدغهای که من در مرحله اول برای فرزندان خودم داشتم و این را وظیفه هر اولیایی میدانم که دغدغه تربیت و آموزش فرزند را در خانه دومش که مدرسه است، باز هم داشته باشند، با رفتوآمد و پیگیریهایم به عنوان رئیس انجمن این مدرسه انتخاب شدم و بیش از 12 سال، آن جا بودم؛ اما چرا تصمیم به مدرسهسازی گرفتم؟ مدرسه پسرهایم در ابتدا یک نوبته بود. این مدرسه در منطقه پاسداران تهران بود، آن زمان آپارتمانسازی بهطور ناگهانی شروع شد و این منطقه که به اندازه چند استان کوچک کشور وسعت دارد، تراکم دانشآموزیاش بسیار بالا رفت. خود به خود، مدرسه به نوبت دوم کشیده شده و هر کلاس، 40 یا 45 نفر دانشآموز داشت. یک بار نماینده معلمان آمد و خیلی تند و پرخاشگرانه به من گلایه کرد که آقای «دلیلی»، شما چه توقعی از معلمهای این مدرسه دارید که ما نمونه شویم؟ کلاسهای 45 نفره قابل کنترل نیست و .... ، یک فکری به حال این مدرسه بکنید. این گله هرچند تند بود اما من با سعهصدر این انتقاد را گوش و عمیقا فکر کردم که این گله به حق است و من باید به عنوان مسئول انجمن این مدرسه، فکری به حال رفع این مشکل بکنم. آن زمان کشور درگیر جنگ تحمیلی بود و بودجه قابل اتکایی برای ارتقای فضای آموزشی نداشت. در نهایت من انجمن را جمع کردم و گفتم که ما باید حداقل یک مدرسه در کنار این مدرسه بسازیم تا فرزندان خودمان را نجات دهیم. 22 نفر در انجمن بودند و فقط پنج نفر به من لبیک گفتند اما چون مصمم بودم، شروع به ساخت مدرسهای در کنار این مدرسه کردم».
با وزیر وقت آموزشوپرورش تا ساعت
11 شب در پیلوت مدرسه بحث کردم
«اولین مدرسه مشارکتی کشور به نام اولیا را در منطقه 4 ایجاد کردم و در سال 74 این مدرسه احداث شد، با اینکه هیچ کمک دولتی برای آن گرفته نشد». او درباره این مدرسه میگوید: «در مراسم افتتاحیهاش، وزیر وقت آموزشوپرورش حضور پیدا کرد و زمانی که متوجه طرح من شد، هرچند قرار بود بعد از افتتاح سریع تشریف ببرد اما ماند و تا 11 شب در پیلوت مدرسه با هم بحث کردیم و آن جا تصمیم به این گرفته شد که من طرح خیرین مدرسهساز را در کشور پیاده کنم. تقریبا دو ماه وقت گذاشتم و اساس نامهای تنظیم شد و در نهایت در سال 1377 اولین گروه خیران مدرسهساز استان تهران تاسیس شد. بعد از آن به لطف پروردگار و مردم مسئولیتشناس کشورمان که همیشه در کارهای خیر پیش قدم میشوند، هر سال تعداد خیرین مدرسه ساز ما افزایش پیدا میکرد به حدی که بعضی سالها، بودجه ما از بودجه عمرانی آموزشوپرورش برای ساخت مدرسه هم پیشی میگرفت.»
دلنوشتههای دانشآموزان جرقه ایده ساخت مدرسه نوجوانان را در ذهنم زد
این خیر مدرسهساز درباره ماجرای مدرسه نوجوانان که با نام 284 دانشآموز نیکوکار تزیین شده است، میگوید: «چراغ اصلی این طرح را دانشآموزان در ذهن من روشن کردند. آنها انشا و دلنوشتههایی را برای من میفرستادند و من میدیدم که این دانشآموزان علاقه مفرطی به خیر شدن دارند، مثلا مینوشتند که ای کاش ما هم میتوانستیم خیر مدرسهساز شویم ولی این امکان وجود ندارد. همین ماجرا جرقهای شد برای من که چرا این حس خوب را نباید به این دانشآموزان انتقال دهیم و امکان تجربهاش را برایشان فراهم کنیم؟ بنابراین از خیرین همین منطقه، یک گروهی را تشکیل و این طرح را به آنها پیشنهاد دادم. خوشبختانه این افراد موافقت کردند و پیگیر ماجرا شدم».او ادامه میدهد: «من همیشه در افتتاحیههای مدارس مشارکتی به خیران میگویم شما از زیرکترین و باهوشترین افراد هستید که پولهایتان را به این حوزه فرهنگساز، آدم ساز و ... هدیه میکنید. اتفاقا همین شرایط را من در بچهها دیدم. یعنی در مدرسه وقتی بررسی کردم که ببینم چه دانشآموزهایی از این کار استقبال کردند، دیدم تیزهوشترین دانشآموز میآمد و از طریق اولیایش درخواست سهیمشدن در ساخت مدرسه را میداد. وقتی خیلی استقبال شد، گفتیم هر دانشآموز میتواند به اندازه یک متر مربع در ساخت، شریک شود، حداقل را یک متر مربع در نظر گرفتیم تا اگر در این کار سهیم شد، خیر مدرسهساز شود. آن زمان که ما شروع کردیم، هر سهم یک میلیون تومان شد. قصدمان هم این بود که پول توجیبی بچهها باشد. در همین زمینه، بعضی دانشآموزان جوری سبقت گرفتند که ما نتوانستیم بقیه را سهیم کنیم که اینها را رزرو کردیم برای پروژههای بعدی. 50 درصد بودجه مورد نیاز ساخت این مدرسه از طریق دانشآموزان و بقیهاش را هم از خودمان و دیگر اولیا تامین کردیم و این تابلوی بسیار ارزندهای که در دل دیوار مدرسه با نام 284 دانشآموز مزین شده، کار ماندگاری شد.»
از خانواده ما 3 نسل خیر مدرسهساز شدند؛ پدربزرگ، فرزند و نوه
مجری طرح متریک درباره این که دانشآموزان تا چند سهم برای ساخت این مدرسه، بانی شدند هم میگوید: «برای شروع خودم، فرزندانم، نوههایم و اعضای مجمع خیرین مدرسهساز و خانوادههایشان در این طرح پیشقدم شدیم و سپس با کمک مدیران مدارس آن را به دانشآموزان انتقال دادیم. دانشآموزانی که دلشان میخواست به عنوان خیر مدرسهساز سهمی در نوسازی و ساخت مدارس داشته باشند از آن استقبال کردند. کمک و میزان سهیمشدن خیلی از دانش آموزها از پول توجیبی خودشان بود. برای هر سهم، یک میلیون تومان در نظر گرفتیم. تعدادی از دانشآموزان با کمک اولیایشان تا 50 سهم خریدند. الان تقدیرنامهای که به این دانشآموزان دادیم، زینت اتاقشان شده است. هر سهم یک میلیونی، رقم بالایی نبود چون بیشتر این دانشآموزان، موبایل و تبلتشان چندین برابر این سهم میارزد. این مسئله یک کار مشارکتی عظیمی بود که نتیجهاش، ساخت متفاوتترین مدرسه کشور شد.»
این جا آراستهترین مدرسه منطقه است
به گفته مدیران آموزشی و معلمها، دانشآموزان مدرسهای که در این طرح شرکت کرده و سهمی در ساخت مدرسه داشتهاند، تعلقخاطر خاصی به مدرسه دارند و آن را مثل خانه خودشان دوست دارند. «دلیلی» در این باره میگوید: «این مدرسه یکی از تمیزترین و آراستهترین مدارس منطقه است چون دانشآموزان آن در پاک سازی و به سازی آن مشارکت میکنند، به عبارت دیگر این جا را خانه دوم خودشان میدانند. البته این را هم باید اشاره کنم استاندارد فضای آموزشی برای یک دانشآموز، 8.5متر مربع است اما متاسفانه در تهران که پایتخت کشور است، 4.2متر به هر دانشآموز میرسد. الان بچهها در بعضی مدارس حتی یک حرکت کششی ساده هم نمیتوانند انجام دهند چون خیلی فشرده هستند. طبیعتا وقتی والدین این صحنهها را میبینند، علاقهمند میشوند حتی اگر شده از هزینههای زندگیشان بزنند تا به مدرسهسازی کمک کنند. شاید برایتان جالب باشد که من تعداد بسیاری از این خیرین را میشناسم که با کمک برای یک مدرسه شروع کردند اما بعدش در بازسازی 120 مدرسه مشارکت کردند.»
کمکهای «دایی»، «کریمی»، «قاسم افشار» و ... برای مدرسهسازی
او درباره چهرههای سرشناسی که در این سالها به گروه خیرین مدرسهساز تهران کمک کردهاند هم میگوید: «قاسم افشار، گوینده شبکه یک، یکی از خیرهایی بود که من کشف کردم. خدا رحمتش کند، بیان بسیار موثری داشت و حضور و صحبتهایش در شروع همایشهای ما، سرمنشأ خیر می شد و روز به روز در همایشها استقبال بیشتری برای کمک می شد. آقای نظاماسلامی هم در بسیاری از همایشهای ما به طور رایگان حضور پیدا میکرد و اثرگذار بود. محمدرضا خیرخواه، از گویندههای صبح بخیر ایران و خبرنگار صداوسیما بود که او هم خیلی به ما کمک کرد. از افتخارات من است که رسانهایها به من برای رسیدن به این هدف خیلی لطف داشتند. الان هم به من مراجعه کردند که زندگی نامهام را مستند کنند. قرار است تا چند وقت دیگر با پسر و نوهام به تلویزیون هم بروم. دو تا از ورزشکارها هم به من کمک کردند، آقای «علی دایی» و «علی کریمی» در فضاهای محروم منطقههای جنوب کشور فعالیت دارند و توانستند موفق هم باشند و در مدرسهسازی هم به ما کمکهای خوبی داشتند که از آنها هم ممنونم».
نام یکی از مدارسم را به اسم شهید «صارمی» مزین کردم
«من الان فقط با حقوق بازنشستگی زندگیام را میگذرانم اما این لطف خداوند در حق من است که بتوانم برای مدرسهسازی به کشورم خدمت کنم.» او ادامه میدهد: «زمانی که سیل سه استان کشور را فراگرفته بود از جمله گلستان، خوزستان و لرستان، شنیدم در یکی از روستاهای لرستان، بچهها در کانکس تحصیل میکردند. من پیشنهاد کردم که یک مدرسه سه کلاسه در آن روستا ساخته شود و هنوز هم فرصت نکردم به آنجا بروم ولی خوشبختانه الان دانشآموزان در آن مدرسه درس میخوانند. چند وقت پیش اهالی آن روستا با من تماس گرفتند که ما یک شهید خبرنگار داشتیم به اسم شهید صارمی، آرزو داشتیم که نام تنها مدرسه روستایمان را به اسم ایشان بگذاریم و من به سرعت موافقت کردم. اصلا باورشان نمی شد چون اداره نوسازی مدارس اجازه نمیداد و میگفت حتما باید به نام خیر باشد. من گفتم اصلا مانعی ندارد چون کار برای رضای خدا بوده، حتما این کار را بکنید و این مدرسه را به نام شهید «صارمی» مزین کنید چون من بیشتر راضی هستم.»
میخواهم 5 میلیون دانشآموز مدرسهساز داشته باشیم
«دلیلی» درباره اهداف و آرزوهایش هم در 77 سالگی میگوید: «بعد از افتتاح مدرسه نوجوانان، دانشآموزان و پدر و مادرهای زیادی از ما درخواست کردند که در این طرح مشارکت کنند. من خوشبین هستم و این مسئله را در خودم میبینم که وقتی ما در کشور 15 میلیون دانشآموز داریم، در یک فرصت پنج ساله، بتوانیم حداقل یک سوم از این دانشآموزان یعنی پنج میلیون نفر را خیر مدرسهساز کنیم و این ها سرمایه عظیمی برای کشورمان خواهند شد. البته این مسئله لازمهاش این است که مسئولان آموزش و پرورش حمایت کنند. با وزیر جدید هم دو ماه قبل صحبت کردم و استقبال کردند که این طرح در کشور پیاده شود و نیاز به حمایت ایشان برای تحقق این هدف داریم. تنها آرزوی من قبل از رفتن به دیار باقی، این است که پنج میلیون خیر دانشآموز به وطنم اضافه کنم.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ثانیهها در این نوع عملیات حکم مرگ و زندگی را دارند
رئیس اورژانس تهران درباره این ویدئو میگوید: «روز جمعه قلب اهدایی از شیراز توسط اورژانس کشور به فرودگاه مهرآباد منتقل شد. چون در این عملیات ثانیهها اهمیت دارند؛ شیوه کلی ما زمانهایی که قلب اهدایی با هواپیما به فرودگاه مهرآباد میآید، این است که از آن جا هم برای اینکه زمان را از دست ندهیم با بالگرد آن را به بیمارستانهای داخل تهران میرسانیم. بیمارستانهایی که پد فرود بالگرد دارند، طبیعتا بالگرد به خود بیمارستان میرود، آنهایی که ندارند، همکاران حوزه انتظامی نزدیکترین محل به بیمارستان را که از قبل با آن مرکز درمانی هماهنگ شده و برنامهریزیهای لازم انجام شده، میبندند و ما در کمترین زمان قلب را خارج میکنیم. اگر شما دقت کرده باشید، در همین ویدئو ما در کمتر از 2 دقیقه قلب را از بالگردی که فرود آمده خارج میکنیم و به آمبولانس میرسانیم.»
بیمار دریافتکننده این قلب در بیمارستان مسیحدانشوری بود
«از آن جا که گیرنده قلب در بیمارستان مسیح دانشوری حضور داشته و این بیمارستان فاقد پد بالگرد است، بولوار ارتش برای فرود بالگرد، با همکاری پلیس دقایقی بسته شد.» دکتر طبری، ادامه میدهد: «ما دو قلب اهدایی داشتیم که از شیراز به تهران آمد. یکی از آن قلبها، مستقیم از فرودگاه رفت بیمارستان امامخمینی(ره)، دومین قلب باید به بیمارستان مسیحدانشوری میرفت. ویدئوی منتشر شده در شبکههای اجتماعی که یک بالگرد در وسط بولوار ارتش فرود آمد، مربوط به همین قلب اهدایی بود. این فرودگاه پد نداشت، نزدیکترین جا به بیمارستان مسیح دانشوری که بالگرد امکان فرود داشت، بولوار ارتش بود. ️در نهایت قلب اهدایی پس از فرود بالگرد با موفقیت تحویل آمبولانس داده شد.»
از همکاری مردم لذت بردیم
او درباره همکاری مردم در بستن خیابان هم میگوید: «در این ویدئو همانطور که شما هم دیدید، مردم بسیار همکاری کردند و همه لذت بردیم. ببینید اهدای عضو کار بسیار سختی است. من خودم را یک لحظه تصور میکنم که فرزند جوانم به هر دلیلی، دچار مرگمغزی شده است. من هم اگر بخواهم اهدا کنم، اطرافیان روی من فشار میآورند که شاید دوباره علایم حیاتی اش برگردد. بنابراین پدر یا مادری که اجازه این کار را میدهد، اجر بسیار زیادی دارد و مسئولیت سنگینی روی دوش ما میگذارد و ما جای هیچ اشتباهی نداریم. مردم هم باید این ماجرا را بدانند و در این ماجرا همکاری بسیار خوبی داشتند و دارند. یک فرهنگسازی خوبی با انتشار این ویدئو اتفاق افتاد». او درباره آخرین وضعیت بیمار گیرنده قلب هم می گوید: «کارها و عملش انجام شده و موفقیتآمیز بوده. الان در آیسی یو است و دارد ریکاوری را پشت سرمیگذارد که امیدوارم زودتر به بخش منتقل شود».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گزارش اختصاصی خراسان، ساعت 22 شب پنج شنبه اعضای یک خانواده در خیابان کشاورز مشهد، آماده خواب می شدند که مادر خانواده از دخترش خواست ضبط صوت را خاموش کند چرا که فراز و نشیب های صدای آهنگ، او را اذیت می کرد. وقتی صدای ضبط صوت خاموش شد و اعضای خانواده برای استراحت شبانه آماده می شدند، لامپ های روشنایی پذیرایی هم با فشردن کلید برق نور خود را از دست دادند و خانه در تاریکی فرو رفت. در این هنگام ناگهان «پادشاه روانی» با کارد بزرگی در دست ظاهر شد و در همان تاریکی وحشتناک به سوی خواهر 37 ساله اش هجوم برد. او ضربات کارد را طوری بر پیکر خواهرش فرود آورد که جیغ دلخراش وی همه اعضای خانواده را در جا میخکوب کرد. مادر سراسیمه کلید برق را زد و روشنایی را به لامپ ها بازگرداند اما دخترش غرق در خون روی زمین افتاد. مادر کهن سال به سوی دخترش دوید تا او را از چنگ تیغه های مرگبار چاقو نجات دهد اما «پادشاه روانی» که خون جلوی چشمانش را گرفته بود و حال خودش را نمی فهمید این بار مادرش را هدف گرفت و ضربات هولناک کارد دسته زرد را بر پیکر او فرو کرد به حدی که زخم های عمیقی ایجاد شد و مادر نیز خون آلود بر کف اتاق غلتید. پدر پیر خانواده با دیدن این صحنه های حیرت آور و در حالی که هنوز در شوک بود، به یاری همسر و دخترش شتافت تا کارد خون آلود را از دست پسر 34 ساله اش خارج کند اما «جعفر» که خودش را همچنان «پادشاه» می دانست به سمت پدرش حمله ور شد و بی رحمانه او را هدف ضربات کارد قرار داد. این جوان که با حالتی جنون آمیز تیغه کارد را بالا و پایین می برد و مدام بر پیکر پدرش فرود می آورد، آن قدر بر اندام نحیف پدرش ضربه زد که دیگر خون سراسر اتاق را فرا گرفت.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، در حالی که هر 3 عضو این خانواده در خون خود غوطه ور بودند، «جعفر» چاقو را در جیبش گذاشت و با همان سرووضع خون آلود از خانه بیرون رفت.
طولی نکشید که با سروصدای ایجاد شده، همسایگان به طبقه دوم ساختمان آمدند و با مشاهده این اوضاع وحشتناک بی درنگ با نیروهای امدادی و پلیس 110 تماس گرفتند. دقایقی بعد امدادگران اورژانس از راه رسیدند و پیکر غرق در خون پیرمرد 72 ساله را به بیمارستان رضوی انتقال دادند و مادر و دختر را نیز به بیمارستان امدادی شهید هاشمی نژاد بردند اما خیلی زود خبر مرگ پیرمرد در بیسیم های پلیس پیچید و بدین ترتیب سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد مشهد) به همراه گروهی از نیروهای تجسس برای حفظ صحنه جرم و بررسی دقیق ماجرا عازم خیابان کشاورز 5 شدند. آن ها با مشاهده راهرو و پله های خونین، بی درنگ مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند چرا که شواهد موجود حکایت از وقوع جنایتی هولناک داشت. این گونه بود که دقایقی بعد قاضی «محمود عارفی راد» به همراه گروهی تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، به محل حادثه رسید و بدین ترتیب تحقیقات شبانه درباره این جنایت بی رحمانه در حالی آغاز شد که خون زیادی فرش های پذیرایی و راهرو را رنگین کرده بود. هنوز بررسی های مقدماتی در طبقه دوم ساختمان ادامه داشت که ناگهان فریادهای «جعفر آمد!» نیروهای انتظامی را به تکاپو واداشت. طی چند لحظه نیروهای کلانتری سپاد، اطراف محل جنایت را به محاصره درآوردند و عملیات دستگیری متهم به قتل در حالی شروع شد که او با همان لباس های خون آلود به صحنه جرم بازگشت! اگر چه مهار این فرد چاقوکش که هر لحظه احتمال داشت به سمت نیروهای انتظامی حمله ور شود، بسیار سخت بود اما چند دقیقه بعد حلقه های فولادین قانون بر دستان وی گره خورد و کارد دسته زرد خون آلود نیز از جیب وی کشف شد. با وجود این، متهم قادر به بازجویی نبود و به طوری که گویی حال طبیعی ندارد به دیوار تکیه زد و ساکت ایستاد. در همین حال و با دستور قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، متهم این پرونده جنایی برای انجام آزمایش های اعتیاد و الکل به پزشکی قانونی انتقال یافت و سپس گروه دیگری از کارآگاهان اداره جنایی به سرپرستی سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد) در کنار قاضی «عارفی راد» به بیمارستان رضوی رفتند. بررسی های مقام قضایی نشان می داد که ضارب حدود 20 ضربه عمیق کارد بر پیکر پدرش وارد آورده است به طوری که عمق ضربات به 10 سانتی متر هم می رسید. بنا بر گزارش روزنامه خراسان، پس از پایان تحقیقات و انتقال جسد «غلامرضا- ح» به پزشکی قانونی، ادامه بررسی ها به نیروهای کلانتری سپاد سپرده شد و کارآگاهان با دستور مقام قضایی عازم بیمارستان شهید هاشمی نژاد شدند تا به ریشه یابی این درگیری هولناک بپردازند. خواهر 37 ساله که دچار شوک عجیبی شده بود و به دلیل عمق جراحت وارد شده قادر به صحبت نبود اما مادر 65 ساله او در حالی که تحت مداوای اولیه قرار داشت به طور بریده و خلاصه از اعتیاد فرزندش پرده برداشت و گفت: او مواد مصرف می کند اما از نوع (صنعتی یا سنتی) آن بی اطلاع هستم! او سابقه بستری در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد را هم دارد و خودش را «پادشاه» می نامد. یک چاقو هم از قبل خریداری کرده بود و حال طبیعی درستی نداشت تا این که شب هنگام وقتی لامپ ها را خاموش کردیم تا بخوابیم ناگهان با کاردی که در دست داشت به طرف ما حمله ور شد و دیگر چیزی نفهمیدم ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، در حالی که ادامه بررسی های تخصصی برای واکاوی این ماجرای وحشتناک به سروان منفرد (افسر جنایی آگاهی) سپرده شده بود، مشخص شد که «جعفر – ح» 34 سال دارد و بیش از 10 سال از عمرش را پشت میله های زندان گذرانده است که احتمالا به دلیل شرکت در یک نزاع محکوم شده بود. در همین حال تحقیقات بیشتر نشان داد که وی سوابق اختلالات روانی هم دارد که در نهایت «پادشاه روانی» به دلیل همین اختلالات خون به پا کرد و به آدمکشی خانوادگی دست زد اما آن چه در این حادثه هولناک بیشتر از هر چیز دیگری خودنمایی می کند رها شدن بیماران دارای اختلالات روانی در شهرهاست که چنین جنایت هایی رقم می خورد و انسان های بی گناه قربانی سهل انگاری هایی می شوند که به راحتی قابل پیشگیری است. اکنون هزینه های سنگین و غیرقابل تصور نگهداری بیماران روانی در مراکز روان پزشکی و تهیه داروهای اعصاب و روان با هزینه های گزاف موجب می شود تا خانواده ها قید بستری شدن بیماران دچار اختلال و تالمات روحی و روانی در مراکز درمانی را بزنند و آن ها را در کوچه و خیابان رها کنند که گاهی چنین صحنه های دلخراشی نیز رقم می خورد. بنابراین مسئولان و مدیران نباید در این باره سهل انگاری کنند و گناه را بر دیگری بنویسند!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.





ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

صدای جوان پسند موسیقی ایرانی
گفتوگوی خراسان با مصطفی راغب که نوحه خوانی متفاوتش در هیئت های یزد، مورد توجه قرار گرفت ؛خواننده پرطرفداری که ردیف های آوازی را به موسیقی پاپ پیوند زده است
محمد بهبودی نیا calture@khorasannews.com

رونمایی از کاپ جام جهانی با فضاحت محض
مراسمی که آبروی فوتبال ایران را به حراج گذاشت!
آغاز حساب کشی از مسئولان در پرونده سقوط بورس؟
روز گذشته سایت خبری اقتصاد آنلاین و برخی کاربران توئیتر از محکومیت فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد دولت دوازدهم (دولت دوم روحانی) در پرونده سقوط بورس خبر دادند. اقتصاد آنلاین در گزارشی با اشاره به نوسان عجیب بورس در سال 99 و ضعف مدیریت تیم اقتصادی دولت، به ویژه وزارت اقتصاد در مواجهه با این موضوع نوشت: برخی اخبار حاکی از این است که فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد دولت دوازدهم و شاید اصلی ترین متهم حباب بورس سال ۱۳۹۹ و نابودی سرمایه بسیاری از مردمی که پیش از آن حتی خبر نداشتند که بازاری به نام بورس وجود دارد، محکومیت یک ساله گرفته است. این رسانه البته در تیتر خبر خود تاکید کرده است این محکومیت در دادگاه بدوی است که به معنای امکان درخواست تجدیدنظر از سوی فرد محکوم شده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گزارشی که دو روز پیش ایرنا از بررسی تیتر یک 23 روزنامه منتشر کرد آن قدر پر اشتباه است که حتی احتمال سهوی بودن اشتباهات را به کمترین حد ممکن می رساند. انگار برخی در خبرگزاری ایرنا برای رسیدن به مقاصدشان دست به هر نوع تخریبی آن هم با نمودارهایی از آمار و ارقامی ساختگی می زنند . پنج شنبه صبح بود که گزارشی با عنوان «نگاهی به عملکرد دولت در تیتر یک روزنامهها» منتشر شد که در آن ادعا شده تیتر یک 23 روزنامه اصلی کشور از اول شهریور ۱۴۰۰ تا ۳۱ مرداد1401 بررسی شده است اما با توجه به آنالیزهای ما از تیترهای یک روزنامه خراسان از یک سال گذشته یعنی از اول شهریور 1400 تا 10 شهر یور 1401 درباره عملکرد دولت سیزدهم، اشتباه بودن این نمودارها و شبهه سیاسی بودن آمار و ارقام داخل آن کاملا مشهود است، رویکردی که متاسفانه به نظر می رسد همان ضرب المثل «بهترین دفاع ، حمله است» را مدنظر قرار داده و با حالتی کاملا تهاجمی و البته یک سویه و غیرمنصفانه سعی در فرار به جلو دارد. فرار به جلویی که نتیجه آن فشار بیشتر به رسانه ها و ایجاد جوی منفی علیه آن ها و احتمالا در نهایت بردن آن ها به موضعی تدافعی و غیرنقادانه و خاموش کردن چراغ نقد و مطالبه در روزنامه های کشور است. در ادامه ضمن تحلیل نمودارهای اشتباه ایرنا از تیترهای یک روزنامه ها و به ویژه روزنامه خراسان، به آنالیز 290 تیتر روزنامه خراسان از اول شهریور1400 تا 10 شهریور1401 پرداخته ایم.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.