شریف-صحنه های آخرالزمانی از ساختمان ها و مجتمع های مسکونی که به ناگاه فرو می ریزند و مردمی هراسان که بی دفاع به این سو و آن سو می دوند و مستاصل و مبهوت در مقابل آوار خانه هایشان و عزیزانشان که از زیر آوارها فریاد و ضجه های کمک سرمی دهند، ایستاده اند، توصیف آن چیزی است که از تصاویر منتشر شده از مناطق زلزله زده ترکیه و سوریه قابل مشاهده است. زلزله مهیب 7.8 ریشتری سحرگاه دوشنبه و پس لرزه های ویرانگر آن تاکنون جان بیش از 6 هزار نفر را گرفته است و تخمین سازمان بهداشت جهانی از رقم هولناک تا 40 هزار نفر جان باخته حکایت می کند .همزمان انتشار تصاویری از پیام های توئیتری و لایو های افراد زیر آوار مانده و درخواست کمک و جدال نفس گیر آن ها با مرگ، ابعاد عجیب و شوکه کننده تری به این زلزله ویرانگر داده است.
با افزایش شمار کشته شدگان زلزله، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه سه ماه وضعیت فوق العاده در جنوب شرقی این کشور اعلام کرده است. به گزارش بی بی سی به گفته اردوغان، ۱۰ شهر در محدوده زلزله هستند. او همچنین اعلام کرد که تاکنون پیشنهاد کمک از ۷۰ کشور جهان به ترکیه رسیده است.پیشتر گزارش شد که بارش شدید باران عملیات امداد و نجات در مناطق زلزلهزده ترکیه و سوریه را با مشکل مواجه کرده است. یورونیوز هم نوشت: مقامات از کشته شدن هزاران نفر خبر دادهاند، در حالی که هنوز تعداد زیادی زیر آوار هستند، سازمان بهداشت جهانی پیشبینی کرده است آمار قربانیان زمینلرزه بزرگ جنوب ترکیه و شمالغرب سوریه افزایش چشمگیری خواهد داشت و احتمال دارد تعداد تلفات تا ۸ برابر رقم فعلی برسد. دلهید مارچانگ، افسر ارشد مواقع اضطراری در سازمان جهانی بهداشت، در نشست هیئت اجرایی آژانس بهداشت سازمان ملل در ژنو گفت: نقشههای اجمالی نشان میدهد که به طور بالقوه ۲۳ میلیون نفر از جمله حدود ۵ میلیون جمعیت آسیبپذیر، شامل بیش از ۳۵۰ هزار سالمند و 1.4 میلیون کودک، در معرض خطر هستند.» سازمان ملل متحد هم اعلام کرد زمینلرزه 7.8 ریشتری که بامداد دوشنبه جنوب ترکیه را لرزاند، قویترین زمینلرزه ثبتشده در این کشور از سال ۱۹۳۹ به این سو بوده است.این سازمان اضافه کرد که به دنبال تصویب بودجه اضطراری برای کمکرسانی به مردم این ناحیه است. در همین حال براساس آخرین آمار اعلامی تا شامگاه روز گذشته شمار کشتهشدگان زلزله ترکیه به 4 هزارو 544 نفر و تعداد مجروحان به 22 هزارو 168 نفر رسیده بود. دولت ترکیه تاکید کرد که تاکنون بیش از ۸ هزار زلزله زده نیز از زیر آوار نجات یافتند. در همین حال، شمار قربانیان زلزله در شهرهای حلب، ادلب، حماه، لاذقیه، طرسوس و رقه سوریه دستکم هزارو782 نفر و آمار مجروحان نیز 3 هزار و 649 نفر اعلام شده است.
پیام های شوکه کننده از زیر آوار
دراین میان در حالی که به گفته سازمان های امداد رسان هزاران نفر هنوز در زیر آوار هستند که ممکن است تعداد قابل توجهی از آن ها زنده باشند از ساعاتی پس از زلزله تعدادی از این افراد به خصوص در ترکیه با ارسال پیام در شبکه های اجتماعی خود همچون توئیتر و فرستادن موقعیت مکانی شان درخواست کمک کردند. حتی برخی از آن ها لایوهایی(تصاویر زنده ) از زیر آوار و شرایطی که در آن قرار دارند،منتشر کرده اند .تصاویر نفس گیری که لحظه های پایانی جدال یک انسان با مرگ را نشان میدهد. درحالی که هر لحظه ممکن است باتری تلفن آن ها تمام شود در روی زمین هم کار آوار برداری با توجه به باران شدید و برف و سرما به سختی انجام می شود.
یک شهروند ترکیه حدود ۲ ساعت پس از وقوع زلزله، با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی توئیتر با هشتگ «کمک»،خواستار نجات خود از زیر آوار شد که درنهایت به نجات وی انجامید.طاها اکگل، کشتیگیر معروف ترکیه نیز، خواهان کمک برای نجات جان کشتیگیران این کشور شد. او گفت ساختمانی که 30 تا 40 کشتیگیر ترکیه در آن اقامت داشتند، تخریب شده است و ما منتظر کمکهای فوری هستیم. همزمان اتحادیه جهانی کشتی از مرگ ۷ کشتیگیر ترکیه در پی زمین لرزه این کشور تا این لحظه خبر داد. بوراک اوزدمیر، آشپز سرشناس ترکیهای، هم در ویدئویی در حالی که اشک می ریخت، گفت: «لطفا هر کسی میتواند کمک کند؛ فقط به صورت کلامی نباشد. تنهایی نمیشود کاری کرد، واقعا کمک کنید.»
کاربران ایرانی نیز به پیام های در زیر آوار ماندگان ترکیه ای توجه نشان دادند و بسیاری از آن ها با مقایسه محدودیت ها و سرعت پایین اینترنت داخل کشور این فرض را مطرح کردند که حتی در حالی که ما «رویِ آوار» هم اینترنت با سرعت عادی نداریم چگونه می توانستیم در این شرایط پیام ارسال کنیم.
ترک خوردن «سد آتاتورک» به دنبال زلزله شدید ترکیه!
در همین حال به نوشته شبکه شرق،گزارشهایی از ترکیه حاکی از آن است که در پی زلزلههای شدید شکافهای زیادی در سد آتاتورک در جنوب شرقی ترکیه ایجاد شده و نگرانی از شکستن آن به وجود آمده است. تصاویر منتشر شده از بندر اسکندرون در جنوب شرقی ترکیه نیز که پس از زلزله از مدار فعالیت خارج شده بود، نشان میدهد آتشسوزی گستردهای که از روز دوشنبه در این ناحیه آغاز شده است، همچنان ادامه دارد.هنوز علت اصلی این حادثه مشخص نیست.
جدال همزمان سوری ها با زلزله و تحریم هوایی!
گزارش ها از سوریه نیز اخبار بسیار نگران کننده تری را به اطلاع می رساند. سوریه با توجه به وضعیت ثبات نداشتن دولت و میراث چند سال جنگ، مانند همسایه خود ترکیه،توان کمک به زلزله زدگان را ندارد؛ بماند که بخش هایی از این کشور که دچار زلزله شده در کنترل مخالفان دولت است و همین موضوع بر پیچیدگی کمک رسانی به آن ها افزوده است.حتی گزارش ها از نبود امکان ارسال کمک به سوریه به دلیل اعمال تحریم های هوایی بر دولت بشار اسد هم به گوش می رسد.خبرنگار الجزیره در مقابل ویرانههای زلزله ترکیه در سوریه با بغض میگوید «این مناطق کاملا ویران شدهاندواقعیت این است که ما دیگر تحمل نداریم از یک فاجعه گرفتار فاجعهای دیگر (میشویم).»
گفت وگوی تلفنی رئیسی با اردوغان و اسد
همزمان با ارسال کمک های بین المللی به مناطق زلزله زده ترکیه و سوریه، رئیس جمهور کشورمان نیز در گفت وگوهای تلفنی جداگانه با بشار اسد و رجب طیب اردوغان وقوع حادثه دلخراش زلزله در دو کشور دوست و برادر سوریه و ترکیه را به روسای جمهور و مردم دو کشور تسلیت گفت و آمادگی کشورمان برای ارائه کمکهای امدادی فوری را اعلام کرد.هدی سبحانی، سفیر ایران در سوریه،هم گفته است کمکهای ایران ۴۵ تن شامل پتو، چادر، دارو و مواد غذایی وارد فرودگاه حلب شده و قرار است به زودی دو هواپیمای دیگر حامل کمکهای امدادی نیز به حلب و لاذقیه اعزام شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
گروه ورزش/حدود پنج ماه پیش نتیجه رای پرونده محکومیت استراماچونی در دیوان حکمیت ورزش (CAS) مشخص شد و تغییری در رقم محکومیت باشگاه استقلال صورت نگرفت و ضمن پرداختیهای دیرکرد، باشگاه استقلال به پرداخت حدود یک میلیون و ۳۵۰ هزار یورو به این مربی ایتالیایی محکوم شد. مبلغی که در آن زمان و با توجه به نرخ ارز آن مقطع حدود 50 میلیارد تومان بود. حالا با گذشت چند ماه نه تنها آن مبلغ تسویه نشده و با توجه به نوسانات ارز بیش از 63 میلیارد شده است بلکه به گفته رئیس سازمان خصوصی سازی باشگاه استقلال در خطر سقوط به دسته پایین تر هم قرار گرفته است. حسین قربانزاده، در گفتوگوی تلویزیونی گفت:« مدیران استقلال، وعده و وعیدهای فراوانی برای پرداخت مطالبات این مربی ایتالیایی دادهاند اما همه آنها پول مربوط به استراماچونی را صرف مسائل دیگر کردهاند. باشگاه استقلال تا تاریخ ۱۰ فروردین مهلت دارد مطالبات استراماچونی را پرداخت کند، در غیر این صورت با بسته شدن پنجره نقل و انتقالات، با کسر امتیاز و سقوط به دسته پایینتر مواجه میشود.» تصمیمات کمیته انضباطی فیفا در چنین پروندههایی باتوجه به ماده ۲۱ کد انضباطی سال ۲۰۲۳ فیفا اتخاذ میشود. براساس این ماده قانونی، فیفا در صورتی که اشخاص، باشگاهها و فدراسیونها نتوانند در موعد مقرر احکام فیفا یا CAS را اجرایی کنند، ابتدا مهلتی ۳۰ روزه به آنها میدهد اما در مراحل بعدی جرایم به صورت پلکانی افزایش مییابد. با این اوصاف استقلال پس از پرداخت نشدن مطالبات استراماچونی در تاریخ ۱۰ فروردین، دوباره فرصتی تا ۹ اردیبهشت خواهد داشت اما پس از آن جرایم پلکانی فعال می شود و احتمال سقوط استقلال هم وجود دارد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«داستان چشم انتظاریها، بلاتکلیفیها و بدبختیهایی که من و خانوادههای شبیه من از دست منافقین کشیدهاند و ذرهای از آن را در فیلم «سرهنگ ثریا» میبینید، همچنان ادامه دارد و تمام نشده است. طبق اخباری که از آلبانی و افراد داخل این تشکل به دست ما رسیده، خیلی از افراد میخواهند جدا شوند اما در یک اسارت ذهنی و جسمی گیر افتادهاند. متاسفانه دولت آلبانی هم به منافقین کمک میکند و تمام راههای ارتباطی ما را با فرزندانمان بسته و نمیگذارد هیچ نامهای از سمت ما به دست آنها برسد... » .«ثریا عبداللهی» که بهتازگی تصاویر احساسی از حال بدش بعد از دیدن فیلم «سرهنگ ثریا» در شبکههای اجتماعی پربازدید شد، مادری است که سرنوشتش دستمایه ساخت یکی از فیلمهای جشنواره فیلم فجر امسال شده است. داستان این فیلم درباره مادری است که فرزندش درپادگان اشرف است؛این مادر تلاش زیادی را برای رهایی فرزندش از دست این گروه تروریستی انجام میدهد و در این مسیر، خباثتهایی از این فرقه میبیند که یادآوریاش هم برایش سخت و دردناک است. در پرونده امروز زندگیسلام با او درباره بخشهایی از زندگی و خاطراتش صحبت میکنیم که در فیلم به آن اشاره نشده است تا ماجراهای فیلم لو نرود.
این فیلم بخش کوچکی از مصیبتهای من است
در ابتدا از او میپرسم در جشنواره فیلمفجر و بعد از تماشای فیلم سرهنگ ثریا چه اتفاقی افتاد که حالتان آنقدر بد شد،میگوید: «با دیدن این فیلم، تمام خاطرات چهار سال حضورم پشت دیوارهای اشرف، همراه بقیه خانوادهها برایم تداعی شد، زمانی که پسرم امیر را صدا میزدم و تک تک لحظاتی که خانوادهها و مادرها گریه میکردند تا این فرقه اجازه دهند برای چند ثانیه، فقط برای چند ثانیه فرزندشان را ببینند، همه برایم کامل تداعی و حالم خیلی بد شد. من تقریبا 11 سال است که از این جریان دور شدهام یا حداقل تلاش کردم که آن روزها را فراموش کنم. من سال 90 از جلوی پادگان اشرف به ایران برگشتم چون اتفاقات آن جاباعث شده بود خیلی اعصابم به هم بریزد. هرچند نتوانستم و همیشه با خانوادههایی که چنین مشکلی دارند و در انجمن نجات عضو هستند، در ارتباط بودم و برایم سوال بود چه زمانی بچههای ما آزاد می شوند تا به ایران برگردند و آیا ما آن موقع زنده خواهیم بود که بچه هایمان را ببینیم؟ همه اینها به نحوی من را عذاب میدهد ولی آن خاطرات از جلوی اشرف و اتفاقاتی که برایم افتاد، خیلی بیشتر من را اذیت میکند، در کشوری غریب با مشکلاتی باورنکردنی و چهار سال زندگی جلوی ساختمان تروریستها، شوخی نیست. چهار سالی که شما بخشی از بدبختیها و مصیبتهایی را که آن جا کشیدم ،در فیلم سرهنگ ثریا میبینید.»
پسرم قرار بود از ترکیه به آلمان برود اما...
از او میپرسم که ماجرای پسرش دقیقا چیست و چطور عضو منافقین شده است؟ او با این مقدمه که این بخش از ماجرا در فیلم نیست و به آن اشارهای نشده، میگوید: «قصه برمیگردد به سال 81. امیراصلان ورزشکار رشته بدن سازی بود. یک روز تصمیم گرفت از طریق ترکیه به آلمان برود و بعد از شرکت در یک دوره ورزشی و کسب تجربه به ایران برگردد. چند روز بعد از ترکیه با من تماس گرفت و گفت آن جا با فردی آشنا شده که در آلمان کارخانه تولیدی دارد و تا حالا تعدادزیادی از جوانهای ایرانی را قاچاقی به آلمان برده و در تولیدی او مشغول بهکار هستند. من مخالفت کردم و گفتم اجازه بدهد کارها را قانونی پیگیری کنیم اما امیراصلان گفت که آن جا تنها نیست و 200 یا 300 جوان ایرانی دیگر هستند که قرار است با هم به آلمان بروند. وقتی فهمیدم که تنها نیست، رضایت دادم. روز بعد تماس گرفت و گفت برای بردن من، 5 میلیون تومان پول میخواهند. من آن زمان کارمند یک شرکت داروسازی بودم و سرپرست خانوار، امیراصلان تنها پسرم بود و دو دختر هم داشتم. به او گفتم که این مبلغ را نمیتوانم تهیه کنم و در نهایت می توانم یک میلیون تا یک میلیون و 500 جور کنم. ظاهرا پسرم به آنها نشانی داده بود و روز بعد یک موتورسوار به محل کار من آمد و پول را گرفت و رفت. فردایش امیراصلان با من تماس گرفت و تشکر کرد و این آخرین تماس او با من بود.»
3 سال از پسرم هیچ خبری نشد
«بعد از این تماس، من حدود سه سال امیر را گم کردم و دیگر هیچ خبری از او نداشتم که به کجا رفت و مشغول چه کاری شد. به هر در و دیواری زدم، هیچ اطلاعاتی از او پیدا نکردم و فقط روز و شب دعا و نذر می کردم تا خبری از او بشنوم.» او ادامه میدهد: «بعد از سه سال و چند ماه امیراصلان با پیش شماره آلمان با من تماس گرفت و گفت که حالش خوب است، خانه و خودرو خریده و باشگاه زده است و 200 تا شاگرد دارد. گفت این شماره من است و ایمیل هم داد که بتوانیم با هم در تماس باشیم. گفت بیایید مرز عراق، از آنجا کسی را میفرستم تا شما را به آلمان بیاورد. همانجا قسمش دادم که امیر، بیشتر از این من را اذیت نکن و چشم به راه نگذار چون من این جا عذاب میکشم.»
یکی از افراد جداشده از منافقین
این خبر تلخ را برایم آورد
«همان شب، من موضوع رفتنمان را به دامادم گفتم و او گفت اگر شرایط امیر خوب است، چرا دعوتنامه نمیفرستد و میخواهد شما را غیر قانونی از عراق به آلمان ببرد که من هم مشکوک شدم. با شمارهای که امیراصلان زنگ زده بود، تماس گرفتم اما در شبکه موجود نبود.» او درباره اینکه با این توضیحات از کجا متوجه شده پسرش به این فرقه تروریستی پیوسته، میگوید: «بعد از حمله آمریکا به عراق، در اولین اقدام کمپی در اشرف زد. در این میان، عدهای از اشرف فرار کردند و به ایران برگشتند. بین این فراریها یک نفر بود که با امیراصلان یکجا بوده است. او به ما این خبر تلخ را رساند که با امیر در اشرف جزو منافقین بودند اما من اصلا باور نکردم. چند روز بعد هم از انجمن نجات با من تماس گرفتند و گفتند یک گروه از طرف جدا شدههای فرقه تشکیل شده و در تلاش هستند که دوستانشان را هم نجات بدهند. به من گفتند گذرنامه بگیرم و همراه بقیه خانوادهها بروم عراق تا بچههایمان را با خودمان به کشور برگردانیم. بعد هم ما را به پادگانی بردند که پلیس و ارتش عراق جلوی آن مستقر بودند. گفتند اسامی را بدهید و این جا بمانید تا ببینیم فرماندهان منافقین اجازه ملاقات میدهند یا نه؟ که من آن جا خیلی عصبی شدم و گفتم ما این همه راه نیامدیم که ببینیم آنها اجازه میدهند یا نه، ما میخواهیم هرچه زودتر فرزندانمان را ببینیم. بعد از دو ساعت فرمانده ارتش آمد و گفت اجازه ملاقات نمیدهند و گفتند یک هفته دیگر باید منتظر بمانید.»
در یک چادر خیس با غذاهای سوخته
چشمانتظار بودیم
او درباره تصمیمشان بعد از این رفتار فرماندهان منافقین میگوید: «بیش از 15 خانواده بودیم و این همه راه آمده بودیم برای دیدن فرزندانمان. ارتش عراق یک چادر دادند و مقداری خورد و خوراک تا یک هفته سپری شود. آن جا مدام باران شدید میبارید و همیشه زمین یعنی زیر چادر خیس بود. نه طاقت ماندن دراین شرایط را داشتم و نه دل رفتن. هر روز ارتش برای ما آب میآورد و غذاهای سوخته. هیچ امکانات بهداشتی و گرمایشی و خوراکی نداشتیم. همهمان مریض شدیم و بعضیها بعد از چند روز رفتند اما من و تعدادی دیگر تصمیم گرفتیم بمانیم. بعد از یک هفته، مسئول ارتش آمد و گفت: حالا میتوانید بروید جلوی در پادگان و بچههایتان را صدا کنید و اسمشان را فریاد بزنید. تقریبا 10 قدمی نرفته بودیم که چند تانک آمریکایی جلوی ما را گرفتند و گفتند کجا؟ اجازه رفتن ندادند. یک هفته دیگر هم آمریکاییها نگذاشتند به دیدن بچهها برویم و بعد هم فقط زمان را هدر میدادند تا من ناامید شوم و برگردم.»
شب عید، منافقین با سنگ و تُف
از ما پذیرایی کردند
«چند ماه گذشت و نزدیک عید نوروز 89 بود که از طرف فرقه پیام آمد فرزندانتان میخواهند شب عید امسال شما را ببینند. آنقدر خوشحال شدیم که نگو، در تکاپوی تدارک یک مهمانی بودیم، رفتیم شیرینی خریدیم و غذا درست کردیم، سفره هفتسین چیدیم و جلوی پادگان را چراغانی کردیم.» امید خانم «عبداللهی» اولین بار برای دیدن فرزندش، این جا به اوج خودش میرسد. او میگوید: «همه چیز برای وصال، خوب و آماده بود اما چند دقیقه قبل از آمدن بچهها، ناگهان برق قطع شد و همهجا در تاریکی مطلق فرو رفت. در همان ظلمات محض، صدای تعدادی از بچههایمان از پشت در آمد که شروع کردند به فحاشی. هرچه ما نزدیکتر رفتیم، شروع کردند به پرتاب سنگ و انداختن تف روی صورت ما. گفتم خجالت نمیکشید؟ که رفتارهایشان زشتتر شد و بدترین توهینها را با فحشهای رکیک نثار ما کردند و با سنگ و چوب و آب دهان از ما پذیرایی کردند.»
تا زمان نابودی پادگان اشرف در آن جا بودم
بخش دیگری از خاطرات عبداللهی از روزهایی که به سختی و با هزار بدبختی و مصیبت جلوی این پادگان سپری کرده، در فیلم «سرهنگ ثریا» به نمایش درآمده است و او توضیحی درباره آنها نمیدهد اما درباره آخر این ماجرا میگوید: «ما تا زمانی در آن جا بودیم که اشرف ویران شد و سازمان ملل، منافقین را به لیبرتی برد و در اشرف را بست. بعد هم اعضای این فرقه به آلبانی رفتند که بیشتر از طریق فضایمجازی فعالیت میکنند. پیگیریهای من و بسیاری از خانوادههای دیگر در همه این سالها بینتیجه مانده و شرایط رفتن ما به آلبانی هم فراهم نمیشود.»
در این سالها فقط یک مصاحبه اجباری از او دیدم
او درباره فیلمی که پسرش برای او فرستاده هم میگوید: «همانطور که در فیلم هم اشاره شده، یکی از روزهایی که در حال خرید در بغداد بودم، به من زنگ زدند و گفتند که پسرت را برای مصاحبه آورده اند ، بیا تصویرش را ببین. آن جا بودم که فهمیدم او اصلا در این مدت، نه نامههای من به دستش رسیده و نه صدایم را شنیده. این مصاحبه هم در تلویزیون خودشان پخش شده بود که بعدها به من گفتند یک جور مصاحبه اجباری است که فرقه آنها را مجبور به این کار میکند. در این ویدئو، پسرم به من فحش میدهد و میگوید او مادر من نیست و نامادری است و از آمریکا درخواست میکند که منافقین را از فهرست تروریستها خارج کند تا بیاید و این مادر یعنی من را اعدام کند. من همه این فیلمها و صحنهها را در اختیار خانم «لیلی عاج» کارگردان فیلم سرهنگ ثریا گذاشتم و ساعتها با خانم صامتی صحبت کردم تا محتوای این فیلم به واقعیت نزدیکتر شود. این فیلم کاملا واقعی است اما فشرده است و انگار هر یک ثانیه فیلم، یک سال از شرایطی است که بر من گذشته است.»
به خانم «صامتی» گفتم تو مادر اصلی «امیراصلان» هستی!
نقشآفرینی «ژاله صامتی» در این فیلم که زندگی ثریا عبداللهی را بازی کرده، مورد توجه بسیاری از بینندگان قرار گرفته است. عبداللهی در این باره میگوید: «بازی ایشان عالی بود، یعنی من وقتی بازی ایشان را در این فیلم دیدم، به او گفتم مادر اصلی امیراصلان تو هستی، چون چنان دلسوزانه نقش آفرینی و صحنهها را اجرا میکرد که خیلی تحتتاثیر قرار گرفتم. بگذارید یک مثال هم بزنم. در یکی از سکانسها که بر اساس اتفاقی بود که واقعا برای من هم افتاده بود، وقتی ما بلندگوها را به سمت در ورودی پادگان میبردیم، من روی وانت بودم و آنها به سمت من سنگ میزدند. وقتی ما نزدیک در شدیم، من از روی نیسان پرت شدم روی سنگها که بسیار سفت بودند. وقتی خانم صامتی قرار شد این صحنه را بازی کند، گفت همانطور که ثریا به زمین خورده، من هم باید به زمین بخورم و اجازه نداد بدلکار این کار را انجام بدهد. تهیه کننده برنامه به او گفت که پس بگذار حداقل یک تشک بیندازیم و روی آن خاک بریزیم و خودت را روی آن پرت کن اما در همین حد هم قبول نکرد و گفت باید دقیقا روی سنگها بیفتم. اتفاقی که باعث جراحت روی بدنش هم شد. او نقش یک مادر فداکار را به نحو احسن در این فیلم اجرا کرد و همه خانوادههای شبیه من، همه عمر مدیون او هستند.»
تا آخرین نفسم برای نابودی منافقین تلاش میکنم
او در پایان میخواهد چند جملهای را هم خطاب به سران منافقین بگوید: «من تا آخرین نفسم، تلاشم را برای آزادی این بچهها و ویرانی فرقه میکنم چون تمام جوانهای ما را همین فرقه نابود کرد. از اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی بگیرید، از همکاری با صدام تا بمبهای شیمیایی و شهادت چندین هزار زن و مرد و کودک در ایران و دانشمندان هسته ای و ... . من انتقام اینها را باید از منافقین بگیرم، من انتقام جوانی بچهام را باید بگیرم. من سالها برای رهایی فرزندانمان از حصارهای ذهنی و فیزیکی فرقه ستیزهجوی رجوی مبارزه کردم. پسر من در 20 سالگی رفت و الان 41ساله است و هنوز لباس دامادی بر تنش نکرده ام. من با کارگری بچهام را بزرگ کردم و این فرقه، زندگی من را نابود کرد. خدا با من است، خدا از مظلومیت و بی کسی من و امثال من خبر دارد. من انتقام جوانی بچهام را از رجوی و اوباش رجوی میگیرم.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
معاون توسعه مدیریت، حقوقی و امورمجلس سازمان حفاظت محیط زیست با ارائه گزارشی از بودجه ۱۴۰۱ سازمان حفاظت محیط زیست اظهار کرد: برای اجرای قوانین و مقررات و حفاظت از مناطق چهارگانه نیاز است که بودجه محیط زیست از ۶۸۰ میلیاردتومان به ۳۷۰۰ میلیارد تومان و سهم بودجه محیط زیست از ۱۸ صدم درصد به نیم درصد از کل بودجه افزایش یابد؛ اما بودجه پیشنهادی برای ۱۴۰۲ نیز تنها دو دهم درصد است. رضا انجم شعاع با تاکید بر این که روشهای عملکرد کنونی نیاز به یک تحول اساسی دارد، اظهار کرد: پیشبینی شده است که طی سال ۱۴۰۲ سامانههای سازمان حفاظت محیط زیست طبق الگویی هوشمند شود و با رعایت همه موازین دولت الکترونیک بتواند فعالیت کند. بهرهگیری از فناوریها و سامانههای روز برای حفاظت از مناطق چهارگانه و پایشها بسیار ضروری است. بنابراین در مجموع نیاز است که بودجه ۶۸۰ میلیاردتومانی به ۳۷۰۰ میلیارد تومان افزایش یابد و سهم سازمان حفاظت محیط زیست از کل بودجه کشور که اکنون حدود ۱۸ صدم درصد است به نیم درصد افزایش یابد؛ این در حالی است که سهم بودجه محیط زیست در بسیاری از کشورها یک درصد است. انجم شعاع ادامه داد: برای این که طی سال ۱۴۰۲ سهم بودجه محیط زیست به نیم درصد افزایش یابد، به ۳۷۰۰ میلیارد تومان منبع مالی نیاز است تا هم برنامه زیستبومها بهطور قابل قبولی در شان مردم اجرا شود و هم برنامه آلایندهها و آموزش که به شدت به آن نیاز است، تقویت شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شاید تصور کنید که این مسئله هیچ اهمیتی ندارد که یک خانم صبحها بخوابد و حتی متوجه رفتن شوهرش به سر کار نشود و همچنین هیچ اهمیتی ندارد که وقتی شوهرش از سرکار به خانه برمیگردد، به استقبال او برود. اگر این طور است، خواندن این مطلب به بررسی زوایایی از این اتفاق میپردازد که شاید کمتر به آن توجه کردید. به تازگی هم تصویری از چندین ساندویچ در یک یخچال در شبکههای اجتماعی پربازدید شده که شوهری در توضیح آن نوشته: «اینایی که میبینید، صبحانه یک هفته بنده هست. خانمم هر جمعه برای کل هفته ساندویچ نون و پنیر درست میکنه که در طول هفته دیگه با خیال راحت بخوابه و من برم سر کار(شکلک ناراحتی)». اما آیا این رفتار ایرادی دارد؟ آیا بدرقه و استقبال از همسر، لوسبازی و موضوعی است که قدیمی شده و دیگر مهم نیست؟
ویژگیهای یک رابطه سالم و پویا
همان طور که میدانید انسانها علاوه برنیازهای اولیه و به اصطلاح سطح پایین، برخی نیازهای روانی سطح بالاتر دارند که در فرایند روابط زوج ها و در زندگی مشترک اهمیت زیادی پیدا میکنند. نیاز به احترام و احساس ارزشمندی از جمله این موارد هستند که در رفتارهای زن و شوهر مقابل یکدیگر ظهور و بروز پیدا میکنند. یکی از مصادیق رفتاری که میتواند احساس ارزشمندی و احترام را به یک مرد منتقل کند، این است که در زمان بیرون رفتن از خانه با بدرقه و زمان ورود به منزل با استقبال گرم همسرش روبهرو شود. بدون شک وقتی یک خانم قبل از خروج همسرش، مقدمات لازم را برای صرف صبحانه مشترک و آمادهسازی مایحتاج روزانه او فراهم میکند، انرژی و انگیزه مضاعفی را به شوهرش میدهد تا او با شوق و اشتیاق بیشتری فعالیت روزانه خود را شروع کند و در بازگشت از کار هم مردی که میداند یک استقبال گرم در انتظار اوست، قطعا خستگیها و ملالتهای مربوط به محل کار را رها میکند و بدون فوت وقت و با علاقهمندی زیادی به سوی خانه میرود. هرگاه ما در یک رابطه زن و شوهری شاهد تحقق این نکات باشیم، میتوانیم ادعا کنیم که این رابطه سالم و پویاست. ناگفته نماند که این رفتار کاملا دوطرفه است و اگر آقا در منزل است و خانمش خارج میشود باید بدرقه انجام شود.
دوره این لوسبازیها گذشته؟
شاید برخی تصور کنند که این لوسبازیها دردی از مشکلات و چالشهای زندگی مشترک کم نمیکند ولی در واقع همین رفتارهای به ظاهر کم اهمیت میتوانند در پیشگیری از بروز تعارضات زناشویی معجزهآفرین باشند. به هر حال وقتی یک مرد برای تامین نیازهای زندگی خانواده تمام روز تلاش میکند، میتواند از شریک زندگیاش انتظار چنین همراهیهایی را داشته باشد و زمانی که ببیند همسرش حاضر نیست از خواب بیدار شود و او را بدرقه کند، به تدریج احساس بیاهمیت بودن میکند و انگیزهاش را از دست میدهد.
ساندویچ مانده یا صبحانه تازه؟
البته خانمها ممکن است دلایل متعددی برای انجام ندادن این اقدامات مطرح کنند. مثلا فکر کنند که این قدر با شوهرشان صمیمی هستند که نیازی به این کارها نیست یا این که شوهرش این وظیفه را پذیرفته که صبح بیدار شود و سرکار برود یا وقتی صبحانه شوهرش را از قبل آماده کرده، چه لزومی دارد برای یک خداحافظی بیدار شود و ... . در بعضی اوقات هم ممکن است توافق کرده باشند و آقا خودش اظهار کرده باشد که نیازی به این کار نیست که در این حالت هم چون به خاطر راحتی همسرش از یک نیاز و انتظار خود صرفنظر کرده است، بعد از مدتی اثر روانی ناخوشایندی را به دنبال خواهد داشت. قطعا طعم و مزه صبحانهای که ابتدای روز توسط یک همسر قدرشناس و مهربان برای شوهرش آماده شده، با طعم ساندویچی که یک هفته قبل و با انگیزه رفع تکلیف درست شده، متفاوت است.
شوهرها هم باید حواسشان باشد
گاهی در روابط زوج ها یک اختلاف کوچک منجر به واکنشها و درگیریهای شدید میشود و در بسیاری از مواقع شاهد هستیم که جای رفتارهایی از قبیل گل خریدن، ابراز محبت کلامی، تشکر کردن، استقبال و بدرقه از همسر و سایر رفتارهای محبت آمیز و انگیزه بخش خالی است. همه آدمها دوست دارند بابت تلاشها و زحماتشان تقدیر و تحسین شوند ،بنابراین اگر خانمی توقع دارد که همسرش اقدامات او را ببیند و قدردانی کند، لازم است که صبح او را بدرقه کند و هنگام بازگشت به استقبالش برود. اگر مردی انتظار دارد که خانمش صبح با او صبحانه بخورد، بدرقهاش کند و به استقبالش بیاید، باید هر روز از او بابت زحمتهایش تشکر و ابراز محبت و جبران کند. در مجموع میتوان گفت این اقدامات «سپردههای عاطفی» نام دارند که در طول زندگی مشترک خیلی به درد زن و شوهرها میخورند. به عنوان مثال مردی که هر روز صبح همسرش زودتر از او بیدار میشود و هنگام رفتن او را با انرژی بدرقه و موقع بازگشت هم با خوشرویی تمام از او استقبال میکند، چگونه میتواند بهانهجویی کند؟ آیا میتواند به درخواستهای منطقی چنین همسری نه بگوید؟ آیا میتواند از قصور و اشتباهات چنین خانمی نگذرد؟ و خیلی موضوعات دیگر که در این نوشتار مجال پرداختن به آنها را نداریم. بنابراین با توجه به این نکات میتوان گفت بدرقه و استقبال از همسر چه زن و چه شوهر به عنوان یک عامل مستحکم کننده و تداوم بخش در زندگی مشترک اهمیت دارد و هر دلیلی برای انجام ندادن آن فقط توجیه است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.