

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

امیرکبیر نخستین کسی بود که تصمیم گرفت به موازات آگاه ساختن مردم در مورد خطرات آتش، نهادی را هم برای مقابله با حریق در سراسر کشور ایجاد کند و چون در دوره ولیعهدی ناصرالدین شاه، سالها در تبریز خدمت کرده و به چشم دیده بود که در آن شهر، توسط بیگانگان، تأسیسات و تجهیزاتی به امر آتشنشانی تخصیص یافته است، قصد الگوبرداری از اقدامات انجام شده و تعمیم آتشنشانی در سطح کشور را داشت؛ اما عمرش کفاف نداد. تبریز، اولین شهری بود که در آن بلدیه(شهرداری) تاسیس شد و قاسمخان والی که در تاریخ آن شهر، نماد خدمت به مردم محسوب میشود، ۱۰ سال بعد از تولد بلدیه، در گوشه دیگری از شهر، در خیابان خاقانی، نبش خیابان بهادری امروز، بنیان تشکیلاتی را گذاشت که به دلیل وظیفه خاصی که برای آن تعریف شده بود، از همان ابتدا به «اطفائیه» شهرت یافت. قاسمخان والی، وقتی اداره اطفائیه تبریز را بنیان گذاشت، رسیدگی به سایر حوادث غیرمترقبه، از سیل و زلزله گرفته تا آوار، سقوط از بلندی و ... را هم جزو وظایف اطفائیه قرار داد و کوشید ابزار و ادوات مقابله با آن سوانح نیز، تهیه شود و در اختیار مأموران شاغل در اداره اطفائیه قرار گیرد. دومین و سومین واحد آتشنشانی کشور، با توجه به ضرورت حفظ چاههای نفت مسجدسلیمان و پالایشگاه آبادان، توسط انگلستان در خوزستان تأسیس شد. در آخرین سالهای سلطنت ناصرالدینشاه، ادارهای با عنوان «احتسابیه» در تهران دایر شد که کار نظمیه، بلدیه و عدلیه یعنی شهربانی، شهرداری و دادگستری کنونی را به طور یک جا انجام میداد. آن اداره که شماری از کارکنانش با عنوان «محتسب» خطاب میشدند، از دو شعبه با عنوانهای «احتساب» و «تنظیف» تشکیل میشد. شعبه تنظیف، عدهای سقا در استخدام داشت که موظف بودند با مشک، کوچهها و خیابانهای شهر را آبپاشی کنند تا گرد و غبار ناشی از حرکت مردم، وسایل نقلیه و چهارپایان، باعث اذیت و آزار شهروندان نشود و علاوه بر آن مسئولیت، موظف بودند هنگام وقوع آتشسوزیها نیز در امر خاموش کردن آتش دخالت کنند. چون امکانات و تجهیزاتی که در اختیار سقاها قرار داشت، نامتناسب با وظیفهشان بود، در مبارزه با آتش و اطفای حریق نمیتوانستند نقش قابل اعتنایی ایفا کنند. پس از امضای فرمان مشروطیت و تصویب قانون احداث بلدیه در شهرهای ایران، مسئولیت تشکیل و راهاندازی اداره آتشنشانی برعهده بلدیه(شهرداری) گذاشته شد؛ مسئولیتی که تا امروز برقرار مانده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

«بوینی یوغون»، قلعهای بسیار کهنسال است که در کنار دهکده «کورعباسلو»، در 35 کیلومتری شهر اردبیل قرار دارد. معنای تحتاللفظی نام این قلعه، «گردن کلفت» است! بوینی یوغون، بیش از سه هزار سال قدمت دارد و ظاهراً، سابقه آن به دوران حضور مادها در منطقه و ابتدای دوره هخامنشی باز میگردد. هرچند برای اطلاع دقیقتر از قدمت آن، باید کاوشهای باستانشناسی بیشتری صورت گیرد. قلعه در گذر زمان، آسیبهای فراوانی دیده است؛ اما مصالح اصلی، یعنی سنگ و ساروج، خوب دوام آورده و مختصات قلعه را به وضوع نشان میدهند. اما آنچه به جز قدمت طولانی و رونق این قلعه در عصر اشکانیان، باعث شهرت آن شده، شایعهای است که از خورده شدن آدمها توسط قلعه خبر میدهد. مردم محلی معتقدند که این قلعه نفرین شده است و بسیار بودند آدمهای عمدتاً غریبهای که وارد آن شده و دیگر باز نگشتهاند و به اعتقاد محلیها، قلعه آنها را خورده است! این شایعه، البته به همین صورت ساده باقی نمانده و دهها داستان و افسانه خوفناک حول این بنای مهم تاریخی، شکل گرفته است. هنوز کسی از راز آدمخواری بوینی یوغون، اطلاع ندارد؛ اما دستکم از زمانی که این قلعه تاریخی نظر باستانشناسان و مورخان را به خود جلب کرد، دیگر آدمی خورده نشد! کارشناسان برآنند که فاصله طولانی قلعه از روستا و مسیر صعبالعبور آن، باعث میشد که بسیاری از جهانگردان، قید بازگشت به روستا را بزنند و از مسیر پشت قلعه، راه مناطق دیگر آذربایجان را پیش گیرند. شاید هم بوینی یوغون، روزی روزگاری مأوای دزدان و راهزنانی بوده است که خواستهاند با این روش، مردم محلی را از اطراف مخفیگاه خود دور نگه دارند. به هر حال، امروزه بوینی یوغون جای امنی است که مسافران طالب بازدید از آثار تاریخی را به نزد خود فرا میخواند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جواد نوائیان رودسری- هرچند تاریخ مطبوعات در استان خراسان بزرگ و شهر مشهد با روزنامه «ادب» به مدیرمسئولی ادیبالممالک فراهانی آغاز میشود و در کسوت هفتهنامه «خورشید» و جراید تأثیرگذاری مانند «طوس»، «بهار» و «نوبهار» تداوم مییابد، اما تمام آن آثار فاخر، دولت مستأجل داشتند و فرصت بقا نیافتند. در این بین، تنها روزنامه خراسان بود که با عبور از پستی و بلندیهای بسیار و با توقفی چند ساله در انتشار، بالاخره خود را از 27 اسفند 1287 به اول تیرماه 1328 رساند و ماندگار شد. خراسان برای اهل مشهد و اهل تاریخِ این مرز و بوم، بوی اصالت میدهد و رایحه سرگذشت پرافتخار مردانی را دارد که در تارک فرهنگ و هنر و سیاست خوش درخشیدند و در ذهن مردمان ماندگار شدند. به همین دلیل نخستین پیوند روزنامه خراسان را با مردم مشهد، باید در تبلور نوستالژیک بیش از یک قرن همراهی متناوب و 74 سال همگامی مداوم جستوجو کرد.
وعدهگاه اهل معرفت
قدیمیترین روزنامه محلی در حال انتشار ایران از پنجم بهمنماه سال 1377، به کسوت روزنامه کشوری درآمد و حدود 25 سال است که همه ایرانیان، خراسان میخوانند. ریشههای تاریخی پیدایش این جریده مردمی را، بارها و بارها در این صفحه، از وجوه مختلف، برایتان نوشتهام و فکر نمیکنم کسی باشد که نداند آزادیخواهی و مبارزه با استعمار و استبداد، زاینده روزنامه خراسان در عصر مشروطیت بود. روزنامه خراسان ریشه در اصالت تاریخی خطهای داشت که از آن برخاست؛ خراسان در تاریخ کهن و چند هزار سالهاش، همواره مهد تربیت شیران شرزه و حکیمان اندیشمند و ادبای باریکبین بودهاست و این مقام، در تاریخ ایران و بلکه تاریخ جهان، قابل انکار و نادیده گرفتن نیست. با وجود این، از آنجا که ذات روزنامه با بدنه ادبیات پیوندی استوارتر دارد، روزنامه خراسان بیشتر میزبان بزرگان اهل ادب و هنر بودهاست که بسیاری از آنها در شکلگیری ادبیات مشروطه و پس از آن در استان خراسان، نقشی محوری داشتهاند؛ از ادیبالممالک فراهانی، مدیر نخستین روزنامه استان با نام ادب (انتشار یافته به تاریخ 1277 خورشیدی) که بگذریم، به نامهای بزرگی همچون سیدحسن اردبیلی و ملکالشعرا بهار میرسیم؛ نویسندگانی که نخستین دوره روزنامه خراسان را در عصر مشروطه منتشر کردند و تربیتیافتگان آنها، سالها بعد، موفق به انتشار دور دوم این روزنامه وزین شدند؛ روزنامه محبوبی که از حدود 74 سال قبل، مهمان خانههای اهالی خونگرم مشهد و البته تمام خراسان بزرگ است. در این سالهای متمادی، روزنامه خراسان با بزرگانی همچون استاد حسن عمید، دکتر علی شریعتی، دکتر شفیعیکدکنی، دکتر غلامحسین یوسفی و ... همکاری داشته و حوادث گوناگونی را از سر گذرانده است که وقایع روزگار ملیشدن صنعت نفت، یکی از آنهاست. رویدادهایی که در برگبرگ روزنامه، انعکاسی تمام یافته است. خراسان در ایام پرالتهاب انقلاب، در کنار مردم بود و همسو با دیگر جراید کشور، مدتی را در اعتصاب گذراند؛ تنها دورانی که روزنامه چاپ نشد، همین برهه زمانی بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه در دوران دفاع مقدس نیز، روزنامه خراسان همواره به عنوان مرکز آگاهیبخشی به مردم و انعکاسدهنده دردها و خواستههای آنها مطرح بوده است.
یک رسانه با رویکرد اجتماعی
با وجود آنکه روزنامه خراسان، در عرصههای ادب و هنر، ترجمه، اقتصاد و حتی سیاست، طی دهههای فعالیت خود منشأ اثر و خدمت بودهاست، اما شاید در هیچ زمینهای مانند فعالیتهای اجتماعی و مردمنهاد، صاحب اعتبار نباشد. به شخصه معتقدم که روزنامه به دلیل همین رویکرد در میان مشهدیها و مردم خراسان نفوذ کرد و نفوذش ماندگار ماند. طی سالهای فعالیت در این روزنامه فخیم، بارها شاهد پیگیریهای دادخواهانه آن برای یاری رساندن به مردم بودهام. این رویه البته در تاریخ روزنامه خراسان، بسیار مسبوق به سابقه است. خراسان ید طولایی در پیگیری مطالبات مردمی دارد؛ آنقدر که حتی میتوان ردّ پیگیری و پیجویی آن را در تأسیس مهمترین نهادهای فرهنگی، علمی و اجتماعی شهر مشهد به چشم دید. در واقعه مشهور سیل خرداد 1329، خراسان به نوعی یک تنه بار فعالیت رسانهای امداد به مردم را کشید. در آن واویلا که به دلیل ناکارآمدی ساختار مهار سیلاب در مشهد، بخشهای وسیعی از شرق مشهد، در محلات عیدگاه و پایینخیابان که دست برقضا جزو محرومترین مناطق شهر بودند، گرفتار سیل شد و جمع زیادی از همشهریان کشته، زخمی و یا بیخانمان شدهبودند، روزنامه خراسان یگانه وسیله قابل اعتمادی بود که میشد از طریق آن نیازها و مطالبات را عرضه و کمکهای محدود را در نقاط ضروری و حاد متمرکز کرد. خراسان در مطالباتی همچون تأسیس دانشگاه فردوسی، تأسیس کارخانه قند، اصلاح جاده مرگ و ... نقشی محوری ایفا کردهاست؛ آنگونه که شاید نتوان برای آن، در برهههای مختلف، نظیر و مانندی پیدا کرد.
شهدایی از اهالی خراسان
افتخار دیگری که مردمی بودن روزنامه را نشان میدهد، شهدایی از خانواده روزنامه خراسان است که چه در دوران دفاع مقدس و چه در سالهای اخیر و در جریان دفاع از حرم اهل بیت(ع)، مدال شهادت بر سینه آویختند و مایه فخر و مباهات همکاران و همشهریان شدند. شهیدان امانی و سیدی در دوران دفاع مقدس و شهید جواد جهانی در جریان دفاع از حرم عقیله بنیهاشم(س)، شربت شهادت نوشیدند و به بهشت برین شتافتند. بیتردید، این بخش از تاریخ خراسان نیز، مشحون از افتخارات پرشمار است؛ افتخاراتی که این حقیر، طی سالهای اخیر، لیاقت انعکاس آنها را در قالب صفحه تاریخ داشتهام.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.