- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در دو، سه سالی که کرونا روی سخت زندگی را به همه ما نشان داد، ساکنان مناطق کمبرخوردار و محلههای حاشیهای شهرها با دشواریهای بیشتر و پیچیدهتری دستوپنجه نرم کردند. اگر شغلشان را ازدست دادند، پشتشان به سرمایه و پساندازی گرم نبود تا مدتی با آن روزگار بگذرانند. اگر مجبور به خانهنشینی شدند، اسباب سرگرمی و تفریحی در کار نبود که از طاقتفرسایی قرنطینه کم کنند و وقتی مدارس بسته شد، از تلفنهمراه هوشمند و اینترنت پرسرعت خبری نبود که بچهها درسومشقشان را در «شاد» پی بگیرند. مدرسه، مجازی شد و گروهی از تحصیل جا ماندند که تعدادشان هم کم نبود. معاون وزیر و رئیس سازمان آموزشوپرورش استثنایی کشور، دیماه سال گذشته اعلام کرد: «دستکم ۳۰درصد دانشآموزان از وسایل هوشمند برای اتصال به فضای مجازی و شبکه شاد بیبهرهاند که نزدیک به ۵میلیون دانشآموز را شامل میشوند./ ایسنا» وزیر آموزشوپرورش هم گفت: «در سال تحصیلی گذشته پس از شیوع کرونا از بیش از ۱۴میلیون دانشآموز سراسر کشور حدود ۱۰میلیون نفر در سامانه شاد عضو شدند و بیش از 3میلیون دانشآموز بهدلایلی همچون نداشتن گوشی هوشمند یا تبلت یا دسترسی نداشتن به اینترنت، امکان استفاده از این سامانه را پیدا نکردند و در خطر ترکتحصیل قرار گرفتند./ ایلنا» در پرونده امروز با مادران دانشآموزان ساکن حاشیه شهر که ترکتحصیلکرده یا درآستانه ترکتحصیلاند، گفتوگو کردهایم؛ مادرها به نمایندگی از فرزندانشان حرف زدند چون فکر کردیم حرف زدن درباره شرایط نابسامان زندگی ممکن است فشار مضاعفی روی بچهها بیاورد. هویت مصاحبهشوندهها نزد ما محفوظ است.
توضیح: گفت و گو ها مربوط به پیش از
شیوع امیکرون
و نیمه حضوری بودن مدارس است
یک گوشی قراضه داریم و 2 دانش آموز
حرفهای مادری که 2 پسر محصل دارد و یک تلفن همراه
خانم «ک» دو پسر دارد؛ «ع»، کلاس چهارم است و «ق» که سال گذشته مجبور به ترک تحصیل شد اما امسال با بازگشایی مدارس به کلاس درس برگشته و در هنرستان درس میخواند. وقتی با خانم «ک» تماس میگیرم، از کلافگی توی صدایش و سروصدای محیط حدس میزنم که اوضاع روبهراه نیست. خانم «ک» میگوید: «با چندتا از مادرها آمدیم مدرسه که ببینیم چه کار میشود کرد. مدرسه حضوری شده اما چه حضوری شدنی؟ بچهها فقط دو روز سر کلاس میروند و سه روز دیگر را معلمها توی شاد تدریس میکنند و تکلیف میدهند. ما یک گوشی قراضه داریم که دایم هنگ میکند و دوتا دانشآموز. گوشی را یکی از اینطرف میکشد و آن یکی از طرف دیگر. ماندیم چندروز دیگر که امتحانها شروع میشود، چه کار باید بکنیم. حالا هم که به بچهها گفتهاند باید نفری 50هزار تومان برای کاربرگها پول بدهند. از کجا بیاوریم؟» خانم «ک» توضیح میدهد که همسرش در مدت شیوع کرونا یکسالونیم بیکار بوده و حالا مدتی است که در کار نصب و مونتاژ لوستر مشغول شدهاست اما درآمدش آنقدری نیست که کفاف اجاره خانه و خریدن گوشی هوشمند و اینترنت کلاسهای مجازی را بدهد: «شوهرم ماهی 3میلیون تومان درآمد دارد که یک میلیون تومانش را اجاره میدهیم. من هم خیاطی میکنم اما باز هم زندگی سخت میگذرد. پسر بزرگم بهدلیل شرایط مالیمان پارسال مجبور شد ترکتحصیل کند و چندوقتی پیش داییاش توی کار امدیاف بود. یک مدت هم در گلخانه کار کرد و خیلی از این شغل خوشش آمد. برای همین امسال که مدرسهها باز شد، دوباره برگشت مدرسه و حالا در رشته طراحی فضای سبز درس میخواند. رشتهاش را خیلی دوست دارد و معلمها از درسش راضیاند اما همیشه میگوید اگر سختتان است، من مدرسه نمیروم.» مدارس چقدر با دانشآموزان همراهی میکنند؟ خانم «ک» میگوید: «معلم پسر کوچکم همیشه میگوید این بچه هیچی یاد ندارد. خب ما پارسال گوشی نداشتیم و پسرم با تلویزیون درس خواند. چطوری باید یاد میگرفت؟ مدرسه پسر بزرگم هم گفته باید 200هزار تومان برای لباس کار بدهید. اصلا شرایط را درک نمیکنند. پسر من روزی سه ساعت رفت و برگشتش به مدرسه طول میکشد چون مجبور است پیاده برود، دیگر پول لباس کار برای ما زیادی است.»
پسرم باید درس بخواند که
در آینده سرافکنده نشود
حرفهای مادری که یکی از پسرانش ترکتحصیل کرده و نگران است فرزند دیگرش هم سرنوشت مشابهی داشتهباشد
«امروز رفتم مدرسه پسرم، معلمش شاکی بود که چرا بچه شما تکلیفش را ننوشته. خب وقتی شاد نداریم، چطور بنویسد؟» خانم «ش»، مادر دو پسر است؛ پسر بزرگ تر ترکتحصیل کرده و پسر دوم کلاسچهارم است. خانم «ش» میترسد پسر کوچکش، «الف» هم مجبور به ترک تحصیل شود: «پسر بزرگم تا کلاس هفتم درس خواند. یکروز گفت در این وضعیت زندگی دیگر مغزم نمیکشد درس بخوانم و شاگردمکانیکی شد. دلش میخواهد هر کاری را که پدرش نتوانست برای ما انجام بدهد، جبران کند. شوهرم کارگر است. آن وقتها کسی به فکرش نبوده که درس بخواند و کار خوبی پیدا کند ولی من خودم را به آبوآتش میزنم که پسرم فردا سرافکنده نشود.» خانم «ش» تلاش میکند پسر کوچکش را در مدرسه نگه دارد: «به مدیرش گفتم اگر میشود بچهها روزهای بیشتری بیایند سر کلاس که اقلا چیزی یادبگیرند ولی قبول نکردند چون جمعیت مدرسه زیاد است و برای سلامتیشان خطر دارد. این بچهها هم زیر 12سالاند و هنوز واکسن نزدند. ولی خب با این شش ساعت در هفته مدرسه رفتن که بچه چیزی یادنمیگیرد. من هم که پنج کلاس بیشتر سواد ندارم و از درسهایش سردرنمیآورم اما از دختر همسایهمان که کلاسششمی است خواهش کردهام با پسرم درس کار کند. البته همسایهمان هم آخر سال باید خانه را خالی کند و نمیدانم وقتی بروند، درس و مشق پسرم را به کی بسپارم! صاحبخانه بهشان فشار آورده که از اینجا بروند. کرایه ما هم عقب افتاده و دیشب صاحبخانه آمد در خانه. کلی حرف زدم تا ازش وقت بگیرم.» درباره وضعیت درسی «الف» میپرسم: «درسش نه خیلی خوب است و نه خیلی بد. سر کلاس خیلی حرف نمیزند، انگار میترسد. چون از کلاس دوم بهبعد خیلی کم مدرسه رفته، دستوپایش را گم میکند. راستی شما قرار است به ما کمک کنید؟ یعنی مثلا ازنظر خوردوخوراک؟»
معلم فقط
در شاد درس میدهد
روایت مادر 3 پسر که هم کار میکنند
و هم درس میخوانند
خانم «خ» سه پسر دارد؛ «م»، «الف» و «د» که بهترتیب کلاس نهم، هشتم و هفتماند. پسرها در تمام مدت آموزش مجازی، از درس و مدرسه محروم بودهاند. سال اول از روی درسهای نخوانده امتحان دادند و هرطوری که بود، قبول شدند. حالا هم دو روز در هفته میروند مدرسه و بقیه روزها را اگرکار پارهوقتی گیر بیاورند، مشغول میشوند: «بچهها میگویند در آن دو روز حضوری معلم اصلا درس نمیدهد. یک رفتوآمد الکی است که فقط حضوری میزنند چون همه درسها و تکلیفها را توی شاد میگویند. پسر بزرگم دیگر نمیخواهد مدرسه برود چون چیزی یاد نمیگیرد و بهنظرش اینطوری درس خواندن فایدهای ندارد.» خانم «خ» درباره وضعیت زندگیشان میگوید: «شوهرم کار ثابت ندارد، سر گذر میایستد. یک روز کار هست و یک روز نیست. هر کاری هم نمیتواند انجام بدهد چون اعتیاد داشته و کمپ بوده، بدنش ضعیف است. تازه یک سال است که ترک کرده و ازپس کار سنگین برنمیآید.» از خانم «خ» میپرسم چیزی از وعده آموزشوپرورش درباره گوشی همراه دادن به دانشآموزها شنیدهاست: «شنیدم که مدتی پیش به چند نفری گوشی دادند. ما آن موقع کرونا داشتیم، بچهها مدرسه نرفتند و گوشی به آن ها نرسید. البته مثل اینکه گوشیها امانتی بوده، خیلیها گفتند کیفیت نداشته و زود خراب شدهاست. اصلا همان بهتر که به ما نرسید، آدم میترسد گوشی امانتی را بدهد دست بچه که مبادا فردا خراب بشود.» بچهها چطور در شرایط موجود درس میخوانند؟ خانم «خ» توضیح میدهد که یکی از پسرها خیلی مشتاق تحصیل است: «کرونا که آمد، بچهها از درس و مدرسه دلزده شدند ولی یکیشان خیلی درس خواندن را دوست دارد. وقتی معلم تکلیفی تعیین میکند، دلش میخواهد خیلی خوب انجامش بدهد اما من فقط سواد قرآنی دارم و نمیتوانم کمکش کنم. گوشی هم که نداریم تا درس و مشقش را خودش بنویسد. چندباری رفتم مدرسه و با معلمشان حرف زدم. گفتم ما که پول گوشی خریدن نداریم، اقلا برای این بچهها بیشتر وقت بگذارید اما میگویند از این بیشتر وقت نداریم.» از آن طرف خط سروصدا میآید. کنجکاوم که بفهمم چه خبر است. خانم «خ» میگوید: «صدای پسرهاست. یکیشان دارد ظرفها را میشوید، چون من دستدرد دارم و آن دوتا هم دارند برای مدرسه آماده میشوند.»
شنیدیم آموزشوپرورش گوشی میدهد ولی ندیدیم!
درددل مادری که چندروز پیش گوشی پسرش را در خیابان دزدیدهاند
«ب» کلاس ششم است، چندروز پیش گوشیاش را در خیابان دزدیدهاند و حالا مانده بلاتکلیف. مادر «ب» در یک موسسه خیریه کار میکند و پدرش جوشکار است. خانم «ه»، نگران از آینده تحصیل فرزندش میگوید: «مدرسه حضوری شده ولی بیشتر درس و مشق را توی شاد میگویند. حالا باید بروم مدرسه و بهشان بگویم گوشی پسرم را دزدیدند. شاید هم بتوانم یک گوشی قسطی جور کنم. خیلی نگرانم. شنیدم دوروبر خودمان چند نفر بهخاطر گوشی ترکتحصیل کردند و حالا میروند سر کار. درس بچههای من خوب است، دوست دارم ادامه بدهند.
چندوقت پیش شنیدیم که آموزشوپرورش گفتهبود به یکسری از دانشآموزها گوشی میدهد ولی در منطقه ما خبری نبود. نمیدانیم چه کنیم. شاید مدرسه قبول کند که پسر من بهجای روزدرمیان، هر روز برود مدرسه تا از درسهایش عقب نماند. واکسن هم زده.» خانم «ه» از محل زندگیشان هم گلایههایی دارد: «میدانی این منطقه ما خیلی کمبود دارد. نه یک زمین بازی برای بچهها داریم و نه فضای سبز. قبلا فضای سبز با وسایل بازی داشتیم که معلوم نیست چرا خرابش کردند و فقط اسکلتش مانده. مدرسه امکانات درستوحسابی ندارد. امنیت منطقه هم خیلی پایین است. ما اصلا اجازه نمیدهیم بچهها از خانه بیرون بروند، به خصوص حالا که دزد هم پیدا شده. در همین محل ما گوشی چندتا دیگر از بچهها را هم دزدیدند. ببخشید شما گفتید کارتان چیست؟ قرار است برای بچهها گوشی جور کنید؟»
بچهام دیگر نمیخواهد درس بخواند
مادر یک پسر دبستانی از بیانگیزگی فرزندش برای ادامه تحصیل میگوید
خانم «س» مادر «واوِ» کلاسچهارمی است. او و شوهرش هر دو کارگرند، درآمدشان روی هم بهزحمت کفاف خرج زندگی چهارنفرهشان را میدهد و مثل خیلیها دستوپاکردن تلفن همراه هوشمند برایشان سخت است: «برای پیگیری درس و مشق بچهام باید بروم درِ خانه دوستانش که گوشی دارند و تکلیفها و نمونهسوالات را از آنها بگیرم. امتحانها را هم توی گروه اعلام میکنند، همکلاسیهای پسرم به ما خبر میدهند و میرویم مدرسه که حضوری امتحان بدهد. شرایط سختی است. من از یک بچه دبستانی حرف درشت شنیدم، چون کتابش را برای پسرم قرض گرفتهبودم. توی خانهمان هم همیشه جنگ و دعواست؛ الکی به پسرم میگویم معلمت گفته فلان مطلب را بنویس. از خانه که برای کاری بیرون میروم، بهش میگویم رفتهبودم مدرسهات و معلم فلان تکلیف را برایت مشخص کرد. شدهام زبان مدیر و معلم که پسرم را مجبور کنم به درسهایش رسیدگی کند چون ازطرف مدرسه هیچ نظارتی وجود ندارد. معلم فقط در شاد درس میدهد، همانجا هم درس میپرسد و تکلیف میدهد. در منطقه ما که حاشیه شهر است، بچههای زیادی ترکتحصیل کردهاند. خیلیهایشان نانآور خانوادهاند. پسر من هم از درس دلزده شده و ترجیح میدهد کار کند. چندبار برای کمک به پدرش بار خالی کرده و انعام گرفتهاست، میگوید چرا درس بخوانم؟ درحد جمعوتفریق برایم بس است درحالیکه تا قبل از کرونا در درس ریاضی شاگرد اول مدرسه بود.» خانم «س» درباره واکنش مدرسه به شرایط دانشآموزها توضیح میدهد: «مدرسه به ما میگوید در آن ساعتی که کلاس مجازی برگزار میشود، بروید خانه دوست و آشنایی که به شاد دسترسی دارند. در شرایط کرونا چقدر میشود رفت خانه این و آن؟ با حرف مردم چه کار کنیم که میگویند این خانم چرا هر روز سر از خانه یک نفر درمیآورد؟ در این یکی، دوسال به همه سخت گذشت ولی مردم حاشیهنشین سختی بیشتری را تحمل کردند، به ویژه اجارهنشینها. هر روز با صاحبخانه به مشکل میخوریم و هر روز تنوبدنمان میلرزد که معلم با بچهمان که نتوانسته درس بخواند، چطوری برخورد میکند. مدرسه هم که هر روز یک دستور تازه صادر میکند؛ 200هزار تومان پول لباس فرم، 100هزار تومان کمک به مدرسه، من و شوهرم در نهایت ماهی 2 میلیون تومان درآمد داریم که 800هزار تومانش را اجاره میدهیم.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور - دزد سابقه داری که زندگی اش را در آتش اعتیاد سوزانده بود، در اولین جلسه بازپرسی، به قتل مرد فرش فروش با انگیزه خرید لوازم خانگی در مشهد اعتراف کرد.
به گزارش اختصاصی خراسان، بیست و هشتم بهمن پرونده گزارش «آدم ربایی» از کلانتری گلشهر مشهد به پلیس آگاهی خراسان رضوی ارسال شد و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع بلافاصله با دستورات ویژه سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در دستور کار نیروهای اداره جنایی قرار گرفت. چند دقیقه بعد گروه ورزیده ای از کارآگاهان با تجربه دایره مبارزه با آدم ربایی و سرقت های مسلحانه وارد عمل شدند و تحقیقات میدانی گسترده ای را با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز کردند. پسر جوانی که ماجرای «آدم ربایی» را به پلیس گزارش داده بود، در تشریح جزئیات این حادثه به کارآگاهان گفت: ظهر پنج شنبه (بیست و هشتم بهمن) موتورسواری که کاپشن بادی و شلوار پلنگی به تن داشت به فرش فروشی پدرم در منطقه گلشهر مشهد مراجعه کرد و او را با خودش برد ولی ساعتی بعد همان جوان آپاچی سوار دوباره به همراه راننده یک دستگاه وانت پیکان به فرش فروشی وارد شده و در حالی که کلید فروشگاه را در اختیار داشته سه تخته فرش را به قسمت بار خودرو وانت انداخته و با خود برده اند اما اکنون از پدرم که مردی حدود 57 ساله است، هیچ خبری نداریم و به منزل هم بازنگشته است.
بنابر گزارش خراسان، در پی اظهارات این مرد جوان، ماجرای آدم ربایی با انگیزه زورگیری قوت گرفت و بدین ترتیب گروه عملیاتی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ وحید حمیدفر (رئیس دایره مبارزه با آدم ربایی و سرقت های مسلحانه) ردیابی های اطلاعاتی را با انجام یک سری تحقیقات میدانی و بازبینی دوربین های ترافیکی به منطقه وقوع جرم گسترش دادند. بررسی های غیرمحسوس حاکی از آن بود که جوان تنومند موتورسوار حتی از مادر کهن سال مرد گم شده نیز برای بازکردن در فروشگاه کمک خواسته است تا بتواند فرش ها را حمل کند. طولی نکشید که کارآگاهان با تجربه پلیس آگاهی با هماهنگی های قضایی موفق شدند به شماره پلاک وانت پیکان دست یابند و راننده جوان آن را دستگیر کنند. این مرد راننده که مدعی بود برای امرار معاش خانواده اش با خودرو باربری می کند تا نان حلالی به دست آورد از ماجرای آدم ربایی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: حدود بعداز ظهر بود که جوانی از من خواست تا در قبال دریافت 30 هزار تومان دستمزد، سه تخته فرش را به خیابان شهید شفیعی 39 انتقال دهم. براساس این گزارش، کارآگاهان در پی اظهارات مرد راننده، بلافاصله منزل ویلایی دو طبقه ای را شناسایی کردند که راننده وانت فرش ها را به آن ساختمان منتقل کرده بود اما هیچ کس درون منزل نبود و موتورسیکلت آپاچی هم داخل ساختمان وجود نداشت. به همین دلیل کارآگاهان به کمین نشستند و اطراف ساختمان را با پوشش مبدل به محاصره درآوردند. حدود ساعت 19 بود که ناگهان جوان آپاچی سوار وارد کمین کارآگاهان شد و به طرف ساختمان مذکور رفت. هنوز کلید را درون قفل نچرخانده بود که کارآگاهان در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه، دستبندهای قانون را بر دستان وی حلقه زدند و او را به داخل منزل کشاندند. این جوان 40 ساله که حیرت زده به کارآگاهان می نگریست و مدعی بود به اشتباه دستگیر شده است، وقتی متوجه شد که کارآگاهان در پی یافتن مرد فرش فروش هستند و او را شناسایی کرده اند، سکوت را بر سروصداهای بیهوده ترجیح داد و در همین حال به سرقت فرش ها اعتراف کرد. گزارش خراسان حاکی است، وقتی کارآگاهان برای یافتن مرد گم شده به طبقه دوم ساختمان رفتند ناگهان با صحنه عجیبی روبه رو شدند که از وقوع جنایتی هولناک حکایت داشت. درون آشپزخانه به هم ریخته منزل، تخته فرش موکت گونه ای خودنمایی می کرد که انگار به دور پیکر یک انسان پیچیده شده است. دیگر ماجرا به یک پرونده جنایی گره خورده بود و کارآگاهان یقین داشتند که متهم 40 ساله، مرد فرش فروش را به قتل رسانده و جسد او را درون فرش گذاشته است. به همین دلیل آنان با حفظ صحنه کشف جسد، مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند و بدین ترتیب دقایقی بعد با حضور شبانه قاضی «محمود عارفی راد» در منزل مذکور، پارچه های طناب گونه از اطراف فرش باز شد که جسد مرد فرش فروش درون آن قرار داشت. متهم 40 ساله که خود را «جلیل – ذ» معرفی می کرد و سه فقره سابقه کیفری سرقت داشت، در حالی سرقت فرش ها را پذیرفت که مدعی بود در قتل مرد فرش فروش نقشی نداشته و فرد ناشناس دیگری او را کشته است.
به گزارش اختصاصی خراسان، در بازرسی بدنی از این جوان سارق، رسیدهای خرید لوازم خانگی کشف شد که بررسی ها نشان داد او با استفاده از کارت بانکی مقتول تعدادی لوازم خانگی از فروشگاهی در گلشهر خریداری کرده است.
هنوز کارآگاهان و مقام قضایی در حال تکمیل تحقیقات و جمع آوری اسناد و مدارک این جنایت هولناک بودند که خودروی وانت دیگری، تعدادی لوازم خانگی مانند ماشین لباسشویی دوقلو، اجاق گاز، ظرف و ظروف تفلون و... را به محل ساختمان مذکور انتقال داد که با اظهارات راننده مشخص شد متهم این پرونده جنایی، لوازم مذکور را به مبلغی حدود 35 میلیون تومان خریده و فروشنده کالا نیز پس از دریافت وجه از طریق کارت خوان، لوازم خانگی خریداری شده را به نشانی اعلامی از سوی «جلیل – ذ» فرستاده است.
ادامه گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، در حالی که متهم یاد شده همچنان قصد داشت فرد ناشناس را به عنوان «قاتل» معرفی کند، وی پس از گذشت چند روز از وقوع جنایت، مقابل میز عدالت ایستاد تا به سوالات تخصصی قاضی «عارفی راد» درباره چگونگی ماجرای سرقت فرش ها پاسخ دهد. این متهم هنگامی که متوجه شد با اسناد ومدارک انکارناپذیر کارآگاهان و تحقیقات میدانی مقام قضایی در محل کشف جسد، دیگر داستان سراییهای خیالی رنگی ندارد به ناچار در تنگنای سوالات فنی قاضی ویژه قتل عمد، ناگهان تصمیم به افشای حقیقت ماجرا گرفت و در حالی که بیان می کرد «اعتیاد زندگی ام را به آتش کشید» در اعترافاتی تکان دهنده گفت: مدتی قبل همسرم به خاطر اختلافات شدید خانوادگی مرا رها کرد و به همراه چهار فرزندم به منزل پدرش رفت چرا که من اعتیاد شدیدی به موادمخدر صنعتی داشتم و همواره برای فروش لوازم خانه با او درگیر می شدم. من برای تامین هزینه های اعتیاد همه ظرف و ظروف و لوازم خانگی را فروخته بودم و آن ها را اذیت می کردم تا جایی که حتی برای آزار دادن همسرم، گم شدن او را به پلیس گزارش دادم با آن که می دانستم او به خانه پدرش رفته است.
خلاصه اعتیاد زندگی ام را به آتش کشید تا جایی که دیگر هیچ چیزی نداشتم و با یک آشفتگی و بی سروسامانی روبه رو بودم. بالاخره برای آن که بتوانم لوازم خانگی از دست رفته را دوباره خریداری کنم، نقشه سرقت و آدم ربایی را طرح کردم به گونه ای که کسی متوجه نقشه دستبرد به فرش فروشی نشود. ظهر روز حادثه به سراغ مرد 57 ساله فرش فروش رفتم و با این ترفند که چند فرش برای فروش دارم از او خواستم همراهم بیاید و پس از دیدن فرش های خیالی قیمت آن را تعیین کند.
آن روز لباس های گشاد مانند کاپشن بادی پوشیده بودم تا شناسایی نشوم. وقتی اعتماد مرد فرش فروش را جلب کردم، او را بر ترک موتورسیکلت آپاچی نشاندم و طبق نقشه به منزل مسکونی بردم.
هنگامی که به طبقه بالا رفت در یک لحظه از پشت سر به او حمله ور شدم و دست و پاهایش را با طنابی که از قبل آن جا گذشته بودم، محکم بستم. بعد هم زمانی که به زور و تهدید رمز کارت بانکی اش را گرفتم، او را با دستمال خفه کردم و با برداشتن کلیدهای فروشگاه پیکرش را به داخل آشپزخانه کشاندم و فرش کهنه را به دورش پیچیدم و با پارچه ها، طناب پیچ کردم.
متهم این پرونده جنایی که در حضور قاضی «محمود عارفی راد» جزئیات این جنایت تکان دهنده را بازگو می کرد، در ادامه اعترافاتش افزود: سپس به یک فروشگاه در کوی گلشهر رفتم و حدود 35 میلیون تومان لوازم خانگی خریدم اما زمانی که به خانه بازگشتم ناگهان در محاصره کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتم و دستگیر شدم. البته قصد داشتم با تاریکی شب، جسد را به بیابان های اطراف منتقل کنم و آثار جنایی را از بین ببرم تا با این آدمکشی زندگی سوخته ام را دوباره با خرید لوازم از دست رفته، بنیان کنم که...
به گزارش خراسان، متهم به قتل مرد طلافروش، بعد از اعترافات تکان دهنده، روانه زندان شد تا بررسی های بیشتر درباره زوایای پنهان این جنایت زیر نظر سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) ادامه یابد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
این روزها به صورت مداوم از مقامات کشورمان این جمله را می شنویم که تا خطوط قرمز ایران حفظ نشود، ایران توافقی را امضا نخواهد کرد. این جمله ای است که از رئیس جمهور و وزیرخارجه تا دبیرشورای عالی امنیت ملی تکرار می کنند. اما این خطوط قرمز چه موضوعاتی هستند؟ آن چنان که در سخنان رسمی دیده می شود و اطلاعات رسیده به خراسان نشان می دهد، در سه موضوع همچنان خواسته ایران برآورده نشده است و همین سه موضوع قفل اصلی برای رسیدن به توافق هستند. رفع ادعاهای سیاسی آژانس بین المللی انرژی اتمی، رفع تحریم از برخی نهادهای حساس و گرفتن تضمین معتبر از آمریکا خطوط قرمز ایران به شمار می روند که تاکنون در وین حل نشده باقی مانده و ایران اعلام کرده تا حل نشوند توافقی هم در کار نخواهد بود. در سوی مقابل ایالات متحده نیز با وجود منطقی بودن این خطوط قرمز و تاثیرات مهمی که بر پایدار و موثر بودن توافق نهایی دارد، از برآوردن خواسته های ایران استنکاف میکند تا جایی که امروز می توان گفت رسیدن یا نرسیدن به توافق را به این زیاده خواهی خود گره زده است. در خصوص ادعاهای سیاسی آژانس، امروز سه پرونده مربوط به اماکن ادعایی آژانس به صورت باز باقی مانده که به نظر می رسد ادامه این وضعیت در آینده نه تنها به عنوان یک استخوان لای زخم توافق باقی می ماندبلکه از پایداری آن به عنوان یکی از مهم ترین اهداف ایران نیز می کاهد و می تواند به عنوان یک بهانه جدید و ابزاری برای تداوم فشارهای محدود کننده فراتر از برجام روی توان هسته ای ما محسوب شود. ایران حتی با اعزام کمالوندی، مذاکره کننده ارشد سازمان انرژی اتمی به وین به منظور حل این موضوعات، اراده خود برای پرونده ها را نشان داد. فرستادن احتمالی این پرونده های باز به شورای حکام و گرفتن قطعنامه از آن جا و سپس شورای امنیت، مسیر خطرناکی است که در صورت اجرا شدن در آینده می تواند دردسرهای بزرگی برای کشور به همراه داشته باشد به همین دلیل امروز تاکید ایران بر بسته شدن این پرونده ها همزمان با توافق نهایی است. استدلال اصلی ایران هم این بوده که پرونده ادعاها زمانی با عنوان pmd با برجام بسته شد و ادعاهای این دو سه سال اخیر نیز ریشه در اسناد جاسوسی رژیم صهیونیستی دارد که با وجود همکاری ایران در پاسخ به سوالات و انجام بازرسی ها، اگر قرار باشد بدون تعیین تکلیف باقی بماند می تواند برای مهم ترین دشمن ما در منطقه به عنوان یک ابزار فشار به کار آید.موضوع دوم درباره تداوم تحریم برخی نهادهایی است که محدودیت آن ها تحت برچسب های دیگر به صورت مستقیم و غیرمستقیم کشور را در بهره مندی از منافع اقتصادی برجام با مشکلات جدی روبه رو می کند و طرف مقابل حاضر به خارج کردن آن ها از فهرست گروه های به اصطلاح حامی تروریسم نشده است. برکسی پوشیده نیست که امروز جایگاه برخی از این نهادها به دلایل مختلف در کشور جایگاه حساس و موثری است و باقی ماندن هر محدودیتی در این حوزه نیز نه تنها به لحاظ پرستیژی اشتباه است بلکه دست ایران را در بسیاری از فعالیت های اقتصادی خواهد بست و حتی قابلیت باز تحریمی را نیز حفظ می کند. نکته مهم این که تحریم امروز این نهادها صرفا شامل خودشان یا شرکت های وابسته به آن ها هم نیست و طبق این فرمول هر فردی که به نوعی با آن ها کار کرده یا می کند، می تواند خودش یا مجموعه اقتصادی اش هدف تحریم قرار گیرد. چنین وضعیتی موثر بودن توافق نهایی را خدشه دار می کند و عملا کشور از بخش زیادی از انتفاع اقتصادی خود از برجام محروم میشود.اما خط قرمز سوم باقی مانده ایران مسئله تضمین هاست. ایران با توجه به سابقه بسیار بد آمریکا در برجام و ضربه ای که آن زمان به ایران زد، این بار تصمیم گرفته تا جایی که بتواند تضمین های معتبر و متنوعی از طرف مقابل دریافت کند و تاکنون نیز توانسته برخی تضمینهای سیاسی را در متن بگنجاند اما این ها کافی نیست. تضمینهای لازم و کافی در حوزه های مختلف باعث می شود برهم زدن توافق برای طرف مقابل هزینه زا باشد. با نبود چنین تضمینی ممکن است خواب های بدی برای ما ببینند که اصلا به مصلحت ایران نیست. این سه موضوع، امروز قفل مذاکرات وین محسوب می شوند و با توجه به نرمش ها و همراهی هایی که تاکنون ایران با ابتکاراتی که بیان کرده داشته، انتظار دارد در این مرحله طرف مقابل و به ویژه آمریکا نیز چنین رفتار متقابلی را داشته باشد چراکه بدون رعایت این خطوط قرمز عملا پایداری و موثر بودن توافق نهایی که دو هدف اصلی ایران از مذاکرات وین است زیر سوال می رود و ایران نمی تواند چنین قراردادی را امضا کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نجات محمدرضا فروتن به دست «عقرب عاشق»؟
ستاره سینما پس از تجربه ناموفق «مانکن» و شکست «جزیره» برای سومین بار حضور در نمایش خانگی را تجربه میکند
مائده کاشیان
۲۲-۲۰۲۱ لیگ برتر روسیه هفت گل و یک پاس گل با پیراهن زنیت سنپترزبورگ داشت، حالا با رفع مصدومیت به تمرینات بایر لورکوزن اضافه شده و به دنبال شرایطی است تا در ترکیب تیم آلمانی هم جا بیفتد و مثل زنیت، تبدیل به ستاره باشگاه جدیدش شود. سردار آزمون که حدود یک هفته است به تمرینات گروهی بایر لورکوزن اضافه شده است و در کنار سایر بازیکنان به تمرین میپردازد، در سه روز گذشته بهطور جدیتری تمرین خود را انجام داد تا سرمربی تیمش را امیدوار به استفاده از او در مسابقه حساس پیش رو در تقابل بالانشینان بوندسلیگای آلمان کند. تیم فوتبال بایرلورکوزن روز شنبه آینده در چارچوب هفته بیست و پنجم بوندسلیگای آلمان در ورزشگاه آلیانز آرنا مقابل بایرن مونیخ صدرنشین قرار میگیرد؛ سردار آزمون احتمال دارد برای نخستین بار در فهرست یک بازی رسمی برای باشگاه جدیدش حضور داشته باشد و حتی در این جدال حساس بازی کند. جراردو سیوانه، سرمربی تیم فوتبال بایر لورکوزن نیز امروز در یک مصاحبه عنوان کرده است: «برنامهام این است که آزمون را در بیشتر بخشهای تمرینی این هفته دراختیار داشته باشم و اگر مشکلی بهوجود نیامد، او را در بازی روز شنبه در ترکیب تیمم استفاده کنم.» این اظهارنظر او مشخص می کند ممکن است سردار برابر بایرن به میدان برود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رعیت نواز- دنیای اطراف ما پر از موجودات اعجاب انگیز است. از پرندگان موجود در آسمان گرفته تا نهنگ های بزرگ دریایی و انواع مختلف حیوانات دیگر که هرکدام در مناطق مختلفی قرار گرفته اند و بعضی از آن ها عجیب و غریب هستند اما متاسفانه رفتار ما با آن ها باعث شده رفته رفته تعداد گونه های جانوری موجود در جهان کم و برخی از گونه ها منقرض شوند. درست مثل بلایی که یک روز به سر ماموتها آمد، بر سر شیر ایرانی و ببرهای مازندرانی هم فرود آمد و حالا دیگر این موجودات را نداریم. شاید همین بی توجهی ها به حیات وحش بود که باعث شد جهانیان 3 مارس (12 اسفند) را روز جهانی حیات وحش اعلام کنند تا شاید به انسان ها یادآوری شود که تنها موجودات روی کره زمین نیستند. طبق آخرین گزارش اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) اکنون نام 74 گونه جانوری در کشورمان در فهرست قرمز قرار دارد که خطر انقراض آن ها را تهدید می کند. گونههایی که باید فکری به حال بازگشت شان به زندگی کرد. در این گزارش به سراغ گونه های در حال انقراض کشورمان رفته ایم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.