چالش های نقش فرمانده زن در خط مقدم
مرجان قمری بازیگر نقش «مرضیه حدیدچی» در گفتوگو با خراسان از سختی های بازی در نقش این بانوی مبارز انقلابی و حضور در سریال «آتش در گلستان» میگوید
نویسنده : مائده کاشیان
سریال «آتش در گلستان» ساخته جدید پرویز شیخطادی، از هفته گذشته روی آنتن شبکه 5 رفته و برشی از زندگی «مرضیه حدیدچی» معروف به «طاهره دباغ» را روایت میکند و مبارزات شجاعانه این شخصیت را در سال 58 به تصویر میکشد. مرجان قمری که آثاری مانند «متری شیش و نیم» و سریال «همگناه» و «سیاوش» را در کارنامه خود دارد، در این مجموعه نقش «مرضیه حدیدچی» را برعهده داشته و اکنون با نقش این مبارز انقلابی در قاب تلویزیون حضور دارد. به بهانه پخش «آتش در گلستان»، با قمری درباره چگونگی انتخاب شدن او برای این نقش، تجربه بازی در این سریال و چالشها و سختیهایی که پیش رو داشته گفتوگو کردهایم.
چطور برای ایفای نقش «مرضیه حدیدچی» انتخاب شدید؟
گویا برای بازیگر قبلی این نقش مسئلهای پیش میآید و نمیتواند همکاری کند، به همین دلیل گروه به دنبال بازیگر میگشتند. چند بازیگر را کاندیدا کردند و به آقای شیخطادی عکس و نمونه کار نشان دادند و من این سعادت را داشتم که عکسم بین آن بازیگرها باشد، آقای شیخطادی سکانسهایی از بازی من را میبینند، میگویند چهرهاش نزدیک است و اگر گریم کنیم شبیه خانم حدیدچی و باورپذیر است، بازی من را هم میبینند و خدا را شکر خوششان میآید. گروه، کار را در زنجان شروع کرده بودند و در مرحله تولید بودند که با من تماس گرفتند و گفتند به زنجان بروم. آقای شیخطادی از من تست گرفتند، چند سکانس را با هم خواندیم و کار کردیم و این سعادت نصیب من شد که در خدمتشان باشم.
چقدر با شخصیت خانم حدیدچی آشنا بودید؟
خیلی با شخصیت خانم «حدیدچی» آشنا نبودم. آقای شیخطادی برای نگارش فیلمنامه با خانواده ایشان صحبت کرده بودند و از نزدیک با خانواده و کاراکتر ایشان آشنا بودند. کتابهایی درباره زندگی نامه خانم حدیدچی به من معرفی کردند و گفتند وقتی آنها را بخوانم متوجه کاراکترشان میشوم. یکی از کتابها را خواندم، در طول کار هم با آقای شیخطادی گپوگفتهایی داشتیم و سعی کردیم به کاراکتر خانم «حدیدچی» نزدیک شوم. مهمترین چیزی که برای آقای شیخطادی اهمیت داشت این بود که باید درست به اندازه یک فرمانده قدرتمند رفتار میکردم، حرف میزدم، راه میرفتم و دستور میدادم. خیلی برایشان اهمیت داشت این شخصیت را کوچک نکنم. گاهی از دستم در میرفت و طوری دستور میدادم که آقای شیخطادی تذکر میدادند او را در حد یک سرگرد پایین آوردی، اما ایشان یک فرمانده است که نیروهای زیادی دارد. به کمک این گفتوگوها و بالا و پایین کردنها سعی کردم به این کاراکتر دست پیدا کنم.
برای نمایش قدرت این شخصیت چه کارهایی انجام دادید؟
اول از طرز ایستم آغاز کردم، یعنی سعی کردم طور خاصی بایستم و راه بروم. من در این سریال اصلا شبیه کاراکترهای قبلیام حرکت نکردم. باید ایست محکمی میداشتم و مهم بود که در کلام آن اقتدار در نحوه حرف زدن من وجود داشته باشد، بنابراین به مُقَطع صحبت کردن یا دستور دادن یا مثلا کمتر پلک زدن رسیدیم. روی نگاه شخصیت هم کار کردیم که نگاه نافذی داشته باشد تا وقتی دستور میدهد مجبور باشند به اطاعت کردن. وقتی خانم حدیدچی فرمانده شده، بسیاری از آقایان مشکل داشتند که چرا یک زن فرمانده آنهاست! ما این موضوع را در سریال نمایش دادیم و همچنین سعی کردیم اقتدار او را در میمیک صورت و موقعیت نشان بدهیم. تلاش کردیم نگاه متفکری داشته باشد که بتوانیم این شخصیت را باهوش نشان بدهیم، چون ایشان در واقعیت هم بسیار باهوش بوده است.
برای بازی در این نقش لازم بود مهارت خاصی را یاد بگیرید؟
بله، باید اسلحه دست گرفتن و تیراندازی را یاد میگرفتم. من تا به حال اسلحه واقعی در دست نگرفته بودم و این برایم چالش خیلی بزرگی بود. روزهای اول وزن اسلحه برایم خیلی سنگین بود، دست و کتفم درد میگرفت، اما کمکم یاد گرفتم چطور با آن کار کنم. من قبلا ورزش میکردم، کوهنوردی و پرورش اندام هم کار کرده ام، اینها خیلی به کمک من آمد. بازی در این سریال آمادگی جسمانی بالایی میخواست، چون مدام در کوهوکمر بودیم.
پس از نقشهای چالشبرانگیز استقبال میکنید.
قطعا نقشی که پرچالش است، برایم جذابتر است. من خیلی گزیده کارم، چون اگر نقشی تخت باشد و نتوانم هیچ ابعادی از آن کاراکتر را در یک فیلم یا سریال نشان بدهم، برایم جذابیتی ندارد. نگاه میکنم ببینم قرار است چه چیزی یاد بگیرم و این کاراکتر چه چیزی به من اضافه میکند، اگر کاراکتری باشد که بخواهم از داشتههای قبلیام استفاده کنم، تکرار گذشته است دیگر. چه فایدهای برای من دارد؟ چالش همیشه برایم شیرین و جذاب است.
علاوه بر واقعی بودن شخصیت، نقش و فیلم نامه چه جذابیتهایی برایتان داشت؟
ما در سینمای ایران تا به حال فرمانده زن را به تصویر نکشیده ایم و خیلی برایم جذاب بود که یک زن اسلحه در دست دارد و فرماندهی میکند، یعنی پشت جبهه نیست، در خط مقدم است، خودش جلوتر از سربازانش حرکت میکند و با شجاعت و جسارت در دل دشمن میرود. فیلم نامه هم قصه را طوری پیش برده که وقتی آن را میخواندم، برایم جذاب بود؛آدمهایی که اضافه میشوند کیستند و سرنوشتشان به کجا کشیده میشود. در سریال هم همین طور است، کاراکترها یکی یکی اضافه میشوند و برای مخاطب گرههایی ایجاد میکنند. وقتی شروع کردم به خواندن فیلم نامه، این قدر کشش داشت که آن را زمین نگذاشتم. به نظرم قصه خیلی خوب پیش رفته، گرهافکنی و بازگشایی گرهها این قدر خوب اتفاق افتاده که برای مخاطب کشش دارد.
بعضی شخصیتها و اتفاقات سریال تخیلی است، درباره کاراکتر شما چطور، همه چیز عینا بر اساس واقعیت است؟
روستایی که در آغاز قصه دیدیم و اتفاقاتی که رخ داد، از تخیل آقای شیخطادی آمده و شخصیت «مرضیه» وارد این قصه میشود. سعی کردیم کاراکتر «مرضیه» کاملا واقعی باشد؛ چه جاهایی که حس مادرانه دارد، چه جاهایی که حس فرماندهی دارد، چه جاهایی که ناامید میشود، اما نمیخواهد سربازانش متوجه این موضوع شوند، چه جاهایی که به کاری که انجام میدهد ایمان دارد، اما بقیه شک دارند. اینها همه بر اساس کاراکتر واقعی «مرضیه حدیدچی» است ولی بقیه قصه بر اساس تخیل آقای شیخطادی است. این تلفیق واقعیت و تخیل ایشان هم به نظرم اتفاق قشنگی است و درست انجام شده. کاراکتر بقیه بازیگران تخیلی است، اما سعی کردیم به واسطه آنها به مستند شخصیت «مرضیه حدیدچی» برسیم.
تجربه همکاری با آقای شیخطادی در این سریال چطور بود؟
بی نظیر. ایشان کارگردان بسیار وسواسی و حساسی هستند و کار کردن با ایشان خیلی سخت است، اما این سختی بسیار شیرین است، چون اجازه نمیدهند که تو هرچه قبلا داشتی را با خودت بیاوری. کاملا تو را به چالش میکشانند و دست میگذارند روی توانایی بازیگر، بعد تو بازی میکنی و میبینی چقدر جذابتر شد، این برایم شیرین بود. ان شاءا... آقای شیخطادی همیشه سلامت باشند و من هم زیر سایهشان کار کنم.