- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای یک پسر جوان داشتن خودروی شاسیبلند جذاب است و برای کسی که تجربه رانندگی و نشستن پشت فرمان چنین خودروهایی را داشته، دلکندن از آنها کار سادهای نیست. «محرم بیرقدار» و همسرش، 6 سال پیش تصمیمی گرفتند که تحسین بسیاری از افراد را برانگیخت. آنها خودروی لندکروزشان را فروختند تا بتوانند به بیماران نیازمندی که در نوبت پیوند بودند، کمک کنند. این زوج نیکوکار با فروش خودروی شاسیبلندشان، 24 انسان را به زندگی برگرداندند و البته دل اطرفیان و آشنایان آنها را هم شاد کردند. بعد از آن تصمیم بود که او و همسرش بعد از سالها کار خیر در سکوت خبری، تشکل خیریهای شامل جوانان نیکوکار و فعال تبریزی تشکیل دادند. گروه نیکوکارانه آنها که روزگاری فقط شامل 2 نفر یعنی آقای بیرقدار و همسرش بود، حالا بیش از 200 نیکوکار پای کار دارد که دغدغه کمک به نیازمندان و گرهگشایی از کار آنها را دارند. در پرونده امروز زندگیسلام با «محرم بیرقدار» درباره ماجرای فروش لندکروز برای کمک به بیماران، فعالیتهای پرشمار خیریهاش، پسربچهای که باعث و بانی توزیع هزاران بسته شب یلدایی شد و ... گفتوگو کردیم.
سال 88 با همسرم تصمیم به کار خیر گرفتیم
او که با خود و خدایش عهد کرده تا جایی که در توان دارد در شاد کردن دلهای نیازمندان بکوشد، درباره زمانی که تصمیم گرفته تا بیشتر از گذشته در کارهای خیر فعالیت داشته باشد، می گوید: «من از سال 88 تصمیم گرفتم برای کارهای خیر، بیشتر برنامهریزی کنم و در این حوزه، فعالتر شوم. در تبریز مناطق حاشیه شهر زیاد است که افراد نیازمند زیادی هم در آنجاها به کمک نیاز دارند. تقریبا از کمک به افراد همانجاها شروع کردم. در همان روزهای ابتدایی، بیمارانی را شناسایی کردم که نیاز فوری به پیوند اعضا داشتند. وقتی به آن محلات رفتم، متوجه شدم مشکلات زیادی مردمان آن مناطق را با خود درگیر کرده است. حاشیهنشینی، مریض داری، اعتیاد و ... هر کدام به نوعی آزاردهنده است. ابتدا خودم با خانمم مشغول بودیم و فقط 2 نفر بودیم. یعنی یک گروه دو نفره بودیم. آن روز که برای اولین بار به آن مناطق رفتیم، سعی کردیم به حرفها و درد دلهایشان گوش کنیم. زمان گذشت تا سال 98 که مجموعهای تشکیل دادیم به نام خیرین جوان تبریزی.»
در زمان کرونا
تلاشمان را بیشتر کردیم
«همین الان که صحبت با شما میکنم، در مسیر توزیع بستههایی هستم که برای دانشآموزان آماده شده است. الان در مسیر هستم تا بروم و آنها را به دست خانوادههای مد نظر برسانم. این بستهها، امسال شامل کیف هم میشود. علاوه بر آن، دفتر، انواع مداد، مداد نقاشی، مداد تراش، خودکار، پاک کن، نوشت افزار و ... است». بیرقدار و همسرش سالها در سکوت خبری و رسانهای فعالیتهای خیرخواهانه خود را ادامه دادند تا این که جوانهای شهر متوجه میشوند و تصمیم میگیرند که در این مسیر با آنها همراه شوند. او ادامه میدهد: «ما از سال 98 به صورت رسمی، کارمان را آغاز کردیم. تا امروز طبق آمار 124 هزار بسته معیشتی آمادهسازی و بین نیازمندان توزیع کردهایم. به خصوص در زمان کرونا که درآمد مردم و قشر نیازمند کاهش یافت، تلاش کردیم با فعالیت بیشتر باعث شویم تا با سختی و چالشهای کمتری مواجه شوند. اسفند سال ۹۸ با شیوع ویروس کرونا و کمبود ماسک و مواد ضدعفونی، ۱۰۰ بطری ۲۰ لیتری محلول ضدعفونی، 55 هزار عدد ماسک، ۳۰هزار عدد ژل ضدعفونی و ... بین نیازمندان توزیع کردیم.»
یک پسربچه باعث شد سالی 10 هزار بسته توزیع کنم
مدیر و موسس «خیرین جوان تبریز» به یکی از خاطراتش اشاره میکند که یک پسربچه، چطور این جرقه را در ذهنش روشن کرده که به فکر تهیه و توزیع بسته شب یلدایی در بین نیازمندان بیفتد: «با خانمم برای خریدهای شب یلدا برای خانهمان به بازار رفته بودیم. در جلوی میوهفروشی، من در حال انتخاب کردن چندتا هندوانه بودم تا بهترین و شیرینترینهایش را بخرم. در همان موقع، یک پسربچه هم با پدرش از کنار مغازه عبور میکردند. خانمم هم در کنار من ایستاده بود. این پسربچه به پدرش گفت که بابا! میشه ما هم یک هندوانه برای شب یلدا بخریم؟ پدرش گفت: نه! همانجا متوجه شدم که پدرش قادر به خریدن هندوانه شب یلدا نبود. بعد هم دست پسربچه را گرفت و کشید و گفت بیا برویم. شاید بعدها برایت بخرم. خانمم برگشت و به من گفت که ما داریم این همه هندوانه میخریم و برایمان مشکلی ایجاد نمیشود، من نمیتوانم ببینم که پدری شرمنده پسرش شود چون نتوانسته یک هندوانه برایش بخرد. من هم همین طوری یک هندوانه را برداشتم و بدون اینکه وزن کنم، دنبال آنها دویدم. به فروشنده هم گفتم هر چند کیلویی که حدس میزنی این هندوانه باشد، من دو برابر قیمتش را به تو میدهم. خودم را به آنها رساندم و هندوانه را به آن پسربچه دادم. پدرش قبول نمیکرد اما من اصرار کردم تا قبول کرد. بعدش دیدم که چشمهای پسرش برقی زد. برگشتم و به خانمم گفتم که برویم میدان ترهبار. گفت چرا؟ گفتم میخواهم تعدادی هندوانه بخرم و همین امشب به دست افراد نیازمند برسانم. اگر درست یادم باشد، تقریبا 50 یا 60 تا هندوانه خریدم و به محلات حاشیه شهر بردم. از آن موقع همین رسم را برای شبهای یلدا ادامه دادم و تعداد این بستهها را بهمرور اضافه کردم و الان 3 سال است که هر شب یلدا، نزدیک 10 هزار بسته بلدایی آماده و در مناطق محروم توزیع میکنم. برای خریدهای هندوانهاش هم خودم از اینجا میروم بندرعباس، شهرستان میناب، 5 یا 6 تریلی هندوانه میخرم و به همراه انار، پشمک، پرتقال، باقالی و این جور اقلام دیگر، بین افراد نیازمند توزیع میکنم.»
نگاه فقرا به لندکروزمان، اذیتمان میکرد
از او درباره ماجرای فروش لندکروزشان برای کمک به بیماران نیازمند پیوند عضو میپرسم؛ تصمیم تحسینبرانگیزی که سخت به نظر میرسد. خودش در این باره میگوید: «سال 96 بود که ما این خودرو را در تصمیم مشترکی با همسرم فروختیم. پول آن هم برای درمان بیماران نیازمند هزینه شد. ماجرایش هم به روزی برمیگردد که خانم گفت که ما داریم با این خودرو مدل بالا به مناطق پایین شهر میرویم، درست نیست و حس خوبی از نگاههای مردم نمیگیرد. نگاه مردم آن منطقه به خودروی شاسیبلندمان، اذیتمان میکرد. بعضیها به محض اینکه ماشین را میدیدند، سریع میآمدند و میگفتند که آقا ما مشکل مالی داریم، کمک کنید. ما هم توان کمک به همه را نداشتیم. ما خانههایی را میرفتیم که چندین ماه بود یک وعده غذای گوشتی نخورده بودند. مردمی را میدیدیم که هزینه یک عمل جراحی نداشتند و خود یا عزیزشان روز و شب درد میکشیدند و پول عمل نداشتند. وقتی این افراد را دیدیدم، تصمیم گرفتیم که خودرو خارجی و شاسی بلندمان را بفروشیم و یک خودرو دنا بخریم. تمام باقیمانده آن پول را هم برای عمل جراحی نیازمندان و کمک به فقرا صرف کردیم. در قدم اول 24 بیمار نیازمند را شناسایی و هزینه درمان 24 بیمار پیوندی را پرداخت کردیم.»
لندکروزم را 350 میلیونتومان فروختم و الان قیمتش 15 میلیارد است
از او میپرسم با توجه به افزایش قیمت خودروهای خارجی در سالهای اخیر، از این تصمیم پیشمان نشده؟ میگوید: «نه، هرگز! به جای آن خدا برایم خیلی چیزهای دیگر را درست کرده و بارها دستم را گرفته است. من هنوز هم همان دنایی را دارم که آن سال خریدم. لندکروزم را حدود 350 میلیون تومان فروختم و الان همان خودرو نزدیک 15 میلیارد تومان قیمت دارد. حالا اصلا برایم مهم نیست. به جایش دل 24 خانواده را شاد کردم که نمیتوان روی آن هیچ قیمتی گذاشت. از عشقم به لندکروز به عشق نیازمندان گذشتم و از این تصمیم خوشحالم.»
جامعه هدف من، خانوادههای بد و بیسرپرست هستند
از مدیر موسسه خیریه خیرین جوان تبریز میپرسم که الان چه تعداد خانواده زیر پوشش چتر حمایتی آنها هستند؟ میگوید: «الان 1278 خانواده تحت پوشش خیریه ما هستند. جامعه هدف من که به آنها کمک میکنم، خانوادههای بیسرپرست و بدسرپرست هستند. از سالها پیش که پا در این مسیر گذاشتم، بهمرور آمار چنین خانوادههایی را درآوردم و الان همه کمکهایم به آنها تعلق دارد. البته اگر کسی هم به من معرفی شود، درحد توانم از طریق خیریهمان به او کمک میکنم. مثلا همین تازگی یکی از این موارد، کمک به یک مادر و دو فرزند دخترش بود که پدرشان در زندان بود و صاحب خانه عذر آنها را خواسته بود. به محض اینکه این خبر به گوش ما رسید، با پیگیری و تعاملهایی که داشتیم، مشکل را حل کردیم.»
بیشتر اقلام اهداییمان را مردم به ما میرسانند
از او درباره تامین هزینههای بستههای معیشتی، تحصیلی، شب یلدا و ... میپرسم؛ اینکه چطور پول آنها را فراهم میکند؟میگوید: «شاید باورتان نشود ولی بیشتر این اقلام را من نخریدم و پولی برای آن پرداخت نکردم. بیشتر آنها را افراد دیگری خریدند و برای من آوردند و تحویل دادند. مثلا در همین ماجرای بسته تحصیلی که الان در حال توزیع آنها هستیم، یک کتاب فروشی در تبریز داریم که سه شعبه بزرگ دارد. چند روز پیش با من تماس گرفتند که گفتند میخواهند 100 بسته دفتر به ما برای توزیع بین نیازمندان به رایگان بدهند. از این جور اتفاقات در این سالها، بسیار زیاد دیدم. بهخصوص در چند سال اخیر که خیریه زدیم و مردم ما را میشناسند، کمک میکنند و برکت زیادی هم میکند. مردم خیلی حمایت میکنند و باید همینجا از آنها تشکر کنم.»
همسرم اصلا درگیر تجملات نمیشود
«الان کمکهای مردمی به ما زیاد شده است اما قدیم، فقط خودم و خانوادهام بودیم که هزینههای مالی این کارهای خیرخواهانه را تامین میکردیم. ابتدا دو نفره با همسرم شروع کردیم. سپس فامیل و آشنایانمان اضافه شدند». از بیرقدار درباره همراهی همسرش در این مسیر میپرسم که میگوید: «همسرم سادهزیست است و اصلا درگیر تجملات نمیشود. باید از او تشکر کنم که در این مسیر نهتنها همراه من بوده و مانع نشده بلکه به من برای کمکهای بیشتر، انگیزه هم میبخشد.»
آرامش این کارها را با هیچ چیزی عوضی نمیکنم
از او درباره شغلش میپرسم که میگوید: «من گاوداری دارم.» به بیرقدار میگویم از این کارهای نیکوکارانه خسته نشده؟ جواب میدهد: «حس و حال من بابت این کارها، قابل وصف نیست. من دوستانی دارم که در این مسیر آوردم. یک یا دو سال اول من باید پیگیر میشدم که بیشتر بیایند اما الان علاوه بر خودشان، خانواده آنها هم پای کار هستند. هر کسی در این مسیرها قدم بردارد، میداند که خداوند چندین برابر برکت میدهد و میداند که خستگی در این مسیر معنایی دارد. انجام این نوع فعالیتهای انساندوستانه احساس آرامش بسیار خوبی به زندگی انسان میبخشد. برکت در زندگی انسان بیشتر میشود و اگر پیش از این مشکلاتی در زندگی بود به لطف خدای مهربان آنها حل می شود. آرامشی که خودم و افرادی که به آنها کمک میکنم، به دست میآید، با هیچ چیز عوض کردنی نیست.»
کاپیتان تیمملی فوتبال با من تماس گرفت
مدیر و موسس «خیرین جوان تبریز» در پایان میگوید: «ما در زلزله خوی هم 8 باب منزل مسکونی ساختیم. 153 عدد کانکس توزیع کردیم. از لحظات اولیه پای کار بودیم. آن زمان، «احسان حاج صفی» کاپیتان تیم ملی فوتبال کشورمان هم با من تماس گرفت و برای واریز کمکهای مالی اعضای تیمملی به زلزلهزدگان خوی اعلام آمادگی کرد. ما دو ماه شبانهروزی در خوی به عشق مردم، تلاش کردیم تا گرهی از کارشان باز کنیم. این را هم باید اضافه کنم که هم اکنون اعضای تیم خیران جوان تبریزی، تقریبا 200 نفر هستند که هر زمان لازم باشد، پای کارند و بیشتر این افراد هم جوان هستند. در ضمن، تامین ماهانه داروی 83 بیمار نیازمند، توزیع رایگان 600 انسولین قلمی، راه اندازی پویش جمعآوری لباس برای نیازمندان، احداث، تعمیر و بهسازی مسکن محرومان، تهیه لوازم ضروری زندگی برای خانوادههای نیازمند، تهیه گوشی همراه و تبلت برای دانشآموزان بیبضاعت و توزیع مستمر بستههای معیشتی از جمله فعالیتهای موسسه خیریه ماست».
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، نمایندگان پس از بحث های موافقان و مخالفان و توضیحات سخنگوی کمیسیون تلفیق و رئیس سازمان برنامه و بودجه در جلسه علنی نوبت صبح دیروز مجلس شورای اسلامی، عصر دیروز با کلیات گزارش کمیسیون تلفیق در مورد لایحه برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی ایران با 131 رأی موافق، 81 رأی مخالف و 5 رأی ممتنع از مجموع 228 نماینده حاضر در صحن موافقت کردند.
پاسخ سخنگوی تلفیق به انتقاد دولتی ها
در ادامه جلسه، محسن زنگنه سخنگوی کمیسیون تلفیق، در پاسخ به ادعاهای رئیس سازمان برنامه و بودجه درخصوص حذف برخی احکام لایحه دولت توسط کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم توسعه گفت: دولت معتقد است ما 20هزار همت منابع را افزایش دادیم، در مورد یکسری از این منابع حدود 4 هزار همت را میگوید که برخی بندها را حذف کردید اما آنچه حذف شده است مربوط به فصل 5 درخصوص بازنشستگان و صندوقهای بازنشستگی است که ما در جهت ثبات اقتصادی، منویات رهبری، کاهش تورم و معیشت مردم انجام دادیم.
رئیس سازمان برنامه: توان اجرای برخی احکام مصوب تلفیق را نداریم
داوود منظور رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در نشست علنی دیروز مجلس در جریان بررسی کلیات لایحه برنامه هفتم توسعه کشور با اشاره به رویکردهای مهم در تدوین برنامه هفتم توسعه گفت: متاسفانه از تاریخ اول شهریور به بعد شاهد اتفاقاتی بودیم که باعث شد نسخه نهایی مصوبات کمیسیون تلفیق دچار تغییراتی شود که نظم و انسجام لایحه تقدیمی دولت و ویژگی ها و رویکردهای اساسی که به آنها اشاره شد آسیب ببیند. از جمله اینکه در آخرین جلسه کمیسیون تلفیق 121 حکم به صورت یکجا بدون مجال و فرصت بررسی مشترک با دولت به لایحه الحاق شد، احکام الحاقی زیادی هم به متن مصوبات قبلی کمیسیون اضافه شد که نشان می دهد در فرایند بررسی لایحه برنامه هفتم 106 حکم حذف، 243 حکم دچار اصلاح و تغییر، 377 حکم بدون تغییر و 991 حکم جدید در قالب مواد مختلف الحاق شده است، بنابراین لایحه تقدیمی دولت عملاً دچار تغییرات کلی شده است.رئیس سازمان برنامه، بودجه و محاسبات کشور با اشاره به اهم نگرانی هایی که دولت نسبت به این لایحه دارد، بیان کرد: ایجاد و افزایش شدید بار مالی در بسیاری از احکام الحاقی که مغایر اصلاح ساختار بودجه است و باعث تشکیل ناترازی بودجه ای خواهد شد و با اصل 75 قانون اساسی تعارض دارد. به عنوان نمونه الزام دولت به تسویه تمام بدهی های سنواتی گذشته به بانک ها، پیمانکاران، سازمان تامین اجتماعی و صندوق های بازنشستگی در چندین حکم در شرایطی که هم اکنون میزان این بدهی ها 3 هزار همت است که دولت باید طبق مصوبات کمیسیون تلفیق آنها را تا پایان برنامه تسویه کند.وی گفت: این نوع احکام از نظر ما تکالیف مالایطاق است، یعنی فردا ما به عنوان دولت باید متعهد و پاسخگوی یک حکم قانونی باشیم که از اکنون می گوییم توان اجرای آن را نخواهیم داشت! معاون رئیس جمهور بیان کرد: برخی احکام پیشنهادی دولت برای ایجاد درآمد حذف شده است، به خصوص در حوزه مالیات و اصلاحات مالیاتی، ما بنا داریم که با اصلاحات مالیاتی منابع جدیدی را خلق کنیم که در جهت عدالت مالیاتی حرکت کنیم، سپس با این منابع بتوانیم پاسخگوی تعهدات در برنامه پنجساله باشیم.منظور خاطرنشان کرد: برخی از احکام ناظر به صندوق های بازنشستگی است که اگر بخواهیم آنها را حذف کنیم، همچنان معضلات این صندوق ها ادامه خواهد یافت و ما نمی توانیم مسائل کشور را زیر قالی پنهان کنیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با افتتاح خط تولید داروی «آلتپلاز» با حضور معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیسجمهور، ایران دومین کشور تولیدکننده تنها داروی درمان سکته مغزی ایسکمیک حاد شد.به گزارش مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان ریاست جمهوری، خط فراوری و تولید داروی بیولوژیک آلتپلاز - تنها داروی مورد تایید سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) برای درمان سکته مغزی ایسکمیک حاد دیروز دوشنبه سوم مهرماه در شرکت دانشبنیان آرنا حیات دانش به بهره برداری رسید.روحا... دهقانی، معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیس جمهور، در مراسم افتتاحیه خط تولید داروی آلتپلاز با اشاره به جایگاه ویژه صنعت سلامت ایران گفت: امروز به مدد متخصصان و فناوران یک شرکت دانش بنیان، یک داروی بسیار مهم و حیاتی که تولید آن تاکنون در انحصار یک شرکت آمریکایی بوده، از زیر سایه تحریم ها خارج و در کشور تولید میشود.دهقانی افزود: داروی آلتپلاز، یک درمان راهبردی و حیاتی برای بیماران سکته مغزی به شمار میرود که تامین آن تاکنون با چالشهای فراوانی از طریق واردات انجام میشد اما امروز به مدد تلاش متخصصان این شرکت دانشبنیان، ایران به عنوان دومین کشور تولیدکننده این دارو شناخته میشود.شایان ذکر است داروی آلتپلاز تنها داروی مورد استفاده در درمان سکته مغزی ایسکمیک حاد به شمار می رود و مانع بروز بسیاری از عوارض و معلولیتهای ناشی از سکته مغزی میشود. فناوریای که شرکت دانش بنیان ایرانی به کار گرفته، علاوه بر این که کشور را در جایگاه دومین تولیدکننده این دارو قرار داده است، باعث می شود این محصول با قیمت پایینتر به بازار سلامت ایران و بازارهای بین المللی عرضه شود. داروی آلتپلاز که با برند آلتلایز توسط شرکت دانشبنیان آرنا حیات دانش به بازار عرضه شده است، علاوه بر درمان ترومبولیک سکته مغزی حاد ایسکمیک، در مواردی همچون درمان ترومبولیک سکته حاد قلبی برای کاهش میزان مرگ و میر نارسایی قلبی و درمان ترومبولیک آمبولی حاد ریوی وسیع به همراه ناپایداری همودینامیک مورد استفاده قرار میگیرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس جمهور روز گذشته در جلسه شورای عالی مسکن، با انتقاد از «مسکن سازی» برخی بانک ها به جای پرداخت تسهیلات ساخت مسکن به متقاضیان، دستور فوری صادر کرد تا عملکرد بانک ها در این زمینه شفاف و راهکارهایی برای تسریع در پرداخت تسهیلات بررسی و اعلام شود.
کاهش معضل دیرینه مسکن در کشور نه تنها فواید متعدد اقتصادی خواهد داشت، بلکه بسیاری از نارسایی های فرهنگی و آسیب های اجتماعی را پیشگیری یا درمان خواهد کرد. دولت سیزدهم از روزهای آغازین فعالیت به درستی حل این مشکل را نشانه گذاری کرده است. اجرای طرح نهضت ملی مسکن و کمک به رونق صنعت ساختمان، همچون دو بال می تواند دولت را در تحقق وعده های خود در این زمینه یاری کند.
اما رونق صنعت ساختمان، به عنوان یک صنعت مادر و مولد که حدود ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی و حدود ۱۳ درصد از اشتغال کل کشور را در اختیار دارد، خود گرفتار چالش های ریز و درشتی است که رفع آن ها، همت جهادی چندین وزارتخانه، سازمان و دستگاه اجرایی را می طلبد.
1. در پیشبرد طرح نهضت ملی مسکن، چالش های متعددی وجود دارد. همان طور که دولت ریشه یابی صحیحی انجام داده است، تامین منابع مالی مورد نیاز در این طرح و ارائه تسهیلات ویژه بانکی از جمله چالش های اصلی به شمار می رود. از یک سو برخی بانک ها از مصوبه شورای عالی پول و اعتبار استنکاف می ورزند و متقاضیان را در صف ارائه تسهیلات ساخت مسکن معطل می کنند و از سوی دیگر آورده اولیه، سود و اقساط سنگین تسهیلات باعث شده، به خصوص متقاضیان دهک های پایین جامعه، توان کمتری برای دریافت تسهیلات نهضت ملی مسکن داشته باشند. هیئت ویژه ای که به دستور رئیس جمهور و با حضور وزرای کشور، راه و شهرسازی، امور اقتصادی و رئیس کل بانک مرکزی تشکیل شده و موظف است عملکرد بانکها را از حیث پرداخت تسهیلات ساخت مسکن بررسی کند، باید این موضوع یعنی چرایی عدم آورده برخی متقاضیان، عدم ثبت نام نهایی برای بهره مندی از تسهیلات به امید کاهش نرخ سود تسهیلات بانکی را نیز مورد بررسی قرار دهد تا تصمیمات لازم در این باره با هدف برخورداری حداکثری از تسهیلات بانکی اخذ شود.
2. چالش اساسی دیگر در طرح نهضت ملی مسکن، همچنان تامین زمین و جانمایی درست اجرای طرح است. کمبود اراضی دولتی در برخی شهرها به خصوص کلانشهرها باعث شده نهضت ملی به شهرها و مناطق اقماری کوچ کند، طبیعی است هر چه برخورداری و دسترسی اراضی مدنظر نهضت ملی مسکن به بافت شهری و خطوط انرژی محدودتر باشد، رغبت متقاضیان واقعی برای شرکت در این طرح نیز کاهش می یابد. اما برای تامین زمین مناسب، شایسته است دستگاه های اجرایی واجدالشرایط در انتقال اراضی مسکونی مازاد خود به وزارت راه و شهرسازی تعجیل کنند و از سوی دیگر دولت نیز با انعقاد تفاهم نامه با برخی از نهادهایی که زمین در اختیار دارند و یا با تغییر کاربری برخی اراضی در حریم شهرها، اراضی مناسب تری برای اجرای طرح نهضت ملی مسکن فراهم و به متقاضیان واگذار کند. نباید اجازه داد حتی یک واحد از این طرح، به سرنوشت برخی واحدهای مسکونی مهر تبدیل شود که امروز با وجود اتمام عملیات ساختمانی، یا دستگاه های خدمات رسان زیر بار خدمت رسانی به آن نمی روند یا متقاضی جدی برای سکونت در آن ها وجود ندارد و نتیجه چیزی نیست جز بر باد رفتن و خاک خوردن سرمایه ملی.
3. اما از دیگر چالش های موجود در مسیر رونق صنعت ساختمان، می توان به افزایش تعرفه ها در صدور پروانه های ساختمانی در برخی کلان شهرهای کشور در سال جاری اشاره کرد. هر چند وزیر کشور روز گذشته اعلام کرد که شهرداری ها مکلف به تخفیف 30 درصدی در صدور پروانه ساختمانی شده اند و این تخفیف گاه تا 100 درصد هم پیش بینی شده است، اما باید دید این تخفیف اجباری در عمل چقدر قابلیت اجرا خواهد داشت و آیا شهرداری ها همچون بانک ها، ساز ناسازگاری را کوک نخواهند کرد؟! دولت چه ضمانت اجرایی برای این مهم تدبیر کرده که اگر در جایی این تخفیف اعمال نشد، مردم چگونه می توانند از تخفیف وعده داده شده استفاده کنند؟ به نظر می رسد ساز و کار نظارتی دقیقی باید چاشنی این کار شود و گرنه در عمل چندان موفق نخواهد بود. به خصوص این که بخش قابل توجهی از درآمد شهرداری ها، به خصوص در کلانشهرها از فروش پروانه ساختمانی بهدست می آید و باید دید با توجه به این که این تخفیف گسترده در آلبوم بودجه 1402 شهرداری ها هم لحاظ نشده، چه منبع پایدار دیگری برای جبران این کسری درآمد پیش بینی خواهد شد.
4. بدون شک، کوتاهی دست دلالان و سوداگران از بازار مسکن، تاثیر بسزایی در کاهش قیمت تمام شده مسکن خواهد داشت. اقدامات موثر دولت در این زمینه، گویای عزم جدی مسئولان برای ردزنی و مقابله با دلالان مسکن است. پلمب حدود 6 هزار دفتر مشاور املاک غیرمجاز در این راستا، گواه این مدعاست. هر چند انتظار می رود این برخوردهای قاطع در دیگر امور نیز به چشم آید و محسوس باشد. به خصوص در موضوع استنکاف مدیران برخی بانک ها در تامین منابع مالی مورد نیاز ساخت مسکن، یا ترک فعل برخی مسئولان محلی در پیشبرد طرح نهضت ملی.
5. از دیگر موارد موثر بر کاهش قیمت مسکن، کاهش قیمت مصالح ساختمانی است که خود مستلزم بسیاری از اقدامات و اصلاحات است. از بازبینی برخی دستور العمل ها و قوانین گرفته تا تلاش برای ثبات ارزی، تامین مواد اولیه، کاهش هزینه های تولید، افزایش دستمزد کارگران و ... . از کارخانه فولاد و سیمانی که در زمستان گازش قطع می شود و در تابستان برقش، نمی توان انتظار افزایش تولید داشت. یا مادامی که کارگر درگیر مشکلات بیمه و معیشت است، نمی توان انتظار کار مضاعف و افزایش راندمان داشت.
6. همانطور که استفاده از ظرفیت مردمی و سرمایه های خرد، کلان و بعضا سرگردان در طرح نهضت ملی به منظور ساخت ساختمان هایی با تراکم پایین نقش کلیدی دارد، استفاده از ظرفیت خیرین و توسعه ترویج فرهنگ وقف مسکن ارزان قیمت برای زوج های جوان، در برخی مناطق کشور نیز می تواند راهگشای این معضل باشد.
7. برداشتن سنگ های کوچک و بزرگ تامین اجتماعی، مالیات، شهرداری ها و بانک ها، از سر راه مسکن سازان و انبوه سازان، از دیگر ضرورت ها برای ایجاد رونق در این صنعت بزرگ و مولد است. هر چند دولت اقدامات خوبی برای حل مشکل مسکن و تحقق وعده ساخت 4 میلیون واحد مسکونی را در دستور کار قرار داده است، اما تحقق این برنامه که آثار مثبتی بر اقتصاد ملی و خانوار و همچنین روند اشتغال، سرمایهگذاری و تورم عمومی خواهد داشت، اولا نیازمند همکاری و همراهی چند جانبه و جهادی دستگاه های مختلف است و ثانیا مستلزم نظارت جدی و فراگیر. و گرنه سرانجام این طرح نیز همچون طرح های پیشین در دولت های گذشته تنها مُسکّنی خواهد بود که توان التیام درد کهنه مسکن را نخواهد داشت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کامیار-ارمنستان از ورود دستهجمعی 1050 نفر از قرهباغ کوهستانی به این کشور خبر داده است. آن ها بخشی از 120 هزار ارامنه ای هستند که توسط دولت آذربایجان مجبور به ترک خانه، کسب و کارشان و کوچ اجباری به کشور ارمنستان شده اند. رهبر جداییطلبان قرهباغ کوهستانی اعلام کرد که ساکنان این منطقه در نگرانی از پاکسازی قومی و عدم تمایل به زندگی در زیر حکومت جمهوری آذربایجان، به ارمنستان می روند. همزمان ، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، با سفر به منطقه خودمختار نخجوان جمهوری آذربایجان با الهام علیاف رئیس جمهور این کشور دیدار کرد. آنطور که رسانه ها نوشتند، محور دیدار رؤسای جمهور ترکیه و آذربایجان در این سفر، بررسی آخرین وضعیت کریدور «زنگزور» بود. همچنین روند بعد از خلع سلاح گروههای مسلح ارمنی در قرهباغ و ادغام این منطقه در خاک جمهوری آذربایجان مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. اردوغان در دیدار «آنتونی گوترش» دبیرکل سازمان ملل نیز گفته بود «منتظریم تا ارمنستان به قول خود درباره کریدور زنگزور عمل کند.» هفته گذشته نیز ویدئویی از الهام علیاف منتشر شد که وی به صراحت اعلام میکند پس از حل مناقشه قرهباغ به موضوع زنگزور میپردازیم. نیروهای ارمنی قرهباغ کوهستانی چهارشنبه گذشته پس از نبرد سنگین ۲۴ ساعته، سرانجام مجبور شدند با آتشبسِ مدنظر جمهوری آذربایجان و با میانجیگری نیروهای حافظ صلح روسیه موافقت کنند. از ظواهر امر نیز این طور برمیآید که روسیه - شاید به دلیل درگیری در اوکراین یا بیعلاقگی به پاشینیان-تمایلی به حمایت واقعی از ارمنستان از خود نشان نداد. با حل و فصل موضوع قرهباغ و شکست دوباره ارمنستان یکی از دو مسئله مهم آذربایجان که همان مسئله کریدور لاچین و تسلط دوباره بر منطقه قرهباغ کوهستانی است تا اینجای کار برای باکو حلشده تلقی میشود. جمهوری آذربایجان در جنگ سال 2020 به دلیل حمایتهایی که از سوی صهیونیستها و ترکیه داشت، بخشهای بزرگی از قرهباغ را تحت کنترل خود درآورد و در ماههای گذشته نیز با اعمال محدودیتهایی، دسترسی ارمنستان از طریق کریدور لاچین به منطقه قرهباغ را با محدودیت جدی مواجه ساخته است. در جنگ یک روزه سهشنبه هفته گذشته باکو کل این منطقه را تصاحب کرد. حالا دولت آذربایجان میگوید به دنبال حل و فصل کریدور «زنگزور» در نوار مرزی ایران و ارمنستان است! حتی به گفته رسانه های جمهوری آذربایجان و ترکیه، اردوغان و علیاف در جریان این دیدار، به ارمنستان برای افتتاح کریدور زنگزور اولتیماتوم خواهند داد. بعد از جنگ 44 روزه قرهباغ در سال 2020 میلادی سران ارمنستان و آذربایجان در مسکو بیانیه صلحی را امضا کردند که به موجب آن قرار شد خطوط اتصالی بین نخجوان و خاک آذربایجان شکل بگیرد. با وجود این، الهام علیاف اعلام کرد که در این منطقه به دنبال ایجاد کریدور است که این موضوع در بندهای توافق آتشبس ذکر نشده است. ارمنستان با توجه به بیانیه اعلام کرده که حاضر است خطوط آهن و آسفالت را در اختیار آذربایجان قرار دهد اما با کریدور مخالفت کرده است. جمهوری آذربایجان و ترکیه به دنبال ایجاد کریدور در این منطقه برای اتصال مستقیم و بدون نظارت به کشورهای آسیای میانه هستند. برخی کارشناسان حتی جنگ یک روزه هفته گذشته را بهانهای برای هدف بعدی یعنی زنگزور میدانند و میگویند قرهباغ موضوعیتی ندارد و تمام این ماجراها مربوط به زنگزور و بسط کنترل باکو بر این منطقه است. حالا ظاهرا دولت آذربایجان تصمیم گرفته است با تغییر ژئوپلیتیک منطقه کریدور «زنگزور» در نوار مرزی بین ایران و ارمنستان را تصرف و خاک اصلی خود را به جمهوری خودمختار نخجوان و از آنجا به ترکیه متصل کند؛ موضوعی که جمهوری اسلامی ایران به صراحت اعلام کرده است که اجازه چنین کاری را نخواهد داد. بارها مقامات سیاسی و نظامی کشورمان اعلام کردهاند تغییر مرزها و تغییر ژئوپلیتیک منطقه خلاف منافع ملی ایران است و اجازه چنین کاری به هیچ دولتی داده نخواهد شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
از اوایل دهه 60، فیلمسازان سراغ تولید فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس و روایت قصههایی درباره قهرمانان جنگ تحمیلی رفتند و بسیاری از آنان موفق شدند با ساختارشکنی در این حوزه، ساخت فیلمهای پرافتخار و موفق، نام خود را به عنوان چهرههای تاثیرگذار این ژانر در سینمای دفاع مقدس ماندگار کنند. بسیاری از بازیگران نیز به این واسطه، فرصت بازی در نقشهای ویژهای را به دست آوردند، کاراکترهایی ماندگار خلق کردند و جوایز و موفقیتهایی مهمی را از آن خود کردند. این مسیر پس از سالها با قوت و ضعفهایی، همچنان ادامه دارد. فیلمسازان و بازیگران تازهای وارد میدان شدند و امیدهایی را به آینده سینمای دفاع مقدس ایجاد کردند. به بهانه هفته دفاع مقدس، بعضی از دستاوردهای این ژانر و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی کردیم که در ادامه میخوانید.
ژانر دفاع مقدس با حاتمیکیا و ملاقلیپور
اگر قرار باشد نام نسل اول فیلمسازان سینمای دفاع مقدس را مرور کنیم، بیشک ابراهیم حاتمیکیا و رسول ملاقلیپور اولین نامهایی هستند که به ذهن میآیند. زندهیاد ملاقلیپور از سال 62 تا پایان عمرش، فیلمهای مختلفی در ژانر دفاع مقدس جلوی دوربین برد و آثار مهمی مانند «پرواز در شب»، «افق»، «سفر به چزابه»، «پناهنده» و «قارچ سمی» را تولید کرد. ابراهیم حاتمیکیا نیز از همان آغاز کار خود، سراغ ژانر دفاع مقدس رفت. این کارگردان خوشنام در هر فیلم نگاه تازه و متفاوتی به جنگ تحمیلی داشت و با ساخت آثار غیرشعاری و تاثیرگذار، حضور پرافتخاری در سینمای دفاع مقدس داشت. «دیدهبان»، «آژانس شیشهای»، «از کرخه تا راین» و «ارتفاع پست» آثار شاخص و تکرارنشدنی کارنامه حاتمیکیا هستند. او در ساختههای اخیر خود، متناسب با شرایط امروز، سراغ موضوعاتی مانند ترور دانشمندان هستهای و مبارزه با داعش رفته است. کمال تبریزی نیز جزو چهرههای مهم نسل اول سینمای دفاع مقدس است. او در «لیلی با من است» قصه یک رزمنده کاملا متفاوت را روایت کرد. او برخلاف دیگر رزمندگان، هیچ علاقهای به حضور در جبهههای جنگ نداشت و از آن فراری بود. جمال شورجه هم به عنوان کارگردانی پرکار، جزو نسل اول فیلمسازان دفاع مقدس شناخته میشود.
ادامه مسیر با نسل دوم فیلمسازان دفاع مقدس
یک دهه بعد نسل جدید کارگردانان سینمای دفاع مقدس وارد این حوزه شدند و آنها نیز موفق شدند آثار ماندگاری را تولید کنند. محمدعلی باشه آهنگر سال 78، «نیمه گمشده» را در ژانر دفاع مقدس تولید کرد، اما به واسطه ساختههای بعدی خود مانند «فرزند خاک»، «ملکه» و «سرو زیر آب» توانست موفقیتهایی به دست بیاورد. او نیز از نگاه غیرکلیشهای و متفاوت به دفاع مقدس غافل نبود و در «فرزند خاک» و «سرو زیر آب» به موضوع فروش بقایای پیکر شهدا و همچنین شهدای اقلیت مذهبی پرداخت. نیمه دهه 70، محمدحسین لطیفی نیز با فیلم «سرعت» که بیارتباط با موضوع دفاع مقدس نبود، وارد سینما شد، اما فیلم ماندگار «روز سوم» بود که نام لطیفی را بر سر زبانها انداخت. این کارگردان چهار سال بعد در فیلم «پاریس تا پاریس» نیز به موضوع جانبازان شیمیایی پرداخت. لطیفی جزو فیلمسازان پرکار سینمای دفاع مقدس نیست، اما اهمیت فیلم «روز سوم» او را به یکی از چهرههای مهم این ژانر تبدیل کرده است.
بازیگرانی با کاراکترهایی ماندگار
بیشک علاوه بر کارگردانها، بازیگران نیز در ماندگاری بعضی فیلمهای دفاع مقدس، سهمی فراموشنشدنی داشتند. پرویز پرستویی با ایفای نقش شخصیت محبوب «حاج کاظم» در «آژانس شیشهای»، مهمترین نقش کارنامه خود را بازی کرد و سپس با نقش «صادق مشکینی» در «لیلی با من است»، حضور شیرین و متفاوتی در این فیلم داشت. بازی در این فیلمها به ترتیب جایزه سیمرغ و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای پرویز پرستویی به ارمغان آوردند. یکی از بازیگران پیشکسوت که حضوری فراموش نشدنی در سینمای دفاع مقدس داشته، علی نصیریان است. این بازیگر در فیلم «بوی پیراهن یوسف» که از ساختههای شاخص حاتمیکیاست، نقش «دایی غفور» را بازی کرد. این شخصیت خبر شهادت فرزندش را باور نمیکرد و علی نصیریان با نمایش انتظار و اشتیاق او برای دیدار با پسرش، حضور تاثیرگذاری در فیلم داشت. جمشید هاشمپور ستاره فیلمهای اکشن در دهه 60 نیز جزو بازیگرانی است که با ایفای نقشی مهم و ویژه در سینمای دفاع مقدس، جزو بازیگران موفق و محبوب این ژانر است. او در فیلم «عقابها» که به عنوان پرفروشترین فیلم سینمای ایران شناخته میشود، نقش یک افسر تکاور را ایفا کرد و در نقش قهرمان این فیلم، حضوری به یادماندنی داشت.
فرصتی برای درخشش
ایفای نقشهای سخت و چالشبرانگیز رزمندگان، شانس مهمی نصیب بعضی بازیگران کرد تا بتوانند توانایی خود در بازیگری را نشان بدهند. علی دهکردی جزو بازیگرانی است که این شانس را به دست آورد. او در فیلمهای دفاع مقدسی مختلفی بازی کرده است، اما با ایفای نقش در فیلم «از کرخه تا راین» اثر ماندگار حاتمیکیا توانست در نقش یک جانباز نابینا بازی قابل باور و تاثیرگذاری داشته باشد و یکی از بهترین نقشها و بازیهایش را در کارنامه خود ثبت کند. یکی دیگر از کاراکترهای بهیادماندنی سینمای دفاع مقدس نیز به نام خسرو شکیبایی گره خورده است. این هنرمند در فیلم «کیمیا» اثر احمدرضا درویش، نقش رزمندهای را بازی کرد که جز دختر خود، خانوادهاش را در جنگ تحمیلی از دست داده و پس از دوران اسارت، تصمیم میگیرد او را پیدا کند. «رضا» به عنوان یکی از قربانیهای جنگ تحمیلی به یکی از شخصیتهای ماندگار در کارنامه مرحوم شکیبایی تبدیل شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را در سیزدهمین جشنواره فجر، نصیب خسرو شکیبایی کرد.
بازیگران زن موفق سینمای دفاع مقدس
معمولا فیلمسازان در حوزه سینمای دفاع مقدس، کمتر بر زنان تمرکز کرده و فیلمهایی را با محوریت زنان ساختهاند؛ بنابراین سهم بازیگران زن در این ژانر، به اندازه بازیگران مرد نیست، اما با این وجود چهرههایی مانند مریلا زارعی و فاطمه معتمدآریا موفق شدند به واسطه ایفای نقشی ماندگار و بازی خوب خود، حضور تاثیرگذاری در فیلمهای دفاع مقدسی داشته باشند. مریلا زارعی در نقش «الفت» مادر چشم انتظار فرزند شهید خود در «شیار 143» حضور درخشانی داشت و جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را در جشنواره سیودوم فجر از آن خود کرد. فاطمه معتمدآریا هم در نقش مادری قوی و رنجکشیده فیلم «گیلانه» که با عشق از پسر جانبازش پرستاری میکند، حضوری به یادماندنی داشت. او در بیست و دومین جشنواره فجر، برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
ورود استعدادهای تازه به سینمای دفاع مقدس
در دهه 90، فیلمسازانی جوانتر و کمتجربهتری مانند محمدحسین مهدویان و بهرام توکلی، با ساخت فیلمهای دفاع مقدسی تحسینبرانگیزی، حضور موفقی در این ژانر داشتند. مهدویان درهمان اولین قدم، با فیلم «ایستاده در غبار» درباره زندگی شهید احمد متوسلیان، توانست به واسطه شیوه روایت متفاوت و مستندگونهاش، توجهات را به خود جلب کند. این کارگردان در ساختههای بعدیاش «ماجرای نیمروز»، «رد خون» و «درخت گردو» نیز همچنان در مسیر موفقیت بود، بنابراین به عنوان فیلمسازی بااستعداد و کاربلد جایگاه خودش را در سینما تثبیت کرد. مهدویان که در جشنواره سیوچهارم فجر، برای «ایستاده در غبار» نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی و فیلمنامه شده بود، در سیوهشتمین جشنواره فجر جایزه بهترین کارگردانی را برای «درخت گردو» به دست آورد. بهرام توکلی هم پس از حدود یک دهه فعالیت در عرصه کارگردانی، سال 96 فیلم «تنگه ابوقریب» را در ژانر دفاع مقدس به تصویر کشید. این فیلم در میانه میدان جنگ میگذشت و از نظر فنی و ساخت، شرایط کاملا متفاوتی با دیگر ساختههای توکلی داشت، اما او موفق شد به خوبی از پس کارگردانی این فیلم بربیاید و روی دیگری از تواناییهای خود را نشان بدهد. بهرام توکلی در سیوششمین جشنواره فجر، جایزه بهترین کارگردانی را کسب کرد و جایزه بهترین فیلم نیز نصیب سعید ملکان و «تنگه ابوقریب» شد. اواخر دهه 90 نیز هادی حجازیفر که به واسطه همکاری با مهدویان در «ایستاده در غبار» به شهرت رسید، در اولین تجربه کارگردانی خود گام بلندی برداشت و مینی سریال «عاشورا» و نسخه سینمایی آن به نام «موقعیت مهدی» را درباره شهیدان مهدی و حمید باکری جلوی دوربین برد. «موقعیت مهدی» در چهلمین جشنواره فجر رونمایی شد و واکنشهای تحسینبرانگیز منتقدان و مخاطبان را برای حجازیفر به همراه داشت. جایزه بهترین فیلم اول نیز نصیب او شد. حجازیفر به واسطه بازی در فیلمهای دفاع مقدسی به عنوان بازیگر این آثار نیز جزو چهرههای موفق سینمای دفاع مقدس است.
حضور موفق فیلمسازان زن
در دهه 90، کارگردانان زن نیز به میدان آمدند و با تولید فیلمهای دفاع مقدسی به عنوان معدود سینماگران زن این ژانر مورد توجه قرار گرفتند. نرگس آبیار سال 92 با «شیار 143» و سپس «نفس» به جنگ تحمیلی پرداخت و در هر دو فیلم، تجربه موفقی را از سر گذراند. این فیلمها جزو آثار شاخص این ژانر هستند. منیر قیدی نیز دیگر فیلمساز زن است که در دهه 90 شناخته شد. او در «ویلاییها» به نقش غیرمستقیم زنان در مقابله با دشمن در دوران جنگ تحمیلی پرداخت و در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر، جایزه استعداد درخشان در بخش فیلمهای اول را کسب کرد. او در دومین فیلمش «دسته دختران» نیز با تمرکز بر موضوع مقاومت زنان، فداکاریهای آنان در مبارزه با دشمن در خرمشهر را به تصویر کشید.
خلأ قصه در سینمای جنگ
با وجود همه افتخارات و دستاوردهای سینمای دفاع مقدس از دهه 60 تاکنون، اما خلأهایی در این ژانر دیده میشود. بعضی فیلمها موفق میشوند صحنههای جنگ و درگیری را به صورت باورپذیر به تصویر بکشند و از نظر فنی و ساختار نهتنها مخاطب را راضی کنند، بلکه دستاورد مهمی را نصیب کارگردان کنند، اما جای روایت قصهای جذاب و درگیرکننده در آنها خالی میماند. بیشک پس از گذشت سالها تولید آثار دفاع مقدسی گوناگون هنوز که هنوز است، سوژههای فراوان و قصههای روایت نشده زیادی وجود دارد که میتوانند در بستر جنگ تحمیلی به تصویر کشیده شوند و مخاطب را با خود همراه کنند.
جالی خالی آثار اقتباسی
با توجه به نگارش کتابهای مختلف در حوزه دفاع مقدس، فیلمهای این ژانر میتوانند با اقتباس از آثار موفق، به پشتوانه یک قصه خوب، جذاب و درگیرکننده، روایت پرالتهاب و تاثیرگذاری از دوران جنگ داشته باشند. هرچند تا حالا فیلمهایی مانند «اتوبوس شب»، «شیار 143» و «23 نفر» با اقتباس از یک کتاب تولید شدهاند، اما تعداد این آثار بسیار کم است و فقدان فیلمهای اقتباسی در سینمای دفاع مقدس به چشم میآید. با توجه به تجربه موفق «شار 143» و «23 نفر»، سینماگران میتوانند برای نگاهی تازه به دفاع مقدس، بهره خوبی از ادبیات ببرند.
حضور کمرنگ زنان در سینمای دفاع مقدس
یکی دیگر از ضعفهای سینمای دفاع مقدس، کمتوجهی به نقش و تاثیر حضور زنان در جنگ تحمیلی است. هرچند حضور مردان در خط مقدم مبارزه با دشمن، ناخودآگاه محدودیتهایی را برای فیلمسازان ایجاد میکند، اما فیلمهایی مانند «هیوا»، «گیلانه»، «شیار 143» و «دسته دختران» نشان دادند زنان بسیاری در جنگ و پشت صحنه جنگ حضور داشتهاند که میتوان به فداکاریها و حمایتها و مصائب آنها پرداخت و حرفهای تازهای در سینمای دفاع مقدس مطرح کرد. بیشک هنوز هم زنان تاثیرگذار و مهمی هستند که قصه زندگی آنها در دوران جنگ تحمیلی میتواند دستمایه روایت قصه شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سارا اصلانی، خبرنگار اعزامی به هانگژو/ تقارن دومین روز و دومین تاریخسازی کاروان اعزامی ایران به بازیهای آسیایی را باید به فال نیک گرفت. استارت اما با شاهکار تاریخی پسران پینگپنگباز زده شد؛ جایی که تیم امیرحسین هدایی، نوشاد و نیما عالمیان با پیروزی مقابل ژاپنیهای مدعی، راهی نیمهنهایی بازیها شدند و مدال برنز خود را قطعی کردند؛ مدالی که پس از 65 سال دوباره به نام ایران سند خورد؛ چراکه تنیسروی میز ایران دیروز در نیمهنهایی با شکست مقابل کرهجنوبی از صعود به فینال بازماند، اما مدال تاریخی برنز را بر گردن آویخت. یک روز پس از این اتفاق تاریخساز، دیگر نوبت دختران بود که برگی دیگر به تاریخ پرافتخار کشورمان اضافه کنند. این بار قرعه بهنام فرانک رقم خورد. دختر پرتلاش دوچرخهسواری ایران که ماهها فشار تمرینات سنگین را تحمل کرده بود، در هانگژو مزد زحماتش را گرفت. فرانک پرتوآذر کسی بود که طلسم بیمدالی زنان ایران در تاریخ این رشته ورزشی را شکست تا هانگژو برای او شهر خاطرههای فراموش نشدنی لقب گیرد. رقابتهای دوچرخهسواری کوهستان درحالی روز گذشته برگزار شد که پرتوآذر در رقابت سنگین و نزدیک با ۷ رکابزن پا به رکاب شد. در شرایطی که دو رکابزن چینی به نامهای لی هونگفنگ و ما کایژیا و آلینا سرکولووا از قزاقستان رقبای اصلی فرانک بودند، اما او مسیر پرپیچ و خم کوهستانهای هانگژو را در هوای شرجی و دمای بالا تا فتح قلههای تاریخ رکاب زد. مسیر به قدری دشوار بود که رکابزن فیلیپینی در پایان دور دوم از حال رفت، اما پرتوآذر کم نیاورد. حتی آشنایی رقبای چینیاش به مسیر مسابقه هم انگیزه او را کم نکرد و با این که آنها به دلیل همین آشنایی و استفاده از امتیاز میزبانی از ابتدای مسابقه از او پیش افتادند تا طلا و نقره مسابقات را درو کنند، اما دختر ملیپوش کشورمان رقابت سخت و نفسگیری با آلینای قزاق را تجربه کرد و درنهایت در پایان ۴ دور رقابت جانانه دختر رکابزن ایران توانست رقیب قزاق خود را که رنک یک مسابقات را داشت پشت سر بگذارد و با اختلاف ۱۱ دقیقه و ۴۵ ثانیه مدال باارزش برنز را کسب و نام خود را در تاریخ جاودانه کند. پرتوآذر پس از کسب نخستین مدال تاریخ دوچرخهسواری زنان ایران در بازیهای آسیایی میگوید: «5 سال زحمت کشیدم و تلاش کردم. یکی از هدفهای اصلی حرفهام این مسابقه بود. خیلی آماده این جا رسیدم، اما بهترین شرایط آمادهسازی را نمیتوانستم نشان دهم. قطعاً مدال بهتری هم میشد گرفت اگر شرایط آمادهسازی بهتر بود. شاید هیچکس تصور نداشت این مدال را بگیرم. خیلی از تردیدها و صحبتها درباره من وجود داشت، اما همین صحبتها و تفکرات منفی به من انگیزه مضاعفی داد تا نشان دهم قرار نیست اتفاق دوره گذشته(پاره شدن زنجیر چرخ) همیشه تکرار شود. خوشحالم که با این مدال پاسخ همه تردیدها را دادم.»
روز گذشته در روئینگ چهار نفره بانوان نیز تیم ایران با ترکیب فاطمه مجلل، نازنین ملایی، مهسا جاور و زینب نوروزی با زمان 6:51.82 دقیقه به مقام دوم رسید و پس از تیم چین، صاحب مدال نقره شد. این در حالی است که یک شنبه نیز تیم دو نفره مهسا جاور و زینب نوروزی در روئینگ دونفره سنگین وزن زنان نیز نقرهای شده بود. این مدال در شرایطی به دست آمد که بعد از مسابقه، عکسی از دستهای تاول زده و پینهبسته دختران قایقران ایران منتشر شد که در شبکههای اجتماعی بسیار مورد توجه قرار گرفت. مهسا جاور چهره آشنای قایقرانی ایران درخصوص نقرهای شدن دختران در هانگژو میگوید: «خداوند را شاکرم که این دو مدال را به دست آوردیم، رقابت بسیار سختی با کشور چین داشتیم؛ چراکه تمامی نمایندگان آنها قایقرانهای جهانی و المپیکی هستند که سر خط آمده بودند.» او که پس از کسب نخستین مدال نقره اشکهایش به خاطر دوری از دختر خردسالش جاری شده بود، ادامه میدهد: «شاید این سختیها برای دخترم و خانوادهام بیشتر بود و از همه آنها به ویژه پدر و مادرم متشکرم؛ چراکه در این مدت تماما از من حمایت کردند تا بتوانم به هدفم برسم. از همه مردم ایران نیز تشکر میکنم و امیدوارم توانسته باشیم آنها را خوشحال کنیم.حدود ۶ ماه دیگر انتخابی المپیک را پیش رو داریم و در همین مسیر و به همین منوال خیلی قوی پیش میرویم و قطعا ما را در المپیک با نتیجه فوقالعاده خواهید دید.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آیین مشترک عهد سربازی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با حضور مقامات عالیرتبه نظامی کشور در مسجد جمکران به میزبانی ارتش برگزار شد. آیینی که برای نخستینبار در مسجد مقدس جمکران برگزار و از آن به عنوان مراسم تجدیدبیعت نظامیان با امام زمان(عج) در رسانهها یاد شد. سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان که در این مراسم حضور یافته بود، در بخشی از اظهارات خود گفت :«اگر روزی دشمنان جرئت میکردند به ایران تهاجم نظامی کنند و ما نگران خوزستان و اهواز بودیم، امروز بحمدا... با قدرت و اقتدار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، دشمنان دیگر جرئت تهاجم و تجاوز را ندارند و موجب شده است حتی فکر این کار را هم کنار بگذارند.» وی با بیان اینکه امروز امنیت ایران با وجود تلاش دشمنان و با فتنهافکنی و توطئه، بینظیر است، متذکر شد: «در روزهای گذشته وعده داده بودند که «ایران را به آشوب میکشیم» و تلاش کردند در کشور اغتشاش دوباره کنند اما با هوشیاری ملت ایران و پایمردی نیروهای مسلح توطئه آنها خنثی شد.» به گزارش تسنیم، رئیس ستادکل نیروهای مسلح با اشاره به بیانات رهبر انقلاب گفت: «امروز ارتش، سپاه پاسداران، فراجا و بسیج قهرمان با پشتیبانی وزارت دفاع بدنه یکپارچهای را برای دفاع از ایران تشکیل دادهاند و بستر امنیت کاملی را در کشور شاهدیم که مقدمهای برای قیام امام زمان(عج) خواهد بود.» باقری در بخش دیگری از اظهارات خود با بیان اینکه «ما امروز گردهم آمدیم تا عهد ببندیم بر این که راه دفاع مقدس را ادامه میدهیم، راه شهیدان و جانبازان عزیزمان را ادامه میدهیم، در این مکان مقدس عهد میبندیم که توان دفاعی کشور را روز به روز بالاتر ببریم و آمادگی خود را حفظ کنیم و ارتقا دهیم»، تصریح کرد: مقام معظم رهبری انتظار فرج را بهعنوان آمادهباش تعبیر کردهاند، آمادهباش برای ما نیروهای مسلح مفهوم آشنایی است یعنی هر لحظه دستمان بر ماشه و چشممان روی صفحه رادار و تجهیزات شناسایی و اطلاعاتیمان است تا اینکه توطئهای کشور را تهدید نکند و دشمنان هوس و طمع تهاجم و تخریب امنیت ما را پیدا نکنند و به آنها میگوییم «فکر تجاوز به ایران را کنار بگذارید». رئیس ستادکل نیروهای مسلح با اعلام اینکه «ما عهد میبندیم؛ عهدی ناگسستنی، عهدی دایمی و پایدار، عهدی محکم، الهی و قرآنی بر اینکه حداکثر تلاشمان را برای اینکه از زمره صالحان باشیم و از جمله یاران امام زمان(عج) قرار بگیریم»، تأکید کرد:«عهد میبندیم که با دشمنان اسلام سازش نکنیم و مقابل آنان بایستیم و راه شهیدانمان را ادامه بدهیم، از مستضعفان و مظلومان دفاع کنیم و در مسیر ارزشمند گام دوم انقلاب اسلامی که رهبر انقلاب ترسیم کردهاند، با تمام توان حرکت کنیم.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سید خلیل سجادپور- دو موتور سوار سابقه دار که گوشیهای تلفن همراه سرنشینان خودروها را میربودند در حالی اطراف یکی از شهربازیهای مشهد دستگیر شدند که مشغول رصد طعمههای خود در پارکینگ خودرو بودند. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران دایره تجسس کلانتری سپاد مشهد که در راستای اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی به گشت زنیهای نامحسوس ادامه می دادند، به دو جوان موتورسوار برخورد کردند که در پارکینگ خودروهای اطراف شهربازی به دنبال طعمهای برای گوشی قاپی بودند. در همین حال وقتی نیروهای گشت انتظامی به طرف آن ها حرکت کردند، ناگهان راکب موتورسیکلت با مشاهده نیروهای انتظامی تلاش کرد از لابه لای خودروها به سمت خیابان بهارستان فرار کند اما عوامل انتظامی مسیر فرار آن ها را سد کردند و حلقههای قانون را در حالی بر دستان دو جوان ۲۱ و 34 ساله گره زدند که در بازرسی بدنی از آنان سه دستگاه گوشی سرقتی به همراه دو قبضه شمشیر و خنجر کشف شد. دقایقی بعد دو متهم مذکور به مقر انتظامی انتقال یافتند و با صدور دستوری از سوی سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد) مورد بازجوییهای فنی و تخصصی قرار گرفتند. یکی از متهمان که خود را ساکن یکی از روستاهای منطقه فردوسی مشهد معرفی میکرد، به افسران دایره تجسس گفت: به همراه دوستم و برای سرقت گوشی به مقابل شهربازی آمدیم اما هنوز موفق به سرقت نشده بودیم که ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند. این جوان ۲۱ ساله درباره شمشیر و خنجرهایی که به همراه داشتند نیز گفت: از آن ها فقط برای ایجاد رعب و وحشت استفاده میکردیم اما تاکنون در گوشی قاپیها به کسی صدمه نزدهایم. متهم دیگر پرونده نیز با اعتراف به سه فقره گوشی قاپی در یک روز گفت: گوشیهای تلفن کشف شده را از سرنشینان سه دستگاه خودروی پژوی ۲۰۶، ساینا و پراید سرقت کردهایم. گزارش روزنامه خراسان حاکی است ساعتی بعد عوامل تجسس کلانتری سپاد با بررسی سوابق گوشیهای سرقتی در سیستم پلیس با مال باختگان تماس گرفتند و بدین ترتیب دزدان خطرناک با شاکیان روبه رو شدند. یکی از مال باختگان که دانشجوی رشته مهندسی است، درباره ماجرای گوشی قاپی گفت:برای کمک به مخارج زندگی با خودروی پدرم در یکی از تاکسیهای اینترنتی کار میکنم تا حداقل هزینههای تحصیل خودم را تامین کنم اما حدود ساعت ۲۰ شب مسافرم را در پلیس راه امام هادی پیاده کردم و سپس در کنار بزرگراه وارد اپلیکیشن اینترنتی شدم و منتظر مسافر ماندم. در همین لحظه موتورسیکلت هوندا ۱۲۵ مقابلم توقف کرد و ترک نشین آن به بهانه پرسیدن نشانی به سمت من آمد ولی او ناگهان گوشی تلفن را از دستم چنگ زد و در حالی که من همچنان در بهت بودم به ترک موتور همدستش پرید و در خلاف جهت حرکت خودروها فرار کردند. من هم مسافتی را به دنبال آن ها دویدم اما موتورسواران خیلی سریع از لابه لای خودروها گریختند و از محل دور شدند. به ناچار به کلانتری معراج رفتم و گزارش سرقت را دادم تا این که از کلانتری سپاد با من تماس گرفتند و کشف گوشی ام را اعلام کردند. بنابراین گزارش، زن جوان دیگری هم که طعمه گوشی قاپهای خطرناک شده بود، در این باره گفت: حدود ساعت ۱۰ شب بود که دو موتورسوار جوان مقابل بازار بین المللی سپاد سرم را به خودرو کوبیدند و گوشی تلفنم را هنگام گفت و گوی تلفنی قاپیدند. مرد ۵۵ سال دیگری نیز که هدف گوشی قاپی قرار گرفته بود با بیان این که داخل خودرو منتظر همسرم بودم که طعمه گوشی قاپها شدم، ادامه داد: گوشی دستم بود و مشغول گفت و گوی تلفنی با همسرم بودم که ناگهان دو جوان موتورسوار به سمت من حمله ور شدند و یکی از آن ها گوشی را ربود که اکنون از سارقان مذکور کشف شده است. بر اساس گزارش روزنامه خراسان، در پی اعتراف متهمان و انجام یک سری تحقیقات مقدماتی پرونده مذکور به شعبه ۲۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت. قاضی طاهری که احتمال میداد دو متهم یاد شده سرقتهای بیشتری مرتکب شده باشند، با صدور قرار قانونی آن ها را در اختیار کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی مشهد قرار داد تا کنکاشهای پلیس در این باره ادامه یابد چرا که بستن پارچهای محکم به دسته شمشیر، خود حکایت از حرفهای بودن متهمان برای ارتکاب جرم داشت و بیانگر آن بود که می خواستند زمان سرقت و زورگیری شمشیر ترسناک از دست آن ها خارج نشود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
جواد نوائیان رودسری- در نوشتار روز قبل به شبههای درباره چگونگی آغاز جنگ تحمیلی پرداختیم و با استناد به گزارشهای موجود در منابع خارجی و اظهارات برخی دیپلماتهای بلندپایه رژیم صدام، دلایلی را ارائه کردیم که نشان میداد، برنامه حمله نظامی به خاک ایران، ارتباطی به شعارها و آرمانهای انقلابِ مردمِ ما نداشت، بلکه یک برنامه از پیش تعیین شده در راستای رسیدن به اهداف توسعهطلبانه صدام، آن هم دو ماه بعد از در اختیار گرفتن کامل قدرت در عراق و قتلعام همه مخالفان حتی برخی از همحزبیهای قدیمیاش بود. با این حال شبهههای مربوط به دفاع مقدس که آگاهانه و ناآگاهانه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، ذهن و فکر جوانان ایرانی را هدف قرار میدهد و درگیر میکند، تنها به آغاز جنگ تحمیلی محدود نمیشود و پایان آن را هم در بر میگیرد. یکی از شبهههای رایج که گاه در فضاهای گوناگون مطرح میشود، مربوط به وضعیت غلبه ما بر نیروهای متجاوز، بعد از سوم خرداد 1361 و آزادسازی خرمشهر است؛ اینکه آیا ضرورتی داشت بعد از آزادسازی خرمشهر و غلبه بزرگ نظامی بر عراق، جنگ را ادامه بدهیم؟ آیا لازم بود درگیری با رژیم صدام تا حدود شش سال بعد ادامه پیدا کند؟ آیا نمیشد خسارت های ناشی از جنگ را با یک صلح سریع، به حداقل رساند؟ در پاسخ به این اظهارات و ادعاها، سخنان و پاسخهای متنوع و گاه متضادی مطرح شده است و نقل قولهای تایید نشده در این زمینه، از بزرگان نظام و حتی حضرت امام(ره) کم نیست. صرف نظر از این اظهارات و نیز، صحت و سقم آن ها که باید در مجالی موسع بررسی شود و شاید فضای محدود صفحات روزنامه، پاسخگوی آن ها نباشد، میتوان به این شبهه با استناد به اسناد و نیز، شواهد مورد تایید مجامع بینالمللی و حتی برخی سران رژیم بعث، پاسخ داد. موضوعی که بر آنیم در این نوشتار مختصر، به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم. قطع به یقین، پاسخ به این شبهه از دیگر جوانب نیز، قابل اعتناست و اینکه ما با چنین رویکردی وارد فضای پاسخگویی شدهایم، به معنای رد دیگر شواهد و تحلیلها نیست.با توجه به آنچه اشاره کردیم بحث را آغاز و شواهد و اسناد موجود را بررسی خواهیم کرد.
ورود به بحث
برگردیم به سوال و در واقع شبهه اصلی بحث: آیا ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر لازم بود؟ برای پاسخ به این شبهه، باید جوابی برای سه پرسش مهم داشته باشیم؛ نخست اینکه اصولاً هدف عراق از حمله به ایران چه بود و چرا جنگ به ما تحمیل شد؟ دوم اینکه وضعیت ایران از نظر نظامی و میدانی، بعد از فتح خرمشهر چگونه بود؟ و سوم اینکه آیا این اقدام – یعنی توقف جنگ – از نظر بینالمللی میتوانست تضمینی برای منافع و خواستههای ایران ایجاد کند؟
پاسخ به پرسش نخست:
در نوشتار روز قبل توضیح دادیم که صدام جنگ را یک «فعل ناگزیر» نمیدانست و آن را یک ابزار برای دستیابی به زیادهخواهی و جاهطلبیهایش فرض میکرد. در واقع این جنگ از سوی رژیم بعث، به هیچ عنوان جنگی دفاعی تلقی نمیشد، بلکه بر اساس فکر و دیدگاه صدام، یک نبرد کاملاً تهاجمی برای کسب غنایم – در انواع و شکلهای گوناگون آن – بود. اهداف صدام در دو بخش داخلی و بینالمللی تعریف شده بودند. در بخش نخست، صدام ادعا میکرد که قرارداد 1975 الجزایر زیر سایه قدرت آمریکا به عراق تحمیل شده است. در آن زمان، شاه به عنوان متحد اول کاخ سفید در منطقه شناخته میشد و عراقیها به دلیل درگیریهای داخلی و نیز، موضوع دیدگاههای چپگرایانه حزب بعث و نزدیکی نسبی بغداد به شوروی، در برابر قدرت آمریکاییها ناچار به عقبنشینی شدند – گو اینکه موضوع حق ایران در اروندرود، از نظر تاریخی مسئلهای مربوط به دوره استیلای عثمانی بر بینالنهرین بود و اصولاً از سوی طرف مقابل ایران در آن زمان و در مقابل چشمپوشی ایران از برخی ادعاهایش در شمال غرب، به رسمیت شناخته شده بود – با چنین استدلالی صدام مدعی بود که قرارداد 1975 الجزایر را به رسمیت نمیشناسد و خواستار به دست آوردن هر آنچیزی است که طی آن قرارداد، از آن ها چشمپوشی کرده. این مطالبه بیربط، طی ماههای منتهی به جنگ تحمیلی، با مانورهای گسترده رسانهای در میان مردم عراق تبلیغ میشد تا اذهان عمومی را برای یک جنگ تهاجمی و تمام عیار آماده کند. در بخش دوم، صدام به شدت مایل بود که نقشی مانند جمال عبدالناصر را در جهان عرب پیدا کند. به همین دلیل، بخشی از ادعاهای آغاز جنگ خود را با ایران، به ادعاهای این کشورها و در رأس آن ها امارات گره زد و بحث گرفتن جزایر سهگانه از ایران و واگذاری آن به ابوظبی را مطرح کرد تا بتواند هم از حمایت مالی کشورهای عربی برخوردار باشد و هم نقش مدنظرش را در جهان عرب به دست آورد.
نتیجهگیری: با توجه به این رویکرد صدام، قبول صلح با وی، آن هم در شرایطی که ایران دست برتر را داشت و ارتش رژیم بعث دچار شکستهای سنگینی در بیشتر جبههها شده بود، بدون داشتن تضمینهای قابل اعتماد، اقدامی ناشیانه بود. هرچند صدام با ایجاد جو اختناق و دیکتاتوری در عراق، به کسی اجازه نفسکشیدن نمیداد، اما در برابر ادعاهایی که پیش از جنگ مطرح کرده، مسئول بود و باید پاسخی قابل تطبیق با شرایط جدید پیدا میکرد. این پاسخ، قطعاً قبول شکست در برابر ایران نبود و به همین دلیل، موضوع حمله مجدد به مرزهای ایران، پس از بازسازی ارتش و تقویت لجستیکی نیروهای نظامی از درجه احتمال بسیار بالایی برخوردار بود. این مسئله در موضوع وجهه صدام در جهان عرب نیز، مصداق روشنی پیدا میکرد و او، در برابر آنهمه ادعا و مانورهای تبلیغاتی، باید دستاوردی را پیش روی متحدانش قرار میداد تا بتواند موقعیت خود را حفظ کند. بنابراین، بعید و بسیار بعید به نظر میرسید که صدام اهداف اولیه را کنار بگذارد و تن به صلحی پایدار بدهد.
پاسخ به پرسش دوم:
برخی معتقدند که ایران، بعد از فتح خرمشهر به هدف خود، یعنی بیرون راندن دشمن از خاکِ پاکِ میهن دست یافته بود و دیگر لزومی نداشت که میدان نبرد را به داخل خاک مهاجمان بکشاند. در پاسخ باید گفت که هرچند با پیروزیهای درخشان رزمندگان اسلام، به ویژه در عملیاتهای بیتالمقدس و ثامنالائمه(ع)، بخشهای مهمی از خاک ایران، از لوث وجود دشمن بعثی پاک شده بود، اما این پیروزیها به معنای بیرون راندن کامل دشمن از سرزمین مادری نبود. هنوز بخشهای نسبتاً زیادی از ایران، در اشغال دشمن قرار داشت. شواهد مربوط به این مسئله را میتوان در طراحی و اجرای عملیاتهای بعدی ملاحظه کرد؛ مثلاً در عملیات مُحَرَّم که 10 آبان سال 1361 در منطقه عملیاتی دهلران و موسیان به اجرا درآمد، بیش از 700 کیلومتر از اراضی اشغالی، آزاد و از لوث وجود دشمن پاک شد. معنای چنین شواهدی، تداوم حضور دشمن در داخل خاک کشور، بعد از آزادسازی خرمشهر است.
نتیجهگیری: صلح و توقف عملیات دفاع، در شرایطی که دشمن هنوز بخشهایی از خاک کشور را در اختیار دارد، نمیتواند اقدامی خردمندانه باشد؛ آن هم درباره دشمنی مانند صدام که هجوم وی به خاک ایران، ابزاری برای دستیابی به مطالبات و ادعاهای مجعول و زیادهخواهانه وی بود و چنان که شرح دادیم، اهداف مختلف و متعددی را برای انجام عملیات نظامی علیه ایران در نظر داشت. از سوی دیگر – چنانکه خواهیم گفت – هیچ تضمین قابل اعتمادی برای بازگرداندن ارتش رژیم بعث به مرزهای بینالمللی وجود نداشت و به همین دلیل، پذیرش صلح در آن شرایط، نوعی رها کردن عملیات دفاع و ناتمام گذاشتن اخراج دشمن از سرزمین مادری تلقی میشد و نمیتوانست توجیه عقلانی داشته باشد.
پاسخ به پرسش سوم
اینکه آیا پذیرش پایان جنگ میتوانست برای ایران، تضمینی مطمئن برای تحقق خواستههایش در سطح بینالمللی ایجاد کند، مهم ترین و جدیترین بحث در نوشتار حاضر است. گیریم که در آن شرایط قبول میکردیم که جنگ تمام است، آیا اسناد بینالمللی و به ویژه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، میتوانست خواست ایران را برای یک پایان شرافتمندانه تامین کند؟ یادمان نرود که تصمیمگیرندگان، نه فقط نسبت به افکار عمومی معاصر خود، بلکه در برابر افکار عمومی نسلهای بعد نیز، پاسخگو خواهند بود. همین الان تحلیل ما درباره عهدنامههای گلستان یا ترکمانچای چیست؟ چه نظری درباره قرارداد آخال داریم یا مثلاً درباره قرارداد صلح آماسیه یا ارزنة الروم، چگونه میاندیشیم؟ قضاوت و تحلیل ما از شرایط چیست؟ آیا این قراردادها توانستند منافع ایران را تامین کنند؟ غرض ما البته مقایسه میان قراردادها و اتفاقات تاریخی نیست؛ اینکار را نه تنها نمیتوان انجام داد، بلکه اصولاً چنین مقایسهای اصلاً منطقی و دقیق از کار در نمیآید، زیرا نمیتوانیم شرایط زمانی و مکانی را عیناً تطبیق دهیم. هدف آن است که بدانیم تصمیمگیرندگان در معرض قضاوت نسلهای آینده هم قرار دارند و باید به گونهای مطالبات را مطرح کنند که علاوه بر جامع و کامل بودن، حداکثر خواستههای منطقی را محقق کند. دولت ایران در آن زمان و در برابر پیشنهادهای صلحی که در قالب قطعنامهها ارائه میشد، همواره سه درخواست مهم و راهبردی را مطرح میکرد: 1- آزادی اسرا 2- بازگشت به مرزهای بینالمللی و 3- تعیین مسئول شروع جنگ. هدف ایران از پافشاری بر خواسته سوم، ایجاد سندی بینالمللی برای تعیین متجاوز و استفاده از آن برای طرح دعاوی سیاسی و حقوقی بعد از جنگ در راستای احقاق حقوق ملت بود. برخلاف تحلیل برخی، این پافشاری را نمیتوان بیمورد و غیرمنطقی دانست؛ چراکه اگر مسئول اصلی جنگ مشخص نمیشد، صدام بعدها میتوانست ادعاهای دیگری را مطرح و افکار عمومی جهان را با خود همراه کند.
اما درباره موضوع قطعنامهها که برخی آن ها را به عنوان تضمین بینالمللی برای عقبنشینی ارتش صدام به مرزها و تحقق خواستههای بحق ایران تلقی میکنند،ذکر چند نکته ضروری است:
یکم: شورای امنیت سازمان ملل متحد، از آغاز جنگ تحمیلی و تا حدود دو سال بعد از پذیرش آتشبس، در مجموع 15 قطعنامه درباره جنگ تحمیلی صادر کرد؛ قطعنامههای 479، 514، 522، 542، 552، 582، 588، 598، 612، 619، 620، 631، 642، 651 و 671. این قطعنامهها بین پنجم مهر 1359 تا پنجم مهر 1369 – طی 10 سال – صادر شده است. (تاریخهای تصویب و برخی مفاد آن را میتوانید در جدول ببینید.)
دوم: تطبیق مفاد مندرج در قطعنامهها با نیازهای عراق در جنگ شگفتانگیز است. قطعنامه نخست، یعنی قطعنامه 479، درست زمانی تصویب شد که رژیم بعث بخشهای وسیعی از خاک ایران را اشغال کرده و در حال پیشروی بود. از این قطعنامه تا قطعنامه بعدی، یعنی قطعنامه 514، چیزی نزدیک به دو سال فاصله است. در این مدت، صدایی از شورای امنیت در نیامد و تنها زمانی که ارتش عراق در خرمشهر مغلوب و بخشهای وسیعی از اراضی اشغالی آزاد شد، قطعنامه 514 را به تصویب رساندند که تنها به موضوع بازگشت به مرزهای بینالمللی اشاره میکرد و در آن، خبری از تبادل اسرا و تعیین مسئول آغاز جنگ نبود. نکته جالب این جاست که صدام، با توجه به قرار گرفتن در موضع ضعف، بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت و بر طبل صلح کوبید. در حالی که این قطعنامه، اصولاً تکلیف جنگ را حتی درباره بدیهیترین چیزها، یعنی تبادل اسرا، تعیین نمیکرد و همه چیز را به آینده میسپرد. تصورش را بکنید که اگر در آن زمان، دولت ایران با چنین قطعنامهای موافقت میکرد و تن به صلح میداد، همان کسانی که امروز مدعی لزوم پایان جنگ و پذیرش صلح در این مقطع هستند، درباره این اقدام چه میگفتند و چه مینوشتند؟ آیا مسئولان آن زمان را متهم به اهمال و سادهانگاری در برابر رویکردهای فریبکارانه مجامع بینالمللی نمیکردند؟ آیا نمیگفتند پس تکلیف اسرای در بند، اراضی در اشغال مانده و مطالبات بحق ایران چه میشود؟
سوم: نکته بسیار مهم و قابل تامل این است که ایران، هر چه در جریان دفاع مقدس پایداری بیشتری به خرج میداد و با جانبازی رزمندگان سلحشورش، بیشتر بر دشمن فشار میآورد، لحن مفاد و مندرجات قطعنامههای شورای امنیت، بیشتر به سمت خواستههای بحق ایران متمایل میشد؛ کافی است به متن قطعنامه 582 نگاهی بیندازیم تا دریابیم که تسلط ایران بر آن سوی اروند و سپس تهدید و در نهایت فتح بندر راهبردی فاو، چگونه موضوع تبادل اسرا، به عنوان دومین خواست بحق ایران را، بعد از پنج سال نبرد بیامان، برای نخستین بار در متن قطعنامه گنجاند. نکته مهم این جاست که جمهوری اسلامی ایران، در میان تمام قطعنامههایی که از سوی شورای امنیت تصویب میشد، نهایتاً قطعنامه 598 را که متضمن اجرای هر سه درخواست ایران بود، پذیرفت. ممکن است این سوال پیش آید که این قطعنامه در تیر 1366 تصویب شد؛ پس چرا ایران در پذیرش آن تعلل کرد؟ پاسخ به این سوال، البته از بحث این نوشتار که بر آن است به موضوع لزوم یا لزوم نداشتن پایان جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر بپردازد، بیرون است، اما به طور خلاصه میتوان گفت که ما برای اطمینان از قرار گرفتن در وضعیت مناسب برای پذیرش قطعنامه، به زمان و موقعیت قابل اعتماد نیاز داشتیم؛ موضوعی که بحث درباره آن مجال و موقعیت دیگری را میطلبد که در شماره بعد به بررسی آن خواهیم پرداخت .
تجمیع بحث:
با توجه به موارد اشاره شده و پاسخهایی که به سه سوال مهم ابتدای بحث دادیم، میتوان نتیجه گرفت که توقف دفاع، پس از آزادسازی خرمشهر، نه تنها تصمیم هوشمندانهای نبود، بلکه میتوانست آسیبها و خسارت های جبرانناپذیری به ما وارد کند و حتی دستاوردهایی را که با مجاهدت و سلحشوری جوانان این مرز و بوم به دست آمده بود، یکسره بر باد دهد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.