

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

کاروان تیم ملی فوتبال کشورمان پس از حضور در نهاد ریاست جمهوری و دیدار با سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، حدود ساعت 15:50 برای اعزام به قطر وارد سالن cip فرودگاه امام خمینی(ره) شد. تعداد زیادی از هواداران تیم ملی برای بدرقه شاگردان کارلوس کیروش راهی فرودگاه امام خمینی(ره) شده بودند.هواپیمای حامل اعضای تیم ملی متعلق به شرکت هواپیمایی قطر بود که راس ساعت، پرواز انجام شد و تیم ملی فوتبال ایران، تهران را به مقصد دوحه ترک کرد. بازیکنان پس از استقرار در محل اقامت شان، فردا نخستین جلسه تمرین شان را برگزار میکنند و چهارشنبه 25 آبان در آخرین دیدار تدارکاتی، به مصاف تونس میروند و روز 30 آبان نیز اولین دیدار خود در جام جهانی را مقابل انگلیس برگزار میکنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

پایان کار رونالدو در منچستر یونایتد
طغیان CR7 علیه شیاطین سرخ
گروه ورزش/ کریستیانو رونالدو، ستاره پرتغالی منچستر یونایتد که تا چند روز دیگر باید با پرتغال در جام جهانی قطر به میدان برود و پنجمین جام جهانیاش را تجربه کند، در مصاحبهای جنجالی با پیرس مورگان و روزنامه سان، باشگاه منچستریونایتد و اریک تنهاخ را متهم کرد که به او بیاحترامی کردهاند. او در بخشی از این مصاحبه گفت:«نه فقط مربی و چند نفر دیگر از اعضا بلکه منچستریونایتد هم سعی کرد من را از باشگاه کنار بگذارد. احساس میکنم به من خیانت شده. احساس میکنم برخی از افراد من را این جا نمیخواهند. نه فقط امسال، همین طور سال قبل. برای تنهاخ احترامی قائل نیستم چرا که او برای من احترامی قائل نیست.از زمانی که سر الکس فرگوسن این جا را ترک کرده، باشگاه هیچ پیشرفتی نداشته است. وقتی تصمیم گرفتم به باشگاه برگردم، به ندای قلبم گوش کردم. سر الکس گفت: «غیر ممکنه که تو به منچسترسیتی بری» و من گفتم: «باشه رئیس». بنابراین برگشتم. نمیدانم چرا برخی مثل رونی از من انتقاد میکنند؟ شاید به این دلیل است که او مربی شده و من هنوز در بالاترین سطح فوتبال حضور دارم!» مشخص بود که این صحبتهای جنجالی بی پاسخ نخواهد ماند و تبعاتی برای CR7 به دنبال خواهد داشت. این اظهارات جنجالی واکنشهای بسیاری را از سوی افراد سرشناس و همچنین کاربران به همراه داشته است. جیمی کاراگر کاپیتان پیشین لیورپول با انتشار توییتی در این زمینه نوشت: «رونالدو گفته است که من احترامی برای سرمربی قائل نیستم. رفتار رونالدو با اریک تنهاخ به این صورت بوده است: اعلام تصمیمش برای جدایی، خودداری از ورود به زمین به عنوان بازیکن تعویضی، ترک نیمکت و رفتن پیش از به صدا در آمدن سوت پایان بازی. 99 درصد هواداران یونایتد طرفدار تنهاخ خواهند بود که نشان میدهد رونالدو این شرایط را چقدر بد مدیریت کرد.» استیون بارتلت، تاجر و کارآفرین معروف بریتانیایی، در این باره گفت:« حالا کدام باشگاهی میخواهد رونالدو را به خدمت بگیرد؟ کدام سرمربی حاضر است با او کار کند؟ این رفتار بسیار نادرست بود. من امیدوارم که هواداران یونایتد پشت تیم و سرمربی آن باشند و امیدوارم که رونالدو دیگر حتی نزدیک اولدترافورد هم نشود.» اسکات پترسون، یکی از هواداران قدیمی و معروف یونایتد، اضافه کرد:« رونالدو مدعی شده است که ما قصد داشتیم او را از این باشگاه بیرون کنیم. من بسیار گیج شدهام. آیا او نبود که تمام تابستان را صرف یافتن باشگاهی جدید کرد اما هیچکس او را نخواست؟ طرح این ادعا که ما سعی کردیم او را بیرون کنیم در واقع برای القای این باور است که او قصد داشت بماند.» کالین میلار، خبرنگار میرر، هم در واکنش به این مصاحبه در توییترش نوشت: «رونالدو به این موضوع اشاره کرده است که چطور منچستریونایتد به عنوان یک برند ترجیح میدهد خریدهای درخشان و جذاب را با هزینه بسیار زیاد به قیمت توجه به اصول اصلی ساختن تیم و اتحاد و تلاش برای ایجاد حس نوستالژی در تیم انجام دهد. نکته عجیب این جاست که این دقیقا همان دلایلی است که باعث جذب دوباره رونالدو شد!» پائولو دی کانیو، بازیکن سابق میلان و یوونتوس، هم به این مصاحبه واکنش نشان داد:« بسیار زننده و تحقیرآمیز است بخواهید از مشکلات خانوادگی برای حمله به باشگاه استفاده کنید.»
چلسی مقصد آینده کریس رونالدو؟
در میان این همه واکنش انتقادی، خواهر رونالدو با انتشار چند رشته استوری به دفاع از برادرش پرداخت و نوشت:«حقیقت گفته شد.» با صراحتی که رونالدو برای ترک منچستر به کار برد حالا سوال این جاست مقصد آینده او کجاست؟ نشریه استاندارد در گزارشی مدعی شد رونالدو، پس از اتمام جام جهانی قطر به دنبال تیم جدیدی خواهد بود و به نظر میرسد چلسی پیشتاز رقابت جذب این ستاره 37 ساله در ماه ژانویه است. تاد بولی، مالک متمول و جدید چلسی، در بدو ورود به این باشگاه نیز علاقه زیادی به جذب این بازیکن نشان داد اما توماس توخل، سرمربی وقت چلسی، با این انتقال مخالفت کرد و آبیهای لندن نتوانستند در فصل تابستان رونالدو را جذب کنند اما اکنون با تغییر ساختار کادر فنی استمفوردبریج، تاد بولی میتواند آرزوی خود را برای جذب کریستیانو رونالدو در ماه ژانویه برآورده کند و به نظر میرسد گراهام پاتر نیز موافق این انتقال است.
وضعیت مشابه آدمهای «بیگناه» با همگناهان
فیلم نامه سریال نمایش خانگی مهران احمدی، شباهتهایی با «همگناه» اثر برادران کیایی دارد
مائده کاشیان



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این متهم لاغراندام که هنوز آثار مواد افیونی در چهره اش موج می زد، در حالی از خودروی پلیس بیرون آمد که چشمان ترسناکش از بی رحمی او در تبهکاری های خشن حکایت داشت. او که در میان همدستان و دوستانش به «سعید قارداش» معروف بود، با قدم های آهسته ای که زنجیر پابندهای آهنین را روی سنگفرش کوچه سماورسازان می کشید، به سمت محل درگیری حرکت کرد. جایی که وی با قمه ای هولناک، یکی از دوستانش را به طرز فجیعی به قتل رسانده بود.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، این متهم 34 ساله که حدود 15 فقره سوابق کیفری را در کارنامه سیاه خود دارد، پس از تفهیم اتهام قتل عمدی مرد مسلمان از سوی قاضی «محمود عارفی راد» مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت تا جزئیات جنایت در نیمه شب را بازگو کند.
متهم این پرونده جنایی پس از توصیه های مقام قضایی و تفهیم مواد قانونی مبنی بر این که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت موضوع را بیان کند، با معرفی کامل خود گفت: از مدت ها قبل موتورسیکلت یکی از دوستانم که در زندان تحمل کیفر می کرد به صورت امانت نزد من بود و گاهی از آن استفاده می کردم ولی یک روز وحید (یکی از متهمان پرونده) آن را از من به امانت گرفت. من هم از موتورسیکلت پیاده شدم و آن را در اختیار وحید گذاشتم، در این میان وحید با نگرانی نزد من آمد و گفت: «محمد-ر» (مقتول) موتورسیکلت را از وی ربوده است. برای من باور این ماجرا بسیار سخت بود و نمی توانستم تحمل کنم که فرد دیگری دست به سرقت اموال من بزند! این بود که به همراه وحید و یکی دیگر از دوستانم به نام«جواد» در جست وجوی «محمد–ر» بودیم تا او را پیدا کنیم! ولی به هر کدام از پاتوق ها می رفتیم خبری از او نبود تا این که شب حادثه بیستم مرداد گذشته به در منزل پدرش رفتیم تا او را پیدا کنیم اما او آن جا هم نبود. درحالی که از کوچه محل سکونت پدر «محمد-ر» بیرون آمده بودیم و در همان محله به جست وجوی شبانه ادامه می دادیم، ناگهان به طور اتفاقی او را سوار بر موتورسیکلت در کوچه معروف به «سماورسازان» دیدیم. وقتی چشم «محمد–ر» به ما افتاد، خیلی ترسید. او هراسان موتورسیکلت را روی زمین انداخت و پا به فرار گذاشت. من هم نیمچه (قمه) را کشیدم و به دنبال او دویدم. در همان حال چند ضربه به سر و سینه اش زدم که نقش بر زمین شد. سپس همه جیب هایش را خالی کردیم و از صحنه درگیری گریختیم. به گزارش روزنامه خراسان، این دزد سابقه دار در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از این ماجرا زمانی که فهمیدم «محمد-ر» به قتل رسیده است، سعی می کردم به پاتوق های قبلی نروم و به طور مخفیانه زندگی می کردم اما در روزهای اول آبان بود که ناگهان در محاصره کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتم و درون خانه ای متروکه رفتم و پشت در حمام پنهان شدم. زمانی که کارآگاهان با شکستن قفل وارد مخفیگاه من شدند، در تاریکی آن جا چیزی دیده نمی شد و من هم در سکوت کامل به صورت ایستاده لابه لای درز دیوار قرار داشتم که در یک لحظه دستی به سویم دراز شد و مرا در حالی از آن جا بیرون کشید که دست کارآگاه هم به شدت خونی شد چرا که من چند روز قبل از دستگیری و در یکی از پاتوق های استعمال مواد مخدر با سارقان دیگر درگیر شدم و آن ها دستم را با شمشیر زخمی کردند. با آن که زخم خون آلود دستم عفونت شدیدی داشت ولی از ترس دستگیری به درمانگاه نرفتم و این زخم دچار بوی تعفن شده بود و وقتی کارآگاه دستم را فشرد، خون کثیفی دوباره از آن بیرون جهید!
بنابر گزارش روزنامه خراسان، «وحید» متهم دیگر این پرونده جنایی نیز درباره ادعای سرقت موتورسیکلت به قاضی «عارفی راد» گفت: آن روز من «محمد–ر» را که از دوستانم بود، سوار بر موتورسیکلت کردم و با هم به انتهای بولوار رسالت در منطقه سیس آباد رفتیم. در این هنگام موتورسیکلت را مقابل یک خواربارفروشی (سوپرمارکت) متوقف کردم و در حالی که «محمد-ر» ترک نشین بود، خودم از موتورسیکلت پیاده شدم و برای خرید به داخل مغازه رفتم اما در یک لحظه او سوار بر موتورسیکلت از آن جا فرار کرد و موتورسیکلت امانتی را با خودش برد! من هم موضوع را برای «سعید قارداش» بازگو کردم چرا که موتورسیکلت را او به من داده بود ولی بعد از آن که «محمد–ر» را در نیمه شب پیدا کردیم، «سعید قارداش» موتورسیکلت را از او گرفت. بعد از این حادثه هم مدتی فراری بودیم تا این که وقتی زیر یکی از درختان پارک در رسالت 85 نشسته بودم، ناگهان در محاصره کارآگاهان قرار گرفتم و دستگیر شدم. در این هنگام متهم معروف به «سعید قارداش» در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد مشهد که الان موتورسیکلت کجاست؟ مدعی شد: موتورسیکلت را چند روز بعد ماموران انتظامی به دلیل نداشتن مدارک از من گرفتند و من هم دیگر موضوع را پیگیری نکردم!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، پس از آن که «جواد» سومین متهم این پرونده جنایی نیز اظهارات دیگر متهمان را تایید کرد، آنان با صدور دستوری از سوی قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی انقلاب مشهد روانه زندان شدند تا این پرونده جنایی دیگر مراحل دادرسی را طی کند.
سابقه خبر
به گزارش روزنامه خراسان، حدود ساعت 2 بامداد بیستم مرداد بود که ماموران انتظامات بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد در تماس با پلیس، از مرگ جوان 33 ساله ای خبر دادند که با ضربات قمه مجروح شده بود. دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد در مرکز درمانی، تحقیقات گسترده ای برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت آغاز شد. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که امدادگران اورژانس پیکر نیمه جان جوان 33 ساله را از محله معروف به «کوچه سماورسازان» به بیمارستان منتقل کردهاند. دقایقی بعد گروهی تخصصی از کارآگاهان زبده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ «محمد مرادی» (افسر پرونده) وارد عمل شدند و با استفاده از تجربیات سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) دامنه عملیات پلیسی را در حالی به پاتوق های استعمال موادمخدر گسترش دادند که با انگشت نگاری از مقتول، هویت وی مشخص شد. از سوی دیگر تحقیقات میدانی شبانه در کوچه سماورسازان نشان داد که درگیری دزدان سابقه دار به خاطر سرقت یک موتورسیکلت بوده است، بنابراین با رصدهای اطلاعاتی و بازبینی دوربین های مداربسته، چهره متهمان برای پلیس آشکار شد و بدین ترتیب عملیات دستگیری آنان با دستورات ویژه قاضی «محمود عارفی راد» ادامه یافت تا این که سه متهم پرونده در چند عملیات ضربتی و هماهنگ به دام افتادند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بازار رنگارنگ است و محله خاکستری
سالها پیش مردی بهنام «تاجر»، زمینهای این منطقه را تقسیمبندی کرده و فروخته و اسمش ماندهاست روی کوی «مهدیه»، اما در تاجرآباد برخلاف اسمش از تجارت و رونق خبری نیست. مغازهها –بهاقتضای محصولاتشان- خوشرنگولعاباند ولی محله، جز چند مهر نارنجیرنگ روی دیوارها با عنوان «محله شهیدباهنر؛ رفیق رنگ و رایحه»، نشانی از رنگ و رسیدگی ندارد. مشتری یکی از فراوان پارچهفروشیهای تاجرآباد میگوید: «من در محله «بسکابادی» زندگی میکنم و گاهی برای خرید لباس و پارچه میآیم اینجا. مسئولان باید به بهداشت و نظافت محله بیشتر رسیدگی کنند. کوچهها هم که میبینی چقدر تنگ و باریکاند. بعدازظهرها که شلوغ میشود، باید ترافیک اینجا را ببینی».
لباس قرضی نمیدهیم!
اینجا بهنظر میرسد لباسِ آماده چندان طرفدار ندارد؛ برای همین است که بهجای بوتیک، بیشتر پارچهفروشی و خیاطی میبینیم. توی یکی از دکانهای خیاطی کاغذی آویزان شده که فارسیاش میشود: «لباس قرضی نمیدهیم». دو پسربچه 10ساله شاگردان این خیاطی اند؛ محمد و امین. محمد میگوید: «حدود چهارسال پیش آمدیم مشهد، برای کار. من صبحها میروم مدرسه و ظهرها میآیم مغازه. خیاطی را پیش اوستا یادگرفتهام. خوشم میآید که برای مردم لباس درست کنم». محمد توضیح میدهد که از دوتا اتو، یکی فلزی برای داغ کردن و یکی سنگی برای سرد کردن پارچه استفاده میکند. امین هم به پیراهن بلندش اشاره میکند و میگوید: «اسم این لباس، «غزه» است».
سوغات ایرانشهر
عطر و طعم هر غذایی است
«زاچی» برای زنهایی که تازه زایمان کردهاند، پودر «هسته انار» برای تعدیل کردن فشار خون و ترش کردن مزه غذا، «آچارگوشت» ترکیبی از پیاز، تخم گشنیز، زنجبیل و دارچین برای لعابدار کردن غذا، «رنگ دیگ» درستشده از گل کدوحلوایی برای خوشرنگ کردن غذا و کلی ادویه دیگر که در دکان هیچ عطاری جز اینجا پیدا نمیشود. «مصلحالدین»، فروشنده این ترکیبات هزاررنگ میگوید: «پسرعمویم در «ایرانشهر» آسیاب دارد، گیاهان دارویی را میشناسد، با هم ترکیب میکند و برایم میفرستد. ادویه بلوچستان اینجا خواهان زیاد دارد، از همهجای شهر و حتی شهرستانها مشتری دارم». مصلحالدین که چهارسال پیش از ایرانشهر به مشهد آمده است، از زندگی در تاجرآباد میگوید: «ناراضی نیستم ولی امنیت محله کم است. همین دیشب قالپاقهای ماشینم را بردند و توی این چندروز هرچه که به دستشان رسیده از موتور کولر، دوچرخه و حتی درِ دستشویی را هم دزدیدهاند».
گلِ گلبندِ حنا
حنا شاید سالهاست که برای ما رنگ باخته ولی برای بلوچها مکمل جدی عروسی و اعیاد است. در تاجرآباد در هر مغازهای حنا پیدا میشود. خانمها، در عید فطر و عروسیها دست و پای خود را حنا میزنند و مردها هم انگشت کوچکشان را. اینها را «مسلم» 15ساله توضیح میدهد که اصالت زابلی دارد و 9سال است با پدر و مادرش به مشهد آمده. او فروشنده مغازه جمعوجوری است که با تزیینی شبیه دکانهای دهه شصت، روی شیشه اش با خط خوش نوشته شده: «بلوچ استار».
رفتوآمد اینجا دشوار است
درست است که جمعیت تاجرآباد را بیشتر اهالی سیستانوبلوچستان و افغانستان تشکیل میدهند اما بین ساکنان و کاسبان، خراسانی هم کم نیست مثل آقای پارچهفروش که اهل سرخس است و اسم و عکسش نزد ما محفوظ: «اگر میخواهی تاجرآباد را خوب بشناسی، باید از مشکلاتش هم بدانی. اینجا ازنظر عمرانی و شهرسازی کلی مشکل دارد؛ کوچههای تودرتو و بدون تابلو تردد را دشوار میکند، روشنایی محل و نظافتش ضعیف است، سدمعبر هم که نور علی نور. شهرداری فقط به مناطقی از شهر رسیدگی میکند که توی چشم باشند و به حومه شهر اهمیتی نمیدهد».
تاجرآباد است و نخودشورش
یک آب میوهفروشی میان انبوهِ مغازههای پارچهفروشی دیده میشود که در پیشخوان خود یک میز سروِ «نخودشور» دارد. محمد 21ساله یکی از گردانندههای این مغازه است که نبود کار، درآمد خوب و آبوهوای ناسالم او را از سیستانوبلوچستان به مشهد کشاندهاست. او درباره نخودشور که دستور مشابهی با «شورنخود» هراتی دارد، میگوید: «نخودها را از شب قبل خیس میکنیم و صبح زود با آب، بار میگذاریم. نخودشور سلیقهای است. بعضیها آن را شور میخورند و بعضیها دوست دارند با سس ویژه تندش کنند. نمک، فلفل، گوجه پورهشده، گشنیز، جعفری و یک ادویه تند محلی مواد تشکیلدهنده سس ویژه نخودشور است.» محمد معتقد است نخودشور یک میانوعده خوشمزه است که هر کس گذرش به بازار بلوچها بیفتد، نمیتواند از خیر خوردن آن بگذرد.
سوزندوزیهایی که بازار را رنگی کرده!
اگر بتوانید از بازی رنگ و برقها در مغازههای ابتدای بازار دل بکنید، به مغازههایی میرسید که با «زیآستین» (پنلهای سوزندوزیشده رنگی)، تزیین شدهاند. از این پنلها بیشتر جلوی لباس و دور مچ پیراهن و شلوار خانمهای سیستانوبلوچستان استفاده میشود و دو نوع «چرخودست» و ماشینی دارد. چرخودستها، با دست سوزندوزی میشوند و تا یکمیلیونو500هزار تومان قیمت دارند. شش ماه زمان میبرد تا خانمهای بلوچ کوک بریزند و یکیاش را آماده کنند. زیآستینهای ماشینی هم بین 150 تا 200هزارتومان فروخته میشود. فروشنده «زیآستین» و «مریم محمدی»، مشتری مغازه که خودش زاهدانی است و هفت سالی میشود به مشهد کوچ کرده این اطلاعات را در اختیارمان میگذارند.
رونقِ بازار
اما و اگرهایی دارد
گرانی بر بازار ما تأثیر گذاشتهاست. مردم بیشتر به فکر تهیه غذا هستند و دیگر کمتر به سراغ لوازم آرایشی و بهداشتی میآیند. اینها حرف دلِ شاگرد یک مغازه آرایشی است که 9سالی میشود از شهرش در سیستانوبلوچستان مهاجرت کرده. ورودی این مغازه پر از گردنبند و دستبندهای طلایی با نگینهای رنگی است که از زیورآلات موردعلاقه زنان بلوچ است. او پیشنهادی هم دارد و میگوید: «اگر بازار را سرپوشیده کنند و ورودی کوچهها به بازار را ببندند تا دیگر خودروها در آن رفتوآمد نکنند بازار شبیه یک پیادهروی بزرگ میشود و یکی از بازارهای پررونق مشهد.»
بازاری پر از فضاهای دخمهمانند مرغپرکنی!
علی، یک وانت مرغ آورده توی محل؛ مرغهای زنده چپیده در سبدهای پلاستیکی و آنقدر بیرمق که قدقد خستهشان را بهزحمت میشود شنید. علی درباره کارش توضیح میدهد: «طایفه بلوچ و افغانستانی، مرغ یخی نمیخورند چون از نحوه ذبحش مطمئن نیستند. مرغ را زنده میخرند و در بازار به مرغپَرکَنها میدهند تا جلوی چشم خودشان ذبح کنند. اینجا روزی صدتا دویست مرغ میفروشم. مثل من در این راسته هفت، هشت نفری هستند». مرغ زنده اینجا کیلویی 40 تا 42 هزار تومان(در زمان تنظیم گزارش) بهفروش میرسد. سرتاسر بازار، پر از فضاهای دخمهمانند مرغپرکنی است؛ اتاقکهایی تاریک که در آنها مرغ زنده به دستگاههای پرسروصدایی سپرده ، سربریده ، پرکنده وتحویل میشود. بوی نامطبوع و خردهریز پرهای مرغ، بهعلاوه صحنه دلخراش سر بریدن حیوان جلوه ناخوشایند بازار است.
صندلهایی که شما را به هند میبرد
مغازه صندلهای زنانه رنگارنگ و پر از نگین و پولک «تاجرآباد»، لحظهای شما را به بازار هند و پاکستان میبرد. صندلها پر از تزیینات ریز و جزئیات زرقوبرقی است. «کل طایفهمان در تاجرآباد هستند. پدر و پدربزرگم همینجا کاسبی داشتند. با اینکه متولد زاهدان هستم، خودم را اهل اینجا میدانم و دوست داشتم مثل آنها کاسبی کنم.» اینها را «ابوالفضل» 17ساله میگوید که فروشنده مغازه صندلفروشی است. بلوچها مشتری دایمی او هستند و به علت تفاوت قیمت، مشتریهایی هم از داخل شهر دارد.
این پارچهها
«نیست در جهان» است
پوشش بیشتر کسانی که در بازار بلوچ رفتوآمد میکنند نشانهای از دیارشان است. به همین دلیل، افراد غیرمحلی بهراحتی شناسایی میشوند. خانم «بیات» را همینطور شناختم. او مشهدی و ساکن محله مفتح است و میگوید: «من قبلا یکبار اینجا آمدهبودم. امروز، خواهر و خواهرزادهام را هم آوردم تا پارچه بخریم. پارچههای این راسته خیلی قشنگ و بعضیهایش فقط در همینجاست. قیمتها هم در مواردی بین 150 تا 200هزارتومان با داخل شهر متفاوت است.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.