- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شما از سلف دانشگاهتان و غذاهایش خاطرهای ندارید؟ برای من هنوز هم آن زمانهایی که وسعت دانشگاهها محدود به صفحات مجازی، گوشیها و لپ تاپها نبود، در روزهایی که صندلیهای سفید پلاستیکی سلف دانشگاه میزبان خندههای بین کلاسهای دانشجویان بود و غذای روز سوژه شوخیها، جزو بهترین خاطرات دوران دانشجویی است. حس و حالی دوست داشتنی به خصوص اگر طعم دوری از سفره خانواده را هم چشیده باشید و برای صرف غذا، انتخابی جز سلف سرویسهای دانشجویی پیش رویتان نبوده باشد. این روزها که دیگر کرونا مجال حضور در دانشگاه را هم نمیدهد چه برسد به سلف و دور هم غذا خوردن، یادآوری طعم خاطرات سلف و آن زمانها شیرینتر میشود و طعم ماندگار غذاهایش که همچنان زیر زبان مانده است. در پرونده امروز زندگی سلام به سراغ دانشجویان چند دانشگاه مختلف کشور رفتیم تا از این محیط دوست داشتنی و خاطره بازی با سلف دانشگاهشان برای مان روایت کنند. یادداشتهایی را که آنها برای ما نوشتند در ادامه خواهید خواند. عکس ها تزیینی است
سلام های انرژی بخش به همراه
ته دیگ اضافه!
کجا؟ دانشگاه گرمسار
سبا رنجبر- بهمن 96 بود که وارد دانشگاه شدم. خوشحال که دیگر به جای انتخاب های محدود بوفه مدرسه یک سلف عالی در اختیار ماست اما زهی خیال خام! سلف ما یک کانکس با همان امکانات بوفه به اضافه غذای روزانه بود که هر روز رزرو میکردیم. گذشت و ما عادت کردیم؛ مهر 98 ترم جدید با خبر تعویض پیمانکار سلف شروع شد. شروع دوستی من و خانم زیبا (نامی که ما صدایش میکردیم) برمیگردد به روزهای اول ترم که کلاس ها تشکیل نمیشد و دانشگاه عملا خالی بود ولی ما به بهانه دوری از خانه، سه ماه تابستان، علاف و سرگردان هر روز به دانشگاه میرفتیم. روز اولی که وارد سلف شدم شگفت زده شدم از تغییر چیدمان سلف که بهتر شده بود، با یونیفرم شیک کادر که نشان از تغییرات میداد. من خوشحال از این همه تغییرات بودم، پرانرژی به سمت مسئول سلف رفتم و با بلندترین و گرمترین سلام با آن مسئول احوالپرسی کردم. آن روز نمیدانستم که قرار است تا آخر ترم وضعیت احوالپرسیهای من و خانم زیبا همین طور پر انرژی بماند ولی به مرور زمان این گونه شد. تقریبا هر روز به امید گپ کوتاه با خانم زیبا برای ناهار وارد سلف میشدم و ایشان هم برای ما غذا را سفارشی سرو میکرد، مثلا نان اضافه، گوشت اضافه و ته دیگ. جالب است بدانید که صمیمیت ما به جایی رسید که اگر چند روز غیبت داشت من نگران و جویای احوال شان میشدم و برعکس اگر من نبودم او علت غیبت من را از دوستانم میپرسید. روز آخر ترم طبق معمول رفتم سلف با خانم زیبا(که هیچوقت هم نمی دانم چرا فامیلش را نپرسیدم) گپ زدم و گفتم امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید؛ اما او خبری هم خوشحال کننده و هم ناراحت کننده به من داد. خبری مبنی بر استعفا در ترم جدید. گویا دیگر قرار نبود در سلف کار کند. این به معنی پایان دیدار ما بود؛ اما در ادامه به من گفت تمام روزهای این ترم و از بین آن همه چهرههای خسته، عصبی و بیحوصله منتظر سلام من بوده است تا دوباره انرژی بگیرد. خب این برای من خیلی ارزشمند بود. در آخر هر چند خیلی دلتنگ هم شدهایم اما من به این نتیجه رسیدم که قرار نیست همیشه کار مهم و خاصی انجام بدهیم تا آدمهای اطراف مان خوشحال شوند، گاهی یک سلام متفاوت بین آن همه دانشجو میتواند روز یکی را زیبا کند.
تنبل خان در سلف!
کجا؟ دانشگاه قم
محمد حسن فروزانفر- یک نفر در دانشگاه قم بود که معمولا غذا رزرو نمیکرد. رابین هودی بود برای خودش. نه به خاطر پول یا چیزی دیگر بلکه فقط به خاطر تنبلی. یعنی حاضر بود سری به ساندویچهای آقای «میلانی» ساندویچی دانشگاه بزند که با عرق جبین قاطی بود ولی داخل سایت نرود و رزرو نکند. حالا چه کار میکرد؟
حالت اول| با یک حالت خیلی نزار و مظلوم مانند، سینی و قاشق به دست کل سلف را دور میزد و از هر آشنایی یکی دو قاشق دشت میکرد؛ و سر آخر غذایش از همه بیشتر هم میشد.
حالت دوم| گاهی تو صف التماس آشپز را برای مقداری برنج میکرد و بعد فقط خورشت از بقیه میگرفت. البته روزهایی که غذا جوجه بود سرش بی کلاه میماند.
حالت سوم| چون آشپز تا یک جایی با کارهای او مدارا میکرد، گاهی پیش میآمد که بدون سینی و برنج، با یک قاشق از غذای هرکسی که آشنا بود، میخورد.
حالت چهارم| گاهی پول داشت (البته فقط گاهی) و ساندویچ آزاد میخرید؛ این مخصوص زمان هایی بود که غرورش لطمه خورده بود.
راهکار ما؟
یا خیلی سریع و یواشکی به سلف میرفتیم. یا به ناچار دور هم مینشستیم تا سهمش از غذای هرکدام از ما خیلی نشود.
غذای سلفی که تو را نکشد قوی ترت میکند!
غذای پادگان حجم بهتری نسبت به سلف دانشگاه داشت اما سلف خاطره انگیزتر شد
سورنا ساداتی
برای ما که تمام ذهنیت مان از سلف و غذایش محدود به فیلم های هالیوودی بود که در آن آدمها سینی استیل شیکی را در دست میگیرند و از بین غذاهای موجود یکی دو تا را انتخاب میکنند و در انتها از کیفیت دسر پودینگ دوشنبه ها گله دارند؛ سلف دانشگاه آزاد خیلی توی ذوق میزد. صندلیهای پلاستیکی رنگ و رو رفتهای که شکستگی داشت، صفی که طولانی بود و گاهی به دلیل قطع سایت طولانیتر میشد و کارکنانی که حوصله نداشتند. سال 85 ، وقتی ساندویچ «خوراک سه نون» 250 تومان بود غذای سلف ما 200 تومان بود، با این تفاوت که چلوکباب کوبیدهاش یک سیخ بیشتر نداشت؛ قرمه سبزیاش رکورد روغن گینس را هر هفته به نام خودش به روز رسانی میکرد، قیمههایش با گوشت یخی بود و البته اگر به جای ساعت 12، ساعت 2 میآمدی ته دیگی چرب و سفت هم داشت. ساعت 3 هم این شانس را داشتی که اگر غذا به دلیل غیبت چند نفر اضافه آمده بود بتوانی ژتون بگیری برای غذا. هرچند هیچ وقت نفهمیدم وقتی یکی غایب شده و پول غذایش هم پریده، چرا از بقیه هم پول میگرفتند و چرا وقتی از بقیه پول میگرفتند، پول آن یکی زنده نمیشد؟ اما سلف خوبی هایی هم داشت، گاهی اگر با حوصله و برنامهریزی و کمک از نان کافی، خورشتت را تمام میکردی و کارمند مهربان سلف شیفتش بود، شانس داشتی کمی برنج اضافه هم بگیری؛ همان برنج اضافه حکم انتقام از تمام شهریه های دانشگاه را داشت. به خصوص شهریه کلاس های عملی مثل رسم فنی، که فقط نوع میزهایش با بقیه کلاسها فرق داشت. هر چند پشت سر غذای پادگان حرف زیاد است اما بدون شک غذای پادگان لااقل حجمش بیشتر بود و به نظرم چون آشپزش هم خود سربازها بودند و با هم چشم تو چشم میشدیم کیفیتش هم در بیشتر اوقات از سلف دانشگاه بهتر بود. اما با این همه غذای سلف، کم طرفدار نداشت. محمد رفیقم کارشناسی ارشد فیزیک میخواند و با همسرش در دانشگاه آشنا شده بود و ازدواج کرده بودند. با این که یکی دو روز در هفته بیشتر کلاس نداشتند اما به خاطر تدریس خصوصی و پایان نامه و... سر هر دو شلوغ بود؛ برای همین هر روز سوار موتور قراضه شان میشدند و برای ناهار به سلف دانشگاه که نزدیک خانهشان بود میآمدند تا از دردسر و هزینه تهیه غذا در منزل راحت شوند. غذای سلف هرچه که بود حالا یک خاطره جالب است، چون میگویند چیزی که تو را نکشد، قویترت میکند!
سلف با معماری سنتی در نقش جهان
کجا؟ دانشگاه هنر اصفهان
نجمه عباسی- دانشگاه هنر اصفهان از گردهمایی مجموعه ای از بناهای قدیمی به وجود آمده است به نحوی که این مجموعه را میتوان در زمره زیباترین دانشگاههای ایران از لحاظ معماری دانست. مسیر دسترسی به سلف در این مکان از یک دالان کوتاه چند متری آغاز میشود، در انتهای دالان پلههای سمت راست، شما را به طبقه زیرین هدایت میکند که عنوان سلف خواهران، میزبان این قسمت است. در سمت چپ، دالان بدون گذر از پله به سلف برادران میرسد. در قسمت خواهران با گذر از پله و رسیدن به طبقه پایینی به مکانی با هندسه مربع میرسیم که میزهایی شبیه آن چه در رستوران های بین راهی میبینید، وجود دارد. اما این میزها در تعریف جو فضا نقش چندانی نداشت چرا که جو توحیدخانه (اسم دانشکده) را عناصر ثابت معماری نظیر طاق ها، آجرها و ... و همچنین روابط صمیمی بچهها تشکیل میداد که هر دو در سلف به خوبی دیده میشد. سلف که در سرداب توحیدخانه قرار داشت شبیه همه سردابها، پذیرای نور چندانی از بیرون نبود اما به خوبی پذیرای دانشجویانی بود که چشم انتظار وعده غذایی بودند. در روزهای پر رونق سلف، صف تحویل غذا تا پایین پلهها کشیده میشد. به گمانم محبوب ترین غذا چلو گوشت بود، گر چه روزهای زیادی از سال را به خود اختصاص نمیداد. این روزهای پر رونق به نوع برنامه کلاسی و نوع غذای روز بستگی داشت. این فضای
مربع گون به همراه ستونهایی در میانه اگر محیط مناسبی از نظر بهداشتی نبود اما روزهای عجیب دلچسبی بود حتی اگر حداقل استانداردهای یک فضای مطلوب غذاخوری را زیر پا گذاشته بود. با این حال، نمیتوان سلف را بهترین قسمت توحیدخانه دانست اما قطعا خاطراتی در ذهن هر یک از دانشجویانش تا سالها به جا خواهد گذاشت.
از آفتاب روی اعصاب تا مسیر طولانی
کجا؟ غیرانتفاعی حافظ شیراز و دانشگاه شهید بهشتی
سوسن زارع- دوران کاردانی و کارشناسی برای من که چیزی به اسم سلف وجود نداشت، یا میتوانم این طور بگویم به معنای واقعی کلمه سلف دانشگاه نبود. چون دانشگاه های من، یا بهتر بگویم موسسه های غیرانتفاعی، اداراتی بودند که با تغییر کاربری به دانشگاه تبدیل شده بودند. تا همین جا میتوانید حدس بزنید منظور از معنای سلف چه بوده است؟ بوفه یا همان سلف دانشگاه دوران کاردانی من، آخ ببخشید موسسه، یک اتاقک روبهروی سرویس بهداشتی داخل حیاط بود که به زور به ۳۰ متر مربع میرسید که یکی از دیوارهایش کاملا شیشه بود و همیشه در شلوغترین حالت ممکن قرار داشت، یا باید زودتر میرفتید و برای بقیه صندلی میگرفتید، یا این که میرفتید فست فود کثیف سر کوچه، که خب اغلب موارد جای ما همان فست فود چرک بود. اما روزی که بخت و اقبال به شما یاری میکرد و میتوانستید در بوفه غذا بخورید، یک آفتاب جذاب صاف روی چشمان تان بود که حاضر بودید کوفت بخورید اما این آفتاب را تحمل نکنید! کیفیت غذا هم که با همبرگر دو هزارتومانی سال ۹۵ قابل حدس زدن است! بوفه و سلف مرکزی دانشگاه شهید بهشتی اما طوری است که از هر نقطه که بدون خودرو به آن برسید و دوباره همان مسیر را که برگردید کاملا کالری سوزی کردید و ظرفیت خوردن غذای دوم را هم دارید. در مسیری که روزها برای گرفتن غذا طی میکنیم، حرفهای زیادی زده میشود، آدم های زیادی را میبینیم، مثلا یک سریها همان وسط راه مینشینند و تنها غذا میخورند، همیشه هم با خودم فکر میکردم چرا یک عده این جا غذا میخورند و چند قدم تا دانشکده خودشان را طی نمیکنند؟ تا این که یک روز همین بلا سر خودمان آمد، با این تفاوت که ما فرصت نشستن هم نداشتیم، در واقع از آن افراد هم عجیب و غریبتر به نظر میرسیدیم. یادم است که راه میرفتیم و ساندویچ شنیسل مرغ را گاز میزدیم و از دور شبیه کسانی بودیم که عذاب وجدان غذا خوردن دارند و میخواهند با پیادهروی کالری سوزی کنند. یادم است که آن روز دیر رسیدیم و غیبت هم خوردیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فرمانده نیروی هوا فضای سپاه در دوازدهمین اجلاسیه سراسری جامعه مدرسین و علمای بلاد، ضمن ارائه گزارشی از آخرین پیشرفتهای دفاعی و نظامی کشور به ویژه در حوزه هوا فضا اظهار کرد: به تازگی آزمایش موتور سنگین ماهوارهبر با سوخت جامد و بدنه غیرفلزی کامپوزیتی را که توانمندی تغییر بردار تراست با نازل متحرک را دارد، با تلاش دانشمندان ایرانی و متخصصان نیروی هوافضای سپاه با موفقیت انجام دادیم.به گزارش تسنیم،وی ضمن تبریک این موفقیت راهبردی به ملت ایران ، با بیان این که در حوزه فضایی دو عامل مهم ، یکی ماهواره و دیگری ماهواره بر است که کار ساده ای هم نیست، افزود : ما دوسال پیش اولین پرتاب ترکیبی مایع و جامد را انجام دادیم که موتور اول مایع و دوم و سوم جامد بود.سردار حاجیزاده با تاکید بر این که این دستاورد سبب افزایش بیشتر انرژی موشک و صرفه جویی در هزینهها خواهد شد، خاطرنشان کرد: این فناوری فقط در چهار کشور جهان وجود دارد. در تمام حوزههای مرتبط به هوافضا تولید قدرت ادامه دارد و ایران به قدری در مسئله هوافضا و ماهواره پیشرفت کرده است که این اقتدار با ترور ، تهدید و تحریم از بین رفتنی نخواهد بود. فرمانده نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: امروز این امکان فراهم شده است که با موتورهای ارزان ماهوارههای زیادی را در مدار قرار دهیم.وی با بیان این که در حوزه فضایی اولین بار بعد از 10 سال ، جلسه شورای عالی فضایی به ریاست رئیس جمهور محترم تشکیل شد ، افزود: ایشان شش ساعت برای جلسه و بازدید از توانمندی های حوزه فضایی کشور وقت گذاشتند و مسیر آینده را روشن ، هموار ، تصویب و مشخص کردند و ان شاءا... در آینده شاهد موفقیتهای خوبی خواهیم بود.همزمان شلتوکی کارشناس دفاعی در توییتی نوشت: «موتور سوخت جامد عملا گلوگاه پرتابگر ماهواره در کشورمان را «رفع»کرد. این یعنی افزایش سرعت مونتاژ و پرتاب،افزایش چشمگیر پرتابهای سالانه وتحول در صنعت ماهواره.» به نظر می رسد توسعه موفقیتآمیز موتور سوخت جامد نیز به ایران مسیری بالقوه برای رسیدن به موشک قاره پیما میدهد، چه به تنهایی و چه در ارتباط با تلاشهای قبلی سپاه برای توسعه موتورهای موشکی بزرگ سوخت جامد.نکته مهم تر راجع به موتورهای سوخت جامد نیز این است که مدت ها آن ها را می توان در سیلو یا لانچر آماده به پرتاب نگه داشت و نگرانی درباره کشف و حمله هوایی اولیه ندارند چرا که برای پرتاب با سوخت مایع نیاز به سوخت گیری است بنابراین فرایندهای بازرسی، نگهداری و عملیات آمادهسازی پیشرانهای مایع بسیار هزینه بر هستند. ضمن این که تجهیز ماهواره برهای ایرانی به سوخت جامد برد موشک های ایرانی را افزایش قابل توجهی خواهد داد که در رسیدن ماهواره های ایرانی به مدارهای بالاتر بسیار موثر است .
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دستگیری دو متهم که یکی خودروی بنز پایتختنشینان را به آتش میکشید و در اعترافاتش گفته بود: «بنزهای 350S را آتش میزدم چون خودم موتور هم ندارم» و دیگری که بلوکهای سیمانی از روی پل عابر پیاده روی خودروها پرتاب کرده و منجر به قتل دو نفر شده بود و گفته: «میخواستم دل خودم را خالی کنم و به پولدارها بفهمانم که شما ماشین دارید، من هیچی ندارم و زجر میکشم، حالا با این کار من، شما هم مجبورید زجر بکشید!»، بهانهای شد تا نگاهی روانشناسانه به این عوامل مطرح شده داشته باشیم.
معجون خطرناک ناکامی و ناامیدی
وقتی انسان از برآورده کردن نیازهای خود ناامید شود و ناکام بماند، حس خشم در او ایجاد و این حس خشم ناشی از ناکامی به راحتی تبدیل به خشونت میشود. معمولا این خشونت شامل حال افراد بیگناه میشود. مشکلات اقتصادی که در چند سال گذشته به شدت تشدید و تثبیت شده، دو تاثیر مهم داشته است؛ اول خشم نسبت به تفاوت مالی فعلی و دوم ناامیدی از آینده. به عبارت دیگر چون برونرفتی از فقر برای خیلیها دیگر قابل تصور نیست، ترکیب ناکامی با ناامیدی معجون بسیار خطرناکی را فراهم آورده است.
با آتش حسادت چه کنیم؟
اما در سطح فردی، کینه مانند زهری است که خود میخوریم و انتظار مرگ دیگری را داریم. اولین پیشنهاد برای مدیریت این مشکل تفکر خلاقانه است یعنی راههایی برای رفع نیازهایتان پیدا کنید که تازه باشند. یادگیری مهارتهای شغلی حتی به صورت شاگردی کردن بسیار مهم است، قاعدتا نمیتوان یک شبه به یک نتیجه مهم رسید. مرحلهبندی کردن نیازها هم مهم است، قرار نیست همه چیز همین امروز وجود داشته باشد. برای رسیدن به خواستهها زمان و صبر نیاز است. فکر نکنید که دنیا و زندگی باید عادل باشند و عادلانه نیست که فلانی پولدار است و من نیستم. چه کسی گفته زندگی عادلانه است؟ متاسفانه عدالتی در زندگی وجود ندارد و حوادث خارج از کنترل انسان رخ میدهند چون همه قرار نیست پولدار باشند.همچنین تمرکز روی «آن چه هست» باید باشد و نه «آن چه باید باشد». تمرکز بر آن چه واقعا در کنترل ماست بهترین راه است چون بسیاری از متغیرهای اقتصادی اجتماعی در کنترل افراد جامعه نیستند. ارزیابی رفتار و هدف هم مهم است. آیا رفتاری که میکنم من را به هدفی که دارم نزدیکتر میکند یا دورتر. آتش زدن خودروهای دیگران آیا باعث بهبود وضعیت اقتصادی من میشود؟ همین وقت و انرژی را در مسیر سازنده باید صرف کرد. گرچه زمانی که تمام راهها را بسته میبینید، تلاش بسیار سخت خواهد شد اما گاهی رفتاری کوچک برای لحظهای حس بهتر میتواند عواقب جبران ناپذیری داشته باشد مانند پرتاب سنگ به اتوبان که متاسفانه باعث مرگ حداقل دو نفر شده است و ناگهان یک لحظه خشم انسان را تبدیل به قاتل میکند.
توصیه آخر
اگر چنین افکاری دارید، به مشاور مراجعه کنید. صحبت کردن و بیان احساسات و عواطف بسیار کمک کننده است. همچنین این دو حادثه زنگ هشداری است برای متصدیان امور که باید چارهای اندیشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- عاملان سرقت های طلا از زنان خانه دار و زورگیری های مخوف از رانندگان مشهدی در حالی با تلاش شبانه روزی نیروهای پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدند که تبهکاری های وحشتناک خود را با جعل عنوان «کارآگاه» انجام می دادند.رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته با تشریح زوایای مختلف پرونده «تهبکاران مخوفی که کارآگاه قلابی بودند!» به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: اواخر سال گذشته، پرونده ای در پلیس آگاهی خراسان رضوی زیر ذره بین تحقیقات رفت که محتویات آن نشان می داد افرادی با ورود به منزل یک زن رمال در حاشیه شهر، طلا و جواهرات، گوشی تلفن، آلات و ادوات رمالی وحتی ضبط صوت و باندها را به سرقت برده اند.سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: ماجرای این سرقت زمانی اهمیت مضاعفی پیدا کرد که اظهارات مال باخته پرده از شگرد تبهکاران با جعل عنوان «کارآگاهان پلیس آگاهی» برداشت.این زن میان سال در بیان جزئیات ماجرای دستبرد صبحگاهی به منزلش گفت: حدود ساعت 9 بود که افرادی بیسیم به دست و در حالی که کارت شناسایی هم داشتند، وارد منزلم شدند و گفتند که شما طلا و جواهرات سرقتی از مردم گرفته اید و ما هم برای آن که آبروی شما در محل حفظ شود با لباس شخصی آمده ایم! شاکی پرونده همچنین ادامه داد: یکی از آن ها که خود را «سروان حسینی» معرفی می کرد از من خواست تا همه طلاهایم را با فاکتور خرید آن، برایشان بیاورم! من هم که خیلی ترسیده بودم، با دستانی لرزان همه طلاهایم را با فاکتور به آن ها دادم اما آن ها باز هم قانع نشدند و گوشی تلفن، ضبط و باند، کتاب ها و لوازم رمالی را هم برداشتند و حتی می خواستند النگوهایم را نیز قیچی کنند که با التماس من منصرف شدند. آن ها که مدعی بودند از کارآگاهان پلیس آگاهی هستند به من گفتند باید طلاها و لوازم را برای بررسی دقیق با خودمان ببریم چرا که آن ها سرقتی هستند و شما هم فردا باید به دادگاه بروی تا تکلیف اموال مسروقه مشخص شود.
در عین حال من هم که با «رمالی» کار خلاف قانون می کردم از این ماجرا وحشت زده شدم به گونه ای که بعد از رفتن آن ها، بیهوش شدم و تا شب کف اتاق افتاده بودم. وقتی به هوش آمدم با پلیس 110 تماس گرفتم و تازه فهمیدم که آن ها «کارآگاه قلابی» بودند! و... . رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی با اشاره به دستورات ویژه و تاکید سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی سرزمین خورشید) برای پیگیری و ریشه یابی این پرونده حساس اضافه کرد: با توجه به این که جعل عنوان «پلیس» برای ارتکاب جرم، موجب خدشه به اعتماد مردمی می شود، بی درنگ رسیدگی تخصصی به این پرونده در اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی و با هدایت مستقیم سرهنگ مرادی (رئیس اداره مبارزه با سرقت) آغاز شد و گروه ویژه ای از کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن در حالی وارد رصدهای اطلاعاتی شدند که برخی پرونده های دیگر در مراکز انتظامی با جعل عنوان «کارآگاهان پلیس آگاهی» تشکیل شده بود اما شگردها و نوع تبهکاری مجرمان تفاوت هایی اساسی با عاملان دستبرد به منازل داشت.این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: با انجام یک سری تحقیقات غیرمحسوس و اطلاعاتی، مشخص شد که دزدان طلا، از یک خودروی پراید برای عزیمت به محل ارتکاب جرم در خیابان شهید غلامی استفاده کرده اند که هیچ کس از این موضوع اطلاعی نداشت چرا که سارقان خودرو را چند کوچه بالاتر از محل وقوع جرم پارک کرده بودند.سرهنگ کارآگاه شفیع زاده ادامه داد: پس از چند ماه بررسی های ویژه درباره خودروهای پرایدی که در اطراف محل وقوع جرم تردد داشتند، بالاخره مشخصات کامل خودرو با استفاده از تجهیزات پیشرفته و فناوری های نوین پلیسی به دست آمد و در نهایت کارآگاهان با کسب دستورات ویژه و به کارگیری راهنمایی های قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) موفق شدند مالک خودروی پراید را در یکی از مناطق حاشیه ای شهر شناسایی و دستگیر کنند اما این متهم که «غلام عباس- ح» نام دارد پس از انتقال به مقر انتظامی، خود را بی گناه معرفی کرد و مدعی شد که در هیچ جرمی نقشی نداشته است و کارآگاهان او را به اشتباه دستگیر کرده اند.کارآگاه ارشد و با تجربه پلیس آگاهی خاطرنشان کرد: با انکارهای نخ نمای مالک پراید، بررسی های فنی و ارتباط های پنهانی وی با افراد دیگر زیر کنکاش های اطلاعاتی قرار گرفت و مشخص شد که او در روز و ساعت ورود صبحگاهی به منزل زن رمال، با فرد 31 ساله سابقه داری به نام «حمید- ی» در ارتباط بود. به همین دلیل و با هماهنگی های قاضی شعبه 401 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، متهم دیگر پرونده نیز دستگیر شد و شاکی پرونده آن ها را شناسایی کرد.سرهنگ شفیع زاده گفت: بدین ترتیب تحقیقات گسترده ای به سرپرستی سرهنگ «جعفرزاده» (رئیس دایره مبارزه با جرایم خشن) در این باره آغاز و زوایای وحشتناکی از تبهکاری های دیگر این باند مخوف فاش شد.این مقام انتظامی با اشاره به کشف بیسیم و تجهیزات قلابی پلیسی به همراه مقادیر زیادی طلاهای سرقتی از مخفیگاه اعضای این باند مخوف افزود: بررسی های بیشتر درباره ابعاد دیگر این پرونده حساس نشان داد که متهمان معتاد در زورگیری های وحشتناک از رانندگان پژو و پراید در مشهد نیز نقش دارند و تعدادی خودرو را با تهدید به مرگ رانندگان به سرقت برده و اوراق کرده اند. وی گفت: واکاوی پرونده با توجه به اعترافات متهمان بیانگر آن بود که اعضای این باند در پمپ بنزین های بزرگراه امام علی و صد متری فجر حضور می یافتند و زمانی که راننده رمز کارت خود را برای پرداخت هزینه بنزین یا گاز به متصدی جایگاه سوخت می گفت یا خودش رمز را در دستگاه کارت خوان به ثبت می رساند، یکی از اعضای باند آن رمز را حفظ می کرد و سپس با معرفی خود به عنوان «کارآگاه پلیس آگاهی» از راننده می خواست بی سروصدا درون خودرو بنشیند چرا که خودروی وی مشکل دارد و دستور توقیف آن صادر شده است. آن ها با این ترفند و به بهانه انتقال خودرو به پلیس آگاهی، راننده را به خیابان های خلوت می کشاندند و سپس با گذاشتن چاقو زیر گلوی راننده، او را از خودرو بیرون می انداختند و بدین ترتیب سرقت های زیادی را مرتکب شده اند. سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده ادامه داد: همچنین بررسی های تخصصی کارآگاهان زبده دایره جرایم خشن نشان داد که متهمان در برخی از سرقت ها، راننده را وادار به خرید کالا از مغازه ها می کردند و با حفظ رمز کارت بانکی، اموال او مانند تلفن همراه، وجوه نقدی، کارت بانکی و... را می ربودند و سپس با مراجعه به فروشگاه های دیگر و با خرید کالا، به حساب بانکی طعمه های خود نیز دستبرد می زدند.رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی با اشاره به این که تحقیقات درباره جرایم مخوف اعضای این باند خطرناک و دستگیری دیگر افراد مرتبط با آنان همچنان ادامه دارد، به شهروندان توصیه کرد: به محض این که فردی به عنوان ماموریت خود را از نیروهای انتظامی یا نظامی معرفی کرد، با پلیس 110 تماس بگیرند تا ماموریت آنان تایید شود در غیراین صورت یقین بدانند که با تبهکاران و سارقان روبه رو شده اند. سرهنگ شفیع زاده همچنین به رانندگان و متصدیان جایگاه های سوخت و دیگر مراکز تجاری نیز هشدار داد: هنگام ثبت رمز در دستگاه های کارت خوان یا بیان رمز برای استفاده متصدیان مراکز تجاری به دقت مراقب اطراف خود باشید و به صورت پنهانی رمز را وارد یا آن را به آرامی برای متصدی بازگو کنید که هدف سوء استفاده تبهکاران قرار نگیرید.این مقام ارشد انتظامی با بیان این که اعضای این باند تاکنون به 11 فقره سرقت از رانندگان و 12 فقره دستبرد به منازل با جعل عنوان کارآگاه پلیس آگاهی اعتراف کرده اند، در تشریح شگرد تبهکاران مخوف گفت: متهمان در صبحگاهان وارد منازلی می شدند که از قبل شناسایی کرده بودند چراکه در این ساعات مردان به سرکار می رفتند و زنان خانه دار در منزل تنها بودند. بنابراین شهروندان قبل از آن که به افراد لباس شخصی یا حتی در پوشش انتظامی اعتماد کنند حتما مراتب را به نیروی انتظامی اطلاع دهند و در صورتی که ماموران از تماس آن ها با پلیس 110 جلوگیری کردند به هیچ وجه با آنان همکاری نکنند و به نوعی همسایگان یا اطرافیان را برای تماس با نیروی انتظامی مطلع کنند.این مقام مسئول در نیروی انتظامی همچنین از شهروندان خواست چنان چه با این شگرد طعمه تبهکاران و سارقان شده اند، برای شناسایی متهمان به پلیس آگاهی خراسان رضوی در ابتدای رضاشهر مشهد مراجعه کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.