- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احتمالا شما هم در شبکههای اجتماعی، ویدئوییهایی را که به تازگی از جشن تولدهای خاص و البته ترسناک مد شده دیدهاید. در این ویدئوها، فرد را در سالروز تولدش به یک صندلی می بندند یا در شرایطی قرار می دهند که بعد از کوبیدن کیک به صورتش، شروع به ریختن سس، میوه، نوشیدنیهای گازدار، تخممرغ، آرد و ... روی او میکنند و تلاش فرد مد نظر برای اعتراض به این کار هم بیفایده است. در این بین، فقط صدای خنده دوستانش در ویدئو شنیده میشود و عابرانی که با تعجب نظارهگر این اتفاقات هستند. در ادامه نگاهی روانشناسانه به این ماجرا خواهیم داشت
این کارها، بیحرمتی به شخصیت انسان است
این جشنهای تولد زننده و زشت، کوچک ترین شباهتی به رسم جشن تولد نداشته و ندارد و از فرهنگ ایرانی بهدور است. کوبیدن و مالیدن کیک به صورت یک نفر، ریختن نوشابه و شیر روی فردی که تولد اوست، نه تنها ذرهای باعث خوشحالی او نخواهد شد که بدون شک بیحرمتی و بیاحترامی به شخصیت و شان او به عنوان یک انسان است و باعث وارد شدن آسیبهای روانی خواهد شد. کثیف و آلودهکردن آن فرد، باعث عصبانیت او هم خواهد شد. البته ممکن است عدهای بگویند که این مسئله را نباید جدی گرفت و این رفتار یک شوخی محسوب میشود که تصور اشتباهی است چون بدون شک باعث ناراحتی و معذبشدن طرف مقابل خواهد شد.
عقدههای روانی، باعث چنین رفتارهایی میشود
رفتارهایی که در این ویدئوها میبینیم، نشان از عقدههای درونی افراد میدهد به نحوی که فشارها و تنشهای روحی و روانی زندگی خودشان را میخواهند با انجام این کارهای عجیب و ناپسند، کم کنند و آرامش بگیرند. عقدههای روانی افراد و کینهها و اختلافاتی که ممکن است از قبل در ذهن افراد وجود داشته، در این هنگام سر برآورده و ناخواسته تجلی می یابد. چنین کارهایی باعث دلسردی و دلخوری و ناراحتی فردی میشود که تولدش است، به طوری که همیشه این رفتارها در ذهنش به خاطرهای تلخ تبدیل خواهد شد. در بعضی از این ویدئوها، شاهد توهین و تمسخر فرد مد نظر هم هستیم که این رفتارها از پایینبودن عزتنفس چنین افرادی حکایت دارد که در تلاش برای از بین بردن و تحقیرکردن شخصیت والای یک انسان هستند.
هم اسراف است، هم خطر جانی دارد
واضح است هیچ فردی علاقه ندارد که در روز تولدش چنین بلاهایی را سرش بیاورند. کوبیدن کیک به صورت و ... علاوه بر اینکه رفتار ناشایستی محسوب میشودهم اسراف است و هم ممکن است باعث فرو رفتن شیشه یا شیء خطرناک دیگری در سر و صورت فرد شود. تمام مواد خوراکی که در این جشن تولدها روی فرد ریخته می شود ، غیرقابل مصرف است و باید دور ریخته شود. چنین رفتاری در همه زمانها بد است اما در این شرایط اقتصادی کشور، بدتر است.
جشنتولد زمانی زیباست که با هم بخندیم
مراسم شادی را نباید به چنین رسوم اشتباهی آلوده کرد. شادی و جشن زمانی زیباست که همه با هم بخندیم و شادمانی کنیم، نه اینکه به یک نفر توهین و مضحکهاش کنیم و بعد به او بخندیم. پشت این رفتارها، محرکهای آزار دهندهای برای فردی که روز تولدش است، به جا خواهد ماند بنابراین این چرخه باطل، باید هرچه زودتر متوقف شود. در این بین، کافی است که آگاهی افراد به ویژه جوانان بالاتر برود و تقلید کورکورانه از فرهنگ ناصحیح را کنار بگذارند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
قطعا کسی نیست که به زحمتهای یک مادر از لحظه تولد فرزندش تا وقتی که همدیگر را ترک میکنند، شک داشته باشد. اصلا نام مادر با سختی کشیدن برای رشد فرزندان شناخته میشود. در این میان اگر مادری صاحب فرزندی شود که نیاز به رسیدگی و توجه بیشتر داشته باشد، قطعا تلاشهایش ستودنیتر خواهد بود، مانند مادرانی که فرزندان کمتوان دارند. در پرونده امروز با خانم بهرامی، مادری هم صحبت شدیم که بیش از 30 سال است که حامی و پرورش دهنده فرزند ناشنوایش است. فرزندی که ناشنوا به دنیا آمد و بر اثر مشاوره غلط، دوره طلایی بازیابی شنواییاش را از دست داد ولی با تلاش، پیگیری و توجه خاص مادرش به موفقیت رسیده است. شکی نیست مادران بسیاری هستند که مشکلات بیشتری را تجربه کرده و برای بزرگ کردن فرزندانشان زحمتهای بیشتری کشیدهاند ولی همراه امروز ما بهعنوان یک نمونه از این مادران انتخاب شده تا با گوشهای از مشکلات و سختیهای مضاعف این عزیزان آشنا شویم.
دختری که ناشنوا به دنیا آمد
خانم بهرامی، مادر فاطمه خادمزاده داستان ناشنواشدن فرزندش را چنین تعریف میکند: «سال 1366 و در اوایل بارداری اولین فرزندم به بیماری سرخجه مبتلا شدم. بعد که فاطمه به دنیا آمد، یک سال و نیم گذشت و متوجه شدیم که هنوز حرف نمیزند. در فامیل ما بچهها دیر به حرف نمیآیند، برای همین نگران شدیم. به تشخیص پزشک از گوش فاطمه نوار گرفتیم و بعد از معاینه مشخص شد که بچه اصلا شنوایی ندارد ولی از بس هوشیار و زرنگ بود تا آن سن متوجه نشده بودیم که ناشنواست.» مادر فاطمه از همان بدو تولد دخترش درگیر مشکلاتی بوده که آنها را اینگونه توضیح میدهد: «متاسفانه بعضی از افراد فامیل این موضوع ناشنوایی را درک نمیکردند. همسرم هم به دلیل گرفتاریهای شغلی وقت نداشت تا برای رسیدگی به دخترمان کمکم کند. برای همین خودم بودم و این بچه. چون بچههای دیگر وقتی گرسنه یا تشنه میشوند یا زیرشان را کثیف میکنند، با گریه یا اصوات یا کلمات میتوانند خواسته خود را بیان کنند ولی این بچه نمیتوانست. برای همین همه چیز را در دسترس اش میگذاشتم. بعد هم ساعت تنظیم میکردم و طبق برنامه به بچه شیر میدادم یا زیرش را عوض میکردم تا خودش مجبور نشود با زبان بیزبانی من را صدا بزند.»
کاش به توصیههای پزشکی اطرافیان گوش نمیدادیم
«کاش به توصیههای دیگران گوش نمیدادیم.» خانم بهرامی دلیل این افسوس اش را چنین بیان میکند: «دو ساله که بود در یک مهمانی متوجه شدیم بچه یکی دیگر از افراد هم ناشنواست. سمعک او را روی گوش فاطمه گذاشتیم، توانست کلمههایی را که ما میگفتیم تکرار کند. خیلی خوشحال شده بودیم ولی عدهای در خانواده گفتند این کار بچه را اذیت میکند، روی مغزش تاثیر میگذارد و... . متاسفانه ما هم بهجای مشورت گرفتن از پزشک، به حرف آنها گوش دادیم و از سمعک استفاده نکردیم. بعدا که بزرگتر شد متوجه شدیم دیگر دیر شده و سمعک نمیتواند کمکی به بهبود شنواییاش بکند.» مادر فاطمه به نمونه دیگری از سختیهایی که به خاطر محدودیت فرزندش به دوش کشیده چنین اشاره میکند: «تا سه سالگی خیلی سختی کشیدم، چون نه من متوجه خواستههای فاطمه میشدم و نه او حرفهای من را میفهمید. بعد برای گفتار درمانی به پزشک مراجعه کردیم تا مقدمات مدرسه رفتن اش را انجام دهیم. بچههای کمتوان دیگر مثلا نابیناها میتوانند با اطرافیان رابطه برقرار کنند ولی کودک ناشنوا چون کلمات را نشنیده و با حروف آشنا نیست، نمیتواند نیازهایش را بیان کند. حرفها را نمیشنید و متوجه اخطارها نمیشد و باید مراقبش بودیم تا کار خطرناکی انجام ندهد یا از جایی نیفتد و... . زمانی که فاطمه را مدرسه گذاشتیم، میگفتند نباید با این بچهها زبان اشاره کار کنیم و فقط با لبخوانی با هم ارتباط برقرار میکردیم. بعدا که به انجمن رفتیم متوجه شدیم ناشنواهای دیگر خیلی کم لبخوانی را متوجه میشوند و باید با آنها با زبان اشاره صحبت کنیم.»
با دخترم در کلاسهای مدرسه شرکت میکردم
این مادر فداکار با آنکه دست تنها بود ولی باز هم مسئولیت مادریاش را به بهترین نحو ادامه داد. خودش این طور تعریف میکند: «وقتی به سن پیشدبستانی رسید، خودم هر روز به مدرسه میبردمش تا حروف را یاد بگیرد. چون هنوز سواد نداشت باید روی لبخوانی کار میکردیم. من هم میرفتم تا خودم یاد بگیرم و در خانه با او تمرین کنم. همچنین برای وقتهایی که فاطمه در مدرسه نیاز به کمک داشت یا درس را متوجه نمیشد، باید همراهش میبودم. چون فاطمه با خودم راحتتر بود، همه کارهایش هم با خودم بود و همسرم در حد این که بعدا وقتی بزرگتر شد او را دو سه ساعتی پارک ببرد، کمک میکرد.» در همین زمان اتفاق دیگری میافتد که از یک نظر بار مشکلات مادر اضافه میشود و از سوی دیگر، زندگی رنگ و بوی دیگری میگیرد. خانم بهرامی ادامه میدهد: «فاطمه که 8 ساله شد، دختر دیگرم یعنی فائزه به دنیا آمد و کارم سختتر شد. هم باید به کارهای فاطمه که کلاس اولی شده بود رسیدگی میکردم و هم باید از فرزند دیگرم مواظبت میکردم. با این حال دختر کوچکم را پیش مادرشوهرم میگذاشتم و با فاطمه به مدرسه میرفتم تا تکالیفش را یاد بگیرم و در خانه کمکش کنم. بعد از به دنیا آمدن خواهرش، وارد مرحله جدیدی شدیم؛ محبت فاطمه به خواهر کوچکترش و این که از او مراقبت کند و هوایش را داشته باشد. طوری شده بود که بچه را به فاطمه میسپردم و خودم کارهای خانه را انجام میدادم.»
دخترم هم عکاسی بلد است، هم بافتنی، نقاشی و...
مادر از این که اجازه نداد فاطمه خانهنشین شود و دخترش را با وجود مشکلات اداری به ادامه تحصیل تشویق کرده، چنین میگوید: «فاطمه تحصیل را ادامه داد و دیپلم خیاطی گرفت، چون رشتههای دیگری برای این بچهها نبود. من و مادران دو بچه ناشنوای دیگر خیلی تلاش کردیم و از آموزش و پرورش خواستیم تا رشتههای دیگر مثل کامپیوتر را هم برای ناشنوایان بگذارند که به نتیجه نرسید. خودش عکاسی و کامپیوتر دوست داشت که برای تحصیل در مقطع دبیرستان امکانش مهیا نشد و برای ادامه تحصیل در دانشگاه رشته عکاسی را انتخاب کرد. باز هم خودم همراهش میرفتم تا اگر نتوانست با استادها ارتباط برقرار کند، من کنارش باشم.» سرانجام فاطمه با تلاش خود و همراهی بینظیر مادرش درسش را به اتمام رساند. او اکنون مشغول انجام فعالیتهایی مانند عکاسی، فتوشاپ، بافتنی و نقاشی است. اما مادر هنوز غم دارد و میگوید: «یکی از ناراحتیهای بزرگ زندگی من این است که کاش میتوانستم بهتر با فاطمه ارتباط برقرار کنم. او هم گاهی غصه میخورد که نمیتواند حرف دلش را مثل دخترهای دیگر راحت به مادرش بزند یا مثلا در جمع فامیل که دیگران نمیتوانند با او ارتباط برقرار کنند یا خودش متوجه نمیشود بقیه چه میگویند و متوجه صحبتها در جمع نمیشود. همین طردشدنش در جمع، پیرم کرد. امید و زندگی ما فرزندانمان هستند و وقتی میبینیم غصه دارند، غصه میخوریم.» خانم بهرامی به مورد مهم دیگری هم اشاره میکند: «نکته دیگر بالارفتن فرهنگ مردم است. وقتی در محیط بیرون خانه این بچهها با هم صحبت میکنند، عدهای با تعجب و حتی تمسخر بهشان نگاه میکنند که نیاز به فرهنگ سازی برای برخورد با این افراد است.»
اصلی ترین دغدغه این مادر
برای فرزندش
خانم بهرامی از دلواپسیهایش میگوید: «اصلیترین دغدغه ما رفتن فاطمه به سر خانه و زندگی خودش است. الان فکر و ذکرم فقط آینده این بچه است. نه فقط فاطمه که برای همه بچههای کمتوان و ناتوان دعا میکنم که خوشبخت شوند. موافق ازدواجش هستیم ولی بهتر است اینطور بچهها با افرادی شبیه خودشان ازدواج کنند تا بتوانند همدیگر را درک کنند که خب این روزها یک پسر ناشنوا که امکان ازدواج داشته باشد، کم است. برای همین خانوادهها در این شرایط میترسند که بعد از ازدواج یک فرزند ناتوانشان تبدیل به دو تا شود و برای همین ازدواج کردن اینها سختتر شده است. چند نفری هم از طرف انجمن معرفی شدند که آنها هم متاسفانه امکان راه انداختن یک زندگی را نداشتند. باید خانواده دختر و پسر کمکشان کنند که به شرایط مالی آنها بستگی دارد.» مشکلات مالی یکی دو تا نیست، مادر ادامه میدهد: «اصلیترین هزینه والدین این فرزندان سمعک است که باید آزاد بخریم و تازه جنس خوبش هم گرانتر است. خیلی از خانوادههای بچههای ناشنوا هستند که توان خرید سمعک خوب را ندارند و آن زمان طلایی برای کمک به بچه از بین میرود. کاشت حلزون هم همینطور است و هزینه بالاتری دارد.» با این همه مادر از خاطرات خوشش هم میگوید: «اولین کلمههایی که از دهان فاطمه درآمد مامان و بابا بود، انگار دنیا را به ما دادند. در خانه مادرم بودیم و بقیه فامیل هم بودند که همه ذوقزده شدیم. بعدا که برای مدرسه به گفتاردرمانی بردیمش و توانست کلمههای ساده را بگوید، آنقدر خوب تکرار میکرد که اطرافیان باور نمیکردند و میگفتند این بچه میشنود! همین چیزها بود که باعث شد از غممان کم شود.»
خواهر ی که مترجم زبان اشاره شده است
مادر فاطمه نه تنها خودش کم نیاورد که حتی دختر دیگرش را هم به تلاش واداشت و او را تشویق کرد که زبان اشاره یاد بگیرد تا بتوانند بهتر با فاطمه ارتباط برقرار کنند. فائزه خادمزاده داستان خودش و خواهرش را این طور تعریف میکند: «اوایل کودکی که بهمرور فهمیدم خواهرم با بقیه مردم متفاوت است، متوجه مشکلی نمیشدم، چون خواهر من بسیار مستقل بود و به راحتی لبخوانی میکرد. بیشتر مشکلاتی که وجود داشت سختیهای خودش برای ارتباطگیری با ما بود. من تنها چیزی که میدیدم تفاوت بود. با اینهمه ما تمام سعیمان را میکردیم که خواهرم احساس تنهایی نکند، اما باز هم آن دوره، دورهای بود که اطلاع نداشتیم باید به آموزش زبان اشاره توجه کرد. روزهایی را که میتوانستیم با زبان اشاره برای خواهرم بسازیم و باعث شیرین شدن دنیای او شویم با سختی لبخوانی گذراندیم. همچنین از دوره کمبودها و سختیهای دوران مدرسه و اشکالاتی که به آن وارد است هم گذشتیم. در زمان تحصیل خواهرم در مدارس ناشنوایان زبان اشاره را درس نمیدادند. بعد که به موسسههای ناشنوایان سر زدیم با بچههایی که زبان اشاره بلد بودند، آشنا شدیم. یک روز من فیلمی از یک گروه سرود ناشنوایان دیدم که برایم جالب بود در آن با زبان اشاره به راحتی احساسات و مفاهیم را بیان میکردند، کاری که با لبخوانی امکانپذیر نبود. خوشم آمد و با خواهرم دنبال یاد گرفتن آن رفتیم. از آن جایی که زبان اصلی ناشنوایان همان زبان مادریشان است، بعد از روبهرو شدن با کسی که زبان اشاره بلد است، خیلی سریع میتوانند آن را یاد بگیرند. برای همین من و خواهرم همزمان شروع به یادگیری این زبان کردیم ولی خواهرم خیلی بهتر و سریعتر از من زبان اشاره را یاد گرفت. اکنون من به لطف وجود خواهرم مترجم زبان اشاره هستم، خواهری که همیشه حامی من بوده و هست.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- اعضای یک باند سرقت که شب ها در خیابان های مشهد به حرکت در می آمدند و به خودروهای شهروندان دستبرد می زدند، در حالی با شلیک هفت گلوله زمین گیر شدند که از مخفیگاه آنان علاوه بر اموال سرقتی، زنجیر یدک کش خودرو نیز کشف شد. فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته در تشریح ماجرای دستگیری دزدان شب رو به «خراسان» گفت: افزایش دستبرد شبانه به خودروهای پارک شده شهروندان در حاشیه کوچه ها و خیابانها، موجب شد تا گشت زنی شبانه نیروهای انتظامی نیز در مناطق احتمالی تردد سارقان به شکل هدفمند بیشتر شود.
سرهنگ حسین دهقان پور افزود: در این میان چندین گروه گشت خودرویی محسوس و نامحسوس به فرماندهی سرگرد مهدی کسرویی (رئیس کلانتری نجفی مشهد) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی «دزدان شب رو» آغاز کردند. مقام ارشد انتظامی مشهد تصریح کرد: نیروهای گشت که در خط مقدم مبارزه با جرم قرار دارند، ابتدا به بررسی مکان های احتمالی تردد سارقان در حوزه استحفاظی پرداختند و سپس در پوشش های مختلف در مناطق مذکور مستقر شدند. سرهنگ دهقان پور ادامه داد: ماموران انتظامی از ساعات پایانی شب، خودروهای مشکوک و عابران مظنون را زیر نظر می گرفتند تا این که چند شب قبل یک دستگاه پراید سفیدرنگ توجه نیروهای گشت را به خود جلب کرد. «کلیددار امنیت شهر» افزود: در همین هنگام یکی از سرنشینان پراید از خودرو پیاده شد و در حالی که اطراف خود را می پایید به طرف یک دستگاه تیبای پارک شده در حاشیه خیابان پیروزی رفت و مشغول بازکردن در تیبا شد. به گفته رئیس پلیس مشهد، ماموران گشت که چشم از پراید برنمی داشتند متوجه شدند که پلاک آن نیز مخدوش است. وی گفت: این گونه بود که بلافاصله ماموران انتظامی، مراتب را از طریق بی سیم به مرکز پیام فرماندهی اطلاع دادند و عملیات دستگیری سارقان را در حالی آغاز کردند که جوان یاد شده هنوز با لوازم سرقت مشغول بازکردن در تیبا بود. سرهنگ حسین دهقان پور اضافه کرد: به محض این که راننده پراید متوجه نیروهای انتظامی شد، ناگهان پدال گاز را فشرد و همدست او نیز با رها کردن خودروی تیبا، سوار پراید در حال حرکت شد و بدین ترتیب سارقان تلاش کردند تا در تاریکی شب از چنگ نیروهای انتظامی بگریزند به همین دلیل وارد تقاطع غیرهمسطح میدان تلویزیون شدند و در خلاف جهت عبور خودروها به فرار ادامه دادند. فرمانده انتظامی مشهد یادآور شد: نیروهای گشت بلافاصله در دو شاخه عملیاتی اطراف میدان را به محاصره درآوردند و به سرنشینان پراید «فرمان ایست» دادند اما آنها به اخطارهای قانونی توجهی نکردند و با سرعت وحشتناکی در تاریکی شب به فرار در خلاف جهت ادامه دادند تا این که ماموران دست به سلاح بردند و با شلیک هفت گلوله آنان را زمین گیر کردند. وی با اشاره به دستگیری سه عضو این باند سرقت افزود: در بازرسی از داخل پراید سارقان رینگ و لاستیک زاپاس، جک و دو جعبه ابزار مربوط به خودروهای پژو کشف شد و متهمان برای انجام تحقیقات به کلانتری نجفی انتقال یافتند. فرمانده نیروهای حافظ امنیت در مشهد تصریح کرد: بررسی های مقدماتی نشان داد جوان سابقه داری به نام «یاسین» سرکردگی این باند را به عهده دارد که به تازگی از زندان آزاد شده است و با همدستی برادرش و یکی دیگر از سارقان، باند دستبرد به خودروها را هدایت می کند. سرهنگ حسین دهقانپور به بازجویی های تخصصی از اعضای این باند سرقت اشاره کرد و گفت: بازجویی های مقدماتی از سرکرده این باند بیانگر آن بود که آن ها قبل از دستگیری به صندوق عقب یک دستگاه پژو 405 در خیابان شهید حق شناس دستبرد زده اند اما در شب های گذشته با استفاده از موتورسیکلت و وانت پیکان قطعات خودروهای پارک شده را می ربودند به همین دلیل و با کسب مجوزهای قضایی، عملیات شناسایی و بازرسی مخفیگاه اعضای این باند در دستور کار قرار گرفت. مقام ارشد انتظامی مشهد اضافه کرد: در بازرسی از منزل پدری «یاسین» (سرکرده باند) تعداد زیادی لوازم صوتی، آمپلی فایر، جعبه های ابزار و قطعات سرقتی خودرو کشف شد اما در همین حال یک دستگاه پراید پارک شده در پارکینگ منزل نیز از چشمان تیزبین ماموران دور نماند که متعلق به خواهر متهم بود. وی گفت: در بازرسی از داخل این پراید هم مقادیری لوازم سرقتی خودرو پیدا شد و دامنه عملیات به سمت مخفیگاه عضو دیگر باند کشید که پاتوقی برای استعمال مواد مخدر بود. سرهنگ دهقان پور همچنین به کشف زنجیر مخصوص خودرو بر در این مخفیگاه اشاره کرد و افزود: این احتمال وجود دارد که سارقان با استفاده از زنجیر یدک کش و وانت پیکان در سرقت خودرو نقش داشته اند که بررسی ها در این باره ادامه دارد. رئیس پلیس مشهد اضافه کرد: کشف کپسولهای آتش نشانی، گیتار، دریل های بزرگ، سنگ فرز و لوازم تعمیرگاهی از اعضای این باند بیانگر آن است که آنان احتمالا به مغازهها نیز دستبرد زده اند با این همه تحقیقات برای کشف جرایم احتمالی دیگر آنان در کلانتری نجفی مشهد ادامه دارد. سرهنگ دهقان پور در پایان تاکید کرد: سارقان و مجرمان بدانند که پلیس مشهد با یغماگران اموال مردم بسیار قاطعانه برخورد می کند و شلیک های قانونی در صورت فرار سارقان ادامه می یابد بنابراین بهتر آن است که دست از سرقت بردارند و خود را در برابر گلولههای پلیس قرار ندهند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سبقتِ «حرفهای» سیروان از رقبا
نخستین تجربه بازیگری سیروان خسروی، با نقشآفرینی های رضا یزدانی، فرزاد فرزین و امیر مقاره در نمایش خانگی قابل قیاس نیست
مائده کاشیان
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
محمدی – هیئت ایرانی به سرپرستی علی باقری معاون وزیرخارجه کشورمان صبح روز گذشته از وین به تهران رسید تا دو متن نسبتا جدید را که حاصل تلفیق متن های وین6 و متن های جدید ایران است و در آخرین روزهای مذاکرات دور هفتم به آن رسیدند ، به مشورت با تهران بگذارد از سوی دیگر تیم های اروپایی هم به پایتخت ها برگشتند تا همین کار را بکنند . همچنین در حالی که قبلا گفته می شد موعد بعدی دیدار هیئت ها در وین 10 روز دیگر خواهد بود ، حالا اولیانوف روس توئیت زده و گفته که ممکن است این زمان نصف شود و 5روز دیگر ایران و 1+4 دور میز وین بنشینند که خود نشانه خوبی است . با این حال تاکنون پالس های منفی یا حداقل خیلی منفی از دور هفتم از طرف های مذاکره کننده ارسال نشده و اگر کارشکنی ها و سنگ اندازی های رژیم صهیونیستی که در برخی مقاطع پا را هم از گلیمش درازتر کرده اجازه دهد می توان گفت امروز همه طرف ها نسبت به دور هشتم امیدواری بیشتری نسبت به 20روز قبل و دور هفتم پیدا کرده اند .هرچند سرانجام مشخص نشد دقیقا کدام طرف درخواست بازگشت به پایتخت ها برای مشورت را داده اما براساس توافق صورت گرفته در روز جمعه، بعد از وقفهای چند روزه هیئتها مجدد به وین باز خواهند گشت تا مذاکرات را از سر بگیرند. معاون سیاسی وزیر خارجه درباره اینکه چرا الان تصمیم گرفته شد در گفتوگو وقفه ایجاد شود و دوباره از سر گرفته شود؟ اظهار کرد: در مدتی که گفتوگو میکردیم، صرفا گفتوگو برای این بود که مبنای مذاکرات مد نظر و وفاق دو طرف قرار گیرد. با گفتوگوهایی که روز (پنج شنبه) به پایان رسید، دو طرف به مبنای مورد وفاق برای ادامه گفتوگوها دست یافتند و نتیجه این دستاورد این شد که تیمها وقفهای را در مذاکرات بدهند و بعدا برگردند روی متونی که مد نظر همه طرفها برای مذاکرات است بنشینند و گفتوگوهای جدی خود را پیگیری کنند. آن گونه که باقری اعلام کرد دو پیشنویس ایران اساس مذاکرات جدید خواهد بود و دور بعدی مذاکرات به زودی برگزار خواهد شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رعیت نواز - نقش انرژی و سوخت در فعالیتهای روزمره و زندگی امروز بشر برکسی پوشیده نیست و محدود بودن این منابع حیاتی، باعث شده تا جوامع به سمت تغییر الگوهای مصرف و رفتارها در استفاده از انرژی بروند و دولتها به فکر راه هایی برای صرفهجویی و کاهش هزینههای سرسام آور آن باشند. کشور ما از چندی پیش با طرح رایگان کردن هزینه آب، برق و گاز مصرف کننده هایی که با الگوی داده شده مصرف کنند، به دنبال کاهش مصرف انرژی در کشور بود. هر چند هنوز گزارشی از اثر این طرح بر کاهش مصرف منتشر نشده اما به نظر می رسد با نگاهی به طرح های تشویقی دیگر کشورها می توان راه های دیگری هم برای تشویق مشترکان به کاهش مصرف پیدا کرد. شاید دانستن این نکته بد نباشد که انرژی در بسیاری از کشورها از جمله کشورهای اروپایی بالاست تا جایی که سهم بسزایی از هزینه های خانواده ها در اروپا به هزینه های تامین انرژی اختصاص پیدا می کند. با این حال سیاستمداران حوزه انرژی برای این که مردم را باز هم بیشتر تشویق به صرفه جویی در انرژی کنند، طرح های تشویقی در نظر گرفته اند که تعدادی از این کشورها را با هم مرور می کنیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.