- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رعیت نواز- این روزها یکی از بحث های مهم جوامع مسئله آب است، گرم شدن کره زمین و تغییرات اقلیمی طی سالهای اخیر موجب خشکی و آتش سوزی جنگلها شده است. یکی از علامت هایی که نشانه مدیریت صحیح آب در هر کشوری به حساب می آید وضعیت سلامت و میزان آب تالاب هاست. چون معمولا تخصیص آب به تالابها پس از استفاده شرب و صنعت کشاورزی است، بنابراین اگر تالابی پر آب باشد آن کشور مصرف صحیحی از منابع آبی خود داشته که توانسته حقابه تالاب ها را به درستی تامین کند. در کشور ما 140 تالاب ثبت شده وجود دارد که متاسفانه طی سالهای اخیر اکثر آن ها رو به خشکی رفته اند. علاوه بر تامین نشدن حقابه مناسب آنها، تصمیمات نادرست و اقدامات غلط موجب تسریع در روند خشکی آنها شده است. برای مثال لای روبی نکردن تالابها، ساخت سدهای غیر مجاز، جمع آوری نکردن گونههای غیر مهاجم و تغییر کاربری آنها از دلایل اصلی خشک شدن آنها نسبت به حقابه بوده است ،اما روز گذشته خبر نجات تالاب میانکاله مازندران توسط مردم منطقه با جمع کردن آب های روان خبر خوشحال کننده ای بود که رسانه ای شد. البته پیش از این هم تالاب های چغاخور و گندمان در چهار محال و بختیاری توسط مردم احیا شده بود با این حال امروز ضمن بررسی راه هایی که مردم برای احیای تالاب ها به کار برده اند با یکی از دست اندرکاران احیای تالاب میانکاله گفت و گو کردیم که خواندنش خالی از لطف نیست.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تصور کنید یک روز بعدازظهر موقع برگشتن از مدرسه یا محل کار، هنگام پیاده روی یا سر شیفت عصر کارتان دو نفر سر راه شما سبز شوند و ازتان بپرسند؛ «اگر فقط یک ماه دیگر در این دنیا وقت داشتهباشید، چه کار میکنید؟» واکنشتان چیست؟ قبول دارم که سوال عجیبی است. چرا آدم به مرگ فکر کند وقتی هنوز روی پاست؟ از ذاتیترین صفات آدمیزاد میل به بقاست. زندگی تمام آن چیزی است که داریم و ما میخواهیم تصور کنیم یک ماه دیگر از دستش خواهیم داد. یک روز بعد از ظهر در محدوده بولوار دستغیب سر راه گروهی از مردم سبز شدیم تا بفهمیم چرا گاهی باید به مرگ فکر کنیم و مرگاندیشی ممکن است چه چیزهایی را در زندگیمان تغییر بدهد. بعضی معتقد بودند وقتی مرگ را به خود نزدیک ببینند، روحشان بیدغدغه و آزاد در جسم جولان میدهد و نیازی به آیندهنگری نیست پس همان دم را به ساز دلشان میرقصند؛ و بعضی با چشمان خالی از شیطنت برای رسیدن آن لحظهشماری میکردند.
از کسانی که رنجاندهامشان، عذرخواهی میکنم
زهرا، 16ساله است و از یونیفرمش معلوم میشود که از مدرسه برمیگردد. وقتی سوال را میشنود، خندهاش میگیرد. بعد یکهو جدی میشود و میگوید ضبط را قطع کن که فکر کنم: «خیلی کارها هست که باید انجام بدهم. باید با مامانم بیشتر وقت بگذرانم. از کسانی که دلشان را شکاندهام، عذرخواهی کنم و از تکتک لحظاتم لذت ببرم». از زهرا میپرسم این کارها را الان نمیتوانی انجام بدهی؟ «نه، الان تکلیفهای مهمتری دارم؛ مثل کنکور که از انجام کارهای موردعلاقهام دورم میکند». میپرسم مثلا بهدست آوردن دل کسانی که ناراحتشان کردی، با خنده جواب میدهد: «خب، نه، به این یکی ربطی ندارد».
همه پساندازم را خرج میکنم
مجید، 30ساله است و چاپخانه دارد. کنار خیابان منتظر چیزی یا کسی است که با این سوال غافلگیر میشود. میگوید: «در بهترین حالت، وقتی مطمئن باشی یک ماه بیشتر زنده نیستی، بهتر زندگی میکنی. من همه پساندازم را با خیال راحت خرج میکنم و بدون استرس و دغدغه خوش میگذرانم». در صورت مجید هیچ نشانی از ترس نیست. بهش میگویم بهنظر نمیرسد از تصور مرگ ترسیدهباشی. جوابش قابل تأمل است: «با این مشکلات اقتصادی و گرفتاریهای زندگی، وقتی به آینده نگاه میکنی و دورنمایی که میبینی بدتر شدن شرایط است، امید و انگیزه آدم از بین میرود. آخرش که همه رفتنی هستند، چه یک ماه و چه یک سال دیگر».
قرضهایم را پس میدهم
معصومه 42ساله در یک فروشگاه مواد غذایی کار میکند: «اگر وقت زیادی نداشتهباشم، قدر باقی عمرم را میدانم و از زندگیام لذت میبرم. بیشتر میروم خانه پدرومادرم و با دو دختر و نوه خوشگلم بیشتر وقت میگذرانم. البته حالا هم که از هفت صبح تا عصر سرکارم، شب تمام وقتم را با بچهها هستم ولی اگر مرگم نزدیک باشد، دیگر کار نمیکنم و پیش آنها میمانم. البته امیدوارم بیشتر از یک ماه وقت داشتهباشم چون کلی قسط و قرض دارم و نمیخواهم دین مردم به گردنم باشد».
با مادرم به سفر دور دنیا میروم
معین، 23ساله، سرباز و سرتاپا شیطنت است. دانشگاه را رها کرده و خدمت سربازیاش را بهتعویق انداختهاست. شش ماه بهدلیل تأخیر در پست کردن دفترچه و یک ماه هم بهدلیل شیطنت اضافهخدمت دارد. معین که سوالم را جدی نمیگیرد، میگوید: «هرکاری که دوست دارم، میکنم. اما پول که ندارم! پس اول بانک میزنم، بعد با پولش خوش میگذرانم؛ خانه و ماشین و سفر خارج». وقتی ازش میخواهم شوخی را کنار بگذارد، از بزرگترین آرزویش میگوید: «اگر پول داشتهباشم و فقط یک ماه به مرگم ماندهباشد، همهچیز را رها میکنم و با مامانم میروم دور دنیا را میگردم».
وقتم را صرف کمک به دیگران میکنم
معصومه و مریم 22ساله، پشت کنکوریاند؛ دوقلوهای همسان با پوششی شبیه به هم که تفاوتهایی در نوع آرایش صورت دارند. هردو شان دوست دارند حقوق یا روانشناسی قبول شوند و تا الان بخت یارشان نبوده که در رشته و دانشگاه مدنظرشان پذیرفته شوند برای همین از علایقشان عقب ماندهاند. معصومه میگوید: «از بچگی دوست داشتم نویسنده شوم ولی نویسندگی که شغل نیست. پدرومادرم هم میگویند نوشتن بهدرد کسی نمیخورد. برای همین اگر فقط یک ماه وقت داشتهباشم، همهاش را صرف نوشتن میکنم». مریم میگوید: «در خیالبافیهای بچگی همیشه فکر میکردم باید کاری انجام بدهم که از خودم اثری بهجا بگذارم. الان فرصت ندارم اما اگر دغدغههای روزمره را نداشتهباشم و مرگم نزدیک باشد، همه وقتم را صرف کمک کردن به دیگران میکنم». از مریم که خداحافظی میکنم، از خودم میپرسم مگر کمک کردن به دیگران چقدر از آدم وقت میگیرد؟
منتظر مردن میمانم
علی، 18ساله است. ترک تحصیل کرده و با برادرش در مغازه کار میکند. اگر بخواهم یک جوان امروزی را توصیف کنم، قطعا علی جلوی چشمم میآید با چشمانی که هر چند ثانیه یکبار چین میخورند و جور لبهایی را که زیر ماسک پنهان شده میکشند. جواب علی مال یک بچه 18ساله نیست: «پولی ندارم تا در یک ماه باقیمانده تا پایان عمرم کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم. برای همین صبر میکنم تا بمیرم». علی از مرگ ترسی ندارد چون «از عید تا الان 10نفر از دوستانم به دلایل مختلف از دنیا رفتهاند. همین هفته پیش چهلم یکی از رفقایم بود». ازش میپرسم کاری نیست که نیازی به پول نداشتهباشد و دلش بخواهد انجام بدهد: «فقط به مادرم میگویم خیلی دوستش دارم. البته همین الان هم این کار را میکنم. هر شب که به خانه میروم، بغلش میکنم و بهش میگویم دوستت دارم. بعضیها بهم میگویند بچهننه ولی بهنظر خودم کار درستی است». علی با سن کمش فهمیده حسرت چه چیزهای کوچکی به دل آدم میماند.
آدم خوبی میشوم
حالا ساعت 4ونیم عصر شده. مغازهدارها چهارپایه زیر پا میزنند تا لامپ جلوی در را روشن کنند. مهسای 32ساله با دو فرزندش درحال قدم زدن است. تردید دارم که دلش میخواهد جلوی بچهها از مرگ حرف بزند یا نه اما با روی باز جواب میدهد: «چندوقت پیش خوابی دیدم و بعدش هم فیلمی درباره مرگ تماشا کردم که باعث شد کمی بترسم. از آن موقع حواسم را بیشتر جمع میکنم. سعی میکنم دل کسی را نشکنم و از همه حلالیت بخواهم. در آن یک ماه همین کارها را میکنم و آدم خوبی میشوم. همه پساندازم را هم خرج بچهها میکنم تا خوش بگذرانیم. الان هم خوشیم البته. امروز آمدیم در هوای پاییزی گردش کنیم و بستنی بخوریم».
وقتی برای هیچ کاری باقی نمیماند
مجتبی 41ساله است و درحال انجام کارش. جوابش از محتملترین واکنشهایی است که اگر تخیل را کنار بگذاریم، احتمال وقوعش از هر رفتار دیگری باید بیشتر باشد: «وقتی چنین خبری به آدم میدهند، گمان نکنم یک ماه را هم زنده بماند. در لحظه شنیدنش از ترس میمیرد. عموی من روز دوشنبه فوت کرد و عموی دیگرم، پنج شنبه. این بنده خدا اگر میدانست سه روز بعد جای خودش هم توی قبر است، همان روز اول کلکش کنده بود. آدم از مرگ ترس دارد، اصلا وقتی نمیماند که بخواهد کار عقبافتادهای انجام بدهد. من هم میترسم. نگرانم خانوادهام بعد از من دربهدر شوند. با دوتا بچه و خانه مستأجری، بعد از من چه کار میتوانند بکنند؟» از او که جدا میشویم، با سرعت بیشتری جارو زدن را ادامه میدهد.
یک دل سیر خانوادهام را میبینم
سمیرا، 34ساله است و صندوقدار یک آشپزخانه. سوالم را خطاب به او و دو همکارش مطرح میکنم. کسی حاضر به حرف زدن نمیشود. موقع بیرون رفتن از آشپزخانه، صدای سمیرا را میشنوم که با بغض میگوید: «میروم پیش پدرومادرم». برمیگردم تا حرفهایش را بشنوم: «پدرومادرم شهرستان زندگی میکنند و چون نمیتوانم مرخصی بگیرم، بهندرت میبینمشان. امروز بهم گفتند قصد سفر دارند و من هم اگر بخواهم، میتوانم همراهشان بروم. مرخصی ندارم ولی چون مدت زیادی است با هم وقت نگذراندهایم، بعد از چهارسال کار کردن در اینجا میخواهم تسویه کنم و همراهشان بروم». بغض سمیرا میترکد و جملههای آخر را با گریه میگوید.
دوست دارم آدم باشم
غذا را از رستوران تحویل گرفته و دارد موتورش را آماده میکند که یکهو سروکله ما پیدا میشود. بهدرستی اشاره میکند که این سوال در حد انتزاعیات است و نمیتوانیم بهش جواب واقعی بدهیم چون در واقعیت رفتارمان از آن چه ادعا میکنیم، متفاوت خواهد شد. با اینحال خواهش میکنم که در راه بودن مرگ موعود را تخیل کند: «دوست دارم آدم باشم. آدم یعنی کسی که شَرش به دیگری نرسد. من الان ممکن است با موتور بپیچم جلوی کسی، ممکن است جلوی بیمارستان بوق بزنم، ممکن است دید خوبی به دیگران نداشتهباشم چون کسی به من دستنوشته ندادهاست که فقط یک ماه وقت داری. الان فکر میکنم حالاحالاها هستم و وقت برای جبران دارم، پس مستانه میروم». آقای پیک موتوری، 39ساله است و میگوید اسمش را بنویسم «تنهای وحشی» که اسم موتورش است.
قدمی برای دیگران برمیدارم
مونس، 65ساله با دختر جوانش درحال قدم زدن است. او از آن دست آدمهایی است که با شنیدن خبر فوتشان قانعتر و سخاوتمندتر میشوند. چندثانیهای توی فکر میرود و مطمئن جواب میدهد: دوست دارم قدمی برای کسی بردارم. یعنی زمان و هزینه کارهایی را که اگر زنده میماندم صرف خودم میکردم، در آن یک ماه به دیگران اختصاص میدهم. ما همیشه فکر میکنیم کمک کردن به دیگران جیب پرپول میخواهد ولی اینطور نیست. اگر دست همسایهام تنگ است، میتوانم یک پیمانه برنج به قابلمهام اضافه کنم که او هم سر سفرهام بنشیند. اگر یک لباس اضافی توی کمد دارم، میتوانم هدیه بدهم به کسی که امروز دارد در خیابان سرما میخورد. از کجا معلوم که زمستان سال دیگر زنده باشم و آن لباس بهکارم بیاید؟ بهنظرم اگر همهمان به مرگ فکر کنیم، خیلی از مشکلات حل میشود».
از زندگی ناامید میشوم
مریم 37ساله، یکی از واقعبینانهترین واکنشهایی را که انتظار داشتم، نشان میدهد: «از زندگی ناامید میشوم. شاید اگر دیگران بهم دلداری بدهند، حالم کمی بهتر شود ولی نه، به پوچی زندگی فکر میکنم». ترس مریم را تأیید میکنم، آرام میشود: «بعد از مدتی شاید کمی آرام شوم، در اینصورت کارهایی انجام میدهم که بهدرد آن دنیایم بخورد. نماز اول وقت میخوانم، مهربانتر و صبورتر میشوم و با خدا بیشتر صحبت میکنم». کارهایی که الان نمیتوانی انجامشان بدهی؟ «چرا ولی ما غافل هستیم و تا شوک و تلنگر بهمان وارد نشود، به این چیزها فکر نمیکنیم. راستش را بخواهید، تنبلی میکنم. فکر میکنم هنوز وقت دارم؛ هی میگویم فردا، فردا. به فردا زیادی امید دارم».
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روز گذشته رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی برای دومین بار در دولت رئیسی به تهران سفر کرد و این بار علاوه بر محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی، با حسین امیرعبداللهیان وزیرامورخارجه کشورمان نیز دیدار و گفت و گو کرد. این که در گفت وگوهای پشت درهای بسته این دو ملاقات چه گذشته، هنوز معلوم نیست اما همین حضور هم از دوجهت زمانی و محتوایی حائز اهمیت و بررسی است.اولین نکته این که سفر روز گذشته مدیرکل آژانس در آستانه برگزاری نشست شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی برگزار می شد، نشستی که به نظر می رسید می تواند به محلی برای اتهام زنی از سوی برخی کشورهای غربی علیه ایران بر مبنای گزارش پادمانی اخیر مدیرکل بدل شود، همچنین تا آغاز دوباره مذاکرات وین تنها پنج روز باقی مانده و حضور گروسی در تهران در این مقطع زمانی از این نظر نیز اهمیت داشت. تهران با دعوت از گروسی این پیام را به نشست شورای حکام و کشورهای حاضر در مذاکرات وین داد که نه تنها اهل انحراف از برنامه هسته ای خود نیست بلکه حاضر است با دعوت از بالاترین مقام تنها نهاد رسمی و تخصصی حوزه هسته ای جهان، با او بر سر چالش ها به گفت و گو بنشیند و به تفاهم برسد. ابراز رضایت گروسی در نشست خبری پایان مذاکراتش با اسلامی درباره انجام این سفر و دیدار با امیرعبداللهیان که در راستای اجرای بند دوم توافق شهریور گروسی و اسلامی انجام شد از همین منظر قابل ارزیابی است که تهران به توافقات خود حتی در این حد هم پایبند است.نکته دوم به محتوای دیدار اخیر برمی گردد. رافائل گروسی ساعاتی قبل از حضورش در تهران در توییتی نوشته بود: «امروز به تهران سفر میکنم تا با مقام های ایرانی دیدار کنم و به مسائل باقی مانده (درباره برنامه اتمی) ایران بپردازم. امیدوارم بتوانم یک کانال موثر و بر مبنای مشارکت از گفتوگوی مستقیم ایجاد کنم تا آژانس انرژی اتمی بتواند فعالیتهای راستی آزمایی ضروری خود را در این کشور از سربگیرد.» این سخنان پرطعنه در کنار آمریکا گردی وی که با مصاحبه های غیرسازنده و برخی ادعاهای بی پایه یا تکراری علیه کشورمان همراه بود، فضای نامناسبی را در آستانه سفر ایجاد کرده بود که نشان از ضعف شخصیتی گروسی و نداشتن شناخت کافی از جایگاه مدیرکل داشت. اظهارات سیاسی گروسی و یک جانبه نگری های وی در حوزه برجام و این که فقط اقدامات ایران را ببیند و توجهی به واکنشی بودن این اقدامات در قبال بازگشت تحریم های غیرقانونی آمریکا نکند حتی با اعتراض و انتقاد اروپایی ها و چین و روسیه نیز همراه شده بود تا جایی که آن ها ضمن گلایه بابت این اظهارات، به مدیرکل فشار آوردند تا راهی تهران شود و مشکلاتش با جمهوری اسلامی را نه در رسانه ها که پای گفت و گوهای رودررو و مستقیم حل و فصل کند.ادعاهای گروسی در حالی مطرح می شود که ایران همچنان نظارتهای پادمانی خود را طبق روال سابق ادامه میدهد و هیچ تغییری در نظارتهای پادمانی ایجاد نشده و همواره بر اجرای تعهدات پادمانی خود بر اساس ان پی تی تاکید داشته است البته ایران اعلام کرده بود بر اساس قانون مجلس و مستند به بندهای 26و 36 برجام اقدامات کاهشی خود را نیز انجام میدهد که آخرین آن ها لغو اجرای پروتکل الحاقی و دسترسی نداشتن بازرسان آژانس به دوربین های فراپادمانی و به اصطلاح برجامی بود. او و حامیانش به خوبی می دانند که این بخش از نظارت ها بدون مذاکرات وین و رفع یک جا و موثر تحریم ها از سر گرفته نخواهد شد.روز گذشته رافائل گروسی در مذاکرات دو ساعته با اسلامی و یک ساعته با امیرعبداللهیان، حرف صریح و اصولی تهران را شنید؛ این که مدیرکل آژانس نباید از خط اصلی و تعریف شده اساسنامه آژانس مبنی بر بی طرفانه، مستقل و فنی بودن عدول کند، این که ایران همچنان منتظر موضع گیری مدیرکل بابت خرابکاری های رژیم صهیونیستی در تاسیسات هسته ای خود است، این که ایران نباید بابت پرونده های دور که یک بار پاسخ داده و به عنوان PMD بسته شده، دوباره پاسخ دهد و این که هیچ قانون و توافق و تعهدی نباید ایران را از توسعه برنامه هسته ای صلح آمیز خود بازدارد، به نظر می رسد از جمله حرف هایی است که با جزئیات بیشتر باید به صورت مستقیم و رودررو و نه در رسانه ها و در پاسخ به حرف های سیاسی و خارج از حوزه ماموریت گروسی به او گفته شود.روزهای آتی تا دوشنبه آینده نشان خواهد داد آقای مدیرکل همچنان می خواهد به دنبال سیاسی کاری باشد یا ترجیح می دهد همچون آمانو، نامی نیک از خود به جا بگذارد و عاملی برای رسیدن به یک توافق پایدار و مورد قبول همه به شمار برود. تهران چندان اعتمادی به گروسی که با حمایت قاطع آمریکا و اروپا مدیرکل شد، ندارد و این را همه می دانند، اظهارات اخیر و گذشته او نیز موید این بی اعتمادی است اما سیاست، عرصه تغییر تاکتیک ها و استراتژی هاست و سیاستمداری موفق خواهد بود که به موقع زمان سنجی کند و در طرف درست بایستد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سجادپور- دو سارق معتاد که به خودروهای پارک شده در خیابان های اطراف مراکز خرید مشهد دستبرد می زدند در حالی با شلیک پلیس دستگیر شدند که مدعی هستند فقط به 30 خودرو دستبرد زده اند!
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته در تشریح ماجرای دستگیری دزدان سابقه دار با شلیکهای متعدد گلوله به «خراسان» گفت: طی چند ماه گذشته، پرونده هایی در مراکز انتظامی تشکیل شد که بررسی محتویات آنها نشان می داد، به خودروهای شهروندان در اطراف مکان های تجاری ومراکز خرید ، دستبرد زده می شود و سارقان با تخریب قفل صندوق عقب خودروهای پارک شده همه لوازم و اموال رانندگان را به یغما می برند.
سرهنگ حسین دهقان پور افزود: تحلیلهای کارشناسی در پرونده های مذکور بیانگر آن بود که سارقان در ساعات اولیه شب یا هنگام ظهر در حالی سرقت ها را انجام میدهند که شهروندان برای خرید مایحتاج زندگی به مراکز تجاری شهر می روند و خودروهای زیادی در خیابان های اطراف پارک می شود.
به همین دلیل گروه مشترکی از نیروهای گشت و تجسس کلانتری آبکوه مشهد با هدایت مستقیم سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را در این باره آغاز کردند چرا که بسیاری از مراکز تجاری و خرید در حوزه استحفاظی این مرکز انتظامی واقع شده است.
رئیس پلیس با تجربه مشهد تصریح کرد: ماموران انتظامی در اولین مرحله از اقدامات پلیسی و با تقویت گشت های نامحسوس، در اطراف مراکز خرید حضور یافتند و ردزنی سارقان را در دستور کار قرار دادند تا این که حدود ساعت 19 شب بیست و هفتم آبان گذشته، نیروهای گشت متوجه دو جوان پرایدسوار شدند که به طرز مشکوکی کنار خودروهای پارک شده در بولوار جانباز قرار می گرفتند و اطراف خودرو را بررسی میکردند به همین دلیل ماموران انتظامی بلافاصله دستور «ایست» دادند و به سمت پرایدسواران حرکت کردند اما راننده پراید با مشاهده ماموران، پدال گاز را فشرد و با سرعت زیاد به سمت چهارراه شهید فرامرز عباسی گریخت. ماموران انتظامی که دیگر یقین داشتند با سارقان حرفه ای روبهرو شده اند به تعقیب دزدان پرداختند و با شلیک تیر هوایی تلاش کردند آنان را متوقف کنند اما پرایدسواران برای فرار از چنگ قانون، به طرز وحشتناکی از لابه لای خودروها عبور می کردند و همچنان بر سرعت خودرو می افزودند در این هنگام نیروهای انتظامی برای حفظ جان رهگذران و رانندگان عبوری از شلیک های مستقیم خودداری کردند و بدین ترتیب سارقان در تاریکی شب گم شدند اما سرهنگ خواجهپور که فرماندهی عملیات را به عهده داشت، گروه دیگری از نیروهای ورزیده تجسس را عازم بولوار جانباز کرد.
فرمانده انتظامی مشهد ادامه داد: با توجه به این که مشخصات خودروی پراید از طریق مرکز فرماندهی، به کلیه نیروهای گشت اعلام شده بود، طولی نکشید که خیابان های اطراف و مسیر فرار سارقان در قرق پلیس قرار گرفت و طرح های مهار اجرا شد.
سرهنگ دهقان پور اضافه کرد: هنوز زمان زیادی از لحظه فرار سارقان سپری نشده بود که نیروهای تجسس کلانتری آبکوه، خودروی پراید را در بولوار فردوسی به محاصره درآوردند اما باز هم سارقان با رها کردن خودرو با پای پیاده، تلاش کردند تا از محاصره پلیس فرار کنند. مقام ارشد انتظامی مشهد گفت: اما ماموران تجسس که دیگر چاره ای جز شلیک مستقیم نداشتند با به کارگیری قانون حمل سلاح و انجام اقدامات حفاظتی و امنیتی، چندین گلوله به اطراف سارقان شلیک کردند تا بالاخره آن ها جان خود را در معرض خطر دیدند و قبل از آن که گلوله ای بر پیکرشان اصابت کند، روی زمین نشستند و در چنگ قانون گرفتار شدند.
سرهنگ دهقان پور با اشاره به کشف مقادیری مواد مخدر صنعتی از نوع کراک و همچنین تعدادی زاپاس، جعبه ابزار، جک ، سه پایه دوربین نقشه برداری، چند کوله پشتی با کتاب های درسی و ... از داخل پراید سارقان خاطرنشان کرد: با انتقال دو متهم به کلانتری آبکوه بازجویی های تخصصی از آنان در دایره تجسس آغاز شد و در همین اثنا برخی از شاکیان با حضور در کلانتری اموال سرقتی مانند لپ تاپ و کیف چرمی حاوی مدارک را شناسایی کردند.
وی افزود: یکی از مال باختگان که مدارک شناسایی وی از داخل خودروی سارقان کشف شده بود، درباره چگونگی ماجرا گفت: خودروی پژو پارس خودم را در بولوار خیام پارک کردم اما 20 دقیقه بعد وقتی به محل بازگشتم قفل صندوق عقب تخریب شد ه و همه لوازم به همراه مهر برجسته آزمایشگاه، دسته چک و مدارک شناسایی ام به سرقت رفته بود.
در همین حال یکی دیگر از مال باختگان نیز که شهریور گذشته به خودروی پژو پارس وی در بولوار جانباز دستبرد زده شده بود، به نیروهای انتظامی گفت: سارقان با دستبرد به صندوق عقب خودروام ، لاستیک زاپاس ، ابزار، لپ تاپ ، کیف حاوی مدارک و ... را به سرقت برده بودند که الان آن ها را در کلانتری شناسایی کردم.
رئیس پلیس مشهد در ادامه به اعترافات متهمان اشاره کرد و افزود: دو سارق سابقهدار که مدعی هستند از حدود سه ماه قبل با یکدیگر آشنا شده اند تاکنون به 30 فقره سرقت محتویات و قطعات خودروها در اطراف مراکز تجاری اعتراف کرده اند.
این درحالی است که بررسی های پلیس نشان می دهد آنان فقط در روز دستگیری به 5 خودرو در بولوار خیام دستبرد زده اند. سرهنگ حسین دهقان پور اضافه کرد: راننده پراید که گواهی نامه رانندگی هم ندارد در بازجویی ها مدعی شد لوازم سرقتی را در جمعه بازارهای حاشیه شهر به فروش می رساندند و مخارج اعتیادشان را تامین می کردند. وی گفت: در همین حال نیروهای تجسس با کسب مجوزهای قضایی، مخفیگاه ومنازل سارقان را در بولوار توس و شهرک صابر مشهد مورد بازرسی قرار دادند که در نتیجه لوازم سرقتی دیگری مانند کالسکه های کودکان کشف شد که بررسی ها نشان داد این لوازم را از داخل خودروهای پارک شده مقابل مجتمعهای تجاری در بولوار جانباز سرقت کرده اند .
مقام ارشد انتظامی مشهد که به طور ویژه پرونده های سرقت را پیگیری می کند در ادامه افزود: تحقیقات پلیس برای شناسایی دیگر مال باختگان درحالی ادامه دارد که یکی از سارقان لوازم سرقتی را در منزل همسر صیغه ای خود مخفی کرده بود تا در فرصت مناسب آن ها را برای تامین مخارج اعتیاد خود به فروش برساند.
سرهنگ دهقان پور همچنین از شهروندان خواست چنان چه به خودروهای آنان در حاشیه مراکز خرید دستبرد زده شده است برای شناسایی سارقان یا اموال کشف شده به کلانتری آبکوه مشهد مراجعه کنند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.