سپیدموی نوگرا در غزل خراسان
به مناسبت سالروز درگذشت استاد غلامرضا شکوهی، غزل سرای پرآوازه خراسانی نگاهی به زندگی و شعر او داشتهایم
محمدبهبودی نیا-نیمههای دهه هشتاد بود که به همراه یکی از شاعران خراسان روی یکی از نیمکتهای پارک ملت مشهد نشسته بودیم و درباره وضعیت شعر معاصر بحث می کردیم. مردی با موهای سفید، درحالیکه دستهایش را پشت کمرش قلاب کرده بود و عمیقاً غرق در اندیشههای خودش بود، از دور به ما نزدیک میشد. این اولین باری بود که استاد غلامرضا شکوهی را میدیدم. دوستی که با او همراه بودم، بیمقدمه شروع به خواندن غزلی از استاد شکوهی کرد:
بوده ضلع اتاق را هرروز، طی کنی بیشمار و برگردی
با خیالات زرد و وهمانگیز بروی تا بهار و برگردی
شده بر صخرههای شانه خود، آبشاری ز شط شب باشی
بروی با نگاه خود چون آه تا دل آبشار و برگردی
میتوانی ز مشرق دستت پر کشی با خیال خود تا اوج
بوسه بر انعکاس نور دهی، مثل رقص غبار و برگردی
میشود کوچ کرد تا دنیا، قصهای از هبوط آدم دید
پردهای از نمایشی غمگین؛ بازی روزگار و برگردی
طول خانه، عبور طولی عمر، عرض خانه توقفی کوتاه
آمدن، ایستادنی پر مکث، یکنفس انتظار و برگردی
شده در پیچوتاب یک کابوس، روز را در شبت مرور کنی
تا دمصبح هر نفس صدبار، بروی روی دار و برگردی
میتوانی تمام مشتت را، پر کنی با نوالهای از خشم
یکدهن نعره سر دهی ای وای! آی مردم هوار و برگردی
***
آن روز در پارک ملت مشهد، همزمان که استاد شکوهی دور میشد و غزل او را میشنیدم، به این نکته فکر میکردم که این مرد در بهروزرسانی زبان، عاطفه و اندیشه شعرش نسبت به همنسلانش بهشدت پیشتاز است.
استاد غلامرضا شکوهی زمستان ۱۳۲۸ در تربتجام چشم به جهان گشود و در ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ درگذشت. در ۲۰ سالگی سرودن شعر را شروع کرد. شکوهی در سال ۱۳۵۱ از دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد در رشته فلسفه فارغالتحصیل شد. پسازآن به استخدام آموزشوپرورش درآمد و بیش از ۳۰ سال علاوه بر فلسفه، تمام شاخههای ادبیات را تدریس کرد. از آثار او میتوان به «سرمه در چشم غزل»، «یک ساغر نگاه»، «آهی بر باغ آیینه» و «صد پرده آواز خاموش» اشاره کرد.
نوگرایی در شعر شکوهی
در دهه 70 و 80 یعنی روز و روزگاری که توجه به سنتهای ادبی قدیم بر شعر کلاسیک سایه افکنده بود، شکوهی با نگاهی نوگرا در زبان و بهرهگیری از آرایههای ادبی، شعرهایی سرود که بهخوبی توانست با نسل جوان شعر و استادان استخوان خردکرده ادبیات، ارتباطی عمیق برقرار کند.
وقتی آثار زندهیاد غلامرضا شکوهی را باهمنسلان او مقایسه میکنیم، به این نکته مهم پی میبریم که شکوهی جزو نوگراترین شاعران است.
خلوتگزینی و دستیابی به اندیشههای بکر
باید بپذیریم که هر هنرمندی در هر حوزهای برای خلق آثار ماندگار باید عادت خلوتگزینی را همواره با خود همراه داشته باشد. نکته مهمی که استاد شکوهی به آن پی برده بود و در زندگی هنری خود با جدیت آن را دنبال میکرد. اندیشهها و کشفهای عمیق شکوهی در شعرهای او حاصل همین خلوتگزینیهاست. متاسفانه عادت پسندیده خلوتگزینی که میان شاعران دهههای گذشته بهعنوان یکی از رموز موفقیت در شعر به شمار میآمد نزد بسیاری از شاعران هم روزگار ما به فراموشی سپردهشده است و همین نکته را میتوان یکی از مهمترین دلایل سطحی شدن بسیاری از شعرهای دهه اخیر دانست.
شاگرد پروری بیادعا
تعداد زیادی از شاعران خراسان و کشور در حوزه شعر مدیون حضور غلامرضا شکوهی هستند. شکوهی جزو کسانی بود که همنشینی با جوانان شاعر همیشه برایش مهم بود و برای تعالی شعر جوان کشور، زمان زیادی را صرف میکرد. رفتار او آنقدر مهربانانه و بهدور از ادعا بود که جوانان مشتاق شعر در ارتباطهایشان با او هرگز احساس غریبگی نمیکردند.
اینیک حقیقت است که نوشتن درباره شعر و شخصیت غلامرضا شکوهی و پژوهش در شعر او نهتنها در رسانهها، بلکه در هر فضای علمی و پژوهشی دیگر مغفول مانده است و جای خالی کارنامه کاری او در پایاننامههای دانشگاهی و علمی حوزه ادبیات به چشم میخورد و دانشجویان و پژوهشگران باید بیشازپیش به این نکته توجه داشته باشند. در ادامه چند تکبیت از غزلهای ناب بیشمار این شاعر را با هم مرور میکنیم:
درخت، چوبه دار بهار خواهد شد
اگر دوباره نشیند کنار جو، بی تو
یا
بندی بهپای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بیبندوباریام
یا
چه روزگار غریبی است روز پیری من
به روی نیمکت پارکها اسیری من
یا
نهاد زائر دلخسته لب به قفل ضریح
فضا زمینه برخورد آه و آهن بود
یا
بس که در کوچه سرودیم خداحافظ را
سنگها از سفر ما دو نفر آگاهاند