دکتر آرش حضرتی
کارشناس امور اقتصادی و مالیاتی
اصولاً دولت ها می توانند از طریق وضع مالیات بر درآمد اشخاص متمکن و طبقات مرفه و صرف هزینه برای بهبود وضع زندگی طبقات کم بضاعت، توزیع درآمد را تعدیل کنند و اعتدال بیشتری از نظر توزیع درآمد بین طبقات مختلف جامعه برقرار سازند. وضع مالیات فقط برای تامین هزینه خدمات دولتی نیست. بلکه ممکن است بدون این که بر مجموع عواید مالیاتی دولت افزوده شود، دولت از طریق تغییر سیستم و نرخهای مالیاتی موجبات انتقال قدرت خرید از یک طبقه به طبقات دیگر جامعه را فراهم کند. بدین ترتیب می توان به وضوح مشاهده کرد که سیاست مالی نقش چشمگیری در توزیع درآمد و همسان نمودن طبقات جامعه ایفا می کند.
با این حال در قوانین مالیاتی کشور در بعضی از موارد به این امر توجه نشده است که در این مجال به یکی از آن موارد می پردازیم؛ مالیات بر حقوق و دستمزد.
در سال 1402 و سال جاری تعابیر بسیاری بابت تعیین خط فقر شده است، با توجه به این که این رقم از طرف نهادهای مختلف از جمله کارگری و نهادهای دیگر، متفاوت عنوان شده است، رقم درآمدی خاصی را در نوشته ذکر نمی کنیم، اما رقم معافیت مالیاتی در سال 1402 تنها مبلغ 10 میلیون تومان و در کمال تعجب سال 1403، 12 میلیون تومان در قانون بودجه تعیین شده است. این در حالی است که قانون بودجه با پیشنهاد دولت و با چکش کاری مجلس و درنهایت تصویب آن، جهت اجرا ابلاغ می شود. حال سخن اصلی این جاست که معافیت پیشنهادی دولت و تایید مجلس کجا با روح قوانین تعیین شده قانون گذار مطابقت دارد؟ اگر کلیه اظهار نظرهای منتشر شده در خصوص خط فقر در سال 1402 و انتظارات تورمی سال 1403 را کنار هم بگذاریم، کمترین میزان درآمدی تعیین کننده خط فقر هم با این معافیت حقوق ابلاغی برای سال گذشته و سال جاری منطبق نیست (و از آن بالاتر است). حال سوال این جاست، مالیات از فقرا به چه معناست؟ آن هم طبقاتی که با دو برابر معافیت تعیین شده هم از پرداخت هزینه های زندگی عاجزند!