دعا برای ربودهشدگان
نگاهی به قصه روزگار تلخ دختران آکاپولکو و یک ناهنجاری بزرگ اجتماعی

سیدمصطفی صابری-دختران از سنین کم به ظاهرشان توجه زیادی دارند، دوست دارند زیبا بهنظر برسند. شبیه پرنسسهای قصهها. اما شاید تصورش عجیب باشد که در گوشهای از دنیا، بسیاری از مادران دعا میکنند فرزندشان پسر باشد، اگر هم دختر شد برای سالها او را با ظاهری پسرانه و حتی کثیف و زشت در شهر میچرخانند. اگر دندانهایش سالم باشد تلاش میکنند با ماژیک سیاهش کنند چون در آکاپولکوی مکزیک که یکی از جرمخیزترین شهرهای دنیاست دختر بودن خطرناکترین اتفاق ممکن است. رمان «دعا برای ربودهشدگان» اثر جنیفر کلمنت و با ترجمه میچکا سرمدی که چندی قبل توسط نشر چشمه منتشر شده با الهام از زندگی واقعی همین دختران نوشته شده است. رمانی که در ادامه معرفیاش میکنیم.

دختری که رویایی نداشت
لیدیدی اسم دختری باهوش و بامزه است که در کوهستانهای حومه شهر آکاپولکو از ایالت گوئرو با مادرش زندگی میکند. منطقهای زیبا اما فقیر و پر از جنایت و تباهی. تناقض بین ظاهر شهر و حومهاش با آنچه بر سر ساکنانش میآید درست مثل اتفاقی است که مادران برای دخترانشان رقم میزنند. آنها از ترس گروههای تبهکاری، آدمربایان و کارتلهای مواد مخدر که دختران را برای قاچاق انسان یا مقاصد دیگر میربایند ناچارند دختران را شبیه پسرها کنند؛ با موهای کوتاه، لباسهای زشت و حتی دندانهای کثیف. سختترین کار در این منطقه آرایشگر بودن است چون همه میخواهند زشت باشند. کنار هر خانه یک مخفیگاه است تا اگر آدمربایان برای دزدیدن دختری حمله کردند بتواند مخفی شود. مردان کوهستان برای پیدا کردن شغل و درآمد به نقاط دیگر مکزیک یا حتی بهصورت قاچاقی به آمریکا میروند. در این بین دخترانی که سختترین شرایط را تجربه میکنند هیچ رویایی ندارند جز زنده ماندن، مثل لیدیدی.
هواپیمایی که مرگ میآورد
در شهر لیدیدی دولت به هواپیماهای سمپاش پول میدهد که روی مزارع ماریجوانا سم بریزند و خلبانان که دستشان با قاچاقچیها در یک کاسه است بهجای اینکار سمها را روی مناطق روستایی خالی میکنند. روی سر بچههای پابرهنهای که در مسیر مدرسه هستند. در کوهستانی که لیدیدی و مادرش زندگی میکنند همهچیز عجیب و تلخ است. آنها کنار درختهای پاپایا و آودکادو هستند، گرانترین میوههای استوایی که پولدارترین آدمهای دنیا توان خریدشان را دارند؛ اما باز هم در فقر زندگی میکنند.
طنزی خفیف، کنار رنجی عمیق
این داستان گرهافکنی دارد؛ خردهداستانهایی را هم حول اتفاقات اصلی جلو میبرد. اما موضوع اصلیاش توصیف موقعیت سخت و رنج زندگی آدمهاست. جبر جغرافیایی که باعث شده چشماندازی پیشروی زیباترین دختران مکزیک نباشد. کتاب طنز خفیفی دارد که بیشتر در لحن راوی یعنی لیدیدی یا در دیالوگهای دیگر شخصیتها است. اما کلیتش توصیف زندگیهایی بدون رویا و امید است. کتاب سال 2014 منتشر شد و در دنیا اعتبار ویژهای برای نویسندهاش یعنی جنیفر کلمنت بهارمغان آورد و چندی قبل هم در کشورمان با ترجمه میچکا سرمدی و نسخه صوتیاش با صدای رخشان بنیاعتماد فیلمساز شناخته شده کشورمان منتشر شد.