امام رضا(ع)؛ امام عدالت برای همه
گفتوگوی اختصاصی خراسان با دکتر شیخ محمد العاصی، امام جماعت مرکز اسلامی واشنگتن
غفوریان - «امام» واژهای قرآنی و دارای مفهومی عمیق و حتی چند وجهی است؛ آنگونه که درک معنای آن، به جایگاه اطلاقش بستگی دارد. در منظومه فکری شیعه، امام، رهبری است که با تأسی به او در فکر و عمل، میتوان در دنیا و آخرت، در مسیر هدایت گام برداشت. با این حال، امام تنها در بُعد فردی تأثیرگذار نیست و جایگاه ویژه و بیبدیل او در تعدیل و تصحیح بُعد اجتماعی بشر را نمیتوان ندیده گرفت. بر این اساس، امام پرچمدار برقراری عدالت، در همه ابعاد آن، در جامعه انسانی است و چنین جایگاهی، در مرزهای عقیدتی محدود نمیشود. به همین دلیل، دکتر شیخ محمد العاصی، امام جماعت مرکز اسلامی واشنگتن و نویسنده تفسیر هفت جلدی بر قرآن کریم و به زبان انگلیسی، اعتقاد دارد که امام رضا(ع)، امامِ همه انسانهاست، امامی که عدالت را برای همه بشریت میخواهد. با دکتر العاصی که یکی از منتقدان جدی تفکرات وهابی و تفرقهافکنانه در جهان اسلام است، همکلام میشویم تا در این باره بیشتر بدانیم و او که مهمان اجلاسیه کنگره جهانی امام رضا(ع) در مشهد است، به پرسشهای ما در این زمینه پاسخ میدهد.
شما معتقدید که مفهوم امامت، مفهومی بسیار گسترده و وسیع است و در توضیح و بررسی جایگاه امامت امام رضا(ع) بر این مسئله تأکید دارید. به عنوان شروع بحث، خوب است که در اینباره توضیحاتی ارائه بفرمایید.
سوال مهم و اساسی این است که وقتی میگوییم امام رضا(ع)، امام است، چه معنایی دارد؟ پاسخ به این پرسش، حول محور تعریف واژه «امام» میگردد. چطور میتوان به تعریفی رضایتبخش و خاص از واژه «امام» رسید، وقتی خود این واژه دارای انعطاف زبان شناختی و ابعاد فرقهای است؟ بیشتر تعاریف موجود از واژه «امام» محصول قرنها سیاستورزی و انباشت سنن مختلف است. خوب است بدانید که واژه «امام» هفت مرتبه، شکل جمع آن، یعنی واژه «ائمه» نیز، پنج مرتبه در سرتاسر قرآن کریم، تکرار شده است. مطالعه دقیق آیات مربوط ، به ما میگوید که واژه «امام»، یعنی رهبر یا فردی در جایگاه قدرت. بهعلاوه، این رهبر یا شخص در قدرت، میتواند فردی باشد دارای اصالت و مشروعیت یا متظاهر و جائر. بنابراین، تاجایی که محتوای زبانی واژه مدنظر باشد، قداست ذاتی برای واژه «امام» وجود ندارد. از سوی دیگر، خوانش دقیق آیه ۱۲۴ سوره بقره (وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ) روشن میکند که همه فرزندان پیامبران، بهصرف وراثت، تقدس ندارند؛ چراکه این آیه، شامل حال بدکاران، گمراهان و ظالمان نمیشود. جایگاه رهبری فرزندان انبیا ، میراثی شخصیتی است و نه ژنتیک. این موضوع، مرزبندی بسیار مهمی را میان مدعای نژادپرستانه قوم اسرائیل بهسبب نسب پیامبری یا کاهنی با نسبت دادن خود به پیامبران و امامان در اسلام نشان میدهد. بنابراین، در احیای تفکر قرآنی، باید توجه داشت که واژه «امام» ذاتاً «تقدس» ندارد، بلکه متن قرآن است که [ازطریق اعطای کاربرد ویژه،] به آن قداست و معنا میبخشد. مثلاً، ذکر این واژه در کنار لفظ جلاله «ا...» (جل جلاله) به ما میگوید که خداوند سبحان، حضرت ابراهیم (صلوات ا... علیه) را «امام» معرفی فرموده است. در آیه ۱۲۴ سوره بقره، واژه «جاعلک» دلالت بر این وضع دارد (من تو را پیشوای مردم قرار دادم) درحالیکه بهجای این واژه، وجود کلماتی مانند «خالقک» (من تو را خلق کردم تا پیشوای مردم باشی) میتوانست معنای دیگری متبادر کند. این تفاوت نشاندهنده آن است که اراده حق تعالی در عزم ابراهیم (ص) گنجانده شدهاست. هماهنگی فرمان خداوند با اراده ایثارگرانه ابراهیم (ص)، ابراهیم را از ویژگی برخوردار میکند که او را امام برحق و بری از ظلم و گناه میکند.
به اعتقاد شما مسئله عدالت خواهی برای همه انسانها، چگونه در مفهوم امامت مستتر است؟
برای پاسخ به این پرسش، دوباره به آیه 124 سوره بقره بر میگردم. این آیه به ما میگوید که ابراهیم(ص) برای رهبری خلق تربیت شده است و نه فقط رهبری ایمانآورندگان. چنین امام منصوب و ذوعزتی، بالطبع آرزومند داشتن رهبران آینده (ائمه) در ذریه خویش است.بنابراین، با خضوع تقاضا میکند که رهبران بعدی از نسل او ظهور کنند، اما پاسخی که از عرش دریافت میکند این است که «عهد من شامل حال ظالمان نمیشود». این امر بهروشنی نشان میدهد که والاترین معیار لازم برای رسیدن به مقام امامت، مبارزهطلبی علیه ظلم و مقاومت سرسختانه با نابرابری و جور در کنار دیگر ویژگیها، توانمندیها و تجربیات یک رهبر قبل (پیامبری) یا بعد (امامت) ظهور خاتم الأنبیاء(ص) است. هرچه تقابلجویی با نظام جور و اقدامات ظالمانه آن بیشتر باشد، امام بیشتر از دیگر منتقدان که فقط میتوانند در حد نظری یا بالقوه رهبر باشند، متمایز میشود. امام رضا(ع)، همچون دیگر ائمه علیهمالسلام، به آموزههای اسلامی پایبند ماند و باتوجه به شرایط زمانی و مکانی عصر خود، به مقابله با بیعدالتی پرداخت، هرگز هیچیک از رژیمهای وقت را تأیید نکرد و به آن ها نپیوست؛ حال آنکه در تاریخ اسلام، موارد بسیاری وجود دارد که حکام چنین نبودند. واقعیت غمانگیز درباره این دوگانگی تاریخ اسلام این است که برخی از مسلمانان منفعلانه نسبت به حقایق و اصول بیتوجه مانده یا در جهت منافع خود، در مقابل آن سکوت کردهاند. نتیجه تجاهل جمعی و تاریخی و تعصب ما، همواره مانع از آن شده است که بخش گستردهای از مسلمانان درک کنند که چرا خلفای پس از پیامبرخدا(ص)، در ادوار مختلف تاریخی، هیچ وقت به عنوان «امام» شناخته نشدند؟
دستاورد این تحلیل چیست؟
میخواهم بگویم که ائمه مسلمانان را، نه از روی تاریخنگاریهای فرمایشی و تکراری حُکّام یا نقلهای تفرقهافکن، بلکه از طریق تاریخ انبیای قرآن که قابلیت انطباق با تاریخ امامان را دارد، باید شناخت. لازمه این کار، ایجاد خوانشی دوباره و صحیح از واژگان قرآنی است. تاریخ صدها ساله استعمار و امپریالیسم از خارج و سوءاستفاده از قدرت در داخل، توان تفکر و تدبر صحیح و شایسته در آیات قرآن و شخصیت پیامبر(ص) را از ما گرفته است. بسیاری از مسلمانان جهان، درگیر تعصبات مذهبی، اختلافات قومی، تغییرات عرفی و پیروی از ایدههای لیبرال هستند.
برگردیم به پاسخ پرسش اولی که شما مطرح کردید؛ آیا امام رضا(ع) فقط امام شیعیان است؟
پرسشی بسیار مهم و راهبردی است؛ آیا خاتمالانبیا (ص) فقط پیامبر مسلمانان است؟ آیا امام رضا(ع) تنها امام شیعیان است؟ چه احساسی در برابر این گزاره شرقشناسان دارید که محمد (ص) تنها پیامبر مسلمانان است؟ آیا محمد (ص) پیامبر عالمیان و پیامآور عدالت برای همه و بیعدالتی برای هیچکس نیست؟ نظر شما درباره ادعای شرقشناسان _و البته برخی از مسلمانان_ مبنی بر این که امام رضا(ع) تنها امام شیعیان است، چیست؟ مگر نه اینکه امام رضا(ع)، امام همه عالمیان است؟ امام عدالت برای همه و بیعدالتی برای هیچکس؟
تأثیر این مسئله که بپذیریم امام رضا(ع)، امام همه انسانهاست، بر رویکردهای فردی و اجتماعی ما چیست؟
ببینید، یقیناً امام رضا(ع) شخصاً دوباره برای مقابله با بیعدالتی، ظلم و استبداد ظهور نخواهد کرد؛ آنحضرت به شهادت رسیدهاست؛ اما کسانی که خود را پیرو امام رضا(ع) و دیگر امامان علیهمالسلام میدانند، میتوانند منادی مبارزه با بیعدالتی در عالم باشند. مبارزه حقیقی و عملی با نابرابری نژادی، تمامیتخواهی شرکتی و صهیونیسم و امپریالیسم، یکی از راههای اصلی تبلیغ رهبری امامان است که موج آگاهی را به مستضعفان عالم خواهد رساند، به کسانی که امید عدالت را زنده نگه داشتهاند، جان دوباره خواهد بخشید، و فرصتطلبان و مزدورانی که «دین» را سرپوشی برای مقاصد شیطانی و توطئههای پنهانی قرار میدهند، رسوا خواهد کرد. زمانی که ما مسلمانان قادر به دیدن و فهمیدن و بعد، معرفی و ترسیم ائمه بهعنوان رهبران همه عالمیان و نه فقط یک گروه، فرقه یا دین باشیم، خواهیم توانست بر جهل غلبه کنیم و بر تفرقه فائق آییم. زمانی که درک بیشائبهای از واقعیت رهبران خود بعد از پیامبر(ص) کسب کنیم و بهدور از اختلافات فقهی و شکافهای فرهنگی و مذهبی، اذعان کنیم که پیام آن ها جهانشمول است، آن زمان است که شک ندارم، خواهیم دانست امامان چه کسانی بوده و هستند. با چنین ادراک تازه و منسجمی است که میتوانیم بهدور از تعصب و خودمحوری به جهانیان اعلام کنیم: «عدالت برای همه، بیعدالتی برای هیچکس».