سید نیما موسوی -امارات یک کشور بحرانزی است و به دو دلیل از بحرانهای پیرامونی تا زمانی که امنیت مستقیم آن را تهدید نکند، ذینفع است؛ نخست به دلیل ساختار فدرالی امیرنشینها و دیگری به دلیل محصور شدن جغرافیای امارات بین دو کشور پهناور ایران و عربستان. حمایت از قدرتگیری امارت طالبان در دهه ۱۹۹۰ یا حمایت از تاسیس «سد النهضه» در اتیوپی جزئی از همین راهبرد است. چنان چه نقطه آغاز توسعه امارات نیز محصول دو واقعه شوک نفتی ۱۹۷۳ و در سطح بالاتر انقلاب ۱۹۷۹ در ایران بود.در هفت سال اخیر سه بحران مهم منطقهای در افزایش تاثیر و جایگاه امارات نقش داشت؛ نخست بحران یمن و تصرف صنعا به وسیله گروه انصارا... که باعث شد امارات، کلنی خود را در بندر عدن و در سطح بالاتر در جزایری چون سوکوترا و پریم داشته باشد. دوم اختلافات ایران و عربستان در عصر شیخ سلمان که از فاجعه منا و سپس اعدام شیخ نمر تشدید شد و در عصر ترامپ به تشدید ناآرامی حتی در داخل ایران نیز انجامید و در نهایت «محاصره قطر» به وسیله کشورهای عربی که هر سه واقعه نقش فزایندهای در افزایش جایگاه قطر داشت. اکنون با عادی سازی روابط ایران و عربستان و پایان محاصره قطر، هر سه عامل تضعیف و تنها یک عامل و تشکیل ناتوی عربی پس از نشست نقب به آن افزوده شده است. از این رو به نظر می رسد باید شاهد کاهش نقش منطقهای امارات باشیم. رویه ای که در دولت بایدن بیشتر شده است.