شاگردان «حاجآقا روح ا...» ؛ منادیان آزاداندیشی در دانشگاهها
در آستانه 16 آذر و روز دانشجو، از تحولاتی نوشتهایم که دکتر عباس زریاب خویی، استاد سیدجلالالدین آشتیانی آیت ا... واعظزاده خراسانی، استاد شهید مرتضی مطهری و ... ، به عنوان شاگردان برجسته امام خمینی(ره) در مراکز آموزش عالی به وجود آوردند
جواد نوائیان رودسری – با روی کار آمدن رژیم پهلوی و آشکار شدن تدریجی تقابل آن با آموزههای دینی از یک سو و از سوی دیگر، نافرجام ماندن تلاش رضاشاه برای وادار کردن حوزههای علمیه به تمکین از سیاستهای فرهنگی جدید، رژیم را واداشت تا بعد از تأسیس دانشگاه تهران، به بهانه تربیت دانشجو در حوزه علوم عقلی و نقلی، دست به تأسیس دانشکده علوم معقول و منقول در دانشگاه تهران بزند تا شاید از این رهگذر، بتواند برای حوزههای علمیه، با آن سابقه دیرپای علمی، آلترناتیوی بتراشد. غافل از این که به دلیل فقدان استادان قابل اعتنا در حوزه علوم عقلی و نقلی، در میان غیرحوزویان، باید به تدریج این عرصه را در دانشگاه، دوباره به فضلای حوزه واگذارد. طی دهههای بعد، با ورود استادان مبرز و ملبس به لباس روحانیت، این موضوع بیش از پیش به چشم آمد و تا جایی پیش رفت که حوزویان، از تحصیلات دانشگاهی، به مثابه یک فرصت برای ورود به فضایی ظاهراً مدرن که توسط رژیم پهلوی و با هدف تربیت نسل جدیدی از نخبگان جامعه ساخته شده بود، استفاده کردند و به این ترتیب، افزون بر آشنا کردن دانشجویان و حتی استادانی که تحصیل کرده خارج بودند، با معارف و ظرفیتهای حوزه علمیه، توانستند به انتقاداتی که در چنین محیطهایی علیه آموزههای اسلامی میشد، پاسخ دهند. در این بین، شاگردان امام خمینی(ره)، فضلا و اندیشمندانی که به ویژه، در دهههای 1320 و 1330، در محضر آن یگانه دوران تربیت یافتند، نقش بسیار مهمی در انتقال فضای تحقیقی و پژوهشی حوزههای علمیه، به دانشگاهها داشتند. بزرگانی مانند شهیدان دکتر مفتح، استاد مطهری، دکتر باهنر و ... نه فقط در انتقال معارف حوزه به دانشگاه موفق عمل کردند، بلکه با گستره دانش و سعه صدر خود، دانشگاهیان را با فضای آزاداندیشی توصیه شده در متون دینی هم آشنا کردند و به این ترتیب، مسیر گفتمانی پایدار میان حوزه و دانشگاه برقرار شد. در آستانه روز دانشجو، 16 آذرماه، شاید آشنایی دوباره با برخی از این چهرهها که از شاگردان امام خمینی(ره) بودند، بیمناسبت نباشد. آن چه در ادامه مطالعه خواهید کرد، نگاهی مختصر به زندگی و تلاشهای شش تن از این فضلای برجسته است که در میان آن ها، به جز زندهیاد دکتر زریاب خویی، بقیه لباس مقدس روحانیت را بر تن داشتند.
آیت ا... محمد واعظزاده خراسانی
(1304ش – 1395)
استاد برجسته دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی، فعال جهانی حوزه تقریب مذاهب اسلامی و از پرورش یافتگان نامدار حوزههای علمیه مشهد و قم بود. آیتا... واعظزاده در دوران حضور در حوزه علمیه قم، سه سال در درس اصول امام خمینی(ره) شرکت کرد و در این مدت، از درس بزرگانی مانند آیات عظام بروجردی، اراکی و حجت نیز، بهرهمند بود. آن مرحوم در درسهای فلسفه علامه طباطبایی هم، شرکت میکرد و با دعوت آیتا... العظمی بروجردی، به جمعی از فضلای حوزه علمیه قم پیوست که در تدوین «جامع احادیث شیعه» نقش داشتند. آیتا... واعظزاده خراسانی در سال 1339ش، عضو هیئت علمی دانشکده تازه تأسیس الهیات دانشگاه مشهد شد و از همان ابتدای فعالیت، نقش مهمی در فعالیتهای علمی فوقبرنامه این دانشکده داشت. وی همزمان با تدریس در حوزه، به راهنمایی و پاسخگویی به دانشجویان، به ویژه در موضوعات مربوط به علم حدیث مشغول بود. با همت وی و دیگر استادان دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی، کنگره هزاره شیخ توسی، در سالهای 1349 و 1350 در دانشگاه فردوسی برگزار شد و دهها نفر از استادان بنام علوم اسلامی سراسر جهان، در این کنگره حضور داشتند و دانشجویان نیز، از نشستهای این مراسم، بهره فراوانی بردند. مرحوم واعظزاده خراسانی، در کنار این فعالیتهای علمی، اهتمامی ویژه به مسئله تقریب مذاهب اسلامی داشت و این اهتمام به واسطه حضور وی در محفل آیتا... العظمی بروجردی و ارتباطات این محفل با دانشگاه الازهر در مصر، مضاعف شد. آیتا... واعظزاده خراسانی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دست به تأسیس دانشگاه مذاهب اسلامی زد و خودِ او، سالها ریاست این دانشگاه را برعهده داشت و از این طریق، ارتباطش با نسل جوان و دانشجویان علاقهمند برقرار ماند. وی چندی بعد به دبیرکلی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی نیز، برگزیده شد. آیتا... واعظزاده خراسانی در سالهای پایان حیات پرثمرش، با وجود کهولت سن، دست از فعالیتهای پژوهشی بر نداشت و در همان حال، همیشه پاسخگوی دانشجویان و دانشگاهیان علاقهمندی بود که برای نگارش مقاله، پایاننامه یا رساله به سراغ وی میرفتند و آن مرحوم نیز، بدون کوچک ترین چشمداشتی، به راهنمایی آن ها میپرداخت و از این منظر، سهم بزرگی در ارتقای جایگاه علمی دانشگاهیان داشت. آثار علمی آیتا... واعظزاده خراسانی، به عنوان منابعی حوزوی – دانشگاهی، مورد توجه اهل تحقیق است. این استاد ارجمند دانشگاه فردوسی و مدرس فرهیخته حوزه علمیه، در سال 1395ش درگذشت و پیکرش در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
شهید آیت ا... دکتر محمد مفتح
( 1307ش– 1358)
استاد برجسته فلسفه و علوم عقلی در حوزه و دانشگاه، سخنرانی برجسته و از شاگردان مبرز امام خمینی(ره). شهید مفتح در سال 1307ش در فامنین از توابع همدان متولد شد و پس از طی کردن مقدمات، در سال 1322ش به حوزه علمیه قم رفت و درست از همین زمان، با امام خمینی(ره) آشنا و بعدها یکی از شاگردان خاص معظمله شد. شهید مفتح همزمان با تحصیلات حوزوی، به تحصیلات دانشگاهی نیز، توجه ویژه داشت و توانست دکترای خود را در رشته فلسفه، از دانشگاه تهران دریافت کند و به تدریس در مراکز آموزش عالی بپردازد. او علاقه فراوانی به نزدیک کردن طلاب و دانشجویان داشت و به همین دلیل، با دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، امامت جماعت مسجد دانشگاه را برعهده گرفت. دکتر مفتح با همکاری شهید بهشتی، دبیرستان دین و دانش را در قم تأسیس کرد که یکی از مراکز عمده تربیت نخبگان معتقد به مبانی دینی بود. وی در دوران تدریس در این دبیرستان، کلاسهای مشترکی برای طلاب و دانشآموزان برگزار میکرد و میکوشید افقهای فکری این دو قشر نخبه جامعه را به یکدیگر نزدیک کند. با آغاز نهضت اسلامی، شهید مفتح به صورت فعال در آن حضور داشت و به دلیل سخنرانیهای افشاگرانه خود بعد از سال 1342، بارها بازداشت، زندانی یا تبعید شد. با این حال، او کسی نبود که از میدان مبارزه پا پس بکشد. در دهه 1350ش، سخنرانیهای او در مسجد الجواد تهران، بسیاری از دانشجویان را به جریان مبارزه علیه رژیم پهلوی کشاند؛ شهید مفتح در جلسات مسجد الجواد که در آن مباحث مختلف علوم دینی، مانند تفسیر، اصول عقاید و ... تدریس میشد، توجه ویژهای به بحث و انتقادات داشت. دانشجویان با طرح صریح دیدگاههای خود در این جلسات، آزادانه جریانهای فکری گوناگون را نقد میکردند و او نیز، با سعه صدر بسیار، پرسشها و انتقادات آن ها را پاسخ میداد. این کلاسها که عنوان اسلامشناسی داشت، با استقبال گسترده جوانان تحصیل کرده روبه رو شد و به همین دلیل، نگرانی ساواک را برانگیخت؛ رژیم شاه در سوم آذر سال 1353 و بعد از سخنرانی آیتا... خامنهای، مسجد الجواد را تعطیل و آیتا... خامنهای و شهید مفتح را بازداشت کرد. شهید مفتح بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دوباره به دانشگاه بازگشت؛ او نخستین سرپرست دانشکده الهیات، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود. شهید مفتح در شورای انقلاب نیز، عضویت داشت و همزمان از بنیان گذاران جامعه روحانیت مبارز تهران بود. اهتمام وی به وحدت حوزه و دانشگاه، در این دوره بیش از گذشته به چشم آمد. برگزاری جلسات پاسخگویی به شبهات و تلاش برای طرح مباحث انتقادی در محیط دانشگاه، شرایط را برای پرورش افکار نخبگان فراهم کرد و آن ها، فضایی را تجربه کردند که تا پیش از آن مسبوق به سابقه نبود.
دکتر عباس زریاب خویی
( 1298ش– 1380)
مورخ، ادیب، نسخهشناس و استاد برجسته دانشگاه تهران و از شاگردان امام خمینی(ره) بود. دکتر زریاب خویی در خوی و در خانوادهای نسبتاً مرفه به دنیا آمد؛ او بعد از فراگیری مقدمات، در سال 1316ش و در اوج خفقان دوره پهلوی اول، به قم رفت و توانست با وجود همه محدودیتها به تحصیل در این حوزه بپردازد. او خارج فقه و اصول را نزد آیات عظام صدر، خوانساری و حجت گذراند و در فلسفه، از محضر امام خمینی(ره) بهره برد. دکتر زریاب خویی، پس از مدتی معلمی در زادگاهش، در سال 1334ش به تهران رفت و به تحصیل در دانشکده معقول و منقول پرداخت. وی بعدها راهی اروپا شد و در رشته فلسفه تحصیل کرد و حدود سه سال، به دعوت دانشگاه برکلی آمریکا، راهی این کشور شد و در این دانشگاه، فلسفه و معارف اسلامی درس داد. دکتر زریاب خویی در سال 1344ش به ایران بازگشت و به تدریس تاریخ و ادبیات در دانشگاه تهران پرداخت. کلاسهای درس او در دانشگاه، یکی از پرشورترین کلاسهای آموزش فلسفه در آن دوران بود که افزون بر آموزش درسهای رسمی، مکانی برای عرضه دیدگاهها و به بحث گذاشتن آن ها محسوب میشد. مرحوم دکتر زریاب خویی بعد از بازنشستگی هم به تدریس و تحقیق ادامه داد و در کنار آثار ارزشمند علمی خود، مقالاتی را در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی منتشر کرد. وی در سال 1380ش دار فانی را وداع گفت. دکتر زریاب خویی، ضمن بیان بخشی از خاطرات حضور در محضر درس امام خمینی(ره)، مینویسد: «حدود چهار سال و نیم من خدمت آقای خمینی بودم. به من خیلی محبت داشتند ... سال 1318 هـ.ش من نزد ایشان منظومه میخواندم. متوجه شدند که درس را خوب میفهمم و شور و علاقه هم دارم. تابستان به آذربایجان رفتم و مدتی بعد برگشتم و به تهران آمدم و چند روزی هم در تهران بودم. روزی به حرم عبدالعظیم(ع) برای زیارت میرفتم، البته من هیچگاه معمم نبودم، همیشه با کت و شلوار بودم، آقای خمینی را در حرم دیدم. اصولا تابستان که حوزه تعطیل میشد، ایشان در قم نمیماند یا به مشهد میرفت یا به تهران، اطراف دَرَکِه، امامزاده قاسم، منزل میکرد و شاید بیشتربه مشهد مشرف میشد. تا مرا دید پس از سلام و احوالپرسی با نگرانی سؤال کرد: فلانی دیگر نمیخواهی به قم برگردی؟ گفتم: آقا اختیار دارید، چطور مگر؟ شاید ایشان فکر میکرد که من آمدهام تهران بمانم. چون زمان رضاشاه بود و خیلی از طلاب که از عاقبت حوزه و روحانیت مأیوس بودند، به تهران میآمدند و به دانشکده معقول و منقول یا به دانشکده حقوق میرفتند و در نهایت، دیگر به حوزه برنمیگشتند. ایشان از این اتفاق ناراحت و نگران بودند.»
شهید آیت ا... دکتر جواد باهنر
( 1312ش– 1360)
شهید باهنر در کرمان متولد شد و همزمان با حوزه علمیه در مدارس جدید هم تحصیل کرد. او در سال 1332ش به قم رفت و از همان زمان با امام خمینی(ره) آشنا شد و مدت هفت سال در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد. شهید باهنر، به تحصیلات دانشگاهی هم توجه داشت و توانست وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شود. او بعد از دریافت مدرک کارشناسی الهیات، کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم تربیتی دریافت کرد و چندی بعد، موفق به دریافت مدرک دکترا از این دانشگاه شد. ارتباط میان شهید باهنر و دانشجویان، از زمان آغاز تحصیلات وی در دانشگاه تهران برقرار بود. هر چند که او به صورت رسمی، کرسی استادی و تدریس در دانشگاه را نداشت، اما یکی از فعالترین روحانیانی بود که در محافل و جلسات دانشگاهی حضور مییافت و سخت در پی یافتن گرههای اعتقادی نسل تحصیل کرده و حل مسائل ذهنی آن ها درباره باورهای دینی بود. همین مسئله، شهید باهنر را به یکی از پیوند دهنگان حوزه و دانشگاه تبدیل کرد. بیان رسا، تسلط بر زبان علمی روز و آگاهی گسترده از علوم و معارف دینی، وی را به یکی از محبوبترین افرادی تبدیل کرد که در جلسات مناظره و گفتوگوی دانشگاه حضور مییافت. شهید باهنر بین سالهای 1341 تا 1357، در تأسیس دهها مرکز پژوهشی، مسجد و کانونهای تبلیغی نقش داشت و خودش به عنوان یک سخنران دانشمند، در بیشتر این محافل به سخنرانی میپرداخت. شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در صحنههای مختلف علمی و سیاسی فعالانه حضور داشت. در اردیبهشت 1359، با حُکم امام خمینی(ره)، به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و در مجلس خبرگان قانون اساسی، به نمایندگی مردم کرمان شرکت کرد. او در تشکیل نهضت سوادآموزی و نیز در بنیانگذاری فعالیتهای موسوم به «امور تربیتی» (با همکاری شهید رجایی) سهم بسزایی داشت. شهید باهنر در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران به مجلس راه یافت. وی در مهر 1359، در دولت شهید رجایی تصدی وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفت و پس از آن که رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شد، در 15 مرداد 1360، به نخست وزیری رسید و در 8 شهریور همان سال، در حالی که در جلسه شورای امنیت کشور شرکت کرده بود، بر اثر انفجار بمبی که سازمان منافقین در محل جلسه کار گذاشته بود، به شهادت رسید. شهید دکتر محمدجواد باهنر، مردی خوشفکر، صبور، سلیمالنفس، کمادعا و پرکار بود و از وی، آثار مکتوب متعددی در حوزههای مختلف باقی ماندهاست.
شهید آیت ا... مرتضی مطهری
( 1298ش– 1358)
فیلسوف، اندیشمند و نویسنده بزرگ معاصر، از شاگردان برجسته امام خمینی(ره) و استادان محبوب و مشهور علوم عقلی و نقلی در دانشگاه تهران. شهید مطهری مقدمات را در زادگاهش، فریمان و نزد پدرش که از شاگردان آخوند خراسانی بود، طی کرد؛ در سال 1311 وارد حوزه علمیه مشهد شد و در 1316 به حوزه علمیه قم رفت و مدت 15 سال در این شهر مقدس، به فراگیری علوم دینی پرداخت و از محضر علمای نامداری بهره برد؛ با این حال، امام خمینی(ره) بیش از هر استاد دیگری بر شخصیت وی تأثیر گذاشت. شهید مطهری، شاگرد خصوصی درس «اسفار» امام خمینی(ره) بود و مدت 12 سال در درس اخلاق ایشان حاضر میشد. آن مرحوم در سال 1334ش به تدریس در دانشکده الهیات (معقول و منقول) دانشگاه تهران پرداخت. کلاسهای درس او برای دانشجویان، فرصتی عالی و بینظیر برای بحث و گفتوگو درباره مسائل و دیدگاههای گوناگون فلسفی به وجود میآورد. طرح این مباحث، در شرایطی که تفکرات چپ و الحادی نفوذ زیادی در میان دانشجویان پیدا کرده بود، نقش زیادی در بازیابی هویت اسلامی- ایرانی در میان دانشجویان دلبسته به مذهب داشت و باعث عقبنشینی فکری طرفداران جریانهای ضددینی شد. شهید مطهری، افزون بر دانشگاه تهران، در مکانهای عمومی مانند حسینیه ارشاد نیز، سخنرانی میکرد؛ سخنرانیهایی که در بازسازی مبانی فکری جوانان مسلمان نقش داشت و مانع انحرافات بزرگ فکری میشد. این اندیشمند بزرگ که از فعالان تأثیرگذار نهضت اسلامی بود، در 12 اردیبهشت 1358 توسط گروه التقاطی فرقان ترور شد و به شهادت رسید. شهید مطهری درباره علاقهاش به امام خمینی(ره) و جاذبه درسهای ایشان، به ویژه درس اخلاق، در یکی از آثار خود مینویسد: «پس از مهاجرت به قم (در 15-16 سالگی و حدود سال 1315ش) گمشده خود را در شخصیتی دیگر یافتم. فکر کردم که روح تشنهام از سرچشمه زلال این شخصیت سیراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم، اما درس اخلاق که به وسیله شخصیت محبوبم (امام خمینی) در هر پنج شنبه و جمعه گفته میشد و در حقیقت، درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا مست میکرد. بدون هیچ اغراق و مبالغهای، این درس مرا آنچنان به وجد میآورد که تا دوشنبه و سهشنبه هفته بعد خودم را به شدت تحت تاثیر آن مییافتم. بخش مهمی از شخصیت من، در آن درس و سپس در درسهای دیگری که طی 12 سال از آن استاد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم. راستی که او روح قدس الهی بود.»
استاد سیدجلالالدین آشتیانی
( 1304ش– 1384)
استاد فلسفه و حکمت اسلامی و بدون اغراق، یکی از برجستهترین استادان این رشته در دانشگاههای ایران، از آغاز تأسیس تا امروز. مرحوم آشتیانی، در یکی از روستاهای توابع آشتیان(استان مرکزی) متولد شد و پس از طی کردن مقدمات، در سال 1323ش به قم رفت و تحصیلات حوزوی را آغاز کرد. درست از همان زمان بود که با امام خمینی(ره) آشنا شد و در زمره شاگردان ایشان در درس فلسفه قرار گرفت. استاد آشتیانی از دوستان نزدیک شهید آیت ا... سیدمصطفی خمینی محسوب میشد و شاید این موضوع، در نزدیکی آن مرحوم به امام خمینی(ره) مؤثر بود. استاد آشتیانی در سال 1336ش به نجف اشرف رفت و بعد از بازگشت، در اواخر دهه 1330ش، به مشهد مهاجرت کرد و در دانشکده تازه تأسیس الهیات (معقول و منقول) دانشگاه مشهد (که بعدها به فردوسی تغییر نام داد) به تدریس فلسفه و حکمت اسلامی پرداخت. در همین مدت، آثار فیلسوفان چهار قرن اخیر را تصحیح کرد و به زیور طبع آراست. حضور استاد آشتیانی در دانشگاه فردوسی مشهد، این دانشگاه را به یکی از قطبهای علوم عقلی مبدل ساخت. او در کنار دیگر استادان روحانی و مکلّای دانشکده الهیات، شاگردانی مبرز را تربیت کرد که بسیاری از آن ها، در زمره استادان بنام امروز شناخته میشوند. مرحوم آشتیانی فضای بحث و نقد در حوزه علوم عقلی را توسعه داد و با دانستههای سرشار خود، فضا را برای جستوجوگری و شناخت بهتر دانشجویان فراهم کرد. مرحوم آشتیانی علاقه فراوانی به استاد خود، امام خمینی(ره) داشت، آن گونه که از بردن نام وی در ابتدای کتاب «شرح مشاعر ملاصدرا» که در سال 1342 و هنگام اوجگیری نهضت اسلامی منتشر شد، خودداری نکرد. استاد آشتیانی در سال 1384 بدرود حیات گفت. وی در یک نوشتار به مناسبت رحلت امام خمینی(ره)، درباره ایشان مینویسد: «[امام خمینی(ره)] متجاوز از بیست سال «شرح منظومه» و «اسفار» تدریس کردند و یگانه مشعل فروزان علم توحید و معرفت ربوبی و استاد وحید در علم عرفان یعنی معرفت اسماءا... و نفیسترین دانش بشری موروث از اولیا: علم توحید و ولایت و نبوت و شئون آن محسوب میشدند و مدتی برای برخی از ارباب معرفت «شرح قیصری بر فصوص» را تدریس کردند؛ ولی محیط لیاقت آموزش اشرف علوم و فنون را نداشت. روزی از آن جناب سؤال کردم: در فرق بین عطایای ذاتی و اسمایی، آن چه را که شارح قیصری نوشته، به نظر حضرتعالی درست است؟ فرمودند: نه! و به نحو اختصار فرق بین این دو قسم از عطایا را بیان فرمودند. عرض کردم: حیف نیست که منع فیض میفرمایید؟ اگر همین نصوص قونوی را که با تعلیقات مرحوم آقا میرزا هاشم چاپ شده است، برای افراد مستعد تدریس بفرمایید، مشکلی پیش میآید؟ فرمودند: مساوی است با انتحار، عیب دیگری ندارد!»