دلدادگی بزرگان ادب فارسی به ساحت قدسی امام رضا(ع)
استاد شهریار، اخوان ثالث، قیصر امینپور، طاهره صفارزاده و حسین منزوی در مقام نثار عشق و ارادت خویش به علی بن موسیالرضا(ع) چه سرودهاند؟

گروه ادب و هنر- این بار پشت و پناه ما را نشانه رفتهاند. آنها که با سرچشمههای ناب معرفت و ایمان بیگانهاند. آنها که خیال میکنند با پاشیدن مشتی خاک میتوانند چهره خورشید عالمتاب را بپوشانند. آنها که حالا سر و صدای جایزه گرفتن شان، گوش فلک را پر کرده است، غافل از این که روزی به دام تارهای عنکبوت جهل و دشمنیشان با این نور جاودان خواهند افتاد. انتشار نمایی از فیلم و پوستر «عنکبوت مقدس» که در جشنواره سینمایی کن فرانسه به نمایش درآمده، قلبها را به درد آورده است. در این تصویر، نام فیلم روی نمایی از شهر مشهد با محوریت حرم مطهر امام رضا(ع) به چشم میخورد و این پیام را به مخاطب منتقل میکند که انگار در حال دیدن یک تار عنکبوت بزرگ است. در آستانه دهه کرامت و در پی اهانت بزرگ سازندگان این فیلم به ساحت نورانی حضرت علی بن موسیالرضا(ع)، از عشق و ارادت ویژه پنج چهره شاخص ادبیات معاصر فارسی به امام هشتم شیعیان نوشتهایم.
یک کاروان شوق به سودای مشهدند

نام شهریار شعر معاصر که میآید، دلدادگی و ارادتش به اهل بیت(علیهمالسلام) به ذهن متبادر میشود. شعر «علی ای همای رحمت» را کمتر کسی است که نشنیده باشد. این شاعر بزرگ در وصف امام رضا(ع) هم شعری ناب دارد که به چند بیت آن اشاره میکنیم: «دلها که آرزوی امام رضا کنند/ گویا زیارت علی مرتضی کنند/ در حسرت طواف تو ای آشیان قدس/ دلهای پر شکسته چه پرها که وا کنند/ آن جا طلای گنبد و گلدسته کیمیاست/ وز کیمیای آن مس قلبت طلا کنند/ یک کاروان شوق به سودای مشهدند/ کان صحن را به شور و نوا نینوا کنند/ ما را جواب کرده طبیبان و میرویم/ آن جا که دردها به دعایی دوا کنند/ بیگانه را کجا خبر از لذت حضور/ اینها حکایتی است که با آشنا کنند / سودای اهل بیت دهد سود عاقبت /سوداگران، معامله گو با خدا کنند».
یا علی بن موسیالرضا (ع) دریاب

مهدی اخوان ثالث، از دیگر شاعران برجسته شعر فارسی، چند شعر در بیان ارادتش به ساحت امام رضا(ع) سروده که یکی از مشهورترین آنها شعری با نام «یا علی بن موسیالرضا(ع)» است. بخشی از این شعر که در مهر ماه 1361 سروده شده، از این قرار است: «ای علی موسی الرّضا/ ای پاک مرد یثربی در توس خوابیده/ من تو را بیدار میدانم/ زندهتر، روشنتر از خورشید عالمتاب/ از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم/ گر چه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک/ رفتهای در ژرفنای خواب / لیکن ای پاکیزه بارانِ بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب/ من تو را بیدار ابری پاک و رحمتبار میدانم/ ای چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم توس/ من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طرّۀ زرتار میدانم/ ای جوانیّ و جوان جاودان، ای پور پاینده/ این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک/ یا علی موسی الرّضا، دریاب».
کوچه های خراسان تو را میشناسند

قیصر امینپور، شاعر متعهد ادبیات معاصر فارسی، بارها و بارها در اشعارش از عشق و دلدادگی خود به اهل بیت(علیهمالسلام) گفته است. یکی از مشهورترین اشعار قیصر که به ویژه در فضای مجازی و بین جوانان دست به دست میشود، این شعر است: «چشمههای خروشان، تو را میشناسند/ موجهای پریشان، تو را میشناسند/ پرسش تشنگی را تو آبی جوابی/ ریگهای بیابان تو را میشناسند/ نام تو رخصت رویش است و طراوت / زین سبب برگ و باران تو را میشناسند/ از نشابور با موجی از «لا» گذشتی/ ای که امواج توفان تو را میشناسند/ بوی توحید مشروط بر بودن توست/ ای که آیات قرآن تو را میشناسند/ گر چه روی از همه خلق پوشیده داری/ آی پیدای پنهان تو را میشناسند/ کاش من هم عبور تو را دیده بودم/ کوچههای خراسان تو را میشناسند».
این گنبد طلا در چشم ماست

طاهره صفارزاده، شاعر و مترجم قرآن کریم در کتاب «دیدار با صبح» در شعری با نام «زیارت نامه» در وصف زیارت امام رضا(ع) چنین سروده است: «این خانه خواب ندارد/ این بارگاه داد، یکسره بیدار است /تعطیل و فصل ندارد /طبیب این همه بیمار/ گرهگشای این همه مشکل/ هرگز غریب نیست/ غریب ما هستیم/ که در دیار خودیم/ ای امام هشتم / ما با شما همیشه خانه یکی هستیم/ خود زائر دلیم/ دل خانه شماست/ از راه دور هم، این مرقد مقدس، این صحن با صفا/ این گنبد طلا در چشم ماست/ ای قطب عاشقان / ما را حلاوت بسیار سر سودن است و دست رساندن به آستان شما / از راه دور هم، در صبحگاه حال و زیارت / پا بر کف اتاق/ سر بر ضریح شما داریم/ این سر سپردگی عاشقانه را / تا وادی ابد، بر پا ستادهایم».
سریر ارتضا را اوست سلطان و رضا نامش

حسین منزوی، دیگر چهره شاخص شعر معاصر فارسی است که به ساحت نورانی امام رضا(ع) ابراز ارادت کرده و در وصف ایشان سروده است: «در این مشهد که هم بالین طوس و طابران خفته است/ جهان جان و بالاتر از آن جانِ جهان خفته است/ از این جا بردمد خورشید و اقطار جهان گیرد/ زمینی که در آن هشتم امام شیعیان خفته است/ سریر ارتضا را اوست سلطان و رضا نامش/ کسی که قاصر از توصیف اوصافش زبان خفته است/ حریم کبریایش را چه گویم تا کنم تصویر/ به مدح او قلم از کار مانده است و بیان خفته است/ عجب نبود اگر که اِنس و جانش آستان بوسند/ که این جا سرور و فرمانروای انس و جان خفته است/ امام هشتم آری آن که هشته حشمت و جاهش/ سریر عزّت و شوکت به فرق فرقدان خفته است/ چنان شاهی که خاک مدفن پاکش به یُمن او/ فروشد سروری و برتری بر آسمان خفته است/ ز رنج رایگان بگذر بنه بر آستانش سر/ که در وی راز نامکشوف گنجِ شایگان خفته است».