ساموراییها گروهی از جنگجویان و سلحشوران بودند که دستکم از سال 1159 میلادی(538 هـ.ش)، در ژاپن حضوری فعال داشتند. آنها پیرو مشربی فکری موسوم به «بوشیدو» بودند که ساموراییها را به انضباط شدید، وفاداری به ارباب، فراگیری فنون نظامی و میل شدید به مرگ در صحنه نبرد تشویق میکرد. آنها در ابتدا مزدوران «دایمیوها»(اربابان محلی) بودند؛ ولی بعدها به ارتش حکمرانان منطقهای ورود یافتند و به این ترتیب، تا سال 1603میلادی(982 هـ.ش)، به یکی از پایههای اصلی امپراتوری ژاپن تبدیل شدند. در این سال، پس از سرکوب آشوبهای داخلی و برقراری حکومت سپهسالاران ژاپنی(شوگونها)، ساموراییها به حکومت در نواحی مختلف ژاپن گماشته شدند و این، آغاز دوران اقتدار بیچون و چرای آنها در سرزمینشان بود؛ دورانی که البته، ظلم و ستم ساموراییها به مردم عادی بالا گرفت و گروهی از آنها، به استثمار طبقات فرودست پرداختند. از آنجا که پس از اخراج استعمارگران پرتغالی از ژاپن، در سال 1605 میلادی، دروازههای این کشور به روی بیگانگان بسته شدهبود، فضای اجتماعی و سیاسی کشور، برای 250 سال در اختیار ساموراییها قرار گرفت. اما با آغاز سلطنت «میجی» در 1867 میلادی(1246 هـ.ش) و حمله دریایی آمریکاییها به بندر یوکوهاما، ژاپنیها دریافتند که باید در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و نظامی خود تغییر اساسی ایجاد کنند. به این ترتیب، در سال 1873(1252 هـ.ش)، یاماگاتا، وزیر جنگ ژاپن، قانون خدمت وظیفه عمومی را از تصویب گذراند و ارتش ژاپن بر مبنای اصول نوین نظامی شکل گرفت؛ این رویکرد به جایگاه نظامی ساموراییها، ضربهای جدی وارد کرد؛ چنانکه برخی مورخان معتقدند پس از تصویب این قانون، عملاً عمر ساموراییگری در ژاپن نیز خاتمه یافت. البته در برابر این تغییرات، مقاومتهایی نیز صورت گرفت؛ شورش «ساتسوما» که فیلم «آخرین سامورایی» بر اساس داستان آن ساخته شده، یکی از این مقاومتهاست که باعث شد امپراتور ژاپن، عملاً به عمر ساموراییها در کشور خاتمه دهد؛ رهبری این شورش را «سایگو تاکاموری» یکی از مشهورترین ساموراییهای تاریخ ژاپن برعهده داشت. با این حال، مشی و اخلاق سامورایی در میان ژاپنیها باقی ماند و حتی در ارتش این کشور، بسیاری از نظامیان، به لحاظ رفتاری و اخلاقی، سعی میکردند سامورایی باشند.