
بخشش در فرهنگ ایرانی از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. بخشش در جامعه همدلی ایجاد می کند و پیوندهای عاطفی میان قشرهای مختلف جامعه را افزایش می دهد. فرهنگ بخشش در جامعه سبب بروز آرامش می شود و افرادی که از این فرهنگ پیروی می کنند اغلب شخصیت های آرامی دارند که به دنبال هر خشم و خشونتی نمیروند. به طور کلی فرهنگ بخشش از نظر اجتماعی در تمام طول تاریخ پسندیده بوده است اما در مسائل منفی اجتماعی اگر بخششی صورت گیرد باید از این جنبه به آن نگاه شود که افراد خطاکار با روحیه ای سالم و سازنده وارد جامعه می شوند یا خیر؟ به طور مثال وقتی فردی پای چوبه دار یا به دلیل خلافی که از وی سر زده است مورد بخشش وعفو قرار می گیرد آیا تادیب شده است یا خیر؟ یا این که با بازگشت به جامعه دوباره مرتکب رفتارهای ناپسند خود می شود؟ بنابراین بخشش مانند شمشیری دولبه است که آثار منفی و مثبتی را به جامعه القا می کند. اگر قرار باشد از فرهنگ بخشش سوءاستفاده شود این روش تبدیل به یک خرده فرهنگ می شود که خیلی از افراد از این خرده فرهنگ در فرصت های منفی سوءاستفاده می کنند و به تزویر، ریا، دروغ و... پناه می برند و این خصوصیات ناشایست را در جامعه حاکم می کنند. بسیاری از گذشت ها و بخشش ها جنبه منفی دارد و افراد باید طبق قوانین لازم و با پیروی از آن دست به بخشش برخی افراد بزنند. از نکات مثبت بخشش و گذشت می توان به انسجام اجتماعی در حد وسیع جامعه اشاره کرد که پیوندهای اجتماعی را گسترش می دهد و سبب می شود اعضای خانواده و همچنین همکاران در محیط های کاری بیشتر با هم همدلی کنند و از حسادت و رفتارهای ناپسند اخلاقی دور باشند. بخشش هایی مانند رضایت پای چوبه دار یا بخشش فردی که خلاف کرده است زمانی معنا و مفهوم پیدا می کند که فرد شخصیتی قانون گریز نداشته باشد و صرفا به دلیل یک اشتباه غیرعمد مرتکب خطا و به حبس و مجازات دچار شده است. از دیدگاه جامعه شناسان افرادی که دارای معنویات هستند و هنوز معنویات در آن ها زنده است و حس معنوی درونی دارند اگر مرتکب جرمی شوند قطعا به آن جرم بازنمی گردند و آن رفتار ناپسند را تکرار نمی کنند از این رو بخشیدن حق این افراد به شمار می رود زیرا در اثر یک حادثه به این مصائب گرفتار شده اند. در محیط خانواده می توان گفت اگر بخشش در محیط خانواده به شکل یک الگوی رفتاری درآید قطعا کمتر شاهد طلاق، فرار فرزندان از خانه، قتل و همسرکشی و ضرب و شتم هستیم. اگر والدین در حق یکدیگر اصول بخشش را رعایت کنند فرزندان این آداب را می آموزند و در محیط های اجتماعی بدون پرخاش و خشونت رفتار می کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

این مرد جوان با وجود رضایت پنج زن که حتی خواستار ردمال هم نشده بودند به یک سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
دختری تنها
چندی قبل پسر جوانی سوار بر موتور در شرق تهران در حال پرسه زنی بود که ناگهان چشمش به کیف دستی دختری جوان در خیابانی خلوت افتاد.
پسر جوان در یک لحظه تصمیم به اجرای نقشه ای شوم گرفت و به آرامی خود را به کنار دختر جوان رساند و سپس در یک چشم برهم زدن اقدام به قاپیدن کیف دستی دختر جوان کرد و به سرعت پا به فرار گذاشت.
دختر جوان دقایقی شوکه شده بود و از ترس قادر به صحبت کردن نبود تا این که بغض اش شکست و با فریادهای دزد دزد از اهالی محل درخواست کمک کرد اما دیگر دیر شده بود واثری از سارق تک رو نبود.
پلیس وارد عمل شد
بدین ترتیب با اعلام این خبر تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند و در گام نخست در محل سرقت حضور یافتند و به بررسی دوربین های مداربسته در خیابان خلوت پرداختند.ماموران در تصاویر مشاهده کردند که پلاک موتور مخدوش است، تصویر واضحی از دزد موتور سوار به دست نیامد و تجسس های فنی در دستور کار ماموران قرار گرفت و این در حالی بود که سرقت های مشابه دیگری به ماموران گزارش می شد.
ماموران در گام بعدی دیگر طعمه های این سارق را که بیشتر زنان بودند هدف تحقیق قرار دادند و برای به دست آوردن یک سرنخ در محل های سرقت تجسس های میدانی را آغاز کردند.
بازداشت دزد تازه کار
تیم پلیسی مشخصات موتور سارق جوان را در اختیار تیم های گشت پلیس قرار داد و در گام بعدی با بررسی دوربین های سطح خیابان توانست تصویر سارق تک رو را به دست آورد.
بررسی عکس سارق جوان در بانک مجرمان سابقه دار به نتیجه ای نرسید و نشان از آن داشت که این دزد تازه کار است و هیچ سابقه سرقتی ندارد.
گشت زنی های پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران پسر جوانی را که در خیابان ها به صورت مرموز سوار بر موتورش در حال پرسهزنی بود مشاهده کردند که با توجه به مشخصات موتورش و لباس هایی که به تن داشت، آن ها احتمال دادند که این جوان همان سارق تازه کار است و به صورت نامحسوس وی را تحت نظر قرار دادند.
پسر جوان غافل از این که ماموران در تعقیبش هستند وقتی دید دختر جوانی وارد یک کوچه خلوت شد به سرعت به دنبالش رفت و ماموران نیز به تعقیبش پرداختند که در این صحنه پسر جوان دست به کیف قاپی زد اما وقتی دید کوچه بن بست است مسیرش را تغییر داد تا از سر کوچه فرار کند که خودروی پلیس را پیش روی خود دید و به ناچار خود را تسلیم ماموران کرد.
میلاد 31 ساله که راهی جز اعتراف نداشت ادعا کرد که مدتی است بیکار شده و نیاز به پول برای تامین هزینه های زندگی اش دارد و به همین دلیل دست به سرقت زده است.
دزدی به دلیل بیکاری
میلاد که جوان تازه کاری است ادعا می کند که راهی جز سرقت نداشتم و چندی قبل به خاطر یک روز بازداشت در کلانتری از کار بیکار شدم و به همین دلیل دیگر کسی به من کار نمی داد.
سابقه داری؟
یک بار به خاطر درگیری بازداشت شدم اما زندان نرفتم.
شغل؟
نگهبان یک شرکت خصوصی بودم.
چرا دزدی؟
چون از کار اخراج شدم.
چرا؟
چندی قبل در جلوی در خانه مان چند جوان شروع به بحث و درگیری لفظی با هم کردند که فحاشی هایشان داخل خانه شنیده می شد و بچه ام نیز با تعجب به این ناسزاگویی ها گوش می کرد که از پشت پنجره داد زدم که ساکت باشند و خانواده این جا زندگی می کند که یکی از آن جوان ها به من فحاشی کرد. عصبانی شدم و از خانه بیرون آمدم و با یک چوب دستی به سمت پسر جوان رفتم و با آن ها درگیر شدم که در این درگیری هم کتک خوردم هم کتک زدم تا این که پلیس سر رسید و ما را بازداشت کرد.
چند روز در بازداشت بودی؟
پنج شنبه عصر دستگیر شدم و تا یک شنبه در بازداشت بودم و روز دوشنبه وقتی به اداره رفتم دیدم نامه اخراجم را زدند.
چرا اخراج؟
شرکت وضعیت مالی اش بد شده بود و فکر کنم به دنبال بهانه بودند که مرا اخراج کنند و وقتی پیگیر ماجرا شدم گفتند چون سابقه دار شدم دیگر نمی توانم در شرکت کار کنم. سابقه من کیفری نبود که نقشی در کارم داشته باشد و دزدی هم نکرده بودم، فقط یک درگیری بود اما همین باعث شد تا اخراج شوم.
به دنبال کار رفتی؟
بله، چند جا برای کار رفتم اما خبری نبود و حتی چند روز در یک پیک موتوری کار کردم اما نمیتوانستم هزینه زن و بچه ام را بپردازم.
چطور به فکر دزدی افتادی؟
یک روز در خیابان منتظر بودم تا شاید بتوانم با موتور مسافرکشی کنم اما هیچ خبری نشد و حتی در سر چهارراه هم باندبازی است و نمیگذارند کسی جز خودشان با موتور مسافرکشی کند، به همین دلیل در حال پرسهزنی در خیابان بودم و برای رفتن به خانه نیاز به پول داشتم که ناگهان کیف دستی زن جوانی مرا وسوسه کرد و در یک لحظه اقدام به قاپیدن کیف زن جوان کردم که پس از آن تصمیم به کیف قاپی گرفتم.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
نمی دانم، ولی تصمیم داشتم کمی پول به دست بیاورم تا یک کارراه بیندازم اما نشد.
حالا سابقه دار شدی چه کار می کنی؟
نمی دانم آزاد شوم چه اتفاقی می افتد و آیندهام چه می شود.
حرف آخر؟
پشیمانم و امیدوارم خانواده ام مرا ببخشند و اگر مرا اخراج نمی کردند هیچ وقت کارم به سرقت و زندان نمی کشید، فقط از مدیران می خواهم کمی ما را درک کنند و اگر کسی هم اشتباهی کرده است به این معنی نیست که او خلافکار است و حذفش کنند، دستمان را بگیرند که به فکر خلاف نیفتیم.بنا بر این گزارش، مردجوان که با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده بود با توجه به تایید حکم زندان با دستور قضایی روانه زندان شد.
تحلیل کارشناس
تصمیم های اشتباه
نسرین آقایی- جامعه شناس
تصمیم های اشتباه همیشه باعث کج راهه های زیادی شده است! یک تصمیم اشتباه همیشه از روی بی فکری یک شخص رخ نمی دهد به این معنا که عوامل مختلفی باعث می شود که تصمیم های اشتباه یکی پس از دیگری گرفته شود و به قول قدیمی ها بار کج به منزل نمی رسد. در این پرونده شاهد هستیم که تصمیم اشتباه در یک پروژه اقتصادی که در سطح کلان گرفته می شود باعث ورشکستگی یک کارگاه یا تولیدی یا هر بنگاه اقتصادی دیگر می شود و مدیران آن ها برای این که خود را نجات دهند با طرح های تعدیل نیرو یا اخراج به هر بهانه ای دومین اشتباه را مرتکب می شوند و مرد یا زنی را که تا آن زمان برای امرار معاش خانواده اش حقوق ماهانه داشت در شرایط بد اقتصادی قرار می دهند و بدتر این که خیلی از این مردان بیکار چون بیمه نبوده اند حتی بیمه بیکاری ندارند و حتی آن هایی که بیمه بیکاری دارند این میزان حقوق به اندازه ای کم است که باید برای درآمد خانواده خود راهی جایگزین کنند. نه همه بلکه برخی از این بیکارها باز تصمیم اشتباه می گیرند و همین کافی است پا به کج راهه بگذارند و در این صورت نه تنها نمی توانند مشکلات اقتصادی شان را حل کنند بلکه باعث بدترشدن اوضاع خانواده شان بعد از زندانی شدن شان می شوند. درباره دو اشتباه نخست که ناشی از شرایط حاکم در کشور و تحریم های شدید است باید کارشناسان دیگری نظر بدهند اما درباره بعد از اخراج یک کارگر از محل کارش باید دولت تمهیداتی در نظر بگیرد به این معنا که با نظارت دقیق بر کارگاه ها و بنگاه های اقتصادی از بیمه بودن همه کارکنانش مطمئن شود وبرای بعد از بیکاری یک شخص، تجدید نظر ویژه ای درباره جزئیات بیمه بیکاری داشته باشد تا خانواده ها از لحاظ اقتصادی آن هم ناگهانی در شرایط وحشتناکی قرار نگیرند و تصمیم های اشتباه اتخاذ نکنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

درگیری خونین
رسیدگی به این پرونده از بیستم اردیبهشتسال 96 به دنبال درگیری خونین در یک ساختمان در دستور کار مأموران کلانتری125 یوسفآباد قرار گرفت. شواهد نشان می داد مجید ۵۰ساله که مدیر عامل نشریه شمارش بود در جریان درگیری با مرد همسایه کشته شده است.تلاش برای ردیابی عامل جنایت که به محل نامعلومی گریخته بود آغاز شد و مهدی پنج ماه بعد در باغی در غرب تهران ردیابی و بازداشت شد.
در دادگاه
مهدی در شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که پدر و مادر و دو دختر مقتول برای وی حکم قصاص خواستند.
در آن جلسه برادر مقتول گفت: مهدی یک سوئیت غیرمجاز در پارکینگ ساخته بود و آن جا رفت و آمدهای مشکوک داشت و مشروب و مواد مخدر نیز مصرف میکرد. از آن جایی که برادرم، دو دختر نوجوان داشت این قضیه برایش مهم بود به همین دلیل بارها به او تذکر داده بود تا آن سوئیت را خراب کند. اما او توجهی نداشت تا این که برادرم از او شکایت کرد و روز حادثه متهم با دیدن برگه شکایت عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد.
وی ادامه داد: بعد از شروع دعوا برادرم بامن تماس گرفت و درخواست کمک کرد. وقتی خودم را به آن جا رساندم همسر برادرم حال خوبی نداشت که ما مجبور شدیم با اورژانس تماس بگیریم.
وی ادامه داد: در راه پله منتظر اورژانس بودیم که مهدی بار دیگر دعوا را شروع و با قمه حمله کرد. او یک ضربه به سرم زد و در حالی که روی زمین افتادهبودم برادر و برادرزادهاش نیز به طرفم آمدند و سه نفری مرا کتک زدند. برادرم مجید با دیدن این صحنه سراسیمه از پلهها پایین آمد ولی مهدی با دیدن او چاقویی را که در دستش بود در سینه برادرم فرو برد و با یک موتور فرار کرد.
سپس متهم به دفاع ایستاد و گفت: آن روز بعد از این که با مقتول درگیر شدم به سوئیتم رفتم و طبق عادت مشروب خوردم. بعد به مغازه برادرم رفتم و با کارگرش شیشه کشیدم. در همین حین مقتول تماس گرفت وتهدیدم کرد ماشین ۴۰میلیونیام را خرد میکند. با شنیدن این حرف عصبانی شدم و بلافاصله به خانه برگشتم و با مقتول درگیر شدم. من با قمه زانتیای مجید را تخریب کردم اما قصد کشتن او را نداشتم که چاقو ناخواسته به سینه اش فرو رفت.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده مهدی را به قصاص ،پرداخت دیه و پنج سال زندان محکوم کردند.
جلب رضایت با دیه میلیاردی
این حکم در شعبه 2 دیوان عالی کشور مهر تایید خورده و قطعی شده بود که وی توانست با پرداخت دیه میلیاردی رضایت اولیای دم را جلب کند و از قصاص رهایی یابد.
وی دیروز از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
مهدی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من واقعا با مرد همسایه خصومتی نداشتم. مشروب خورده و شیشه مصرف کرده بودم که با او درگیر شدم و نمی دانم چاقو چطور به سینه اش فرو رفت. او تهدید کرده بود ماشینم را تخریب می کند. به همین دلیل کنترل اعصابم را از دست دادم. من با پرداخت دیه میلیاردی رضایت اولیای دم را جلب کردم و حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.من واقعا پشیمانم و می دانم اشتباه بزرگی مرتکب شده ام.
وی ادامه داد: من بعد از قتل از ترسم فرار کردم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

این متهم به دلیل ناتوانی در پرداخت دیه دوسال در زندان ماند و دیروز درخواست اعسار را مطرح کرد. رسیدگی به این پرونده به دنبال شلیک یک مرد معتاد به نام حسن در روستای آبسرد دماوند آغاز شد.وی که نمیخواست به کمپ ترک اعتیاد منتقل شود با تفنگ شکاری دست به شلیک زد که تیر خوشه ای در بدن مرد همسایه به نام بهرام نشست.وی که به بیمارستان منتقل شده بود به طور معجزهآسایی زنده ماند اما صدمات جدی دید. بهرام پس از ترخیص از بیمارستان از حسن شکایت کرد و حسن پس از محاکمه به پرداخت ۴۰۰ میلیون تومان دیه محکوم شد. حکم صادر شده در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد اما چون حسن توان پرداخت دیه را نداشت در زندان ماند و طی نامهای به قضات دادگاه درخواست اعسار را مطرح کرد.
حسن 35 ساله دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت : من سال ها قبل به دام اعتیاد افتادم و خانواده ام از این ماجرا ناراحت بودند و می خواستند هر طور شده مرا به کمپ ترک اعتیاد منتقل کنند اما من که متوجه ماجرا شده بودم در اوج عصبانیت تفنگ شکاری را که در خانه داشتم برداشتم و به سمت آمبولانسی که قرار بود با آن به کمپ ترک اعتیاد منتقل شوم شلیک کردم. همان زمان بهرام که همسایه مان بود و صدای شلیک گلوله را شنیده بود از خانه اش بیرون آمد و به سمت من حرکت کرد اما من چون تحت تاثیر مواد مخدر حال طبیعی نداشتم به سمت او شلیک کردم،تیر شلیک شده از نوع خوشه ای بود که در بدن بهرام منفجر شد و به او آسیب جدی رساند.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد : من در زندان مواد مخدر را کنار گذاشتم و پاک شدم. اما توان پرداخت دیه را ندارم.من در زندان چندین حرفه یاد گرفته ام که اگر آزاد شوم کار میکنم و دیه بهرام را میدهم.حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم تا با درخواست تقسیط دیه موافقت کنند.من واقعا پشیمانم و می دانم اشتباه بزرگی مرتکب شده ام.
با پایان اظهارات این متهم قضات وارد شور شدند تا درباره درخواست وی اظهارنظر کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رسیدگی به این پرونده از سه ماه قبل به دنبال شکایت یک زن جوان به نام سپیده آغاز شد.وی که به پلیس آگاهی تهران رفته بود پرده از سرنوشت تکان دهنده خودش برداشت.
سپیده از راننده شیطان صفت یک پژوپرشیا شکایت کرد و گفت: دیروز به عنوان مسافر در حوالی متروی پایانه مسافربری جنوب سوار یک پژو پرشیا شدم تا به محل کارم بروم. اما راننده که مرد ۳۵ ساله ای بود مرا به سمت جاده حسن آباد قم برد.او می خواست مرا آزار دهد که مقاومت کردم و او مرا به شدت کتک زد.او حتی مرا تهدید به مرگ کرد ولی من به سختی توانستم خودم را از شیشه ماشین به بیرون پرت کنم.همان زمان چند راننده خودروی عبوری به کمکم آمدند و مرا به بیمارستان منتقل کردند.
وی در تجسس های پلیسی نشانی های راننده جوان را به پلیس ارائه داد و پلیس در نخستین گام از تحقیقات تصویر چندین متهم سابقهدار را به سپیده نشان داد تا این که زن جوان توانست یکی از آن ها را به نام سعید شناسایی کند.
سعید چندین سابقه دعوا و درگیری در پرونده اش داشت و مدتی قبل از زندان آزاد شده بود.
با اطلاعاتی که زن جوان به پلیس داد سعید ردیابی و بازداشت شد اما ادعا کرد دست به آدمربایی نزده است.
در حالی که تحقیقات درباره این پرونده ادامه داشت، سه زن دیگر نیز که در پژوی دودی مرد شیطانصفت به تله افتاده بودند شکایت های مشابهی را به پلیس ارائه دادند و در مواجهه حضوری سعید را شناسایی کردند.
آن ها گفتند: ما به عنوان مسافر در حوالی متروی پایانه مسافربری جنوب سوار پژو پرشیا شدیم اما راننده ما را به حوالی جاده قم برد و آن جا آزارمان داد.
با تکمیل تحقیقات پلیسی، پرونده برای رسیدگی به اتهام آدم ربایی و آزار چهار زن جوان به شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا راننده شیطان صفت به زودی محاکمه شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دختر دانش آموزی در پارک سرخه حصار به دام پنج پسر شیطان صفت افتاد. پسر جوانی که متهم است پس از ربودن دختر نوجوان در مسیر مدرسه وی را به همراه چهار نفر از دوستان فراری اش آزار داده دیروز پای میز محاکمه ایستاد. اوایل مهرماه امسال دختر دانش آموزی به نام ملیکا در حالی که آشفته و پریشان بود به همراه مادرش به پلیس آگاهی تهران رفت و از پنج پسر که وی را آزار داده بودند شکایت کرد. دختر نوجوان به ماموران گفت: چند روز قبل با پسر همسایه مان به نام آریا آشنا شدم. او شماره تلفنش را به من داد و چند بار با او تماس گرفتم.آریا به من ابراز علاقه و از من دعوت کرد تا با هم برای تفریح به پارک سرخه حصار برویم.
به همین دلیل او با پراید مقابل مدرسه دنبالم آمد و با هم به پارک سرخه حصار رفتیم اما آن جا با چهار نفر از دوستان آریا روبه رو شدم. آن ها مرا در محلی خلوت از پارک به دام انداختند و پنج نفری آزارم دادند. با این شکایت ،دختر نوجوان به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان آزار و اذیت وی را تایید کردند. با اظهار نظر کارشناسان پزشکی قانونی آریا 22 ساله ردیابی و بازداشت شد اما چهار همدست وی گریختند و پلیس ردی از آن ها به دست نیاورد. بدین ترتیب آریا دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پشت درهای بسته و غیر علنی محاکمه شد. در این جلسه دختر نوجوان برای متهمان اشد مجازات خواست و در حالی که اشک می ریخت با اشاره به متهم گفت: این پسر با حرف هایش مرا فریب داد و با ماشین مقابل مدرسه دنبالم آمد و مرا به پارک جنگلی سرخه حصار کشاند اما آن جا خودش و دوستانش بدون توجه به التماس هایم مرا آزار دادند.به همین دلیل برای آن ها تقاضای مجازات دارم. سپس آریا که از زندان به دادگاه منتقل شده بود در جایگاه ویژه ایستاد و گفت : قبول دارم با پراید ملیکا را به پارک جنگلی بردم اما من او را آزار ندادم.دوستانم که فراری هستند او را آزار دادند اما همه جرم های آن ها گردن من افتاده و پلیس ردی از آن ها به دست نیاورده است. وی در حالی که به پای دختر نوجوان افتاده بود به او التماس کرد تا از اشتباهش گذشت کند و وی را ببخشد. با پذیرفته نشدن درخواست از سوی ملیکا و مادرش قضات وارد شور شدند تا برای پسر شیطان صفت حکم صادر کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
.jpg)