
مرد با چهرهای غمگین در دادگاه راه می رفت. روی چهره در هم رفته صورتش جای چند خراش به چشم میخورد و زیر لب با خودش حرف میزد: چه غلطی کردم، چه اشتباهی کردم، با دست خودم چه بلایی سر خودم آوردم. آخه آدم این قدر احمق میشه؟! مرد کناری ایستاد. هنوز انگار با خودش دعوا داشت. -طاهره دست از سر من بردار. من زن نمیخوام-داداش از این حرفا همه میزنن. آدم به فکرتون باشه میگید نمیخوام دخالت نکن، به فکرتون هم نباشه میگید فقط سرش به زندگی خودشه. مادر نگاهی به طاهره کرد. لبخندی زد: مادرجون، حمید خجالتیه! تو کار خودت رو بکن. حمید درست هفته بعد با خواهر ومادرش راه افتاد برای خواستگاری. مریم غریبه نبود. از فامیل دور بود. یکی، دوباری قبلاً او را در مراسم عزا و عروسی فامیل دیده بود اما به او علاقهای پیدا نکرده بود. پدر مریم بدون هیچ سؤالی خیلی راحت او را برای دامادیاش قبول کرد. مادر و خواهر خودش هم بدون این که از او سؤالی بکنند، دختر را برایش در نظر گرفتند و او با وجود مخالفت ناچار سرسفره عقد نشست.- مریم این چه رفتاریه ؟ چرا با مردم دعوا داری؟ - وا! خب هر کس یه طوری عمل میکنه. اصلاً من دیگه باهات بیرون نمیام. حمید بعد از اولین باری که با مریم بیرون رفت، عصبانی به خانه خواهرش رفت، این آشی بود که او در کاسهاش ریخته بود: آبجی! چرا با من دشمنی کردی. این زن با همه دعوا داره، نمیشه باهاش حرف زد. خودت کردی. خودت هم تمومش کن. داداش سخت نگیر. مریم فقط ۱۸سال داره، صبر کن بعد از عروسی درست میشه. شش ماه بعد حمید بساط عروسی را راه انداخت و مریم را به خانهاش آورد. مریم از همان روز اول با حمید دعوا داشت. مریم به من بگو چه مرگته؟ چرا پاچه میگیری؟ چرا با همه میجنگی، مگه از چیزی رنج میبری... - نه تو مشکل روحی داری، برو دکتر. به من نگو دیوانه. وقتی حمید خودش را از زیر ضربات مشت و لگد وچنگال مریم بیرون آورد، به فکر فرو رفت. چرا مریم این طور بود. مادرش گفت: بیشتر به او محبت کن شاید دلش برای خانوادهاش تنگ میشه. حمید تصمیم گرفت مریم را بیرون ببرد وهر چیزی که میخواهد، برایش بخرد.-حمید میخواهم این سرویس طلا رو برام بخری. -مریم چندماه از ازدواجمون می گذره، من تازه برات طلا خریدم. لباس و خرده ریز بردار.- پس بریم آن لباس را برام بخر. -باشه. -حمید من رنگ مشکی میخوام. - ولی فکر کنم رنگ روشن برداری بهتر باشه. حمید در حیرت یک دفعه دید زنش به او حمله کرد. مریم در حالی که بلند بلند به او فحش میداد، گفت: تو چکارهای که نظر میدی. تو فقط پول بده! وگرنه پدرت رو در میارم. چندعابر پیاده جلو آمدند و آن دو را از هم جدا کردند. حمید در میان مردم احساس کرد از خجالت آب میشود. در همان خیابان از مریم جدا شد و خودش را به یک تاکسی رساند. آقا دربست! تاکسی نگه داشت. دادگاه خانواده! آقای قاضی! زنم دیوانه است. نجاتم بدهید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دو شبح با پرسه زنی در خیابان های تهران به شکارهای خاموش دست می زدند.
ساعت 22 شامگاه چهارم آبان امسال زنی با پلیس 110 تماس گرفت واعلام کرد که خودرو و اموالش توسط دو مرد جوان که مسافرش بودند، سرقت شده است.
این زن در پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران به افسر تحقیق گفت: با ماشین شخصی ام مسافر کشی می کنم و ساعت 22 چهارم آبان ماه، دو مرد جوان را به مقصد اتوبان یادگار امام (ره) سوار بر خودرویم کردم. در طول مسیر با تهدید مسافران مجبور به توقف خودرو شدم و دو مسافر جوان خودرو و پول هایی را که داخل آن بود، سرقت کردند و به سرعت از محل گریختند.
تحقیقات برای کشف خودروی سرقتی و شناسایی سارقان ادامه داشت تا این که روز پنجم آبان ماه ماموران گشت کلانتری 12نسیم شهر بهارستان، هنگام گشت زنی در محدوده کلانتری موفق به کشف خودروی سرقتی شدند و هر دو دزد به نام های «رضا» 32 ساله و «قادر» 34 ساله را دستگیر کردند.
این دزدها به 40 سرقت با همکاری یکدیگر در طول شش ماه اخیر اعتراف و اظهار کردند: به اتفاق هم در محدوده های غرب تهران پرسه می زدیم و به عنوان مسافر سواربر خودروها می شدیم، سپس با تهدید رانندگان، اموال شان را سرقت می کردیم و اموال سرقتی را به افرادی در محدوده فرحزاد می فروختیم و پول آن را صرف خرید مواد مخدر و هزینه های زندگی می کردیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

قتل دختر جوان در خانه
عصر هفتم شهریور سال ۹۷ دختر ۳۰ سالهای به نام سپیده با پلیس تماس گرفت و از کشته شدن خواهر ۲۸ ساله اش به نام لیلا خبر داد. وقتی ماموران به خانه آن ها رفتند، با جسد کبود لیلا روبه رو شدند که با پیچیده شدن طناب دور گردنش خفه شده بود.خواهر بزرگ وی در حالی که اشک می ریخت به مأموران گفت: محرم بود و من برای دیدن دسته های عزاداری از خانه بیرون رفته بودم .اما وقتی به خانه برگشتم خواهرم در را باز نکرد .من که نگران شده بودم با برادرم تماس گرفتم. من و برادرم قفل در را شکستیم و پس از وارد شدن به خانه با پیکر لیلا روبه رو شدیم .یک نفر به خانه مان دستبرد زده و پس از قتل خواهرم موبایل او را دزدیده است .
اعتراف به قتل خواهر
به دنبال اظهارات دختر جوان پلیس به تحقیق پرداخت و دریافت که دو خواهر بعد از مرگ پدر و مادرشان با هم در خانه مجردی زندگی می کردند و چون سپیده به مواد مخدر معتاد بود، آن ها از مدتها قبل با یکدیگر اختلاف داشتند .با افشای این ماجرا فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفت وسپیده بازداشت شد. وی به اجیر کردن یک آدمکش برای قتل خواهرش اعتراف کرد و گفت: لیلا معتاد بود و با رفتارهایش مرا خسته کرده بود. او حقوق پدرم را می گرفت و خرج مواد می کرد. سر همین موضوع مدام با هم درگیر بودیم به همین دلیل سراغ یکی از بچه های قدیمی محل که معتاد بود رفتم و برای قتل خواهرم از او کمک خواستم. من به مهران پول دادم تا خواهرم را بکشد. به دنبال اظهارات دختر جوان، مهران ۳۷ ساله که معتاد بود، ردیابی و بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد .بدین ترتیب آن ها دیروز در شعبه 7 دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند .
در دادگاه
در ابتدای جلسه برادر و خواهر قربانی برای مهران حکم قصاص خواستند . برادر قربانی با اشاره به متهم گفت : این مرد آبروی ما را در محل برد.من حتی اگر پولی برای پرداخت تفاضل دیه نداشته باشم گدایی می کنم تا خون خواهرم پایمال نشود.من برای مهران قصاص می خواهم .
سپس مهران در جایگاه ویژه ایستاد. وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من از سال ها قبل دو خواهر را می شناختم و می دانستم بعد از فوت پدر و مادرشان با هم زندگی میکنند. سپیده که می دانست معتاد هستم و بعضی شب ها را در پارک می خوابم یک روز به سراغم آمد و به من پیشنهاد داد در عوض دریافت ۵ میلیون تومان خواهرش را بکشم. من هم قبول کردم .سپیده سه میلیون تومان نقد به من داد . من آن روز شیشه کشیده بودم که مقابل خانه آن ها رفتم . طبق نقشه سپیده در خانه را برایم باز گذاشت .او از قبل طنابی را تهیه و در خانه مخفی کرده بود .من وارد خانه شدم و با طناب لیلا را خفه کردم، سپس موبایل او را برداشتم اما چند روز بعد آن را تحویل خواهرش دادم. من پولی از خانه آن ها سرقت نکردم .
ادعای جدید
سپس سپیده منکر اتهام معاونت در قتل شد و ادعای جدیدی را مطرح کرد .وی گفت : من به خاطر تهدیدهای مهران به معاونت در قتل اعتراف کردم و گفتم من دستور قتل خواهرم را صادر کرده بودم.اما حالا میگویم بی گناهم .مهران در غیاب من وارد خانه مان شد و موبایل خواهرم و مقداری پول دزدید و او را کشت و با دروغگویی هایش پای مرا نیز به این پرونده کشاند.بنابه این گزارش، با پایان جلسه ،قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مردی سوار بر خودروی یک زن توطئه ای چید تا زنان مسافر را به دام بکشد.
این مرد وقتی طعمه هایش حاضر به جابه جایی طلاهایشان با شمش های تقلبی نمی شدند، با تهدید چاقو طلاهای زنان را در شرق تهران سرقت می کرد. 11 مهر امسال زن جوانی خود را به کلانتری 106 نامجو رساند و پرده از سرقت خشن راننده مسافرکشی برداشت.
خیلی زود با دستور قضایی تیمی از پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند.
در این مرحله زن جوان به کارآگاهان گفت: ساعت 14 دهم مهر برای رفتن به خانه خواهرم، سوار یک پژو 405 نقره ای شدم. راننده که مردی 50 ساله بود در مسیر به من چند شمش طلا نشان داد و گفت که قصد معاوضه شمش ها را با طلاهای همراهم دارد و به من پیشنهاد داد اگر موافقم طلاهایم را به او بدهم و در عوض یک عدد از شمش ها را بگیرم. من که به رفتار او مشکوک شده بودم از این کار امتناع کردم.
وی افزود: در ادامه مسیر به یک مکان خلوت رسیدیم و راننده خودرو را نگه داشت و رو به من کرد و با پرخاش و تهدید چاقو گفت که طلاهایم را به او بدهم، من هم برای حفظ جانم این کار را کردم و طلاهایم را به ارزش حدود 10 میلیون تومان به او دادم. سپس با پیاده کردن من از خودرو با سرعت متواری شد و من موفق شدم شماره پلاک خودرو را یادداشت کنم.
کارآگاهان در گام اول تحقیقات موفق به شناسایی زنی شدند که صاحب خودروی پژو 405 است و با دستور دادیار شعبه اول دادسرای ناحیه 15 وی تحت تحقیق قرار گرفت.این زن ادعا کرد خودرویش را در اختیار یکی از بستگانش به نام علیرضا 50 ساله قرار داده است تا برایش بفروشد.
درحالی که فاش شده بود علیرضا بارها زندانی شده است، هنگامی که وی در حال خروج از خانهاش بود دستگیر شد و در بازجویی ها با اعتراف به سرقت طلاهای زن مسافر به پنج سرقت سریالی دیگر در محدوده شرق تهران و محله نظام آباد اعتراف کرد.
بنابه این گزارش، تحقیقات برای رازگشایی از دیگر سرقت های این مرد پلید ادامه دارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

این مرد دیروز در دادگاه از خود دفاع کرد و جنایت را ناخواسته دانست.
دهم بهمن سال ۹۷ درگیری خونین در یکی از خیابان های جردن به پلیس تهران مخابره شد.
شواهد نشان می داد راننده یک پژو ۲۰۶ پس از درگیری با سه پسر یکی از آن ها را با ضربه چاقو کشته و گریخته است.
پلیس پس از بررسی فیلم ضبط شده در دوربین های مداربسته، پلاک خودروی قاتل فراری را به دست آورد و به ردیابی راننده پرداخت .
در حالی که تحقیقات در این زمینه آغاز شده بود، روشن شد راننده پژو ۲۰۶ خودرو را به صورت وکالتی فروخته است و قصد خروج از کشور را دارد .
ماموران پلیس با اطلاعاتی که از شاهدان گرفته بودند، به ردیابی قاتل فراری پرداختند و قبل از این که بتواند ایران را ترک کند او را در مرز باکو دستگیر کردند.
سپس بیژن 30 ساله به درگیری خونین اعتراف کرد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت .
وی دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .
در ابتدای جلسه مادر قربانی در حالی که اشک می ریخت، برای قاتل پسرش حکم قصاص خواست.
وی گفت: پسرم تکیه گاه من و دخترم بود. بعد از کشته شدن او، دخترم به بیماری اعصاب مبتلا شده است و تحت درمان قرار دارد . من ۱۵ سال کار کردم و با سختی زیاد توانستم کامیار را بزرگ کنم اما این پسر بی رحمانه او را کشت .من برایش حکم قصاص می خواهم.
سپس بیژن در جایگاه ویژه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن روز همراه دختر خاله ام فریبا برای تفریح بیرون رفته بودیم. من از ماشین پیاده شدم تا خرید کنم .وقتی دوباره سوار ماشین شدم متوجه شدم دختر خاله ام از طریق موبایل با یک پسر جوان تماس تصویری گرفته است. در همین هنگام بین من و دخترخاله ام بحث به وجود آمد و این درحالی بود که رهگذران این صحنه را می دیدند.
وی افزود: درحالی که درگیری مان بالا گرفته بود، چند پسر آمدند و پرسیدند: چرا با هم دعوا می کنید؟ به آن ها گفتم که دعوا فامیلی است و دخالت نکنند اما دست از سرمان برنداشتند و بین مان درگیری رخ داد. من اصلا کامیار را نمی شناختم و قصدی برای قتل او نداشتم. آن ها به سمت من حمله کردند و مرا کتک زدند. من که تنها بودم از داخل ماشینم چاقوی آشپزخانه را برداشتم و در این درگیری یک ضربه به گردن کامیار زدم.
وی ادامه داد: من واقعا قصد کشتن آن پسر جوان را نداشتم، او و دوستانش به من حمله کرده بودند. وقتی کامیار خون آلود روی زمین افتاد ترسیدم و با ماشین فرار کردم .من همان موقع تصمیم گرفتم از کشور خارج شوم. به همین دلیل به آذربایجان رفتم و مادرم وکالتی ماشینم را فروخت تا برایم پول بفرستد.
سپس مادر وی که با وثیقه آزاد بود، به اتهام مساعدت در فراری دادن فرزندش در جایگاه ویژه ایستاد و گفت : وقتی فهمیدم پسرم قصد دارد از کشور خارج شود، فوری ماشین او و مقداری طلا را فروختم تا برایش پول فراهم کنم .من نمی خواستم پسرم در کشور غریب بدون پول بماند. من اصلا از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم.
بنابه این گزارش، با پایان اظهارات این زن،قضات وارد شور شدند و بیژن را به قصاص محکوم کردند. مادر وی نیز از اتهام معاونت در فراری دادن فرزندش تبرئه شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مرد جوان که یک کوهنورد است، وقتی پیش روی ماموران قرار گرفت گفت: من هر روز در مناطق مختلف کوهستانی در تهران کوهنوردی می کنم، امروز نیز همراه دوستانم در کوه های اطراف امامزاده داوود در حال بالا رفتن از کوه بودم که جسم سوخته ای شبیه انسان را ته دره مشاهده کردم و از روی کنجکاوی به آن جا رفتم که در نزدیکی سیل بند با جسد سوخته یک مرد روبه رو شدم.
ماموران با حضور در محل از صحت حرف های مرد کوهنورد اطمینان یافتند و همین کافی بود تا تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس ویژه قتل و تیم تشخیص هویت برای تحقیقات ویژه وارد عمل شوند.
تنها سرنخ در محل جنایت
کارآگاهان با حضور در صحنه جرم با جسد نیم سوخته پسر جوانی روبه رو شدند که لباس بیرون به تن و یک کفش کتانی مارک دار به پا داشت و در نزدیکی محل جنایت نیز یک بطری بنزین به دست آمد که با آن اقدام به آتش زدن جسد کرده بودند.
تیم جنایی در بررسی های دقیق تر پی بردند که پسر جوان ابتدا با پنج ضربه چاقو به قتل رسیده و عاملان جنایت برای پنهان نگه داشتن سرنخ ها جسد را آتش زده اند.
کارآگاهان در این مرحله ماموریت یافتند که ابتدا هویت و خانواده جوان ناشناس را پیدا کنند و در بررسی ها چند کارت سوخته بانکی از داخل لباس وی به دست آوردند و همچنین در تن پیمایی جسد با یک خالکوبی روی دست چپ رو به رو شدند که نوشته شده بود «فقط برای تو».
نخستین مظنون
کارآگاهان در همان دقایق ابتدایی در نزدیکی محل جنایت با یک خودروی پژو 206 در کنار جاده امامزاده داوود روبه رو شدند که بنزین تمام کرده بود و از صبح در کنار جاده و در نزدیکی محل پیدا شدن جسد پارک شده بود.
بدین ترتیب ماموران با بررسی شماره پلاک خودرو موفق شدند صاحب خودرو را که مرد جوانی در شهر همدان بود شناسایی کنند.مرد جوان در تماس تلفنی ادعا کرد که خودرویش در اختیار برادرش به نام بهرام است. کارآگاهان تحقیقات را برای دستگیری بهرام آغاز کردند و پس از چند ساعت این مرد در نزدیکی امامزاده داوود دستگیر شد.
بهرام وقتی در برابر ماموران قرار گرفت، گفت: من یک معلم هستم و برای انجام کارهای اداری با خودروی برادرم به تهران آمدم، پس از پایان کارهایم تصمیم گرفتم به امامزاده داوود بروم که در آن جا وقتی از کوه پایین آمدم متوجه شدم خودروی برادرم به سرقت رفته و تا خواستم به کلانتری بروم و از ماجرای سرقت خبر بدهم دستگیر شدم.
ماموران در کاوشگری های فنی و پلیسی به حرف های معلم جوان اطمینان یافتند و تحقیقات برای شناسایی جسد پسر جوان آغاز شد.
شناسایی خانواده قربانی جنایت
کارآگاهان در این مرحله به سراغ پرونده های افراد گم شده رفتند و پس از دو روز با یک خانواده که ناپدید شدن پسرشان را به پلیس اطلاع داده بودند روبه رو شدند و تصاویر کتانی گران قیمت و متن خالکوبی روی دست چپ جسد کافی بود تا این خانواده پسرشان را شناسایی کنند.
سپس کارآگاهان تحقیقات پلیسی را برای شناسایی عاملان این جنایت آغاز کردند و در این مرحله خانواده پسر 25 ساله هدف تحقیق قرار گرفتند.
ماموران در این شاخه از تحقیقات پی بردند که پسر جوان چندی قبل با یک دختر 23 ساله آشنا شده و با هم در ارتباط بودند و تیم پلیسی برای رسیدن به یک سرنخ به سراغ دختر جوان رفتند که مشخص شد این دختر جوان از همان روز جنایت ناپدید شده است.
همین کافی بود تا تحقیقات روی شناسایی دختر جوان متمرکز شود و در تجسس های فنی و پلیسی، ماموران اطلاع یافتند که دختر جوان از چندی قبل با یک پسر افغان که در کشور سوئد است آشنا شده و با هم طرح دوستی ریخته اند.
در ادامه تیم پلیسی پی برد که دختر جوان چندی قبل با قربانی جنایت در ارتباط بوده و پس از پایان دوستی شان پسر جوان او را تهدید و ادعا کرده است که تصاویری از او دارد و با تهدید خواسته که این دختر به دوستی اش با پسر جوان ادامه دهد.
رقیب عشقی
کارآگاهان در تحقیقات گسترده و پلیسی با توجه به این که دختر جوان به صورت غیرقانونی از کشور خارج شده است احتمال می دهند که این دختر با یک نقشه قبلی، همراه با پسر افغان که به ایران سفر کرده بوده، پسر جوان را به محل جنایت کشانده و در ابتدا با ضربات چاقو او را به قتل رسانده و سپس برای پنهان ماندن این جنایت جسد را آتش زده اند.
بررسی ها نشان می دهد عاملان این جنایت که دختر جوان و پسر افغان هستند پس از جنایت و همان روز از مسیر غیرقانونی به کشور ترکیه سفر کرده اند.
بنا به این گزارش، تحقیقات پلیسی برای دستگیری دختر و پسر جوان که از کشور خارج شده اند در دستور کار پلیس قرار گرفته است.
تحلیل کارشناس
قربانیان انتشار تصاویر خصوصی
دکتر ابراهیم اندرخورا - جامعه شناس و استاد دانشگاه
در مواجهه با چنین چالش هایی، معمولا دو سوی این ارتباط درگیر مسائل و معضلاتی می شوند که برخی از آن ها قابل پیش بینی نیست و در بلندمدت خانواده و جامعه را تحت الشعاع قرار می دهد. ارزیابی ها و تحقیقات نشان می دهد فردی که اقدام به چنین کار زشتی می کند فارغ از دلایل منطقی و غیرمنطقی تاثیرگذار بر این اتفاق سعی در انتقام جویی کورکورانه دارد که برای مدتی محدود به اهداف شوم خود دست می یابد.
از آسیب هایی که می توان درباره افراد قربانی اشاره کرد، استرس، اضطراب و افسردگی های شدید است که ممکن است مرتکب تصمیمات آنی شوند و دست به قتل یا جنایت های هولناک خانوادگی بزنند.
برخی از این افراد قربانی غریبه ها می شوند، زیرا در فرصت های نامناسب تصاویر و فیلم های خصوصی شان به دست افراد غریبه افتاده که به خاطر سرگرمی و تفریح دست به انتشار آن ها زده اند و این افراد با اضطراب و استرس های شدیدی زندگی می کنند که پایان و سرانجام خوشی ندارد.
مردان به دلیل این که به لحاظ اخلاقی و شخصیتی دیداری هستند، اگر با چنین اتفاقاتی از سوی همسر خود رو به رو شوند تا مرز جنون پیش می روند و متاسفانه ممکن است دست به دگرکشی یا خودکشی بزنند.
اما زنان چون ویژگی های شخصیتی شان ذهنی و شنیداری است با لو رفتن تصاویر خصوصی همسرشان دچار اختلالات رفتاری و روانی می شوند و به دلیل حس تنفر و بیزاری ممکن است در درگیری های خانوادگی تصمیم به طلاق و جدایی بگیرند زیرا به آن ها خیانت شده است. بهم ریختگی های روانی و آشفتگی ذهنی این زنان و مردان را تا حدی پیش می برد که پرونده های جنایی هولناکی را رقم میزنند. رعایت اخلاق در حریم خصوصی جزو ضوابطی است که هر فردی باید در حق خود و دیگران رعایت کند. فراموش نشود شبکه های اجتماعی همان آپارتمان های شیشه ای هستند که هر فردی میتواند به همه جنبه های آن دسترسی پیدا کند در حالی که ما آن را حریم محرمانه میپنداریم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
.jpg)