به بهانه تجلیل از عبدالرحمن صفارپور، نویسنده «تصمیم کبری»
تعداد بازدید : 294
در جستوجوی نویسندگان نوستالژیهای مدرسه
گروه ادب و هنر- کتابهای فارسی مدرسه، یکی از اولین راههای آشنایی دانشآموزان با شعر و داستان و به طور کلی ادبیات فارسی هستند. دانشآموزان دهههای 50، 60، 70 و اوایل 80 در کتابهای درسیشان علاوه بر اشعار و متنهایی از ادبیات کلاسیک و معاصر، با داستانهایی خاطرهانگیز و شخصیتهایی محبوب و دوستداشتنی مواجه بودند که حال برایشان تبدیل به نوستالژی شدهاست؛ داستانهایی مانند «تصمیم کبری»، «کوکب خانم»، «حسنک کجایی» و... . امروز قرار است به مناسبت هفته کتاب، از عبدالرحمن صفارپور، خالق داستان «تصمیم کبری» که سالها در کتاب فارسی دوم دبستان جا خوش کرده بود، تجلیل شود. به همین مناسبت به سراغ داستانهای نوستالژیک کتابهای دبستان و نویسندگانشان رفتهایم.
تصمیم کبری
«روزی مادر کبری به او گفت: کبری جان! برو کتاب داستانت را بیاور و برایم بخوان». این شروع یکی از داستانهای خاطرهانگیز کتابهای درسی است؛ داستان دختری به نام کبری که وقتی با کتاب خیس و بارانخوردهاش روبهرو میشود، تصمیم میگیرد منظم باشد. این داستانِ نوستالژی را عبدالرحمن صفارپور نوشته است؛ نویسندهای که سالها مؤلف کتابهای آموزشی بوده و بیش از 200 عنوان کتاب دارد. بیشتر آثار صفارپور در انتشارات مدرسه به چاپ رسیده است. داستان «تصمیم کبری» سرانجام بعد از سالها، در دهه 80 از کتابهای درسی حذف شد.
خانواده آقای هاشمی
ماجراهای خانواده آقای هاشمی یکی دیگر از داستانهای محبوب کتابهای درسیِ دانشآموزانِ سالهای گذشته بود که استثنائاً در کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان گنجانده شده بود. این کتاب از ابتدا تا انتها ماجرای یک خانواده پنج نفره را که پدرشان کارمند اداره پست بود و از کازرون به نیشابور منتقل شده بود، روایت میکرد. کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان توسط غلامعلی حداد عادل به نگارش درآمد و در نهایت با تغییر این کتاب در سال 94، داستان خانواده آقای هاشمی هم حذف شد.
کوکب خانم
«کوکب خانم، مادر عباس زن پاکیزه و باسلیقهای است. او سطل شیر را همیشه در جای خنک نگاه میدارد. روی سطل پارچهای میاندازد تا گرد و خاک برآن ننشیند و پاکیزه بماند». اینها جملات آغازین یکی از محبوبترین داستانهای فارسی است که در سال 1357 وارد کتاب فارسی دوم دبستان شد؛ داستان زن پاکیزه و باسلیقه و مهماننوازی به نام کوکب خانم که به خوبی از عهده پذیرایی از مهمانانِ سرزدهاش برآمد. این داستانِ دوستداشتنی را که تا دهه 90 در کتابهای فارسی دبستان بود، محمدرضا انتظاریان نوشته است.
حسنک کجایی
«دیر وقت بود. خورشید به نوک کوههای مغرب نزدیک میشد اما از حسنک خبری نبود. گاو قهوهای رنگ سرش را از آخور بلند کرد و صدا کرد: «ما... ما... ما...». یعنی من گرسنهام، حسنک کجایی»؟ داستانِ مشهور و خاطرهانگیز «حسنک کجایی» توسط محمد پرنیان در سال 1349 نوشته و بعدها خلاصه آن وارد کتابهای درسی دبستان شد. تصویرگری این داستان را هم پرویز کلانتری، طراح و نقاش برجسته ایرانی بر عهده داشت. بعدها در سال 1387 حسن وارسته بر اساس این داستان نمایش نامهای را نوشت و روی صحنه برد. «حسنک کجایی» تا اواخر دهه 80 مهمان کتاب فارسی دوم دبستان بود و در دهه 90 از کتابها حذف شد و برای همیشه به خاطرهها پیوست.
چوپان دروغگو
«چوپانی گاه گاه بیسبب فریاد میکرد: گرگ آمد! گرگ آمد! مردم برای نجات دادن چوپان و گوسفندان به سوی او میدویدند اما چوپان میخندید و مردم میفهمیدند که دروغ گفته است». دانشآموزانِ قدیم محال است که شخصیت چوپان دروغگو و داستانش را فراموش کنند؛ چوپانی که عاقبت نتیجه دروغگوییاش را دید و پشیمانیاش سودی نداشت. جالب است بدانید اصل این داستان در افسانههای یونان باستان آمده است که با الهام از روایت هانری ریشه، شاعر فرانسوی قرن 18 میلادی به فارسی ترجمه شد و در کتاب فارسی دوم دبستانی جا گرفت.
دهقان فداکار
«در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن میکرد. دهی که ریزعلی در آن زندگی میکرد، نزدیک راهآهن بود». اَزبرعلی خواجوی مشهور به ریزعلی خواجوی یکی از شخصیتهای محبوب و واقعی بود که داستانِ فداکاری مثالزدنیاش در کتاب فارسی سوم دبستان آمده بود. در روز 16 آبان سال 1340 روزنامه اطلاعات با تیتر «یک واقعه حیرتآور در راهآهن تبریز» از فداکاری مردی خبر داد که سه روز پیش از آن جان مسافران قطار تبریز- تهران را از مرگ نجات داده بود. داستانِ این فداکاری که تا سالها در کتابهای درسی جا داشت، برای چند سالی از کتابها حذف شد و دوباره با تغییراتی در تصویرسازی به کتابها برگشت.