توکلی- ۹عضوباندخطرناک سرقت های مسلحانه درحالی درشرق کرمان(بم)دستگیرشدندکه اعضای این باند شبانه وبه صورت مسلحانه به برخی منازل مردم وارد می شدند و با ایجاد رعب ووحشت درمحل حادثه،اقدام به سرقت طلاوجواهرات می کردند. به گزارش خبرنگارما،دادستان بم پس ازدریافت گزارش هایی درخصوص سرقت های سریالی مسلحانه دربرخی شهرستان های شرقی استان کرمان،باتوجه به اهمیت ماجرا،بلافاصله رسیدگی به موضوع رادردستورکاردادستانی وپلیس قرار داد.درادامه باانجام اقدامات پلیسی توسط کارآگاهان پلیس آگاهی،اعضای این باند سرقت وعاملان دستبردهای شبانه شناسایی شدند که دستورات قضایی لازم برای دستگیری سارقان مسلح صادرشد.این گزارش حاکی است،ماموران پلیس دریک عملیات ضربتی و به صورت همزمان به محل اختفای سارقان در چندین نقطه مختلف حمله و ۹ عضواین باند خطرناک را با تدابیرخاص پلیسی وعملیات های غافلگیرانه دستگیرکردند. به این ترتیب به سرقت های سریالی مسلحانه طلاوجواهردرشرق کرمان پایان داده شد.قاضی محمد ضیاءالدینی دادستان بم ، پس از پایان عملیات دستگیری  این دزدان مسلح  گفت: اعضای این باند خشن  و خطرناک  شبانه و به صورت مسلحانه به  برخی منازل شهر وارد می شدند و با ایجاد ترس وارعاب اقدام به سرقت طلا و جواهرات مردم بی دفاع  می کردند.
 این مقام قضایی افزود:در این  زمینه و در بازرسی از مخفیگاه متهمان مسلح ، سه دستگاه خودرو به همراه مقادیری سلاح و تجهیزات نظامی از قبیل کلت کمری،اسلحه کلاشینکف،دستگاه شوکر،بیسیم و مقادیری فشنگ کشف و ضبط شده است.دادستان بم،ارزش ریالی طلاهای  کشف شده از این باند سرقت را میلیاردها ریال  ذکر و خاطر نشان کرد: با توجه به ترس و ارعاب ایجاد شده در بین مردم،رسیدگی به این پرونده به صورت ویژه و خارج از نوبت خواهد بودو قاضی ویژه ای نیز برای تسریع در رسیدگی به این پرونده تعیین شده است که  اشد مجازات در انتظار این افراد شرور خواهد بود.

سجادپور- پیکر نیمه جان دختر دو ساله ای که توسط یک زن ناشناس در مشهد ربوده شده بود در حالی کشف شد که آخرین نفس هایش را می کشید اما ...
به گزارش اختصاصی خراسان، این ماجرای هولناک شب جمعه گذشته زمانی در مشهد رقم خورد که مرد مسافری به همراه دختر کوچکش، نسخه به دست وارد داروخانه ای در خیابان شهید نواب صفوی شد. او دختر دو ساله اش را روی سنگفرش های داروخانه رها کرد و خود منتظر پیچیده شدن نسخه اش ماند. دقایقی بعد متصدی داروخانه نام مرد مسافر اهل قزوین را صدا زد و او به طرف صندوق رفت تا وجه خرید داروها را پرداخت کند. مرد جوان پلاستیک داروها را به دست گرفت و چشم هایش را داخل داروخانه چرخاند اما اثری از «یسنا» نبود. مرد نگران به بیرون از داروخانه پرید و مضطرب و حیران به هر سو می نگریست تا دختر دو ساله اش را پیدا کند ولی هیچ دختری حتی شبیه «یسنا» هم در آن نزدیکی حضور نداشت. مرد جوان که دیگر به یقین رسیده بود، نازدانه اش گم شده است با چشمانی اشکبار و وحشت زده از رهگذران و مغازه داران می پرسید که دختر کوچکی با لباس های رنگارنگ را ندیده اند؟! پاسخ های منفی، هر لحظه بر وحشت او می افزود و حیران و سرگردان داخل پیاده رو، کوچه های تنگ و باریک و حتی پشت ساختمان های نیمه ساز را جست وجو می کرد. وقتی دختر کوچک اش را نیافت در حالی که هنوز دستانش می لرزید و از شدت اضطراب توان نگه داشتن گوشی تلفن را هم نداشت با کمک شهروندان با سامانه 110 تماس گرفت و چند دقیقه بعد، خودروهای گشت انتظامی کلانتری شهید نواب صفوی، آژیرکشان مقابل داروخانه توقف کردند. مرد جوان در حالی که دیگر حتی نای حرف زدن نداشت و خود را سرزنش می کرد که چرا دست دختر خردسالش را در هیاهوی امور روزمره رها کرده است، به تشریح خلاصه ای از جریان گم شدن «یسنا» پرداخت و افزود: اکنون نمی دانم چگونه این موضوع را برای دیگر اعضای خانواده ام بازگو کنم! آیا آن ها تحمل شنیدن این ماجرای تلخ را خواهند داشت!...
به گزارش خراسان، نیروهای انتظامی پس از دعوت به آرامش مرد جوان و ارائه آموزش های لازم در صورت تماس احتمالی آدم ربایان، بلافاصله وارد عمل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و با صدور دستور شبانه ای از سوی سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) گروه های ویژه ای از چند کلانتری به همراه گشت های پیاده و موتوری به حالت آماده باش درآمدند تا بررسی های کارشناس را با فرماندهی و نظارت مستقیم سرهنگ عباس صارمی ساداتی (رئیس پلیس مشهد) ادامه دهند.
فرمانده انتظامی مشهد درباره چگونگی وقوع این حادثه تلخ و عملیات گسترده شبانه پلیس به خراسان گفت: به دنبال گزارش این حادثه به پلیس و تحقیقات مقدماتی نیروهای انتظامی، ماجرای آدم ربایی محرز شد چرا که در بررسی های میدانی و ترافیکی نیروهای کلانتری که تا سپیده دم طول کشید، شواهدی از ردپای یک زن به میان آمد که نشان می داد زن جوانی با یک چادر گل دار در حال تردد بوده که دختر بچه دو ساله را زیر چادرش گرفته و او را به مکان نامعلومی برده است اما چهره این زن پنهان بود! سرهنگ صارمی ساداتی افزود: با توجه به تاکید فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی، بلافاصله چند گروه عملیاتی کارآزموده به تجزیه و تحلیل سرنخ های موجود پرداختند و ردزنی های اطلاعاتی را ادامه دادند. فرضیه قوی تر آن بود که با توجه به پوشش کهنه و مندرس زن جوان او باید یکی از افراد آلوده به مواد مخدر باشد که در همان اطراف زندگی می کند!
بنابراین تحقیقات گسترده با رصدهای اطلاعاتی ادامه داشت تا این که چند ساعت بعد نیروهای گشت کلانتری مصلی که در بخش دیگری از شهر وارد عملیات شده بودند، پیکر نیمه جان دختر خردسالی را درون چمن های فضای سبز میدان عدالت مشاهده کردند که آخرین نفس هایش را می کشید. رئیس پلیس مشهد اضافه کرد: نیروهای عملیاتی به سوی دخترک شتافتند و زمانی که با نبض های کند او روبه رو شدند، بی درنگ دختربچه را به مرکز درمانی رساندند. کادر پزشکی در آن ساعت از شب، عملیات احیا را آغاز کردند تا  این که خبری خوش لبخند را بر لبان نیروهای پلیس نشاند، «دختر بچه از مرگ حتمی نجات یافت».
مقام ارشد انتظامی مشهد ادامه داد: وقتی مشخص شد که دختر نجات یافته همان «یسنا» دختر دو ساله مرد قزوینی است، بلافاصله نیروهای انتظامی باوی تماس گرفتند و این گونه مرد مسافر، دخترش را که از مرگ نجات یافته بود، در آغوش کشید اما عملیات پلیس پایان نیافت چرا که پزشکان از مسمومیت دختربچه سخن گفتند و از سوی دیگر هنوز آدم ربا در چنگ قانون گرفتار نشده بود.
سرهنگ عباس صارمی ساداتی تصریح کرد: با توجه به اهمیت موضوع، گروه های عملیاتی همچنان به فعالیت های خود ادامه دادند تا این که مشخص شد زن آدم ربا، گاهی در خیابان شهید نواب صفوی تردد دارد بنابراین شاخه ای از عملیات به بولوار شهید نواب صفوی کشید تا این که شب گذشته با توجه به مشخصاتی که نیروهای انتظامی از زن جوان داشتند با همکاری اهالی و مغازه داران محلی موفق شدند او را هنگام گدایی دستگیر کنند و به مقر انتظامی انتقال دهند.
این مقام انتظامی خاطرنشان کرد: زن 32 ساله که تبعه یکی از کشورهای همسایه است، در بازجویی ها به صراحت ربودن دختر بچه دوساله را پذیرفت. این زن که اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد، مدعی شد «به خاطر اعتیادم هنوز نمی دانم چه کار کرده ام! من دختربچه را ربودم ولی وقتی او را به خانه بردم خیلی سروصدا و گریه می کرد من هم برای آن که او را وادار به سکوت کنم مجبور شدم چند قرص خواب آور به او بخورانم! بعد فهمیدم که دیگر نفس نمی کشد. از شدت ترس پیکر او را روی چمن های میدان انداختم و فرار کردم!
فرمانده انتظامی مشهد افزود: این زن برای کشف جرایم احتمالی دیگر و همچنین بازجویی های تخصصی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفته است.
 

توکلی- فرمانده انتظامی استان  کرمان ازهلاکت یک شرور مسلح  ودستگیری  شرور دیگر در عملیات شبانه پلیس  خبر داد .به گزارش خبرنگارما، سردار «ناظری» گفت: در هفته نیروی انتظامی، تیم گشت پاسگاه روداب فرماندهی انتظامی شهرستان نرماشیر با انجام کار اطلاعاتی از حضور چند نفر از اشرار تحت تعقیب در حوزه این شهرستان  با خبر شدند. وی افزود: ماموران  هنگام  گشت زنی در ساعت پایانی شب به یک خودروی پژو 405 مشکوک شدند و به آن دستور ایست دادند.
 این مقام ارشد انتظامی کرمان  بیان کرد: راننده و سرنشینان خودرو با تیراندازی به سمت پلیس و افزایش سرعت قصد فرار داشتند که با عکس العمل سریع ماموران یکی از اشرار مسلح به هلاکت رسید و دیگر سرنشین این خودرو با استفاده از تاریکی شب فرار کرد که طی یک عملیات دیگر با تلاش ماموران پلیس اطلاعات نرماشیر و بم روز بعد با ۲۰ کیلوگرم تریاک دستگیر شد.

واژگونی جرثقیل روی عابران پیاده دو کشته و چند مصدوم به جا گذاشت.سید جلال ملکی سخنگوی آتش‌نشانی تهران در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران با اعلام خبر سقوط مرگبار جرثقیل روی خودرو در انتهای بزرگراه شهید محلاتی درباره جزئیات این حادثه اظهار کرد: ساعت 12:19 روزشنبه  حادثه واژگونی یک دستگاه جرثقیل سنگین در انتهای بزرگراه شهید محلاتی به سامانه 125 اعلام شد که به سرعت آتش‌نشانان چهار ایستگاه آتش‌نشانی همراه با دو دستگاه جرثقیل سنگین و یک دستگاه جرثقیل سبک سازمانی به محل حادثه اعزام شدند.
وی ادامه داد: در محل مشاهده شد، داخل شهربازی منطقه، یک دستگاه جرثقیل 160 تن خصوصی مشغول کار روی وسیله‌ای بزرگ بوده که به دلیلی نامشخص واژگون شده و روی سطح بزرگراه شهید محلاتی افتاده است. وی تصریح کرد: متأسفانه بوم بزرگ این جرثقیل روی یک دستگاه تاکسی و چند عابرپیاده افتاده بود و داخل خودروی تاکسی مردی حدود 60 ساله (راننده تاکسی) در وضعیتی بسیار حساس زیر بوم گرفتار شده بود. وی افزود: آتش‌نشانان این فرد را در یک عملیات حساس بدون تکان خوردن بوم سنگین جرثقیل، از خودرو خارج کردند. این شخص خوشبختانه زنده است اما با مصدومیت  زیاد  تحویل عوامل اورژانس شد. ملکی که روز گذشته باباشگاه خبرنگاران سخن می گفت با اشاره به مرگ دو نفر در لحظات اولیه برخورد با بوم جرثقیل، افزود: این حادثه تاکنون دو فوتی و چهار مصدوم به جا گذاشته است و عملیات برای بریدن قطعات بوم و جابه‌جایی قطعات جرثقیل سنگین ادامه داد. پیمان صابریان رئیس اورژانس تهران  هم گفت: در این حادثه  دو نفر کشته و چهار نفر مصدوم شدند.وی افزود: این جرثقیل پس از سقوط، روی خودروی تاکسی افتاد و متأسفانه در همان زمان چند عابر نیز از محل حادثه عبور می‌کردند که جان خود را از دست دادند.رئیس اورژانس تهران خاطرنشان کرد: کشته‌شده‌ها مرد و مصدومان سه مرد و یک زن هستند. در همین حال  شهردار منطقه ۱۴ تهران اعلام کرد:‌ پیمانکار پارک بسیج که سقوط جرثقیل وی جان دو تن را گرفت، بازداشت شد.  وی ادامه داد: پیمانکار پارک بسیج طبق قراردادی که با سازمان مشارکت‌های شهرداری داشت، مسئولیت صفر تا 100 نصب و اجرای تجهیزات را داشته است.

پسرم همه امید و آرزوهای من و مادرش را در شعله های آتش اعتیاد به قرص های روان گردان سوزاند. او کاری کرد که قامت برافراشته و استوارم همچون شاخه های بید خمیده و لرزان شد. روزی که در رشته داروسازی پذیرفته شد تصمیم گرفتم که...
مرد میان سال که با سپردن وثیقه به دادسرا موجب آزادی موقت پسرش از زندان شده بود در حالی که بیان می کرد، «از قدیم به ما آموخته اند مرد نباید گریه کند» اما این فرزند ناخلف کاری کرده است که اشک هایم قطع نمی شود، درباره روزهای تلخ و شیرین زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: همه زندگی من در وجود همسر و سه فرزند پسرم خلاصه می شود چرا که آن ها همه دلخوشی و ثروت من در این دنیای فانی هستند. تا چند سال قبل ساکن یکی از شهرهای بزرگ خراسان رضوی بودیم و من به خاطر تجربه و مهارتم در امور تجارت به ثروت خوبی دست یافته بودم به همین دلیل همواره سعی می کردم خانواده ام در رفاه باشند، هر آن چه را اراده می کردند برایشان فراهم می کردم فقط آرزو داشتم  فرزندانم با تحصیل در دانشگاه به مدارج علمی بالا برسند و موجب افتخار و سربلندی ام شوند. همسر مهربانم نیز همین آرزو را داشت و همیشه تلاش می کرد تا محیطی آرام و دلنشین برای تحصیل فرزندانم فراهم کند اما متاسفانه پسر بزرگم که «شهاب» نام دارد فقط تا مقطع دبیرستان درس خواند و بعد از آن عازم خدمت سربازی شد چرا که علاقه ای به تحصیل نداشت. به همین دلیل وقتی خدمت سربازی را به پایان رساند سرمایه ای در اختیارش گذاشتم تا وارد بازار شود. او در کنار من فوت و فن تجارت را به خوبی آموخته بود و با استعدادی که داشت یک شرکت تامین لوازم رایانه ای به راه انداخت و در این شغل بسیار موفق بود. اما چند سال بعد «پارسا» پسر دومم که در رشته علوم تجربی مشغول تحصیل بود، در یکی از رشته های علوم پزشکی پذیرفته شد. وقتی نتایج آزمون دانشگاه اعلام شد انگار سرم را به آسمان می ساییدم. گویی همه امید و آرزوهایم چون گلی زیبا شکفته بود. آن روز من و همسرم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم. احساس می کردم دیگر آرزویی در این دنیا برایم باقی نمانده است. صورت پارسا را غرق در بوسه کردم و با همه مهر پدرانه او را به آغوش کشیدم. دوست داشتم همه ثروت و دارایی ام را به پایش بریزم. وقتی «دکتر» صدایش می کردم از شدت غرور قامتی سرو گونه می یافتم. خلاصه پسرم برای ادامه تحصیل راهی مشهد شد و من برای آن که او در محیطی آرام و مناسب درس بخواند، منزل ویلایی بزرگی را خریدم تا پسرم مجبور نباشد در خوابگاه دانشجویی زندگی کند چرا که استطاعت مالی داشتم و می خواستم فرزندم در رفاه باشد تا با خیال راحت درس بخواند. از سوی دیگر هر وقت برای دیدار پارسا به مشهد می آمدیم دور هم بودیم و مشکل اقامت نداشتیم.
خلاصه پارسا مشغول تحصیل شد و ما هم تلفنی با او در تماس بودیم تا این که دو سال بعد آرام آرام حضور پسرم در شهرستان کم رنگ شد به طوری که حتی در زمان تعطیلی دانشگاه نیز به شهرستان نمی آمد ولی نگرانی ما از زمانی شدت گرفت که رفتارهای عجیب و غریب پارسا حیرت ما را برانگیخت. او در همان مدت کوتاهی که در منزل ما حضور داشت، گاهی بی خود و بدون هیچ زمینه قبلی می خندید یا به طور ناگهانی بیهوش می شد. به همین دلیل کوله بارمان را بستیم و به مشهد مهاجرت کردیم تا بیشتر در کنار پسرم باشیم ولی در مدت کوتاهی همه آرزوهایمان در شعله های آتش یک آسیب اجتماعی سوخت چرا که پارسا به قرص های روان گردان و مخدردار اعتیاد پیدا کرده بود. تلاش های ما برای ترک اعتیاد او نتیجه ای نداشت. با وجود آن که دیگر درس و دانشگاه را هم رها کرده بود باز هم ماجرای اعتیادش را کتمان می کرد و مدعی بود تحصیل حتی در رشته علوم پزشکی هم آخر و عاقبتی ندارد و باید وارد بازار کار شود. به همین دلیل پولی در اختیارش گذاشتم که با آن یک فروشگاه بزرگ پوشاک راه اندازی کرد ولی طولی نکشید که همه سرمایه را از دست داد و به قول معروف ورشکست شد. تصمیم گرفتم دیگر پولی در اختیارش نگذارم تا سراغ مواد و داروهای روان گردان نرود. وقتی فهمیدم که برای تامین مخارج اعتیادش دست به سرقت های خرد می زند، به ناچار و پنهانی پول موادش را در جیب اش می گذاشتم و از او می خواستم اعتیادش را ترک کند ولی فقط وعده ترک می داد تا این که چند روز قبل توسط ماموران کلانتری شفا به اتهام سرقت دستگیر شد حالا هم ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ ناصر نوروزی (رئیس کلانتری شفا) اقدمات قانونی در این خصوص آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی