1 – به وسیله جوش دادن میله های محکم فلزی راه نفوذ سارقان را از طریق کانال کولر، هواکش و تابلوهای تبلیغاتی مسدود کنید.
2 – برای پیشگیری از سرقت به روش توپی زنی، قفل مغازه خود را به گونه ای نصب کنید که توپی آن همسطح با بدنه در باشد یا این که لوله فلزی به دور آن جوش دهید.
3 – در صورت لزوم محل کسب خود را به سیستم هشداردهنده مجهز و آن را به گونه ای نصب کنید که تشخیص آن برای دیگران به سهولت ممکن نباشد.
4 – شب ها یک لامپ را روشن بگذارید تا داخل مغازه از بیرون کاملا نمایان باشد.
5 – چنان چه به هر دلیل کارگر یا شاگردتان به کار خود پایان داد، یا خودتان به اخراج او اقدام کردید، حتما تمامی قفل ها را تعویض کنید.
6 – قبل از استخدام کارگر، کارمند و منشی، پیشینه کاری و سوابق اخلاقی و خانوادگی وی را مورد بررسی دقیق قرار دهید.
سرهنگ بوستانی
رئیس پلیس پیشگیری خراسان رضوی

توکلی- سارق  یک تن پسته  در سیرجان  دستگیرشد.  فرمانده  انتظامی شهرستان  سیرجان در این باره گفت: به  دنبال وقوع یک فقره سرقت پسته از باغ های روستای"جعفر آباد" این شهرستان ، موضوع کشف این سرقت در دستور کار قرار گرفت.  سرهنگ  ایران نژاد  بیان کرد: ماموران کلانتری  ۱۵  منطقه زیدآباد در حومه سیرجان  با تلاش و پیگیری های شبانه روزی  این سارق پسته را شناسایی کردند  و  متهم  را در مخفیگاهش  به دام انداختند.   این مقام  انتظامی  خاطرنشان کرد: در این عملیات یک نفر مالخر نیز دستگیر شد و محموله یک  تنی پسته  به سرقت رفته، از مخفیگاه سارق کشف و تحویل مال باخته شد.
 

سجادپور- جوان 27 ساله ای که شش سال قبل یکی از بستگان پدرش را در منزل مجردی به قتل رسانده و جسد او را درون کمد دیواری پنهان کرده بود، سپیده دم نوزدهم مرداد جاری به چوبه دار سپرده شد.
به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای این جنایت هولناک دهم اسفند سال 1392 زمانی لو رفت که  بستگان جوان ۳۲ ساله ای که مجردی در یک واحد آپارتمانی در منطقه حافظیه مشهد زندگی می کرد، هر چه با تلفن او تماس گرفتند پاسخی نشنیدند. آنان که به شدت نگران شده بودند ساعتی بعد برای اطلاع از وضعیت این جوان به منزل او مراجعه کردند ولی در آپارتمان قفل بود. در این حال آنان به دنبال قفل ساز رفتند و دقایقی بعد در آپارتمان گشوده شد، بوی تعفن در واحد آپارتمانی پیچیده و رختخواب های داخل کمد دیواری به هم ریخته بود. در یک لحظه وقتی در کمد دیواری باز شد ناگهان جسد جوان ۳۲ ساله پیدا شد که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
این گزارش حاکی است: لحظاتی بعد تلفن ۱۱۰ به صدا درآمد و ماموران انتظامی به دستور سرهنگ عبدالهی (رئیس وقت کلانتری شهرک ناجا) عازم محل وقوع جنایت شدند. نیروهای انتظامی پس از انجام تحقیقات مقدماتی از مردی که جسد را پیدا کرده بود، به حفظ صحنه حادثه پرداختند و مراتب را به قاضی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه که هم اکنون دادستان مرکز سیستان و بلوچستان است) اطلاع دادند.
با توجه به اهمیت ماجرا، دقایقی بعد مقام قضایی به همراه کارآگاهان پلیس جنایی آگاهی و تشخیص هویت به محل کشف جسد رفتند و بدین ترتیب بررسی های قضایی درباره این جنایت هولناک ادامه یافت. تحقیقات نشان می داد عامل یا عاملان جنایت، در اتاق پذیرایی با مقتول درگیر شده اند و پس از آن که دهان وی را با پارچه ای محکم بسته اند با ضربات متعدد چاقو او را به قتل رسانده اند.
 این در حالی بود که آثار خون روی مبل ها، تلویزیون و دیگر نقاط پذیرایی دیده می شد اما قاتل یا قاتلان در فرصت مناسب سعی کرده بودند همه آثار و لکه های خون را از بین ببرند. همچنین در ادامه تحقیقات مشخص شد که مقتول به خاطر اختلاف خانوادگی مجردی زندگی می کرد و خودروی ۲۰۶ او نیز سرقت شده است.
بنابراین گزارش، پزشک قانونی به دلیل فساد نعشی جسد احتمال داد که جوان ۳۲ ساله حدود یک هفته تا ۱۰ روز قبل به قتل رسیده است و سپس عامل یا عاملان جنایت، با بیرون آوردن رختخواب ها، جسد را داخل کمد دیواری پنهان کرده اند.
با توجه به سرنخ های موجود، تحقیقات کارآگاهان برای شناسایی و دستگیری عاملان این جنایت فجیع ادامه یافت.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: مدتی بعد متهم به قتل که امیر نام داشت با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر و به قتل «حامد» (مرد 32 ساله) اعتراف کرد. او در اعترافات خود موضوع را به مسائل خاص اخلاقی کشاند و گفت: حامد مرا به خانه مجردی دعوت کرد و گفت با  دختری قرار دارد اما وقتی به آن جا رفتم احساس کردم که او نیت سوئی دارد به همین دلیل به آشپزخانه رفتم و زمانی که چاقو را برداشتم با هم درگیر شدیم که من ضرباتی به پشت سر و گردن و شکم او زدم و سپس جسدش را درون کمد پنهان کردم.
این گزارش حاکی است متهم این پرونده جنایی وقتی در برابر سوالات متعدد مقام قضایی قرار گرفت، به تناقض گویی پرداخت و دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نیافت.
او در حالی که ابراز ندامت می کرد، گفت: فکر می کردم مقتول خیلی پولدار است به همین خاطر وسوسه شدم تا به حساب بانکی او دستبرد بزنم. پس از قتل هم می خواستم لوازم منزلش را سرقت کنم که موفق نشدم.
وی ادامه داد: روز حادثه به آپارتمان مجردی رفتم و در کنار او مقداری مشروب خوردم. نقشه قتل را از قبل طراحی کرده بودم تا اثری از خود به جا نگذارم. به همین دلیل هم کاردی را با خودم برده بودم. در یک لحظه او را از پشت با کارد زدم و پس از آن نیز ضربات دیگری به بدنش وارد کردم. سپس جسد را به داخل حمام کشاندم و آثار خون ها را شستم.
 پس از آن هم جسد را داخل کمد دیواری پنهان کردم و با برداشتن کارت های عابربانک، ساعت، کفش، ادکلن، سشوار و کیف حاوی ۶۵هزار تومان پول، سوار خودروی ۲۰۶مقتول شدم و فرار کردم. پس از چند روز از ترس دستگیری خودرو را در منطقه مجیدیه قاسم آباد رها کردم و مبلغ یک میلیون و ۲۵۰هزارتومان پول را که در حساب بانکی او بود از طریق کارت  عابربانک و با همدستی یکی از دوستانم برداشت کردم.
 دوست متهم نیز که با دستور قاضی موحدی راد دستگیر شده بود، بیان کرد: حدود ۱۰روز قبل از وقوع قتل دوستم (متهم) به من گفت: یک خودروی ۲۰۶ مدل ۹۰ سفیدرنگ می توانی برایم پیدا کنی که من آن را بخرم! به همین دلیل هم وقتی او را با خودرویی با این مشخصات دیدم مشکوک نشدم و فکر کردم او خودرو را خریده است. پول ها را هم بنا به درخواست دوستم از عابربانک برداشت کردم و فکر نمی کردم که دزدی باشد.
در پی اعترافات صریح متهم، و بازسازی صحنه قتل در حضور قاضی موحدی راد، این پرونده جنایی در شعبه دوم کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گرفت و پس از تایید رای قصاص نفس توسط قضات شعبه 13 دیوان عالی کشور به اجرای احکام مشهد ارسال شد.
این گزارش حاکی است: متهم 27 ساله این پرونده جنایی نیز سپیده دم روز نوزدهم مرداد با حضور قاضی زرگر (قاضی اجرای احکام دادسرای عمومی وانقلاب) در زندان مرکزی مشهد به دار مجازات آویخته شد و بدین ترتیب پرونده این جنایت هولناک با اجرای احکام قصاص نفس مختومه شد.

مسعود استاد، برادر میترا استاد اعلام کرد: «آقای محمدعلی نجفی را بخشیدیم و از خون عزیزمان گذشتیم و خرسندیم که هیچ معامله‌ای با خون آن بزرگوار نکردیم»خبری که به سرعت باز نشر شد و واکنش های بسیاری هم به ویژه در فضای مجازی برانگیخت . کاربری در فضای مجازی پس از این خبر  زیر عکس خندان محمد علی نجفی در یکی از جلسات دادگاه  نوشت:« آقای نجفی ما مو می‌دیدیم و شما پیچش مو .دلیل خنده هات مشخص شد ». با اعلام رضایت اولیای دم میترا استاد اگر چه  از چوبه دار گریخت اما این بخشش به معنی آزادی نجفی نیست واو ممکن است از جنبه عمومی جرم به چند سال حبس محکوم شود.
توصیه مسعود استاد به نجفی
به گزارش رکنا مسعود استاد صبح دیروز در صفحه خود نوشت: «به واسطه پادرمیانی بزرگان کرمانشاه و کشور و همچنین وکلای عزیزمان آقای مسعود افرازه و محمود حاجلویی، پدرم، مادرم و مهیارمان آقای محمدعلی نجفی را بخشیدیم و از خون عزیزمان گذشتیم و خرسندیم که هیچ معامله‌ای با خون آن بزرگوار نکردیم و امیدوارم آقای محمدعلی نجفی در این چند صباح باقی مانده، به دور از سیاست، به تزکیه نفس بپردازد. اجر همه خیرخواهان و هدایت همه بدخواهان به راه راست را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.
مسعود استاد در بخش دیگری از این نوشته خود که در اینستاگرامش منتشرشده به گلایه از برخی  و پاسخ به مواردی پرداخت.
وی  با اشاره به علیزاده طباطبایی وکیل معزول نجفی نوشت :جناب آقای علیزاده طباطبایی، شما تا آن جا فرار رو به جلو فرمودید که همسر رفیق گرمابه و گلستان خود را، پرستو و در یک کلام مهدورالدم خواندید و فکر نکردید که فرض آن که حتی موکل از قصاص در این دنیا نجات یابد در محکمه عدالت خداوند، خود و موکل باید پاسخ دهید و این چند روز باقی مانده عمرتان در قبال حیات همیشگی، خسران ابدی برایتان دارد.
آقای نجفی!پرستوی شما کلاغ بود
وی در بخش دیگری نوشت:و، اما جناب نجفی، به خبرسازان همخطی خود گفتی که صداهایت را نهاد امنیتی به همسرت می‌داد و ظن پرستو بازی را با کمک خبررسان هایت چرخاندی. بدان و آگاه باش پرستوی شما کلاغی بود و در قامت شخص مورد اطمینانت که دست بر قضا در دادگاه هم حضور داشت این مهم را انجام می‌داد و در تماس‌های شما، فایل‌های خاله زنانه را به همسرت می‌رساند که اگر مایل بودی در یک جلسه خصوصی، اسم شخص را به شما خواهم گفت بلکه در ملأ عام آبرویی از کسی نریخته باشیم. نکته دیگر را به حامیان زنان می‌گویم! مشاوران و نمایندگان بانوان کشورم، خواهرم در نگاه شما زن نبود؟  آیا سیاست تان فقط به شما اجازه می‌دهد درباره حق تحصیل و حق کار، نفقه و سهم کابینه، وامصیبتا سر دهید؟ باشد مردم مان در دوره‌های بعدی انتخابات تان، قضاوت تان کنند.
سردار سپاه نیستم
و، اما درباره خودم که روزی سردار گمنام و روزی سردار سپاه نام گرفتم، می‌گویم که الان نه شغلی دارم و نه رسمی که از کسی گرفته باشم. فقط فرزند روستازاده‌ای به نام کاکابرار از دیار کرمانشاهانم. از کودکی از پدر و مادرم مهرورزی آموختم و تا درجه دکترای تخصصی هوا فضا در معتبرترین دانشگاه‌های کشور و بدون رانت تحصیل کردم. در بهمن سال ۹۳ خانه هوافضای ایران را در شهرداری تهران تأسیس کردم و الان نیز فقط مدرس دانشگاه هستم.
وکیل نجفی: تلاش می کنیم  تا نجفی به زندان هم نرود
 در همین حال حمید گودرزی، وکیل مدافع نجفی به فارس گفت: «با وجود این‌که خانواده استاد اعلام بخشش کرده‌اند و ما رضایت‌نامه  و اعلام‌گذشت‌شان را به دادگاه کیفری تهران داده‌ایم اما همچنان به رای بدوی دادگاه کیفری اعتراض می‌کنیم. به گزارش فارس وی افزود:ما که قتل را شبه‌عمد می‌دانیم، به همین دلیل اعتراض کرده‌ایم تا پرونده به دیوان عالی برود و فرجام‌خواهی کنیم.
آیا قاتل با گذشت شاکی آزاد می‌شود؟
باید دانست که بر اساس قانون اگر فردی یک نفر را به قتل برساند حتی اگر شاکی  یا شکات هم رضایت دهند به مجازات حبس محکوم خواهد شد. در قانون مجازات اسلامی و در فصل هفدهم با عنوان جرایم علیه اشخاص و اطفال آمده است:هرکس مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد یا به هر علت قصاص نشود در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم جری مرتکب یا دیگران گردد دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم می‌کند.تبصره: در این مورد معاونت در قتل عمد موجب حبس از یک تا پنج سال خواهد بود.

سجادپور- کودک هفت ساله ای هنگام بازی با دوستانش زیر بار خاک های کامیون در حال واژگونی قرار گرفت و به طرز دلخراشی جان سپرد.
به گزارش خراسان، این حادثه تلخ ظهر روز گذشته در بولوار هفت تیر مشهد در حالی رخ داد که سه کودک مشغول جست و خیز و بازی های کودکانه در خیابان هفت تیر3  بودند که ناگهان کامیون کمپرسی حامل خاک برای فضای سبز شهری، به دلیل نامعلومی واژگون شد و خاک ها روی سر کودکان ریخت. در همین حال دو کودک با دیدن این صحنه و در یک لحظه از محل گریختند اما کودکی حدود هفت ساله غافلگیر شد و زیر آوار خاک های کامیون ماند! گزارش خراسان حاکی است، در پی وقوع این حادثه تاسف بار بلافاصله کارگران بیل به دست با فریادهای کودکان دیگر،به پراکندن خاک ها مشغول شدند اما وقتی به پیکر کودک رسیدند که او دیگر دار فانی را وداع گفته بود و جان در بدن نداشت. با حضور ماموران کلانتری هفت تیر در محل حادثه، تحقیقات درباره این ماجرای تلخ آغاز شد و جسد کودک بی گناه نیز به پزشکی قانونی انتقال یافت هنوز چگونگی وقوع و علت اصلی این حادثه اعلام نشده است.

روزی که سنگینی نگاه فروشنده تلفن همراه را حس کردم هرگز تصور نمی کردم که این نگاه عاشقانه روزی زندگی ام را به نابودی خواهد کشید و گره کوری بر سرنوشتم خواهد زد به طوری که ...
زن 21 ساله در حالی که بیان می کرد همسرش او را در ازدواج فریب داده و هم اکنون نیز با تهمت های ناروا او را تنها گذاشته درباره ماجرای ازدواجش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: آخرین فرزند خانواده پنج نفره ای هستم که در یکی از شهرک های حاشیه مشهد زندگی می کردیم اگرچه پدرم از نظر مالی در وضعیت خوبی نبود اما همه تلاشش را به کار می برد تا کمبود زیادی در زندگی نداشته باشیم و به تحصیلات مان ادامه بدهیم.
در این میان هیچ کدام از خواهر و برادرانم نتوانستند وارد دانشگاه شوند و همه اعضای خانواده چشم به من دوخته بودند. پدرم برای آن که مرا تشویق به ادامه تحصیل کند قول داد در صورتی که در آزمون سراسری پذیرفته شوم تلفن همراه هوشمندی را به من هدیه می دهد. وقتی نتایج کنکور اعلام شد با خوشحالی خبر قبولی‌ام را به پدرم دادم. او هم در حالی که اشک ریزان مرا در آغوش  کشید همان شب از من خواست به بازار برویم تا به عهدش وفا کند. خلاصه برای خرید گوشی همراه هوشمند وارد یکی از مراکز خرید شدیم.
پسر جوانی با ظاهر آراسته و بیانی شیوا ما را در خرید تلفن همراه راهنمایی کرد. در نهایت با راهنمایی های او یک دستگاه گوشی انتخاب کردم اما در همین حال متوجه آن جوان شدم که به طرز عاشقانه ای نگاهم می کرد. من هم از خجالت سرم را پایین انداخته بودم تا این که او به بهانه کامل کردن فرم ضمانت نامه گوشی، مشخصات و شماره تلفن همراهم را ثبت کرد و ما از فروشگاه بیرون آمدیم. همان شب بود که پیامی از سوی آن پسر جوان در صفحه تلگرامم نقش بست.
او پیام داده بود که عاشق ظاهر زیبا و متانتم شده است و قصد ازدواج با مرا دارد! این گونه بود که تماس تلفنی من و «منصور» آغاز شد و ارتباطمان در شبکه های مجازی ادامه یافت. مدتی بعد منصور که 34 ساله بود به خواستگاری ام آمد من هم که در این مدت آشنایی، علاقه عجیبی به او پیدا کرده بودم پای سفره عقد نشستم و از این انتخاب خیلی راضی بودم چرا که خانواده منصور پولدار بودند و در یکی از مناطق مرفه‌نشین شهر زندگی می کردند. همواره احساسم این بود که زندگی آرام، مرفه و بدون دغدغه ای خواهم داشت. اگرچه در دوران نامزدی اختلاف نظر و مشکلاتی داشتیم اما من به منصور علاقه مند بودم و احساس می کردم این دوست داشتن همه مشکلات را مانند اکسیری حل می کند. بالاخره زندگی مشترک ما در حالی آغاز شد که همسرم حتی به خنده های من هم ایراد می گرفت. او بسیار بدبین بود و به من سوءظن داشت. او ادعا می کرد چون با یک پیامک به او علاقه مند شدم بنابراین احتمال دارد به پیامک ها و تماس تلفنی دیگران هم پاسخ بدهم! به همین دلیل تهمت های ناروایی به من می زد و با این رفتار زشت آزارم می داد.
من هم در این باره با مادرم به صورت تلفنی درد دل می کردم تا شاید راه چاره ای برای مشکلاتی بیابم که خودم باعث و بانی اصلی آن شده بودم غافل از این که منصور به خاطر آشنایی که به سیستم های تلفن همراه داشت خط تلگرام مرا هک کرده بود و همه پیام ها و مکالمات تلفنی مرا بررسی می کرد.
او حتی در منزل مادرم دستگاه شنود کار گذاشته بود و همه صحبت های خانواده ام را ضبط می کرد. حالا هم مکالمه ای از صحبت های یک زن و مرد غریبه در تلفن همراهش ذخیره کرده است و ادعا می کند آن زنی که با مرد غریبه سخنان عاشقانه بر زبان می راند من هستم!! و این گونه مرا متهم به خیانت می کند! او با همین ترفند تهمت های زشتی را به من نسبت می دهد و آبرویی نزد دوست و آشنا و در و همسایه برایم باقی نگذاشته است. او با همین تهمت های ناروا مرا مجبور به سقط جنین کرد این در حالی بود که منصور با حیله گری و فریب کاری ماجرای ازدواج قبلی اش را از من و خانواده ام پنهان کرده بود و من نمی دانستم همسر سابق او نیز به دلیل همین سوءظن ها از او جدا شده بود با همه این بدبختی ها و روزگار سیاهم باز هم می خواهم به زندگی مشترک با او ادامه بدهم چرا که علاوه بر علاقه ام به منصور، خانواده ام نیز توان حمایت از مرا ندارند. ولی او مدتی است منزل را ترک کرده و مرا تنها گذاشته است...
شایان ذکر است به دستور سرهنگ ناصر نوروزی (رئیس کلانتری شفا) پس از آن که منصور با ابلاغ قضایی در کلانتری حاضر نشد این پرونده برای سیر مراحل قضایی به دادسرا ارسال شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی