انتصاری -بعید است با شنیدن نام حمید مصدق به یاد شعر «سیب» نیفتید. او با این شعر توانست حافظه بسیاری از ایرانیها را تسخیر کند. مصدق 10 بهمن سال 1318 در شهرضای اصفهان به دنیا آمد و هفتم آذر سال 77 در 59 سالگی به علت سکته قلبی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) تهران آرام گرفت. این شاعر تحصیلات خود را در رشته حقوق به پایان رساند و به همین دلیل او به نام حقوقدان شاعر هم شناخته می شد.«آبی، خاکستری، سیاه» معروف ترین اثر مصدق است.
خصوصیهای آقای شاعر
زندگی خصوصی حمید مصدق به اندازه آثارش شاعرانه است. آشنایی او با لاله خشکنابی، برادرزاده استاد شهریار در یک اردوی دانشجویی رقم خورد و به ازدواج منجر شد. لاله نقاش بوده و پرتره او از حمید مصدق در چاپ اول روی جلد
« جداییها» کار شده است اما آن جلدها در همان چاپخانه گم شد.
خاطره باز و صاحب سبک
حمید مصدق شاعر خاطره بازی است. این را میتوان از میان گریزهای همیشگیاش به گذشته و تلفیق آن با درون مایه «عشق» و «سیاست» در اشعارش دید. به قول ابوالمحبوب، محقق ادبی: «شعر مصدق فریاد میزند، شعرش بوی خون نمیدهد اما صدای فریاد از آن به گوش میرسد. شعر او علاوه بر جنبه عاشقانه، جهتگیری سیاسی نیز دارد، هرچند گویا بهطور مستقل هرگز فعالیت سیاسی آشکاری نداشته است.» شاید همین باعث تبدیل شدن شعر«من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمیخیزند» به شعاری اجتماعی شده است.
به باور سیمین بهبهانی، شعر مصدق ساده است اما سبک ویژهای دارد. به همین دلیل است که شعرهایش به آسانی در ذهن مخاطب رسوب میکند. به وقت باریدن باران «وای، باران؛ باران؛ شیشه پنجره را باران شست. از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟» یا به وقت دلدادگی«تو به من خندیدی/ و نمیدانستی من به چه دلهره/سیب را از باغچه همسایه دزدیدم...» که با جوابیههای مختلف شاعران معاصر به ادامهدارترین مناظره شاعرانه ادبیاتمان تبدیل شده است.