مازیار حکاک- امروز مصادف است با درگذشت احمد عزیزی یکی از شاعران بزرگ شعر انقلاب. او در سال 1337 در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر داشت. عزیزی قبل از پیروزی انقلاب به دعوت آل احمد به تهران رفت و با آغاز جنگ، خانواده اش را هم به تهران آورد و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت. سرودن شعر را از سال های جوانی با مجله جوانان آغاز کرد؛ او آثار شعر و نثر ادبی متعددی دارد و اشعارش با عرفان اسلامی آمیختگی خاصی پیدا کرده است و تمجید از اهل بیت (ع) در بیشتر آثارش موج می زند. او از پانزدهم اسفند 1386 به علت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بخش آی سی یو بستری شد و روز 16 اسفند سال 1395 پس از 9سال سکوت در اتاق 762 بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه، سرانجام «کفش های مکاشفه» را از پا درآورد و روی تخت بیمارستان غزل خداحافظی را خواند. به مناسبت اولین سالروز درگذشت این شاعر بزرگ انقلاب، به سراغ یکی از اعضای خانواده و همچنین یکی از شاعران خوب کشورمان رفته ایم تا با اشعار و شخصیت این چهره برجسته ادبیات، بیشتر آشنا شویم.
آشنایی بیشتر با احمد عزیزی
در گفت و گو با خواهر مرحوم
احــمد
خودِ شعر بود
برای آشنایی بیشتر با روحیات احمد عزیزی به سراغ خواهرش زینب که 9سال از برادرش در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه مراقبت کرد، رفتیم و درباره
احمد سوالاتی پرسیدیم که در ادامه می خوانید.
* از مرحوم عزیزی بگویید. چقدر روحیات ایشان در شعرهایشان جاری بود؟
احمد، بسیار عاطفی و بی توجه به امور دنیوی و مادیات بود و از کودکی فوق العاده عاشق امامت و ولایت بود. انسانی بسیار مهربان، با عطوفت و فوق العاده حساس بود و یکی از نکات بارز شخصیتی او، مهربانی اش بود. در مقابل هر نوع زیبایی طبیعت و حتی گل واکنش نشان می داد. این خصلت در اشعارش هم نمایان بود. من معتقدم برادرم، احمد عزیزی، خودش شعر بود. یعنی همان چیزی که در اشعارش هست در وجودش هم بود. احمد عزیزی باران عاطفه و دریا دریا مهربانی بود. این ها همان چیزهایی هستند که شعر را می سازند. برادرم اصلا تابلوی نقاشی اشعارش بود. مثلا اگر در اشعارش از بی توجهی به مال دنیا می سرود، خودش هم به آن اعتقاد داشت. به نظر من «احمد عزیزی» برای شعر گفتن هرگز سختی نمی کشید، چون همه وجودش شعر بود.
* با توجه به این که یک سری از کارهای مرحوم عزیزی منتشر نشده و بعضی از این اشعار به زبان کردی است، شما به عنوان خانواده مرحوم برای چاپ این اشعار چه کارهایی انجام داده اید؟
البته بخشی از اشعار با پیگیری های پسر مرحوم در کرمانشاه چاپ شده و اتفاقا در مراسم سالروز درگذشت مرحوم، تعدادی از این آثار میان شرکت کنندگان توزیع خواهد شد. اما به تازگی تصمیم گرفته ایم با اداره ارشاد هماهنگ کنیم تا بتوانیم به زودی کتاب های «مین سرمدا» و «آوای اورامان» را چاپ و منتشر کنیم. علاوه بر چندین اثر مانند «برق بلاغت» و «گیسوان شب» که بعد از فوت برادرم چاپ شده است، آثار دیگری هستند که در خانه مرحوم وجود دارد. ما و خانواده مرحوم، باید با همکاری یکدیگر این ها را جمع آوری کنیم. هر زمانی که این آثار جمع آوری شود، پیگیری می کنیم تا آثار جدید هم چاپ و منتشر شود.
* با توجه به این که شما در طول زندگی مرحوم و به خصوص در روزهای تحمل بیماری در کنار او بودید، برایمان بگویید این انرژی و روحیه زیاد از کجا می آمد؟
من و برادرم، احمد عزیزی تقریبا دو سال با هم اختلاف سنی داشتیم. بنابراین از همان کودکی در کنار یکدیگر رشد کردیم و بزرگ شدیم. علاوه بر این، در میان مردم کُرد، رسمی وجود دارد که مادرها مسئولیت بچه را به خواهر بزرگ تر می سپارند. بنابراین ما از همان کودکی با هم بودیم و این عشق و رابطه عاطفی از همان زمان شکل گرفت. آن روزهایی که احمد در بستر بیماری بود، من و خواهر دیگرم بیشتر اوقات با او بودیم. اصلا بیماری او ضایعه بزرگی برای من و تمام دوستدارانش بود. آن روزها با این که برادرم بیمار بود اما من و خواهرم هرکاری از دستمان برمی آمد برای برادرمان انجام می دادیم. همان روزهایی که پزشکان از او قطع امید کرده بودند، به او گفتم من را ببخشد، من هرکاری که می توانستم انجام داده ام اما اگر کاری را که باید می کردم، انجام ندادم مرا ببخشد. رابطه عاطفی من و برادرم آن چنان عمیق و احساسی بود که در دوران بیماری اش وقتی یکدیگر را ترک می کردیم، هردویمان اشک می ریختیم. حتی زمانی که پزشک ها از او قطع امید کرده بودند باز هم توکل داشتم که روزی او به خانه اش بر گردد و به جامعه ادبی خدمت کند. همان طور که در آخرین لحظات قبل از شروع بیماری اش هم شعری برای امام زمان (عج) سرود اما خواست خدا چیز دیگری بود و احمد در سن 58 سالگی درگذشت.
* در زمان زندگی احمد عزیزی به نظر می رسد آن طور که شایسته اش بود از او حمایت نشد. مایل هستید در این باره صحبت کنید؟
قطعا برادرم در طول زندگی اش با مسائل زیادی دست و پنجه نرم می کرد که مسائل اقتصادی هم از آن جمله بود. به هر حال برادرم آن چنان مال و اموالی نداشت. بیشتر اوقات، درآمد حاصل از چاپ کتاب هایش را به نیازمندان می بخشید. روحیه و اخلاق احمد عزیزی این طور بود. همچنان که در اشعارش از مال و اموال و جمع کردن دارایی بیزار بود، در عمل هم به همین شکل زندگی می کرد. او همین اواخر تحت پوشش بیمه سلامت قرار گرفت اما بیمه سلامت هم داروهایش را پوشش نمی داد. حتی در دوران بیماری برادرم، آن قدر زیر بار فشارهای اقتصادی بودیم که همراه با خواهرم تصمیم گرفتیم آشپزخانه یا رستورانی تاسیس و از این راه مخارج بیماری برادرم را تامین کنیم. اما این کار هم بعد از مدتی با شکست مواجه شد. آن زمان همه لطف داشتند و دیدار می کردند و خیلی ها هم قول کمک، مساعدت و پیگیری می دادند. اما در بسیاری از موارد به حرفشان عمل نمی کردند .ما خودمان به عنوان خانوده اش طی 9سال بیماری برادرم هیچ وقت او را تنها نگذاشتیم.
* کمی از حال و هوای ایام عید، زمانی که مرحوم عزیزی زنده بودند برایمان بگویید.
احمد، صدای زیباو اخلاق خوبی داشت که اعضای خانواده ایام عید را با لطیفه های او سپری می کردند و هیچ کس به مسافرت فکر نمی کرد.9 سال متوالی، عید نوروز را با یاد سلامتی برادر سپری کردیم.
* آیا حرفی هست که دوست داشته باشید از این جا مطرح کنید
یکی از موضوعاتی که همیشه برای من دغدغه بوده و البته از علایق خود احمد هم بود، ایجاد و راه اندازی بنیاد فرهنگی احمد عزیزی است. دوست دارم در این بنیاد به شاعران نوجوان و جوان برای پیشرفت کمک شود ولی متاسفانه با وجود قول هایی که داده شده هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است. البته باید تلاش شود تا آثار مرحوم به زبان های مختلف ترجمه شود.
* در پایان گفت وگو، اگر شعری از اشعار مرحوم عزیزی در خاطرتان است، برایمان بخوانید.
آخرین غزلی که برادرم دو روز قبل از شروع بیماری اش برای امام زمان (عج) نوشت را تقدیمتان می کنم.
نگاری نازنین دارم، رخش گلزار حیرانی
به معنی، خسرو خوبان، به صورت، یوسف ثانی
ز اوصاف نگار من، همین بس یک قلم مژگان
ثواب سرمه اش دارد، عیار دفتر مانی
به سودای بناگوشش، رود هر دم ز سر هوشم
چو گیرم فکر آغوشش، شوم از خویشتن فانی
ز ساحل گر رسد موجش، به تفریح کی رود اوجش
که از توفان نمی ترسد، نهنگ بحر عمانی
زلیخا خوانی ما را، خلیل مصر می داند
مگر با یوسفم گویم، ملامت های اخوانی
ز صرف کیسه خالی، بگو احمد چه می نالی
نباشد سیم و زر ما را مگر از لطف سلطانی
رواج سکه عرفان، امام انس و جان مهدی (عج)
که از خاک سر کویش، وزد انفاس سبحانی
بررسی شعر احمد عزیزی در گفت و گو
با محمد حسین جعفریان
رد پای احمد در ادبیات
پاک شدنی نیست
برای شناخت بیشتر آثار مرحوم احمد عزیزی به سراغ دوست وی محمد حسین جعفریان شاعر، مستندساز جنگ و روزنامه نگار رفتیم که چکیده ای از این گفت وگو را در ادامه می خوانید.
* چقدر شخصیت احمد عزیزی
در آثارش تاثیر داشت؟
در زبان فارسی، ضرب المثلی داریم که عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل! احمد عزیزی از جمله شاعرانی بود که هم شاعر بزرگ و هم آدم بزرگی بود. خیلی متعهد به اخلاق، محجوب و قانع بود. من خیلی دوستش داشتم و نسبت به شاعران آن دوره
که من با آن ها آشنا شدم، انصافا احمد یک سرو گردن بالاتر بود. ادعاهایی که معمولا در شاعران دیگر وجود دارد، در ایشان دیده نمی شد و فقط بازتاب کارهای شخصی اش را معرفی می کرد و خودش مدعی نبود. البته بخشی از ابعاد شخصیتی او، شاید به نوعی مغفول مانده است. احمد روزنامه نگار خیلی بزرگی بود و نثر قوی داشت. به اعتقاد من او در ادب فارسی رد پایی از خودش به جا گذاشته که تا سده ها پاک شدنی نیست.
* وجه تمایز مرحوم عزیزی نسبت به هم دوره های شان چه بود؟
احمد عزیزی در شمار شاعرانی بود که کلمه را خیلی خوب می شناخت و از کلمات استفاده چند وجهی می کرد که ما در کمتر شاعری سراغ داریم. مثلا آن بیت معروفش خطاب به حضرت امام که می گوید: «ما همه آیینه یاد توایم، بچه های نازی آباد توایم» بازی که این جا با کلمه نازی آباد می کند، بی نظیر است. از این بازی ها در شعر احمد زیاد بود، در عین حال شعرش پیچیده نیست و به ذات، بسیار دقیق و ساده است. این سبب شده که مخاطب شعر او از استاد دانشگاه تا راننده تاکسی باشد و طیف رنگارنگی از توده های مردم را دربر بگیرد. نکته دیگری که احمد عزیزی را از شاعران هم دوره اش متمایز می کند، ورود به نثر است. احمد در واقع شاید در حوزه شعر سپید و شعر نو بروز و ظهوری نداشت اما در نثر، آثاری آفرید که شعر منثور است و الحق و الانصاف بعد از قرن ها یک اتفاق در ادبیات فارسی است. ما در نثر، از گذشته های خیلی دور قالبی داشتیم به اسم «شطح» که نام های شهیری در این حوزه طبع آزمایی کردند و این قالب در حال فراموشی بود. مرحوم عزیزی «شطح» را زنده کرد و به زندگی روزمره مردم ایرانی وارد کرد. شما اگر کتاب «یک لیوان شطح داغ» را ببینید، حیرت می کنید که چطور خیلی از موضوعات معمول را وارد ادبیاتی کرده که هیچ کس قبل از او فکر نمی کرد بتوان چنین طبع آزمایی کرد. فکر می کنم مسئولان بخش آکادمیک ادبیات فارسی، بتوانند راهی برای معرفی این عرصه پیدا کنند تا با فوت احمد عزیزی این اتفاق تمام نشود و آن هایی که علاقه مند به این حوزه هستند، با ابداعی که او کرد آشنا شوند.
* آیا قبول دارید آثار ایشان آن طور که باید و شاید در دسترس مردم قرار نگرفته است؟
بدون شک این مشکل وجود دارد به ویژه درباره آثار احمد به زبان کردی، چون اصلا توزیع نشده اند یعنی هیچ کس احمد را به عنوان شاعر کرد زبان نمی شناسد! حتی اگر به یک متخصص ادبیات بگویید شاعران شاخص زبان کردی را نام ببر شاید حتی اسمش را جزو 10 نفر اول نیاورد، این درحالی است که احمد عزیزی در زبان کردی آثار شگفت انگیزی آفریده که منتشر نشده است و قسمتی از این موضوع به دلیل مرگ ناگهانی احمد بود که معلوم نیست اصلا امتیاز این کتاب ها را ایشان فروخته است یا نه؟ ! خانواده ایشان در نشر این کتاب ها مردد هستند و این موضوع یک عزم دولتی می خواهد تا پیگیر کارها و آثار احمد عزیزی باشد. به دلیل مشکلاتی از این قبیل، نسل جدید احمد را نمی شناسد در حالی که اگر بخواهیم شاعران بزرگ این سده را نام ببریم، قطعا یکی از آن ها احمد عزیزی است.
* پیشنهاد شما به نسل جوان برای خواندن آثار ایشان کدام شعر و کدام مجموعه است تا بتوان از این طریق به شناخت نسبی از شخصیت احمد عزیزی هم رسید؟
من خودم کارهای اولیه احمد را بیشتر ترجیح می دهم چون به نظرم یک آزادگی در آن هاست که در آثار بعدی احمد کمتر به چشم می خورد، من «کفش های مکاشفه» را دوست دارم و آن را برای خواندن توصیه و پیشنهاد می کنم که به نظر من یک اتفاق در ادبیات فارسی بود.
* مقام معظم رهبری هم رابطه ای صمیمی با مرحوم عزیزی داشتند، درباره این موضوع صحبت می کنید؟
بنده در یکی از دیدارهای آقا با شاعران در ماه رمضان حضور داشتم که درباره احمد صحبت شد. من هم یکی از کتاب های او را که به تازگی با مقدمه ای از من چاپ شده بود و توضیحی درباره احوالاتش به ایشان دادم که حضرت آقا فرمودند: «خدا ان شاءا... عزیزی را شفا بدهد. یک غصه ای شده در دل ما ماجرای عزیزی» . خود مقام معظم رهبری در سفر کرمانشاه، با حضور در بیمارستان امام رضا (ع) از احمد عزیزی عیادت و برای سلامتی این شاعر انقلاب دعا کردند. البته این ارتباط دوستانه طبیعی هم بود چون از زمان ریاست جمهوری ایشان برقرار بود.
* خانواده مرحوم عزیزی در زمان بیماری این مرحوم، برای ایشان بسیار زحمت کشیدند، از آن دوران بگویید؟
احمد در سال های آخر سختی های بسیاری کشید، آقا در یکی از سخنرانی های شان گفتند که یکی از مشکلات جمهوری اسلامی عدالت است و پیشرفتی به آن صورت در عدالت نداشته ایم که به نظرم یکی از نمونه های بارز این بی عدالتی درباره احمد عزیزی شاعر انقلابی بود که آدم می دید کسی که یکی از ستون های شعر انقلاب بوده، این طور رها شده است. احمد در بیمارستان افتاده بود و هر وزیر و وکیلی می آمد یک عکس با او می گرفت و تمام، من به دلیل ارتباطی که با خانواده ایشان و خواهرشان که مثل یک فرشته، تمام مدت بالای سر احمد بود داشتم، می دانستم که چقدر سختی کشیدند. امیدوارم درزمینه گسترش آثارش این کوتاهی ها جبران شود. درباره خانواده شان باید بدانید احمد پس اندازی نداشت، برای همین در زمان بیماری تمام خرج و مخارج ایشان با خانواده اش بود، خواهر ایشان بزرگ ترین فداکاری را برای برادرش کرد. نمی دانم چگونه این زن را توصیف کنم، این خانم فرزند خودش فوت کرد و قبل از این که مراسم عزای فرزندش تمام شود، به بیمارستان بازگشت تا کنار برادرش باشد. این روزها شما می بینید کسانی که حقوق نجومی می گیرند و در کارنامه شان هیچ کار خاصی درباره انقلاب و نظام نیست، در راس امور هستند اما اشخاصی مثل احمد عزیزی با آن سابقه درخشان انقلابی را طرد می کنند. دوره ای احمد بیمه تلویزیون بود اما بعد از اتمامش بیمه ایشان را تمدید نکردند. به نظر من احمد می توانست زنده بماند اگر برای درمان به خارج از کشور اعزام می شد اما در حق او کوتاهی شد.