
گرمخانه ؛ مُسکنی برای معضل کارتن خوابی
شهرداری: 2 گرمخانه با ظرفیت 500 نفر طی روزهای آینده به بهره برداری می رسد
بهبودی نیا - چندین سال است که با شروع فصل های سرد سال دوباره بحث درباره افراد بی خانمان و کارتن خواب ها در سراسر کشور داغ می شود و استان خراسان رضوی و شهر مشهد نیز از این موضوع مستثنا نیستند .اگرچه خانه های سبز خدماتی را به صورت موقت به کارتن خواب ها و افراد بی سرپناه ارائه می دهند اما جای خالی گرمخانه هایی که در طول سال و به صورت دایم در مشهد سرپناهی را برای افراد بی خانمان فراهم کند به شدت احساس می شود .حسین غزالی سرپرست اداره آسیب دیدگان اجتماعی شهرداری مشهد در گفت و گو با روزنامه خراسان در پاسخ به این سوال که هم اکنون چه تعداد گرمخانه در شهر مشهد فعال هستند، خاطرنشان می کند: فعلا در مشهد هیچ گرمخانه ای راه اندازی نشده است ولی مکان هایی برای احداث این گرمخانه ها
اعلام شده و قرار بر این شده است که اداره آسیب های اجتماعی شهرداری مشهد یک گرمخانه برای آقایان و یک گرمخانه برای بانوان در محل خانه سبز مشهد در روزهای آینده راه اندازی کند که هر گرمخانه 250 نفر ظرفیت دارد.ساختمان این گرمخانه ها آماده بهره برداری است و در روزهای آینده تصمیمات نهایی اتخاذ می شود.وی می گوید: هم اکنون در شورای شهر مشهد ساخت حدود 10 گرمخانه در نقاط مختلف شهرمصوب شده است تا به صورت دایم در طول سال از ساعت 18تا 7 صبح به خدمت رسانی به افراد بی خانمان و کارتن خواب بپردازد.هم اکنون تصمیمات ابتدایی درباره چگونگی روند ساخت و نگهداری و آماده سازی هر گرمخانه گرفته شده است و در روزهای آینده بررسی جامع تری برای شروع به کار انجام می شود.
چرا تا امروز در مشهد گرمخانه ای ساخته نشده است؟
یکی از خلأ های موجود در این باره وجود گرمخانه هایی است که بدون هیچ عذر و بهانه ای ،میزبان افراد کارتن خواب و بی سرپناه باشد .یعنی فرد کارتن خواب بداند در این شهر گرمخانه ای وجود دارد و او می تواند به جای ماندن در سرما و خوابیدن زیر پل ،گورستان و ... به این گرمخانه مراجعه و به اصطلاح شب را روز کند .حسین غزالی سرپرست اداره آسیب دیدگان اجتماعی شهرداری مشهد در پاسخ به این سوال که به چه دلیل تا امروز اقداماتی مبنی بر ساخت گرمخانه هایی با این رویکرد انجام نشده است می گوید : بنده حدود سه ماه است که در این مسئولیت فعالیت می کنم و درباره این که چرا در گذشته این اقدامات انجام نشده است اطلاع چندانی ندارم اما برای ساخت این گرمخانه ها معمولا به جز بودجه عوامل دیگری نیز وجود دارد که روند کار را کند می کند که یکی از آن ها نارضایتی اهالی یک منطقه به دلیل آسیب های احتمالی ساخت گرمخانه هاست و همین موضوع کار را تا حدودی سخت می کند چون این اهالی معتقدند حضور تعداد زیاد افراد بی خانمان و کارتن خواب در محل زندگی آن ها ممکن است آسیب هایی را به همراه داشته باشد و طبیعتا جلب رضایت این افراد یا شناسایی محلی مناسب برای ساخت این گرمخانه ها زمان بر است.
حسین غزالی در خصوص تفاوت گرمخانه های در حال ساخت با خانه های سبز
می گوید :این گرمخانه ها از ساعت 18پذیرش کارتن خواب ها و افراد بی خانمان را بدون هیچ گونه محدودیتی شروع می کند و این افراد می توانند از امکانات گرمخانه ها برای گذراندن شب و دریافت غذای گرم و محلی برای استحمام استفاده کنند و بعد از استراحت بدون سوال و جواب شدن از مجموعه خارج شوند ولی افرادی که در خانه سبز نگهداری می شوند بر اساس حکم قضایی به این محل آورده شده اند و طی کمیسیونی که تشکیل می شود این افراد به بهزیستی ، مرکز نگهداری اتباع و دیگرمراکز مسئول تحویل می شوند.از طرفی چون برخی از این افراد زباله گرد هستند در زمان مراجعه به خانه های سبز ضایعاتی که از این افراد گرفته می شد دیگر به آن ها برگردانده نمی شد ولی در گرمخانه ها ضایعات برای کارتن خواب ها تا فردای آن روز که به گرمخانه آمده اند نگهداری می شود وسپس به آن ها تحویل می شود و از این افراد بی خانمان درباره این که چه کسی هستند و از کجا آمده اند سوالی نمی شود.
جمع آوری 1900 معتاد متجاهر
بنا به اعلام مسئولان استان معتادان جمعیت زیادی از بی خانمان های استان را تشکیل می دهند و بی شک گرمخانه ها نقش مسکن و آرام بخش مقطعی را در زندگی معتادان ایفا می کند و اقدامات موثرتر را باید در زمینه ترک و بازگشت این افراد به سلامت کامل جست و جو کرد که ستاد مبارزه با مواد مخدر استان یکی از سازمان هایی است که در این زمینه اقداماتی را در دستور کار قرار داده است.محمد حسین صالحی دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان می گوید:ایجاد گرمخانه اتفاقی است که می تواند به عنوان آرام بخش عمل کند و در زمینه گرمخانه ها فعالیت به حوزه خدمات شهرداری بر می گردد ولی در زمینه معتادان متجاهر که در حوزه اقدامات ستاد مبارزه با مواد مخدر محسوب می شود ما از ابتدای امسال تا امروز حدود 1900 معتاد متجاهر را از سطح شهر جمع آوری کرده ایم و از سال گذشته اقداماتی زیرساختی با عنوان ساخت اردوگاهی برای جمع آوری ،درمان و سلامت بخشی به معتادان متجاهر با مشارکت شهرداری مشهد در حال انجام است که فاز یک آن تا آذر راه اندازی می شود و افزایش ظرفیت هایی را در بخش خصوصی نیز در دستور کار قرار داده ایم که در جلسه شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر که در روزهای گذشته برگزار شد قرار بر این شد تا قبل از فصل سرما مکان های را به صورت موقت در نظر بگیریم و این معتادان در این مکان ها مستقر شوند تا زیرساخت های لازم فراهم شود و علاوه بر مشهد در پنج منطقه از استان آماده سازی هایی را با ظرفیت هزار نفر در دستور کار قرار داده ایم که بعد از جمع آوری آن ها اقداماتی را درخصوص ترک اعتیاد و ارائه خدمات روان شناسی به این افراد برای بازگشت شان به جامعه در دستور کار قرار می دهیم .یکی از مراجع رسیدگی کننده دیگر در زمینه مسائل مربوط به معتادان سازمان بهزیستی استان خراسان رضوی است که با وجود تماس تلفنی و ارسال پیامک با مدیرکل این سازمان موفق به برقراری ارتباط با حمیدرضا پوریوسف مدیر کل این سازمان نشدیم.
دومین گفت وگو با یک زن کارتن خواب که حالا غم به دنیا آمدن فرزندش نیز به رنج هایش اضافه شده
ماجرای شبی که در گودال جان دادم!
نویسنده: موفقی
اولین دیدار من با سمیرا، آذر 98 بود که برای تهیه گزارشی به قلعه افغان رفته بودم.
حدود ساعت 3 بعدازظهر، همان ابتدا که وارد محله شد، یکی از بچه های محل او را به من نشان داد و گفت:« سمیرا آمد...سمیرا آمد». او با گرفتن یک کیف دستی مشکی ولی کهنه زیر بغلش سعی داشت مانند زن های امروزی جلوه کند. همان طور که از دور به او نگاه می کردم، به ظاهرش بیشتر دقت کردم و متوجه آثار اعتیاد در چهره اش شدم.
به طرفش رفتم. سر صحبت را با او باز کردم. طوری برخورد می کرد که انگار سال هاست مرا می شناسد. بعد با لبخندی گفت:« باورت می شود همین الان از سرکار آمده ام؟» نگاهی به اطرافش انداخت و با همان صدای دو رگه و خش دارش گفت:« بین خودمان باشد، من زباله گردی می کنم. از صبح که بیدار می شوم برای سیر کردن شکمم، به محله های بالای شهر می روم تا از بین زباله ها یک چیز به درد بخوری پیدا کنم و بفروشم. مردم وقتی سر و وضعم را می بینند که مرتب و امروزی لباس می پوشم، پولی هم کف دستم می گذارند. البته گاهی وقت ها همسایه ها برایم غذا می آورند، یا پولی به من می دهند و هوای مرا دارند. این جا به هر کس بگویی سمیرا ، همه مرا می شناسند».
اولین تجربه کارتن خوابی
پس از هشت ماه دوباره به قلعه افغان می روم، دوباره سمیرا را می بینم. این بار داستان زندگی اش را برایم تعریف می کند:« 15 ساله بودم که با یکی از اقوام دور نامادری ام ازدواج کردم. با وجود اخلاق های بد شوهرم، اما پدرم آن قدر متعصب بود که مخالف جدایی ما بود، حتی مرا در کیسه گونی کرد تا با ماشین از روی من رد شود، اما طلاق نگیرم. اگر عمویم جلوی پدرم را نمی گرفت، الان زنده نبودم. مدتی پس از جدایی ام، پدرم دیگر این موضوع را پذیرفت و من در طبقه پایین خانه پدری ام زندگی می کردم. مدتی بعد، از غصه و دلتنگی پسر دوساله ام، ناخواسته توسط برادر نامادری ام، به کریستال اعتیاد پیدا کردم. در یکی از شب هایی که پدرم به سفر کاری رفته بود، با نامادری ام دعوا کردم و به خانه دوستانم پناه بردم. مدتی به همین روال گذشت تا این که پول هایم تمام شد، حتی برای مصرف مواد پولی نداشتم. از طرفی غرورم اجازه نمی داد که دستم را جلوی کسی دراز کنم، برای همین آواره خیابان ها شدم. 24 سال بیشتر نداشتم که با لباس های پسرانه و قیافه ای ژولیده به باغ نمونه رفتم. جایی که می دانستم همه کارتن خواب ها آن جا جمع می شوند. آن جا با دختری به نام زهره آشنا شدم که با لباس های پسرانه و جثه ای بسیار لاغر و نحیف روی ویلچر نشسته بود. وقتی مرا دید، از من پرسید که پسر هستم یا دختر؟ بعد از این که فهمید دخترم، از من خواست او را با ویلچرش به وسط زمین ببرم تا برای خوابیدن، جایی را به من نشان دهد. وسط زمین کنار گودالی حفر شده ایستادیم. او از من خواست ویلچرش را به طرف گودال خم کنم، تا به درون آن جا هدایت شود. من که از یک سوسک هم می ترسیدم، حالا باید جایی می خوابیدم که هزار جور حشره و جانور داشت».
سمیرا چهره اش را در هم می کشد، نفسش را به سختی بیرون می دهد، آرام اشک می ریزد و با لحنی سوزناک می گوید:« پشت سر زهره با ترس به درون گودال رفتم. کف گودال مقوایی مرطوب پهن شده بود. دیواره های گودال رطوبت داشت. ارتفاع گودال طوری بود که اگر می نشستیم، سرهایمان از بیرون دیده می شد. برای همین سرم را دزدیدم و با ترس خودم را گوشه ای جمع کردم تا مبادا کسی مرا ببیند. زهره مقوایی که از قبل تا نیمه بالای گودال را پوشانده بود، به طرف جلو کشید تا مثلا سقف بالای سرمان شود. کمی بعد زهره همان جا راحت خوابش برد اما من...». بغض گلویش را می گیرد و چشم های پر اشکش را مثل کودکی معصوم به چشم هایم می دوزد و با حالت ملتمسانه ای از من می خواهد که دیگر گفت و گو را ادامه ندهیم. پس از این که کمی اشک می ریزد ، سکوتش را می شکند و دوباره ادامه می دهد :« اما من که پدرم وضع مالی خوبی داشت و از نظر مالی همیشه در رفاه بودم، تحمل این شرایط برایم سخت بود. تا خود صبح، وقت و بی وقت معتادان دیگر هر بار که بالای گودال می آمدند و زهره را صدا می زدند، من از ترس نفسم حبس می شد. آن جا همه زهره را می شناختند و مانند یک مرد با او رفتار می کردند. من چون ظاهر نسبتا زیبایی داشتم، مدام نگران بودم که مبادا کسی آن جا قصد تعرض به من را پیدا کند. مدام دعا می کردم تا اتفاقی برایم نیفتد». سمیرا همان طور که آه از سینه اش کنده می شد، با همان صدای لرزان ادامه می دهد:« مدت ها گذشت، تا این که یک روز صبح درون گودال خوابیده بودم که با ریختن برف های آب شده روی صورتم، از خواب پریدم. هر چه زهره را تکان دادم تا از خواب بیدار شود و در آن سرمای زمستان لباس هایش خیس نشود، اما بیدار نمی شد. جثه لاغر و نحیفش مثل چوب خشکی از سرما یخ زده بود. دو روز بود که چیزی برای خوردن گیرمان نیامده بود، برای همین چون بدنش ضعیف بود در مقابل سرما مقاومت نکرد. بیچاره پس از دو روز گرسنگی از دنیا رفت.آن شب من هم مثل او از ترس جان دادم . بعد که شهرداری آمد جنازه اش را ببرد، تازه فهمیدم هشت ساعت از مرگش گذشته بوده و در بغل من جان داده است». سمیرا در حالی که به نقطه ای خیره شده است، آهی می کشد و می گوید:« تمام سه ماه زمستان سال 86 را کنار زهره، به همین شکل گذراندم. دختر ساده ای بودم که دیگر آن قدر مار خوردم، افعی شدم. هنوز حرف پدرم را به خاطر دارم که همان اوایل وقتی فهمید اعتیاد دارم، به من می گفت بار همین ماشین های سنگینی که در جاده می برم، کمرم را خم نکرد، اما غصه تو یک دانه دختر کمرم را خم کرد».
دوست ندارم بچه ام به دنیا بیاید
از او می خواهم ادامه ماجرای زندگی اش، بعد از مرگ زهره را برایم تعریف کند، می گوید:« پس از مرگ زهره، به پیشنهاد یکی از دوستانم به زباله گردی و جمع آوری ضایعات روی آوردم. پس از مدتی به قلعه افغان آمدم و با شوهرم آشنا شدم. تازگی ها شوهرم در یک شرکت خدماتی مشغول کار شده است و هر از گاهی ضایعات جمع می کند. خودم هم گاهی برای جمع آوری ضایعات می روم. حالا هم چهار ماهه باردار هستم، اما دوست ندارم بچه ام به دنیا بیاید، چون آینده ای ندارد». این جمله را می گوید و دوباره اشک صورتش را می پوشاند.
او موقع خداحافظی بدرقه ام می کند و با چشمانی گریان از به دنیا آمدن فرزندش ابراز نگرانی می کند، از این که حتی هزینه های بیمارستان برای به دنیا آوردن او را ندارد. تا این که خودروی روزنامه راه می افتد. همان طور که از پشت سر برای او دست تکان می دهم، وسط کوچه های خاکی حاشیه شهر، چهره سمیرا با دمپایی های کهنه اش محو می شود، اما تصویر آینده فرزندی که در راه دارد، از پیش چشمانم کنار نمی رود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


رهبر معظم انقلاب، درگذشت حاج علی شمقدری را تسلیت گفتند
مرد باغیرت جبهه حق و برادر با صدق و وفا
حضرت آیتا... خامنهای، در پیامی درگذشت مرحوم آقای حاج علی شمقدری را تسلیت گفتند. به گزارش پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، متن پیام ایشان به این شرح است:
«بسم ا... الرّحمن الرّحیم
با تأثر فراوان اطلاع یافتم که دوست و همراه قدیمی، مرد مؤمن و انقلابی و متشرع، پدر شهید و برادر شهید، مرحوم آقای حاج علی آقای شمقدری رحمة ا... علیه دارفانی را وداع کرده است. اینجانب در بیش از نیم قرن آشنایی با این برادر با ایمان و پرتلاش، همواره او را در جبهه حق، به پایداری و غیرت و صدق و وفا شناخته و از او جز نیکی و مجاهدت ندیدهام، رحمت و رضوان خدا بر او باد. وظیفه میدانم که به همسر مؤمن و صبور و فرزندان صالح و مکرّم و نیز به دیگر بازماندگان و همه دوستان و آشنایان آن مرحوم تسلیت عرض کنم و حشر او با شهیدان و بندگان صالح را از خداوند مسئلت نمایم.
سیّدعلی خامنهای/ ۲۸ شهریور ۱۳۹۹»
یاور پرکار و کمتوقع انقلاب
نگاهی به زندگی فردی و اجتماعی مرحوم حاج علی شمقدری، در گفتوگوی خراسان با 2 تن از دوستان انقلابی او
جواد نوائیان رودسری – کافی بود یکبار او را ببینید تا جذب صفا و صمیمیت او شوید؛ انگار همین دیروز بود که برای پوشش خبری یکی از برنامههای فرهنگی حسینیه آیتا... خامنهای مشهد با مرحوم حاج علی شمقدری همصحبت شدم؛ آنقدر افتاده و متواضع بود که تا کسی معرفیاش نمیکرد، متوجه نمیشدی که او، همان حاجآقای شمقدری است که در صفحات تاریخ انقلاب شهر مشهد، حضوری فعال دارد؛ همان انقلابی متعهدی که در امانتداری زبانزد است و در راه انقلاب، زندانها کشیده و داغ فرزند و برادر را دیده. از مرحوم حاجعلی شمقدری سخنگفتن ساده نیست؛ باید با او همراه میبودی تا روح بزرگش را میشناختی. به همین دلیل، به سراغ دوتن از یاران دیرین و همراهان قدیمی او، حاجحسین عاشوری و حاجعلیاصغر نعیمآبادی رفتم و درباره مرحوم شمقدری پرسیدم که چگونه زیست و چگونه مبارزه کرد؟ حاجعلی شمقدری، پنجشنبه گذشته، در 86 سالگی دار فانی را وداع گفت.در خور ذکر است که اخبار مربوط به برنامه تشییع و خاکسپاری آن مرحوم، در صفحه هفت روزنامه خراسان رضوی امروز منتشر شده است .
کمتوقعترین آدمی که دیدهام
حاجحسین عاشوری را همه مبارزان دوران انقلاب مشهد میشناسند؛ دوست قدیمی مرحوم شمقدری و پدر دو شهید. وقتی با او تماس میگیرم، مهربانانه جوابم را میدهد؛ از سابقه آشناییاش با مرحوم شمقدری میپرسم، میگوید: این آشنایی به برکت حضور در جلسات درس مقام معظم رهبری بود؛ من از سال 1342 حاجعلی را میشناختم. او هم یکی از عزیزانی بود که طی آن جلسات افتخار رفاقتشان را پیدا کردم و این دوستی، تا هنگام درگذشت او، با بهترین شکلممکن دوام یافت. حاجحسین عاشوری برای پاسخدادن به پرسشی درباره شخصیت اخلاقی مرحوم شمقدری، خاطراتش را مرور میکند و میگوید: مهمترین ویژگی حاجعلی، کمتوقعی او بود. باورتان نمیشود اگر بگویم در تمام عمرم آدمی به این کمتوقعی ندیدم؛ قناعت او در زندگی و پرهیزش از اسراف، زبانزد خاص و عام بود؛ زندگی کمخرجی داشت و هیچوقت به مال دنیا روی خوش نشان نداد. هر کاری از دستش بر میآمد، برای مردم انجام میداد و برای این مسئله، یک لحظه آرام و قرار نداشت. تا همین چند روز قبل از فوتش، به دنبال تهیه مسکن برای یک خانواده آبرومند بود. حاجحسین عاشوری، گریزی هم به فعالیتهای انقلابی مرحوم شمقدری میزند و میگوید: رفتارهای دقیق و خردمندانه او نقش مهمی در پیشبرد انقلاب اسلامی در مشهد داشت. او همیشه راهکارهایی برای انتقال اعلامیهها به شهرهای مختلف به ذهنش میرسید که تعجب همه را برمیانگیخت. یکبار اعلامیههای امام(ره) را درون الوارهایی که قرار بود به شهرستان برود، جاسازی کرد و استادانه روی درزهای آنها را پوشاند یا وقتی که قرار بود اجناسی را با کارتن برای شهرهای مختلف ارسال کنند، او در تمام کارتنها، با روش خاص خودش اعلامیه جاسازی میکرد تا به دست مردم برسد. بگذارید این را هم بگویم که او، در همه امور، مطیع رهبری بود و نسبت به انقلاب اعتقادی راسخ داشت؛ حاجعلی آرمانهایش را با هیچچیز و هیچکس معامله نمیکرد.
مسئول تدارکات قیام و جهاد
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره زندگی مرحوم حاجعلی شمقدری، با علیاصغر نعیمآبادی، از مبارزان شناختهشده انقلاب در شهر مشهد تماس میگیرم؛ سنگبری که به فیلمبرداری علاقه داشت و تصویربرداریهای او از رویدادهای مشهد طی زمستان سال 1357، در زمره مشهورترین اسناد آن دوران است. آقای نعیمآبادی سابقه آشنایی خود را با مرحوم شمقدری، مربوط به جلسات دعای ندبه در مسجد امام حسن مجتبی(ع) مشهد، اوایل دهه 1350 میداند. نعیمآبادی در توصیف مرحوم شمقدری از صفاتی مانند تعهد، اخلاص و تشرّع استفاده میکند و آنگاه انبوه خاطراتی را به یاد میآورد که میتواند شخصیت و منش حاجعلی شمقدری را بهتر و بیشتر به جوانترها نشان دهد. او میگوید: مرحوم شمقدری علاقه فراوانی به رهبر انقلاب داشت؛ در همه جلسات درس ایشان شرکت میکرد و از روی بیانات رهبری، یادداشت برمیداشت و سعی میکرد خود را مطابق آن دستورالعملها، اصلاح کند؛ صبور بود و امانتدار.این مبارز روزهای پرالتهاب انقلاب، در ادامه خاطراتش از مرحوم شمقدری، به نکات جالبی اشاره میکند که در کمتر جایی میتوان شنید: در زمان اوجگیری انقلاب، رهبری قیام در مشهد برعهده رهبر انقلاب، مرحوم آیتا... واعظطبسی و شهید هاشمینژاد بود و این بزرگواران، به دلیل مسئولیتی که داشتند از گزند عوامل رژیم در امان نبودند. یکی از کارهای مرحوم شمقدری این بود که برای آن بزرگواران، مکان اختفا فراهم میکرد. به یاد دارم که یکبار، آنها را به ملک اجدادی خود در شمقدر برد و مدتی در آنجا مخفی کرد. در مشهد هم، همیشه در تلاش بود که مکانهای مخفی برای انقلابیون ایجاد کند. آقای نعیمآبادی از قدرت مدیریت مرحوم شمقدری هم میگوید و تصریح میکند: مرحوم حاجعلی شمقدری، رئیس انجمن اسلامی اصناف مشهد بود و آنقدر کسبه به او اعتماد داشتند که وقتی برنامهای را برای تحصن یا راهپیمایی تدارک میدید، همگی بدوندرنگ در آن حضور پیدا میکردند. او در دوران جنگ هم خدمات مؤثری در تأمین تدارکات جبههها انجام داد؛ میتوانم او را مسئول تدارکات در قیام و جهاد بدانم؛ در تحصن مردم مشهد در بیمارستان امامرضا(ع) که پس از هجوم وحشیانه مأموران رژیم پهلوی اتفاق افتاد، حاجعلی مسئول تدارکات متحصنان بود و در آن شرایط، این کار، اصلاً کار سادهای نبود.در صحبتهایم با آقای نعیمآبادی، گریزی به ماجرای شهادت پسر مرحوم شمقدری میزنم؛ میگوید: در شهادت پسرش صبوری کرد؛ میدانست که وقتی فرزند را به مصاف دشمنان دین و انقلاب میفرستد، احتمال شهادت بالاست؛ اما به شما بگویم که در شهادت مظلومانه برادرش هم، مانند کوهی استوار ماند؛ برادرش از فعالان انقلاب بود و مغازهای در خیابان «ضد» یا امامرضا(ع) فعلی داشت که منافقان وی را در محل کارش، ناجوانمردانه به گلوله بستند و شهید کردند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ارز 4200 تومانی به تدریج در حال حذف است و نرخ دلار سر به سوی سطوح جدید 27 هزار تومان گذاشته است. ایرادات ساختاری برای رصد گردش پول و کالا موجب شده است تا فعالیت های دلالی همچنان پر رنگ و پر رونق برقرار باشند و مدام بر تنور قیمت ها بدمند. از سوی دیگر مردم تا می توانند خرید کالاهای با دوام را محدود و به خدمات تعمیرگاهی اقبال پیدا کرده اند. به طوری که برای برخی افراد با توان مالی کم ، خرید جهیزیه، خانه، خودرو و .. خیلی محدود شده یا کنار گذاشته شده است. از طرف دیگر، گزارش شاخص مدیران خرید خرده فروشی ها که به تازگی توسط اتاق اصناف ایران منتشر شده، نیز نشان می دهد که مردم، با توجه به نوسان قیمت ارز و کاهش قدرت خرید، به سوی خرید اقلام ضروری سوق پیدا کرده اند.در هر حال این ها ماحصل همه اتفاقات تلخی است که در چند ماه اخیر در بازار کالاها و خدمات اتفاق افتاده است.
در گزارش امروز ابتدا نگاهی به روند قیمت خوراکی های منتخب و مسکن، به عنوان دو گروه از ضروری ترین کالاهای مصرفی خانوار خواهیم داشت و در ادامه از منظری کلان تر، آینده احتمالی تورم قیمتی محصولات منتخب صنایع را با توجه به تورم قیمتی که در سطح تولیدکنندگان در بهار امسال رخ داده ترسیم می کنیم.
شایان ذکر است که قطعاً جهش نرخ ارز در دو ماه ابتدایی تابستان، رشد قیمت محصولات صنایع و مسکن را نسبت به بهار شتاب بخشیده است.
جهش قیمت مسکن در بهار 99
تازه ترین گزارش مرکز آمار همچنین از روند قیمت مسکن و اجاره املاک حاکی از آن است که در بهار امسال، نسبت به بهار 98، قیمت هر متر مربع زمین 71 درصد، هر متر مربع واحد مسکونی 62.7درصد و قیمت اجاره خانه ها 36.1 درصد نسبت به بهار سال گذشته افزایش داشته اند که نشان می دهد بخش مسکن همچنان گرفتار تورمی سنگین است.
چشم اندازی از آینده قیمت محصولات صنایع
مرکز آمار ایران گزارش های دوره ای از شاخص قیمت تولیدکننده را منتشر می کند که نشان دهنده روند قیمت ها برای تولیدکنندگان است. تغییرات قیمتی در این بخش با تاخیری چند ماهه خود را در سبد مصرف کنندگان نشان می دهد. نگاهی به روند رشد هزینه تولیدکنندگان در صنایع منتخب نشان می دهد که در بهار امسال این هزینه ها به طور متوسط 7.7 درصد افزایش داشته اند. البته در این میان، فلزات اساسی رشد قابل توجه 40 درصدی داشته اند و بعد از آن ها تولید وسایل نقلیه موتوری (از جمله خودرو) و مبلمان قرار دارند. به این ترتیب پیش بینی می شود که این رشد هزینه ها به تدریج در ماه های بعد از بهار امسال در بازار خود را نشان دهد. با این حال بدیهی است که قطعاً رشد نرخ ارز در تیر و مرداد به این اعداد و ارقام، شتاب بیشتری بخشیده و پیش بینی می شود به خصوص در صنایعی که وابستگی بیشتری به واردات مواد اولیه دارند، رشد قیمت ها بیشتر و سریع تر اتفاق بیفتد. (متاسفانه اطلاعات رسمی جدیدتری در این زمینه تاکنون منتشر نشده است)

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


خیز سوم کرونا در کشور، عدد جانباختگان این ویروس را به 24 هزارنفر رساند. از سوی دیگر حریرچی معاونکل وزارت بهداشت دیروز با بیان اینکه دیگر رنگبندی کرونایی معنایی ندارد، گفت: نارنجی و زرد نداریم، کل کشور در وضعیت قرمز قرار دارد. ایرج حریرچی درباره پیشبینیاش از مجموع فوتیهای کرونا گفته است: در صورت ادامه این روند آمار کشتههای کرونا به ۴۵ هزارنفر هم خواهد رسید. وی با بیان اینکه انفجار کرونایی در برخی شهرها اتفاق افتاده است، افزود: در شهر تبریز از زیر ۴۰ بستری روزانه به ۱۶۰ بستری و در قم نیز از ۱۰ بستری روزانه به ۱۶۰ بستری رسیدیم. وی تاکید کرده است: درصورت استفاده ۹۵ درصدی از ماسک و کاهش ۵۰ درصدی ترددها میزان مرگ کاهش خواهد یافت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

الکس نوری با استقلال توافق کرد
مربی دورگه ایرانی شرط بستن قرارداد ریالی با آبی ها را می پذیرد؟!
مدیران استقلال با الکس نوری برای هدایت استقلال به توافقات اولیه رسیدند. مدیران باشگاه استقلال بعد از ناامیدی از بازگرداندن استراماچونی در حالی که گفته می شد با چند گزینه داخلی مذاکراتی انجام داده اند اما ناگهان و با هجمه هواداران باشگاه، مسیر مذاکرات خود را به سمت گزینه ای بردند که دست کم به لحاظ بین المللی کارنامه قابل دفاعی دارد. الکس نوری مربی دورگه ایرانی آلمانی که منعی برای قبول هدایت استقلال از سوی سازمان لیگ ندارد، از چند روز پیش به عنوان گزینه نهایی مدیران استقلال انتخاب شد.شب گذشته خبر رسید که نوری با مدیران استقلال به توافق رسیده و قرار است به زودی راهی ایران شود تا قرارداد خود با آبی ها را نهایی کند. در صورتی که احمد سعادتمند این هفته راهی قطر نشود با الکس نوری در تهران پای میز مذاکره خواهد نشست تا پروسه انتخاب سرمربی استقلال بالاخره به پایان برسد.یکی از شروط سازمان لیگ برای حضور نوری روی نیمکت استقلال بستن قرارداد ریالی با آبی ها بیان شده است، موضوعی که البته بعید به نظر می رسد سرمربی سابق وردربرمن و هرتابرلین زیر بار آن برود. باید دید مدیران استقلال چه راهکاری برای راضی کردن سازمان لیگ یا نوری به کار خواهند بست.
پیشنهاد جنجالی برای برخورد با متجاوزان جنسی
درحالی که طی هفتههای گذشته قتل و تجاوز به یک دختر هفت ساله پاکستان را در حیرت فرو برده است عمران خان نخست وزیر پاکستان برای برخورد با متجاوزان جنسی پیشنهادهایی داده که در شبکه های اجتماعی بازتاب زیادی پیدا کرده است. او در یکی از پیشنهادهایش در یک برنامه تلویزیونی گفته: «کسانی که زنان و کودکان را آزار میدهند باید در ملأعام به دار آویخته شوند؛ اگر این کار صورت گیرد دیگر کسی دست به تجاوز نمیزند. اما مجازات اعدام باعث تیرگی روابط اسلام آباد با کشورهای دیگر به خصوص غربیها خواهد شد پس به جای اعدام باید کسانی که به زنان و دختران تجاوز میکنند و کودکان را مورد آزار جنسی قرار میدهند، با گاز اخته شوند تا دیگر قدرت تولیدمثل نداشته باشند و آیندهای برای آنان متصور نباشد.»
هندیبازیهای «خسروخان»!
در قسمت 39 سریال «دل»، اتفاقات غیرمنطقی و عجیبی افتاده که صدای اعتراض مخاطبان را درآورده است
نویسنده: مائده کاشیان
سریال «دل» به کارگردانی منوچهر هادی، در حالی به پایان راه نزدیک میشود که نه تنها همچنان مورد انتقاد است، بلکه در قسمت 39 که چهارشنبه هفته گذشته منتشر شد، با موج جدیدی از واکنشهای منفی مخاطبان روبهرو شده است. در این قسمت از سریال، چند اتفاق غیرمنطقی و عجیب رخ داد که برای تماشاگر باورپذیر نبود و واکنش انتقادی آنها را به دنبال داشت. ادامه مطلب میتواند بخشهایی از داستان را برای کسانی که قسمت 39 را ندیدهاند، لوث کند.
اتفاقات عجیب و غیرقابل باور
شخصیت «خسرو» پس از فهمیدن ماجرای تعرض به دخترش، سکته کرده بود و در کما به سر میبرد. در قسمت 39، این کاراکتر به هوش آمد و به محض بیرون آمدن از کما، کاملا هوشیار و سرحال از جای خود بلند شد و پرستارانی که سعی داشتند جلوی او را بگیرند، کنار زد تا سراغ «نکیسا» برود. طبیعتا فردی که در کما بوده بلافاصله پس از به هوش آمدن نمیتواند به وضعیت عادی برگردد. اتفاقات عجیب دیگر به ماجراهای خانه «نکیسا» مربوط میشود. وقتی یک قربانی تعرض با فردی که به او تعرض کرده روبهرو میشود نمیتواند مسلط به خود و عادی بدون هیچ واکنش عصبی مقابل او بایستد و به حرفهایش گوش کند، اما «رستا» در این لحظه عکسالعمل باورپذیری ندارد. «خسرو» وارد خانه «نکیسا» میشود تا بپرسد چرا چنین کاری با زندگی آنها کرده، اما از دیدن «آرش» که با ضربه چاقوی «نکیسا» زخمی روی زمین افتاده است، تعجب که نمیکند هیچ، بلکه توجهی هم به او ندارد و پس از پایان سرزنشهایش، سراغ «آرش» میرود و او را از خانه بیرون میبرد. «ناهید» و «رستا» هم که بیرون از خانه بودند نه با پلیس و نه با اورژانس تماس نمیگیرند و فقط منتظر پایان دعوا هستند! خودکشی «نکیسا» هم بسیار غیرواقعی و عجیب اتفاق میافتد.
روایت بیاحساس لحظات حساس
پس از گذشت 39 قسمت، لحظهای که رازها برملا میشود و شخصیتها پس از فاش شدن حقیقت با هم روبهرو میشوند، باید آن قدر ملتهب و باورپذیر باشد تا مخاطب درگیر ماجرا شود و با کاراکترها همحسی کند، اما این لحظه مهم در سریال به اندازهای غیرقابل باور و خنثی است که هیچ حسی به تماشاگر منتقل نمیکند. هرچند که «دل» در قسمتهای گذشته هم چندان تاثیرگذار نبوده، اما برانگیختن احساسات مخاطب در لحظات حساس و پایانی قصه، کمترین توقعی است که مخاطب از سریال دارد که آن هم برآورده نمیشود. این مجموعه که در قسمتهای گذشته هم به دلیل ریتم بسیار کند مورد انتقاد بوده ، در قسمتهای پایانی هم نتوانسته است ضعفها را تا حدودی جبران کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

انتشار نامه سرپرست یکی از گمرک های کشور در خصوص رویه رسمی واردات ته لنجی، خبر ساز شد. به گزارش تسنیم، سرپرست گمرک نخل تقی (از زیرمجموعه های استان بوشهر) به تازگی در نامه ای به تعاونی لنج داران، اعلام کرده که هر لنج دار از این پس می تواند محموله ای معادل 30 وانت بار را به عنوان ته لنجی یا کالای ملوانی بدون اعمال تشریفات رایج ترخیص کالاهای رسمی، از گمرک خارج کند. با این حال، یک حساب و کتاب سرانگشتی نشان می دهد که ترخیص 30 وانت بار ته لنجی با گنجایش و وزن تقریبی هر وانت بین 2.5 تا 3 تن، به معنای این است که امکان ترخیص 90 تن کالا از گمرک بدون تشریفات گمرکی از این محل قانونی خواهد بود. کالاهایی که به احتمال زیاد درآن ها، کالاهای گروه چهاری (کالاهای غیرضروری) کم نیستند. به گزارش خراسان، موضوع کالاهای ته لنجی، بحث جدیدی نیست و شاید پاسخ بسیاری از سوالات در خصوص وجود کالاهای خاص در بازار به رغم ممنوعیت واردات آن ها باشد. پیشتر و در فروردین ماه امسال، رئیس کل بانک مرکزی در انتقاد از ورود کالاهای کره ای به کشور از مسیرهای غیر قانونی به رغم ممنوعیت واردات، گفته بود: مقامات کره پولهای ما را نمیدهند به آنها گفتم اگر ندهید دیگر اجازه نمیدهم کالاهای سامسونگ و ال جی به ایران بیاید دیدم خیلی حساسیتی نشان ندادند. کالایشان را از طریق دبی (امارات) میفروشند و از طریق لنجها در کنگان و نظایر آن به داخل کشور میآید. همتی با انتقاد از ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز گفته بود: معنی ندارد اگر ما ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز داریم و اقتصاد مقاومتی داریم باید جلوی اینها را بگیرند. در مقابل اما، خرم آبادی رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز در گفت وگو با «جوان»، به ارتباط معیشت بخشی از ساکنان جنوب و تدوین آیین نامه ای در هیئت دولت در این خصوص خبر داده بود و احتمالاً اقدام اخیر نیز در راستای آیین نامه مربوط انجام شده است. درهر حال به نظر می رسد در صورت نبود نظارت بر واردات این کالاها، حفظ معیشت بخشی از مردم آن هم نه از راه تولید و ایجاد ارزش افزوده واقعی، بلکه رانت واردات کالاهای ممنوعه، به فشار بر بازار ارز و تولیدکنندگان داخلی منجر خواهد شد و بهتر این است که موضوع بهبود معیشت مردمان محروم این مناطق از راه صحیح اقتصادی آن دنبال شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


حمایتهای اخیر از بازار سرمایه چندین محور داشته و دارد که یکی از آن ها تقویت ابزارهایی نظیر اسناد خزانه و انتشار اوراق اختیار فروش سهام است. هفته قبل ضمن تحلیل کلیت روند بازار، اشاره ای به آثار این حمایت ها و چشم انداز بازار بعد از آن داشتیم. این هفته ضمن اشاره ای کوتاه به تحلیل ها از روند کلی بازار سرمایه، به طور دقیق تر در خصوص اوراق اختیار فروش که به بیمه سهام هم شناخته می شود می پردازیم.
بازار صعودی یا بازار نوسانی؟
هفته قبل شاخص کل بورس حدود 150 هزار واحد رشد کرد و از یک میلیون و 556 هزار واحد به یک میلیون و 704 هزار واحد رسید. این رشد 10 درصدی یک هفته را می توان گواهی قوی بر خروج بازار از فاز خرسی دانست. اما همان طور که هفته قبل با اشاره به شرایط بازار و انگیزه های سیاست گذار تشریح کردیم، انتظار ورود بازار به فاز گاوی، نمی تواند محتمل باشد. علل و شواهد متعددی در این خصوص وجود دارد، از جمله:
1- تکرار رشد افسارگسیخته قبلی و رسیدن شاخص به ارقامی چون 3 میلیون واحد، دوباره بازار را در معرض ریزش سنگین قرار می دهد که خود معضلی بزرگ برای دولت خواهد بود. اگر سیاست گذار عاقل باشد، بازار را به سمت منطق و تعادل سوق خواهد داد نه حبابی شدن! 2- فعال شدن بازارگردانی ها که مورد تاکید سازمان بورس است، به معنی متعادل کردن و نقدشونده شدن بازار است. یعنی خرید در قیمت های پایین و صف های فروش و فروش در قیمت های بالا و صف های خرید 3- طی دو روز انتهایی هفته قبل که بازار صعودی بود حقوقی ها فروشنده خالص بودند. چیزی شبیه شرایط انتهای تیر و اوایل مرداد که حقوقی ها در نمادهای مختلف فروشنده خالص بودند. البته آن موقع اثر فروش حقوقی ها خود را با تاخیر و از نیمه دوم مرداد نشان داد اما اکنون این گونه نیست 4 - هنوز هم بسیاری از اهالی بازار ترس از توقف روند صعودی بیشتر دارند. بنابراین انتظار برای هجمه پول های حقیقی به بازار و خنثی کردن اثر فروش حقوقی ها معقول نیست. 5 - نوسانات هفته قبل و غلبه فروش انتهای روز چهارشنبه، گواه بر این شرایط است.
بازار و شاخص افت می کند یا رشد؟
موارد فوق به معنی ریزش بازار نیست. بلکه همان طور که هفته قبل تصریح شد، برای پیشگیری از ورود مجدد بازار به فاز خرسی، لازم است که روند صعودی ملایمی در بازار وجود داشته باشد تا به مرور تعادل ایجاد شود. در این میان نمادهای بزرگ و دارای پشتوانه بنیادین، نقش مهمی در رشد شاخص دارد و سرمایه گذاران در این نمادها هم که در حضیض قیمتی خرید داشته اند اکنون سود مناسبی کسب کرده اند. مثلا نمادی مثل فولاد کاوه که بر اثر افت هیجانی بازار بسیار افت کرده بود، بعد از بازگشت بازار بیش از 40 درصد رشد کرده است. نمادهای بانکی، برخی پتروشیمی ها و فولادی های دیگر نیز این گونه اند. اما بخش بزرگی از نمادهای کوچک غیردلاری همچنان منفی یا متعادل اند. نشانه واضح این است که هفته قبل در کنار رشد حدود 10 درصدی شاخص کل، شاخص کل هم وزن کمتر از یک درصد رشد کرد! این موضوع دو علت دارد: 1- حمایت ها عمدتا از نمادهای بزرگ است 2- سهامداران در تلاش برای خروج از کوچک ترها و ورود به سهم های بزرگ هستند که این خود باعث فشار مضاعف به سهم های کوچک شده است.
در این شرایط، انتظار برای رشد تدریجی بازار و شاخص وجود دارد اما باید دقت کرد که بهترین استراتژی سهامداری در این شرایط یا باید کوتاه مدت و نزدیک به نوسان گیری باشد یا بلندمدت که در آن سهم ها در اثر رشد سودآوری رشد کنند. چرا که رشد فعلی در اثر حمایت است و این حمایت به طور منطقی نباید بازار را به سمت حبابی شدن مجدد پیش ببرد. یکی از حمایت های مطرح شده، بحث انتشار اوراق اختیار فروش است که برخی سهم های بزرگ هم اکنون منتشر می کنند و از این به بعد تقویت خواهد شد. اما این ابزار اصولا نقشی در صعودی یا نزولی شدن بازار ندارد بلکه صرفا می تواند به مدیریت سرمایه گذاری و کنترل ریسک کمک کند.
اختیار فروش چیست و چگونه کار می کند؟
اختیار فروش ابزاری است که روی یک دارایی پایه (کالا، سهام و ...) منتشر می شود و خریدار آن حق خواهد داشت در تاریخ معین کالا یا سهام مربوط را در قیمت مشخص بفروشد و فروشنده آن موظف است در صورت درخواست خریدار، کالا یا سهام را به قیمت معین بخرد، ولو این که قیمت آن کالا در بازار کمتر باشد. مثلا فرض کنید که فردی قصد فروش خودروی خود را دارد اما می خواهد آن را برای سفرهای فعلی در اختیار داشته باشد و بعد از یک دوره مسافرت، مثلا در انتهای مهرماه، آن را بفروشد. اما از افت قیمت خودرو در بازار هراس دارد. در این شرایط یک بنگاه هم حضور دارد که حاضر است در ازای دریافت مبلغی، یک قیمت حداقلی خرید در تاریخ 30 مهرماه را نیز تضمین کند. مثلا اعلام می کند که در ازای دریافت 5 میلیون تومان، خرید خودرو در قیمت 100 میلیون تومان در تاریخ 30 مهر را تضمین می کند. در این شرایط فرد خیالش از قیمت راحت است. اگر تا سررسید (30 مهر) قیمت خودرو مربوط بیشتر از 100 میلیون تومان بود که فرد نیازی به استفاده از اختیار فروش خود ندارد اما اگر کمتر از این مقدار بود، می تواند از اختیار فروش استفاده کند و خودرو را به قیمت 100 میلیون تومان بفروشد.
این ابزار هم اکنون در بازارهای مالی روی انواع کالاها و سهام تعریف می شود. موعد سررسید (30 مهر در مثال فوق) و قیمت اعمال (100 میلیون تومان در مثال فوق) توسط ناظر بازار یا منتشرکننده تعیین می شود اما قیمت اختیار فروش (5 میلیون تومان در مثال فوق) در بازار و بر اساس نرخ های روز و عرضه و تقاضا تعیین می شود. مثلا ممکن است در روزهایی که قیمت خودرو در بازار نزولی است قیمت اختیار فروش در مثال فوق تا 20 میلیون تومان رشد کند و وقتی بازار صعودی است قیمت اختیار فروش کاهش می یابد.هم اکنون می توانید اختیار فروش نمادهای بزرگ فولادی، بانکی، پتروشیمی و ... را در تابلوی بورس ببینید. این ابزارها البته بسیار کم معامله می شوند و قیمت شفافی ندارند. مثلا فولاد مبارکه در سررسید آبان 99 چندین اختیار فروش(در قیمت های اعمال مختلف) دارد که به تازگی یک بار هم معامله نشده است! یک علت این موضوع، ماهیت پیچیده ابزار مشتقه (که اختیارات یا OPTIONS یکی از آن هاست) نسبت به سهام است که در کنار این پیچیدگی به خاطر خاصیت اهرمی (سود و ضرر چند برابر مقدار رشد یا افت بازار) ریسک این ابزارها هم زیاد است. بنابراین بعد از این نیز انتظار برای استقبال گسترده از این ابزارها وجود ندارد و حتی اگر مورداقبال هم قرار بگیرد نمی تواند حائز اهمیت و اثر بر کلیت بازار باشد.
بلکه آن چه مهم است، همچنان مثل چهار ماه اول امسال، جهت نقدینگی و در کنار آن وضعیت حمایت و جهت معامله حقوقی هاست. ضمن این که حساسیت ها به اظهارات و مواضع دولت هم بیشتر شده است. چنان چه بازار از هم اکنون نگران وعده پیروزی بزرگ در روزهای شنبه و یک شنبه است. چرا که خاطره بسیار بدی از وعده گشایش اقتصادی دارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

عبدالهی – غصه قدیمی برای کودکان بازمانده از تحصیل، با یک توئیت دوباره تازه شد. توئیت وزیرکار که دو روز قبل در حساب کاربری خود نوشت: «وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی کودکان محروم از تحصیل را شناسایی میکند تا به چرخه آموزش بازگردند، از امروز، پیامکی با سرشماره vezart-refa به والدین آنها ارسال میشود. به امید روزی که هیچ کودک ایرانی، از تحصیل بازنماند».
*اقدام وزارت رفاه اگرچه قابلتحسین است، اما این غم دیرینه آن قدر عمیق است که با این وعده و وعیدها درمان نمیشود و خیلیها هم امیدی به تحقق آن ندارند. مانند این کاربران که در پاسخ به توئیت وزیر نوشتند:
*فکر میکنین پدر و مادر این افراد گوشی دارند!؟به فرض که گوشی داشته باشن، فکر کردین همه خانواده دارن یا در کانون گرم خانواده کنار هم نشستن!؟نه، هر کدوم دارن جون میکنن و کار میکنن برای زنده ماندن!
* بهواسطه ارتباط بیش از یکدهه با این خانوادههای شریف عرض میکنم که والدین این کودکان خود نیاز به مشاوره و مددکاری دارند. صرفا با ارسال پیامک برای والدین، مسئله حل نمیشود. تصمیمات اثربخشتر باید اتخاذ شود.
بررسی میزان اثربخشبودن این طرح وزارت رفاه و خروجی ارسال پیامک به والدین کودکان بازمانده از تحصیل، نیازمند گذر زمان است و نمیشود درباره آن به این زودی قضاوت کرد؛ اما نکته کلیدی درباره این موضوع تفاوت آماری موجود درباره بازماندگان از تحصیل است. صحبت از تفاوت 7 برابری در آمار است؛ آمارهای رسمی وزارت آموزش و پرورش، تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی گذشته را فقط 2 درصد کل دانشآموزان میداند اما انجمن حمایت از حقوق کودکان معتقد است این آمار فقط بخشی از فرزندان سن تحصیل را شامل میشود.
آمار دولتیها، 147 هزار بازمانده از تحصیل
وزیر رفاه همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید هم در پیامی به موضوع کودکان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی اشاره کرده بود. شریعتمداری در اینباره نوشت: «طرح شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل مقطع ابتدایی با همکاری وزارت آموزشوپرورش، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، سازمان ثبتاحوال، مؤسسات خیریه، کلینیکهای مددکاری اجتماعی و نیروهای مردمی یک اقدام سیاستی مهم بوده که اجرا شده و شناسایی و تعیین دلایل بازماندگی از تحصیل 147 هزار کودک در سال تحصیلی 99-98، یکی از مهمترین دستاوردهای اجرای این پروژه است». البته اینکه مبنای طرحها و برنامههای وزارت رفاه، آمار وزارت آموزش و پرورش است، موضوع تازهای نیست. سال گذشته بود که «احمدرضا پرنده» مدیرکل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون در اینباره گفته بود : «فهرست این کودکان از وزارت آموزش و پرورش گرفته شد و اطلاعات والدین این کودکان در پایگاه رفاه ایرانیان ثبت شده است». بنابراین میتوان یقین داشت طرح ارسال پیامک برای والدین کودکان بازمانده از تحصیل، بر مبنای همان آمار وزارت آموزش و پرورش اجرا خواهد شد.
تفاوت در چیست ؟
مرور خبرهای رسمی چرایی این اختلاف عجیب و غریب آمار را نشان میدهد. ملاک و معیار وزارت آموزش و پرورش برای شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل، دانشآموزانی هستند که در سال گذشته در مدارس ثبتنام کردهاند اما به هر دلیلی در سال تحصیلی جدید نامشان در مدرسهای ثبت نشده است. بر همین اساس آمار وزارت آموزش و پرورش شامل دانشآموزانی است که بهنوعی ترک تحصیل میکنند، نه همه آنهایی که در سن تحصیل هستند اما به مدرسه نمیروند. ضمن آنکه دولتیها فقط به آمار بازماندگان از تحصیل در مقطع ابتدایی اشاره میکنند.
پیشبینی بیش از یک میلیون بازمانده
اما «فرشید یزدانی» مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، این آمار دولتیها را قبول ندارد و به آماری اشاره میکند که حدود 7 برابر آن است. یزدانی در گفتوگو با خراسان میگوید: «ما معتقدیم کودکان بازمانده از تحصیل همه بچههایی را که در بازه سنی 6ونیم تا 18 سال هستند، شامل میشود و با این حساب در سال تحصیلی گذشته حدود یکمیلیون دانشآموز از تحصیل بازماندهاند.» او ادامه میدهد: «آمار وزارت آموزش و پرورش فقط براساس تعداد دانشآموزانی است که مشخصات آنها در سامانه مدارس ثبت شده و در سال جدید ثبتنام نکردهاند اما اینها فقط گروهی از کسانی هستند که در سن تحصیلاند اما از آن بازماندهاند». او درباره آمار پیشبینیشده درباره تعداد بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی جدید هم میگوید : «هنوز برآورد دقیقی انجام نشده است اما به دو دلیل پیشبینی میکنیم آمار سال گذشته افزایش یافته باشد؛ دلیل اول اینکه دولت از سال گذشته تاکنون کار خاصی درباره این موضوع انجام نداده، دلیل دوم هم افزایش مشکلات اقتصادی خانوادههاست که اصلیترین دلیل بازماندن از تحصیل است و مشکلات اقتصادی امسال نسبت به سال قبل بیشتر شده، پس پیشبینیها این است که آمار امسال از سال قبل بیشتر شود».
سرشماری سال 95 و آمار دو میلیونی
البته نگاهی به سرشماری سال 95 هم نادرستبودن مبنای آماری مسئولان را نشان میدهد. سرشماری سال 95 بیانگر وجود 431 هزار و 513 نفر بیسواد در سن تحصیل است. البته این تنها آمار مربوط به این موضوع نیست؛ نگاهی به جدول آماری «باسوادان 6ساله و بیشتر که در حالحاضر تحصیل نمیکنند» هم اعدادی چند برابر را نشان میدهد:
6تا 9 سال: 165 هزار و 984 نفر
10 تا 14 سال: 170 هزار و 200 نفر
15 تا 19 سال: یک میلیون و 618 هزار
این یعنی طبق سرشماری سال 1395، در مجموع حدود 2 میلیون نفر در بازه سنی 6 تا 19 سال، تحصیل خود را ادامه ندادهاند.هرچند ممکن است آمارها از سال 95 تاکنون با تغییراتی مواجه شده باشد، اما قطعا این تغییرات جزئی خواهد بود. از سوی دیگر با پذیرش این نکته که جمعیت کل دانشآموزان کشور در سال 95 کمتر از سالجاری بوده و با فرض اینکه طی 4 سال گذشته اقداماتی برای کاهش جمعیت بازماندگان از تحصیل انجام شده است، اما باز هم نمیتوان پذیرفت که مبنای مسئولان دولتی و اعلام آمار 147 هزار نفری به عنوان کودکان بازمانده از تحصیل، درست باشد. این بررسیها نشان میدهد که به احتمال زیاد، اظهارنظر مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان درباره آمار یکمیلیونی بازماندگان از تحصیل (دانشآموزان در سن تحصیل) تقریبا درست بوده و پیشبینیها درباره افزایش این آمار در سال جاری نیز به حقیقت نزدیکتر است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
