پرونده
تعداد بازدید : 333
یحیی حیا کند؟ رها کند؟
بعد از حذف ناباورانه سرخها از آسیا، در فضای هواداری فوتبال بحثی درباره رفتن و نرفتن گلمحمدی شکل گرفته، در این پرونده نظر موافقان و مخالفان را بررسی میکنیم
سید مصطفی صابری | روزنامهنگار - فوتبال ورزش عجیبی است، قرمزها بعد از مدتها ناکامی که توام با شکست و تساویهای پیاپی بود، برای صعود به دور بعدی لیگ قهرمانان آسیا به یک پیروزی نیاز داشتند، بُردی که چند سانتیمتر با آن فاصله داشتند، درست بهاندازه پنالتی گولسیانی که به تیر خورد و اگر کمی پایینتر بود یحیی قهرمان هواداران میشد، اما در پایان با شعار «حیاکن، رها کن»و بطری آب بدرقه شد. بعد از این ناکامی کانالهای هواداری، پیجهای مختلف و حتی روی سکوها به محل تقابل موافقان و مخالفان یحیی تبدیل شد. چالشی اساسی که هر کدام از دوطرف ماجرا استدلالهای خودش را دارد. در این پرونده مواضع موافقان و مخالفان یحیی را با هم مرور میکنیم.
موافقان برکناری چه میگویند؟
1- شوک بهتیم از نظر مخالفان یحیی که موافقان برکناری هستند، پرسپولیس به شوک نیاز دارد و یحیی دیگر تمام شده. آنها معتقدند یحیی باید در اوج میرفت تا خاطره خوبی در ذهن هوادار بگذارد و اصرارش بر ماندن به جایگاه او لطمه میزند. برای همین آنها معتقدند حضور یک مربی موقت تا نیمفصل میتواند به مدیریت این فرصت را بدهد که یک سرمربی خوب خارجی جذب کند. شایعات مربوط به قطع همکاری برانکو و تیم ملی عمان هم باعث شده این دسته از هواداران به رفتن یحیی ترغیب شوند.
2- لجاجت یحیی مخالفان یحیی، رضا اسدی، رامین رضائیان، مهدی عبدی و ... را مثال میآورند و معتقدند بازیکنان خوب در تیم یحیی کم اثر میشوند، اما در تیمهای دیگر میدرخشند. از طرفی برای این هواداران سوال است چرا یحیی که بازیکن ندارد بهراحتی بازیکنان خوبی مثل سیامک نعمتی و ... را از دست میدهد یا چرا بازیکنانی مثل احمدزاده، محمدی و ماشاریپوف را بهرغم اینکه امکانش بود، جذب نکرد؟ و در این بین چرا جانشینان بازیکنانی که رفتند یا جذب نشدند مثل دانیال اسماعیلیفر، صادقی و... عملکرد ضعیفی دارند، اما مربی قائل به اعتماد چندباره به آنهاست؟
3-برانکو دستش بستهتر بود مخالفان یحیی این استدلال که مدیریت بازیکن لازم را جذب نکرده، نمیپذیرند و معتقدند برانکو با پنجره بسته و بازیکن کمتر از این بهتر نتیجه میگرفت، اما یحیی بیشتر بهانه میآورد و در مقاطع حساس هم مدام قهر میکند و با رفتارش تیم را به حاشیه میبرد که این مسائل در عملکرد بازیکنانی مثل گولسیانی مشخص است.
4-یحیی بازیکنساز نیست تیمهای ایرانی بضاعت محدودی دارند و نمیتوانند مدام ستارههای موفق داخلی و خارجی را جذب کنند، برای همین خیلیها این انتقاد را به یحیی وارد میدانند که بازیکنساز نیست و بهدرستی از جوانانی مثل عمری و... در ترکیبش استفاده نمیکند، اما در مقابل بازیکنان آکادمی تیمهایی مثل سپاهان با اعتماد مربی، عملکرد موثری در ترکیب بزرگ سالان دارند.
5- تیم برانکو را داشت یک نکته دیگر مخالفان یحیی این است که ثبات و بازیکنسازی تیم برانکو در حدی بود که تا سالها قرمزها را بیمه کرد و به این تیم شخصیت قهرمانی داد، برای همین قهرمان کردن این تیم بعد از برانکو کار دشواری نبود، اما رفته رفته هرچه قرمزها از دوران باشکوه برانکو دور شدند، ضعیفتر شدند.
6- نتایج ناامیدکننده اخیر پرسپولیس مدتهاست بردی را تجربه نکرده، در بازیهای اخیرش مقابل تیمهای لیگ برتری نمایش خوبی نداشته و مقابل النصر 10 نفره و الدحیل که چند بازیکن اصلیاش را نداشت هم بهرغم آنکه سوار بازی بود، نتیجه لازم را نگرفت. با این اوصاف مخالفان معتقدند یحیی مرد روزهای سخت نیست و نمیتواند با یک تعویض یا تغییر استراتژی به تیمی که کارش گره خورده، شوک لازم را بدهد. برخی هواداران معتقدند اگر حضور بیرانوند در بازیهای اخیر، بهخصوص مقابل الدحیل نبود، اوضاع بدتر از این هم میشد.
7-بدن سازی ناامیدکننده خیلیها معتقدند بدشانسی و چمن آزادی بهانه است و تیمی که اینقدر مصدوم میدهد، یعنی درست بدن سازی نکرده و مسئولیت این موضوع متوجه شخص سرمربی است و بعد نمیتواند بابت لشکر مصدومان بهانه بیاورد که دستش خالی بوده.
مخالفان رفتن یحیی چه میگویند؟
1- ساختار فوتبال ما از آسیا عقب است یحیی با همه نتایج ضعیف اخیرش هنوز هواداران زیادی دارد. کسانیکه معتقدند فوتبال ما بهدلیل زیرساختها، سرمایهگذاری نامناسب در فوتبال پایه، نداشتن امکانات مالی و مدیریتی برای جذب بازیکن و مربی بزرگ و خیلی چیزهای دیگر، فاصله زیادی تا فوتبال آسیا دارد و دیگر مثل قبل کار با غیرت و رفاقت و همدلی حل نمیشود. این دسته از هواداران معتقدند سرمایهگذاری تیمهای عربی، کرهای و ژاپنی باید تفاوتی را ایجاد کند و اگر قرار باشد ما با این ضعف مدیریتی و برنامهریزی مثل آنها نتیجه بگیریم تفاوتی بین ما نخواهد بود.
2- با همین یحیی کارهای بزرگی کردیم موافقان یحیی و مخالفان برکناری او معتقدند با همین یحیی فینال آسیا رفتیم، چند قهرمانی کسب کردیم و نتایج خوبی بهدست آوردیم. حتی سال قبل پرسپولیس بعد از شکست مقابل سپاهان عملاً شانس قهرمانی نداشت، اما بالاخره با لغزش سپاهان مقابل ملوان، آنها فاصله را جبران کردند و قهرمان شدند. پس ارزش دارد که دوباره به او اعتماد کنیم.
3- مدیریت پرسپولیس طرفداران پرسپولیس معتقدند مدیریت باشگاه خواستههای یحیی را برآورده نکرده و بازیکنان ضعیفی مثل باهویی را بدون تایید یحیی جذب کرده است. با این اوصاف دست او واقعاً خالی است. از طرفی بدشانسی مثل مصدومیت سلمانی، پورعلی گنجی و امیری هم مزید بر علت شده تا تعویضهای خوبی از او نبینیم، چون ابزار لازم را ندارد.
4- قوانین بد فدراسیون بعضیها هم معتقدند قوانین فدراسیون در بحث تعیین سقف بودجه، مانع از یارگیری مناسب تیمهایی مثل پرسپولیس شد و وقتی تیمی با النصر و الدحیل با آن همه ستاره هم گروه میشود، عجیب نیست که خوب نتیجه نگیرد و حتی تیم یحیی در این گروه سخت، نتایج آبرومندانهای هم گرفت. از طرفی در فرمت جدید لیگ قهرمانان، تیم دوم بهصورت مستقیم صعود نکرده و همین بدشانسی تیم یحیی را تکمیل کرده است.
5- وقتش نیست اما یکی دیگر از استدلالهای مخالفان برکناری یحیی این است که پرسپولیس بودجه لازم برای جذب یک سرمربی بنام بینالمللی را ندارد؛ پس چه دلیلی دارد وقتی در بین گزینههای موجود کسی بهتر از یحیی نیست او را برکنار کند تا ناچار به پرداخت حق فسخ هم باشد و بیشتر از این در چاله مشکلات مالی فرو برود؟ این گروه معتقدند گزینه داخلی خوبی، آنهم در فاصله کوتاهی از دربی و مسابقات حساس لیگ وجود ندارد و مشکل پرسپولیس هم با یک گزینه معمولی خارجی حل نمیشود. این گروه معتقدند برانکو هم طی این سالها با عمان نتایج درخشانی نگرفته و برای همین در آستانه قطع همکاری است، پس با قرمزها هم موفق نخواهد شد.
آقا یحیی نوبت تجدیدنظر در تصمیمها رسید
گفتوگو با «مرتضی فنونیزاده» پیش کسوت پرسپولیس و بازیکن سابق تیمملی کشورمان برای پاسخ به این سوال که آیا وقت رفتن «گلمحمدی» فرا نرسیده است؟
مجید حسین زاده | روزنامهنگار- پرسپولیس که بازی رفت را با نتیجه یک بر صفر برابر الدحیل در قطر به پیروزی رسیده بود، بازی برگشت را با حضور باشکوه بیش از 60 هزار تماشاگر به حریف واگذار کرد و شب تلخی را پشت سرگذاشت. هواداران عصبانی این تیم بعد از شنیدن سوت پایان، ابتدا بازیکنان تیم را با شعار «بیغیرت، بیغیرت» خطاب قرار دادند و سپس «گلمحمدی» هم شعار «حیا کن، رها کن» را از سوی تعدادی از تماشاگران شنید. به سراغ «مرتضی فنونیزاده» رفتیم تا ببینیم که گلمحمدی باید برود یا بماند، کدام انتخاب بهتری است؟
اگر بیرو نبود، شکست سنگینی میخوردیم
به این پیش کسوت پرسپولیس میگویم که آیا این تیم بدشانس است یا از لحاظ تاکتیکی مشکل دارد که میگوید: «فوتبال همین است، شانس در آن و در نتیجه نهاییاش دخیل است؛ یک تیم بدشانسی میآورد و یک تیم خوششانسی. چیزی که من دارم در تیم میبینم، این است که خوب بازی نمیکند و این برمیگردد به تاکتیک تیم که مربی در نظر گرفته و بازیکنانی که در آن پستها و سیستم بازی میکنند. به نظرم آقای «گلمحمدی» باید در این مسئله تجدیدنظر میکرد که این کار را انجام نداد و الان داریم نتیجه آن را میبینیم. مگر میشود در 7 بازی، پرسپولیس حتی یک بازی را نبرد؟ 5 مساوی و 2 باخت در شأن باشگاه پرسپولیس است؟ بنابراین قبول دارم که شانس در فوتبال دخیل است، اما درباره این پرسپولیس، نه، چون ما موقعیت با کیفیتی به دست نمیآوریم که ساده از دست برود. الان یک مثال ساده و عینی درباره بازی اخیر با الدحیل بزنم. اگر بیرانوند نبود ما با نتیجه بسیار سنگینتر میباختیم و شاید 4 یا 5 گل میخوردیم. روی هیچکدام از دو گل هم بیرانوند مقصر نبود و هر دو، تک به تک بود. وقتی سیستم یک تیم به گونهای است که مهاجمهای حریف خیلی ساده به پشت دفاعها میآیند، مشخص است که یک جای کار مشکل دارد».
مشخص بود که « گولسیانی» نباید پنالتی بزند
او درباره فشار زیادی که برای این بازی روی بازیکنان بود، میگوید: «مثلا درباره ضربه پنالتی، من اگر سرمربی باشم، پنالتی را میدهم به بازیکنی که از لحاظ روحی و روانی آماده باشد اما من از تلویزیون که بازی را میدیدم، متوجه شدم که «گولسیانی» آمادگی روانی زدن این ضربه پنالتی در حضور آن همه تماشاگر، آن هم در دقایق بسیار حساس پایانی را ندارد. در همین موقع، کاپیتان تیم باید شرایط را بررسی کند. درست است که پنالتی زن اول پرسپولیس «گولسیانی» است، اما به نظرم ، باید بیرانوند این پنالتی را میزد، چون هم از لحاظ روحی خوب بود و هم، همه توپها را گرفته بود. در ضمن، بازی با پای او هم خوب است.»
رفتن سرمربی اجتنابناپذیر است
«یحیی با پرسپولیس موفقیتهای زیادی کسب کرده و حتی تا فینال لیگ قهرمانان آسیا رفته، اما مسئله جابهجایی سرمربی و کادر فنی یک اتفاق اجتنابناپذیر است و در همه کشورهای جهان و در همه لیگهای حرفهای سطح بالا وجود دارد». او ادامه میدهد: «الان همین قرارداد آقای گلمحمدی را همه میدانند، فرقی نمیکند با یک مربی تراز اول اروپا. البته حق اوست و نوش جانش، اما بالاخره باید قابلیتهایی داشته باشند که به نتیجه ختم شود. الان نظرم این است که «گلمحمدی» بماند. رفتن او فایدهای ندارد. مربی داخلی اصلا و در ایران بهتر از او نداریم، چون شناخت کافی روی بازیکنهایش دارد و این بازیکنان را هم خودش آورده است. شرایط جذب مربی خارجی هم در این موقع از فصل فراهم نیست».
باید به جوانترها بیشتر میدان بدهد
ملیپوش سابق تیمملی کشورمان درباره راههای برونرفت پرسپولیس و گلمحمدی از شرایط فعلی میگوید: «او باید یک مقدار به جوانان بیشتر میدان بدهد تا موفق شود. مثلا عمری باید از ابتدای بازی با الدحیل در زمین میبود. البته تیم الدحیل را هم دست کم نگیرید. سرمربیاش تا چند وقت پیش در پاریسنژرمن بوده، یعنی مربی مسی، نیمار و امباپه. شما ببینید آنها چه مربی را آوردند که البته باز هم در همین گروه از پرسپولیس پایینتر قرار گرفتند و حذف شدند. گلمحمدی باید با قدرت بلند شود، ما دو جام در پیش رو داریم. مشکلاتی که الان در تیم هست، یک سری مسائل است که خود کادر فنی باید آنها را حل کند و به خصوص روی سیستم هجومی باید تجدید نظر شود».
من جای یحیی بودم استعفا می دادم اما ...
از فنونیزاده میپرسم که با همه این شرایطی که درباره آن صحبت شد، اگر او جای گلمحمدی بود، چه تصمیمی میگرفت که میگوید: «الان بهتر از آقای گلمحمدی در داخل نداریم، بنابراین باید تا آخر فصل بماند. ما 2 جام معتبر دیگر داریم؛ هم حذفی و هم لیگ. الان همه مربیان داخلی مشغول هستند. البته من جای او بودم، بعد از بیاحترامی که دیشب در ورزشگاه آزادی اتفاق افتاد، عطای سرمربیگری را به لقایش میبخشیدم، ولی باز هم خودش میداند که بماند یا برود. او یک مربی فوقالعاده باهوش و حرفهای است و شخصا به عنوان یک پیش کسوت میگویم که بماند چون جایگزینی برایش نداریم. الان هرکسی میخواهد بیاید، میگوید من این نفرات را نمیخواهم و تیم را باید خودش شخصا ببندد تا مسئولیت نتایج را برعهده بگیرد».
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ترامپ: تنها در روز اول ریاست جمهوری دیکتاتور می شوم
تعداد بازدید : 187
«دونالد» انگیزه انتخاباتی بایدن!
جو بایدن سرانجام پس از انتقادهای فراوان به کهولت سن و ناکارآمدی خود، پذیرفته است که جان ادامه دادن این مسیر را در کاخ سفید ندارد و صرفا برای منافع دموکرات ها می جنگد. او بیش از هر زمان دیگری طی 81 سال زندگی اش، خسته به نظر می رسد. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، میگوید اگر مطمئن بود که دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری 2024 نامزد نمیشود، او هم بار دیگر در این رقابت حضور نمییافت. به گزارش یورونیوز، رئیس جمهور آمریکا با اشاره به این که دموکراسی آمریکا در سال ۲۰۲۴ در خطر است، تاکید کرد که دونالد ترامپ قصد تخریب نهادهای دموکراتیک ایالات متحده را دارد. او که این صحبتها را در بوستون و در جمع حامیان مالی او و حزب دموکرات به زبان میآورد، همچنین اضافه کرد که نباید اجازه داد دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پیروز شود. بایدن به سخنرانیهای دونالد ترامپ اشاره کرد که در صورت پیروزی رئیس جمهوری پیشین خطر انتقامگیری توسط او وجود خواهد اشت. او همچنین در ادامه افزود: «ما باید این کار را انجام دهیم؛ نه به خاطر من بلکه برای جلوگیری از پیروزی ترامپ. اگر ترامپ در انتخابات شرکت نمیکرد، مطمئن نبودم که من هم نامزد میشدم. ما نمیتوانیم اجازه دهیم که او برنده شود.» اظهارات رئیس جمهور آمریکا در حالی بیان شد که دونالد ترامپ در گفت وگو با شبکه فاکس نیوز، بایدن را «ویرانگر دموکراسی آمریکایی» نامید. ترامپ در این گفت وگو و در پاسخ به این که در صورت پیروزی در انتخابات قول میدهد که علیه هیچکس انتقامگیری و سوء استفاده نکند، گفت: «من دیکتاتور نخواهم بود به جز روز اول.» او همچنین در ادامه افزود: «من میخواهم مرزها را ببندم و پس از آن دیگر دیکتاتور نخواهم بود.» کمپین انتخاباتی بایدن بلافاصله به این اظهارات ترامپ واکنش نشان داد و ایمیلی برای طرفدارانش با این عنوان ارسال کرد: «دونالد ترامپ: دیکتاتور روز اول» هشدارهای آقای بایدن به طور فزایندهای بخشی از تلاشهای جداییناپذیر او از کمککنندگان مالی به او و حزب دموکرات است و هر بار این موضوع را پررنگ میکند که اگر ترامپ دوباره پیروز شود دموکراسی آمریکا در خطر خواهد بود و به همین دلیل او حتما باید شکست بخورد. جو بایدن نیز در سخنرانی خود ترامپ را تنها بازنده تاریخ در آمریکا دانست که نتایج انتخابات را نپذیرفته است. او همچنین در ادامه اضافه کرد: «در حالیکه در روز ۶ ژانویه ۲۰۲۱ حامیان ترامپ به ساختمان کنگره یورش بردند تا از تایید نتایج انتخابات جلوگیری کنند، ترامپ در سالن ناهارخوری در نزدیکی دفتر بیضی شکل خود در کاخ سفید نشست و نظارهگر این اتفاقات بود.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 195
فعال شدن جبهه جولان اشغالی
همزمان با حملات موشکی به ایلات،اشغالگران، عملیات زمینی و هوایی خود را در خان یونس در جنوب غزه گسترش دادند. تسلیحات جدید آمریکا نیز به اسرائیل رسید
کنترل جبهه جولان اشغالی از موضوعاتی است که پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ در میان دغدغههای اصلی اسرائیل قرار داشته است. در هفته های اخیر و همزمان با نبرد طوفان الاقصی در غزه، دمشق نیز با اتخاذ سیاست مبتنی بر ابهام راهبردی، بیش از پیش رژیم صهیونیستی را در قبال وضعیت و شرایط حاکم بر جبهه جولان در نگرانی و سردرگمی قرار داده است.بامداد چهارشنبه پایگاه ها و مواضع رژیم صهیونیستی در جولان اشغالی از مبدأ سوریه و غرب استان درعا موشک باران شد. این یک حمله بی سابقه و شدت آن کم نظیر بود.به گفته یک منبع آگاه میدانی، نیروهای مقاومت از خاک سوریه حمله سنگینی علیه مواضع رژیم صهیونیستی در جولان اشغالی انجام دادند،با این حال رسانه های رژیم صهیونیستی درحال سانسور شدید خبر حمله به مواضع خود در جولان اشغالی است. اما همزمان با طرح ادعای برخی رسانههای آمریکایی مبنی بر ضربالاجل کاخ سفید به تلآویو برای اتمام حمله نظامی به غزه، ارتش رژیم اسرائیل به منطقه جنین در کرانه باختری یورش گسترده برد و در نوار غزه نیز از زمین و آسمان حملات خود را شدت بخشید. رسانههای فلسطینی بامداد چهارشنبه از شهادت بیش از ۱۵۰ فلسطینی بر اثر بمباران یک منطقه مسکونی در «بلوک ۲» در اردوگاه جبالیا خبر دادند. قایقهای اشغالگران نیز نوار ساحلی منطقه دیرالبلح در مرکز نوار غزه را بمباران کردند. همچنین بر اثر بمباران خانهای در دیرالبلح توسط هواپیماهای رژیم صهیونیستی، ۴۵ تن شهید و دهها مجروح به بیمارستان شهدای الاقصی منتقل شدند.همزمان،وزارت جنگ رژیم صهیونیستی از ورود یک فروند هواپیمای آمریکایی حامل تسلیحات و جنگ افزارهای نظامی برای رژیم صهیونیستی خبر داد که در فرودگاه اشغالگران به زمین نشسته است.درمقابل،تعداد کشتههای نظامیان صهیونیست طی 24 ساعت گذشته به اعتراف صهیونیستها به 9 نفر رسید.علاوه بر آن حملات راکتی و موشکی مقاومت فلسطین و لبنان به شهرها و مراکز نظامی و تجمعات صهیونیستها هم ادامه یافت.رسانههای صهیونیستی از رهگیری یک فروند موشک بر فراز دریای سرخ به سمت شهر بندری ایلات خبر دادند که در پی آن سامانه هشدار در این شهر فعال شد.
گزینههای مقاومت عراق در پاسخ به آمریکایی ها
ازسوی دیگر آغاز حملات مقاومت اسلامی عراق ارتباط مستقیمی با جبهه نبرد غزه داشت، اما عبور آمریکا از خطوط قرمز، باعث گره خوردن آزادسازی عراق از دست اشغالگر به این دور از حملات شد. اکنون و پس از سومین حمله آمریکا، این بار در کرکوک و شهادت 5 نفر از رزمندگان حرکة النجبا، فرماندهان مقاومت در حال برنامه ریزی و رایزنی درخصوص اخراج اشغالگر هستند. این امر بسیار مهمی است که در وهله اول، سران مقاومت پس از حملات آمریکایی، تصمیم به توقف نگرفته و قصد تداوم هدف قرار دادن پایگاههای آمریکایی و اسرائیلی به جهت گرفتن انتقام خون شهدا، توقف تجاوز در غزه و اخراج دشمن از عراق را دارند.اکنون مقاومت چند گزینه جدی جهت توسعه دامنه درگیری دارد:1. ورود تسلیحات جدید به عرصه جهت افزایش خسارت های مادی و جانی در پایگاههای آمریکایی2. هدف قرار دادن کاروانهای زمینی آمریکا 3. توسعه هدف گیری مواضع رژیم اشغالگر قدس 4. افزایش تعداد و سرعت حملات. نکته مهم اما پیچیدگی غیرقابل وصف صحنه سیاسی عراق و لزوم هماهنگی و رایزنیهای گسترده برای هر امری است. برای مثال در بحث اخراج آمریکا از عراق، نقش دولتِ نزدیک به مقاومت و پارلمان بی رئیسِ فعلی در حوزه توافقات قبلی با آمریکا، اجرایی سازی مصوبه پارلمان قبلی درخصوص خروج اشغالگر و طراحی برنامه زمان بندی خروج آمریکاییها از اهمیت بالایی برخوردار است. در مقابل آمریکا همچنان قصد دارد از طریق تحت فشار قرار دادن دولت عراق و حملات به نیروهای مقاومت، یک بازدارندگی برای خود ایجاد کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 202
حکایت آن 3 قطره خون ...
در سالروز واقعه 16 آذر سال 1332، روز دانشجو، به مرور جزئیات رخ داده در آن روز که به شهادت 3 دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران، شریعترضوی، بزرگنیا و قندچی انجامید، پرداختهایم
گروه تاریخ – 16 آذر سال 1332، نه فقط در تاریخ جنبش دانشجویی، بلکه در تاریخ معاصر ایران یک نقطه عطف محسوب میشود. واقعهای که باعث شد ملت فرصتی برای بیان منویات و ناگفتههای خود بیابد؛ فرصتی که در میانه آن اختناق جانفرسای پس از کودتا، مجالی غنیمت برای دفاع از ارزشهای بزرگ بود. مردم ایران، دست کم طی سه سال قبل از آن، برای رهایی از بند استعمار و در اختیار گرفتن میراث مادی و معنوی سرزمین خود، از جان مایه گذاشته بودند. این جانبازی را نمیتوان با شکست ظاهری نهضت ملی شدن صنعت نفت، نادیده گرفت و به بوته فراموشی سپرد. خون دانشجویان دانشکده فنی که مظلومانه بر در و دیوار دانشگاه نقش بست، پیام بلندی به تاریخ بود؛ پیامی افتخارآمیز که نشان میداد هنوز همه چیز تمام نشده، هنوز اختاپوس استعمار نتوانسته است روح مبارزه و پایداری را در وجود ایرانیان بکشد. مرور وقایع 16 آذر، تنها نگاهی به یک رویداد تاریخی نیست، کنکاش در سند افتخار یک ملت است؛ افتخاری که تا همیشه پایدار خواهد ماند. به قول زندهیاد دکتر علی شریعتی، «از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هر که را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آن ها شهیدند. این سه قطره خون ... بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است.» در سالروز واقعه 16 آذر سال 1332، با هم مروری بر خاطرات آن روز سرنوشتساز خواهیم داشت.
آذرماه تلخ
105 روز از کودتای 28 مرداد میگذشت. دولت ملی دکتر مصدق ساقط شده بود. دولت کودتا هر اعتراضی را به شدت سرکوب میکرد؛ با این حال، هنوز هم در گوشه و کنار کشور، گاه و بیگاه، فریاد مخالفت با کودتاگران بلند میشد و سکوت دهشتناک و پرخفقان حاکم بر کشور را میشکست. هفته دوم آذر سال 1332 بود که خبری در میان مردم منتشر شد: قرار است «نیکسون»، معاون رئیسجمهور آمریکا، به ایران بیاید و به شاه برای سرکوب نهضت ملی، تبریک بگوید. در واقع، آمریکاییها میآمدند تا سهم خود را از مشارکت در کودتا بگیرند. این خبر، جامعه را به شدت ملتهب کرد. حکومت کودتا برای جلوگیری از اعتراضات و آرام نگه داشتن جامعه، باز هم به نیروهای نظامی متوسل شد. هزاران سرباز اسلحه به دست، در خیابانهای تهران مستقر شدند. شرایط، لحظه به لحظه وخیمتر میشد تا اینکه در دانشگاه تهران، اتفاقی ناگوار روی داد.
دانشگاه پادگان میشود
سربازانِ مسلح، برای جلوگیری از تجمع و اعتراض دانشجویان، در همه جای دانشگاه مستقر شده بودند. افزون بر خبر ورود نیکسون، موضوع اعطای دکترای افتخاری حقوق به او، از طرف دانشگاه تهران، بر خشم دانشجویان و استادان، بیش از پیش دامن زده بود. دانشجویان آشکارا از حضور نظامیان که مقدمهای برای آمدن نیکسون به دانشگاه تهران بود، انتقاد میکردند. «دکتر غلامرضا شریعت رضوی»، برادر شهید «آذر شریعت رضوی»، یکی از سه شهید روز 16 آذر سال 1332 که در آن زمان دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود، میگوید:«از مدتها قبل، علاوه بر اینکه دانشگاه توسط سربازان شاهی محاصره شده بود، در داخل محوطه دانشگاه هم، سربازان [حاضر] بودند؛ حتی در کریدور[راهرو] دانشکدهها هم رفتوآمد میکردند.»(1) هنگام عبور دو سرباز از کنار پنجره یکی از کلاسهای دانشکده فنی، چند دانشجو، با ایما و اشاره به آن ها فهماندند که باید از دانشکده بیرون بروند و اینجا، جای آن ها نیست. این اقدام، بهانه را به دست نظامیان داد. دقایقی بعد، درِ کلاس مهندس «شمس ملکآرا» باز شد و یک افسر و دو مامور وارد شدند. مهندس «مهدی بازرگان» که در آن زمان، استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، در این باره میگوید: «بچهها سر کلاس بودند، دو، سه سرباز آمدند به یکی از کلاسها که دو تن از شاگردها را که به قول خودشان شکلک درآورده بودند، دستگیر کنند. آمدند [و] از معلم خواستند که بگوید چه کسانی بودهاند؟ معلم هم آقای مهندس شمس ملکآرا بود. ایشان هم خبر داد به رئیس دانشکده که مهندس خلیلی بود و مهندس خلیلی گفت که اجازه ندارند، [باید] بیرون دانشکده باشند و حق ندارند داخل کلاس بیایند و اگر آمدند داخل کلاس و خواستند دخالتی بکنند، به عنوان اعتراض، زنگ [دانشکده] زده [می]شود. وقتی سربازها رفتند داخل کلاس، در همین حین، آقای دکتر عابدی دستور داده بود که زنگ [دانشکده را] بزنند. زنگ [را] زدند و بچهها ریختند بیرون.» دکتر «رحیم عابدی»، معاون وقت دانشکده، بعدها ضمن بیان خاطراتش، به این موضوع اشاره کرد که ورود نظامیان به دانشکده، بسیار بیادبانه و توام با خشونت بوده است. او میگوید:« وقتی شنیدیم دانشگاه اشغال نظامی شده [است]، قرار مراقبت گذاشتیم و بعد، معلوم شد که دو تا از این سربازها[ی] مسلح رفتهاند به اتاق رئیس و از او خواستهاند که این دو تا دانشجو را باید به ما تحویل دهید. رئیس دانشکده هم مهندس خلیلی بود؛ ایشان گفتند که نه! با این وضعی که شما آمدهاید اتاق من، اصلاً با شما صحبت نمیکنم، بروید افسرتان را بگویید بیاید. سربازها میروند سراغ افسر و در این فاصله، کلاس شروع میشود و آقای مهندس خلیلی آمد پیش من و گفت: [حواستان باشد که] اگر به شما مراجعه کردند و افسری آمد، اینها میخواهند دو تا دانشجو را بگیرند، ولی ما دانشجو به کسی تحویل نمیدهیم. زنگ کلاسها خورد و سربازها، بچهها را نشان میکنند. ضمن رفتن به کلاس و تشکیل کلاس درس، بعد از 7 تا 8 دقیقه، به من خبر دادند که کلاس دوم راه و ساختمان را، نظامیها اشغال کردهاند. من رفتم کلاس و دیدم کلاس پر از سرباز مسلح است.»
حمله به راهروی دانشکده فنی
اهانت و خشونت نظامیان، کاسه صبر دانشجویان را لبریز کرد. تعداد زیادی از آن ها، داخل راهروی اصلی دانشکده فنی تجمع کردند. فریادهای اعتراض بلند شد. به تدریج شعارها انسجام بیشتری پیدا کرد؛ شعارهایی که موضوع بیشتر آن ها، تقبیح شاه، دولت کودتا و اقدام آمریکاییها در همکاری با کودتاگران بود. با اوج گرفتن اعتراض، فرمانده نظامیان دستور مسلح کردن اسلحهها را داد. طولی نکشید که نخستین گلوله شلیک شد و سینه «آذر شریعت رضوی» را شکافت، اما این شلیک، آخرین شلیک نبود. گلولهها پیاپی شلیک میشد. لحظاتی بعد، «بزرگنیا» و «قندچی» هم بر زمین افتادند. سربازان به متفرق شدن دانشجویان اکتفا نکردند. نظامیان، با سرنیزه به دانشجویان حمله کردند، حتی مجروحان هم از تیزی سرنیزه ماموران رژیم در امان نماندند. دکتر «غلامرضا شریعت رضوی» در خاطراتش، از جراحت های پای برادر شهیدش سخن گفته است؛ جراحتی که به وسیله سرنیزه ایجاد شده بود. تعدادی از زخمیها، توسط نظامیان بازداشت شدند. پیکر غرق در خون سه دانشجوی دانشکده فنی هم، پشت کامیون نظامی گذاشته و ظاهراً، به پزشکی قانونی فرستاده شد. دکتر «شریعت رضوی» میگوید:«پزشکی که در [زمان بیرون آوردن اجساد از کامیون نظامی، در] محل حاضر بود، بعدها برایمان نقل کرد که وقتی میخواستند اجساد را از کامیون خارج کنند، کف کامیون، خون ایستاده بود.» پیکر شهید «بزرگنیا» و شهید «قندچی» را همان روز تحویل خانوادههایشان دادند و ناچارشان کردند، پیکر غرق در خون جوانانشان را بدون هیچ مراسمی، در امامزاده عبدا... به خاک بسپارند، اما خانواده «شریعت رضوی» اطلاع پیدا کردند که پیکر فرزندشان به گورستان «مسگرآباد» برده و در جای نامعلومی دفن شده است. دکتر «شریعت رضوی» میگوید:« ما رفتیم بیمارستان ارتش؛ جواب درستی ندادند و بعد؛ جسته و گریخته، گفتند که این سه نفر، شهید و به گورستان منتقل شدهاند. ما رفتیم گورستان مسگرآباد، دیدیم که سرباز هست و ما را راه ندادند. گفتند که خب، اگر [جنازه ها] را این جا آوردهاند، دفن شدهاند. روز بعد شنیدیم که خودشان شبانه بردهاند در گورستان دفن کردهاند. بعد توسط یکی از آشنایان در مسگرآباد، [پیکر شهید را] آوردیم امامزاده عبدا... و پهلوی قندچی و بزرگنیا دفن کردیم.»
واکنشها به واقعه 16 آذر
محدودیت برگزاری مراسم برای شهدای 16 آذر، باعث شد مراسم سوم و هفتم برگزار نشود. رژیم شاه، تنها به برگزاری مراسم چهلم، آن هم به صورت بسیار محدود، در امامزاده عبدا... رضایت داد. دولت کودتا، مدعی شد که فرمانده نظامیان حاضر در دانشگاه، از روی احساسات عمل کرده و فرمان آتش داده است و تنبیه خواهد شد، اما چند هفته بعد، به او درجه تشویقی دادند و خبر آن را در روزنامههای کثیرالانتشار هم منتشر کردند! گمان رژیم آن بود که با این اقدام، میتواند یاد و خاطره شهدای 16 آذر را دفن کند، اما چنین نشد. 25 سال بعد، زمانی که انقلاب اسلامی مردم ایران به پیروزی رسید، نام و خاطره سه شهید راهروی دانشکده فنی، گرامی داشته شد و روز شهادت مظلومانه آن ها را، روز دانشجو نامیدند؛ همان سه شهیدی که زندهیاد دکتر علی شریعتی، در سال 1355ش، درباره آن ها نوشت:« اگر اجباری که به زنده ماندن دارم، نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم؛ همان جایی که 22 سال پیش، «آذر»مان در آتش بیداد سوخت؛ او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیل شان فراغت نیافتهاند، نخواستند – همچون دیگران – کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فروبرند! ... کاشکی میتوانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شدهام بپوشانم، تا در این سموم که میوزد، نفسرند! اما نه؛ باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگه دارم.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با دستگیری عاملان زورگیری های شبانه از رانندگان مسافربر لو رفت
تعداد بازدید : 204
ماجرای باند مخوف «جغدهای شبگرد!»
سید خلیل سجاد پور- اعضای باند مخوف معروف به«جغدهای شبگرد» که از رانندگان مسافربر زورگیری می کردند در حالی با هوشیاری نیروهای گشت کلانتری معراج مشهد دستگیر شدند که تاکنون به چندین فقره سرقت های دلهره آور در تاریکی شب اعتراف کرده اند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،عقربه های ساعت بامداد دهم آذر را پشت سر می گذاشتند که راننده تاکسی اینترنتی به سمت میدان معراج مشهد حرکت کرد تا مسافری را سوار کند که لحظاتی قبل به مقصد کوشک مهدی تقاضای خودرو کرده بود. وقتی راننده 32 ساله، خودروی پراید را مقابل مسافرانش متوقف کرد با دو جوانی روبه رو شد که یکی از آن ها در صندلی جلو جا گرفت و دیگری نیز در صندلی عقب نشست.درهمین حال مسافر 18 ساله از راننده خواست مسیر حرکت خود را از منطقه معروف به «نوده» ادامه دهد تا یکی از دوستانشان نیز سوار شود که در آن مسیر منتظر ایستاده است. راننده پراید هم بنا به درخواست مسافر جوان به طرف توس 65 به راه افتاد تا به انتهای کوی نجف رسید، اما در حالی که بیابان های تاریک و جاده ای خاکی را مقابل خود می دید از مسافر دیگری خبری نبود!
او با نگرانی خاصی سرعت خودرو را کاهش داد و با تعجب از مسافرانش پرسید این جا دیگر آخر شهر است پس دوست شما ... اما با دیدن قمه ای ترسناک که زیر گلویش قرار گرفت دیگر نتوانست بقیه جمله را به زبان آورد!
حالا دو قمه برنده راننده جوان پراید را به وحشت انداخته بود که یکی از مسافران با توهین زننده ای از او خواست گوشی تلفن و پول هایش را به آن ها بدهد. ترس و وحشت عجیبی در تاریکی بیابان وجود راننده مسافربر را به لرزه افکنده بود. او که تیغه سرد قمه را زیر گلویش احساس می کرد با کلماتی بریده به التماس افتاد و هر آن چه را در جیب هایش بود به مسافران شبگرد داد و با فریاد «برو بیرون!» آرام از پشت فرمان پیاده شد و دریک لحظه چون آهوی گریزپا به طرف شهر گریخت. او از ترس حتی جرئت نمی کرد به عقب نگاه کند، وقتی نفس زنان به راننده پرایدی رسید که قصد داشت خودرو اش را از منزل خارج کند با اضطراب و نگرانی ماجرای زورگیری مسافرانی را بازگو کرد که همه سرمایه اش را به یغما برده بودند.لحظاتی بعد راننده جوان با کمک مرد پرایدسوار با پلیس تماس گرفت و هراسان و وحشت زده ، حافظان امنیت را به یاری طلبید.او درباره مشخصات دزدان مخوف نیز گفت: یکی از آن ها چشم هایی شبیه«جغد شبگرد» داشت!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با اعلام این گزارش ،بلافاصله نیروهای گشت محسوس و نامحسوس عازم کوی نجف شدند و طرح مهار را در خیابان های اطراف توس65 به اجرا گذاشتند. هنوز ساعتی از این ماجرای تلخ نگذشته بود که یکی از گروه های گشت انتظامی به پرایدی رسید که در تاریکی شب با خودروی پارک شده در حاشیه خیابان برخورد کرده بود و راننده آن قصد فرار از صحنه تصادف را داشت، اما وقتی نور چراغ های خودروی پلیس روی پلاک پراید نشست ناگهان چشم های افسرگشت روی تک تک شماره ها خیره ماند. این شماره پلاک همان خودرویی بود که هنوز در بی سیم های مراکز انتظامی می پیچید. افسرگشت بی درنگ مراتب را به سرگرد امیر رضا فعال(رئیس کلانتری معراج) اعلام کرد و بدین ترتیب عملیات دستگیری با دستور وی آغاز شد .نیروهای کمکی نیز به طرف منطقه نوده حرکت کردند، اما قبل از رسیدن عوامل کمکی،پراید سرقتی در محاصره قرار گرفت و دزدان خطرناک که راه گریزی نداشتند وقتی پلیس را در اطراف خود دیدند به ناچار روی زمین نشستند و به چنگ قانون افتادند.
بنابر گزارش روزنامه خراسان،دقایقی بعد دو متهم معروف به «جغدهای شبگرد» به مقر انتظامی انتقال یافتند و در دایره تجسس کلانتری مورد بازجویی های فنی قرار گرفتند. در همین حال با بررسی3گوشی تلفن همراه که به همراه قمه های ترسناک از آنان کشف شده بود،مشخص شد که افراد دیگری نیز از اعضای باند«جغدهای شبگرد» هستند که در زمینه فروش اموال سرقتی یا زورگیری های شبانه با آنان همکاری می کنند.
بنابراین عملیات دستگیری دیگر متهمان با دستورات قاضی مجتبی حیدری (بازپرس کشیک در زمان وقوع حادثه) شروع شد و افسران دایره تجسس موفق شدند یکی دیگر از اعضای این باند مخوف را دستگیر کنند که در زورگیری از رانندگان تاکسیهای اینترنتی یا خودروهای مسافربر نقش مهمی داشت.
در همین حال ادامه تحقیقات با تاکید سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) برای ریشه یابی جرم و شناسایی همه اعضای باند معروف به «جغدهای شبگرد» نشان داد که زورگیران مخوف با استفاده از گوشیهای سرقتی با تاکسیهای اینترنتی تماس میگیرند تا هنگام پیگیری پلیس اثری از خود بر جای نگذارند، اما عوامل انتظامی با راهنمایی و بهرهگیری از تجربیات فرمانده انتظامی مشهد موفق شدند عاملان زورگیریهای شبانه را شناسایی و اعضای اصلی آن را در حالی دستگیر کنند که تاکنون ۵ تن از طعمههای این باند مخوف که با شگرد مذکور هدف زورگیری قرار گرفتهاند با مراجعه به کلانتری، متهمان را شناسایی و از آنان شکایت کردهاند.
در همین حال یکی از رانندگان تاکسیهای شهری نیز که در دام اعضای باند «جغدهای شبگرد» گرفتار شده بود با بیان این که آن ها خیلی خطرناک هستند درباره آن شب ترسناک به افسر تجسس کلانتری گفت: یک روز حدود ساعت ۴ صبح با تاکسی در حال مسافرکشی بودم که دو جوان با التماس از من خواستند آن ها را به مقصد کوشک مهدی ببرم، اما من گفتم مسافر دارم نمیتوانم آن ها را به مقصد برسانم با وجود این یکی از آن ها خیلی التماس کرد که سرم شکسته است، الان هم باران میبارد و موجب عفونت زخم سرم میشود، از سوی دیگر خانوادهام نیز نگران میشوند،عواطف و احساسات مرا برانگیخت و بالاخره آن ها را سوار کردم. وقتی مسافر دیگر پیاده شد من آن ها را به بیابانهای اطراف کوشک مهدی بردم که ناگهان هر دو نفر با قمه مرا تهدید به مرگ کردند و همه اموالم را با گوشی تلفن ربودند و....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است تحقیقات بیشتر درباره جرایم دیگر اعضای این باند همچنان ادامه دارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادداشت روز
تعداد بازدید : 138
واقعه 16 آذر؛ جشن تکلیف جنبش دانشجویی
جوادنوائیان رودسری - Culture@khorasannews.com
جنبش دانشجویی ایران، از همان بدو پیدایش در دهه 1320، با وجود همه تأثیراتی که از جریانهای سیاسی فعال در بیرون از دانشگاه میگرفت، در تلاش بود تا دستکم در تولید محتوای فکری و پیدا کردن مسیر اعتقادی، مستقل عمل کند. این تلاش در اواخر دهه 1320، با پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت، به ایجاد هویتی تازه در بدنه جنبش انجامید که نتیجهای درخشان در پی داشت؛ دانشجویان بالاخره به عنوان بخشی از ملّت و نه تافته جدابافته از آن، وارد معرکه مبارزه با استبداد و استعمار شدند. این رویکرد، با توجه به انگیزه ایجاد دانشگاه مدرن در ایران و تلاش برای تأسیس طبقهای متفاوت که در مواجهه با شرایط روز، بهتر و بیشتر به سبک غربی بیندیشد، حرف بزند و اقدام کند، یک شکست آشکار برای جریان غربگرایی و به اصطلاح برخی از مورخان معاصر، «تجدد آمرانه»ای بود که رضاشاه به دنبال نهادینه کردن آن، هر آنچه در چنته داشت رو کرد و حتی از قتل، شکنجه و تبعید مخالفان این روش، روگردان نبود. اصلاً مبالغه نیست اگر نهضت ملی شدن صنعت نفت را فرصتی برای تولد دوباره جنبش دانشجویی بدانیم؛ تولدی که اینبار نه بر بستر ایسمهای غربی و تفکرات وارداتی، بلکه بر جاده وطندوستی و با استفاده از ظرفیت عظیم اعتقادات دینی و میهنی رقم خورد و در 16 آذر 1332، به بلوغ رسید و خود به عنوان حرکتی مستقل، برای جامعه ایرانی انگیزهبخش و بیش از گذشته معتبر شد. واقعه 16 آذر باعث شد که دانشجویان از حاشیه به متن و از جزء به اصل هجرت کنند؛ شناخت دشمن اصلی و هدفگذاری دقیق برای دفاع از آرمانهای ملی و دینی، یکی از مهمترین دستاوردهای تأثیرگذار واقعه 16 آذر سال 1332 بود. دانشجویان دانشگاه تهران، همسو با بدنه ملت، به عادیسازی روابط با انگلیس و سفر نیکسون – معاون رئیسجمهور وقت آمریکا - به تهران معترض بودند. این اعتراض، ریشه در یک شناخت دقیق از اتفاقاتی بود که 105 روز قبل از آن، ملت ایران از سر گذراند. اختلافات داخلی و دسیسههای خارجی، بالاخره دستاورد ماهها مبارزه بیامان و خون شهدای وقایعی مانند «قیام 30 تیر» را بر باد داد. محمدرضا پهلوی، پس از بازگشت به ایران، در دیدار با «روزولت» رئیس شعبه سازمان «سیا» در جنوب غربی آسیا و فرمانده واقعی کودتای 28 مرداد، خود را مدیون آمریکا دانست و تأکید کرد که برای انجام خواست آنها آمادهاست. واکنش دانشجویان به ورود نیکسون، در واقع به رسمیت نشناختن رویکردی بود که شاه در قبال آمریکاییها پیش گرفت. آنها دعوت از معاون رئیسجمهور آمریکا به حریم دانشگاه تهران و اعطای دکترای افتخاری به وی را، توهین و هجمهای بیسابقه به ساختار مستقل دانشگاه و نیز، پیوستگی و همبستگی دانشجویان و دانشگاهیان با قاطبه ملت در مسیر استقلالطلبی میدانستند. در واقع دانشجویان نخستین قشری بودند که با آگاهی از نقش ایالات متحده در ساقط کردن حکومت ملی، با دشمن حقیقی پنجه در پنجه شدند؛ تقابلی که بیتردید خبر از بلوغ فکری دانشجویان میداد و باید آن را جشن تکلیف جنبش دانشجویی بدانیم. این جریان، طی 70 سال گذشته، با وجود همه آسیبها و مشکلاتی که دچار آن شد، با وجود تمام تلاشهایی که برای مصادره جنبش دانشجویی، چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت و گاه، رویدادهای تلخی را رقم زد، اصالت و نجابت خود را حفظ کردهاست. در تمام این هفت دهه، جنبش دانشجوییِ بالغ شده ایران، به این نتیجه بنیادین رسید که باید به عنوان طبقه نخبگانیِ متصل به بدنه ملّت، مطالبهکننده خواستهای بهحق مردم باشد و از پیوندهای مشکوک با جریانهای معلومالحال یا مشکوکالحال بپرهیزد. جنبش دانشجویی اصیل، طی 70 سال گذشته، در تمام برهههای حساس وارد میدان شد و تا زمانی که نیاز بود، در میدان ماند. در دوران دفاع مقدس، در عصر جهاد خودکفایی و بازسازی و در دوران شکوفایی علمی و جهاد مقدس دانشافزایی، این جنبش دانشجویی بود و هست که مردانه در صحنه ایستاده و از کیان دینی و ملی ایرانیان دفاع کردهاست. شور و هیجان که از ویژگیهای دوران جوانی است و علم و دانش که از مختصات طبقه نخبه محسوب میشود، در کنار شعور سیاسی و محور قرار دادن استقلال کشور و برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی، به عنوان مطالبه جاودانه جنبش دانشجویی اصیل، میتواند زمینهساز تغییرات مثبت و پایدار و نمایانگر چشماندازی روشن فراروی ملتی باشد که با وجود همه سختیها، تحریمهای فلجکننده و تهاجم فرهنگی، سیاسی و ... راه خود را، هر چند با دشواری، به سوی آینده باز کردهاست و پیش میرود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به مناسبت روز دانشجو رئیسی به دانشگاه شهید بهشتی رفت و دانشگاه آزاد نیز میزبان قالیباف بود. دانشجویان مباحث خود را به صراحت مطرح کردند
تعداد بازدید : 153
انتقادهای دانشجویان، پاسخ های مسئولان
مجاور - امسال نیز همچون سال های گذشته روسای قوا و دیگر مسئولان کشور به مناسبت روز دانشجو، مهمان دانشجویان بودند. رئیسی به دانشگاه بهشتی رفت و دانشگاه آزاد نیز میزبان قالیباف بود. اگرچه فضای سیاسی کشور برخلاف سال گذشته آرام و به دور از التهاب بود اما مثل همیشه سوالات و انتقادات دانشجویان بدون رودربایستی، صریح و شفاف مطرح شد. به سیاق رئیسجمهور، دیگر اعضای کابینه دولت هم حضور در میان دانشجویان و میانه نظرات، انتقادات و حتی اعتراضات آنان را بر ماندن در اتاقهای پاستور و وزارتخانههای خود ترجیح داده و از هر فرصتی چه روز دانشجو و چه روزها و مناسبتهای دیگر برای شنیدن صدای دانشجویان استفاده کردند. براساس پیگیری و تلاشهای شورای اطلاعرسانی دولت و نامه «محمدعلی زلفیگل» وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، رئیسجمهور همه وزرا و اعضای کابینه خود را مکلف به حضور در دانشگاهها و پاسخگویی به سؤالات دانشجویان درباره عملکرد دولت کرده است. تمام استانداران و معاونان سیاسی استانداران در تمام استانها باید روز دانشجو در دانشگاهها حضور یابند.
واکنش رئیسی به پرونده «چای»
بخش های مهم اظهارات رئیسی در دانشگاه شهید بهشتی را در ادامه می خوانید: *در ایام انتخابات وعده دادم که رئیس دولت باید اولین مدعی مبارزه با فساد در کشور باشد و این در دولت سیزدهممحقق شد. *تمام کسانی که به نام دولت کار میکنند باید نسبت به فساد حساسیت داشته باشند.*در گزارش اخیرفساد در واردات چای، نخست دولت پیشقدم شد و شناسایی و پیگیری و دست اندرکاران را عزل کرد و پرونده را به دست دستگاه قضا سپرد.*زیاده خواهی، سوداگری و فساد موانع قابل توجهی پیش روی ماست. در دستگاه قضایی هم که بودم اعلام کردم که افراد سوداگر در عرصههای مختلف به دنبال این هستند که با فساد جیب خود را پر کنند و این موضوع حتی در زمان جنگ هم وجود داشت.*از روز اول در دولت اعلام کردیم که حتما سر اژدهای هفت سر فساد را قطع خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد فساد در هیچ جایی از کشور لانه کند*هرجا که من فساد ببینم و دولتمردان ما در هر جایی از ادارات و سازمانها فساد را ببینند موظف به برخورد با آن هستند.*هروقت به این موضوع برسیم که یک مدیری در جایی ضرورت دارد تغییر کند، بدانید کوچک ترین تأملی نخواهیم کرد و به سرعت او را جابه جا خواهیم کرد. این ادعا نیست، در این دو سال عمل کردیم، در سطوح مختلف هرجا احساس کردیم کارآمدی او دچار آسیب شده او را جابه جا کردیم.* این موضوع برخلاف دولتهای پیشین است که میگفتند فلان مسئول جزو فلان حزب و گروه است یا فلان شخص او را سفارش کرده است.* اما امروز ۱۰ هزار شرکت دانشبنیان داریم و صادرات این شرکتها دارد به مرز ۲ میلیارد دلار میرسد. در تجارت منطقه طی ۴۰ سال گذشته رکورد زدیم.*بیش از ۶ هزار کارگاه و کارخانه تعطیل و نیمه تعطیل را در عرصه تولید فعال کردیم.*دولت دنبال این است که فعالیت در عرصههای مختلف داشته باشد و در این جهت دشمن موفق نشد مردم را ناامید کنند.*مسکن وعده دولت است برخی در ده روز اول دولت می گفتند از وعده ۴ میلیون مسکن چه خبر! درحالیکه هنوز دولت تشکیل نشده بود.*رشد مسکن در کشور در سال های ۹۸، ۹۹ منفی ۱۵و ۱۳ درصد بود و امروز رشد منفی به رشد مثبت 3.2درصد رسیده است *کمبود و نساختن مسکن در سال هایی که مغفول مانده بود باید جبران شود.دولت شجاعانه در این عرصه وارد شد .یک میلیون و ۹۰۰ هزار مسکن در حال ساخت است.*رشد اقتصادی در کشور در 10سال گذشته ۴دهم درصد بوده است، در برخی سال ها ۷ دهم درصد و برخی سال ها 1.5درصد اما دولت سیزدهم در سال نخست فعالیت خود ۴درصد رشد اقتصادی داشته و این رشد در سه ماه اول ۱۴۰۲ به ۷ درصد رسیده است.
روایت قالیباف از انتخابات98
بخش های مهم اظهارات رئیس مجلس در دانشگاه آزاد را در ادامه می خوانید: *من اگر به حرمت و لطف مردم تهران که توفیق نوکری ۱۲ ساله آنها در شهرداری را داشتم، در سال ۹۸ در فهرست انتخابات اسم خودم را می نوشتم و ۲۹ نفر دیگر را اضافه میکردم، فهرست به هیچ گروهی وابسته نبود و قطعا رأی می آورد اما این کار را نکردم و امروز هم نمی کنم چون قدرت طلبی و سهم خواهی نمی کنم. *برخی می گویند دوستان خود را به مجلس آوردم، درحالی که اگر میخواهید ۲۰ نفر مخالف با مشی من پیدا کنید برخی در همین فهرست تهران بودند درحالی که امروز با هم در مجلس کار می کنیم و اگر قرار است مشکلات حل شود باید این گونه عمل کنیم.*جلوی دخالتها در عزل و نصب تا جایی ایستادم که اجازه ادامه فعالیت یکی از نمایندگان در هیئت رئیسه را ندادم. *آقا فرمودند که در مجلس قومیت گرایی نکنید. بعضی از دوستان ما در مجلس این کار را کردند که بنده خودم با یکی از این افراد که در مجموعه هیئت رئیسه بود برخورد کردم به این معنا که برای مدتی فرصت این را ندادم که روی صندلی رئیس مجلس در زمانی که من در صحن مجلس نبودم بنشیند که از من سوال کرد چرا به من صندلی نمیدهید که به او گفتم دلیل آن روشن است چرا که من و شما از حضرت آقا شنیدیم که نباید براساس قومیت تصمیم گیری کنیم اما شما از این صحبتها میکنید؛ من نمیتوانم شما را از مجلس بیرون کنم اما این فرصت را هم به شما نمیدهم چرا که به فرمان حضرت آقا عمل نکرده یا ناقص اجرا کردید.*اگر دخالتی در عزل و نصبها از سوی نمایندگان رخ داده، هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان برخوردهای لازم را انجام داده است. * آقای وحیدی دوست بیش از 40 ساله بنده است. استعفای معاون سیاسی وزیر کشور، براساس تصمیم شخصی وی بود و مجلس هیچ فشاری به وزیر نیاورد. *شخصاً با استیضاح وزیر کشور قبل و بعد از موضوع معاون سیاسی وی، مخالف بودم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 271
بنزین در بن بست قیمت و آلایندگی
آلودگی هوا در شرایطی گلوی شهروندان را می فشارد که تاکنون راهکارهای غیرقیمتی اندیشیده شده برای بنزین در بهترین حالت به عنوان مسکن عمل کرده اند و راهکارهای قیمتی نیز به دلیل ملاحظات جانبی کنار گذاشته شده اند. هرچند به نظر می رسد سرانجام در این بخش نیز باید تدبیری اندیشید
محمد حقگو- آلودگی هوا این روزها به خطری جدی برای شهروندان شهرهای بزرگ تبدیل شده و نگاه ها را به سوی مصرف بنزین به عنوان یکی از عوامل اصلی این آلودگی جلب کرده است. در این باره اگرچه دولت نهایت تلاش خود را انجام داده تا حتی الامکان سراغ افزایش قیمت بنزین نرود و با راهکارهای غیرقیمتی جلوی رشد مصرف بنزین را بگیرد، اما به نظر می رسد این تدابیر تاثیر پایدار و قابل توجهی بر مصرف بنزین نداشتهاند. در نتیجه اندیشیدن چاره ای برای تغییر قیمت بنزین به همراه ملاحظات اجتماعی- اقتصادی ضروری است. در غیر این صورت این مسئله از مسیر آلودگی هوا منجر به افزایش هزینه های زندگی، کاهش درآمدها و رکود و ... خواهد شد. در این گزارش ابتدا آمارهایی از واقعیات بنزینی را که هم اینک وجود دارد، بیان کرده و در نهایت به یک ظرفیت مهم قانونی در برنامه هفتم (هر چند هنوز به تصویب نهایی نرسیده) اشاره می کنیم.
توزیع بنزین کم کیفیت منتفی نیست
نخستین واقعیت درباره منشأ آلودگی هوا توسط بنزین، به این بر می گردد که افزایش مصرف تا 115 میلیون لیتر موجب شده تا فشار زیادی به ساختار عرضه بنزین وارد شود. در این شرایط احتمال تولید و عرضه بنزین غیر استاندارد به میزانی بیش از گذشته وجود خواهد داشت.
نعمت بخش دبیر انجمن خودروسازان این میزان را تا 65 درصد کل بنزین کشور نیز می داند.
هرچند مدیر عامل شرکت ملی پخش فراورده های نفتی، این موضوع را با اشاره به عدد اکتان بنزین تولیدشده در کشور رد می کند. اما در عین حال نباید این موضوع را منتفی دانست. واقعیتی که مالک شریعتی نماینده مجلس نیز در برنامه سیما، به این موضوع اشاره و تصریح کرده که ممکن است برای تامین تقاضای زیاد، بنزین با کیفیت پایین در کشور توزیع شود.
رشد 32 درصدی مصرف بنزین سرانه خودروها در 3 سال اخیر
جدای از موضوع کیفیت بنزین، باید به مسئله افزایش تعداد خودروها و مصرف خودرو در کشور اشاره کرد. آمارهای مرکز آمار نشان می دهد که درصد خانوارهای استفاده کننده از خودروی شخصی از 50.6 درصد در سال 96 به 53.7 درصد در سال 1401 رسیده است که افزایش میل به مصرف این محصول را نشان می دهد. همزمان، طبق آمارهای دیگر، تعداد خودروهای سواری و تجاری فعال در ایران در بین سال های 2015 تا 2020 با رشد 2 درصدی معادل یک میلیون و 833 هزار دستگاه، به حدود 16 میلیون دستگاه افزایش یافته است. به این موارد باید عدم تغییر قابل توجه مصرف سوخت خودروهای داخلی را علیرغم تاکیدات بالادستی اضافه کرد.
در مجموع برآیند سه عامل فوق موجب شده تا سرانه مصرف بنزین خودروها در سه سال اخیر 32 درصد افزایش پیدا کند و به همراه کیفیت بنزین، بر آلودگی هوا اثر بگذارد. مدیر عامل شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی گفته است: مصرف سرانه هر خودرو در ایران در سال 99، 2.8 لیتر در روز بوده، که این رقم در سال های 1400 تا 1402 به ترتیب به 3.1، 3.4 و 3.7 لیتر رسیده است.
سوپاپ یارانه ای بنزین برای اقتصاد ایران!
در زیربنای همه عوامل فوق که به عنوان مقصران آلودگی هوا نقش ایفا میکنند، اقتصاد نابسامان بنزین در جریان است. کالاهایی که در سال های اخیر به یک لنگر تورمی در اقتصاد تبدیل شده و دولت برای پرهیز از ایجاد شوک های تورمی از تغییر قیمت آن پرهیز می کند و مجبور است سال به سال یارانه پنهان سنگینی از این منظر به دارندگان خودرو بپردازد. آمار جالبی در این باره به شرح زیر وجود دارد:
1- یارانه بنزین ماهانه 4.6 میلیون تومانی برای هر خودرو: محاسبات موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی نشان می دهد که هزینه مصرف بنزین یک خودرو بر اساس فوب خلیجفارس در سال 60 میلیون تومان می شود. این در حالی است که از این رقم بهطور متوسط 3.5 میلیون تومان را مصرف کننده و مابقی یعنی بیش از 56 میلیون تومان (معادل ماهانه 4 میلیون و 600 هزار تومان) را دولت می پردازد.
2-فاصله 22 هزار تومانی قیمت بنزین با بهای تمام شده آن: اگر وارد دعواهای موجود بین کارشناسان مبنی بر اعتبار داشتن یا نداشتن قیمت های فوب نشویم هم باز آمارها حاکی از قیمت نسبتاً پایین بنزین در ایران است. محاسبات کارشناسان که خبر آنلاین آن را در 24 اردیبهشت امسال منتشر کرده، نشان می دهد که بهای تمام شده بنزین در ایران چیزی در حدود 25 هزار تومان است. این یعنی تفاوت بیش از 22 هزار تومانی نرخ مصرف کننده با بهای تمام شده.
تبعات پایین نگه داشتن نرخ بنزین
در ادبیات اقتصاد، فاصله گرفتن از قیمت های تعادلی، موجب ناهنجاری می شود. درباره بنزین نیز دو پدیده از منظر قیمت های غیر واقعی هم اینک قابل تصور است: 1- کاهش نسبی هزینه استفاده از خودروی شخصی و در نتیجه افزایش مصرف آن، 2-گسترش حس بی عدالتی در جامعه بین دارندگان و فاقدین خودرو. در این زمینه تا امروز، طرح بنزین به خانوارها به جای خودروها حتی پس از اجرای نسبتاً موفق آن در کیش، منتفی شده است. طرحی که می شد طبق آن هم نگرانی های اجتماعی ناشی از تبعیض یارانه پنهان بنزین را کاهش داد و هم برای مهار مصارف بالاتر، بهطور هدفمند قیمت های واقعی تری تعیین کرد.
رفتن به سراغ راهکارهای قیمتی در نهایت اجتناب ناپذیر است
با این اوصاف، شاید بد نباشد به مانند ارز 4200 که حذف آن به یک تابو تبدیل شده بود، اما در نهایت تعدیل شد، قیمت بنزین نیز برای سال آینده دستخوش تغییراتی شود. نکته مهم اینجاست که ظرفیت قانونی این موضوع هم اینک در برنامه هفتم که از سال آینده اجرایی خواهد شد، به وجود آمده است. زنگنه سخنگوی تلفیق برنامه هفتم توسعه گفته است: «در برنامه هفتم مصوب کردیم که قیمت یارانه ای بنزین نباید تغییر بکند اما اینکه چقدر سهمیه یارانه در اختیار مردم قرار بگیرد، دست دولت است» با این حساب، دولت می تواند حداقل برای قیمت بنزین مازاد بر سهمیه و همچنین میزان سهمیه بنزین، مدل بهتری از وضع موجود که هم متضمن کاهش مصرف و آلودگی هوا باشد و هم تا حد ممکن مانع از ایجاد شوک های تورمی یا رکودی شود، در نظر گیرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دبیر کارگروه استانی ساماندهی و احیای رودخانه کشفرود مطرح کرد:
تعداد بازدید : 238
کشت سرطان در حاشیه کشف رود
دبیر کارگروه استانی ساماندهی و احیای رودخانه کشفرود با بیان این که کشت محصولات کشاورزی در حاشیه رودخانه و آبیاری محصولات با فاضلاب خام موجود در رودخانه، باعث شده است که از کشفرود به عنوان رودخانه سرطان یاد شود، افزود: بحران کشفرود زنگ خطر دیگری با عنوان در خطر بودن امنیت غذایی مردم مشهد میزند. بر اساس مطالعات انجام شده، درصد بالایی از فلزات سنگین مثل سرب، کادمیوم، آرسنیک و جیوه که به شدت سرطانزا هستند در سطح محصولات کشت شده در حاشیه شهر یافت شده است. رمضان روحانی در نشستی با عنوان، بحران کشفرود و نقش فعالان اجتماعی در حل آن در خصوص اتفاقات رخ داده در رسیدن به بحران کشفرود، تشریح کرد: اولین بحران ما خشک شدن بخش زیادی از کشف رود است. از ۴۸ کیلومتری که از رودخانه کشف رود در مشهد وجود دارد، حدود ۲۸ کیلومتر خشک شده است. این مسئله با موج مهاجرت مردم به مشهد همراه بوده است. این افزایش مهاجرت به مشهد گسترش شهرنشینی به سمت حومه مشهد را در بر داشته است. همچنین عدم توجه به مدل توسعه شهر موجب ایجاد پدیده حاشیه نشینی شد. از طرفی نبود نظارت مسئولان، ساخت و سازهای غیر اصولی در حریم رودخانه و ایجاد باغهای اطراف رودخانه و ازدیاد برداشت آب، احداث سد در اطراف رودخانه و ایجاد کارگاهها و صنایع در اطراف کشف رود باعث خشک شدن بخش زیادی از آن شده است. به گزارش ایسنا، دبیر کارگروه استانی ساماندهی و احیای رودخانه کشفرود با بیان این که بحرانهای ایجاد شده در ۲۰ کیلومتر دیگر، مهمتر از بحران خشکی کشف رود هستند، اظهار کرد: طبق آمارها، ما در شهر مشهد حدود ۵۰۰ هزار مترمکعب در شبانه روز تولید فاضلاب داریم. حجم تصفیه خانههای ما حدود ۳۰۰ هزار مترمکعب در شبانه روز است و فاضلاب مازاد شهر مشهد ۲۰۰هزار مترمکعب است. حال راهکاری که در این خصوص به کارگرفته شده وارد کردن این فاضلابها به داخل رودخانه بوده است. روحانی یادآور شد: ورود فاضلابها به رودخانه، کمبود تصفیه خانه و کمبود ظرفیت تصفیهخانههای فعلی و ورود حجم بالای فاضلاب به آنها از جمله دلایل در این خصوص است. وی با بیان این که روزانه ۳۰۰ تانکر فاضلاب در کشف رود تخلیه میشود، اظهارکرد: در واقع ما از سه منبع بایپس تصفیه خانهها، تانکرها و فاضلابهای سطح شهر، فاضلاب را به کشف رود وارد میکنیم که در نهایت منجر به آلودگی رود میشود. دبیر کارگروه استانی ساماندهی و احیای رودخانه کشفرود در تشریح وضعیت بحرانی امروز رودخانه کشفرود، گفت: اولین معضل فعلی کشفرود، ورود فاضلابهای صنعتی، خانگی و بیمارستانی به رودخانه است. امروز کشف رود محلی برای تخلیه فاضلابهای شهری شده است.
کشفرود، یک مسئله ملی است
روحانی با اشاره به بوی نامطبوع اطراف کشفرود، اضافه کرد: کشف رود دیگر رودخانه نیست؛ آبی که در کشف رود در جریان است، فاضلاب است. کشت محصولات کشاورزی در حاشیه رودخانه و آبیاری محصولات با فاضلاب خام موجود در رودخانه، باعث شده است که از این کشفرود به عنوان رودخانه سرطان یاد شود. به جرئت میتوان گفت که ما در حاشیه شهر کشت مرگ را داریم. با توجه به این که محصولات کشت شده در کشف رود به سطح شهر پخش میشود، ما در کشفرود با مسئلهای در حاشیه شهر مواجه نیستیم؛ بلکه مسئلهای به صورت شهری و چه بسا ملی است.
ترک فعل سازمانهای متولی
دبیر کارگروه استانی ساماندهی و احیای رودخانه کشفرود با اشاره به گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی در سال ۱۴۰۱، گفت: بر اساس این گزارش همه دستگاههای اجرایی استان که در حوزه کشفرود مشهد وظیفهمند بودهاند، به بخشی از تکالیف خود در این حوزه عمل نکردهاند. یعنی ما در این زمینه توسط سازمانهای متولی دچار ترک فعل شدهایم. روحانی در مورد این که چرا سازمانهای متولی در این حوزه ترک فعل کردهاند؟ تصریح کرد: اولویت نبودن کشفرود، ضعف در نظارت بر عملکرد سازمانها، فقدان مطالبهگری تخصصی از سمت مردم و نخبگان و فقدان یک سند جامع راهبردی در این خصوص از مهمترین علل هستند. وی درباره راهکارهای پیشنهادی برای بهبود وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب، تشریح کرد: جلوگیری از ورود فاضلابهای خانگی و صنعتی به رودخانه به ترتیب با راهکارهای توسعه طرح اگو و جمعآوری فاضلاب شهری، نظارت بر صنایع به منظور عدم تخلیه فاضلاب در رودخانه و الزام صنایع به انجام پیشتصفیه فاضلاب بخشی از این راهکارهاست. وی افزود: جلوگیری از ورود بایپس تصفیهخانهها به رودخانه با راهکارهای ارتقای ظرفیت تصفیهخانههای فعلی، بهبود فناوری تصفیهخانههای فعلی، احداث تصفیهخانههای جدید و احداث تصفیه خانههای لوکال از دیگر راهکارها برای بهبود وضع موجود است. روحانی تصریح کرد: از دیگر راهکارها میتوان به جلوگیری از انتقال فاضلابهای خام به مزارع کشاورزی اشاره کرد که مهمترین راهکارها در این خصوص برخود باخاطیان، تامین آب مورد نیاز کشاورزان از طریق بازچرخانی آب تصفیه شده توسط شرکت آبفا و آب منطقهای، دادن الگوی کشت کمآب طلب و غیر مثمر توسط جهاد کشاورزی مثل توسعه کشت جارو مورد نیاز شهرداری است. همچنین ایجاد فضاهای تفریح و سرگرمی در اطراف رودخانه برای جذب گردشگر با احداث فضای سبز و درخت کاری و پیگیری برای ثبت حقوقی منطقه کشف رود برای تبدیل به قطب گردشگری نیز از دیگر راهکارهاست. همچنین حمید ایزدی، مدیرعامل موسسه مردمنهاد خانه همافزایی انرژی و آب استان، در بخش دیگری از این نشست گفت: سازمانهای مردمنهاد حق مدعی العموم دارد و حمایت قوه قضایی اخیرا یک آزادی عمل برای این سازمانها در نظر گرفته شده است. سازوکار سازمانهای مردمنهاد مثل خانههای همافزایی در حوزههای انرژی و آب و محیط زیست با نهادهای نظارتی و متولی امر هستند که میتوانند در این زمینهها مسائل را حل کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 112
نیاز تلویزیون به تقویت همبستگی ملی و تعامل
محمود گبرلو منتقد سینما و مجری در گفتوگو با خراسان، از عملکرد نادرست مدیران فعلی صداوسیما و سیاستهای اشتباه تلویزیون میگوید
مائده کاشیان-مدتی است که برنامه «جام جم» به صورت زنده، دوشنبهشبها از شبکه یک روی آنتن میرود. این برنامه به مسائل مربوط به تلویزیون میپردازد. معمولا مهمانان این برنامه نظرات و انتقادهای خود را صریح و شفاف بیان میکنند، بنابراین مسائل مهم و بحثبرانگیزی در آن مطرح میشود. یکی از مهمانان «جام جم» که صحبتهایش بازتاب فراوانی در فضای مجازی داشت، محمود گبرلو منتقد سینما و مجری بود. گبرلو از تاثیر جریان پایداری و جبهه فرهنگی انقلاب در مدیریت تلویزیون صحبت کرد و «گفتمان» و «تعامل» را حلقه مفقودشده مدیریت رسانه ملی دانست. به همین بهانه، درباره وجود این جریان، تاثیرات آن بر سیاستهای تلویزیون و جزئیات موضوع، با محمود گبرلو گفتوگو کردیم.
پیروی شبکهها از یک تفکر و ایدئولوژی خاص
محمود گبرلو عملکرد صداوسیما را متضاد با مفهوم «همبستگی ملی» میداند و توضیح میدهد: «در وهله اول باید به بیانات مقام معظم رهبری توجه کنیم که در حکم ریاست سازمان صداوسیما چه نکاتی را مورد توجه قرار دادند، سپس عملکرد رسانه ملی را ارزیابی کنیم. رهبری در حکم آقای جبلی سه بار بر همبستگی و اتحاد ملی تاکید کردند و یک جا نوشتند به روش انقلابی. همبستگی ملی یعنی همه کسانی که داخل ایران دارند زندگی میکنند، آب و خاک این جا را وطن خودشان میدانند و زندگی اجتماعی خود را دنبال میکنند. آنها افکار و اندیشههای متفاوت دارند و ممکن است یکی از لحاظ ایدئولوژی خیلی قویتر و پربارتر عمل کند، یکی بیشتر به همین زندگی معمولی و اجتماعی خودش بسنده کند تا بتواند خانوادهاش را از نظر اقتصادی و اجتماعی به درستی تامین کند. طبیعتا تلویزیون به عنوان یک رسانه ملی که در تعریف همبستگی ملی میگنجد، باید همه اقشار را در نظر بگیرد و برای آنها برنامههای متنوع تولید کند. وقتی همه شبکهها را کنار هم میگذاریم، میبینیم از یک فرهنگ، تفکر و ایدئولوژی خاص تبعیت میکنند که به نظرم با آن نگاه همبستگی ملی که در احکام رهبری مورد توجه قرار گرفته، مغایرت دارد.»
او همچنین میگوید: «الان در تولیدات تلویزیونی با یک رکود فکری عجیب مواجه هستیم، چون مدیرانی که منصوب شدند نسبت به فناوریهای مدرن، تلویزیون و قدرت این رسانه دانایی کامل ندارند، از سوی دیگر تفکرات ایدئولوژی آنها اجازه نمیدهد که با اهالی هنر، تلویزیون و تولیدکنندگان واقعی این رسانه تعامل کنند، بنابراین با برنامهها و سریالهایی مواجه میشویم که نه تنها مخاطب جذب نمیکنند، بلکه باعث کاهش مخاطب هم میشوند.»
روش غلط نادیده گرفتن گذشتگان
این منتقد و مجری در پاسخ به این سوال که آیا این روند توسط یک جریان خاص هدایت میشود، توضیح میدهد: «در سالهای گذشته تولید هر برنامه و سریالی، از یک نگاه و اندیشه مدیریتی نشئت گرفته است. در مقطعی که آقای لاریجانی حضور داشتند، ما به شدت نیاز داشتیم سریالهایی ساخته شوند که مخاطبان ایرانی که عشق به ایران اسلامی دارند هم بتوانند از رسانه ملی بهره ببرند. بهرغم این که در تلویزیون ما باب نبود، ایشان جریان سریالسازی را در کشور به راه انداختند و این باعث شد سریالهایی با ساختار درست و حرفهای و حدود 80، 70 درصد مخاطب داشته باشیم، حتی یادم هست در این ایام ترافیکهای تهران نیز خلوت میشد. این نکته امتیاز بزرگی است، نمیتوانیم این روش مدیریتی را رها کنیم و دیگران را که اصلا مسلط به این شیوه نیستند، وارد عرصه کنیم.»
گبرلو ادامه میدهد: «این که نسل جوان خوشفکر و خلاق وارد عرصه فرهنگ و هنر شوند، بسیار مفید و موثر است. رهبر انقلاب تاکید دارند که جوانان خلاق و روشنفکر دینی بتوانند وارد این عرصه بشوند، اما نکته مهم این است که آیا حضور آنها باید منجر به این شود که همه گذشتگان را کنار بگذارند و فکر کنند که با روشهای جدید خودشان، فقط آنها میتوانند این حلقه بزرگ و گسترده تلویزیون را اداره کنند؟ این غلط است. مدیران جوان باید در کنار نخبگان متعهد دینی که در گذشته بودند، قرار بگیرند تا بتوانند مخاطبان را جذب کنند و برنامههای جذاب و پرمخاطب بسازند.»
غلبه تفکر ایدئولوژیک بر سرگرمی
محمود گبرلو در انتقاد به عملکرد تلویزیون در پوشش اخبار مربوط به وقایع سال گذشته، میگوید: «جریانی در تلویزیون حاکم شده که احساس میکنم قائل به این گستردگی همبستگی ملی نیست. مثلا در اتفاقات سالهای گذشته، به نظرم اگر تلویزیون خوب و درست وارد عمل میشد این قدر اتفاقات شوم برای مردم ایران نمیافتاد. در آن فضا تلویزیون و رسانه ملی میتوانست آرامش و آگاهی ایجاد کند، اما متاسفانه بیشتر نقش جناحی را داشت که به شدت بیقرار مقابله با طیفی بود که به نوعی معترض بودند. شاید معترضین در یک مقطعی به تحریک بیگانگان اغتشاشگر شده باشند، اما جامعه ایرانی از دو طرف آسیب خیلی جدی دید. تلویزیون به عنوان رسانه ملی میتوانست نقش کلیدی و تاثیرگذاری ایفا کند. الان هم در سریالهای تلویزیونی تفکر ایدئولوژیک بر تفکر سرگرمیسازی و پرنشاط بودن غالب است. این نگاهی که در تلویزیون حاکم شده، نمیتواند با اهالی فرهنگ و هنر و تلویزیون تعامل داشته باشد تا بتواند از نگاههای خلاقانه آنها درست استفاده کند.»
گبرلو تاکید میکند: «من مخالف انتقال ایدئولوژی نیستم، هر برنامه و سریال تلویزیونی در وهله اول، هدفش انتقال یک پیام است، فیلم ساز پشت دوربین میرود که حرفی را مطرح کند. در این شرایط باید ببینیم برنامه یا سریالی که ساخته میشود در انتقال این مفاهیم موفق بوده یا نبوده که به نظرمن نبوده است.»
عملکرد ناموفق گروه مخالف و معترض
محمود گبرلو در برنامه «جام جم» توضیح داد که سال 94، زمانی که برنامه «هفت» را اجرا میکرد سیاست تلویزیون گفتوگوی هنرمندان موافق و مخالف با یکدیگر بود، اما جریان معروف به جبهه پایداری باعث تعطیلی برنامه «هفت» شدند و پس از آن به جز معدود مواردی، مناظره در تلویزیون برگزار نشد. او در پاسخ به این سوال که آیا این جریانی که از آن صحبت میکند پیش از دوران مدیریت پیمان جبلی وجود داشته، ضمن اشاره به دوران ریاست عزتا... ضرغامی میگوید: «این جریاناتی که آن زمان به وضع موجود معترض بودند و الان در حاکمیت دولتی و نهادها قرار گرفتند، از آن دوران فکر میکردند که تلویزیون نقش موثری برای پیشبرد اهداف مثلا انقلابی و حزباللهی ندارد. مثلا زمانی که در برنامه «هفت» بودم، گروههای جبهه فرهنگی انقلاب و گروههایی که به جریانات حزباللهی منسوب بودند، با شیوه عملکرد آقای مهندس ضرغامی به شدت مخالف بودند. جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشگاه امام صادق و جبهه فرهنگی انقلاب بیانیههای متعددی درباره عملکرد مدیریتی آقای ضرغامی میدادند.»
او در ادامه توضیح میدهد: «بعد از جابه جایی آقای ضرغامی و ورود آقای علیعسگری، این جریان به واسطه شیوه مدیریت آقای عسگری آرام آرام وارد تلویزیون شدند. این گروهی که اپوزیسیون مخالف و معتقد بودند که تلویزیون عملکرد درستی برای انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی ندارد، در دوران آقای جبلی به طور رسمی وارد صداوسیما شدند و حاکمیت پیدا کردند. ما هم در زمانی که آقای جبلی و این جریانات آمدند وارد مدیریت صداوسیما شدند، به نوعی معترض بودیم که چرا برخی برنامههای تلویزیونی و برخی فیلمهای سینمایی خیلی به افکار و اندیشههای انقلاب اسلامی و نگاه فرهنگی انقلاب اسلامی نزدیک نیستند و بدمان نمیآمد که یک جریان متفاوت فکری - فرهنگی حاکمیت پیدا کند. وقتی دوستان حاکم شدند، بسیاری از طرفدارهایشان که روزنامهنگار، نویسنده و تحلیلگر بودند، همه را دعوت به آرامش کردند و گفتند اجازه بدهید به آنها فرصت داده شود تا عملکردشان را در موقعیتهای مدیریتی و حاکمیتی نشان بدهند. این فرصت داده شد و از 1400 که حکم گرفتند و این گروه رسما به میدان آمد، دو سال گذشته است، طبیعتا الان باید شاهد عملکرد مثبت و درستی از آنها می بودیم. این گروه زمانی که مخالف بودند، شعارهای مخالف زیاد میدادند و احساس میکردیم حرف درستی میزنند، اما وقتی در حاکمیت قرار گرفتند عملکرد ضعیفی از خودشان نشان دادند و دیدیم که امروز عملکرد موفقی ندارند، به همین دلیل شروع به تحلیل، انتقاد و ارزیابی کردیم وگرنه سکوت ما دلیل بر این نبود که مثلا منافعی داشتیم، نه! سکوت ما برای این بود که اجازه بدهیم مدیریت و تیم جدید به موفقیتهایی برسند و اگر عملکرد درستی داشتند، حتما دفاع میکنیم.»
عملکرد اشتباه درباره «به افق فلسطین»
این منتقد در پاسخ به این سوال که از دیدگاه او علاوه بر «هفت»، گروه سازنده «به افق فلسطین» هم تحت تاثیر این جریانات تغییر کردند، توضیح میدهد: «من چون در عرصه هنر هستم، وارد عرصه سیاسی نمیشوم چون اطلاعات کافی ندارم، اما درباره همین اخباری که از شبکه افق و برنامه «به افق فلسطین» به گوش ما رسیده، تحلیل من این است که این جا هم همان مدیریت بسته تلویزیون عملکرد غلطی داشته، چون آن فضای آزاد و آن گفتمان منصفانه و متناسب باعث میشد مردم به سمت تلویزیون جذب شوند و احساس کنند حرفهایی که گاهی حق است و گاهی هم شاید حرفهای دل آنها باشد، در تحلیل وضعیت موجود بیان میشود.»
گبرلو ادامه میدهد: «اگر مردم احساس کنند حرفهای دلشان مطرح میشود، پای تلویزیون مینشینند و توجه و اعتماد میکنند، اما وقتی ناگهان برنامه بیجهت و بیدلیل تعطیل شده و خود مدیر صداوسیما هم از این تعطیلی خبر ندارد و مسئولیتش را بر عهده نمیگیرد، معلوم نیست چه جریاناتی پشت مدیریت تلویزیون هستند که دارند در سایه، تلویزیون را مدیریت میکنند. نمونهاش این که هیچ کس هیچ مسئولیتی را درباره تغییر برنامه برعهده نگرفت و وقتی تغییر کرد نشان دادند که عملکرد گذشته باب میلشان نیست در صورتی که در آن عملکرد گذشته ضمن دفاع از آرمان و ارزشهای انقلاب، مسائل و معضلات اجتماعی هم مطرح میشد و مردم آرامش پیدا میکردند که یک نفر حرف دلشان را میزند.»
احساس خطر از تفکرات جدید
محمود گبرلو در پایان به احساس خطر تلویزیون از تفکرات جدید اشاره میکند و میگوید: «مشکلی که مدیریت فعلی تلویزیون دارد این است که گاهی اوقات احساس میکند تفکر و خلاقیتهای جدید باعث ضربه زدن به آرمان و ارزشهایش میشود و از این مسئله احساس خطر میکند، در صورتی که این غلط است. ما میتوانیم آرمان و ارزشهای خودمان را در قالب متنوع هنری به مردم منتقل کنیم، فقط اجازه بدهیم هر هنرمند و مجری با روش، تکنیک و فرم خودش آن مفاهیم را منتقل کند، این باعث میشود که مخاطب به سمت تلویزیون جذب شود.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تعداد بازدید : 180
روز ایرانی فضا
پس از 10 سال وقفه، دانشمندان پر توان کشور توانستند جدیدترین کپسول زیستی ایران با پرتاب گر بومی را با موفقیت در آیتم های چهارگانه به ارتفاع ۱۳۰کیلومتری فضا پرتاب کنند. خبرهای خوش مشاور و سخنگوی سازمان فضایی ایران در گفت وگو با خراسان از افق نزدیک اعزام انسان ایرانی به جو زمین و جایگاه جهانی ما در زیست فضایی غرورانگیز است
صادق غفوریان-کیست که وقتی به آسمان نگاه می کند، سوالی از کهکشان ها و دنیای فرا زمین به ذهنش خطور نکند. جالب است بدانیم که تاکنون تعداد معدودی از کشورها و دانشمندان حوزه علوم فضایی جهان توانسته اند به انبوه پاسخ های بشر درباره کهکشان ها پاسخ دهند؛ فقط 7 کشور. نکته مهم تر این که با افتخار و کوهی از غرور می توانیم سرمان را در دنیا بالا بگیریم و بگوییم، ایران این سرزمین پر افتخار نیز در شمار این 7 کشور فضایی جهان است؛ و حالا جا دارد من و شما شهروندان این خاک کهن و بزرگ با تمام وجود، به نشانه احترام و ادب به افتخار دستاورد جدید دانشمندان فضایی ایران در پرتاب کپسول زیستی به فضا کلاه از سر برداریم، به افتخارشان تمام قد بایستیم و دعای خیرمان را برای تداوم موفقیت ها، همراهشان کنیم.
چهارشنبه ایرانی فضا
دیروز، چهارشنبه 15 آذر، جدیدترین کپسول زیستی ایران با پرتابگر بومی و با موفقیت به فضا پرتاب شد تا اعزام فضانورد ایرانی یک گام به واقعیت نزدیک تر شود. وزیر ارتباطات درباره این دستاورد نوشت: «بعد از یک دهه وقفه، جدیدترین کپسول زیستی کشورمان با یک پرتابگر بومی به ارتفاع ۱۳۰کیلومتر با موفقیت پرتاب و آزمایشهای برنامهریزی شده برای آن با موفقیت انجام شد. این کپسول زیستی ۵۰۰ کیلویی و پرتابگر آن در راستای تحقق نقشه راه طرح اعزام فضانورد ایرانی به فضا به دست دانشمندان کشورمان طراحی و ساخته شده است.» او همچنین نوشت: «از امیرآشتیانی و همکاران نخبه و مجاهدشان تشکر می کنم. «سلمان» کلاس جدیدی از پرتابگرهای فضایی است که برای اولینبار محموله مخروطی-کروی نیمتنی را با موفقیت پرتاب کرد. صنعت فضایی با همافزایی و طبق سند ۱۰ ساله در مسیر پرشتاب پیشرفت است و انشاءا... تا پایان سال خبرهای خوش دیگری هم در راه است.»
ایران و کپسول های زیستی
اما مهم ترین هدف این کپسول های زیستی که اعزام موجود زنده به فضاست، چه سابقه ای در کشور دارد؟ مروری بر پیشینه فضایی ایران، به این پرسش و این رویای ملی پاسخ می دهد.
اساسا ارسال محموله های زیستی به فضا در کشور از سال 1381 با شروع پروژه آزمایشگاه فضایی کلید خورد. قرار بود در این پروژه کپسول هایی طراحی شود که بتوانند موجودات زنده را به بیرون از جو زمین منتقل کنند، آزمایش هایی روی آن انجام دهند و سالم نیز به زمین برگردانند. ایران در این کوشش ها از سال 81 تاامروز چند مرحله را تجربه کرد:
1-کاوشگر یک، اولین راکت تحقیقاتی ایران بود که در سال 1385به فضا پرتاب شد که این ماموریت به دلیل نقص فنی ناتمام ماند.
2- در سال 1387 کاوشگر شماره 2 که نسخه ارتقا یافته قبلی بود به ارتفاع 50 کیلومتری زمین پرتاب شد و توانست مجموعه ای از اطلاعات درباره تحقیقات زیست فضایی را به زمین منتقل کند.
3-کاوشگر شماره 3 ، راکتی بود که در دهه فجر 88 وظیفه داشت در محفظه خود چند موجود زنده همچون چند کرم، لاک پشت، موش و چند نوع مختلف از سلول های بنیادین را به فضا ببرد. جالب است که بدانیم این پرتاب با موفقیت انجام شد و این موجودات زنده به زمین برگردانده شدند.
4- کاوشگرهای 4-5 و 6 نیز طی سال های 88 تا 91 به فضا پرتاب شدند و توانستند تا ارتفاع 120 کیلومتری زمین سفر کنند و بازگردند.
5- 9بهمن 1391یک روز مهم برای صنعت فضایی ایران بود. در این روز میمونی که نامش را «آفتاب» گذاشته بودند با کاوشگر «پیشگام» به فضا پرتاب شد و سالم نیز به زمین برگشت.
6- در سال 92، دومین میمون نیز با کاوشگر «پژوهش» به فضا پرتاب و پس از 15 دقیقه سالم به زمین بازگردانده شد.
7- اما چه غم انگیز که پس از پرتابگر «پژوهش» در سال 92، فعالیت های ایران در این بخش متوقف شد تا روز گذشته که جدیدترین کپسول 500 تنی زیستی ایران با پرتابگر بومی سلمان به فضا پرتاب شد. حال این کپسول زیستی چه ویژگی هایی داشت و در چه مواردی مورد آزمون قرار گرفت؟ حسین دلیریان، سخنگوی سازمان فضایی ایران به این پرسش روز گذشته پاسخ داد: جدیدترین کپسول زیستی ایران که با انعقاد قراردادی میان سازمان فضایی ایران با پژوهشگاه هوافضا طراحی و ساخته شد، در۴ آیتم با موفقیت آزمایش شد. تست پرتابگر جدید و عملکرد آن، تست عملکرد اولین کپسول زیستی مخروطی- کروی با جرم ۵۰۰ کیلوگرم، تست عملکرد کلیه زیر سیستم ها اعم از توان، مخابرات، پایش شرایط زیستی و تست عملکرد سپر حرارتی، سپر ضربه گیر و سیستم کاهش سرعت چهار موردی بودند که موفقیت آن ها لبخند را بر لب دانشمندان فضایی ایران نشاند.
5 سال تا یک رویای بزرگ
ما برای یافتن سوالاتمان درباره این روز پر خبر فضایی ایران به سراغ حسین دلیریان، مشاور رئیس و سخنگوی سازمان فضایی ایران رفتیم. او که البته دلش هم برای زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) تنگ شده، صمیمانه به سوالات ما پاسخ می دهد.دلیریان درباره این پرسش که افق صنعت فضایی ایران برای اعزام انسان با کپسول های زیستی به فضا چه زمانی است، این پاسخ را به ما می دهد: «پیش بینی اولیه صنعت فضایی ایران در این زمینه این است که تا 5 سال آینده بتوانیم انسان را به جو زمین اعزام کنیم؛ حال این که این اعزام با پرتاب زیر مداری یا مداری باشد، به خط سیر موفقیت های برنامه 10 ساله فضایی ایران بستگی دارد. خدا را شکر این گام که روز گذشته با پرتاب محموله زیستی برداشته شد، گام بلند، محکم و موفقیت آمیزی بود که با لطف و کمک خداوند اگر با همین روال مسیر را ادامه دهیم امیدواریم که تا 5 سال آینده بتوانیم اولین فضانورد ایرانی را به فضا اعزام کنیم.»
ایران در جمع 7 کشور فضایی
قبل از پرسش دوم از سخنگوی سازمان فضایی ایران، خوب است بدانیم که تا به امروز 7 برنامه فضایی ملی، موجودات زنده را به فضا فرستادهاند که شامل ایالات متحده، روسیه، فرانسه، آرژانتین، چین، ژاپن و ایران است. حال از دلیریان می پرسیم که جایگاه جهانی ایران در این حوزه چگونه است که چنین می شنویم: «در دنیا 7 کشور و به دیدگاه دیگری 6 کشور در حوزه زیست فضایی فعال هستند که جمهوری اسلامی ایران با افتخار در شمار این 6 یا 7 کشور قرار دارد. البته و متاسفانه به مدت 10 سال در دولت های یازدهم و دوازدهم در این صنعت وقفه رخ داد که الحمدلله با پرتاب روز گذشته توسط دولت سیزدهم در مرحله احیای مجدد حوزه زیست فضایی قرار گرفتیم.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.