


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


سیدخلیل سجادپور- 3 عضو یک باند سرقت که با نقشه ای زیرکانه به کارگاه جواهرسازی در مشهد دستبرد زده بودند، درحالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدند که اموال سرقتی را درون عروسک خرسی و نور مخفی پذیرایی منزل مسکونی پنهان کرده بودند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بامداد نوزدهم خرداد گذشته، گزارش دستبرد به کارگاه جواهرسازی، نیروهای گشت پلیس را به خیابان خسروی مشهد کشاند. در بررسی های مقدماتی مشخص شد سارقان قفل های کارگاه طلا و جواهرسازی را تخریب کرده اند و مقادیر زیادی طلا و جواهر شامل 87 عدد انگشتر، 6 عدد شمش، 150 گرم خاک طلا (تراشه های حاصل از تراشکاری ساخت زیورآلات)، 2کیلوگرم زعفران، 2دستگاه جواهرسازی و غیره را به سرقت برده اند.
بررسی های بیشتر در محل وقوع سرقت بیانگر آن بود که سارقان برای آن که شناسایی نشوند، دوربین های مدار بسته کارگاه را نیز به همراه تجهیزات آن سرقت کرده اند بنابراین با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) رسیدگی تخصصی به پرونده دستبرد به کارگاه جواهرسازی به گروهی از افسران پلیس آگاهی سپرده شد و بدین ترتیب تحقیقات کارآگاهان در حالی آغاز شد که بررسی دوربین های مدار بسته در محیط های اطراف نشان می داد سارقان نقابدار 3 عضو یک باند هستند که به طور کامل لباس های سیاه پوشیده اند و یکی از آنان کلاه لبه دار (آفتابی) به سر دارد. در ادامه تحقیقات مشخص شد سارقان از یک دستگاه خودروی سواری پراید برای حمل اموال سرقتی استفاده کرده اند که تمرکز بر شماره پلاک خودرو نیز تحقیقات را به بن بست رساند چرا که گزارش سرقت خودرو از بولوار صبا، همان روز در سامانه های پلیس به ثبت رسیده بود.
اگرچه روز بعد از این ماجرا خودروی سرقتی در یکی از خیابان های خلوت مشهد کشف شد زیرا دزدان مذکور پس از دستبرد به کارگاه طلا وجواهرسازی، خودرو را در شهر رها کرده بودند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در عین حال نیروهای پلیس با واکاوی های دقیق و اثربرداری از خودروی سرقتی و بررسی سرنخ های به جا مانده در محل وقوع جرم، یکی از سارقان سابقه دار را شناسایی کردند که هویت وی در بانک اطلاعاتی مجرمان وجود داشت. بنابراین کارآگاهان با راهنمایی های فرمانده انتظامی مشهد، موفق شدند این جوان سارق را در خیابان شهید چمران و درون مخفیگاهش در حالی دستگیر کنند که در بازرسی از مخفیگاه وی یک قبضه چاقو، زعفران های سرقتی و مقادیری از اموال مسروقه دیگر کشف شد. با انتقال متهم به پلیس آگاهی، وی دو همدست سیاه پوش خود را نیز به پلیس لو داد و بدین ترتیب عملیات ضربتی کارآگاهان برای دستگیری دو سارق فراری وارد مرحله جدیدی شد.
بررسی های نامحسوس پلیس بیانگر آن بود که یکی از سارقان وارد فروشگاه موتورسیکلت در اطراف پنجراه مشهد شده است بنابراین وی در یک عملیات هماهنگ در حالی به محاصره پلیس درآمد که برای فرار از چنگ قانون، ناگهان قمه ای را از کمرش بیرون کشید و به طرف نیروهای انتظامی حمله ور شد اما کارآگاهان با استفاده از فنون دفاع شخصی، وی را زمین گیر کردند و در حالی به مقر انتظامی انتقال دادند که در بازرسی بدنی از وی تعدادی از انگشترهای سرقتی کشف شد.
از سوی دیگر نیز آخرین عضو باند در منطقه سیدی مشهد به دام افتاد و بدین ترتیب در بازرسی از درون نورمخفی های پذیرایی منزل مسکونی و درون عروسک خرسی، مقادیر دیگری از طلاهای سرقتی کشف شد. بررسی های پلیس درباره سوابق اعضای این باند بیانگر آن بود که دو تن از اعضای معتاد باند نقابداران سیاه پوش سوابق کیفری دارند که قبلا نیز توسط پلیس دستگیر و روانه زندان شده اند.
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

واکنش یوسف کرمی به اجحاف پاداشی بین فوتبال و دیگر رشتهها
طلای ناهید 5 میلیون؛ برنز بسکتبال چند؟
شاداب/ یوسف کرمی دارنده برنز المپیک آتن و سرمربی کنونی تیم ملی تکواندوی پاکستان روز گذشته در صفحه اینستاگرامش عکسی از ناهید کیانی دختر تاریخساز تکواندوی ایران و نیز تیم ملی بسکتبال با ویلچر ایران منتشر و در کنار این عکس، جدول خودروهای لوکس وارداتی فوتبالیستها را هم منتشر کرد که نشان میداد علی قلیزاده، پیام نیازمند و احمد نوراللهی، پورش ماکان 2023 وارد کردهاند، مهدی ترابی مازراتی گریکاله 2023 و سردار آزمون رنجروور ولار 2023. کرمی در واکنش به پاداش لاکچری فوتبالیستها در قبال پاداش 5 میلیونی استانداری تهران به ناهید کیانی به خاطر کسب نخستین طلای تاریخ تکواندوی زنان ایران و عبور آسان مسئولان از برنز تاریخی بسکتبال با ویلچر ایران در جهان، چنین نوشت: «خبر آمد خودروهای لوکس اعضای تیم ملی فوتبال ایران به گمرک بوشهر رسیده است. مبارکشان باشد. من معتقد نیستم که پاداشهای این چنینی حق ورزشکاران و قهرمانان ملی یک کشور نیست. در این اقدامات چیزی که جامعه ورزش را متاثر میکند، روح اجحاف و خوی بیعدالتی است. اجحافی که به شکل سیستماتیک نهتنها عدالت ورزشی را به عدالت زنانه و مردانه تقسیم کرده که در سطوح زیرین خود میان رشتههای مختلف ورزشی جاری است. چندی قبل دختر تکواندوی ایران اولین نشان زرین جهانی را به گردن آویخت؛ نشانی که از نگاه استانداری تهران، 5 میلیون تومان میارزید! تیم بسکتبال با ویلچر ایران به مقام سوم جهان دست یافت. این مقام چقدر میارزد؟! این نشاندهنده یک تبعیض یا جرم مضاعف است! بسیاری از پیش کسوتان ورزش ایران، نان در آب میزنند و صورتشان با سیلی روزگار قرمز است؛ نه بیمه درمانی دارند و نه حقوقی در خور. در این شرایط است که رانت واردات مازراتی و پورشه به مردان فوتبالیست، یک سوال مهم را در ذهن من تکرار میکند: دقیقا بهخاطر کدام دستاورد؟ به خاطر کدام گل رنگین بر فرق کدام سر؟»
محوری
اما واگرهای استوری فلسفی « بیرو »
دروازهبان تیمملی کشورمان بعد از مصدومیت در یک استوری پربازدید نوشته که مشکلات او را قویتر میکند؛ آیا چنین چیزی، واقعا شدنی است؟ چطور؟
دکتر مهدی سودآوری| روان شناس و مدرس دانشگاه
مشکلات و رنج، بخشی جداییناپذیر از زندگی است، اما اگر بتوان از همین مشکلات برای قویتر شدن بهره برد، هم انگیزه انسان را برای جنگیدن بالا میبرد و هم، دیگر تسلیمشدن جایی پیدا نمیکند. «علیرضا بیرانوند» دروازهبان ملیپوش باشگاه پرسپولیس روزهای سختی را سپری میکند. او در جدال با ازبکستان در دیدار فینال کافا، پس از برخورد با بازیکنان خودی، دچار شکستگی فک شد و مجبور است چند هفتهای را دور از میادین سپری کند. او با گذاشتن یک استوری جدید که رنگ و بوی فلسفی دارد، نوشته: «تمام سختیهایی که در زندگی داشتهام، همه مشکلات و موانع، مرا قویتر کرده است». اما آیا واقعا چالشهای زندگی ما را قویتر میکند و چه کار کنیم که مشکلات زندگی ما به قویتر شدن مان ختم شود؟
توقع داشتن زندگی بدون رنج غیرمنطقی است
این که انتظار داشته باشیم زندگی بدون رنج باشد، غیرمنطقی است. حتی گاهی همین رنج به زندگی معنا میدهد و لذت را هم تعریف میکند. بدون سیاهی، سفیدی معنا ندارد. بدون رنج هم شادی معنا ندارد، اما بر خلاف گفته روان شناسی زرد که رنج کشیدن را عامل موفقیت و برتری میداند و باعث پختگی میشود، هیچ برتری در رنجکشیدن نیست. بدون تعارف باید بگوییم که ای کاش این مشکلات و دردها در زندگی رخ نمیداد.
پیدا کردن راهحل مشکلات باعث رشد میشود
اما نحوه حل مشکل یا نحوه خروج از رنج، عامل برتری و فضیلت است چون میتواند باعث رشد شود. اگر شما در مواجهه با چالشهای زندگی بتوانید راهحلی برای مشکلات پیدا کنید، اگر بتوانید با وجود رنج و مشکلات پیش بروید و ناامید نشوید، آن گاه ارزشمند است. میلیونها نفر در جهان از فقر رنج میبرند اما معدود کسانی که توانستند راهی برای خروج از فقر بیابند، شناخته شده هستند و مورد توجه مردم قرار گرفتند.
اهمیت نحوه برخورد ما با مشکلات
مهمترین چیز در این مسئله، نحوه برخورد ما با مشکلات است. اگر مشکلات و رنج را یک چالش بدانیم که باید از آن خارج شویم، قطعا باعث رشد و قویتر شدن ما خواهد شد چون یاد گرفتهایم که چگونه مشکلی را حل کنیم اما اگر انتظار داریم صرفا بهدلیل وجود مشکلات یا درد و رنج، قویتر و بالغتر شویم، خیر. فقط پوست کلفتتر شدهایم. آن قدر کتک خوردهایم که دیگر پوست درد را حس نمیکند! این قوی شدن نیست، این آسیبدیدن است. بیحس شدن، بیاحساس شدن، بیتفاوت شدن و ... قویتر شدن نیست، فقط پوست کلفتشدن است. این که رنج بکشید، عمیقا درد را احساس کنید اما باز هم راهی برای برون رفت بیابید، ارزشمند است. این یادگیری باعث میشود که آدم قویتری شوید. پس این که از حوادث و سختیها استقبال کنیم و وظیفه خود بدانیم که این رنج را تاب بیاوریم، چون قوی هستیم یا باید قویتر شویم، درست نیست، اما اگر زندگی مشکل و رنجی پیش پای ما گذاشت، باید بتوانیم راهی بیابیم برای کاهش درد و رنج، این کاهش درد و رنج است که آموزنده و ارزشمند است و باعث رشد ما خواهد شد.
پذیرش مشکل به معنای تسلیم شدن نیست
یک نکته هم درباره پذیرش مشکلات این است که به معنای تسلیم شدن نیست. به این معناست که شرایط را باید به صورت معقول، نه خیلی بدبینانه و نه خیلی خوشبینانه، بررسی کرد و راهکارهایی برای کاهش اثرات منفی آنها پیشنهاد کرد. بنابراین پس از غصه خوردن برای مشکل پیش آمده، نوبت بررسی راهکارهای موجود است. بیکار نشستن و به خود و دیگران ایراد گرفتن هیچ مشکلی را حل نمیکند. در این مرحله باید از پرسیدن سوال خطرناک «چرا من؟» به شدت اجتناب کرد. وقتی به دنبال یافتن دلیل برای مشکلات خود هستید، انرژی روانی خود را هدر میدهید. پس چون شما انسان خوبی هستید قرار نیست هیچ مشکلی برای شما پیش نیاید. با این فکر که این مشکل فقط برای من پیش آمده است، انگیزههای خود را خاموش نکنید. همانگونه که از کلمه اتفاق پیداست، چیزی است که به صورت تصادفی بروز کرده است.
موفقیت اجباری
یک انگیزه بسیار قوی برای موفقیت، اجبار است! اگر یک خرس شما را تعقیب کند با سرعتی خواهید دوید که حتی تصور هم نمیکنید! چون تفاوت بین موفقیت و شکست، مرگ و زندگی است! اگر بتوانیم رسیدن یا نرسیدن به هدف را بهگونهای به شرایط مرگ و زندگی تشبیه کنیم، تفاوت بین همه یا هیچ، این اجبار باعث میشود که مغز تمام قوای خود را برای انجام آن کار به خدمت بگیرد اما دیدگاه شد شد، نشد هم نشد، معمولا به جایی ختم نمیشود.
معمای عفو پوتین!
کرملین:پرونده جنایی فرمانده واگنر مختومه شد ، او با ضمانت پوتین، به بلاروس میرود.اعضای گروه واگنر نیزتحت پیگرد قانونی قرار نخواهند گرفت

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

شیوهنامه شکوفایی اقتصادی در سیره باقرالعلوم(ع)
به مناسبت سالروز شهادت امام محمدباقر(ع)، ضمن بررسی برخی آثار روایی همچون وسائلالشیعه، بحارالانوار، الحیات، قربالاسناد و ... به معرفی تعدادی از راهکارهای آنحضرت برای برون رفت از تنگناهای اقتصادی پرداختهایم
جواد نوائیان رودسری calture@khorasannews.com


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

درس و دانشگاه خوب است اما وقتی وارد بازار کار و زندگی میشوید، میبینید که مهارتهای زیادی لازم دارید تا به یک آدم موفق تبدیل شوید یا به آرامش و خوشبختی بیشتری در زندگی برسید. برخی از این مهارتها عبارتند از:
1- توانایی فروش و مذاکره
2- توانایی انتقال آن چه فکر و احساس میکنید
3- توانایی سکوت، گوشدادن و یادگیری از دیگران
4- توانایی سازگاری، بداههسازی و غلبه بر موانع
5- توانایی خواندن، درک کردن و حفظ کردن
6- توانایی دل کندن
7- توانایی مدیریت زمان بهطور موثر
8- توانایی مثبت ماندن و خوشبینی
9- توانایی درک احساسات دیگران
10- توانایی صحبت در مقابل مخاطبان زیاد
11- توانایی ادامه تلاش حتی پس از شکست
12- توانایی خود تحلیلی
13- توانایی درخواست کمک
14- توانایی تسلط بر افکار خود
15- تواناییهای نوشتاری برای متقاعد کردن و تأثیرگذاری بر دیگران
16- توانایی تصمیم گیری بر اساس واقعیات نه بر اساس احساسات.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ماجرای غذاخوردن در رستورانهایی که در تاریکی غذا سرو میکنند، چیست؟
چرا رستورانها این ایده را عملی کردند و از منوی عجیب و غافلگیرانهشان چه میدانید؟
در رستوران را باز میکنید و سیاهی مطلق اولین و آخرین چیزی است که میبینید. پیشخدمتها به سراغتان میآیند و راهنماییتان میکنند. در این رستوران قرار نیست چشمتان چیزی را ببیند و باید به تاریکی عادت کنید. پیشخدمتها نابینا هستند و تنها گاهی نوری از آشپزخانه یا اتاق سروغذا به بیرون می تابد و بعد دوباره همه جا تاریکِ تاریک است. این شیوه رستورانهایی است که در تاریکی غذا سرو میکنند و ترجیح میدهند همه مراحل سفارش و سرو غذا در تاریکی بگذرد و به اصطلاح چشم، چشم را نبیند. به این سبک غذاخوردن «Dark dining» میگویند. البته هدفی که این رستورانها در کنار جذب مشتری دنبالمیکنند، این شعار است: «نابینایان نباید فراموش شوند». بیشتر ما این تجربه یعنی غذا خوردن در تاریکی را در زمان قطع برق یا سفر تجربه کرده ایم و البته از همه چالشهای آن باخبر نیستیم. اگر دوست دارید بدانید این ایده از کجا آمده است، در رستورانهای تاریک چهمیگذرد، چه اهدافی در این رستورانها دنبال میشود و... پرونده امروز زندگی سلام را تا آخر بخوانید.
سروکله رستورانهای تاریک از کجا پیدا شد؟
اولین تجربه رستوران تاریک، در پاریس در سال 1997 اتفاق افتاد. بعد از افتتاح این رستوران یک کارآفرین فرانسوی به نام «ادوارد دی بروژلی» با همکاری بنیاد نابینایان اولین رستوران زنجیرهای بینالمللی غذاخوردن در تاریکی به نام «دان لو نوآر» به معنای «در تاریکی، در شب» را ایجاد کرد و کمکم این ایده در کشورهای دیگر با تغییراتی اجرا شد. «رافائل» هم فرد دیگری است که رستورانهای تاریک را بر سر زبانها انداخت. او اکوادوری است و یک رستوران ایتالیایی در سوئیس داشت. رافائل بعد از بازگشت به کیتو (پایتخت اکوادور) تصمیم گرفت یک غار بسازد و در آن با استخدام افراد نابینا یک رستوران راه بیندازد. او برای ساخت چنین جایی از کودکیاش الهام گرفته، چون مدت زیادی را در غارهای مختلف گذرانده و بودن در تاریکی و کشف آن را بسیار دوست داشته است.
لذتبخشتر شدن غذا خوردن در تاریکی!
تجربه غذاخوردن در تاریکی مطلق و با چشم بسته یکی از اهداف این رستورانهاست. آنها میخواهند در کنار یک کسبوکار متفاوت، نگاهها را به سوی نابینایی و مشکلاتی که دارد، جلب کنند و همینطور معتقدند حذف بینایی، حواس بویایی، شنوایی، چشایی و لامسه را قویتر و در نتیجه غذاخوردن را لذتبخشتر میکند. در نهایت رستورانهای تاریک از سال 1999 میلادی در بسیاری از کشورهای جهان راهاندازی شدند و ایده جالب این رستورانها به شهرهای بزرگ کشورهای آلمان، کانادا، سوئیس، روسیه و اوکراین سرایت کرد.
در رستوران تاریک چه خبر است؟
وقتی وارد رستورانهای تاریک میشوید، یک راهنما همه چیز را برایتان توضیح میدهد. او از شما میخواهد تلفن همراه یا هر وسیله روشنکنندهای را که دارید در کمدهای قفلدار بگذارید. در بعضی رستورانها، تاریکی آنقدر زیاد است که نیاز به عینک و چشمبند مخصوص نیست. ممکن است در طول رسیدن به میز مدنظر چندبار پایتان به جایی گیرکند یا به شخص و وسیلهای در فضا برخورد کنید. بعضیها تحمل این همه تاریکی را ندارند و ممکن است هنوز روی صندلی ننشسته، قید سرو غذا در تاریکی را بزنند و بیرون بروند.
نشستن پشت میز، تازه اول ماجراست
حالا فرضکنید خودتان را به کمک یک راهنما به یکی از میزهای موجود در رستوران تاریک رساندهاید. این تازه اول ماجراست و از این جا به بعد برای هرچیزی که میخواهید، حتی رفتن به سرویس بهداشتی (البته سرویس بهداشتی این رستورانها جزو نقاط تاریک نیستند) باید او را صدا بزنید. پیشخدمت چند دقیقه به شما فرصت میدهد تا خودتان را با شرایط جدید هماهنگ کنید. این در حالی است که شما فقط صداها را میشنوید و در صورت نداشتن چشمبند هم هرچه پلک میزنید چیزی نمیبینید.
منوی عجیب و غافلگیرانه این رستورانها
شیوه سفارش گرفتن در رستورانهای تاریک متفاوت است. در بیشتر این رستورانها از منو خبری نیست و همهچیز غافلگیرانه پیش میرود. با رنگی که انتخاب میکنید، سلیقه غذایی شما را تشخیص میدهند و طبق آن برایتان غذا میآورند. برای مثال منوی سفید شامل غذاهای ناشناخته، منوی قرمز غذاهای حاوی گوشت قرمز، منوی آبی غذاهای دریایی و منوی سبز هم برای گیاهخواری تدارک دیده شده است. در بعضی رستورانها هم، پیشخدمت منو را برای شما میخواند و منتظر میماند تا تصمیم بگیرید. غذاهایی که در رستورانهای تاریک سرو میشود بیشتر غذاهای ساده است تا خوردن کمدردسرتری داشته باشد. بیشتر آنها استخوان یا چربی اضافی ندارد، غذاهای آبکی مانند سوپ سرو نمیشود و نوشیدنیها هم طوری آماده میشود که ریختوپاش کمتری داشته باشد.
فرصتی برای تجربه حس میلیونها نابینا در جهان
غذا را سفارش دادید. همه چیز در تاریکی میگذرد و شما برای چند ساعت میتوانید دنیای آدمهایی را که نمیبینند تجربه کنید و شاید حس بیش از 35 میلیون نابینا در جهان را درک کنید. اگر گروهی یا خانوادگی به رستورانهای تاریک بروید، بیشتر وقتتان صرف حدس غذا و حستان درباره تجربهای میشود که دارید از سر میگذرانید اما اگر تنها یا با گروه کوچکتری به رستوران تاریک بروید، نمیدانید در کجا نشستهاید و چه کسی در کنار یا روبهروی شماست. هیچ تصویری از آدمها نمیبینید. فقط صدای آنها را میشنوید و حتی گاهی ممکناست صداها به نظر آشنا برسند. در واقع افراد در این موقعیت به سراغ تمرکز روی حس شنواییشان میروند و سعی میکنند حسشان را از این تجربه با دیگر مشتریهای رستوران به اشتراک بگذارند. آنها مدام سعی میکنند بر اساس حسی که دریافت میکنند از آدمهایی که با آنها معاشرت میکنند، تصویری بسازند و آن را با تصویر افرادی که در ذهن دارند، مقایسه کنند. همین ماجراجوییها خیلی از افراد را راضی میکند تا برای یک بار هم که شده رستوران تاریک را تجربه کنند. همچنین بعضی از کارفرماها و شرکای مالی برای اولین ملاقات این محل را انتخاب میکنند چون هیچکس چهره دیگری را نمیبیند و ذهنیتی از افراد پیدا نمیکند.
کشف غذا با بو و مزهمزهکردن!
خوردن غذا در رستورانهای تاریک برای افراد نابینا به راحتی آبخوردن است. آنها عمری با این چالشها دستوپنجه نرم کردهاند و راهحلهایی برای آن دارند. حالا تصورکنید افراد بینا بخواهند در تاریکی مطلق با چنگال غذای خود را در بشقاب پیدا کنند یا برای خود در یک لیوان، آب بریزند. به احتمال زیاد، غذا تلفات زیادی دارد، ممکن است چند لیوان هم بیفتد و بشکند. «توماس» یکی از کسانی است که تجربه غذاخوردن در این رستورانها را دارد. او درباره تجربهاش میگوید: «تاریکی باعث میشود انرژی موجود در تمام حواس پنج گانه شما در شنوایی و چشایی متمرکز شود. من بار اول مدام به حاشیه بشقابم دست میکشیدم و در نهایت مجبور شدم غذا را با دست بخورم. وقتی غذا تمام شد، متوجه شدم به خاطر تاریکی، تقریبا نصف موادغذایی درون بشقاب را بیرون ریختهام. همه اینها به من یادآوری کرد که زندگی یک فرد نابینا چه دشواریهای غیرقابل وصفی دارد.»
کنار گذاشتن استانداردهای غذاخوری در این رستورانها
مشتریها گاهی بعد از سفارش غذا از پیشخدمتها راهنمایی میخواهند و از آنها میپرسند خب حالا چطور غذا را بخورم؟ گاهی هم قاشق یا چنگال مشتریها روی زمین میافتد، غذا روی لباسشان میریزد، لیوانشان میشکند یا ظرف غذایشان را برمیگردانند. کسانی که به این رستورانها میروند یک جورهایی غذا را مزهمزه و گاهی تلاش میکنند از روی بو حدس بزنند غذا چیست. مانند همان حسی که در هنگام قطعشدن برق و غذاخوردن در تاریکی ناشی از آن داریم. در واقع وقتی فرد چنین رستورانی را انتخاب میکند ناگزیر باید همه استانداردهای غذاخوری را کنار بگذارد و هر لقمه غذا را کشف و تجربه کند.
زندگی بعد از 2 ساعت
تجربه تاریکی
غذا تمام میشود. حالا شما یک تجربه هیجانانگیز یا ترسناک را از سرگذرانده و برای زمان کوتاهی گوشهای از دنیای افراد نابینا را درک و با آنها همذاتپنداری کردهاید. همه حواستان به جز بینایی را به کار گرفتید تا بتوانید بهتر جهتیابیکنید، به اشیا نخورید، غذا بخورید و بتوانید چند کلمهای هم با دیگران صحبت کنید. بعد از این که غذاخوردن تمام میشود، دوباره باید یک مسیر تاریک را طیکنید تا به قسمت خروجی رستوران برسید. راهنماها شما را به یک اتاق دیگر هدایت میکنند و به شما هشدار میدهند که کمی طول میکشد تا چشمهایتان به نور عادت کند. با نوشیدنیهای کافئیندار مانند چای و قهوه پذیرایی میشوید و بعد هرکس درباره غذایی که خورده است، توضیح میدهد. بعضی هم که نمیدانستند چه غذایی را امتحان کردهاند از حدسشان میگویند و پیشخدمت اسمغذا را به آنها میگوید. نکته جالب این که شما این بار همان افرادی را که در تاریکی با آنها غذا خوردید، در روشنایی میبینید و آنها را با چیزی که در ذهن ساخته بودید، مقایسه میکنید. صرف غذا در رستورانهای تاریک در نهایت 2 ساعت طول میکشد و وقتی از رستوران خارج میشوید برای اولین بار معنی زندگی با بینایی را درک میکنید. در واقع ارزش اصلی نور را با چشمانتان میبینید و میفهمید تا رنج کسی را نچشیده باشید، نمیتوانید او را درک کنید.
پاسخ به 2 سوال پرتکرار درباره نابیناها
شما دنیا را چطور و چه رنگی میبینید؟ وقتی درباره آسمان آبی و جنگل سبز صحبت میشود، درک شما از رنگها چیست؟ خواب هم میبینید؟ اینها سوالات پرتکراری هستند که از نابیناها میپرسیم. پرونده امروز زندگیسلام فرصت خوبی است که اگر به دنبال جواب هستید، این قسمت را خوب بخوانید.
1- دنیای افراد نابینا چهرنگی است؟
آن دسته از نابینایان که از بدو تولد بینایی ندارند، هیچ درکی از رنگ ها ندارند و به همین دلیل زمانی که از آنها درباره رنگها میپرسید، پاسخشان بیشتر به این شکل است که هیچ چیزی نمیبینند و هیچچیزی وجود ندارد. اگر شما میخواهید حس و حال افراد نابینا را تجربه کنید، برای رسیدن به این درجه از درک باید یکی از چشمان خود را ببندید و با چشم دیگر به دنیای اطراف نگاه کنید و به این سوال پاسخ دهید که چشم بستهتان چه چیزی میبیند؟ حالا دیگر جواب شما رنگ سیاه نیست، در واقع چشم شما هیچ چیزی نمیبیند این همان وضعیتی است که افراد نابینا دارند.
2- یک نابینا در خواب چه میبیند؟
کسانی که از زمان تولد نابینا هستند به دلیلاین که هیچ درکی از اشیا و تصاویر ندارند، خوابهایشان با ما متفاوت است. در واقع به این دلیل که فرد درکی از اشیا و موارد بصری ندارد، خوابهای این دسته از افراد شامل مواردی همچون صدا، اطلاعات لامسه، بوها، مزهها یا احساسات میشود. افرادی که در ابتدا بینا بودند ولی بعد نابینا شدند، ممکن است در خوابهایشان هم تصویر ببینند و هم متوجه صدا یا بوها و اطلاعات لامسه شوند.
منابع این پرونده: thenudge- لست سکند- فرادید

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.