خسته هستید، از این همه هیاهو، از کار پشت کار، از بوق و ترافیک، از ساختمانهای زشتی که رنگ و رو دارند، اما روح ندارند. در روزهای خستگی، یک سفر کوتاه حکم یک اتفاق شیرین را دارد. سفری که به کمکش بتوانید خیره شوید به آسمان، حس قشنگ زندگی را تجربه کنید، با سنگ و خشت و چوب انس بگیرید و در رودخانه پیادهروی کنید. همه اینها میشود تجربهای به نام سفر به روستای کنگ. روستایی که حدود 3 هزار سال قدمت دارد و یکی از زیباترین روستاهای پلکانی کشور است. جایی که تعامل انسان با طبیعت، با کوه و با درخت به حد اعلی رسیده. جایی که کنار و گوشه خیابانش ماشین راه عابر را مسدود نمیکند. جایی در دل کوههای مرتفع و کنار هوا، روشنی و زیبایی. روستایی که صدای زیبای آب با خنده بچهها ترکیب و باعث میشود تلخیها را فراموش کنید. فرقی ندارد مشهدی هستید یا قرار است به مشهد سفر کنید. این روزها تماشای کنگ را از دست ندهید. جایی که بعد از تماشایش یک آخیش بلند خواهید گفت، چون تمام خستگیهای روحی و جسمیتان از بین رفته. در این پرونده این زیباییها را معرفی میکنیم.
تاریخچه روستای تاریخی کنگ
روستای پلکانی کنگ در ۲۹ کیلومتری مشهد قرار دارد و آخرین روستا در محور دره رودخانه کنگ است. این روستا دارای رودخانه و قنات ها و چشمههاست و باغ های این روستا در یک آرایش خطی به صورت دو رشته در میان دو دره اصلی محدوده روستا و تحت تأثیر شکل منابع اصلی آب روستا، اعم از دو رودخانه امتداد یافته اند. کنگ در لغت دو معنا دارد، یکی به معنای پرندهای قویپنجه است که در مناطق کوهستانی زندگی میکند و در دیگر معنا به دژ مستحکم تعبیر شده است. قدمت «کنگ» که به ماسوله خراسان شهرت دارد به پیش از اسلام و حدود 3 هزار سال قبل باز میگردد. این روستا در دامنه کوه بینالود قرار گرفته و به دلیل استقرار سکونتگاههای آن روی کوهپایه و به سبب موقعیت جغرافیایی و پلکانی بودن منظره کنگ و به لحاظ زیبایی شناسی و ساختار معماری در نوع خود بینظیر است. از سوی دیگر، قدمت این روستا و وجود گورستان قدیمی، مسجد، تکیه و رباط شاه عباسی، جلوه این روستا را در نظر بیننده بیشتر نشان میدهد. شغل و پیشه مردم این روستای تاریخی، باغداری، دامداری، کشاورزی و فرشبافی است و بسیاری از اهالی این روستا نقش گستردهای در تولیدات دامی و میوهای منطقه دارند.
کنگ را بدون پلاستیک دوست دارم
روایتی کوتاه از سفری به روستای کنگ، جایی که گنگش بالاست
در دل بهار 1402، فرصتی شد بعد از مدتها سری به کنگ بزنیم تا در 30 کیلومتری مشهد یک دل سیر کوه ببینیم، به آسمان زیبا خیره شویم و از کنار درختهای قشنگ که گاهی گیلاسهایش چشمک میزد، عبور کنیم. اقداماتی که توسط بومگردیها برای اقامت گردشگران انجام شده خیلی خوب و مثبت است. زندگی در فضایی که مردم کنگ تجربه میکنند. حس خوبی که صبحانه محلی و ... دارد. خانههایی از سنگ و خشت که شبیه یک کارتپستال بزرگ روبهروی تو هستند. مردمی که انگار خورشید را مهمان نگاه مهربان و خونگرمشان کردهاند. بچههایی که در کوچههای باریک بازی میکنند. کوههایی که اطرافت را احاطه کردهاند و بین این همه زیبایی بکر، حیف است بخواهی چرت بزنی و دل را به مسیر زیبای رودخانه نزنی. شما هم اگر رفتید کفش مناسب بردارید و راحت اجازه دهید پایتان خیس شود. کنگ در مسیر رودخانهاش تا آبشارها دیدنی زیاد دارد ،اما اسیر عکس گرفتن افراطی نشوید. خیلیها دوست دارند هربار که به کافه و رستوران میروند چند استوری شیک از دل ماجرا در بیاورند تا فخرفروشی کنند. به تازگی هم که استوری از طبیعتگردی، املت آتشی و این جور چیزها مد شده. نمیدانم این تیپ آدمها چه زمانی فرصت میکنند از اتفاقی که در جریان است، لذت ببرند. اما همین قدر که چند وقتی است زور اصالت و زیبایی دیدنیهایی مثل کنگ به تفریحات تجملی مثل رستورانگردی و کافه چربیده جای خوشحالی دارد. فقط کاش لحظه را فدای ثبت آن لحظه نکنیم و در این زیبایی و اصالت رها شویم. پلاستیک و زباله را در این روستای تماشایی رها نکنیم. حواسمان باشد که به فرهنگ و ارزشهای آن جا احترام بگذاریم. اگر میخواهیم چای یا املت آتشی به بدن بزنیم به محیط زیست لطمه نزنیم. کاری نکنیم ترکیب طبیعت، قبل و بعد رفتن ما عوض شود. مسیر رودخانه کنگ پر است از پوست هندوانه و شیر بلال یا پلاستیکهایی که لای شاخ و برگهای داخل رود گیر کردهاند. کنار آبشارها هم که مسابقه عکاسی است و دیدن خود آبشار در شرایطی که هر کسی به طور میانگین 200 تا عکس میگیرد تا یکی از آنها خوب شود، سخت است. آن جا که بودم با خودم فکر میکنم همان دوربین آنالوگ با حلقه 36 تایی برای خیلی از ما بهتر بود چون خودمان و دیگران را حین چنین تجربه لذت بخشی اذیت نمیکردیم. راستی اگر به کنگ رفتید باید اهل پیادهروی، پلهنوردی و تجربه کردن باشید. از هوای تازه لذت ببرید و شب را با تماشای ستارهها سپری کنید. پس اگر برنامه خواب و دورهم جمع شدن فامیلی برای بازی مافیا دارید و میخواهید همان ورودی روستا بساط جوجه راه بیندازید انتخابهای نزدیکتری هم دارید.
رفاقت ایتالیایی در کنگ
سال 89 با 2 هنرمند ایتالیایی آشنا شدم که دیدار از کنگ، یکی از برنامههای مهم سفرشان به ایران بود
نوجوان که بودم یکی دوباری با فامیل سری به کنگ زدیم. به نظرم زیبا بود با هوای تازه. اما برایم تا آن زمان خیلی ویژه نبود. گذشت و گذشت تا این که زمستان سال 89 رفیق عزیزی به نام محسن خبر داد که دو هنرمند معروف ایتالیایی که در تئاتر کشورشان چهرههای موثری هستند طی سفر دور دنیایشان و عبور از ایران، قصد تماشای کنگ را دارند. مارکو و رافائلا که مدیرداخلی و طراح صحنه و البته بازیگران تئاتر رُم محسوب میشدند دوچرخه به دست دور دنیا راه افتاده بودند تا جهان را کشف کنند و با کمک کتابی به نام «سیاره تنها» با معماری جالب و منحصربهفرد و البته قدمت کنگ آشنا شده و تصمیم گرفته بودند بخشی از این کشف هیجانانگیزشان را به آن اختصاص دهند. کنجکاو شدم بدانم چه شده که دو هنرمند ایتالیایی از آن سر دنیا آمدهاند تا کنگ را ببینند. پس به اتفاق رفیق عکاسم یعنی جواد رفتیم سراغ محسن که با مارکو و رافائلا در کنگ بودند. آن روزها ایام محرم و صفر بود و مارکو و رافائلا از عزاداری مردم کنگ عکس میگرفتند. بسیار خاکی بودند طوری که بیشتر آدمهایی که توی مسیر دیده بودیم از آنها ایتالیاییتر به نظر میرسیدند. چند ساعتی در کنگ چرخیدیم، گپ زدیم و طی آن مهمترین نکته برایم انگیزه آنها از سفر بود. آنها دنبال کشف جهان بودند و سفر برایشان با تجربه تازه معنا پیدا میکرد. این که جایی را ببینند که شبیهش نیست. سبک زندگی را مشاهده کنند که مشابهش را ندیدند و ... اما بیشتر ما دوست داریم سفر که میرویم خستگی جسمیمان رفع شود تا خستگی روحی. حواسمان نیست که روح از تکرار خسته میشود. فراموش میکنیم که جان از روزمرگی بیزار است و برای همین دوست داریم جایی برویم که امکاناتش اگر از خانه خودمان بیشتر نیست، کمتر نباشد. غذایش مثل خانه خودمان باشد و آدمهایش هم مثل سوپری محل با ما رفتار کنند. اما سفر در نگاه مارکو و رافائلا چیز دیگری بود. آنها کنگ را از من بهتر میشناختند و متعجب بودند که چرا من خرانق در اطراف یزد را ندیدهام درحالی که به نظر آنها زیباترین نقطه ایران در سفر یک ماهه آنها بوده. بیشتر غذاهای ایرانی را امتحان کرده بودند و فردوسی و مولانا را خیلی زیاد میشناختند. در اواسط آن دیدار احساس میکردم باید درباره تاریخ، دیدنیها و بزرگان کشورم از آنها یاد بگیرم. صحبتمان به کنگ کشید. رافائلا می گفت کنگ خیلی زیباتر از آن است که ما فکر میکردیم، این جا خیلی زندهتر از نوشتههاست. لبخندهای مهربانانه آنها به بچههای روستا حاکی از یک زبان مشترک بود. زبانی به نام انسانیت که دستور زبان مشترکی بین دو آدم از دو نقطه متفاوت و دور دنیا را ایجاد میکرد. یکی از اقدامات جالب آنها در سفرشان به ایران، عکسبرداری از مراحل مختلف تهیه نانهای سنتی ایرانی بود. نکته دیگر این که به رغم معلومات زیاد درباره ایران، بهطور مشخص قبل و حین سفر هم کلی مطالعه درباره فرهنگ و دیدنیهای گوشه و کنار ایران انجام داده بودند و همین دانستهها در حس و حالی که درباره کنگ داشتند، مشخص بود.
معماری کنگ و غذاهای محلیاش برای گردشگرها هیجانانگیز است
یک فعال گردشگری در روستای کنگ درباره نظرات مسافرهای این روستا بعد از حضور در آن جا میگوید
«علیرضا هاتفینژاد»، 45 ساله و متولد روستای کنگ است. او حالا یک فعال حوزه گردشگری در این روستا به حساب میآید. «هاتفینژاد» در ابتدای صحبتهایش میگوید: «قدمت این روستا بیش از 3 هزار سال است و اهالی این جا در گذشته در منطقهای به نام «قلعهحصار» که بعد از کنگ قرار دارد، زندگی میکردند».
از تهران، شیراز، شمال و ... گردشگر داریم
از او میپرسم که به جز مشهد، بیشتر از چه شهرهایی به این روستا میآیند که میگوید: «طبیعتا بیشتر گردشگرهای این روستا از مشهد و بقیه جاهای استان خراسانرضوی هستند. علاوه بر آن از تهران، شیراز، یزد، اصفهان، جنوب و شمال کشور هم گردشگر داریم».
بیشترین سوال گردشگرها درباره معماری کنگ است
وی درباره واکنش افرادی که به این روستا بهخصوص برای اولین بار میآیند، میگوید: «بیشتر از معماری روستای کنگ تعریف میکنند و این که خانهها روی هم ساخته شدهاند، برایشان عجیب و جالب است. معمولا هم سوال می کنند که حیاط این خانهها کجاست و از کجا به داخل خانه میروند و ... . از زمانی که میراث فرهنگی آمده است نظارت دارد، خوشبختانه اجازه نمیدهد که ساخت و ساز غیرمجاز در کنگ انجام شود و معماری روستا در حد زیادی حفظ شده است. در این بین، برخی از اهالی خانههایشان را بازسازی و مرمت کردند و برخی هم هیچ دستی به آن نزدند که وضعیت مناسبی ندارد».
از دره و رودخانه تا آبشار و مغازه صنایعدستی
وی درباره جاذبههای گردشگری کنگ که بیشتر از بقیه مورد توجه گردشگرها قرار میگیرد، میافزاید: «پرطرفدارترین جاذبههایی که الان دارد عبارتند از: اقامتگاههای بوم گردی، درهها، رودخانه، چند تا مغازه صنایعدستی و بافت تاریخی روستا. آبشار هم دارد که به آن حمام گرم میگویند اما تقریبا 5/2 تا 3 ساعت پیادهروی دارد».
اشکنه هویجی که هویج ندارد!
واکنش گردشگرها به غذاهای محلی کنگ هم به گفته «هاتفینژاد» جالب است: «غذاهای محلی این جا شامل اشکنه هویج، اشکنه قروت، اشکنه اوجیز و ... است یعنی بیشتر اشکنه است که برای همه تازگی دارد و عجیب است. مثلا یک بار گردشگری از من پرسید که این اشکنه هویج چه جوری است؟ یعنی هویج در آن دارد؟ گفتم نه، تنها چیزی که ندارد هویج است! پرسید پس چرا اسمش اشکنه هویج است، گفتم به خاطر حبوباتش است که ما به آن هویج دانه میگوییم.»
معروفترین روستاهای پلکانی ایران
چندین روستای ایران به دلیل داشتن سبک معماری پلکانی در سطح جهانی به شهرت زیادی رسیدهاند. در ادامه با چند مورد از آنها آشنا خواهید شد.
1- ماسوله هر وقت صحبت از روستاهای پلکانی ایران باشد، ماسوله حرف اول را میزند، چرا که شاید بتوان گفت در بین مردم ایران شناخته شدهترین روستای پلکانی است. ماسوله، یکی از روستاهای گیلان است که به خانههای کاهگلی و گلدانهای شمعدانی معروف است و در کنار سرسبزی گیلان منظرهای تماشایی را به وجود آورده است.
2- روستای اورامانات
در استان کردستان به دلیل کوهستانی بودن منطقه، روستاهای پلکانی زیادی وجود دارد که اورامانات، معروفترین آنهاست. این روستا در منطقه اورامان تخت قرار گرفته و وقتی که از پلههای آن که تعدادشان هم زیاد است، بالا میروید، حس خواهید کرد که آسمان را در دست گرفتهاید! گفتنی است که روستای پلکانی اورامانات به عنوان بیست و ششمین اثر میراث فرهنگی ملموس ایران در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است.
3- روستای سرآقاسید این روستا در ارتفاعات زاگرس در استان چهارمحال و بختیاری و در میان انبوهی از درختان سر به فلک کشیده بلوط و چنار واقع شده است. خانههای این روستا به صورت پلکانی است و از جنس خشت خام، سنگ و چوب روی یکدیگر قرار گرفتهاند و معماری باشکوهی را به وجود آوردهاند. به دلیل قرار گرفتن روستا در منطقهای کوهستانی با آب و هوای سرد، دیوارهای خانهها بلند و درهای آن ها کوچک است تا از نفوذ سرما به داخل خانه جلوگیری شود.
و چند روستای پلکانی دیگر
روستای نایبند در منطقه طبس در خراسان جنوبی، روستای بوژان در حوالی نیشابور، روستای هجیج در کرمانشاه، روستای پالنگان در توابع کامیاران استان کردستان و ... از دیگر روستاهای پلکانی ایران است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدخلیل سجادپور- خواستگاری که دختر مورد علاقه اش را با انگیزه سوء ظن ارتباط خیابانی و اخاذی 2 میلیارد تومانی به شکنجه گاه مخوف کشانده بود، در حالی با عملیات 5 ساعته کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به دام افتاد که دختر جوان نیز از چنگ گروگان گیر با سرووضعی خون آلود رها شد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای این گروگان گیری هولناک ظهر روز سه شنبه گذشته هنگامی لو رفت که زنگ تلفن همراه یک راننده مسافرکش شهری به صدا درآمد.او که شماره دخترش را روی صفحه نمایشگر گوشی می دید، بی درنگ کلید سبز رنگ پاسخ را فشرد اما ناگهان حیران و هراسان در شوک فرو رفت. پسر جوانی به نام «امیر» که قبلا خواستگار دخترش بود با فریادهای خشم آلود از ربودن «ر- م» خبر داد و مدعی شد اگر مبلغ 2 میلیارد تومان نپردازد، بلایی جبران ناپذیر به سر او خواهد آورد!
این تهدیدهای وحشتناک در حالی از آن سوی خط بیان می شد که صدای جیغ و فریادهای «ر- م» (دختر 22 ساله) نیز در گوشی تلفن می پیچید و بر اضطراب و نگرانی های پدر دختر جوان می افزود.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: دقایقی بعد مرد میان سال وحشت زده خود را به کلانتری الهیه رساند و ماجرای گروگان گیری را در حالی برای افسر نگهبان بازگو کرد که دخترش از شب قبل به خانه نیامده بود! ساعتی بعد با تشکیل پرونده مقدماتی آدم ربایی، بررسی های تخصصی از سوی مقامات ارشد انتظامی به پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد و بدین ترتیب گروه ورزیده ای از کارآگاهان اداره جنایی با دستورات ویژه سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) برای پیگیری این ماجرای هولناک وارد عمل شدند. در همین حال کارآگاهان در اولین مرحله از اقدامات پلیسی، آموزش های لازم را برای حفظ جان دختر جوان به پدر وی ارائه دادند تا نحوه برخورد و گفت وگو با آدم ربای 26 ساله را رعایت کند. از سوی دیگر نیز رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان زیر نظر مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) و با همکاری کارشناسان اداره اطلاعات جنایی وارد مرحله عملیاتی شد. ردزنی های پلیس در حالی به سوی بزرگراه آسیایی مشهد – قوچان کشید که گروگان گیر در تماس کوتاه دیگری از پدر دختر خواست تا خودرواش را برای آزادی دختر به وی واگذار کند. همین سرنخ کافی بود تا عملیات در منطقه الهیه مشهد کلید بخورد چرا که «امیر» (گروگان گیر) نشانی منزلی را در بولوار سجادیه به «ع – م» داد و او را تهدید کرد که نباید پلیس در جریان آدم ربایی قرار گیرد!
به گزارش روزنامه خراسان، عقربه های ساعت حدود 21 را نشان می داد که کارآگاهان به چند شاخه اطلاعاتی و عملیاتی تقسیم شدند و تحقیقات میدانی را با هدایت سرهنگ وحید حمیدفر (رئیس دایره آدم ربایی و سرقت های مسلحانه) به یک مجتمع مسکونی در منطقه مذکور کشاندند. بررسی های تخصصی بیانگر آن بود که آدم ربا در طبقه اول مجتمع مسکونی مخفی شده است و تنها راه ورود به این مجتمع از طریق پارکینگ است. بنابراین چند تن از کارآگاهان با شگردی خاص و از طریق قرار گرفتن در خودروی پدر گروگان ، وارد پارکینگ شدند و در حالی عملیات ضربتی را آغاز کردند که خواستگار گروگان گیر همه راه های ورودی را مسدود کرده بود اما کارآگاهان با کسب دستورات ویژه ای از قاضی صادقی (جانشین کشیک معاون دادستان مشهد) عملیات غافلگیرانه را طوری برنامه ریزی کردند که جوان 26 ساله در میان بهت و حیرت در محاصره پلیس قرار گرفت و قبل از آن که بتواند عکس العملی نشان دهد با حلقه های آهنین قانون روبه رو شد. در همین حال، گروهی از کارآگاهان نیز به سرپرستی سرگرد پهلوان (افسر پرونده) وارد اتاقی شدند که دختر جوان با سرووضعی خون آلود، در میان لوازم شکسته و به هم ریخته منزل وحشت زده اشک می ریخت. همزمان با رهایی گروگان که در آغوش پدرش آرام گرفت، متهم به آدم ربایی نیز به مقر انتظامی انتقال یافت و مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. این جوان 26 ساله که مدعی بود پس از آشنایی خیابانی با دختر مذکور از وی خواستگاری کرده است، انگیزه خود از ماجرای وحشتناک گروگان گیری را به سوءظن خیانت ربط داد و ادعا کرد تصورش بر این بود که «ر- م» با دو جوان دیگر هم ارتباط دارد! ...
از سوی دیگر دختر 22 ساله نیز در تشریح این حادثه هولناک به کارآگاهان گفت: ازدواج اولم نافرجام بود و به طلاق انجامید اما از حدود 6 ماه قبل با «امیر» در بولوار هاشمیه آشنا شدم که او مرا خواستگاری کرد ولی خانواده ام مخالف این ازدواج بودند. با این حال رابطه من و «امیر» ادامه یافت تا این که از حدود 2 هفته قبل رابطه ام را با او قطع کردم. به همین دلیل او یک روز قبل از این ماجرا با من تماس گرفت و مرا به بهانه پس دادن شارژر گوشی تلفن به داخل خودرو کشاند. بعد هم مدعی شد برای گفت وگو با یکدیگر دوری بزنیم! ولی او مرا به داخل باغی در اطراف جاده قوچان برد و به شدت کتکم زد. «امیر» به مصرف «گُل» اعتیاد داشت و ادعا می کرد من باید نام افرادی را که با آن ها رابطه دارم،برای او بازگو کنم! هرچه التماس می کردم که من با کسی رابطه ندارم باور نمی کرد و باز کتک می زد تا اعتراف کنم! او در همین شرایط با تلفن همراه من با پدرم تماس گرفت و از او خواست برای آزادی من مبلغ 2 میلیارد تومان بپردازد وگرنه مرا می کشد! در این میان، شارژ گوشی من تمام شد و او دوباره مرا سوار پژو 206 کرد و کتک زنان به مشهد بازگرداند به طوری که داخل خودرو هم پر از خون شد. او سپس مرا به خانه اش برد و در حالی که لوازم شیشه ای را کف آشپزخانه و اتاق ها می شکست مرا وادار می کرد تا روی خرده شیشه ها راه بروم، اگر از خواسته هایش سر باز می زدم با شیلنگ و دسته چوبی جارو به جانم می افتاد. او حتی گلدان ها را می شکست و خاک آن ها را بر سر و رویم می ریخت وبا پاشیدن آب روی خاک ها، مجبورم می کرد که گل ها را به سروصورتم بمالم! طوری وحشتناک شکنجه ام می کرد که هراسان فقط جیغ می کشیدم و کاری از دستم برنمی آمد. او همه لوازم را وسط اتاق می ریخت و دیوانه وار کتکم می زد تا این که بالاخره کارآگاهان پلیس به طور ناگهانی وارد خانه شدند و من امید دیگری به زندگی پیدا کردم ...
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، تحقیقات پلیس در حالی با دستورات ویژه قضایی برای کشف زوایای پنهان این ماجرای هولناک ادامه دارد که رسیدگی قضایی به پرونده مذکور در شعبه 215 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد آغاز شده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ستارهای که 2 بار از صفر شروع کرد!
درباره جواد عزتی، بازیگری که به قله سینمای کمدی رسید و بعد از کنار گذاشتن آن به ستاره پرفروش سینما، این بار در گونه درام تبدیل شد
مصطفی قاسمیان
دیروز منابع غیر رسمی خبر دادند لیونل مسی به اینتر میامی خواهد پیوست و بازی در لیگ حرفهای آمریکا را به بازگشت پراحساس به بارسلونا و پیشنهاد پر زرق و برق عربستانیها ترجیح داده است. کاپیتان و ستاره تیم ملی آرژانتین تصمیم گرفته به جنوب فلوریدا برود و در تیم اینتر میامی بازی کند. البته نام بارسلونا در میانه گمانهزنیها درباره آینده مسی مطرح شد و خورخه مسی، پدر او، اعلام کرد اولویت با بارساست، اما با در نظر گرفتن وضعیت مالی بیثبات باشگاه بعید است بهترین گلزن تاریخ بارسلونا به آن جا برگردد. جذب مسی میتواند جان تازهای به میامی مستاصل ببخشد که در جدول کنفرانس شرق در رده آخر نشسته است. این در حالی است که تیم ملی آرژانتین هم برنامه دارد تا یک مرکز تمرین در جنوب فلوریدا بنا کند.روزنامه ورزشی اکیپ، چاپ فرانسه، گزارش کرده که مسی و همسرش ترجیح دادهاند در عربستان زندگی نکنند؛ ضمن این که بیاعتمادی به خوان لاپورتا، رئیس باشگاه بارسلونا نیز سبب شده تا نظر مساعدی درباره بازگشت به نیوکمپ نداشته باشند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.