


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیدخلیل سجادپور- اعضای یک باند مخوف سرقت در حالی به 200 فقره گوشی قاپی و دستبرد به منازل اعتراف کردند که به دلیل حضور بامدادی روی سر خانوادههای خواب آلود، به باند «ارواح» معروف شده بودند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح ماجرای سرقتهای این باند مخوف به «خراسان» گفت: در پی افزایش گوشی قاپی و زورگیری در برخی مناطق شهری و با صدور دستوری ویژه از سوی سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) گروه ورزیدهای از کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی، ماموریت یافتند تا ماجرای گوشی قاپیهای شرق مشهد را زیر ذره بین تحقیقات ببرند.
سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: بررسیهای میدانی و بازبینی صحنههای جرم بیانگر آن بود که پلیس با یک باند حرفهای روبه رو شده است چرا که مال باختگان فقط میتوانستند شماره پلاکهای جعلی از یک موتورسیکلت قرمز رنگ را گزارش دهند که سارق یا سارقان هنگام ارتکاب جرم از آن استفاده میکردند. به همین دلیل جلسات کارشناسی و تجزیه و تحلیل پروندههای گوشی قاپی در مناطق بولوار چمن، شهید رستمی، پروین اعتصامی، خیابان گاز، مسلم، فدائیان اسلام، احمدآباد و غیره در اتاق فرماندهی برگزار شد و کارآگاهان فرضیههای متفاوتی را بررسی کردند. این مقام ارشد انتظامی در استان خراسان رضوی اضافه کرد: از سوی دیگر نیز بازبینی دوربینهای ترافیکی، تصویری از دو سارق جوان را برای کارآگاهان نمایان کرد که مشخص شد موتورسواران از یک موتورسیکلت سرقتی با اعداد و ارقام جعلی استفاده میکنند اما تمرکز پلیس بر چهره دزدان، شیوه و شگرد عملیاتهای تخصصی را دگرگون کرد چرا که کارآگاهان پس از ترسیم چهره سارقان گوشی قاپ دریافتند که آنان دارای سوابق متعدد کیفری هستند و قبلا نیز توسط کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن دستگیر و روانه زندان شدهاند اما ورود به بانک اطلاعاتی مجرمان سابقه دار حاکی از آن بود که آنها چند ماه قبل از زندان آزاد شدهاند و دوباره با تشکیل یک باند مخوف دیگر به جرایم خطرناک خود ادامه میدهند. سرهنگ شفیع زاده با اشاره به تشکیل یک گروه ویژه برای رصدهای اطلاعاتی در این پرونده تصریح کرد: با به دست آمدن این سرنخ ها، گروهی تخصصی از کارآگاهان به سرپرستی سرگرد حسن رحیم پور (رئیس دایره جرایم خشن) وارد عمل شدند و پس از چندین ساعت فعالیتهای اطلاعاتی به سرنخهایی از پاتوق یکی از دزدان حرفهای گوشی در بولوار چمن رسیدند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی در ادامه این گفت وگوی اختصاصی خاطرنشان کرد: در سپیده دم بیستم خرداد، کارآگاهان در یک عملیات ضربتی و هماهنگ و با کسب دستورات قضایی از قاضی اسماعیل عندلیب(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) پاتوق مذکور را به محاصره درآوردند و یکی از سارقان حرفهای به نام «علی – ب» را در حالی به دامانداختند که چندین گوشی تلفن سرقتی را نیز درون کیسهای جاسازی کرده بود. این مقام با تجربه انتظامی که اکنون ردای کارآگاهان را بر تن دارد، به شناسایی اعضای دیگر این باند نیز اشاره کرد و گفت: پس از انتقال متهم به مقر انتظامی، وی به ناچار دیگر همدستان خود و مالخران این باند مخوف را در حالی لو داد که بررسیهای پلیس از خطرناک بودن این باند زورگیری و گوشی قاپی حکایت داشت. سرهنگ جواد شفیع زاده افزود: هنگامی که کارآگاهان با استفاده از شگردهای پلیسی با یکی از مالخران حرفهای این باند قرار صوری گذاشتند ناگهان «مهدی- ب» (مالخر) به همراه سرکرده تحت تعقیب این باند وارد کمین کارآگاهان شدند در حالی که سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت بودند اما آنها وقتی فهمیدند که در محاصره پلیس قرار دارند بی درنگ از محل گریختند که با تیراندازی نیروهای کارآزموده روبه رو شدند و دستانشان را بالا بردند.
وی ادامه داد: بلافاصله مخفیگاه متهمان با هماهنگی قضایی در خیابان مسلم و کوی طلاب بازرسی و تعداد زیادی گوشی سرقتی نیز کشف شد اما از سوی دیگر بررسی پیامکها و ارتباط سارقان با دیگر اعضای باند، بیانگر آن بود که آنها با جوانی به نام «حسن-ح» ارتباط دارند که از سارقان حرفهای تحت تعقیب پلیس آگاهی است چرا که به دلیل سرقتهای بامدادی از منازلی که ساکنان آن در خواب بودند به باند «ارواح» معروف بودند.
مقام ارشد انتظامی پلیس آگاهی خراسان رضوی تاکید کرد: حالا دیگر ماجرای گوشی قاپیها به سرقت از منازل هم گره خورده بود که کارآگاهان دامنه عملیات را به نقاط دیگر شهر گسترش دادند و موفق شدند این سارق حرفهای را در بولوار رسالت مشهد دستگیر کنند. بررسیهای بیشتر نشان میداد که او و یکی از همدستانش در ساعات اولیه صبح با شاه کلید یا عبور از روی در و دیوار وارد منازل ویلایی در حاشیه شهر میشدند و گوشیهای ساکنان را در حالی به سرقت میبردند که اهالی منزل در خواب بودند. وی گفت: البته در برخی از موارد مال باختگان مدعی هستند که سارقان طلا، وجه نقد و اشیای با ارزش دیگر را نیز به سرقت بردهاند که تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
سرهنگ کارآگاه شفیع زاده اضافه کرد: در بازرسی از مخفیگاه این سارق حرفهای نیز 22 گوشی سرقتی کشف شد و مالخر دیگری هم که از اعضای این باند بود به دام افتاد. وی با تاکید بر این که اعضای باند معروف به «ارواح» لانه مجردی داشتند و در ساعات بعد از ظهر اقدام به گوشی قاپی و زورگیری میکردند، گفت: از اعضای این باند قمه و خنجرهایی نیز به دست آمده است که هرکس با دیدن آنها وحشت میکند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی با قدردانی از دستورات ویژه قاضی پرونده و همچنین حمایتهای قضایی معاون دادستان مرکز خراسان رضوی تصریح کرد: «حسن- ح» (یکی از سارقان) دارای حدود 13 فقره سابقه کیفری و «علی – ب» نیز 5 فقره سابقه کیفری دارد که پس از آزادی از زندان دوباره به ارتکاب جرم رو آوردهاند.
این مقام انتظامی افزود: بررسیهای پلیس همچنین بیانگر آن بود که سارقان موتورسیکلت قرمز رنگ را از کوی طلاب به سرقت بردهاند و با آن به گوشی قاپی در شهر میپرداختند و گاهی نیز برای ایجاد رعب و وحشت از قمههای ترسناک استفاده میکردند. سرهنگ جواد شفیع زاده با اشاره به این که باند معروف به «ارواح» تاکنون به 200 فقره سرقت در مشهد اعتراف کردهاند، گفت: بررسیهای بیشتر در این باره ادامه دارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

همان طور که انتظار می رفت، رای دیوان عالی فدرال آمریکا در ابطال حکم پرونده «رو علیه وید» که سقط جنین را طی شرایطی، آزاد اعلام کرده بود، زلزله سیاسی – ایدئولوژیکی در این کشور به راه انداخته که لرزش های آن، از مرزهای آمریکا نیز فراتر رفته است. هم اکنون، خشم و سرخوردگی عمیقی در میان جریان لیبرال و مدافعان حقوق زنان و اقلیت ها در آمریکا دیده می شود تا جایی که حتی برخی، دیوان عالی فدرال ایالات متحده را «طالبان آمریکایی» توصیف کرده اند. این گروه فریاد می زنند که تفکرات افراطی گروهی به شدت مذهبی، آزادی زنان بر بدنشان را از بین برده و موجب افزایش مرگ و میر مادران برای انجام سقط جنین در محیط های غیر بهداشتی و زیر زمینی می شود. گر چه نگاه دینی و مذهبی اکثریت اعضای دیوان عالی فدرال به نفی سقط جنین قابل کتمان نیست؛ با این حال، حکمی که از سوی عالی ترین نهاد حقوقی ایالات متحده صادر شده است، بر مبنای ارزش های دینی و خانوادگی در مذمت کشتن جنین انسان نیست. به عبارت دیگر، اگرچه با این حکم، «جنبش حق حیات» به یک پیروزی تاریخی در برابر «جنبش حق انتخاب» دست یافته است، اما برای شش قاضی دیوان، موضوع «آزادی ایالت ها» در تدوین قوانین اجتماعی، اولویت بیشتری داشته است. به عبارت دیگر، دیوان عالی فدرال اکنون سقط جنین را ممنوع کرده و تصمیم گیری در این حوزه را از سطح فدرال به سطح ایالت ها تنزل داده است. در سال 1973 ، اعضای دیوان عالی فدرال با صدور رای در پرونده «رو علیه وید» ایالت ها را ملزم کردند مقررات خاصی را درخصوص موضوع سقط جنین اتخاذ کنند. به عنوان مثال، با این رای، سقط جنین در سه ماه نخست بارداری در همه ایالت ها آزاد و در سه ماه دوم بارداری، به نظر مجالس ایالتی منوط شد. اکنون نیز در سال 2022 ، دیوان عالی فدرال آمریکا تصمیم گرفته است که این موضوع را مجدد به ایالت ها محول کند. در رای دیوان آمده است؛ از آن جا که در قانون اساسی به موضوع سقط جنین اشاره نشده است، این موضوع نمی تواند به عنوان «حقوق اساسی تحت تضمین قانون اساسی» قلمداد شود و به همین دلیل، ایالت ها باید در این خصوص نظر دهند. به عبارت دیگر، گویی از نظر دیوان عالی فدرال، مهم تر از مباحثی نظیر حق حیات جنین و حق سلامت مادر؛ «حق آزادی ایالت ها» برای قانون گذاری در اموری که قانون اساسی آن ها را برعهده دولت فدرال نگذاشته است؛ اهمیت بیشتری دارد. از آن جا که در قانون اساسی تصمیم گیری درباره سلامت جنین یا مادر برعهده دولت فدرال نیست، به اعتقاد دیوان عالی فدرال، بالطبع این موضوع در زمره حقوق انحصاری دولت های ایالتی قرار می گیرد. با این استدلال و ابطال حکم «رو علیه رید» ایالتی همچون کالیفرنیا می تواند همچنان سقط جنین را در سه ماه اول بارداری آزاد اعلام کند و ایالتی همچون تگزاس با سقط جنین در سه ماه اول نیز مخالفت ورزد.از این رو، حکم جنجالی دیوان عالی فدرال بیشتر از این که مبنای دینی یا اخلاقی یا حتی ایدئولوژیکی داشته باشد، جنبه حقوق اساسی و رفع تعارض میان اختیارات نهادهای فدرال و نهادهای ایالتی دارد. با توجه به این وضعیت، قابل انتظار خواهد بود برخی دیگر از آرای دیوان عالی فدرال که در موضوعاتی همچون استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری یا ازدواج همجنس گرایان، احکامی در سطح فدرال صادر کرده است، باطل و تصمیم گیری در این امور به ایالت ها واگذار شود؛ روندی که در نهایت به انشقاق شدیدتر در ایالات متحده خواهد انجامید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در روزهای دهه کرامت، که شوق زیادی در دل مردم گوشه گوشه کشورمان برای زیارت امام رئوف وجود داشت و تصاویر برنامههای این دهه پربرکت در فضای مجازی منتشر میشد؛ توجه ما به کامنتی که در زیر یکی از این پستها قرار گرفته بود، جلب شد. یک کاربر در واکنش به تصویر حضور پرچم متبرک رضوی بین مردم، نوشته بود: «کاش می شد که پیش من میاوردن پرچم حضرت(ع) رو. خانمی 24 ساله هستم که چهار ماه پیش تصادف کردم و دچار ضایعه نخاعی شدم. از کمر به پایین حس و حرکتی ندارم. تازه یازده ماه از ازدواجمون نگذشته بود، من و همسرم دانشجوییم که تصادف کردیم و همسرم هم مهرههای کمرش پیچ و پلاتین شده. استان سیستانوبلوچستان، زاهدان هستم». در پرونده امروز زندگیسلام، تصمیم گرفتیم که داستان زنوشوهری را بخوانیم که در 25 سالگی، فقط یک آرزو دارند و آن هم اینکه بتوانند دوباره روی پایشان راه بروند تا به زیارت امام رضا(ع) مشرف شوند و مرهمی باشند بر درد سنگین بیماران ضایعهنخاعی با ایجاد یک مرکز خیریه درمانی. در ادامه گفتوگوی ما را میخوانید با خانم «فاطمه میری».
من و شوهرم دانشجوی ارشد علومپزشکی شیراز بودیم
از خانم «میری» بهعنوان سوال اول، درباره اینکه متولد چه سال و چه شهری هستند، میپرسم که میگوید: «من متولد ۱۳ خرداد ۷۶ هستم و تازه چند روز است که ۲۵ ساله شدم. من و همسرم، هر دو دانشجوی ارشد دانشگاه علومپزشکی شیراز بودیم که یک تصادف تلخ، شرایط زندگیمان را از این رو به آن رو کرد. یکی از دلایل غیرقابل تحمل بودن این ماجرا برای من این است که هیچ چیزی از روز حادثه یادم نیست، هیچ خاطرهای ندارم، یکهو بیدار شدم و دیدم که روی تخت بیمارستان هستم و دیگر توان و امکان راه رفتن نخواهم داشت».
زمان تصادف من خواب بودم
خانم «میری» از روز حادثه میگوید: «کلاسهای دانشگاه ما در چند سال اخیر به خاطر مصوبه ستاد کرونا، مجازی بود اما برای امتحانات اعلام شد که باید حضوری به دانشگاه برویم و سر جلسه حاضر شویم. بنابراین من و شوهرم با خودروی شخصی از زاهدان به شیراز رفتیم. بعد از آخرین امتحان، تصمیم گرفتیم که به شهرمان برگردیم و در مسیر برگشت، آخرین چیزی که من یادم هست، این بود که در یک امامزاده بین راهی برای استراحت نگه داشتیم. قرار شد چند ساعتی از شب را با شوهرم در خودرو بخوابیم و سپس، ابتدای صبح به مسیر ادامه دهیم. بعد از آن، زمانی که من چشم باز کردم، روی تخت بیمارستان بودم یعنی از آن شب، هیچ چیز دیگری یادم نمیآید. حالا شوهرم میگوید که من تو را قبل از راه افتادن بیدار کردم اما من آنقدر خسته بودم که احتمالا متوجه نشدم و همچنان خواب بودم».
خودرو از سمتی که من نشسته بودم، واژگون شد
«من جلو نشسته بودم، کنار شوهرم. ظاهرا شوهرم ساعت 5 صبح به سمت زاهدان حرکت میکند و در میانههای مسیر ابتدا با بلوکه های سیمانی وسط بولوار برخورد میکند و سپس خودرو از سمتی که من نشسته بودم، واژگون میشود بنابراین بیشترین آسیب جسمی به من وارد میشود. شوهرم آن موقع صبح، دید کمی هم داشته و همین عامل باعث این تصادف شده است. حالا هم من دچار ضایعه نخاعی شدم و هم مهرههای کمر شوهرم، آسیب جدی دیده است».
از بچگی عاشق امامرضا(ع) بودم
او درباره کامنتی که در یک پیج اینستاگرامی برای زیارت پرچم مقدس حرم امام رضا(ع) گذاشته بود، میگوید: «من از بچگی عاشق زیارت امامرضا(ع) بودم و تا امروز چندین بار به زیارت مشرف شدم. من علاقهمند به نویسندگی هم هستم و در نشریه دانشگاهمان هم قلم میزدم. یک یادداشت با تیتر «کرامتهایی به دل بارانی» هم نوشتم که این متن لحظاتی را برای من یادآور میشود که در حرم بودم، مشغول زیارت، نماز صبحهایی که در رواقها اقامه کردم، شوقی که برای رساندن دستم به ضریح داشتم و ... . نیتی که با امامرضا(ع) در دلم داشتم، همیشه در زندگی سرلوحهام بوده و آن کمک به دیگران بوده است. من زندگی مشترکم را در زمانی که عاقد برای عقد خطبه را میخواند، با اجازه بزرگ ترها و علیبنموسیالرضا(ع) شروع کردم. پزشک و پرستارهای من که در استان فارس عملم کردند، میگفتند که تو بارها در حالت بین بیهوشی و بههوش آمدن، میگفتی یا سریع الرضا، یا امام رئوف و .... من خودم عضو کادر درمان و بیهوشی بودم و از این چیزها دیدهام. الغرض امامرضا(ع) در تمام زندگی من نقش پررنگی داشته. الان هم دلم برای عرض ادب جلوی ضریح تنگ شده است و رشته محبتی که بین همه ایرانیها و امامرضا(ع) وجود دارد، کمرنگشدنی نیست».
5 ماه است که روی تخت هستم
از خانم «میری» میپرسم که این روزها چه میکنید؟ شرایط زندگیتان بهتر شده یا نه؟ روند درمانتان چطور پیش میرود؟ او میگوید: «من و همسرم، هر دو متولد زاهدان هستیم. از 12 بهمن که تصادف اتفاق افتاد، در یکی از بیمارستانهای استان فارس بستری شدم، به مدت 2 ماه زیر نظر پزشک در همان جا بودم و چندین عمل جراحی سخت انجام دادم. بعد از آن که حالم کمی بهتر شد، با آمبولانس به زاهدان منتقل شدم. الان هیچ حرکت، فعالیت و کاری نمیتوانم انجام بدهم. 5 ماه است که روی تخت هستم و توان انجام هیچ کاری را ندارم. شوهرم این روزها، خودش هم بیمار است، درد دارد اما باید حواسش به من هم باشد.»
درآمد من و شوهرم از همان خودرویمان بود
از خانم میری میخواهم که درباره شرایط اقتصادی و کسب درآمدشان هم در این روزها برایمان بگوید که اینطور توضیح میدهد: «من و همسرم هر دو دانشجو هستیم و امید داشتیم که با پایان تحصیل در دوره ارشد، مشغول به کار شویم و سپس برویم سر خانه و زندگی خودمان. تا قبل از تصادف هم تنها محل درآمدمان همان خودرویی بود که با آن تصادف کردیم. تازه داشت درسمان تمام می شد و برنامههای زیادی برای آیندهمان داشتیم که همه اش تبدیل به رویاهای تلخی شد که شاید هیچگاه به آنها نرسیم. 17 اسفند 99 ازدواج کردیم و هنوز یک سال نشده بود که این اتفاق برای من و شوهرم افتاد. الان هم من نیاز به کاردرمانی ضایعات نخاعی و فیزیوتراپی دارم که شرایط اش را ندارم.»
کمک به کودکان بیسرپرست، لطف حضرت(ع) به من بود
«یک لطفی هم حضرت(ع) به من داشتند که هیچوقت فراموش نمیکنم». خانم «میری» ادامه میدهد: «شب شهادت حضرت در سال 96، توفیق پیدا کردم تا به حرم مشرف شوم. در ورودی حرم، یک میزی را دیدم که تبلیغ طرحی به نام محسنین را انجام میداد. طرح برای کمک ماهانه به کودکهای بدسرپرست و بیسرپرست بود. برای من توضیح دادند که با مبالغ بسیار کم میتوانید در این امر خیر مشارکت کنید. من در شب شهادت امام مهربانیها، این توفیق را داشتم که یک فرزند بیسرپرست را به سرپرستی قبول کنم و هنوز هرچند هیچ درآمدی ندارم، اما اگر پولی از جایی به من برسد، خانوادهام به من پولی بدهند یا ...، اول پول این بچه را میریزم و این را لطف حضرت(ع) به خودم میدانم.»
این حجم از درد با توان بدنیام همخوانی ندارد
«دردهای قطع نخاعشدن در 25 سالگی پیرم کرد»، خانم «میری» با این مقدمه ادامه میدهد: «این حجم از دردی که من این روزها تجربه میکنم با سنی که دارم، همخوانی ندارد و خیلی زیاد است. من اصلا آمادگی چنین اتفاقی را نداشتم و هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روحی، شوکه شدهام. من آدمی بودم که حتی یک لحظه روی زمین نمینشستم، خیلی پرجنب و جوش بودم. این روزها دردی را تحمل میکنم که هنوز باورم نمیشود. در یک گروه جهادی در علومپزشکی، مسئولش بودم. میخواهم بگویم که من فقط به فکر خودم نبودم. در همین سالهای کمی که از زندگی و جوانیام گذشته، در حد توانم برای کمک به همنوعانم تلاش کردم و همه نیتم این بود که بتوانم گرهای از کار کسی باز کنم. راستش را بخواهید من درآمدی نداشتم اما کارهایی را که از دستم برمیآمد با جان و دل برای هموطنانم انجام میدادم».
آرزویم خدمتکردن به بیماران قطعنخاعی است
از او میخواهم که از برنامهها و آرزوهایش برای آینده بگوید که بغض برای ثانیههایی راه گلویش را میبندد. سپس میگوید: «من فقط یک درخواست از ثامن الحجج(ع) دارم. همان طور که بارها و بارها ایشان لطف کردند و بیمارانی را شفا دادند، عمیقا و از ته دلم میخواهم که بتوانم دوباره سرپا شوم تا بتوانم راه بروم. البته میدانم که ممکن است خیلیها شبیه به من باشند، اصلا شاید بیماری سختتر و صعبالعلاجتری داشته باشند اما خیلی سخت است که یک آدم شب بخوابد و صبح بیدار شود و هزار تا ای کاش در ذهنش بیاید. من هیچ دخل و تصرفی در این اتفاق نداشتم و همین، تحمل ماجرا را برای من سختتر می کند. حالا هم تصمیم دارم هر وقت شرایطم کمی بهتر شد، یک مجوز برای موسسه خیریه درمانی برای بیماران ضایعهنخاعی در محرومترین خطه کشور بگیرم و اسم آن را هم به عشق امامرضا(ع)، رئوف بگذارم. بانی موسسه یا خیریهای برای بیماران ضایعه نخاعی بشوم که هیچ کسی پیگیر درمانشان نیست و آرزویم خدمتکردن به بیماران قطعنخاعی است. این شبها قبل از خواب، به خداوند میگویم که اجازه بده تا من بتوانم راه بروم تا پیگیر درمان بیماران قطعنخاعی شوم و اگر تا الان کوتاهی درباره این قشر کردم، بیتوجه یا کمتوجه بودم، متوجه دردهای جسمیشان نبودم، مسیر دیگری را در پیش بگیرم.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

حجتالاسلام سیدهادی موسوی، امام جماعت مسجد امامحسین(ع) تهران در بخشی از ویدئویی که در شبکههای اجتماعی پربازدید شده، میگوید: ««زبان فارسی ما بسیار غنی است و بسیار تاریخ روشن و زیبایی دارد. ادیبهای بسیار فهیم، متون بسیار زیبا و غنی، دیوان حافظ، شعرهای ارزشمند سعدی، خیام و.... بنابراین وظیفه ما این است که اینها را پاسبانی کنیم، حفظ کنیم و... ». محمدرضا زائری، فعال فرهنگی در پیج شخصیاش در همین باره نوشت: «هزار درود و آفرین بر جناب حجتالاسلام موسوی، امام جماعت محترم مسجد امام حسین شهید (ع)(مجیدیه شمالی تهران، میدان ملت) که در محراب مسجد و بین دو نماز، مؤمنان را به حفظ زبان فارسی دعوت میکنند و برای مردم از حافظ و سعدی و خیام حرف میزنند...» به همین بهانه و در مینی پرونده امروز زندگیسلام، با حجتالاسلام موسوی درباره این دغدغهاش گفتوگویی داریم.
8 سال است در این مسجد برنامه فرهنگی داریم
حجتالاسلام موسوی درباره فعالیتهایش در این مسجد میگوید: «من هشت سال است که امام جماعت مسجد امام حسین شهید(ع) در مجیدیه شمالی تهران هستم. ما به یاری خدا در این مسجد علاوه بر فریضه نماز، یک سری برنامههای فرهنگی، تفریحی و ورزشی هم داریم که باعث شده تا حضور کودکان، نوجوانان و جوانان در این مسجد بیشتر به چشم بیاید. در اعیاد، علاوه بر جشن، مسابقات داریم و جوایزی هم تقدیم میکنیم. برای والدین هم برنامههایی تدارک دیدهایم تا نظر خودشان و فرزندانشان را به مسجد جلب کنیم».
هدفم احیای زبانفارسی در نسل جدید است
از او درباره دلیل اینکه تصمیم گرفته درباره اهمیت توجه به ادبیاتفارسی صحبت کند، میپرسم که میگوید: «ویدئویی که در شبکههای اجتماعی بازنشر شد و حجتالاسلام زائری هم آن را به صورت پست در پیجشان گذاشتند، 45 ثانیه است اما صحبتهای من در این باره، تقریبا 7 یا 8 دقیقه بود. یکی از ابزارهایی که خود قرآن شریف هم برای ارائه آموزههای دینی به آن اشاره کرده، استفاده از قصه و مثل است و این چیزی است که ما در زبان فارسی از این لحاظ بسیار غنی هستیم. بسیاری از ادیبها و شعرای معروف به خصوص آنهایی که صبغه دینی دارند، از آنها استفاده کردند مثل جناب سعدی، حافظ، مولانا و ... . بنابراین من لازم دیدم وقتی چنین ادبیات غنی داریم، علما از آن استفاده میکنند، در حد توانم آن را ترویج کنم به خصوص برای کودکان و نوجوانان تا زبان فارسی در بین نسل جدید، احیا شود. حفظ زبانفارسی باید دغدغه همه ما شود.»
استقبال از مسابقه گلستانخوانی زیاد بود
«یکی از اهداف دشمن این است که ارتباط جوانان ما را با گذشته و فرهنگ غنیمان قطع کند، استفاده از زبان فارسی را کمرنگ یا حتی آن را از بین ببرد». این روحانی با این مقدمه ادامه میدهد: «خیلی از ضربالمثلهایی که قدیمیها به کار میبردند، از جناب سعدی است و ما خبر نداریم. من دیدم که حیف است بچههای امروزی از این ظرفیت بیبهره بمانند بنابراین تصمیم گرفتم یک مسابقه گلستانخوانی در مسجد بگذاریم تا بچهها به صورت گروهی، این حکایتها را یاد بگیرند و برای نمازگزاران اجرا کنند. این مسابقه که استقبال از آن زیاد هم بود، چند مزیت داشت. هم فن بیانشان تقویت می شد، هم آموزهاخلاقی و دینی را غیرمستقیم یاد میگرفتند و هم بر مخاطب تاثیر بیشتری میگذاشت. مثلا من اگر بخواهم درباره مردم آزاری صحبت کنم، هرچه آیه و روایت بخوانم، شاید بعضیها تلنگر نخورند اما در همین بین، جناب سعدی یک بیت گفته که «گاوان و خران بار بردار / به ز آدمیان مردم آزار». وقتی بچهها این را میخوانند، کسی ناراحت نمیشود، اصل حرف را میفهمد و تاثیرش هم بیشتر خواهد بود.»
نگرانم فرهنگ مطالعه به کل فراموش شود
حجتالاسلام موسوی در پایان میگوید: «متاسفانه جای خالی مطالعه در زندگی ما خیلی احساس میشود. مثلا در همین تهران، خیابان انقلاب یک زمانی، کتاب فروشیهای زیادی بود اما الان همه آنها کافه، فستفود و ... شدند. آن کتاب فروشیهایی هم که هست، شده محل فروش پایاننامه. من نگرانم که فرهنگ مطالعه به خصوص بین کودکان و نوجوانان فراموش شود. همه باید کاری کنیم تا فضایمجازی به کتاب گرم شود».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
.jpg)