
مسعود حمیدی/ کلانشهری که هر ثانیه به بیش از 12 هزار و 500 لیتر آب نیاز دارد، تا آب شربش جیرهبندی نشود روی مرز بحران حرکت میکند،شاید بتوان وضعیت کنونی شهر مشهد را نارنجی به لحاظ «بحران آبی» توصیف کرد. خشکسالی و کاهش 70 درصدی بارشها، خشک شدن سد دوستی و افت شدید منابع زیرزمینی و فرونشستهایی که امنیت را هدف گرفته است، مقصرش کیست؟ در این نوشتار مجال پاسخ به این سوال را نداریم اما دشتی که 60 سال پیش ممنوعه اعلامشده چرا مدام برایش نیاز جدید و تخصیص جدید تعریف شد؟ بگذریم تابستان پیش رو بسیار سخت خواهد بود این توصیفی است که مدیرعامل آبفای مشهد از وضعیت تأمین آب شرب مشهد در روزهای اوج مصرف دارد. اسماعیلیان میگوید: هم اکنون مصارف آب مشهد 12500 لیتر بر ثانیه است و کل توان ما فعلاً 8 هزار لیتر بر ثانیه است یعنی بیش از 4 هزار لیتر بر ثانیه کسری داریم و برای عبور از بحران و تنش آبی مشهد در تابستان پیش رو باید این 4 هزار لیتر تأمین شود.مدیرعامل آبفا قبول دارد که در سالهای گذشته مصارف بهدرستی مدیریت نشده است اما اشارهای به عوامل خارجی هم میکند و میگوید: امسال با کاهش 70 درصدی بارشها روبه رو بودیم. سالها سد دوستی بخش عمده مصارف آب مشهد را تأمین میکرد اما الان قادر به این کار نیست و شرایط ویژهای حاکم است، ناچار هستیم آب را از طرق دیگری تأمین کنیم زیرا نه بارشی وجود دارد و نه منابع آب سطحی.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آزمایش موفق موتور هواپیما با قطعات و بستر آزمایش ایرانی
با حضور رئیس جمهور در شرکت مپنا، سیستم کاملا ایرانی کنترل موتور هواپیما با قطعات و بستر آزمایش ایرانی، ساخته شده در گروه صنعتی مپنا با موفقیت آزمایش شد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مراسم تشییع شهید«حمیدرضا الداغی» در مشهد برگزار شد
مراسم تشییع شهید غیرت و امر به معروف، حمیدرضا الداغی روز گذشته با حضور پرشور مردم در مشهد برگزار شد. به گزارش ایرنا، در این تشییع پرشکوه که با حضور مسئولان استانی از مهدیه مشهد آغاز شد و تا حرم مطهر رضوی ادامه یافت، مردم برخی از شهرستان ها و روستاهای خراسان رضوی به ویژه اهالی شهرستان سبزوار، زادگاه این شهید والامقام، حضور چشمگیری داشتند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نشست 5 جانبه سوریه، عربستان، اردن، مصر و عراق
در یک دهه گذشته بحران سوریه همواره یکی از محورهای مورد بحث و مناقشه در فضای رقابتهای منطقه ای و بین المللی بود اما با فروکش کردن تنشها و شکلگیری فضای همکاری منطقه ای به ویژه پس از توافق از سرگیری روابط ایران و عربستان، اکنون سوریه به شکل دیگری مجدد به محوریت موضوعات منطقهای راه یافته است و در نشستها و رایزنیهای دیپلماتیک چندجانبه حرف از بازسازی روابط عربی با دمشق زیاد شنیده میشود. اکنون و پس از گذشت حدود 12 سال از آغاز بحران سوریه که به جنگ در این کشور انجامید و پس از تعلیق عضویت این کشور در اتحادیه عرب به دلیل این بحران، شماری از کشورهای عربی، روابط خود را با دمشق از سر گرفتند یا در مسیر از سرگیری روابط هستند. در این بین، نشست وزیران خارجه سوریه، عربستان سعودی، اردن، مصر و عراق با محوریت سوریه دیروز دوشنبه در امان پایتخت اردن آغاز بهکار کرد. خبرگزاری رسمی سوریه «سانا» گزارش داد، در این نشست مسائلی که در نشستها و دیدارهای اخیر مطرح شده بود، پیگیری خواهد شد. فیصل المقداد وزیر خارجه سوریه پیش از شرکت در این نشست با ایمن الصفدی، همتای اردنی خود دیدار کرد. این نشست با هدف تکمیل نشست مشورتی اخیر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به همراه اردن، عراق و مصر در جده برگزار می شود. وزارت خارجه سوریه اعلام کرد که «ایمن سوسان» معاون وزیر خارجه و «جمال نجیب» مدیر دفتر وزیر و «اهاب حامد» از دفتر وزارت خارجه او را در این سفر همراهی میکنند. از سوی دیگر «کمال قلیچدار اوغلو» نامزد اپوزیسیون انتخابات ریاستجمهوری ترکیه وعده داد در صورت پیروزی در انتخابات پیش رو، روابط با سوریه به حالت سابق بازخواهد گشت. وی روز شنبه در سخنرانی انتخاباتی خود در شهر قیسری در مرکز ترکیه گفت: «ما حداکثر تا 2 سال دیگر با سوریه آشتی خواهیم کرد و روابطمان به طور کامل به حالت عادی بازخواهد گشت». وی تأکید کرد: در صورت پیروزی در انتخابات پیش روی ترکیه، برای بازگشت روابط با سوریه به حالت عادی تلاش خواهد کرد. نامزد اپوزیسیون انتخابات ریاست جمهوری ترکیه افزود: در صورت پیروزی من در انتخابات همچنین سفارتخانههای دو کشور بازگشایی خواهند شد و اتباع سوری مقیم ترکیه که بیش از سه میلیون نفر هستند، به کشورشان بازخواهند گشت.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادداشت روز44 سال از آن سحرگاه شومی که تیر التقاط، پیشانی فیلسوف برجسته و اندیشمند بزرگ انقلاب اسلامی را شکافت و با شهادت او ملتی را به سوگ نشاند، میگذرد. با این حال، اقدام تروریستی گروهک فرقان در 12 اردیبهشت 1358، فقط پایان حیات ظاهری شهید آیتا... مرتضی مطهری را رقم زد؛ او در قالب اندیشه و آثار مکتوبش، در میان ما باقی ماند تا آثار قلمی وی که به قول امام راحل «بیاستثنا آموزنده و روان بخش است» اسباب ترقی فکر را در جامعه ما فراهم کند و برای «عارف و عامی، سودمند و فرحزا» باشد. آثار شهید مطهری، یکی از منابع قابل اعتنایی است که میتواند در لحظات سخت و پرشبهه، برای دلسوزان انقلاب مغتنم و راهگشا باشد؛ در هنگامهای که شاید آرا و تفسیرهای گوناگون، اسباب تشتت فکری جامعه را فراهم میکند و همین تشتت فکری، محملی میشود برای سوءاستفادههای سرخوردگان و دشمنان این ملت. یکی از آن هنگامهها که باعث ایجاد دغدغه در جامعه ما، طی چند ماه اخیر شد، موضوع امر به معروف، نهی از منکر و شرایط ادای این فریضه در اسلام بود؛ موضوعی که برخی از اهل علم و قلم کوشیدند تا با بضاعت خود، غبار تردید را درباره الزامات و لوازم آن بزدایند و این واجب دینی را در شکلی جامع و روشن، به جامعه عرضه کنند. این زحمات، ان شاءا... مأجور است و مفید، اما در این بین، چقدر خوب بود اگر سری هم به ذخایر ذیقیمت اندیشه اسلامی در آثار استاد شهید میزدیم و درباره فریضه امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن، از او میشنیدیم. شهید مطهری در برخی از آثار خود، به تفصیل درباره این فریضه راهبردی، به ارائه نظر و رفع شبهه پرداختهاست؛ به ویژه ضمن بررسی ویژگیهای قیام اباعبدا...(ع) در کتاب سترگ «حماسه حسینی» و در خلال سخنرانیهای تأثیرگذاری که در اطراف این واقعه بزرگ ایراد کرده. شهید مطهری، با تکیه بر آیات و روایات، امر به معروف و نهی از منکر را ضامن بقای اسلام میداند و معتقد است بدون این فریضه، اسلام هم دوامی نخواهد داشت، با این حال، این ضرورت انکار ناشدنی، برای اجرا در جامعه اسلامی، نیازمند لوازمی است که بدون آن ها، ای بسا ره به مقصود حقیقی نبرد و بلکه اسباب مزاحمت در راه نشر و گسترش آموزههای دینی را فراهم کند. این لوازم ضروری که لازمه پرداختن به چنین فریضه مهم و راهبردی است، در حصار زمان محبوس نیست و در هر دوره و هر مرحله، قابل اعتنا و توجه است و البته، با توجه به شرایط این روزها، نیازهای امروز ما را هم در بر میگیرد. شهید مطهری، گام نخست در مسیر امر به معروف و نهی از منکر را، اصلاح عامل به فریضه میداند؛ چگونه ممکن است کسی که خود عامل به معروف نیست و مشتاق انجام منکر است، به ارشاد و هدایت دیگری بپردازد؟! امیرمؤمنان(ع) در خطبه 129 نهجالبلاغه میفرماید: «لَعَنَ اَ... اَلْآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ اَلتَّارِکِینَ لَهُ وَ اَلنَّاهِینَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ اَلْعَامِلِینَ بِهِ»؛ خداوند آمران به معروفی را که خود عامل به آن نیستند و ناهیان از منکری را که خود به منکر عمل میکنند، لعنت کند. تأکید استاد شهید بر مقوله بصیرت و آگاهی در عرصه امر به معروف و نهی از منکر نیز، نکته درخور توجهی است که این روزها سخت بدان نیازمندیم؛ اینکه خروج از دایره منطق در انجام این فریضه دینی، به هیچ روی جایز نیست، اینکه آمر به معروف و ناهی از منکر، باید هدف خود را از این اقدام بداند و درک کند که وی، نه دشمن فردِ عامل منکر یا غافل از معروف، بلکه دشمن اصل منکر و طرفدار اصل معروف است و در این راه، در نظر گرفتن نتیجه، احتمال تأثیر، رعایت اصل احترام و مهربانی نسبت به انسانها، ضرورتی است انکار ناشدنی. این موارد و موارد بسیاری که در آثار ذیقیمت استاد شهید، درباره امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد و ما برخی از آن ها را در مطلب صفحه 7 امروز آوردهایم، نیاز امروز و همیشه ماست؛ نیازی که باید اهل علم با تبیین دقیق و درست آن ها و تشویق جامعه و به ویژه جوانان، به بازخوانی آثار آن شهید سعید، در رفع آن بکوشند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ترسول – موفقی/ امروز روز معلم است. صادقانه بگویید اولین چیزی که با شنیدن این نام آسمانی به ذهنتان می آید، چیست؟ شاید همان شعر همیشگی «چوب معلم گُله، هر کی نخوره...»، شاید خاطره نمره هایی که می شد با کمی ارفاق جبران شود و شاید صدای حق خواهی هزاران معلم بازنشسته و مشغول کار، اما همه این ها تنها تصور کوچکی از جامعه ای دلسوز و فداکار است که دست کودکی ما را گرفتند و تا جوانی تکیه گاه نهال دانستن و بالیدن ما شدند. به گزارش «خراسان رضوی»، امروز به مناسبت روز معلم، زیباترین عاشقانه های 3 معلم خراسان رضوی را برایتان گلچین کرده ایم.
از ابتدای سال تحصیلی پیش از حضور در مدرسه، جاده های صعب العبور دوردست شهرستان کلات را طی می کند تا به خانه یکی از دانش آموزانش در گردنه کوه ها برود و او و خواهرش را همراه خود به مدرسه بیاورد. طیبه سادات قریشی، معلم کلاس چهارم ابتدایی شهرستان کلات است. وقتی از او می خواهم جزئیات ماجرا را تعریف کند، می گوید: «پس از 11 سال به دلیل شغل همسرم به شهرستان کلات نقل مکان کردیم. اول سال متوجه شدم یکی از دانش آموزانم مدام غایب است. از مدیر مدرسه جویای احوالش شدم و گفتند مهسا همراه خواهرش زهرا که دانش آموز پایه ششم مدرسه ما بود، تصادف سختی داشته است و هر دو آسیب جدی دیده اند، به طوری که مدتی به کما رفته بودند». او ادامه می دهد:«آبان ماه بود که بچه ها به مدرسه آمدند؛ وقتی برای ملاقات به خانه آن ها رفتم، متوجه شرایط اقتصادی سخت شان شدم و در راه برگشت به خانه خیلی گریه کردم.» خانم قریشی که لحن صدایش پر از مهربانی های مادرانه است، در ادامه ماجرا می گوید: «از آن موقع مهسا را هم مثل بچه های خودم می بینم. صبح زود فرزندان خودم را به مهد کودک می بردم و بعد به خانه مهسا و زهرا که در مسیر صعب العبوری در گردنه کوه هاست، می رفتم. وضعیت مهسا آن قدر حاد بود که حتی نمی توانست کیف مدرسه اش را حمل کند. از آن موقع تا الان من هر روز این دو خواهر را به مدرسه می برم و ظهر به خانه برمی گردانم.» خانم قریشی هر چند معلم مهساست اما برای زهرا هم حق معلمی را بجا آورده است. او دراین باره می گوید: «به معلم زهرا گفتم هر چه لازم است به من بگویید تا با زهرا هم کار کنم. بعد هم فیلم های آموزشی برای زهرا تهیه کردم تا از درس عقب نماند.» خانم قریشی مادر سه قلوهای شیرینی است که به مهدکودک می روند، آن قدر دلی کار می کند که به قول خودش گاهی سختی کار و فشارهای زندگی باعث شده اشک از چشمانش جاری شود، اما نگاهش که به چشمان معصوم دانش آموزان و خانواده های آن ها می افتد، پر از شوق ادامه راه می شود. او می گوید:«در دو سال کرونا برای تولید محتوا در سامانه شاد کار می کردم و در تیم وزارت بودم. آن جا به ما می گفتند برای این تولیدها پولی به شما پرداخت نمی شود، اما محتواها به دست دانش آموزان سیستان و بلوچستان می رسد و لبخندی که روی لب آن ها می نشیند، برکت زندگی شما خواهد شد. آن موقع شرایط بسیار پیچیده ای داشتم و سه قلوهایم شیرخوار بودند، اما با وجود همه دشواری ها می گفتم من 43 بچه دارم! و در نهایت هم برکت تلاش هایم را دیدم.»
دومین معلم فداکاری که با او گفت و گو کردیم، مرضیه مغرور رباط جزی است. او از سال 82 وارد آموزش و پرورش استثنایی شده و نمک گیر فرشته هایی است که در کلاس درس پشت نیمکت ها می نشینند و تشنه عشق، دانش و مرام او هستند. از آن جایی که خانم معلم باید همان مطالب آموزشی دانش آموزان عادی را برای کودکان استعدادهای ویژه تدریس کند، ایجاد انگیزه، اراده و امید در دانش آموزان برایش حرف اول را می زند. درس هایش هر بار یک رنگ جدید دارد. یک بار به رنگ اوریگامی، یک بار نمایش، یک بار موسیقی و یک بار نقاشی. او بچه ها را مهمان دنیای رنگارنگ و شیرین سوادآموزی و محدودیت های جسمانی را برای آن ها بی اهمیت می کند. کلاس خانم رباط جزی پر از طرح و عطر است. طرح زیبای کاردستی ها و عطر خوش گل هایی که ابتدای سال به نام هر دانش آموز می کارد. هر روز که شمعدانی ها و نسترن ها قد می کشند، شعر شکوفایی بچه ها هم سروده می شود. اما خانم معلم مهربان قصه ما، زندگی پیچیده ای دارد. او به دلیل یک عارضه جسمانی، 9 عمل جراحی را پشت سر گذاشت و برای مدتی پاهایش فلج بود. او هنوز هم با عوارضی مشابه بیماری ام اس دست و پنجه نرم می کند، اما این ها را به بچه ها نگفته است، شما هم چیزی نگویید! شوق همراهی دانش آموزان تا جایی برای خانم معلم جدی است که برگه های استراحت ویژه پزشکی، در کمد خانه اش تلنبار شده و هرگز از آن ها استفاده نکرده است. او جدا از تعلیم بچه ها، مشکلات اقتصادی خانواده هایشان را با کمک خیران حل و برای بهبود مشکلات زندگی آن ها تلاش می کند. خانم رباط جزی در روزهای اوج گیری کرونا، سرمشق درس ها را آماده می کرد و به خانه دانش آموزانش می رساند تا بچه ها گوشه گیر و ناامید نشوند. او تنها دلیل بهبود حال خود و سرپا ماندنش را عشق به دانش آموزان استثنایی می داند و می گوید: خیلی از دوستان دلسوز و پزشکان توصیه می کردند که خودم را بازنشسته کنم، کارم را کنار بگذارم و بیشتر استراحت کنم، اما من فکر می کنم اگر این فرشته ها نبودند، خیلی وقت پیش بیماری بر من غلبه می کرد و توانم را از دست می دادم. یک لبخند دانش آموزانم و تماشای رشد و پیشرفت آن ها تمام خستگی ام را برطرف می کند و این فقط مختص من نیست، بلکه همه همکاران عزیزم به ویژه در آموزش استثنایی دل باخته بچه ها هستند و از صمیم قلب برای آن ها تلاش می کنند. خانم رباط جزی مادر زینب 17 ساله و امیرعلی 10 ساله است و در پایان گفت و گوی مان از همراهی و از خودگذشتگی خانواده اش در راه خدمت او به دانش آموزان استثنایی، قدردانی می کند.
پرونده
تدریس عاشقانه در دل کوهها
به مناسبت روز معلم سراغ «عزیز محمدیمنش» معلم فداکاری رفتیم که طی 23 سال، کوهبهکوه دنبال دانشآموزان عشایر میرود و بهقول خودش 28 شغل دارد
مجید حسین زاده | روزنامهنگار
پیدا کردنش کار سادهای نیست، چون بیشتر روزهای هفته را در مناطق صعبالعبور و میان کوهها میگذراند و تلفنهمراهش آنتن نمیدهد، اما این گفتوگو دقایقی بعد از بازگشت او از یک سفر هیجانانگیز انجام میشود. سفری برای سر زدن به 3 خانوادهای که 23 سال پیش وقتی سرباز معلم بوده برای تدریس به دانشآموزانشان، آن جا رفته است. خودش در این باره میگوید: «رفتم تا ببینم چه میکنند و در چه حالی هستند. آن موقعی که سرباز معلم بودم، به آنجا رفته بودم. الان آن جا 5 خانواده زندگی میکنند. مهماننوازی کردند و با دوغ محلی از ما پذیرایی کردند. دانشآموزانم بعد از 20 سال، ازدواج کرده بودند، یکی از آن ها الان دو بچه دارد و دو نفرشان لیسانس گرفته بودند». اینها صحبتهای «عزیز محمدیمنش» معلم مناطق عشایری لرستان است، آموزگاری که او را با دانشآموزانش در مناطق سخت گذر میشناسند، با کوهستانهای سرسخت و صخرههای زمخت،اما همه این سرسختی، او را از رفتن و رسیدن به دانشآموزان برای خدمت در شغل شریف معلمی نترسانده است. به مناسبت روز معلم و در پرونده امروز زندگیسلام، با او گفتوگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.
در دل کوهها بهدنبال گنج هستم!
از او میپرسم که این روزها چه میکند که میگوید: «الان دارم بارم را میبندم که به استانهای دیگر کشور بروم. درست است که بچه لرستان هستم و تا امروز فقط در استان خودم به دنبال دانشآموز بودم، اما میخواهم به استانهای دیگر بروم، در جاهایی که باید 2 ، 3 روز یا حتی 4 روز پیادهروی کرد تا بتوان به یک دانش آموز خدمت کرد. می خواهم به جاهایی بروم که هنوز معلم برایشان نرفته است یا نمیتواند برود، میروم آن جاها را پیدا کنم. بعضیها وقتی من را در دل کوهها میبینند، خیال میکنند که گنجیاب هستم. من هم به آنها میگویم که دنبال گنج آمدم. میگویند چه جور گنجی؟ میگویم گنجهای من راه میروند! میگویند یعنی چه؟ میگویم دانشآموز هستند، آنها اگر درس بخوانند یک روز دانشمند میشوند و یک گنج برای مملکتم به حساب میآیند».
اینطور نبود که از بچگی عاشق معلمی باشم
ماجرای ورود او به شغل شریف معلمی، برمی گردد به 23 سال پیش. «محمدیمنش» درباره اینکه آیا از بچگی دوست داشته معلم شود یا خیر، میگوید: «من کودکی سختی را گذراندم، در زمینهای کشاورزی درو میکردم، چند بز و بزغاله داشتیم، کارگری میکردم و ... ، بالاخره سختی کشیدم. اینطور هم نبود که از بچگی دوست داشته باشم معلم شوم، البته عاشق طبیعت بودم. سال 79 قرار بود سرباز شوم که یک نفر به من گفت تو عشایری، برو سرباز معلم شو. پیگیری کردم و گفتم من میخواهم جایی بروم که دورترین جا باشد و کسی نتواند برای تدریس به آن جا برود. از همان اول این را گفتم و آنها هم انگار خوششان آمد. بعد از چند وقت به من خبر دادند که با سرباز معلمیام موافقت شده و من را به جایی فرستادند که داستانش طولانی است، اما وقتی با سختی زیاد به آن جا رسیدم، دیدم 3 خانوار هستند و 11 دانشآموز دارند. دیدم تجربه خوبی بود، سال بعد، زودتر از شروع سال تحصیلی رفتم و 2 سال نزد آنها به عنوان سرباز معلم بودم. بعد از آن که سربازیام تمام شد، به عنوان معلم حقالتدریس مشغول شدم و بعد از آن سالی یکجا را پیدا میکنم و برای تدریس به دل کوهها میزنم.»
بیشتر از 300 دانشآموز بازمانده از تحصیل داشتم
از او میپرسم که آیا آماری از تعداد دانشآموزانش در این سالها دارد؟ او اینطور پاسخ میدهد: «قدیمتر این سوال را از من کرده بودند و گفته بودم تقریبا 200 دانشآموز. اما سال پیش با کمک یک معلم دیگر که بررسی کردیم، متوجه شدیم که تاکنون بیش از 300 دانشآموز داشتم که بازمانده از تحصیل بودند و حداقل در حد خواندن و نوشتن به آنها یاد دادم. من صبح به بچهها درس میدهم؛ حتی در برخی مواقع بعدازظهرها و شبها. در مناطق عشایری یک معلم کار تدریس را برای ۹ پایه تحصیلی انجام میدهد، در واقع یک معلم در کوهها و مناطق عشایری به اندازه یک دانشگاه کار تدریس را انجام میدهد، بدون این که از کسی انتظاری داشته باشد».
من 28 شغل دارم
«به جز تدریس به ۹ پایه تحصیلی، من کارها و وظایف دیگری مانند آرایشگری، هیزم شکستن، محیط بانی، محافظت از طبیعت، پزشکی و ... را در این مناطق به عهده دارم». او با این مقدمه میگوید: «یک معلم عشایر 28 شغل دارد و کارش فقط این نیست که برود سر کلاس، درس بدهد و بقیه اوقات را برای کارهای شخصی خودش برنامهریزی کند. مناطق عشایری هیچگونه امکانات رفاهی مانند برق، آب لولهکشی و ... ندارد، با هزینه شخصی خودم یک سیستم انرژی خورشیدی تامینکننده برق خریداری کردهام تا علاوه بر تدریس دانش آموزان تا غروب، بهنوبت شبها به خانههای آنها بروم و فیلم سینمایی و آموزشی و کمکدرسی در خانههای کپری آنها پخش کنم. باتری، پنل خورشیدی، ویدئو پروژکتور و ... را با هزار بدبختی میبرم برای عشایر، با پای پیاده میبرم در دل کوهها. یک بار یک نفرشان به من گفت این کارت، چندین میلیارد برای ما ارزش دارد. شنیدن همین جمله برای من هم چندین میلیارد ارزش داشت و حالم را خوب کرد.»
در کوهها، بارها مرگ را به چشم خودم دیدم
از او میپرسم که پیمودن مسیر در کوهها خطرناک نیست که میگوید: «خیلی خطرناک است و من بارها، مرگ را به چشم خودم دیدم. یاغی هست در کوه، قاتلها هم بعضی اوقات به کوهها پناه میبرند. چندین بار جلوی من را گرفتند، غارتم کردند، ولی خدا کمک کرده که کم نیاورم. جاهایی هست که در کوه گیر میکنید و مرگ را از هر لحظه و جایی به خودتان نزدیکتر میبینید. بگذارید یک خاطره از این اتفاقها برایتان بگویم. سال 83 در دل کوهها، یادم هست که حقوقم 42 هزار و 625 تومان بود. میخواستم جایی بروم که معلم نداشت. گفتم یک معلم با خودم ببرم، جای خودم بگذارم چون چند وقتی باید میرفتم آبادی و بعدش برمیگشتم. با هم راه افتادیم و در تاریکی به یک چشمه رسیدیم. گفتم آقای فلانی، اگر شب به خانه عشایر برسیم چون روزها خیلی کار میکنند و خستهاند، درست نیست. بیا امشب را در طبیعت بخوابیم. سنگ بزرگی به اندازه نصف یک ساختمان بود، رفتیم در کنار آن خوابیدیم. چراغقوه و چاقو را هم کنار دستمان گذاشتیم که اگر حیوانی آمد، آماده باشیم. نیمههای شب بود که احساس کردم یک چیزی دارد پایم را قلقک میدهد و لیس میزند. دیدم یک هیکل بزرگی، زیر پایم است، اما هیچی دیده نمی شد. یک باره دیدم که این بنده خدا پرید و فرار کرد و من پشت سرش دویدم. نزدیک 400 یا 500 متر روی سنگهای تیزی که با کفش نمی شد روی آن راه برویم، با پای برهنه دویدیم. شروع کرد به اعتراض که چرا من را این جا آوردی، به خاطر 42 هزار تومان داری من را نابود میکنی و ... . خلاصه من برگشتم جای سنگ، دیدم که آن حیوان هم از ترس ما فرار کرده. چراغقوه را انداختم آن جا، دیدم جای پاهایش به اندازه یک کف دست پهن و به گمانم خرس بوده است. دیگر آن معلم رفت که رفت و دیگر هیچوقت با من نیامد».
دانشآموزانم را با احترام به نظر جمع آشنا کردم
یکی از پستهای پربازدید او در پیج شخصیاش مربوط به برگزاری انتخابات در یک کلاس است که تحسین دنبالکنندگانش را هم در پی داشت. خودش در این باره توضیح میدهد: «میخواستم یکی از دانشآموزها را مبصر کلاس کنم. دخترها گفتند که باید مبصر کلاس یک دختر باشد و پسرها گفتند که نه، یک پسر باید مبصر کلاس باشد. تقریبا 20 نفری بودند و گفتم باید انتخابات برگزار شود. قبول کردند و در رایگیری بعضی از پسرها به دخترها رای دادند. در تصویر، همین دختری که دارد رای میدهد، بیشترین رای را آورد و مبصر کلاس شد. از 16 نفری که رای دادند، 11 رای به او اختصاص داشت. پسرها بعد از آن بیرون رفتند و حتی درگیر شدند که چرا از بین خودشان کسی رای نیاورده است. بعد از چند وقت، همه از این دختر حرف شنوی داشتند. مثلا وقتی من میخواستم یک چایی بخورم، او از آنها جدول ضرب میپرسید، املا میگرفت و ... . دختر زرنگی بود و الان به نظرم کلاس اول راهنمایی است. به این ترتیب، بچهها را با احترام به نظر جمع آشنا کردم و نتیجه خوبی هم داشت.»
دانشآموزان عشایر سرشار از هوش هستند اما حیف...
از او میپرسم که آیا دانشآموزان عشایر که تا قبل از او، معمولا معلم نداشته اند و آشنایی با درس و مدرسه ندارند، باهوش هستند و دل به درس میدهند که میگوید: «امسال رفتم جایی که عشایر در پاییز اتراق میکنند و دو ماه در آن جا میمانند. دانشآموزی داشتم که از نظر آواز در کشور نظیر نداشت؛ یعنی اگر در این برنامههای استعدادیابی شرکت میکرد، همه مردم ایران به او رای میدادند، اما متاسفانه دانش آموزهای عشایر آن قدر که به کار عادت کرده اند، به درس عادت ندارند. من الان کلاس اول، دوم تا پایه نهم را تدریس میکنم، آن هم با امکانات سنگ و چوب و بعد از چندین روز پیادهروی در دل کوهها؛ چراکه میبینم بعضی از این دانشآموزها، استعداد خیلی خوبی دارند به شرطی که خانوادههایشان بگذارند و امکانات اولیه باشد. اگر بگویم که اینها از دانشآموزهای شهری تیزهوشتر هستند، اغراق نکرده ام».
خوشحالی دخترهای عشایر وقتی برایشان چادر خریدم، یادم نمیرود
او درباره یکی از خاطرهانگیزترین کارهایی که برای عشایر کرده هم میگوید: «من برای دل خودم، خیلی کارها برای عشایر انجام دادم. یک بار چندین دختر عشایر آمدند جای من و گفتند که ما آرزو داریم با چادر خوشگل نماز بخوانیم. رفتم تهران و از خیران تعدادی چادر برای دخترهای عشایر گرفتم. از دزفول نزدیک 8 ساعت با یک خودرو در راههای پر از پیچ و گردنه، از وسط شنها و ... رفتم تا رسیدم به جایی که باید با گرگر از روی آب عبور می کردم. بعد یک قاطر گیر آوردم و 2 روز رفتم تا به دخترهایی برسم که از من تقاضای چادر کرده بودند. تقریبا 5 روز برای رسیدن به آنها در راه بودم، اما خوشحالی آن دخترها بعد از دیدن چادرها برای من از همه چیز این جهان باارزشتر بود و یادم نمیرود. بعدش هم گفتند که با ما، نماز و اذان کار کن. یکی از بچهها پیشنماز شد و نماز زیبایی در سکوت آنجا اقامه شد که توصیفش خیلی سخت است. صدای اذان در آن سکوت، بینهایت دلنواز بود و توجه همه افراد آن جا را به خودش جلب میکرد.»
در رتبهبندی معلمها برای من زدند فاقد رتبه!
او یک گلایه هم از وزیر آموزش و پرورش دارد و میگوید: «من تا حالا با کمک خیرها، 50 تا کانکس بردم در مناطق محروم. بیش از 300 دانشآموز پیدا کردم و به آنها در حد توانم چیزی یاد دادم، 20 معلم از همین طریق جذب شده اند، بیش از هزار زن باردار و عقرب گزیده و گم شده در کوه و بیمار و ... را ما نجات دادیم، بعد وزیر آموزش و پرورش آمده،20،10 ،40،30 کرده و من را زده فاقد رتبه. یکی از همکارانم که شنیده من را فاقد رتبه زدند، برای من گریه کرد!
تا حالا هدیه روز معلم نگرفتم
از او میپرسم که آیا تا حالا، هدیه روز معلم گرفته که میگوید: «در این جاهایی که من میروم، اصلا نمیدانند معلم چی هست چه برسد به روز معلم و خرید هدیه برای او! فقط تنها چیزی که از من میخواهند این است که برای بچههایشان قلم و دفتر ببرم، بخاری، وسایل خوردنی و لباس. دیگر نمیگویند با این همه سختی می آیی، جانت را به خطر میاندازی و ...، از تو تشکر کنند. تا حالا اصلا هدیه روز معلم از دانشآموزی نگرفتم و توقع هدیه روز معلم هم ندارم. اصلا برایم مهم نیست این چیزها. یادم هست که آن اوایل به من میگفتند که اگر به عنوان معلم جای عشایر بروی، بهترین عسل را به تو میدهند، برایت حیوان شکار میکنند، باکیفیتترین لبنیات را میخوری و ... . البته من به امید این چیزها نرفتم، ولی بعدها دیدم که اصلا خبری از این چیزها نیست؛ چون مردم این منطقه بسیار فقیر هستند و حتی خودشان ندارند که چنین چیزهایی بخورند».
خواهش من را به گوش نیکوکارها برسانید
«به عنوان حرف آخر، فقط یک خواهش دارم که به خیران بگویید به ما کمک کنند. بعضی از این جاهایی که میروم، ناهار و شام دانشآموزان، نان و پیاز یا نان و دوغ است». او ادامه میدهد: «خیران کمک کنند برای خرید وسایل آموزشی، مایحتاج اولیه زندگی و ... برای این افراد که هموطن ما هستند. پاهای من بهسختی این راهها عادت کرده و البته هیچ چشمداشتی از کسی ندارم، اما مسئولان و نیکوکارها حواسشان بیشتر به بچههای کوهستان باشد؛ بچههایی که حق دارند بیاموزند، حتی اگر این حق را در پسِ چهره سرخ و آفتاب سوخته عشایری و شرم کودکیشان فریاد نمیزنند.»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مصطفی عبدالهی –آنقدر از جایگاه و شان و منزلت شغلشان شنیده اند که تکرار این شنیدن ها، نه تنها برایشان لذتی ندارد و دردهایشان را تسکین نمی دهد، بلکه باورشان به این همه احترام شعاری را هم کمتر و کمتر میکند.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خراسان - نمایندگان مجلس در ادامه بررسی طرح مالیات بر عایدی سرمایه یا همان سوداگری پس از چند ماه، بخش های دیگری از این طرح را به تصویب رساندند که بر این اساس «سوداگران» بازارهای املاک، خودرو، طلا، نقره، پلاتین، جواهرآلات، انواع ارز و همچنین انواع رمز پول و رمز دارایی مشمول این مالیات خواهند شد. همچنین در ادامه مصوبات این جلسه، شروط و استثنائات دریافت نشدن این مالیات نیز مشخص شد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدگاه شما | 1 نظر

جواد نوائیان رودسری – 12 اردیبهشتماه هر سال، یادآور واقعه تلخ ترور و شهادت مظلومانه استاد بزرگوار، آیتا... مرتضی مطهری است؛ او که در سراسر عُمر، قلم و بیان خود را در مسیر تنویر و آگاهی اذهان مردم و هدایت آن ها به مسیر روشنیبخش اسلام به کار برد. ماحصل آن تلاش، افزون بر تربیت شاگردان مبرّز، مجموعهای سترگ از میراث مکتوب شهید مطهری است که گنجینه بزرگ معارف اسلامی و پشتوانه عقیدتی و محل اتکای کسانی محسوب میشود که در ردیف دلسوزان اسلام و مسلمین قرار میگیرند. میراث ماندگار استاد شهید، یکی از اصلیترین پیشرانههای اعتقادی و فرهنگی در سپهر انقلاب اسلامی است؛ میراثی که به دلیل ریشه داشتن در اندیشه و معارف اسلام، همچنان تازه و قابل استفاده است. به همین دلیل، توجه دوباره و عمیق به دیدگاههای او، به ویژه در دورانی که فضای غبارآلود شبهات، به واسطه یکهتازی فضای مجازی در شکلدهی به باورها و دیدگاههای عموم مردم، بر ذهنها غلبه دارد، میتواند نویدبخش عبور توام با سلامت از این گردنه پرخطر تاریخی باشد. استاد شهید مرتضی مطهری، یکی از اصلیترین منادیان گفتوگوهای آزاد و کرسیهای آزاداندیشی بود؛ هر چند که شاید کمتر از نظر واژگانی و لفظی با چنین عباراتی در آثار وی روبهرو شویم، اما بیتردید و به گواهی گفتار و نوشتار آن شهید سعید، او سخت به ترویج معرفت از طریق گفتمان و تنویر افکار عمومی علاقهمند بود و آن را راهی مطمئن برای نهادینه کردن اندیشه اسلامی در جامعه مسلمان ایران میدانست. این رویکرد را میتوان در همه ادوار زندگی شهید مطهری و در موضوعات متفاوت و گاه متناقض مشاهده کرد. او از کنار هیچ فرصتی برای تکاپو در این مسیر، ساده نمیگذشت. یکی از برجستهترین و مشهورترین اقدامات وی که اتفاقاً در روزگار ما نیز، به موضوعی پربحث تبدیل شده، «مسئله حجاب» است؛ موضوعی که طرح همزمان آن با اصل «امر به معروف و نهی از منکر» در جامعه، اسباب شبهات و اختلافاتی را فراهم کرده. امروز و در سالروز شهادت استاد ارجمند، آیتا... مرتضی مطهری، میخواهیم فرازهایی از دیدگاهها و نظرات وی را در باب مسئله حجاب مرور کنیم و همزمان، از رویکرد وی درباره امر به معروف و نهی از منکر که در روزگار ما، با مسئله حجاب، تلازم آشکاری یافته است – و البته این به معنای کمرنگ شدن ارزش و اعتبار آن در دیگر عرصهها نیست – سخن بگوییم؛ صحبتی که باید آن را با فرازهایی از بیانات وی در یکی از سخنرانیهایش – شب تاسوعای سال 1348- آغاز کنیم؛ بیاناتی که در جلد نخست کتاب ارزشمند «حماسه حسینی» (چاپ سیاُم، صفحه 239) جمعآوری و منتشر شدهاست.

ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تصور این که در خودرو بنشینید، با خیال راحت کتاب بخوانید، فیلم ببینید یا حتی بخوابید و همهچیز را تا مقصد به دست خودرو بسپارید، رویایی است که با خودروهای «خودران» واقعی شده. ایدهپردازی این خودروها و انجام آزمایش و تحقیقات در این زمینه به دهه 20میلادی برمیگردد، اما اولین خودروهای خودران واقعی در تاریخ در سال 1987 میلادی تولید شد. این خودرو محصول همکاری برندهایی مانند مرسدس بنز با چندین دانشگاه بود. حال با گذشت 36 سال از آن روز شرکتهای خودروسازی بزرگ دنیا میلیاردها دلار خرج تحقیق و رونمایی خودروهای خودران کردهاند. این خودروها برقی هستند و استفاده از آن ها میتواند به کاهش تولید دیاکسیدکربن، حفظ محیطزیست و حفظ سوختهای فسیلی برای نسلهای بعدی کمک کند. با این که جهان در چند قدمی عمومی کردن این خودروها در خیابان است، اما نگرانیهایی هم در اینباره وجود دارد. در این مطلب جزئیات بیشتری درباره این خودروها، فناوری استفاده شده در آن ها و وضعیت استفاده از این خودروها در جهان نوشتهایم.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز با انتشار گزارشی تحقیقی که به طور مشترک توسط سه نویسنده نوشته و محتوای آن به کمک مصاحبه با «مقامات اطلاعاتی و امنیت ملی و دیپلماتهای ارشد فعلی و پیشین آمریکا، بریتانیا، اسرائیل، آلمان و ایران» تهیه شده، تایید کرد که علیرضا اکبری، معاون پیشین وزیر دفاع واقعا جاسوس بریتانیا بوده است. این روزنامه ضمن بررسی ابعاد جاسوسی «علیرضا اکبری» برای انگلیس، نوشته است که «در آوریل ۲۰۰۸ یک مقام ارشد سرویس اطلاعاتی انگلیس برای انتقال اخبار محرمانه و جنجالی به همتایان اسرائیلی خود به تلآویو سفر کرد؛ انگلیس در ایران جاسوسی با سطح بالای دسترسی به اسرار هستهای و دفاعی کشور دارد.» «نیویورک تایمز» به نقل از منابع اطلاعاتی، میگوید: «این جاسوس، اطلاعات ارزشمندی را در اختیار آنها قرار داده بود و این کار سالها ادامه داشت. ...هویت این جاسوس تا مدتها پنهان بود، اما اعدام علیرضا اکبری در ایران در روز ۱۱ ژانویه به جرم جاسوسی، رازی را آشکار کرد که ۱۵ سال پنهان مانده بود؛ اکبری همان جاسوس انگلیس بود.»این گزارش می افزاید: «علیرضا اکبری، افشای اسرار هستهای ایران به مقامات اطلاعاتی انگلیس را از سال ۲۰۰۴ آغاز کرده است؛ اکبری ظاهرا تا سال ۲۰۱۹ با مشکلی مواجه نمیشود، اما به گفته دو منبع ایرانی، ایران با کمک روسیه کشف میکند جاسوسی که وجود سایت هستهای زیرزمینی مخفیِ ایران در دل کوههای اطراف تهران را افشا کرده، اکبری بوده است.» به نوشته «نیویورک تایمز»، «ایران، اکبری را علاوه بر افشای اسرار هستهای و نظامی، به افشای هویت و فعالیتهای بیش از صد مقام دولتی، از جمله محسن فخریزاده، دانشمند ارشد هستهای که در سال ۲۰۲۰ به دست اسرائیل ترور شد، متهم کرد.»نشریه «نیویورک تایمز» در سپتامبر ۲۰۱۹ گزارش داده بود:«منبع اطلاعاتی که سایت هستهای فُردو را لو داد، جاسوس انگلیس است» و به نقل از سه مقام اطلاعاتی و امنیت ملی غربی نوشت: «اطلاعات مربوط به سایت فردو تنها یکی از افشاگریهای اکبری بود که مقام اطلاعاتی انگلیس در آوریل ۲۰۰۸ به همتایان صهیونیستی و غربی خود منتقل کرد.» / میزان
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پدر و پسر متهم به قتل اعتراف کردند
سیدخلیل سجادپور- پدر و پسر معتادی که به اتهام قتل موتورسوار 36 ساله در مشهد دستگیر شده اند، روز گذشته راز این جنایت هولناک در پاتوق معتادان را فاش کردند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 21:35 دوشنبه گذشته زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و ماموران انتظامی از کشف جسدی در یک منزل مسکونی خبر دادند که دست چپ وی از زیر خاک های باغچه بیرون زده بود. با توجه به اهمیت موضوع، بلافاصله قاضی دکتر صادق صفری به همراه گروه بررسی صحنه جرم و امدادگران آتش نشانی عازم بولوار شهید شیرودی شد و تحقیقات میدانی را آغاز کرد.
بررسی های مقدماتی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد حکایت از آن داشت که «محمود- ص» (جوان 36 ساله) از حدود 8 روز قبل از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. خانواده این جوان در جست وجوی او به هر مکانی سر زدند اما تلاش های آن ها برای یافتن محمود نتیجه ای در بر نداشت تا این که یکی از بستگان وی به طور اتفاقی، موتورسیکلت او را در دست مردی مالخر مشاهده کرد و بدین ترتیب نزدیکان جوان گمشده با این سرنخ به پیگیری موضوع پرداختند و با شناسایی افرادی که موتورسیکلت را به وی فروخته بودند به منزلی در بولوار شهید شیرودی رسیدند که وضعیت به هم ریخته ای داشت.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، ادامه بررسی های مقام قضایی نشان داد: 4 تن از بستگان و نزدیکان جوان گمشده که بسیار خشمگین بودند، قفل در حیاط منزل مسکونی مذکور را شکستند و در حالی قدم به این منزل گذاشتند که پدر و پسر معتادی در آن جا حضور داشتند. لحظاتی بعد درگیری بین آن ها هنگامی شدت گرفت که جست و جوگران جواد 36 ساله، دست انسانی را دیدند که از زیر خاک های باغچه منزل مذکور بیرون زده بود. طولی نکشید که با سروصدای ایجاد شده، اهالی محل از خانه هایشان بیرون آمدند و ماجرا را به پلیس 110، گزارش دادند. ماموران انتظامی نیز که به دنبال تماس تلفنی شهروندان، در محل وقوع نزاع، حضور یافته بودند، با مشاهده جسد دفن شده در باغچه، پدر و پسر مذکور را بازداشت کردند و مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، چگونگی دفن جسد در باغچه حکایت از وقوع یک جنایت هولناک داشت به همین دلیل گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز به سرپرستی سروان عظیمی مقدم(افسر پرونده) در محل حضور یافتند و با دستورات ویژه مقام قضایی به تحقیق از متهمان پرداختند.
از سوی دیگر نیز امدادگران آتش نشانی که با هدایت و نظارت آتشپاد دوم مهدی رضایی عازم محل وقوع جنایت شده بودند، با استفاده از تجهیزات امدادی، جسد مذکور را درحالی از زیر خاک های باغچه بیرون آوردند که دچار فساد نعشی شده بود.
به گزارش روزنامه خراسان، دامنه تحقیقات میدانی و شبانه قاضی صفری به اتاق های این منزل مسکونی کشید و مشخص شد که این مکان پاتوق معتادان است و برخی ابزار استعمال مواد مخدر هم در آن وجود دارد. به هم ریختگی لوازم منزل نیز حکایت از آن داشت که احتمالا اموال سرقتی در آن مکان نگهداری می شود اما خون های زیادی که در کف اتاق طبقه بالا نمایان بود از درگیری وحشتناکی در منزل یاد شده حکایت می کرد. با آن که شیشه ها و حتی کنتور برق شکسته بود و ادامه تحقیقات را با مشکل مواجه می کرد اما با دستور قاضی ویژه قتل عمد، لامپ های روشنایی از منازل اطراف به منزل مذکور منتقل شد و بدین ترتیب بررسی های قضایی تا پاسی از شب ادامه یافت. در همین حال معاینه ظاهری جسد توسط پزشک قانونی و مطابقت تصاویر موجود از جوان گمشده ، نشان داد که جسد مربوط به جوان 36 ساله است که با وارد آمدن ضربات چاقو به نقاط مختلف بدن و به ویژه ناحیه گردن به قتل رسیده و سپس عاملان جنایت، جسد او را در باغچه منزل دفن کرده اند.
براساس گزارش روزنامه خراسان، درحالی که حدود 500 تن از اهالی محل و رهگذران در اطراف محل کشف جسد تجمع کرده بودند با دستور قاضی ویژه قتل عمد، گروهی از ماموران یگان امداد نیز برای حفظ نظم و امنیت در بولوار شهید شیرودی حضور یافتند و بدین ترتیب جسد مقتول برای تعیین دقیق علت مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.
در همین حال یکی از بستگان مقتول به قاضی پرونده های جنایی گفت: ما در جست وجوی «محمود» بودیم که با مشاهده فیلم و ردزنی موتورسیکلت به منزل مذکور رسیدیم و با چند نفر دیگر از بستگان وارد این مکان (محل کشف جسد) شدیم اما وقتی کفش های محمود را آن جا دیدیم دیگر درگیری بین ما شروع شد.
به گزارش روزنامه خراسان، تحقیق درباره این پرونده جنایی که شبانه در پلیس آگاهی و در حضور قاضی دکتر صفری ادامه داشت به بازجویی از متهمان رسید. پدر و پسر معتادی که در اتاق بازجویی زیر رگبار سوالات فنی قرار گرفته بودند ضمن وارد آوردن ضربات چاقو بر پیکر جوان 36 ساله، تلاش کردند تا به نوعی انگیزه ارتکاب قتل را به موضوعات ناموسی ارتباط دهند. در همین حال «حسین . ف» (مرد میان سال) گفت: من و پسرم او را کشتیم و جسدش را در باغچه دفن کردیم.
«علی – ف» نیز که مانند پدرش به مواد مخدر صنعتی اعتیاد شدیدی دارد در بازجویی ها ادعا کرد: ما اهل کرمانشاه هستیم و این خانه (محل جنایت) را به مدت 10 روز اجاره کرده بودیم، آن جوان هم برای خرید لوازم و وسایل قدیمی به این جا رفت و آمد داشت که پدرم به او مشکوک شد و احتمال داد که شاید قصد سوئی برای ارتباط با ناموس ما دارد به همین دلیل وقتی برای آخرین بار آمد او را از پشت سر با چاقو زدیم!
به گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات بیشتر برای کشف ابعاد دیگر این جنایت هولناک ادامه دارد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


برای بررسی این موضوع، با حسین سلطانمحمدی منتقد سینما و تلویزیون گفتوگو کردیم. او درباره انگیزههای احتمالی از این اقدام گفت: «قابل تأمل است که تلویزیون چرا این کار را میکند. تلویزیون در پخش این برنامهها، زمانهای متفاوت دارد و برنامه را در چرخشهای 6 ساعته نشان میدهد، میتواند با فاصله بیشتری تکرار برنامه را پخش کند و علت این امر را متوجه نمیشوم.» یک تصور این است که پخش شبکه اولیه یک برنامه، تمام کشور را پوشش نمیدهد و شبکه دوم برای مناطقی برنامه را پخش میکند که شبکه اول در آنها قابل دسترس نیست، اما میدانیم که اینطور نیست. به نظر من تلویزیون با این کار زمان را هدر میدهد. کمبود برنامه هم نیست؛چراکه آرشیو تلویزیون پر از برنامه است.» او ادامه داد: «گاهی مثل «گیلدخت» اختلاف ساعت پخش شبکه یک و آیفیلم، به قدری اندک است که انسان حیران میماند چرا تلویزیون چنین کاری میکند.» سلطانمحمدی در پایان گفت: «ممکن است تلویزیون میخواهد پرتماشاگر بودن برنامهها را القا کند یا این که امکان بهرهمندی تماشاگر تلویزیون از این برنامه را با کمترین زمان پخش داریم. در کدام استاندارد تلویزیونی جهان، چنین رویهای وجود دارد؟»
امیر تاجیک مستندساز و مدیر اسبق شبکه مستند سیما نیز درباره این مسئله گفت: «من به عنوان کسی که در حوزه رسانه تحصیل و مدتی هم در رسانه ملی مدیریت کردم، فقدان یک کنداکتور هماهنگ را در شبکههای تلویزیونی احساس میکنم. شبکهها باید با هماهنگی بیشتری نسبت به تولید محتوا اقدام کنند و باید تقسیم وظیفهای بین شبکهها وجود داشته باشد. طبیعتاً در ساختار جدید رسانه ملی، تولید که قبلا به شکل پراکنده در محلهای مختلف انجام میشد، الان به صورت متمرکز انجام میشود.» او ادامه داد: «در ساختار کلی صداوسیما، مراکزی برای این مسئله دیده شده، مثل مرکز طرح و برنامه سیما و مراکزی که بودجه هر پروژه را مصوب میکنند.» تاجیک بیان کرد: «در دورهای در رسانه ملی این بحث وجود داشت که محتواهای خوب و فاخر از نظر جذب مخاطب، امکان این را داشته باشد که در شبکههای مختلفی پخش شوند، شبکههایی که قرار بود تخصصی عمل کنند. این امر به لحاظ علمی، قابل قبول است، اما در چینش کنداکتور، درست عمل نشده است. انتقاد به نحوه چینش برنامهها در شبکههای مختلف است، اما به صورت کلی برنامهای که میتواند جذب مخاطب کند، حتی اگر در یک هفته در 2 شبکه پخش شود، مشکلی ندارد و از نظر علم ارتباطات رسانه، مورد تأیید است.» او تأکید کرد: «اما باید پرسید آیا واقعا شبکهها تخصصیاند که این کار را انجام دهند؟ مثلاً شبکهای که قرار بوده بحثهای اقتصادی را پیش ببرد، برنامه طنز تولید میکند و این مسئله درست نیست.»
میکائیل دیانی برنامهساز، مستندساز و کارشناس رسانه در این باره گفت: «اساسا در یک ساختار رسانهای، توزیع محتوا در طول شبانهروز که بهتر دیده شود، ساختار منظم و مدون دارد و وقتی به یک سازمان رسانهای چند شبکهای تبدیل میشود، اهمیت آن دوچندان میشود. رقابت شبکهها داخل یک سازمان رسانهای غلط و اولویت این است که کلیت سازمان، پرمخاطب باشد و کنداکتور هماهنگ، بسیار مهم است تا همه شبکهها در ساعات مختلف؛ پربیننده باشند و مثلا برنامههای پرمخاطب، در یک ساعت در دو شبکه همزمان نباشند.»
سیدمحمدرضا خوشرو مدیر شبکه نسیم سیما درباره علت پخش مسابقه «همآهنگ» در دو شبکه در گفت و گو با خراسان توضیح داد: «این برنامه تولید مجموعه مأوا و شبکه افق است و به جهت این که در طول هفته، این مسابقه روی آنتن تلویزیون باشد، 3 روز شبکه افق و 3 روز دیگر شبکه نسیم آن را پخش خواهند کرد. برنامهای که درباره گروههای مستعد سرود در شهرستانهاست. این گروهها وقتی که خودشان را روی آنتن میبینند، خیلی خوشحال و تشویق میشوند. خیلی از این افراد، استعدادهای خوبیاند که تا به حال دیده نمیشدند و در شهرستانها یا روستاها، گم میشدند. الان فرصتی پیش آمده که دیده شوند.»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.













.jpg)
