
مصطفوی- چهاردهمین اجلاس سران پنج قدرت نوظهور اقتصادی موسوم به «بریکس» درحالی از دو روز گذشته آغاز شد که کشورهای غربی نگران افزایش نفوذ این بلوک اقتصادی درجهان هستند. پس از خبرهای ضد و نقیضی که درباره دعوت مقامات بریکس از رئیسجمهور کشورمان برای سخنرانی در این نشست منتشر شده بود، سید ابراهیم رئیسی عصر روز جمعه در نشست ویدئوکنفرانسی سران کشورهای گروه بریکس که به میزبانی چین برگزار میشود، درباره توانمندیهای کشورمان برای حضور فعال در میان کشورهای قدرتمند گروه بریکس سخنرانی کرد. رئیسجمهور در این نشست مجازی گفت: جمهوری اسلامی ایران، آمادگی دارد همه توانمندیها و ظرفیتهای خود از جمله ذخایر کمنظیر انرژی، شبکههای حمل و نقل و ترانزیت کوتاه و ارزان، ثروت استثناییِ نیروی انسانی آموزشدیده و نیز دستاوردهای علمی چشمگیر را برای نیل به اهداف بریکس به اشتراک بگذارد و این موقعیت کمنظیر جغرافیای سیاسی و اقتصادی، میتواند ایران را به شریکی پایدار و قابل اتکا برای اتصال بریکس به گلوگاههای انرژی و بازارهای بزرگ جهانی مبدل کند.
رئیسجمهور در بخش دیگری از سخنرانی خود در نشست مجازی گروه بریکس گفت: بریکس به عنوان نهادی پیشرو و متشکل از اقتصادهای بزرگ نوظهور، توانسته است با ارائه الگوها و ابتکارات مناسب، روندهای جدیدی را در جهان شکل دهد. اعضای بریکس با اقتصادهای مکمل و تنوع فرهنگی، میتوانند نیازهای متقابل را تأمین کنند و تجربههای ملی و بومی توسعه خود را در جهت تقویت رفاه و صلح جهانی با دیگران به اشتراک بگذارند. ابتکارات اعضای بریکس از جمله «ابتکار توسعه جهانی» رئیسجمهور شیجینپینگ، نمونه موفقی از نگاه جهانی برای رسیدگی به چالشهای مشترک و جمعی است. او افزود: سیاستها و برنامههای بریکس که در بیانیهها و اسناد آن انعکاس یافته، نشان میدهد این نهاد قادر است به طیف متنوعی از موضوعات مرتبط با دغدغههای جوامع در حال توسعه بپردازد. دستورکار اجلاس حاضر نیز نشاندهنده پیوند مقوله توسعه با امنیت، صلح، بهداشت، محیط زیست و نوآوری است. پیشنهادهایی همانند «ابتکار امنیت جهانی» نیز بستری مناسب برای شکلدهی به همکاریهای سازمان یافته فراهم میآورد. او در پایان سخنرانی خود از آمادگی نمایندگان ایران برای مشارکت فعال در سایر نشستهای بریکس خبر داد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در هجدهمین همایش استادان و نخبگان دانشگاهی کشور
گروه سیاست/ رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: مبارزه با این دشمن و آمریکا چیزی جز «کار، کار و کار» نیست اما متأسفانه این جملات را درست تبیین نمیکنیم.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیدگاه شما | 1 نظر
رئیس کل دادگستری خراسان رضوی خبرداد:
ظهر پنج شنبه گذشته فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی چناران که با دستور کتبی دادستان به منظور رفع تصرف اراضی ملی به وسعت ۲ هزارمتر مربع از سوی فرد متخلف که تبدیل به باغ برای استفاده شخصی شده بود به محل مراجعه و اقدام به اجرای حکم کرد که درحین اجرای ماموریت با شلیک گلوله از سوی فرد متصرف جان باخت و ضارب توسط نیروی انتظامی دستگیر شد ،درهمین باره رئیس کل دادگستری خراسان رضوی گفت: رسیدگی به پرونده ضارب فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی چناران که در حین ماموریت به ضرب گلوله جان باخت، در دستور کار دستگاه قضا قرار گرفت و تحقیقات درباره آن آغاز شد .به گزارش ایرنا و به نقل از روابط عمومی دادگستری خراسان رضوی، غلامعلی صادقی افزود: پس از وقوع حادثه ناگوار حمله یک متصرف اراضی به فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی چناران، در جریان اجرای حکم قانونی، پرونده قضایی در دادسرای عمومی و انقلاب این حوزه قضایی تشکیل، تحقیقات آغاز و متهم دستگیر شد.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پرونده
این مرد که به جایی پشت دوربین خیره شده و چینهای ابرو و خمیدگی پشتش از اضطراب و نگرانی خبر میدهد، «زبیگنیو رلیگا»ست؛ او و دستیارانش که یکیشان (سمت راست تصویر) از شدت خستگی و فشار در حالت نشسته به خواب رفتهاست، تقریبا یک روز کامل را صرف عمل پیوند قلب بیماری کردهاند که او را روی تخت میبینید. زبیگنیو حالا خیره به دستگاهی که ما نمیبینیم، علایم حیاتی بیمارش را بررسی میکند -و حتی بهاندازه زمانی برای درآوردن دستکشهای خونین اش چشم از آن برنمیدارد- تا بفهمد عمل جراحی 23ساعتهاش چه نتیجهای داشتهاست. عملی که در زمان خودش یعنی در سال 1987 غیرممکن قلمداد میشد اما دکتر زبیگنیو مصمم بود که به بیمارش، «تادیوژ زیتکویتس»، شانسی –هرچند اندک- برای زنده ماندن بدهد. تادیوژ که هیچ پزشک دیگری حاضر نبود عمل پیوند قلب او را برعهده بگیرد، 30سال بعد از ثبت این عکس و هشت سال بعد از درگذشت نجاتدهندهاش، دکتر زبیگنیو، زندگی کرد. در این پرونده با رلیگا زبینگیو افسانهای، زندگی و اقداماتش، آشنا خواهیدشد.
اولین عمل پیوند قلب در لهستانِ بحرانزده
دهه 80 میلادی در لهستان تحت حاکمیت کمونیسم، دهه بحران است. اوضاع سیاسی نابسامان، زندگی مردم در همه زمینهها ازجمله حوزه سلامتی را با مشکل مواجه کردهاست. سیستمهای مراقبت بهداشتی همگانی، ضعیف و ناکارامد است. حتی امکانات سادهای مثل دستکشهای استریل هم موجود نیست و پزشکان بهدلیل کمبودهای شدید، دستکشهای پزشکی یکبارمصرف را چندینبار ضدعفونی و استفاده میکنند. در چنین شرایطی، هر عمل جراحی سادهای به چالش تبدیل میشود چه برسد به عمل پیوند قلب، یعنی همان چیزی که «تادیوژ زیتکویتس»، معلم 60ساله لهستانی به آن نیاز دارد. تادیوژ به هر متخصص قلبی که میشناسد، مراجعه میکند و همه جوابش میکنند، همه بهجز دکتر زبیگنیو رلیگا. تادیوژ در نامهای خطاب به رلیگا مینویسد: «من معلم هستم، قلب مریضی دارم و به کمک نیاز دارم.» نه رلیگا و نه هیچ پزشک دیگری در لهستان پیش از این عمل پیوند قلب انجام ندادهاند. اولین پیوند موفقیتآمیز قلب انسان در جهان، حدود 20سال پیش توسط تیمی از پزشکان آفریقای جنوبی انجام شده و حالا در لهستانِ 1987 که حتی هیچ ماده قانونی درباره عمل پیوند قلب تنظیم نشده، یک نفر قرار است تیغ جراحی بهدست بگیرد. رلیگا پیش از این تنها روی سگها و اجساد تمرین کرده و هیچکدام از همکارانش، تصمیم او را برای انجام این عمل تأیید نمیکنند. البته او و تیمش سه سال پیش دست به عمل جراحی مشابهی زدهاند اما بیمار دو ماه بعد از پیوند از دنیا رفتهاست. اوضاع مساعد نیست اما هیچچیز نمیتواند رلیگا را منصرف کند. او و دستیارانش، عملی را که هیچکس به موفقیت آن باور ندارد، شروع میکنند. 23ساعت بعد تصویری از دکتر رلیگا در حافظه دوربین «جیمز استنفیلد»، عکاس مجله «نشنالجئوگرافیک» ثبت میشود. او حالا ازپس انجام اولین عمل پیوند قلب در لهستان برآمده و هشت سال بعد اولین جراحی خواهدبود که یک دریچه قلب مصنوعی را به انسان پیوند میزند.
تلاش برای ارتقای سطح علمی جامعه پزشکی
در دانشکدههای پزشکی دهه 80، دستیاران جوان، صرفا اجازه دارند کار استادهای باتجربهشان را تماشا کنند اما در کلینیک رلیگا، پزشکان جوان میتوانند به طور مستقل کار کنند تا ورزیده شوند. رلیگا سیستم سلسلهمراتبی رایج در بیمارستانها را تحقیر میکند که در آن رئیس بخش، همهکاره و خداوندگار است و پرستاران، زیردست و مطیع. او از حسادت حرفهای رایج درمیان [بعضی از] پزشکان، مبراست و دلش میخواهد همکاران جوانش در مهارت و چیرهدستی از او پیشی بگیرند. همکارانی که درنهایت صمیمیت او را «پیرمرد»، «دایی زبیچ» و «بابا» صدا میکنند. دایی زبیچ، خلقوخوی خاص خودش را دارد؛ حین انجام عملهای جراحیاش کارهای «لویی آرمسترانگ»، نوازنده جاز مشهور را گوش میکند بهویژه قطعه «What a wonderful world» را که بهفارسی میشود «چه دنیای شگفتانگیزی»! در سختترین لحظات عمل، وقتی زندگی بیمار به مویی بند است، درنهایت خونسردی و تسلط کار میکند، از انجام عملهای سخت و طولانی ابایی ندارد و بدش نمیآید در سیاست هم سرکی بکشد. دکتر رلیگا را در خارج از کشورش با دستاوردهای پزشکیاش میشناسند اما همه در لهستان بهیاد دارند که دایی زبیچ، سال 1993 بهعضویت سنای این کشور درآمد و سال 2001 مجدد انتخاب شد. سال 2005 در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد اما از آنجاییکه برای کمپین حمایتی به بودجه زیادی نیاز داشت، از کاندیداتوری انصراف داد و گرچه در رقابت برای نشستن بر صندلی ریاستجمهوری شکست خورد اما احترام و ارادت مردم کشورش را همیشه بههمراه داشت؛ چه در لباس پزشکی و چه در مقام سیاسی. با اینهمه دکتر رلیگا خیلی هم شخصیت آرمانی و دور از حاشیهای نداشت؛ متاسفانه مثل دودکش سیگار میکشید (بله، پزشکان هم مرتکب چنین خطایی میشوند)، مثل ماهی مینوشید و موقع رانندگی، تا جایی که جا داشت، گاز میداد. البته دکتر سرگرمیهای سالمی هم داشت؛ عاشق فوتبال بود و با حیوانات هم میانه خوبی داشت.
کلینیکی برای برگرداندن بیماران قلبی به زندگی
کمی به عقب برگردیم، به دسامبر 1938، یعنی حدود 49سال پیش. در روستایی در 50کیلومتری غرب ورشو در خانه زوج معلمی، پسری بهدنیا میآید بهنام زبیگنیو. او تنها فرزند پدر و مادری تحصیلکرده است و امید میرود که در آینده به جایی برسد اما سالها از پی هم میگذرد و هیچ بارقه هوش و استعدادی در پسرک نمایان نمیشود. زبیگنیو از درس و مدرسه فراری است و ترجیح میدهد وقتش را به شوخی و بازی بگذراند. در سرش آرزوهایی میپروراند مثل فیلسوف شدن و تأمل در کار جهان اما والدین اش، با جدیت زیاد پیگیر درس خوان کردن پسرشان هستند و موفق هم میشوند. زبیگنیو با همه سربههواییاش با نمرات خوب از دبیرستان دانش آموخته و راهی دانشکده پزشکی میشود. در دانشکده، عشقِ پنهان زبیگنیو به پزشکی، خودش را نشان میدهد و سروکله عشق دیگری، دختری بهنام «آنا وایسچوک» هم پیدا میشود. زبیگنیو، کمکم در جامه پزشک جوان متأهل جا میافتد. دوره کارآموزیاش در جراحی را در نیویورک و دیترویت آمریکا میگذراند؛ فرصت فوقالعادهای که طی آن میتواند با امکانات و تجهیزاتی کار کند که در کشور خودش، لهستان، وجود ندارد. دکتر زبیگنیو رلیگا پس از اتمام تحصیلات، به کشورش برمیگردد و در مرکز قلبوعروق ورشو مشغول بهکار میشود. جایی که بیمارانی که پیوند قلب آخرین فرصتشان برای زنده ماندن است، از آن ناامید برمیگردند. دکتر رلیگا تصمیم میگیرد عملهای پیوند قلب را شروع کند اما رئیس بخش جراحی مخالف است؛ روشهای نوآورانه رلیگا بسیار پرخطرند و بیمارستان نمیخواهد زیربار ریسک آنها برود. زبیگنیو بهناچار کلینیکی شخصی راهاندازی میکند و از آن پس عملا همه زمانش را در آن کلینیک میگذراند تا دانش و تجربهاش را غنی کند.
مفید و موثر
تا آخرین روزهای زندگی
برگردیم به آن روز خاص؛ عمل پیوند قلبی که 23ساعت طول کشید. اما دشواری آن عمل تنها در مدت زمان طولانی اش نبود. رلیگا بعدها در مصاحبهای میگوید: «مشکل اصلی این بود که برای انجام عمل به یک قلب نیاز داشتیم و در آن زمان، نه افکار عمومی و نه پزشکان موافق این کار نبودند. مفهوم مرگ مغزی وجود داشت اما پذیرفته نشدهبود و ما باید با این چالش اخلاقی دستوپنجه نرم میکردیم.» چالش این بود: قلب باید در تن بیمار مرگمغزی بماند که ظاهرا هنوز زنده است یا در بدن بیماری که حیاتش به آن وابسته است اما معلوم نیست از زیر عمل جان سالم در ببرد یا خیر؟ باید تصمیم گرفت . رلیگا همین کار را میکند و پایان قصه را میدانید؛ قلب پیوندی، «تادیوژ زیتکویتس» را تا 30سال دیگر سرپا نگه میدارد. دکتر رلیگا به عملی کردن غیرممکنها عادت دارد؛ در جمهوری ورشکسته خلق لهستان که نخ جراحی هم بهزحمت پیدا میشود، یکی از معروفترین کلینیکهای جراحی قلب را تأسیس میکند که در آن مطالعات درباره پیوند اعضا توسعه پیدا میکند و تقریبا نیمی از جراحان قلب لهستان را آموزش میدهد. رلیگا در سال 2007 به سرطان بدخیم ریه مبتلا میشود. او میداند که بیماریاش تا چه اندازه ویرانگر است اما دست از کار نمیکشد. روحیه قویاش را تا پایان عمر حفظ میکند و امیدوار است که کار بزرگش، ساخت یک قلب مصنوعی در آزمایشگاه قلب مصنوعی که بهابتکار او تأسیس شده، تا پیش از مرگ بهسرانجام برسد. زبیگنیو رلیگا در 8 مارس 2009 در 70سالگی از دنیا میرود. مرگش لهستان را تکان میدهد، مراسم تشییع جنازه بهصورت زنده از تلویزیون پخش میشود و درخیل جمعیت دوستدارانش چهره دو نفر قابلتشخیص است؛ «جیمز استنفیلد» که تصویر کار بزرگ او را ماندگار کرد و عکس اش در فهرست 100 عکس مهم تاریخ قرار گرفت و «تادیوژ زیتکویتس» که آن قلب غیرممکن در سینهاش میتپد و حالا 88ساله است. دوستداران زبیگنیو در مراسم تشییع جنازهاش او را با قطعه محبوبش «چه دنیای شگفتانگیزی» بدرقه میکنند.
پیشنهاد فیلم
در ستایش «رلیگا»
اگر ماجرای زندگی دکتر زبیگنیو رلیگا برایتان جالب است، از تماشای فیلم «خدایان» (Bogowie) لذت خواهیدبرد؛ درامی زندگینامهای محصول سال 2014 به کارگردانی «لوکاس پالکوسکی» که قصه رلیگای افسانهای را با جزئیات بیشتری از آنچه در بضاعت این پرونده بود، روایت میکند. تماشای چالشهایی که دکتر زبیگنیو پشتسر میگذارد؛ از بدخواهیها و کارشکنیهای همکاران تا موانعی که دولت کمونیستی لهستان سر راهش میگذارد، هم دیدنی است و هم عبرتآموز، البته برای آنهایی که در فیلمها دنبال ایده و انگیزه میگردند. درواقع میشود خدایان را جزو فیلمهای انگیزشی دانست، از آنهایی که پایان قصه از ابتدا معلوم است و قهرمان ظرفیت این را دارد که منبع الهام تماشاچی شود. درست به همین دلیل لازم نیست نگران این باشید که پایان فیلم را در این پرونده لو دادهایم چون در این نوع فیلمها، سیر قصه است که اهمیت دارد نه آنچه درنهایت اتفاق میافتد. اگر موفقیتهای جشنوارهای فیلم برایتان مهم است، بد نیست بدانید که خدایان در بخشهای مختلف، در مجموع 19 بار برنده جایزه و 9 بار نامزد جایزه شدهاست.
منابع: greatpoles، zmescience.com، krakowpost.com
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بررسی ها نشان می دهد در شرایطی که تولید خودروسازان در سال گذشته با روند کاهشی روبه رو بوده، با این حال تعداد پرسنل این شرکت و شرکت های تابعه با افزایش 415 نفری مواجه بوده است. این ها همه در شرایطی است که تولید خودرو به ازای هر شاغل در این صنعت، تفاوت معناداری با آمارهای جهانی دارد به طوری که این رقم در ایران خودرو و سایپا 8 و 7، به طور متوسط در دنیا 30 و در شرق آسیا تا 66 خودرو است. به این ترتیب می توان محاسبه کرد با در نظر گرفتن آمار 25 هزار نیروی انسانی مازاد، این صنعت سالیانه 1500 میلیارد تومان هزینه اضافی می پردازد. هزینه هایی که یک ریشه آن در دولتی بودن این دو خودروساز و تاثیرپذیری از اقتصاد ناشفاف دولتی است.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
یادداشت روز
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مصطفی عبدالهی – ارزیابی 170 دستگاه اجرایی کشور که باید 1662 خدمت را به صورت الکترونیکی به مردم ارائه دهند، نشان میدهد یکی از دلایل مهم کند بودن اجرای پروژه کلان دولت الکترونیک، خودداری برخی دستگاهها از به اشتراک گذاشتن دادهها و اطلاعات عمومی مردم است؛ مشکلی که حالا با قانون جدید مجلس و جرمانگاری برای ترک فعلها و ایجاد اختلال در اجرای قانون، به نظر میرسد، رفع شدنش شتاب خواهد گرفت.
رضا باقری اصل، دبیر شورای فناوری اطلاعات، روز گذشته در گفتوگو با خراسان اعلام کرد: در جلسات کارشناسی شورای نگهبان، طرح مصوب مجلس بررسی شده و با برخی اصلاحات، به زودی بررسی مجدد و ابلاغ خواهد شد. باقری اصل تصریح میکند: یکی از اصلاحات شورای نگهبان این بوده که به جای تشکیل کمیسیون جدید دادهها و اطلاعات ملی (دوام) که در طرح مصوب مجلس پیشنهاد شده بود، همان کارگروه تعاملپذیری دولت الکترونیکی موجود به کار خود ادامه بدهد اما قدرت اجرایی بیشتری برای آن درنظر گرفته شود. وی افزود: از جمله این اختیارات بیشتر، امکان جرمانگاری برای هرگونه ایجاد اخلال در روند یکپارچهسازی دادهها و اطلاعات عمومی است که میتواند به مرجع قضایی گزارش و پیگیری حقوقی شود.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خراسان شمالی ،نگین سرسبز شمال شرق ایران میزبان بیست و ششمین سفر استانی دولت سیزدهم بود. دیدار با قشرهای مختلف مردم، ایثارگران، جانبازان و خانواده شهدا، برگزاری شورای اداری، بازدید از برخی پروژهها و طرحهای عمرانی و خدماتی و برگزاری نشست خبری در پایان سفر از مهم ترین برنامههای سفر یک روزه رئیسجمهور به خراسان شمالی بود. آیتا... سید ابراهیم رئیسی ، در دیدار جمعی از آحاد مختلف مردم خراسان شمالی، با اشاره به سفرهای خود به استانهای مختلف گفت: میتوان در تهران نشست و گزارشها را از استانها دریافت کرد، اما شنیدن کی بود مانند دیدن. حضور در کنار دامدار، کشاورز، استاد، دانشجو، بازاری و کسبه درک متفاوتی به انسان میدهد و بنده به این تجربه افتخار میکنم. ممکن است برخی که سفرهای استانی دولت را مورد سرزنش قرار میدهند، تجربه دیدارها و حضور در جمع مردم را نداشته باشند که به آنان توصیه میکنم چنین دیدارها و حضورهایی را تجربه کنند. رئیس جمهور با بیان این که از وضعیت زندگی مردم عزیزمان در شهر و روستا اطلاع دارم، تصریح کرد: بنده مرتب در میان مردم حضور دارم و واقعاً نه فقط هیچ شبی، بلکه هیچ ساعتی نیست که از زندگی مردم غفلت کنم. شبانه روز دنبال این هستیم که هر چه سریعتر مشکلات کاهش پیدا کند و مردم شاهد رشد اقتصادی باشند و گشایشی در زندگی و کسبوکارها ایجاد شود.رئیسی در دیدار با جمعی از نخبگان این استان نیز تأکید کرد: اکیداً از مدیران میخواهم افراد بدون انگیزه و فاقد روحیه تحولگرا را در مناصب مهم قرار ندهند و راه را برای افراد متخصص، متعهد و تحولگرا باز کنند.رئیس جمهور، در شورای اداری استان خراسان شمالی هم با بیان این که انتظار نخبگان کشور از مدیران این است که روحیه تحولی داشته باشند، افزود: مدیران کارها را به نامه و تماس تلفنی خلاصه نکنند، این کفایت نمی کند، اگر بخواهید کاری ایجاد شود قطعا ایجاد خواهد شد زیرا اعتبار، بودجه و نیروی انسانی قابل قبول است اما بیش از همه و در صدر شرط موفقیت تمام برنامه ها ،مدیر متحول و تحول آفرین است. رئیس جمهور با اشاره به درخواست مردم برای کنار رفتن مدیران خسته و بیانگیزه، تصریح کرد: اگر در ادارات نیروهایی هستند که روحیه تحولی ندارند، از اداره اخراج نکنید اما در حاشیه و کنار بگذارید تا راه باز شود و کار کشور جلو برود.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


خاطرهانگیزهای باصفای «آیفیلم»
بازپخش سریالهایی چون «آژانس دوستی»، «آینه عبرت»، «تفنگ سرپر» و «خانه سبز»، روزگار خوش دهههای گذشته تلویزیون را به یاد میآورد
مصطفی قاسمیان

همایون شجریان پس از سپری شدن دوسال کرونایی، گرد و خاک نشسته روی صحنه اجرای کنسرتها را تکاند؛ آن هم با رکوردشکنی در بلیتفروشی برای 30 اجرا و سه بار تمدید. به این رکوردشکنی، استقبال 170 هزار نفری دانشجوها از کنسرت این خواننده را هم باید اضافه کنیم. شجریان در اولین روز تابستان با ارکستر «سیاوش» و رهبری آرش گوران در تالار وزارت کشور روی صحنه رفت و با اجرای قطعههای ماندگاری مانند «مرغ سحر»، «سرو چمان» و «اشک مهتاب» یاد استاد محمدرضا شجریان، خسرو آواز ایران را زنده کرد. در ادامه به مرور حاشیههای پیش از برگزاری این کنسرت و رکوردزنیهای همایون شجریان میپردازیم.
در روزهای اولیه تولد، لالاییهای مادرانه در قالب شعرهای فولکلور، اولین جملات آهنگینی است که در گوش کودکان زمزمه میشود. همچنین همزمان با دوران خردسالی، پدران و مادران، باهدف آموزش غیرمستقیم کودکان داستانهایی با زبان کودکانه برای آنها روایت میکنند. شاید به همین دلیل است که برخی از نظریهپردازان، ادبیات کودک را جزو مهمترین شاخههای ادبیات قلمداد میکنند و معتقدند آنچه در قالب کتاب کودک روانه بازار میشود، دارای اهمیت فراوانی است. اگر به متون ادبی گذشته برگردیم شاهنامه فردوسی را میتوان از جمله منابع ارزشمند آموزشی به شمار آورد که ظرفیتهای فراوانی در زمینه آموزش کودکان دارد و میتوان با تحلیل و بررسی صحیح، از این ظرفیتها برای آموزش کودکان امروز نیز بهره برد. در همین زمینه و همچنین درباره تاریخچه ادبیات کودک با مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و مترجم جریانساز ادبیات کودک و نوجوان گفتوگویی داشتهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید.در ابتدای این گفتوگو، مصطفی رحماندوست درباره تاریخچه پیدایش ادبیات کودک میگوید: نمیتوان برای پیدایش ادبیات شفاهی کودکان، تاریخ دقیقی را اعلام کرد. از زمانی که کودکان در جهان هستی بودهاند، ادبیات کودک هم وجود داشته است؛ چون همیشه کودک، مخاطب مادر و پدری بوده که آنها سعی کردهاند با او به زبان کودکانه صحبت کنند؛ اما درمورد ادبیات کودک مکتوب، دو اعتقاد وجود دارد؛ اولین نظریه ادبیات مکتوب کودکان را بر اساس روانشناسی مدرن طبقهبندی میکند و کتابهای آموزشی امروز را در طبقه «خواندنیهای کودکانه» میداند نه ادبیات کودک، اما نظریه دوم میگوید در هر قرنی افرادی حضور داشتهاند که در حوزه ادبیات مکتوب کودکان قلمزدهاند؛ پس مانند ادبیات شفاهی کودکان، نمیتوان برای ادبیات مکتوب کودک، تاریخی اعلام کرد که بنده کتابی در همین موضوع نوشتهام و این نظریه را قبول دارم.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

توکلی - سخنگوی سپاه از انتصاب سردار سرتیپ پاسدار محمد کاظمی- معروف به حاج کاظم- به سمت رئیس سازمان اطلاعات سپاه خبر داد. به گزارش سپاه نیوز، سردار سرتیپ دوم پاسدار رمضان شریف، سخنگو و مسئول روابط عمومی کل سپاه اعلام کرد:« با حکم سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار سرتیپ پاسدار محمد کاظمی به سمت « رئیس سازمان اطلاعات سپاه» منصوب شد .» وی در ادامه از سمتِ جدید رئیس سابق اطلاعات سپاه رونمایی کرد و افزود :« حجت الاسلام و المسلمین حسین طائب رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه نیز با حکم سرلشکر حسین سلامی به سمت «مشاور فرمانده کل سپاه » منصوب شد.» سردار شریف همچنین درخصوص سابقه سردار محمد کاظمی گفت :« رئیس جدید سازمان اطلاعات سپاه سال ها عهده دار مسئولیت« ریاست سازمان حفاظت اطلاعات سپاه» بودند و تجارب فراوانی در امور حفاظتی، امنیتی و اطلاعاتی دارند.» سخنگوی سپاه خاطرنشان کرد:«حجت الاسلام والمسلمین طائب علاوه بر سال ها نقشآفرینیهای موثر و ارزشمند در سازمان اطلاعات و معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه ، ریاست سازمان بسیج مستضعفین را نیز در کارنامه خود دارد.»
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

هادی محمدی – یک 48 ساعت پرخبر را در حوزه مذاکرات احیای برجام داشتیم و به نظر می رسد بعد از 100 روز سردی فضای مذاکرات و ناامیدی حاصل از افزایش تنش تصویب قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام آژانس، روزهای پر خبر و داغی را نیز در پیش رو داشته باشیم چرا که حرف های جدیدی مطرح شده و گمانه زنی ها از یافتن راه هایی جدید برای باز شدن کلاف پیچیده مذاکرات خبر می دهند. امیرعبداللهیان که دو هفته قبل در هند صحبت از بسته جدید ایران کرده بود، روز پنج شنبه نیز در نشست خبری مشترک با لاوروف همتای روس خود از حرکت دوباره قطار مذاکرات در ریل رسیدن به توافق هسته ای خبر داد و گفت: با اقدامات صورت گرفته امیدواریم به زودی از سرگیری مذاکرات را شاهد باشیم . از طرف دیگر بعد از دیدار سه جانبه جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ، انریکه مورا معاون وی و رابرت مالی مذاکره کننده ارشد آمریکایی ها در بروکسل ، بورل راهی تهران شد و شب گذشته هواپیمایش در فرودگاه مهرآباد نشست. دیداری که مورا این گونه آن را توصیف می کند و می نویسد : «شام در بروکسل با جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و رابرت مالی. گفتوگوی عمیقی درباره برجام و چشماندازهای منطقهای در خاورمیانه در سطح وسیعتر داشتیم. مالی بر عزم راسخ آمریکا برای بازگشت به توافق تأکید کرد » . بورل نیز ساعاتی قبل از سفر به تهران در توئیتر خود نوشت دیپلماسی را تنها راه بازگشت به اجرای کامل برجام و معکوس کردن تنشهای فعلی می داند . بورل امروز در تهران دیدارهایی با وزیرخارجه ایران و برخی مقامات دیگر کشورمان خواهد داشت و باید دید در اولین سفرش پس از استقرار دولت سیزدهم می تواند دیپلماسی را از حالت بن بست فعلی خارج و تنش ها را معکوس کند یا خیر؟ این احتمال قوی وجود دارد که بورل در کیف خود پیام های مهمی را از طرف آمریکایی برای باز شدن گره مذاکرات آورده باشد با این حال گمانه زنی های فعلی تا چند روز دیگر ادامه خواهد داشت تا مشخص شود این سفر تا چه میزان می تواند به باز شدن گره مذاکرات کمک کند .
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اختصاصی خراسان
سجادپور- مرد آجیل فروش طی یک جنایت هولناک در مشهد گلوی همسرش را با انگیزه اختلاف مالی برید و سپس خود را تسلیم پلیس کرد.
به گزارش اختصاصی خراسان، عصر روز پنج شنبه گذشته، مرد جوانی وارد کلانتری شفای مشهد شد و از قتل همسرش در منزل مسکونی پرده برداشت. او به افسران دایره تجسس گفت: چند ساعت قبل همسرم را به خاطر اختلافاتی که با یکدیگر داشتیم هدف ضربات چاقو قرار دادم و به قتل رساندم! در پی اظهارات تکان دهنده این مرد جوان، بلافاصله گروهی از نیروهای تجسس با دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) عازم خیابان هدایت 47 شدند تا موضوع را بررسی کنند. از سوی دیگر گروه تجسس کلانتری با هماهنگی قاضی دکتر صادق صفری وارد ساختمانی شدند که روی مغازه آجیل فروشی بنا شده بود. سروان آریایی (رئیس دایره تجسس) با مشاهده جسد خون آلود، بی درنگ اظهارات متهم به قتل را تایید کرد و مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع داد. طولی نکشید که مقام قضایی به همراه گروهی تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، به محل وقوع جنایت رسیدند و بدین ترتیب تحقیقات قضایی در این باره ادامه یافت.
تحقیقات میدانی مقام قضایی بیانگر آن بود که زن جوان در حالی هدف اصابت بیش از 20 ضربه کارد قرار گرفته است که گلوی او نیز به طرز فجیعی بریده شده بود.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: همزمان با کشف کارد دسته فلزی (آلت قتاله) در داخل سینک ظرف شویی آشپزخانه و بررسی های کارشناسی در صحنه جرم، متهم نیز با دستور قاضی صفری به محل وقوع قتل هدایت شد. کرکره آجیل فروشی بسته بود و کارآگاهان متهم را از در کوچک آهنی که در کنار مغازه قرار داشت وارد ساختمان کردند در انتهای راهرو پس از طی 15 پله به منزل نقلی 35 متری رسیدند که جسد زن 34 ساله کف پذیرایی قرار داشت. خون زیادی روی قالی منزل ریخته بود و عکس خانوادگی این زوج به همراه پسر کوچکشان روی دیوار خودنمایی می کرد.
بررسی های اولیه حاکی از آن بود که «بهاره» حدود 3 ساعت قبل هدف ضربات بی رحمانه کارد قرار گرفته و به قتل رسیده است.
در همین حال برادر متهم که قاتل را قانع کرده بود تا خود را به پلیس تسلیم کند درباره این ماجرا به مقام قضایی گفت: حدود ساعت 16:40 بود که برادرم (حمید) با من تماس گرفت و گفت: «بیا با تو کار دارم!» وقتی نزد او رسیدم ناگهان مقداری آب به صورتم پاشید و گفت: من «بهاره» را کشته ام! خیلی تعجب کرده بودم به همین دلیل آرام آرام تا سر چهارراه رفتیم و بعد از آن که یک بطری آب معدنی خریدم او را ترغیب کردم که خودش را به کلانتری معرفی کند.
برادرم با همسرش از مدتی قبل اختلاف داشت و به تازگی هم آجیل فروشی را به نام همسرش ثبت کرده بود!
بنابر گزارش خراسان، در پی اظهارات برادر متهم به قتل و با اشاره «قاضی صفری»، «حمید» (متهم به قتل) نیز در برابر مقام قضایی ایستاد و درباره چگونگی وقوع این جنایت تکان دهنده گفت: من و همسرم اختلاف دیرینه داشتیم. خانواده او خیلی در زندگی من دخالت می کردند این درحالی بود که شرایط اقتصادی خوبی نداشتیم و من مجبور شدم خودروام را نیز بفروشم!
به گزارش خراسان، متهم این پرونده جنایی پس از تفهیم اتهام از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد ادامه داد: همه اختلافات ما به خاطر مغازه ای بود که مدتی قبل خریدم و همسرم اصرار داشت که سند آن را به نام او ثبت کنم! به همین دلیل همواره مرا تهدید به طلاق می کرد ولی من همسرم را دوست داشتم . به گونه ای که نمی توانستم حتی یک روز دوری یا قهر او را تحمل کنم!
البته از چند روز قبل که همسرم مرا خیلی اذیت می کرد به او گفته بودم که تو را می کشم! قانون هم مرا قصاص می کند! ولی هیچ برنامه ریزی خاصی برای این جنایت نداشتم.
بعد از ظهر پنج شنبه وقتی همسرم از سرکار به خانه آمد و ناهارش را خورد کنار سفره دراز کشید. پسر 6 ساله ام نیز در خانه مادرزنم بود و من و «بهاره» تنها بودیم. در یک لحظه گلویش را فشار دادم ولی چون سروصدا می کرد با چاقویی که در کنار سفره قرار داشت ضربات متعددی به گلویش زدم و دیگر نفهمیدم چند ضربه هم به نقاط مختلف پیکرش وارد کرده ام.
براساس این گزارش، در حالی که تحقیقات قضایی، تا پاسی از شب ادامه داشت، اولیای دم نیز در کلانتری شفای مشهد حضور یافتند و از داماد قاتل شکایت کردند.
از سوی دیگر با صدور دستوری ویژه قاضی دکتر صفری متهم 40 ساله این پرونده جنایی برای بررسی ابعاد دیگر این جنایت هولناک در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت و بدین ترتیب بازجویی های تخصصی توسط سرهنگ نوریان (افسر پرونده) ادامه یافت.
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

حدود 10سال پیش در انگلیس، نوعی سیب توسرخ تولید شد؛ «Redloves»، سیبی با گوشت و پوست قرمز که گفته میشد دراصل بومی قزاقستان است اما بهدلیل طعم زیادی ترش آن طرفدار چندانی نداشت تا اینکه فردی بهاسم «مارکوس کوبلت» بعد از 20سال تحقیق و آزمونوخطا توانست نوع اصلاحشده این سیب را در انگلیس تولید کند. بعد از آن اروپای مرکزی، استرالیا و چین موفق شدند مجوز تولید آن را کسب کنند و گویا در جمهوریآذربایجان، هلند و آفریقای جنوبی هم پیدا میشود. این سیب منحصربهفرد حالا به میوهای محبوب تبدیل شدهاست که هم در ظرف میوه پیدایش میشود و هم در ظرف سالاد، هم در انواع کیک و دسر بهکار میرود، هم در نوشیدنیها. آنتیاکسیدان (ضدسرطان طبیعی) بالایی دارد، طعم آن ملس و ظاهرش ویژه است و با قیمت بالا در دنیا بهفروش میرسد. بهنظر میرسد این میوه نادر و کمیاب از ایران به سایر نقاط دنیا سفر کرده یا دستکم همزمان با آنها کشت میشدهاست؛ شاهدش باغهای سیبتوسرخ یا «ترشو» در روستاهای سمنان و آذربایجان است. روستای «بکران» واقع در شهرستان «میامی» استان سمنان یکی از معدود پرورشدهندگان سیبسرخ در ایران است؛ در ادامه با دونفر از اهالی این روستا درباره محصول خاص منطقهشان گپ میزنیم.
ترشوی قدیمی به تازگی معروف شدهاست
«حسین رنجبر»، 44ساله ، معلم، عضو سابق شورا و خبرنگار محلی روستاست. آقای رنجبر میگوید با اینکه درخت سیبتوسرخ از زمانهای قدیم در روستایشان بوده اما تازه چندسالی است که موردتوجه قرار گرفته: «آنطور که میگویند حدود 100سال پیش درخت سیبتوسرخ در روستا کاشته میشده اما اهالی چندان روی خوشی به آن نشان نمیدادند. یادم میآید همیشه یک لایه خاک روی این سیبها مینشست تا حدود 15سال پیش که عدهای ازطرف جهاد کشاورزی به بکران آمدند و گفتند ترشو، سیب خاص و نادری است. آنموقع بود که مردم توی خانههایشان سیبتوسرخ کاشتند، به درختهای ترشوی باغشان رسیدگی کردند، عکس و مجسمهای از این درخت در ورودی روستا نصب شد و از شهرهای اطراف، مشتری پیدا کرد.» با اینحال سیبتوسرخ همچنان برای خیلیهایمان ناشناخته است و در بازار هم نمیبینیمش. چرا؟ آقای رنجبر توضیح میدهد: «در روستای ما کلا 70، 80 تا درخت سیب توسرخ بیشتر نیست. از این تعداد شاید حدود 30تا بارده باشد. درست است که در این چندسال استقبال از سیب توسرخ بیشتر شده اما درختی نیست که هرجایی رشد کند. خیلیها دانه آن را کاشتند ولی نگرفت. آن چندتایی هم که به تازگی اضافه شده، بیشتر پاجوش است. درختهای موجود هم بار زیادی ندارند؛ هر درخت شاید حدود 10، 15کیلو سیب بدهد، آن هم خیلی ریز و کوچک.» بکران، روستای کوچکی است با 1280 نفر جمعیت که شغل نیمی از آنها کشاورزی است. آیا سرمایهگذاری روی این میوه منحصربهفرد نمیتواند روی اقتصاد روستا تأثیر مثبت بگذارد؟
اهالی روستا دربند بازار نیستند
رنجبر میگوید: «عمده محصول بکران، یونجه، جو و گندم است. مدتی است که اهالی به پستهکاری هم روی آوردهاند که درآمد خوبی دارد ولی سیب توسرخ هنوز جای خودش را در روستا باز نکردهاست. آنهایی هم که درخت سیبتوسرخ دارند، چندان بهفکر بازار نیستند. در بکران رسم بر این است که صاحبان باغ ها، محصولشان را بین خانواده و قوموخویش پخش میکنند. ازطرف دیگر خیلی از باغ های روستا بهدلیل فوت یا مهاجرت صاحبانشان، خشک و رها شدهاند و ترشو هم جزو این درختهای رهاشده است.» ویژگی بکران چیست که درخت سیب توسرخ در آن بهعمل میآید؟ رنجبر جواب میدهد: «اینجا تابستانها گرموخشک است و زمستانها، معتدل و بدون یخبندان. ظاهرا ترشو که ما آن را بیشتر توی غذا، بهجای سیبزمینی، استفاده میکنیم از این آبوهوا خوشش میآید.»درخت سیب توسرخ آنطور که آقای رنجبر توضیح میدهد نه آب زیادی میخواهد، نه رسیدگی به آن ازنظر آفت و سم پاشی زحمت بیشتری از درختهای دیگر دارد، پس شاید با تبلیغ و آموزش بتواند مثل همنوعش در انگلیس، جای خود را در بازار پیدا کند تا هم مشتریان از منافع غذایی و داروییاش بهره ببرند و هم کشاورزان از کاشت و برداشتش. در ادامه یک کشاورز بکرانی اطلاعات بیشتری درباره این میوه دراختیار ما میگذارد.
دانه ترشو را از بکران به انگلیس بردند
«احمد مرادصالحی» 44ساله است و درباره قدمت درخت سیبتوسرخ مثل آقای رنجبر به شنیدههایش از بزرگترها استناد میکند: «پدربزرگ ما 110سالی عمر کرد، حالا 35سال است از دنیا رفته و آنطور که برای پدرم تعریف کرده از حدود 17، 18سالگی از درخت سیب توسرخ خبر داشته؛ یعنی میتوانیم بگوییم این درخت از حدود 130سال پیش در این منطقه بودهاست. 12-10 سال پیش عدهای از انگلستان آمدند و از باغ ما برگ و دانه و چوب ترشو با خودشان بردند. حالا میگویند سیب توسرخ مال انگلستان است. خب البته قدیمها این سیب توی روستا خیلی به چشم نمیآمد. حتی ممکن بود برای کاشتن درختهای دیگری مثل زردآلو تبر به جانش بزنیم و بیندازیمش اما الان که جهانی شدهاست، مردم دورش را میگیرند و به درختهای خشکشدهاش هم رسیدگی میکنند. راستش از وقتی عکس آن را در اینترنت انداختند، تازه مردم یادشان آمده که به این درخت توجه کنند. اگر شما سیب توسرخ را ندیدهباشید، شاید ندانید که چه میوه خاصی است؛ ریشه درخت قرمز است و میوهاش را که گاز میزنی از لبولوچهات انگار بزاق خونی میچکد. »
ارسال دیدگاه
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.













.jpg)
