
سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
سارقی که ادعا میکند 15 روز قبل از زندان آزاد شده است، پس از قاپیدن گوشی تلفن دختر دانشجو، درحالی طی عملیات تعقیب وگریز به دام پلیس افتاد که نیروهای انتظامی موتورسیکلت وی را هدف شلیک گلوله قرار دادند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 15 عصر روز چهارشنبه گذشته، ماموران گشت نامحسوس که با دستور سرهنگ مهدی کرامتی(رئیس کلانتری فراجای مشهد) عملیات رصدهای پلیسی را در حوزه استحفاظی آغاز کرده بودند، هنگام گشت زنیهای هدفمند در بولوار دندانپزشکان ناگهان به موتورسواری خیره شدند که به طرز مشکوکی اطراف را میپایید. هنوز نیروهای گشت موتورسوار چشم از جوان مذکور برنداشته بودند که او به سمت چند دختر جوان در حاشیه بولوار حرکت کرد و در یک لحظه گوشی آیفون یکی از آنها را چنگ زد که از خودروی تاکسی به همراه دوستانش پیاده شده بود.

طولی نکشید که با انتقال «سارق تک سوار» به کلانتری فراجا، تحقیقات آغاز شد و چند مالباخته نیز موتورسیکلت وی
را شناسایی کردند. این دزد جوان مدعی شد به جرم گوشی قاپی در زندان بوده و از حدود 15روز قبل آزاد شده است. هنوز بررسیهای تخصصی در دایره تجسس کلانتری ادامه داشت
که یکی از شهروندان گوشی آیفون سرقتی را به پلیس تحویل داد و متهم در حالی روانه زندان شد که تحقیقات بیشتر با دستور رئیس کلانتری برای کشف جرایم احتمالی دیگر وی ادامه یافت.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

info@khorasannews.com
دزد سابقه داری که بعد از دستبرد به یک منزل مسکونی، کیسه و لوازم سرقتی را به دوش میکشید، قبل از رسیدن به مخفیگاه دستگیر شد و به 6فقره سرقت دیگر اعتراف کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران گشت کلانتری رسالت مشهد، به جوانی درخیابان بر خورد کردند که کیسه بزرگی را به دوش میکشید و در حالی سراسیمه قدم برمی داشت که نگرانی در چهره اش موج میزد. رفتار نامتعارف این جوان توجه نیروی انتظامی را به خود جلب کرد و این گونه کیسه وی مورد بازرسی قرارگرفت. باکشف مایکروفر، مخلوط کن و باتری خودرو، درون کیسه فرضیه سرقت قوت گرفت و متهم جوان به کلانتری هدایت شد. این متهم که با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده (رئیس کلانتری رسالت) مورد بازجوییهای تخصصی قرارگرفته بود، ابتدا چند داستان ساختگی درباره لوازم درون کیسه بیان کرد اما وقتی ماموران دایره تجسس سوابق سرقت وی را مقابل دیدگانش گذاشتد دیگر چارهای جز بیان حقیقت نیافت. این سارق جوان که مدعی بود حدود 4 ماه قبل از زندان آزاد شده است با مشاهده سوابق گوشی قاپی و دیگر سرقتها گفت: لوازم درون کیسه را دقایقی قبل از یک منزل مسکونی در بولوار رسالت سرقت کردم و به سوی مخفیگاهم میرفتم که به دام نیروهای انتظامی افتادم. وی ادامه داد: برای تامین هزینه هایم سرقت میکنم و در طول 4ماه گذشته حدود 5 بار دیگر سرقت انجام داده ام.بنا برگزارش روزنامه خراسان، با توجه به سطح بندی جرایم در خراسان رضوی، این دزد حرفهای و سابقه دار برای تکمیل تحقیقات در اختیار نیروهای تخصصی پلیس قرار گرفت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

توکلی-واژگونی مرگبارخودروی تیبا درمحور راور-دیهوک4 عضو یک خانواده را به کام مرگ کشاند و یک مجروح به جا گذاشت. به گزارش خراسان، رئیس اورژانس پیش بیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی کرمان بیان کرد: به دنبال واژگونی سواری تیبا درکیلومتر130محور راور - دیهوک، دو گروه فوریتهای پزشکی به محل حادثه عزیمت کردند.دکتر سیدمحمد صابری ادامه داد: متاسفانه درپی وقوع این حادثه دلخراش 4 نفر شامل سه زن ۲۳ تا ۹۰ ساله و یک کودک 6 ماهه که از شهرستان کوهبنان در شمال کرمان درحال سفر به مشهد مقدس بودند، به علت شدت جراحات واردشده در دم جان باختند. وی افزود: یک جوان 27ساله هم در این سانحه رانندگی مجروح شد که بعد از رهاسازی و دریافت اقدامات درمانی مناسب، ازطریق گروه فوریتهای پزشکی به بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) راور منتقل شد و حال عمومی تنها مجروح حادثه مساعد گزارش شده است. سرهنگ علیرضا رضایی رئیس پلیس راه استان خراسان جنوبی علت حادثه را ، بیتوجهی به جلو و ناشی از خواب آلودگی ذکر کرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

وقتی فهمیدم همه سفرهای کاری شوهرم دروغی برای فریب من بوده است، گوشی تلفن او را برداشتم و با صحنههای تلخی روبهرو شدم که ...
زن 35ساله درحالی که بیان میکرد برق ثروت خانواده خواستگارم، چشمانم را کور کرد و زندگی ام را سوزاند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:آن روز که خانواده «مجید» به خواستگاری ام آمدند، ذوق عجیبی داشتم. درون آشپزخانه مشغول چیدن استکانهای چای بودم اما همه هوش و حواسم به حرفهای خواستگارانم بود؛ به طوری که در یک لحظه گوش هایم تیز شد. آنها از کارخانجات تولیدی و ثروت انبوه خودشان سخن میگفتند و چشمان من به برق طلاها و لباسهای گرانقیمت خواهر و مادر«مجید» دوخته شده بود. دیگر در افکار خودم غرق شدم و همه رویاها و آرزوهایم را به تصویر کشیدم که با صدای مادرم به خود آمدم و سینی چای را مقابل پدر مجید گرفتم! از سوی دیگر پدرم که خانواده آنها را از طریق یکی از بستگان نزدیکمان میشناخت، نیازی به تحقیق اجتماعی ندید و این گونه من با لبخندی عاشقانه پای سفره عقد نشستم. چند ماه بعد هم زندگی مشترکم را غرق در پول و ثروت همسرم در حالی آغاز کردم که هرچه میخواستم برایم فراهم بود. خانهای شیک و مبله و خودروی خارجی شاسی بلند در اختیارم قرار گرفت و من با احساس خوشبختی، سر غرور بر آسمان میساییدم. لباسهای گرانقیمت میپوشیدم و انواع زیورآلات و طلاهای زیبا را بر سر و گردن میآویختم و دوستانم را برای فخرفروشی به خانه ام دعوت میکردم. روزگار عجیبی را میگذراندم و همه خوشبختی را یکجا به آغوش میکشیدم! از سوی دیگر مجبور بودم به همه خواستههای شوهرم تن بدهم چرا که او از نظر مالی مرا سیراب میکرد. حالا به درخواست «مجید» در پارتیهای مختلط شبانه شرکت میکردم و با بیبندوباری تمام در کنار هر کدام از دوستان شوهرم مینشستم و جام الکل را مینوشیدم. مادرم وقتی این ماجرا را شنید، به شدت مرا سرزنش کرد که مبادا به این دورهمیها بروم که آینده ام نابود میشود! ولی من نمیخواستم دل«مجید» را بشکنم! اگرچه این مهمانیها برای شوهرم یک عادت همیشگی بود اما جرقه زندگی فلاکت بار من از همین مهمانیهای کثیف و مختلط زده شد. همسرم که حسابدار کارخانجات تولیدی پدرش بود، گاهی برای حسابرسی و امور مالی به مسافرتهای داخلی و خارجی میرفت که برخی اوقات تا یک ماه هم طول میکشید. من هم که سرشار از پول و ثروت بودم با کودکانم سرگرم میشدم و اوقات فراغتم را به منزل مادرم میرفتم و با خرید از مراکز تجاری سرگرم بودم. او وقتی به سفرکاری میرفت، حساب بانکی مرا لبریز از پول میکرد تا نیازمندیهای زندگی را تهیه کنم! مادرم همواره اعتراض میکرد که بیش از اندازه ولخرجی میکنم و حواسم به زندگی عاشقانه نیست! و من پاسخ میدادم با این همه ثروت چه کنم؟! خوشبختی ام را چگونه فریاد بزنم؟! البته گاهی که زوج جوانی را در کنار یکدیگر میدیدم که با عشق دست در دست هم دارند، ناخودآگاه حسرت میخوردم که چرا من «مجید»را در کنار خودم نمیبینم! ولی با مبالغ هنگفتی که او در اختیارم میگذاشت،متوجه نبودنش نمیشدم! تا این که مدتی بعد سردی روابط عاطفی را با همه وجودم احساس کردم. «مجید» برخی از شبها را به خانه نمیآمد و مدعی بود به خاطر مشغله کاری زیاد مجبور است در کارخانه بخوابد و به سفرهای شهری برود! زمانی هم که برای چند ساعت به خانه میآمد، همواره در حال پیامک بازی با گوشی تلفن بود! من که تا آن روز همه خوشبختی را در پول و ثروت میدیدم ناگهان به خودم آمدم که فرزندانم به محبت و مهر پدری بیشتر نیاز دارند تا اسباب بازی و لباسهای گرانقیمت! با آن که حتی مگسکش منزلم نیز از ترکیه خریداری شده بود و دوستانم لوازم منزل مرا بازدید از موزهای خارجی میدانستند اما حالا فهمیدم که از نیازهای عاطفی خبری در زندگی ام نیست! هنگامی که ماجرای مشغله کاری شوهرم را برای پدرش بازگو کردم، او با تعجب گفت: من بیش از یک سال است که امور حسابرسی کارخانه را به فرد دیگری سپرده ام تا پسرم بیشتر در کنار خانواده و فرزندانش باشد! با این جملات نگرانی ام بیشتر شد تا این که یک روز وقتی «مجید» در حمام بود، رمز گوشی تلفنش را باز کردم و با صحنههای تلخی روبهرو شدم که اتاق دور سرم چرخید. پیامکهای عاشقانه و تصاویر زنی غریبه را در کنار دریا و کوه و جنگل دیدم که به طرز شرم آوری به همسرم تکیه داده بود. حالا معنی سفرهای کاری را میفهمیدم در حالی که من غرق در خریدهای گرانقیمت و آنچنانی بودم!دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و با همسرم درگیر شدم؛ او هم با تهدید چاقو کتک زد و ... در این وضعیت با شماره تلفن آن زن غریبه تماس گرفتم که از زندگی من بیرون برود ولی او با بی شرمی تمام گفت:خودت عرضه نداشتی تا زندگی ات را جمع کنی !حالا هم من صیغه مجید هستم و گوشی را قطع کرد! پدرشوهرم نیز وقتی متوجه ماجرا شد، او را نصیحت کرد و مجید هم با برگزاری یک مهمانی بزرگ با انواع غذاهای خاص و خرید هدایای گرانقیمت از من و خانواده ام عذرخواهی کرد و بدین ترتیب من دوباره به زندگی مشترکم بازگشتم ولی دیگر علاقهای به او نداشتم. رفتارم مانند گذشته عاشقانه نبود. «مجید» هنوز تصور میکرد دهانم با پول بسته میشود ولی من میدانستم که او همچنان با دختران و زنان غریبه ارتباط دارد. او حتی بعد از مصرف مشروبات الکلی تعادل خود را از دست میدهد و مرا مقابل چشم فرزندانم به گونهای کتک میزند که رفتارهای وحشتناک او در روح و روان کودکانم تاثیر هولناکی گذاشته است! و من مجبور شدم آنها را برای کابوسهای شبانه و شب ادراری نزد پزشک ببرم. اکنون که تصمیم به طلاق گرفته ام به خوبی میدانم که روزهای سختی انتظارم را میکشد ولی دیگر نمیتوانم با رفتارهای کثیف شوهرم کنار بیایم. زندگی در فقر را به تحمل هوسرانیهای او ترجیح میدهم اماای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اهمیت این ماجرا، بررسیهای تخصصی روانشناختی و مشاورهای مددکاران زبده دایره اجتماعی با بهره گیری از تجربیات و راهنماییهای سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا) در این باره آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.