
به گزارش ایرنا، سید ابراهیم رئیسی سهشنبهشب به مناسبت دومین سالروز انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری در گفتوگویی که در شبکه اول سیما و خبر پخش شد، ضمن ارائه گزارش اقدامات و دستاوردهای دولت در دو سال ابتدایی فعالیت دولت، به تشریح برنامههای قوه مجریه پرداخت که مهم ترین آنها را در ادامه میخوانید.*قیمت دلار از ۱۴۰۰ تا نیمه اول ۱۴۰۱ تنها دو هزار تومان افزایشیافته بود ولی با شروع اغتشاشات شرایط تغییر کرد.حمله سایبری به پمپ های بنزین در اردیبهشت ۱۴۰۱ برای ایجاد بحران و نارضایتی در بین مردم بود.دشمن احساس کرد کشور در حال پیشرفت است، برای همین اغتشاشات را به راه انداخت.*رئیسجمهوری بابیان این که کشور ما در حوزه انرژی و فروش نفت ظرفیت دارد، یادآور شد: زمانی مسئولان کشور میگفتند نمیشود بیشتر از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار بشکه نفت فروخت اما در اولین بررسی دیدیم که میتوان تا بیش از یک میلیون بشکه هم فروخت و پول آن را هم گرفت. چطور شد در طول این مدت مؤدیان مالیاتی ۲ میلیون بیشتر شد و چطور شد که کسری بودجه ۴۸۰ هزارمیلیاردی جبران شد؟*ما هیچ زمان عربستان را دشمن خود ندانستیم والان هم نمیدانیم. باید بدانیم که دشمن اصلی ما کیست و رژیم صهیونیستی را در این زمینه فراموش نکنیم.*اگر طرفهای مذاکرات رفتار عادلانه داشته باشند مذاکرات ادامه پیدا میکند و به نتیجه میرسد. طرفها سعی کردند خواستههایی را که نتوانستند در مذاکرات به دست بیاورند،در اغتشاشات دنبال کنند اما الان پیامهایی میدهند که نشان میدهد نادم شدهاند. طرفها اعلام کردند که مسئله را میخواهیم از راهی غیر از برجام دنبال کنیم. ما هم میگوییم برجام یکی از پروندههای روی میز ماست. ما مثل دولت قبل فقط پروندهمان برجام نیست.*در حوزه مسکن 240 هزار واحد مسکن مهر روی دست دولت مانده بود که پولش را گرفتهاند و صلاح دانسته شده جای دیگری هزینه شود. ما کار را با قوت ادامه میدهیم و وعده ساخت یکمیلیون مسکن در سال را اجرا خواهیم کرد، اگر هم نتوانیم به هر دلیلی حتماً به مردم توضیح خواهیم داد.* نیاز کشور به خودرو بیش از تولید است و باید تولید را افزایش دهیم و بتوانیم نیاز را وارد کنیم. الان به تولید 1.7 میلیون خودرو هم رسیدیم. برای واردات خودرو هم نحوه اقدام در دستور کار است و به نحوی دنبال خواهد شد که نیاز مردم به خودرو تامین شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گزارش khamenei.irخانواده شهید مجید قربانخانی به همراه تعدادی دیگر از خانواده شهدای مدافع حرم در فهرست مهمانان ویژهای قرار داشتند که صبح روز سهشنبه ۳۰ خرداد مصادف با اول ذی الحجه سالروز ازدواج حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا سلاما...علیها در حسینیه امام خمینی(ره) مهمان رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیتا... خامنهای بودند.در این دیدار خانواده شهید درخواست کردند خطبه عقد دخترشان زینب قربانخانی توسط رهبر انقلاب جاری شود. به این ترتیب حسینیه امام خمینی(ره) و توصیههای حضرت آیتا... خامنهای نقطه شروع زندگی مشترک زینب قربانخانی و احسان عطایی شد و مهریه نیز به رسم مالوف همیشگی ۱۴ سکه بهار آزادی مقرر شده بود.رهبر انقلاب بعد از جاری شدن خطبه عقد دعا کردند این زوج زندگی شیرینی داشته باشند: «باهم بسازید، صفا و صداقت داشته باشید تا زندگیتان شیرین باشد.» اما این همه ماجرا نبود.پس از قرائت خطبه عقد، پدر شهید قربانخانی از حضرت آیتا... خامنهای درخواست کرد از مادر شهید بخواهند تا لباس مشکی خود را عوض کند؛ درخواستی که با پاسخ مثبت ایشان روبه رو شد: «لباس مشکی را عوض کنید. ما چشم حقیقتبین نداریم و نزدیکبین هستیم. اگر چشم حقیقتبین داشتیم و جایگاه شهدا را در آن دنیا میدیدیم قطعاً برای آن ها خوشحالی و شادی میکردیم و عزا نمیگرفتیم.»رزمنده مدافع حرم مجید قربانخانی، سال ۱۳۹۴ در ۲۵ سالگی در خان طومان سوریه شهید شد و پیکر مطهرش سه سال بعد از شهادت به کشور بازگشت. جوانی از منطقه یافتآباد در جنوب تهران که به برکت ارادت به اهلبیت (ع) و سفر کربلا تحول روحی و شخصیتی یافت و در نهایت به درجه رفیع شهادت رسید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.





ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

علیرضا بیرانوند دروازه بان ملی پوش پرسپولیس که ۱۰ روز قبل نامه اخطاری برای دریافت مطالبات خود به باشگاه ارسال کرده بود، حالا با پایان مهلت این نامه در آستانه فسخ قرارداد قرار دارد.بیرانوند مدعی است که در پایان فصل، باشگاه باید تمام مطالبات او مربوط به قراردادش در فصل ۱۴۰۱ - ۱۴۰۲ را پرداخت میکرد که این کار انجام نشده است و حالا او بر همین اساس میتواند قرارداد خود را فسخ کند. از طرف دیگر پرسپولیس بر این باور است که با توجه به پرداخت ۸۴ درصد پایه قرارداد بیرانوند، او طبق قوانین نمیتواند قراردادش را فسخ کند. فرشید طاهری، سرپرست کمیته نقل و انتقالات سازمان لیگ فوتبال، در پاسخ به این سوال که آیا بیرانوند میتواند قراردادش را با پرسپولیس فسخ کند؟ اظهار کرد: سازمان لیگ طبق آییننامه نقل و انتقالات به ماهیت فسخ ورود نمیکند. یک بازیکن یا مربی وقتی برای فسخ قرارداد اقدام کند، ما فسخ او را ثبت میکنیم ولی عواقب آن بر عهده خود فرد است.او افزود: کمیته تعیین وضعیت، موضوع فسخ قرارداد را بررسی میکند و تشخیص میدهد که بازیکن یا مربی که اقدام به فسخ یکطرفه قرارداد کرده، حق این کار را داشته است یا خیر. این خبر در حالی دیروز رسانه ای شد که یحیی گل محمدی سرمربی پرسپولیس دو روز پیش در مصاحبه ای بر حفظ ستاره های این تیم تاکید کرد و خواستار تمدید قرارداد آن ها شد. گفته می شد سرمربی پرسپولیس بر حفظ بیرو به عنوان یکی از ارکان موفقیت سرخ ها در فصل گذشته تاکید ویژه ای دارد و باید دید باشگاه از موضع اش درباره ادعای بیرانوند کوتاه می آید یا این که او قراردادش را فسخ خواهد کرد. او که با تیم ملی در جام کافا حضور داشت، امروز به ایران برمی گردد و جلسه مهمی با رضا درویش برگزار خواهد کرد و قطعا نتیجه این جلسه برای دو طرف و البته گل محمدی بسیار مهم است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

زاهدی – در حالی که این روزها شاهد فصل جدیدی از روابط میان شمال و جنوب خلیج فارس پس از چند سال سردی روابط هستیم، وزیرخارجه کشورمان در اولین مقصد از تور دیپلماتیک منطقه ای خود، روز گذشته با مقامات ارشد قطر در دوحه دیدار و گفتوگو کرد و سپس عصر روز گذشته به عمان رفت و آن جا نیز با مقامات عمانی رایزنی داشت. این تحرکات دیپلماتیک در شرایطی انجام می شود که در چند هفته اخیر شاهد سفر سلطان عمان و وزیرخارجه عربستان به تهران پس از 17 سال و اعزام سفیر از ایران به امارات بودیم و شنیده ها از منابع خبری حاکی است این سفر در ادامه مقاصد دیگری نیز در حاشیه جنوبی خلیج فارس خواهد داشت. از سوی دیگر در حالی که گمانه زنیهای این سفر اطراف تبادل زندانیان با آمریکا و آزادسازی اموال کشورمان می چرخد، هنوز هیچ خبر رسمی و غیررسمی در این باره منتشر نشده است. حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران پیش از ظهر سه شنبه با «تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر در محل دیوان امیری دیدار و گفتوگو کرد. وزیر امور خارجه در این دیدار با قدردانی از تلاشها و ابتکارات خوب قطر در سالهای اخیر در کمک به حل و فصل مشکلات منطقه، با اشاره به روابط سیاسی ممتاز ایران و قطر، بر ضرورت گسترش روابط اقتصادی دو کشور همپای سطح روابط سیاسی نزدیک دو کشور تاکید کرد. وی به برگزاری نشست کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور در آینده نزدیک اشاره کرد و آن را فرصت مناسبی برای سرعت بخشیدن به همکاریهای تجاری و اقتصادی برشمرد. موضوع حمل و نقل و ترانزیت دریایی از طریق بنادر دو کشور از دیگر موضوعات مورد گفتوگو در این دیدار بود که با پاسخ مثبت امیر قطر همراه شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیدخلیل سجادپور- مردی که جوان موتورسوار را با ادعای ایجاد مزاحمت برای دخترش، به قتل رسانده بود، در حالی با تایید حکم قصاص نفس از سوی قضات دیوان عالی کشور به یک قدمی چوبه دار رسیده است که خشمی کنترل نشده را علت وقوع این جنایت هولناک دانست.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای تلخ این پرونده جنایی که ریشه آن به دوستی های خیابانی گره خورده است، از شانزدهم فروردین سال 1401 هنگامی رنگ جنایت به خود گرفت که موتورسوار 21 ساله ای در یکی از کوچه های بولوار رسالت متوقف شد تا با دختر 15 ساله ای که در کنارش بود خداحافظی کند اما در همین هنگام پدر 35 ساله دختر نوجوان که از ساعتی قبل منتظر دخترش بود، با مشاهده صحنه خداحافظی پسر جوان و دخترش، از خانه بیرون پرید و به طرف موتورسوار مذکور رفت. دختر 15 ساله که با دیدن خشم پدرش به شدت ترسیده بود، به داخل منزل شان رفت ولی مشاجره لفظی بین «بشیر احمد» (تبعه خارجی) و موتورسوار 21 ساله شدت گرفت،تا جایی که ناگهان تیغه خنجری ترسناک در هوا درخشید و بر پیکر جوان موتورسوار فرود آمد. دقایقی بعد موتورسوار مذکور خون آلود نقش بر زمین شد و بعد از انتقال به مرکز درمانی جان خود را از دست داد. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در پی وقوع این جنایت هولناک، بلافاصله تحقیقات گسترده ای توسط قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) آغاز و مرد 35 ساله به اتهام ارتکاب قتل دستگیر شد. این مرد تبعه خارجی اگرچه در بازجویی ها به صراحت وارد آوردن ضربه خنجر را پذیرفت اما مدعی شد قصد قتل نداشته و به دلیل خشمی که خونش را به جوش آورده بود، دست به جنایت زده است.
در ادامه تحقیقات، دختر 15 ساله مرد مذکور نیز به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: مدتی قبل از طریق فضای مجازی با امیر (مقتول) آشنا شدم و با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتیم اما خیلی زود این رابطه به دیدارهای حضوری در خیابان و کافی شاپ ها کشید. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد به همین دلیل هم من سوار موتورسیکلت او می شدم و با یکدیگر در خیابان ها به گشت وگذار می پرداختیم تا این که روز حادثه «امیر» به محل کارم آمد تا مرا به خانه برساند چرا که من در یک فروشگاه مشغول کار بودم تا درآمدی برای خود و خانواده ام کسب کنم! ولی وقتی به سرکوچه رسیدیم من از ترک موتورسیکلت پیاده شدم و برای خداحافظی در حالی که به او دست داده بودم در کنارش قرار گرفتم که ناگهان پدرم این صحنه را دید و به طرف ما آمد. من هم از ترس به درون منزل رفتم که این حادثه تلخ رخ داد.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، در پی تکمیل تحقیقات، کیفرخواست این پرونده جنایی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و مرد 35 ساله در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه ایستاد.
متهم این پرونده جنایی در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی هادی دنیادیده برگزار شد، به قضات با تجربه دادگاه گفت: چند بار آن پسر جوان را دیده بودم و تصور می کردم که قصد خواستگاری از دخترم را دارد اما آن روز وقتی از خانه بیرون آمدم و او را دیدم که دست دخترم را گرفته و قصد دارد او را به زور سوار موتورسیکلت کند دیگر نتوانستم تحمل کنم و به طرف جوان موتورسوار رفتم تا به او تذکر بدهم که مزاحم دخترم نشود اما این موضوع به مشاجره لفظی کشید و ما در حالی با یکدیگر یقه به یقه شدیم که من سوییچ موتورسیکلت او را برداشتم ولی آن جوان با سوییچ یدکی که در جیب داشت، موتورسیکلت را روشن کرد. در این هنگام ناگهان پسر 10 ساله ام کاردی را با غلاف برایم آورد که من آن را از غلاف بیرون آوردم و ضربه ای را به صورت کلنگی بر ناحیه گردنش زدم ولی به هیچ وجه قصد قتل نداشتم، فقط به دلیل خشم و عصبانیت آنی دیگر متوجه رفتار و حرکاتم نبودم که این حادثه رخ داد و اکنون هم خیلی پشیمانم! به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پس از شنیدن دفاعیات متهم و درخواست قصاص نفس از سوی اولیای دم، در نهایت رای به قصاص نفس دادند و از جنبه عمومی جرم ایراد جرح با چاقو را نیز علاوه بر پرداخت دیه به دلیل صدمات غیر کشنده به تحمل یک سال زندان محکوم کردند ولی طبق قانون متهم این پرونده جنایی و وکیل مدافع وی به رای صادر شده از سوی دادگاه اعتراض کردند و بدین ترتیب پرونده مذکور زیر ذره بین قضاوت قضات دیوان عالی کشور قرار گرفت.در همین حال قضات با تجربه شعبه ششم دیوان عالی کشور نیز پس از بررسی دقیق محتویات پرونده و سوالات تخصصی در جلسات محاکمه و مراحل دیگر دادرسی، رای دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را به طور کامل تایید کردند. در این رای که به امضای قضات مصطفی محبی و محمد مقیسه رسیده، آمده است:«نظر به این که فرجام خواه، دلیلی بر برائت خود و نقض دادنامه ارائه ننموده است و علت درگیری را مزاحمت (جوان موتورسوار) برای دخترش دانسته و بیان کرده که خونش به جوش آمده و نتوانسته خودش را کنترل کند و قصد کشتن آن جوان را نداشته است اما به خاطر این که متهم به عمد کاری را انجام داده (وارد آوردن ضربات چاقو) که جنایت واقع شده است بنابراین رای قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی تایید می شود.»گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در حالی که قضات دیوان عالی کشور با استناد به بند الف ماده 469 قانون آیین دادرسی کیفری به رای مذکور مهر تایید زدند، این پرونده جنایی برای اجرای حکم به معاونت اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و بدین ترتیب مردی که به خاطر خشمی خون آلود، جنایت هولناکی را مرتکب شد در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت تا دیگر مراحل و روند قضایی آن برای اجرای حکم طی شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


هرکسی برای زندگی توصیف و تعریفی دارد. یکی آن را شبیه یک جاده پرپیچوخم میداند که اگر از آن منحرفشوید به جاده خاکی زدید. یکی آن را شبیه یک نمودار در حال نوسان میبیند و بعضی مانند سهراب سپهری که نگاهی لطیف و نو دارند تعریفشان این است: «زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ/ پرشی دارد اندازه عشق/ زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود». به نظر «دیوید بروکس» نویسنده کتاب «جاده شخصیت» و «کوه دوم»، زندگی دو کوه بزرگ دارد و البته دره هایی که ممکن است به درون آن سقوطکنیم اما زندهبمانیم و با یک نگاه جدید به سوی کوه دوم راه بیفتیم. شبیه همان چیزی که بعضی مهمانان در برنامههای تلویزیونی میگویند، اتفاق بزرگی که زندگیشان را به قبل و بعد از آن، تقسیم کردهاست. در این پرونده با تکیه بر محتوای همین کتاب میخواهیم درباره این مسیر، کوهها، درهها و اتفاقاتی بگوییم که تلخیها را شیرینمیکند. روایتی که میتواند برای جامعه هم اتفاق بیفتد. قبل از هرچیز باید تکلیف خودمان را با معنای کوه اول، دره و کوه دوم مشخصکنیم و بعد بفهمیم در هر کدام از این موقعیتها چه خبر است. اگر علاقهدارید خودتان را در این جاده کشفکنید، پرونده امروز زندگیسلام را تا انتها بخوانید.
در کوه اول هستیم یا کوه دوم؟
بیشتر آدمها برای خود و زندگیشان چشماندازی دارند. به مدرسه میروند، از دانشگاه دانش آموخته میشوند، کاری را شروع میکنند و خانواده تشکیل میدهند. در واقع برای خود یک کوه تصور کردند و گفتند من میخواهم پلیس شوم، دکتر باشم، معلم شوم، کارگاهی راه بیندازم یا ... . در اولین کوه همه باید یک سری کارها را تمامکنیم و یک هویت مستقل برای خود بسازیم. اهداف متعارفی که فرهنگ تاییدشان میکند همان اهداف کوه اول هستند. برای مثال رسیدن به شهرت، کار یا حلقه اجتماعی مناسب و چیزهایی مثل خانه خوب، خانواده خوب، تعطیلات خوب، دوستان خوب و ... . گروهی از آدمها به قله کوه اول میرسند اما این، آنها را راضینمیکند. میگویند: «همهاش همین بود؟» آنها احساسمیکنند باید چیزی مثل یک سفر عمیقتر باشد که در آن گامبردارند. گروهی وقتی روی قله اول هستند اتفاقی برای شغل، خانواده یا شهرتشان میافتد و از قله به پایین میافتند. حالا دیگر زندگی شبیه یک جعبه رنگی و خوشحالکننده نیست و شکلی متفاوت دارد. برای گروهی هم اتفاقاتی میافتد که هیچوقت آن را پیشبینی نمیکردند؛ مرگ فرزند یا یک عزیز، ابتلا به یک بیماری سخت، مبارزه با اعتیاد یا یک جور تراژدی که زندگیشان را زیرورو میکند. آنها دیگر روی قله نیستند و در اعماق دره سرگردانی و رنج بلاتکلیف اند. چنین چیزهایی سنوسال نمیشناسد و در واقع برای سقوط از قله اول هیچوقت خیلی زود یا خیلی دیر نیست.
درک خوشی در کوه دوم
بیایید با یک مثال راحتتر معنی و مفهوم تفاوت حضوردر کوه اول و دوم را درککنیم. همه ما در جستوجوی کامیابی هستیم. تعریف کامیابی برای هر کدام از ما متفاوت است و میتواند ترفیع در کار، دانشآموختگی در دانشگاه، برندهشدن تیم محبوبمان در یک مسابقه حساس یا حتی یک وعده غذای خوشمزه باشد. ما در کوه اول با چنین چیزهایی طرف هستیم ولی در کوه دوم «خوشی» را تجربهمیکنیم. خوشی همان لحظهای است که مادر و فرزند کوچکش با عشق به هم نگاه میکنند یا زمانی که یک کوهنورد، بزرگی طبیعت را میبیند و حسمیکند با طبیعت یکی شدهاست. کامیابی همان چیزی است که میخواهیم در کوه اول به آن برسیم و خوشی یکی از نتیجههای فرعی زندگیکردن در کوه دوم و عمیقتر از حس کامیابی است طوریکه احساس میکنیم همه وجودمان را فراگرفتهاست. مرتبههای خوشی متفاوت است. خوشی عاطفی میتواند انداختن یک زیرانداز و یک گفتوگوی عمیق و احساسی بین دو زوج باشد یا چیزی که «لئو تولستوی» نویسنده معروف روسی آن را تجربهکرد و به «خوشی معنوی» شناخته میشود. مادر تولستوی وقتی او یک پسر جوان بود، فوتکرد. قبل از مراسم خاکسپاری، تولستوی با مادرش در اتاقی خلوت کردهبود و به مادرش نگاه میکرد. ا و درباره احساسی که تجربهکرد بعدها نوشت: «همانطور که نگاهمیکردم بهنظر میرسید یک نیروی سرکوبنشدنی و غیرقابل درک در من رخنه میکند. برای لحظهای احساسکردم وجود ندارم و یک احساس مبهم را تجربهکردم که هرچند بزرگ و شیرین ولی غمگین بود.» در همین حال بود که مردی وارد اتاق شد و تولستوی فکرکرد که اگر این مرد او را در این حالت ببیند، بد میشود و به همین دلیل وانمود کرد که دارد گریه میکند و اشک میریزد. تولستوی بعدها گفت این اتفاق همه صمیمیتی را که در لحظه خداحافظی من و مادرم بود، ازبینبرد. لحظههای فوقالعاده خوشی ممکن است چند دقیقه بیشتر طولنکشد اما میتواند یک زندگی و زندگیهای بسیار دیگری را تغییر دهد.
اتفاقی که در دره میافتد
افرادی که از قله اول به دره سقوط میکنند، رنجهای زیادی را پشتسر می گذارند. قرارگرفتن در ته دره، انگیزهشان را تغییرمیدهد و آنها را از یک فرد خودخواه به یک فرد دیگرخواه تبدیلمیکند. در این نقطه آدمها متوجه میشوند که بله! اولین کوه، کوه من نبودهاست. یک کوه بزرگ تر هم وجود دارد و در حقیقت همان کوهی است که باید تا آخرش بروم و فتحش کنم. اشتباه نشود، کوه دوم در تضاد با کوه اول نیست و صعود به آن، به معنای دست رد زدن به اولین کوه نیست. سفر به کوه دوم یک دوره سخاوتمندانه و رضایتبخش از زندگی است. وقتی این اتفاق میافتد بعضی از مردم به طور اساسی زندگی خود را تغییر میدهند. مثال میخواهید؟ فردی تحصیل یا کار عالی خود را رها میکند و به تبت میرود. شغل خودش را به عنوان یک مشاور سازمانی ترک میکند و در مدارس محروم معلم میشود. بعضی در همان فعالیت اصلی خود باقی میمانند اما وقت خود را به شکل متفاوتی میگذرانند. برای مثال فرد یک کسبوکار موفق دارد اما بیشتر وقتش را درساخت مراکز آموزشی و بهداشتی برای افرادی می گذارد که در شرکتش کار میکنند. افراد دیگری هم هستند که در شغل و زندگی مشابه خود باقی میمانند اما به طور کلی تغییر میکنند. دیگر موضوع خودشان مطرح نیست، اگر مدیر یک مدرسه باشند، از این که معلمهایشان در حال درخشیدن باشند، لذت میبرند. اگر در شرکت مدیر هستند خودشان را بیشتر به عنوان یک مربی میبینند. دوست دارند انرژی آنها وقف کمک به دیگران برای بهترشدن باشد و خلاصه این که تکیهگاهبودن را دوست دارند.
تفاوت زندگی آدمهایکوهاول
و دوم چیست؟
بیایید تفاوت کوه اول و دوم را اینطور تعریفکنیم. اگر اولین کوه درباره ساختن و تعریف از خود باشد، کوه دوم درباره دورانداختن «من»ها و نفس خود است. اگر اولین کوه درباره مالکیت و کسبکردن است کوه دوم درباره کمککردن و مشارکت است. اگر کوه اول معنای بالاکشیدن خود را داشتهباشد کوه دوم شما را در میان کسانی قرار میدهد که دست دیگران را گرفتید و با هم بالا میروید. در اولین کوه دوستدارید بلندپروازانه، استراتژیک و مستقل باشید و در دومین کوه دوست دارید با دیگران رابطه داشتهباشید و صمیمی و خستگیناپذیر عملکنید. پس میشود با نشانهها آدمهای کوه اول و دوم را شناخت. وقتتان در کنار آدمهای کوه اول بیشتر شاد، سرگرمکننده و جالب میگذرد. آنها بیشتر شغل خوبی دارند و اوضاعشان روبهراه است. آدمهای کوه دوم با لذتهای مادی مخالف نیستند اما میتوانند از خوردن یک نوشیدنی ساده در ساحل هم لذتببرند. روزهایشان خستهکننده است چون خودشان را وقف آدمهای دیگر کردهاند اما با قدرت و عمق بیشتری زندگی میکنند. البته سازمانها و جامعه هم میتوانند در قله و دره باشند. گاهی شما در یک دانشگاه درسمیخوانید یا در یک شرکت کارمیکنید اما هیچکدام، تاثیری روی شما نمیگذارند. مدرک یا حقوقی را که به خاطرش به آنجا رفتید میگیرید و میروید. اما دانشگاه، سازمان یا هر موقعیت دیگری که در کوه دوم قراردارد، عمق وجود آدمها را درکمیکند و تاثیری دایمی روی آنها میگذارد.
«چرا»هایی برای چگونه زیستن
افرادی زندگیشان را بدون هیچ دستاندازی طیمیکنند و هیچوقت به دره نمیافتند. اما بیشتر ما مجبورشدهایم در یک دوره از زندگی، رنجهایی را تحمل و سوالاتی اساسی از خودمان بکنیم. رنج به اشکال مختلفی خودش را نشانمیدهد. برخی مشغول کار هستند اما میدانند که مسیر زندگیشان را گمکردهاند. برخی دلشکسته میشوند و بعضی ناگهان عزیزی را از دستمیدهند و این باعث میشود فکرکنند آینده روشن خود را برای همیشه از دست دادهاند. بعضی هم با بیماریهای سخت مواجه میشوند یا با شکست، دره را تجربه میکنند. بعضی افراد حتی در دهه های 30 و 40زندگی فکر میکنند راه را اشتباه آمدند. مدام صدایی در ذهنشان میپیچد «چه کار میکنی؟ این کار کسلکننده و بیهوده است. چرا جایی نیستی که کاری را که دوست داری انجام بدی؟» آدمها معمولا قبل از این که بفهمند مشکلشان چقدر بزرگ است، اول انکارمیکنند که در زندگیشان مشکلی وجوددارد، سپس به تلاشهای خود برای پیروی از یک برنامه قدیمی شکست خورده ادامه میدهند. وقتی به نتیجه نمیرسند، سعی میکنند با یک هیجان تازه خود را مداوا کنند و فقط هنگامی که همه طرح هایشان شکست بخورد اعتراف میکنند که باید نحوه تفکرشان درباره زندگی را تغییر دهند. بحران «تلوس» در چنین زمانی به سراغ آدم میآید. وقتی که افراد نمیدانند هدفشان چیست ، هر مشکل یا شکست کوچکی می تواند به سقوط کامل منجرشود. «چرا» داشتن در زندگی خیلی مهم است و «نیچه» فیلسوف آلمانی میگوید هرکس که «چرا»یی برای زندگیاش دارد، میتواند هر چگونهای را تحمل کند.
فردگرایی افراطی و بلاهایی که در پی دارد
بیشتر وقتها اگر فردی شکستبخورد و به دره بیفتد، خودش و اطرافیانش به دردسر میافتند. اما وقتی برای جامعه این اتفاق بیفتد سروکله بحرانها پیدامیشود. در چند دهه گذشته، فرهنگ جامعه توانست با فردگرایی کنار بیاید و آن را پذیرفت. اما وقتی فردگرایی از حد گذشت، فوقِ فردگرایی خودش را نشانداد و بلای عجیبی را به سر جامعه آورد. حالا آدمها روزبهروز بیشتر از گذشته از نظر اجتماعی، عاطفی و حتی جسمی جدا از یکدیگر زندگیمیکنند و همین موضوع 4بحران اجتماعی را ایجاد کردهاست. بحران تنهایی، یکی از آنهاست. برای مثال 35درصد از آمریکاییها بیش از 45سال در زندگی خود تنها هستند. بیشتر خانوادهها تنها یک فرزند دارند و فقط 8درصد در طول یک سال با همسایههای خود مکالمه اساسی داشتند. اکنون این میزان نزدیک به 30درصد است و این یعنی جداافتادگی عمومی. این جداافتادگی با خود، تلفات روانی، اجتماعی و اخلاقی میآورد، آمار خودکشی بالامیرود، اعتیاد به موادمخدر که نوعی خودکشی تدریجی است هم افزایشمییابد. در این جامعه بیاعتمادی زیاد میشود، از خودگذشتگی معنایی ندارد و مردم اعتقادی به این بده بستانها ندارند. در این حالت آرمانهای اجتماعی کم رنگمیشود و افراد تعریفی از رمزوراز زندگی ندارند. سه بحران قبلی، بحران چهارمی یعنی قبیلهگرایی را ساختهاند. این واکنش ما درباره فردگرایی از حدگذشته است.
آماده صعود از دره به کوه دوم
اگر خوششانس باشید، در دره یادمیگیرید که خودتان را خوب بشناسید. میفهمید علاوه بر مغز و جسم، قلب و روح هم دارید. این را از قبل میدانستید اما در دره به درک و باور رسیدید و کارهایی که از این به بعد میکنید به خاطر درک همین مسئله است. برای مثال وقتی از آدمها میپرسند چه تجربهای باعثشده تا آنها شخصی باشند که حالا هستند، هرگز نمیگویند «من تا پیش از این یک خودخواه واقعی بودم تا این که فلان اتفاق افتاد.» آنها در جواب چنین پرسشهایی از لحظههای سخت و مبارزهشان حرفمیزنند. دلیل این که بیشتر آدمها در دره تغییر میکنند این است که نفس را باید فراموشکنند. همان شیوهای که ما در کوه اول برای چگونه زندگیکردن ساختهایم. آدمها این نفس را برای همین پرورش میدهند. برای این که سرسختانه راه خود را در جهان بازکنند، شغلی به دست بیاورند و نشانی از خود باقیبگذارند؛ اما یک خود عمیقتر جایی در آن زیر وجود دارد که دیدهنمیشود مگر این که آن نفس اولیه از بین برود. وقتی آدم نفس قدیمی و کهنه خود را کنار میگذارد، قلب و روح دستبه کار میشوند و آدمها آماده صعود به کوه دوم هستند. فردگرایی میگوید؛ خوشبختی خودت را هدف بگیر اما آدم کوه دوم میگوید شادی اخلاقی، هدف من است. فردگرایی میگوید استقلال داشتهباش اما قهرمان کوه دوم میگوید وابستگی متقابل ارزشمند است. فردگرایی اهل منافع شخصی است اما اخلاق کوه دوم میگوید مهمنیست کدام طرف نفع میبرد و در کل کوه دوم رابطه را ارزشمند میداند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.