
تعداد بازدید : 68
اقتصاد نمایشخانگی رقابت در توزیع محتوا
نویسنده : سعید رجبی فروتن
مروری بر اتفاقات این روزهای شبکه نمایش خانگی خبر از ورود سرمایههای جدید، مناسبات تحولیافته و تغییر آرایش سرمایهگذاران میدهد. از منظر بیرونی آغاز به کار سکوهای نمایشی جدید و انتشار نو به نوی محصولات سرگرمکننده روندی مثبت و امیدآفرین را پدید آورده، تا آنجا که حواشی و حرفوحدیثهای چگونگی نظارت بر سکوها تأثیری در تولید مستمر محتوای نمایشی و سرگرمکننده نداشته است و هر هفته از یک سریال، رئالیتیشو یا مسابقهای تازه رونمایی میشود.
حضور شرکتهای ارائهدهنده اینترنت در عرصه تولید و تأمین محتوا، نقطه عطفی در صفبندی و آرایش سرمایهها در نمایش خانگی است. پس از سکوی «نماوا» به عنوان یکی از شرکتهای اقماری «شاتل»، اعلام موجودیت سکوی «تماشاخونه» در امتداد خدمات شرکت «آسیاتک» سبب شده تا مؤلفه فروش حجم و ترافیک اینترنت، در اقتصاد نمایش خانگی بیش از پیش اهمیت یابد. پیامدهای حضور شرکتهای خدمات اینترنتی در نوع خود جالب است: شاتل کاربران نماوا را از هزینه ترافیک هنگام تماشای محتواهای اختصاصی خود معاف کرده است، اما آسیاتک همه کاربران را به تماشای محتوای تماشاخونه، بدون پرداخت حق اشتراک دعوت میکند. علاقهمندان به تماشای محتواهای بارگذاریشده در سکوی تماشاخونه (آسیاتک) با ثبت شماره موبایل و دریافت کد بلافاصله در برابر ویترین متنوع سکوی نمایشی قرار میگیرند و بدون پرداخت حق اشتراک به عناوین دلخواه دسترسی دارند.
در واقع سرویسدهندگان اینترنت خانگی و همراه، تلاش میکنند با انواع مشوقها کاربران را درون شبکه و زیرساخت ارتباطی اختصاصی خود حفظ کنند و از افزایش ترافیک داخلی و کاهش ترافیک بیرون شبکه، به سود حداکثری برسند. این سیاست پیشتر هم در پروژههایی همچون «شاتللند» و مانند آن اجرا شده است. در واقع، با در دسترس قراردادن انواع محتوای دانلودی در شبکه داخلی، خدماتدهنده سعی داشت تا نیاز کاربر به ترافیک خارج از شبکه را به کمترین مقدار خود برساند. این روزها بازار داغ محتوای ویدئویی و البته حجم مصرفی قابل توجه این نوع محتوا، همه شرکتهای ارائهدهنده اینترنت را به صرافت راهاندازی سکوهای نمایش خانگی یا دستکم شراکت و میزبانی این سکوها انداخته است. برای نمونه، انگیزه افزایش ترافیک درون شبکه، به تفاهمی بین ایرانسل و فیلیمو منجر شده است که ایرانسل با میزبانی محتوای این سکو، دارندگان سیمکارت و مودم ایرانسل را از خرید اشتراک فیلیمو بینیاز کرده و درآمد حاصل از فروش ترافیک داخلی و صرفهجویی در ترافیک خارج از شبکه را با فیلیمو شریک شده است.
تسهیلات ارائهشده از سوی چنین سکوهایی علاوه بر آنکه به مرور ضریب نفوذ آنها را در بازار نمایش خانگی افزایش میدهد، گامی در راستای ترغیب کاربران به تماشای نسخه اصلی و از صرفهانداختن مصرف غیرقانونی است. تماشای رایگان و قانونی با بیزینسپلنهای نوآورانه، بهزودی دانلود غیرمجاز با فیلترشکن یا تماشای پردردسر محتوا در لابه لای انبوه آگهیهای تلویزیونهای ماهوارهای را از دور خارج خواهد کرد.
اینگونه اقدامات، تأییدی بر این واقعیت است که کاربران ایرانی همانند دیگر کشورها بیشتر حجم بستههای اینترنتی خود را صرف تماشای فیلم و سریال و دیگر برنامههای سرگرمکننده میکنند. هم اکنون ۶۵ درصد از کل ترافیک اینترنت دنیا صرف تماشای ویدئو میشود و همه سایتها، فروشگاهها، بازیهای آنلاین و دیگر خدمات برخط در ۳۵ درصد باقی مانده با هم شریک هستند. پیشبینی میشود در آینده با توسعه و گسترش فیبرنوری و رسیدن آن به خانهها و مجتمعهای مسکونی، کیفیت خدمات استریمرهای ایرانی افزایش یابد و بر شمار کاربران و اعضای هر یک از سکوها اضافه شود. ناگفته پیداست که توسعه طولی و مویرگی بازار با بازگشت سرمایه و سودآوری نسبت مستقیم دارد. پس دور از انتظار نیست که صاحبان آگهی در بین گزینههای موجود، بستر پلتفرمها را از یاد نبرند و بازار هدف خود را در بین جامعه مخاطبان محتوای سکوها جستوجو کنند.
در یک جمعبندی با این که تولید محتوای جذاب از سوی تولیدکنندگان مزیت نسبی و شرط اصلی بقا در بازار رقابتی موجود است، اما شواهد گویای آن است که آوردگاه رقابت از تولید به توزیع محتوا منتقل شده است. در شرایط جدید آن چه اهمیت دارد آن است که محتوای پربیننده در اختیار کدام ناشر و پخشکننده اینترنتی قرار میگیرد و همای اقبال روی سِرور کدام شرکت و اپراتوار اینترنتی مینشیند؟

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 119
انتظار بیسرانجام برای خنده به «نیوکمپ» و «سیاهچاله»!
قسمتهای نخست 2 سریال کمدی جدید نمایش خانگی با بازی ژاله صامتی، حسن پورشیرازی، حامد آهنگی و ایمان صفا چه کیفیتی دارند؟
نویسنده : مائده کاشیان

ایده خوب قصه سیاهچاله
حسین نمازی در اولین سریال نمایش خانگی خود مانند فیلم «شادروان» سراغ روایت قصه با محوریت یک خانواده از طبقه ضعیف جامعه رفته است. این خانواده پس از مرگ پدربزرگشان به دلیل مشکلات مالی ناچار میشوند در خانه پدری خود زندگی کنند و متوجه میشوند لولههای نفت از زیرزمین این خانه عبور میکند. «جمشید» پدر خانواده تصمیم میگیرد با استخراج نفت، زندگیشان را تغییر بدهد و در این مسیر با مشکلاتی مواجه میشود. ایده قصه «سیاهچاله» خوب و متفاوت است و از همان قسمت اول داستان آغاز میشود، اما برای خلق موقعیتهای کمدی خوب، از این ایده به خوبی استفاده نشده است. مخالفتهای مادر خانواده با دزدیدن نفت و چالشهایی که او به وجود میآورد، نتیجهای جز جر و بحثهای خستهکننده و سروصدای بیش از اندازه کاراکترها ندارد. بیشتر شوخیهای «سیاهچاله» کلامی است و شاهد موقعیتهای جذاب و بامزه متعددی در سریال نیستیم.
شخصیتهای تکراری
کاراکترهای قصه «سیاهچاله» نیز کمک زیادی به قصه نکردهاند. پدر خانواده به عنوان فردی ساده و نه چندان باعرضه، داماد سودجو و منفعت طلب قصه و مادری نگران و زودجوش، تیپهایی تکراری هستند و تبدیل به شخصیتهایی بامزه نشدهاند. بازیگران سریال نیز در نقش این کاراکترها، عملکرد قابل توجهی ندارند. ژاله صامتی با وجود سابقه خوبی که در کمدی دارد و آخرینبار در سریال «زیرخاکی» حضور درخشانی داشت، در «سیاهچاله» کمی خودش را تکرار کرده است. بازی او در بعضی لحظات، مخاطب را به یاد بازیاش در «زیرخاکی» میاندازد. شخصیت «جمشید» و بازی حسن پورشیرازی نیز، شباهتهایی به کاراکتر و بازی او در سریال «باخانمان» دارد. الناز حبیبی، شهره سلطانی، مجید نوروزی و مهران احمدی هم بازی متوسطی دارند.
شروع نه چندان بامزه نیوکمپ
«نیوکمپ»، سریال جدید منوچهر هادی هم مانند «سیاهچاله» و ساخته قبلی هادی یعنی «نیسان آبی»، یک خانواده از قشر ضعیف را محور قصه خود قرار داده است. در این مجموعه هم وقتی پدربزرگ خانواده هنگام مسابقه فوتبال ایران و آرژانتین، پس از گل لیونل مسی به ایران و باختن فرزندش در شرطبندی، جان خودش را از دست میدهد و انتشار ویدئویی از مراسم خاک سپاری او توسط دختر خانواده در فضای مجازی باعث میشود، مسی در صفحه اینستاگرام «مریم» کامنت بگذارد و عذرخواهی کند! خانواده مشهور میشوند و تلاش میکنند از این شهرت برای ثروتمند شدن استفاده کنند. در این سریال هم «مریم» طرف مخالف ماجراست و روحیهاش با چنین کارهایی سازگار نیست. «سیاهچاله» در قسمت اول بدون موقعیتهای کمدی و شوخیهای بامزه بود. داد و فریادهای اعضای خانواده هنگام بحث با یکدیگر و همچنین علاقه فراوان شخصیت «مجتبی» (حامد آهنگی) که یک هنرور است، به بازیگر فیلمشان (لیلا اوتادی) بامزه نیست. استفاده تبلیغاتی خانواده از کامنت مسی یا تصمیم برای شکایت از او به دلیل مرگ پدرشان نیز، حتی با منطق کمدی هم چندان جور درنمیآید.
ترکیب بینتیجه حامد آهنگی و ایمان صفا
حامد آهنگی پس از شهرت به واسطه «خندوانه» به عنوان یک کمدین بامزه و محبوب جای خود را میان مخاطبان باز کرد و پس از مسابقه «جوکر» نیز بیش از پیش محبوب شد. ایمان صفا هم از چهرههایی بود که پس از «جوکر»، نامش بر سر زبانها افتاد و مورد توجه قرار گرفت. حضور این دو بازیگر در کنار یکدیگر، توقعات را از «نیوکمپ» بالا برد، اما بنابر آن چه در قسمت اول سریال دیدیم، این بازیگران در نقش دو برادر، در موقعیتهای جذاب و خندهداری قرار نگرفتند و نتوانستند بار کمدی سریال را به دوش بکشند. حسن معجونی هم مانند بسیاری از کاراکترهایش نقش شخصیتی بیخیال، بیتفاوت و خونسرد را برعهده دارد. بهاره افشاری هم در نقش دختر ورزشکار خانواده با روحیهای جدی و خشن، کاراکتر بامزهای ندارد. هنوز بعضی از بازیگران سریال وارد قصه نشدهاند، اما فعلا در قسمت اول نمیتوان، از بازی بازیگران این مجموعه به عنوان نقطه قوت آن یاد کرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 174
سردرگم در روایت مادری فداکار یا قاتلی بیرحم!
نقد فیلم «طلاخون» که این روزها در پلتفرمها اکران آنلاین شده است
نویسنده : سعید برند

زندگی معمولی خانم قاتل
در سینمای ایران آثار متعددی با الهام از حوادث واقعی ساخته شده که بعضا با حواشی مختلفی هم دست و پنجه نرم کرده اند، مانند «خشم و هیاهو»ی هومن سیدی در سال 94 که داستانی شبیه آن چه بر ناصر محمدخانی و شهلا جاهد گذشت، روایت می کرد. داستانی که البته دستخوش تغییرات زیاد بود یا فیلم سینمایی «عنکبوت» ساخته ایرج زاد که روایت کننده قتل های سعید حنایی در دهه 80 بود.
معمولا در بسیاری از آثار سینمایی که در ژانر جنایی و پلیسی قرار می گیرند و داستان فیلم ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، مخاطب پا به پای کارآگاهان به دنبال سرنخی از قاتل می گردد و روش حل معما یا خلق صحنه های اکشن و پلیسی، برگ برنده فیلم است، اما در آثاری که برگرفته از رمان های مشهور یا ماجراهای واقعی است، از همان ابتدا فرجام فیلم برای مخاطب مشخص است. قرار نیست ذهن مخاطب درگیر پیدا کردن حلقه مفقود شده باشد، آن چه باید تماشاگر را بر صندلی اش میخکوب کند، سرانجام داستان نیست بلکه روایت ابعاد پنهان از حادثهای تلخ است، واکاوی و بیان مگوها و انگیزههایی است که حالا پس از گذشت سال ها از یک ماجرای واقعی فیلمساز دنبال به تصویر کشیدن آن است. کاری که شیبانی در چهارمین اثر خود سعی داشته انجام دهد. او بر خلاف بسیاری از آثار این ژانر به سراغ مقتول، روش های هراس انگیز قتل یا حتی ماجراجویی های افسر پرونده نمی رود. آن چه او در «طلاخون» روایت می کند، صرفا داستان قاتل است، آن هم نه داستان قتل هایی که مرتکب شده بلکه روایتگر لایه دیگری از سرگذشت قاتل است، یعنی زندگی معمولی و خانوادگی او.
یک تناقض عجیب!

در سکانسی دیگر می بینیم که ناهید حاضر نیست برای تامین مایحتاج و مشکلات معیشتی، تن به خواسته های غیرمشروع یک مرد طلبکار دهد، اما در این راه از کشتن زنان بی گناه ابایی ندارد! شاید صرفا سرقت طلاها، انگیزه او برای کشتن این زنان نیست، شاید این زنان برای او یادآور مادرش هستند، مادری که با وجود مکنت، دستگیری مادی و معنوی کافی را از او دریغ کرده است. با این حال «ناهید» که حاضر به پذیرش کمک های اندک مادرش هم نیست، با انگیزه مادی تصمیم به قتل زن جوانی می گیرد که کارمند یک صندوق قرض الحسنه است، پس این انگیزه نیز زیر سوال می رود! با همه این ها سعی می کند، مادر خوبی برای دخترانش باشد، حواسش به درمان و تحصیل دخترانش هست، حتی از اصول تربیتی به راحتی نمی گذرد، به عنوان مثال در سکانس جشن تولد، برای دختر خردسالش رژ لب می زند ولی تاکید می کند، فقط امشب اجازه این کار را دارد! و برایشان با خونی که ریخته است، کادوی تولد می گیرد!
نه یک درام روان شناسانه، نه یک اثر پلیسی
شاید گفته شود، کارگردان یک درام روان شناسانه ارائه کرده و تلاش دارد بگوید چگونه یک مادر فداکار می تواند تبدیل به یک جانی شود که اگر این چنین هم باشد باید نمره ضعیفی به شیبانی داد، چرا که او فقط روایتگر زندگی مادرانه «ناهید» بود، کارگردان می توانست با افزودن صحنه های قتل یا حداقل پرده برداری از انگیزه های او، این تناقض را بهتر نشان دهد. مخاطب در «طلاخون» بر خلاف نام فیلم، هیچ اثری از خون، خشونت و صحنه های قتل نمی بیند. شاید همان نام اول اثر، یعنی «خورشید» برای این فیلم نامه با مسماتر بود.
مخاطب حتی کوچکترین اثری هم از فعالیت های پلیس برای شناسایی قاتل نمی بیند، بالاخره چندین زن در یک شهر نه چندان بزرگ کشته شده اند و اخبارش مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است، مردم درباره قتل ها صحبت می کنند، اما ماجراجویی پلیس در هیچ جای فیلم نشان داده نمی شود، تا این که ناگهان شبانه و درست در میانه جشن تولد وارد خانه می شوند و «ناهید» را به اتهام چندین فقره قتل بازداشت می کنند.
حتی در صحنه های بازجویی نیز روایت تازه و ناگفته ای از ماجرای واقعی یا انگیزه قاتل بیان نمی شود. «ناهید»، مخاطب و حتی افسر پرونده صرفا نگران فرزندان قاتل هستند و در سکانس های بازجویی، داستان حول «حنانه» و خواهر معلولش می چرخد.
یک نقطه قوت خوب
با این حال شیبانی در این اثر سینمایی به خوبی نشان می دهد که کارگردان قابلی در بازی گرفتن از بازیگران جوان است. معرفی بهار قاسمی در نقش «ناهید» و بازی برجسته بازیگر خردسال فیلم یعنی ترنم کرمانیان از نقاط قوت فیلم محسوب می شود. شهاب حسینی شناخته شده ترین بازیگر فیلم است، او پیش از این نیز با شیبانی در «زهر عسل» همکاری داشت، فیلمی که اتفاقا در ژانر جنایی تعریف می شود، اما نکته جالب توجه برای مخاطب شبکه نمایش خانگی، دیدن دوباره شهاب حسینی با کت چرمی و در نقش افسر آگاهی بود، کاراکتری که به تازگی در سریال «پوست شیر» دیده ایم!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 172
چهره ها و خبر ها







ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تعداد بازدید : 54
معاون ساترا: «کارگروه چهرهها» تکلیف سریالها و بازیگران را مشخص میکند
با توجه به این که این روزها پخش برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی در آستانه انتشار، به دلیل عملکرد برخی بازیگرانشان در هالهای از ابهام قرار دارد، معاون کاربران و تنظیمگری اجتماعی ساترا درباره رویکرد «کارگروه چهرهها» که مسئول تعیین وضعیت چهرههای هنری برای حضور در فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی نمایش خانگی است، نکاتی را یادآور شد.
محمدصادق افراسیابی معاون کاربران و تنظیمگری اجتماعی ساترا در گفتوگو با ایسنا درباره راهاندازی کارگروه چهرهها و رویکرد آن، توضیح داد: «کارگروه چهرهها که دبیرخانه آن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستقر است، مسئول تعیین تکلیف وضعیت چهرههای هنری برای حضور در فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی نمایش خانگی است. ساترا، صداوسیما، نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دادستانی کل کشور و دستگاههای امنیتی مسئول در حوزه تأیید صلاحیت، در این کارگروه عضو هستند و در جلسات آن شرکت میکنند و در این کارگروه درباره ارتباط وضعیت چهرههای هنری شامل بازیگران و دیگر عوامل با مجوز تولید یا پخش فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای نمایش خانگی تصمیمگیری میشود.» افراسیابی ادامه داد: «شورای صدور مجوز انتشار ساترا با حضور نمایندگان سازمان صداوسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دادستانی کل کشور و دیگر اعضای حقیقی و حقوقی صرفا درباره محتوای سریالها و برنامهها تصمیمگیری میکند و درخصوص چهرهها در این شورا به مصوبات کارگروه چهرهها یا پاسخ استعلام دو نهاد متولی تأیید صلاحیت استناد میشود.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.