احمد شاملو
من بهارم تو زمین،من زمینم تو درخت
من درختم تو بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه
میون جنگلا تاقم میکنه
تو بزرگی مث شب،اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی
مث شب
خود مهتابی تو اصلا،خود مهتابی تو
تازه وقتی بره مهتاب هنوز
شب تنها
باید
راه دوری رو بره تا دم دروازه روز
مث شب گود و بزرگی، مث شب
تازه روزم که بیاد، تو تمیزی، مث شبنم،مث صبح
تو مث مخمل ابری، مث بوی علفی
مث اون ململ مه نازکی،اون ململ مه
که رو عطر علفا
هاج و واج مونده مردد
میون موندن و رفتن،میون مرگ و حیات
مث برفایی تو
تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
مث اون قله مغرور بلندی
که به ابرای سیاهی و به بادای بدی میخندی!
خواننده: خشایار اعتمادی
سید تقی سیدی
مثل آن شیشه که در همهمه باد شکست
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست
با شب غرق غم و تیره و تارم چه کنم
با دلی تنگ که از داغ تو دارم چه کنم
بی قرارم چه کنم
غصه رفتن تو داده بر باد مرا
باورم نیست چنین برده ای از یاد مرا
تا دلی هست بیا رفتم از دست بیا
بغض تو راه نفس های مرا بست بیا
به هوای دل بیچاره که تنگ است بیا
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
آه برگرد اگر آه مرا می شنوی
گوش کن ناله جانکاه مرا می شنوی
غصه رفتن تو داده بر باد مرا
باورم نیست چنین برده ای از یاد مرا
تا دلی هست بیا رفتم از دست بیا
بغض تو راه نفس های مرا بست بیا
به هوای دل بیچاره که تنگ است بیا
خواننده:محمد معتمدی
محمدعلی بهمنی
این جا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
خواننده: علیرضا قربانی