«شاهچراغ( ع)» ؛ مدافع ولایت رضوی
گفتوگوی خراسان با دکتر جلیل عرفانمنش، برنده جایزه کتاب سال رضوی و پژوهشگر تاریخ تشیع درباره مناقب احمد بن موسی(ع) و ناگفتههایی از جایگاه آن حضرت در متون تاریخی و روایی جهان اسلام

جواد نوائیان رودسری – حادثه تروریستی حمله به حرم مطهر حضرت احمد بن موسی(ع) در شیراز، قلبهای مؤمنان و علاقهمندان به خاندان رسالت را جریحهدار کرد و اهل قبله را به سوگ نشاند. تروریستهای وابسته به داعش، جنایتکاران دُگماندیشی که راه تحجر را پیموده و دست خود را به خون فرزندان امت محمد(ص) آلودهاند، این بار به حریم حرم سیدی جلیلالقدر و امامزادهای عالی نسب هجوم آوردند و در آن مکان مقدس، خون زائران پاکدل را بر زمین ریختند؛ جنایت بزرگ آن ها در حرمی به وقوع پیوست که در آن، مرقد مطهر برادر گرامی ثامنالحجج(ع) و امین و مدافع ولایت علوی قرار دارد؛ هم او که در میان مردمان اهلِ تقوا، به «شاهچراغ» مشهور است. با وجود قرار داشتن حرم شاهچراغ در سرزمین ایران، شاید اطلاعات بسیاری از ما درباره او و زندگی و مجاهدتهایش، اندک و حتی در حد هیچ باشد.

به همین منظور، کوشیدم تا محققی را بیابم که به سبب تحقیق و تتبع ویژه، درباره تاریخ زندگانی احمد بن موسی(ع)، صاحبنظر باشد و بتواند با اطلاعات خود، آگاهی شما خوانندگان ارجمند را درباره «شاهچراغ» به حد مطلوبی برساند. به نظر میرسد که در میان جمع پژوهشگرانی که در این عرصه گامهای بلند برداشتهاند، دکتر جلیل عرفانمنش بیش از دیگران صاحب صلاحیت باشد؛ او نویسنده کتاب مشهور «جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا مرو» است؛ اثری که برای وی جایزه کتاب سال رضوی را به ارمغان آورد. دکتر عرفانمنش، سوابق علمی و اجرایی پرشماری دارد؛ از آن جمله تأسیس و ریاست دانشگاه سوره (شعبه شیراز) و تدریس در این دانشگاه، مدیریت گروه تاریخ و مناسبتهای شبکه دو سیما و عضویت در کمیته فرهنگ و تمدن اسلامی شورای عالی انقلاب فرهنگی. با این حال، آنچه دکتر عرفانمنش را برای صحبت درباره احمد بن موسی(ع) صاحب صلاحیت میکند، سوابقی نیست که برشمردیم ؛ او تا کنون 9 کتاب با موضوع زندگانی، نَسَب، فرزندان و حرم احمد بن موسی(ع) به رشته تحریر درآورده است که برخی از آن ها هنوز به زیور طبع آراسته نشدهاند؛ آثاری مانند «نَسَب و مناقب احمد بن موسی کاظم(ع)»، «اُمّ احمد مادر احمد بن موسی کاظم(ع)»، «احمد بن موسی کاظم(ع) به روایت تواریخ محلی و سفرنامه نویسان»، «بازماندگان و اعقاب احمد بن موسی(ع)» و ... . آنچه در ادامه میخوانید، مشروح گفتوگوی ما با این پژوهشگر پرتلاش است.
گفت و گوی ما درباره حضرت احمد بن موسی(ع)، مشهور به «شاهچراغ» و حیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اوست. لطفاً پیش از ورود به بحث، مختصری درباره فضایل و شخصیت این امامزاده جلیلالقدر برای خوانندگان روزنامه خراسان صحبت کنید.
درباره فضایل حضرت احمد بن موسی(ع) سخن بسیار است. آن حضرت از فرزندان برومند امام کاظم(ع) بود و البته ایشان به وی توجه زیادی می کردند. در منابع تاریخی وی را با صفاتی مانند کریم، شجاع، جلیلالقدر، فاضل، صالح، باتقوا و پرهیزگار معرفی کردهاند که نشان از جایگاه ویژه او در میان پیروان مکتب اهلبیت(ع) دارد. طبق گزارش شیخ مفید در «ارشاد»، احمد بن موسی(ع) مورد علاقه و محبت پدر بزرگوارش بود و امام(ع) مزرعه خود را که به «یسیریه» شهرت داشت، به وی بخشید. احمد بن موسی(ع) بخش مهمی از ثروت خود را صرف آزاد کردن بردگان میکرد و نقل است که در عمرش، موفق به آزاد کردن هزار برده شد که این از فضایل بزرگ و برجسته اوست. طبق گزارش «کشّی»، احمد بن موسی(ع) خط خوبی داشت و به نگارش قرآن کریم میپرداخت و قرآنهایی را با قلم خود به رشته تحریر درآورد. محدث نیشابوری در کتاب «لُب الانساب»، تعداد قرآنهای نگارش یافته توسط احمد بن موسی(ع) را هزار جلد میداند؛ هر چند ممکن است این رقم اغراقآمیز به نظر برسد، اما خبر از تعدد و فراوانی مصحفهایی میدهد که به قلم مبارک او نگارش یافت.
در متون روایی و تاریخی شیعه، به تبعیت احمد بن موسی(ع) از برادر بزرگوارش، امام رضا(ع) اشاره شده است و درباره نقش او در تشویق مردم برای بیعت با ثامنالحجج(ع)، مطالبی وجود دارد. شرایط و اوضاع فکری و اعتقادی شیعیان بعد از شهادت امام کاظم(ع) چگونه بود و احمد بن موسی(ع) با چه راهکاری به دفاع از ساحت امامت و ولایت پرداخت؟
بعد از شهادت مظلومانه امام کاظم(ع)، عدهای از روی جهل یا پیروی از هوای نفس، در امامت آن حضرت متوقف شدند و ایشان را آخرین امام دانستند. گروهی مانند «موسویه» بر آن بودند که از شهادت امام کاظم(ع) بیخبرند و چون از این واقعه خبری به دست آن ها نرسیده است و خروج امام(ع) از زندان هارون را ندیدهاند، چشم به راه بازگشت آن حضرت خواهند ماند یا گروه دیگری به نام «واقفیه» ادعا کردند که امام کاظم(ع) همان مهدی موعود است؛ ایشان شهید نشده و در پس پرده غیبت قرار دارد و روزی ظهور خواهد کرد. گروههای دیگری هم بودند که شاید در اینجا صحبت درباره آن ها لازم نباشد و بحث را به درازا بکشاند. با این حال، احمد بن موسی(ع) با وجود رغبتهایی که نسبت به او بود، در امامت، از برادر بزرگوارش امام رضا(ع) تبعیت کرد و به دفاع از حقانیت امامت شیعه پرداخت. احمد بن موسی(ع) به دلیل شرکت در قیامهایی که علیه حکومت عباسی سازمان دهی میشد، مانند قیام «ابوالسرایا»، محبوبیت فراوانی داشت و بسیار به ایشان توجه می شد، اما از این جایگاه هرگز سوءاستفاده نکرد. بعد از شهادت امام کاظم(ع)، مردم مدینه بر در خانه «اماحمد» مادر احمد بن موسی(ع) جمع شدند و همراه او به مسجد آمدند؛ باور خیلی از آن ها این بود که وی، امامِ بعد از موسی بن جعفر(ع) است و آماده بیعت با وی بودند، اما احمد بن موسی(ع) که به راستی امانتدار ولایت بود، بر فراز منبر قرار گرفت و ضمن بیان سخنانی شورانگیز، امامت را از آن برادر بزرگوارش، علی بن موسیالرضا(ع) دانست و گفت: «ای مردم ... بدانید که من خود در بیعت برادرم علی بن موسی(ع) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.» وی سپس سخنان بلیغی درباره فضایل و جایگاه الهی امام رضا(ع) ایراد و با جمعیت انبوه حاضر در مسجد، به سوی منزل آن حضرت حرکت کرد و آن جماعت، پس از ملاقات با امام(ع)، ضمن اعتراف به امامت ثامنالحجج(ع)، با ایشان بیعت کردند. این گزارشی است که سیدجعفر بحرالعلوم در کتاب ارجمند «تحفة العالم فی شرح خطبة المعالم» و علامه مجلسی در جلد یازدهم «بحارالانوار» به تفصیل آوردهاند.
احمد بن موسی(ع) در زمان هجرت اجباری امام رضا(ع) از مدینه به مرو، کجا بود؟ چرا بعد از مدتی تصمیم گرفت که او هم راهی ایران شود و نزد برادر بزرگوارش برود؟
اصولاً یکی از دلایلی که مأمون را به فکر انداخت که طرح انتقال اجباری امام رضا (ع) را عملی کند، گسترش روزافزون قیامهای علویان بود که بعضی از برادران امام رضا(ع)، مانند احمد بن موسی(ع) نیز در آن مشارکت داشتند. این قیامها برای حکومت نوپای مأمون حکم زهرِ قاتل را داشت و او خطر اصلی انقراض عباسیان را از جانب قیام علویان میدید. آوردن اجباری امام رضا (ع) از مدینه به مرو، میتوانست تا حد زیادی مانع تداوم این قیامها شود. ما درباره واکنش احمد بن موسی(ع) به این اقدام، گزارش چندانی نداریم، اما برخی روایات تاریخی به ما میگوید که هنگام عزیمت اجباری امام رضا(ع) از مدینه به مرو، احمد بن موسی(ع) در مدینه حضور داشته است. قطعاً او نیز، درباره شرایط انتقال امام رضا(ع) به مرو و اتفاقات نامعلوم آینده، نگرانیهای زیادی داشت. اخبار مربوط به وضعیت ثامنالحجج(ع) در مسیر هجرت و سپس، وقایعی که در مرو رقم میخورد، به مدینه میرسید و برادران امام رضا (ع) از حال ایشان بیخبر نبودند. وقتی مأمون، به رغم همه نقشهها و توطئههایش، نتوانست به مقصود خود برسد، محدودیتهای فراوانی برای امام رضا(ع) ایجاد کرد که این اخبار هم به مدینه میرسید و بیتردید، در خوردن جرقههای آغازین تصمیم احمد بن موسی(ع) برای حرکت به سوی ایران، نقش عمدهای داشت.
ما در تاریخ گزارشهایی درباره قیام احمد بن موسی(ع) داریم که درنهایت به شهادت ایشان در فارس انجامید. آیا این قیام در زمان حیات امام رضا(ع) آغاز شد؟ اگر چنین است، آیا این حرکت منافاتی با جایگاه ولایتعهدی آن حضرت نداشته است؟
گزارشهای تاریخی درباره زمان قیام احمد بن موسی(ع) مختلف و متفاوت است. برخی قیام را مربوط به زمان حیات ثامنالحجج(ع) میدانند و برخی دیگر، آن را به بعد از شهادت آن حضرت موکول میکنند. بر اساس قول اول، این قیام بین سالهای 201 تا 203ق اتفاق افتاد و بر اساس قول دوم، بین سالهای 203 تا 218ق، یعنی زمان مرگ مأمون. آنچه به ما کمک میکند تا به روایتی نسبتاً قابل اتکا در این زمینه دست یابیم، جستوجو در انگیزه قیام است؛ در درجه اول باید آگاهی احمد بن موسی(ع) و برادرانش را از توطئه مأمون برای به شهادت رساندن امام رضا (ع)، به عنوان یک انگیزه در نظر بگیریم؛ هر چند که برخی منابع متأخر، حرکت احمد بن موسی(ع) را صرفاً با قصد دیدار برادر دانستهاند که البته دیدگاهی کاملاً اشتباه است، اما برای این قیام، میشود انگیزه عدالت خواهی و خون خواهی شهادت امام رضا(ع) را هم در نظر گرفت. شیخ مفید در این باره مینویسد: «احمد بن موسی(ع) چون خبر شهادت امام رضا(ع) را شنید، بسیار اندوهگین شد و بسیار گریه کرد و برای خون خواهی و ... خارج شد و همراه او سه هزار نفر بودهاند و قصد جنگ با مأمون داشت.» سید محسن امین، در «اعیانالشیعه» تصریح میکند: «احمد بن موسی(ع) به فرماندهی یک سپاه سه هزار نفری از علویان و فرزندان ائمه طاهرین و شیعیان آن ها، برای نبرد با مأمون و انتقام خون امام رضا(ع) روانه ایران شد.» به غیر از این دو گزارش، گزارش دیگری هم داریم که هر دو انگیزه ذکر شده را در بر میگیرد؛ در برخی متون تاریخی این گزارش وجود دارد که احمد بن موسی(ع) بعد از رسیدن خبر توطئههای مأمون و محدودیت ایجاد شده برای امام رضا(ع)، به همراه جمع کثیری از علویان و فرزندان ائمه طاهرین علیهمالسلام، به سمت ایران حرکت کرد و چون به دو فرسنگی شیراز رسید، از شهادت امام رضا(ع) اطلاع یافت. از طرفی مأمون نیز، به فرماندارانش دستور داده بود با هر روش ممکن، مانع از حرکت احمد بن موسی(ع) شوند. به این ترتیب، جدالی سخت میان او و همراهانش، با قتلغخان حاکم وقتِ فارس آغاز شد و بعد از درگیریهای متعدد، سرانجام احمد بن موسی(ع) و جمعی از برادران و یارانش، به شهادت رسیدند.
یکی از مسائلی که برخی به آن باور دارند این است که عموم امامزادگان معتبر و شناخته شده، از نظر جایگاه معنوی و اتصال به خاندان رسالت، تنها از سوی شیعیان تکریم و احترام می شوند و اهل سنت توجهی به جایگاه آن ها ندارند و نامی از آن ها در منابع خود نمیآورند. آیا این دیدگاه صحیح است؟ آیا میتوان درباره احمد بن موسی(ع) و مناقب و جایگاه وی، در متون اهل سنت گزارشهایی به دست آورد؟
این دیدگاه، دیدگاه صحیحی نیست و احتمالاً، ریشه در نشناختن منابع و متون روایی و تاریخی دارد. باید بگویم که نام احمد بن موسی(ع) در بسیاری از آثار اهل سنت به چشم میخورد؛ به خصوص گروهی از آن ها که به اهلبیت(ع) ارادت ویژه دارند و تعدادشان بسیار قابل توجه است. در آثار این افراد، نام امامزادگان، از جمله احمد بن موسی(ع)، ذیل معرفی ائمه معصومین(ع) ذکر و در برخی از آن ها هم، اشارههایی به مناقب آن بزرگوار شده است. من در اینجا میتوانم دست کم از 13 عالم، مورخ، نویسنده و محدث اهلسنت که برخی از آن ها در زمره مشهورترین علمای مذاهب اسلامی هستند، نام ببرم که در آثارشان به نام، نسب و در برخی موارد، مناقب احمد بن موسی(ع) اشاره شده است؛ بزرگانی مانند امام فخر رازی شافعی (درگذشته 606ق) در کتاب «الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیه»، محمد بن طلحه شافعی (درگذشته 652ق) در کتاب «زبدة المقال فی فضائل الآل»، سبط بن جوزی حنفی (درگذشته 654ق) در کتاب «تذکرة الخواص من الأمه فی ذکر خصائص الأئمه»، ابوسلیمان داود بن ابیفضل بناکتی (درگذشته 730ق) در کتاب «روضة اولیالالباب فی معرفة التواریخ و الانساب»، شمسالدین ذهبی شافعی (درگذشته 748ق) در کتاب «تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام»، حمدا... مستوفی (احتمالاً شافعی و درگذشته 750ق) در کتاب «تاریخ گزیده»، ابنصباغ مالکی (درگذشته 855ق) در کتاب «الفصول المهمه»، ابنتغری (درگذشته 874ق) در کتاب «النجوم الزاهره»، فضلا... روزبهان خُنجی (درگذشته 927ق) در کتاب «الخادم الی المخدوم»، غیاثالدین خواندمیر(درگذشته 942ق) در کتاب «تاریخ حبیب السیّر»، جمالالدین شبراوی شافعی(درگذشته 1172ق) در کتاب «الاتحاف» که افزون بر گزارش منزلت نَسَب، به ذکر مناقب احمد بن موسی(ع) نیز، پرداخته است، مؤمن بن حسن شبلنجی (درگذشته 1290ق) در کتاب «نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(ص)» و سلیمان بن ابراهیم قندوزی (درگذشته 1294ق) در کتاب «ینابیع المودة». یقین دارم که اهل تحقیق با تتبع بیشتر، خواهند توانست به موارد افزونتری دست یابند. این موضوع نشان میدهد که بسیاری از بزرگان و پیروان مذاهب اهل سنت، در کنار ارادت ورزیدن به اهلبیت(ع)، از تکریم امامزادگان نیز، کوتاهی نکرده و آن ها را به سبب نسب عالی و مناقبشان، ستودهاند.