گفتوگو با علیرضا بدیع، شاعر و ترانهسرا در سالروز درگذشت دکتر افشین یداللهی
تعداد بازدید : 57
جای خالی استاد ترانههای روانشناسانه
راز جذابیت و ماندگاری ترانه تیتراژهای «خوشرکاب»، «میوه ممنوعه» و «شب دهم» چه بود؟
اکرم انتصاری- امروز چهارمین سالروز درگذشت دکتر افشین یداللهی، روانپزشک، شاعر و ترانهسرای کشورمان است. او ترانهسرای تیتراژهای خاطرهانگیز سریالهای «مسافری از هند»، «خوشرکاب»، «مدار صفر درجه»، «شب دهم»، «میوه ممنوعه» و «معمای شاه» بود و بهواسطه همین ترانهها، به حافظه جمعی مردم راه پیدا کرد. با علیرضا بدیع، شاعر و ترانهسرا که چندسال با زندهیاد یداللهی رفاقت داشت، درباره ویژگیهای شاخص آثار این ترانهسرا و شخصیت او گفتوگو کردیم که شرح آن را در ادامه خواهید خواند.
افشین خاک صحنه ترانه خورده بود
شعر و ترانه افشین یداللهی، تکوجهی و تکبعدی نیست؛ علیرضا بدیع بعد از اشاره به این نکته درباره تواناییهای یداللهی در ترانهسرایی میگوید:«تکبُعدی بودن، ویژگی است که حتی در ترانه اکثر ترانهسرایان موفق روزگارمان هم میبینیم. اما راز این چندوجهیبودن ترانههای او چیست؟ بخشی از آن به استعداد ذاتی او برمیگردد. او سالها در ترانهسرایی خاک صحنه خورده و میدانداری کرده است. یداللهی با همکاریهایی که با آهنگسازان، تنظیمکنندهها و خوانندههای مختلف داشت به تجربه توانست این استعداد خودش را زینت دهد. وجه دیگری که او را از این خصیصه برخوردار میکرد، این است که افشین روانپزشک بود و به واسطه تحصیلات و حرفه خودش، روزانه با طیفهای مختلف جامعه، با حالات و رفتار شخصیتهای متنوعی برخورد داشت؛ از افراد معمولی گرفته تا شخصیتهای غیرمعمولی. به همین دلیل، وقتی میخواست ترانه بنویسد، کاراکتر و شخصیت ترانه را میتوانست به خوبی بیان و تصویرسازی کند تا برای مخاطبش، بهراحتی ملموس و باورپذیر باشد. به همین مناسبت، وقتی ترانه عاشقانه مینوشت، در جلد یک آدم عاشق میرفت یا زمانی که از قول یک راننده کامیون برای سریال خوشرکاب مینوشت، این قدر این عبارات و اصطلاحات به زیبایی در این ترانه جا خوش میکرد که احساس میکردید افشین سالهای سال در جادهها پا به رکاب بوده است.»
یداللهی ترانهسرای محاوره و معیار بود
قدرت استفاده از عنصر لحن و زبان، به فراخور شخصیتهای مختلف، در ترانههای یداللهی از دیگر مواردی است که بدیع به آن اشاره میکند. این شاعر در توضیح این توانایی یداللهی میگوید: «زندهیاد یداللهی لحن هر ترانه را به فراخور شخصیتها انتخاب میکرد و میساخت. مثلا وقتی ترانه مدار صفر درجه را میسرود، آنقدر زیبا اصطلاحات عرفانی را کنار هم میچید که احساس میکردید یک غزلسرای عارف این را نوشتهاست. از طرف دیگر، او در زبان و شکلهای دوگانه زبان، اعم از زبان معیار و زبان محاوره، ترانه مینوشت و در هر دو، توانایی و تبحرش دیدنی است. مثلا روزبه بمانی، در ترانهنویسی محاوره عالی است و اهورا ایمان در ترانهنویسی معیار، اما افشین یداللهی جزو نوادری بود که همزمان از این دو قابلیت زبان فارسی میتوانست به راحتی استفاده کند و این توانایی به او این امکان را میداد که هم بتواند در موسیقی پاپ ترانه بنویسد، هم در ارکسترال ایرانی و شکلهای مختلف موسیقی. در کار بسیاری از ترانهسراها، کار ضعیف هم میبینید، چون آنها از محدوده امن خودشان در حوزه نوشتار خارج شدند؛ مثلا اگر طرف محاورهنویس خوبی است و به او یک کار ارکسترال روی ملودی سفارش بدهند، آن را خراب میکند و این کمکم میانگین آثار او را کاهش میدهد؛ ولی افشین چون روی همه وجوه ترانه تبحر داشت، هر کاری که به او پیشنهاد میشد، به بهترین شکل ممکن انجام میداد.»
ماجرای تماسهای یداللهی با بهمنی چه بود؟
علیرضا بدیع معتقد است افشین یداللهی همه ویژگیهای یک معلم خوب را هم داشت. او با ذکر خاطرهای درباره ویژگیهای شخصیتی این ترانهسرای فقید، اینطور میگوید: «افشین شخصیت نادری داشت. از آن شخصیتها که میتوان بارها و بارها دربارهاش گفت:«حیف شد». او در جوانمردی، رفاقت و معرفت همه چیز را به اعتدال داشت. یکبار محمدعلی بهمنی رفته بود تا دکتر یداللهی اوضاع سلامت قلبش را چک کند. افشین بعد از آن ویزیت، هر روز سر ساعت 4 بعد از ظهر، 8 شب و 6 صبح با استاد بهمنی تماس میگرفت و قرصش را به او یادآوری میکرد و من بارها از نزدیک شاهد این اتفاق بودم. حتی همیشه ساعت 4 منتظر بودم که یداللهی به بهمنی زنگ بزند. این قضیه برای یک روز و یک هفته و دو ماه نبود؛ حدود دو سال این قضیه ادامه داشت و هر روز هم اتفاق میافتاد. او اخلاقهای این گونه بسیار زیاد داشت و خاطرات خوشی برای ما گذاشت. آدم معتدلی بود و چون رفتار رادیکال و افراطی نداشت، همه طیفها را به خودش جذب میکرد. آیکیو بالایی داشت و هوش بالایش در مباحث ادبی هم به او کمک میکرد تا وقتی با متن ترانه مواجه میشود، با زبان ساده و به راحتی کاستیهای آن را به شخص ابراز کند. در کل صبور و بذلهگو و خوشمشرب بود و همه ویژگیهای یک معلم خوب را داشت، جایش خیلی خالی است.»