
123 سال از اعدام قاتل ناصرالدینشاه گذشت
تعداد بازدید : 97
تأملی در اعتقادات میرزارضای شاهشکار
123 سال پیش در چنین روزی، میرزارضا کرمانی عامل ترور ناصرالدینشاه قاجار، به دار آویخته شد. آن روز، چهارشنبه، 21 مردادماه سال 1276 بود؛ پیکر بیجان میرزارضا، تا عصر روز بعد روی دار باقی ماند. پنجشنبه شب، جسد او را از چوبهدار پایین آوردند و به گورستان «حسنآباد» بردند و دفن کردند. ناظمالاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» آوردهاست که پس از اعدام میرزارضا، هیچکس جرئت برپایی مراسم ختم برای وی را نداشت؛ تا اینکه شیخ هادی نجمآبادی قدم پیش نهاد و مراسم هفتم و چهلم را برگزار کرد؛ اما بازهم وحشت عمومی مانع از حضور گسترده مردم در مجلس شد. اینکه هدف میرزارضا کرمانی از ترور ناصرالدینشاه چه بود، موضوعی است که درباره آن حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد. بیشتر مورخان این اقدام را، ناشی از تأثیر سخنان سیدجمالالدین اسدآبادی میدانند و معتقدند که میرزارضا فردی غیور و آزادیخواه بود و نمیخواست ستم جانکاهی را که بر وی و مردمش روا داشته میشود، تحمل کند. این ادعا البته تا حدود زیادی درست است. صورتجلسه بازجویی از میرزارضا کرمانی، در برخی منابع وجود دارد و اگر صحت آنها را بپذیریم، باید بگوییم که دلیل اصلی وی برای ترور شاه، همان است که به آن اشاره شد. اما با گذشت بیش از یک قرن از اعدام میرزارضا، گمانههای جدیدی درباره دلیل اقدام وی مطرح شده که شایسته بررسی و مداقه است. یکی از این گمانهها، مربوط به وابستگی میرزارضا به جریان بابیگری است؛ افرادی که این ادعا را مطرح میکنند، معتقدند که میرزارضا، در راستای همان نقشهای قدم برداشت که بقایای فرقه بابیه آن را طرح کردند؛ او خواسته یا ناخواسته، شاهی را به قتل رساند که برای بابیها، دجال زمان بود و کشتنش، به مثابه هدفی مقدس تلقی میشد؛ زیرا در دوران وی، سیدعلی محمدباب به دلیل اشاعه اعتقادات منحرفانهاش اعدام شدهبود. این افراد همچنین مدعی هستند که بسیاری از فعالان روشنفکر عصر مشروطه، بابی یا متمایل به بابیگری بودهاند و فیالجمله، آنچه در دوره مظفرالدینشاه اتفاق افتاد و پیروزی مشروطیت را رقم زد، ناشی از طراحیهای پشت پرده انجمنهای مخفی بابیها، مانند انجمن «باغ میکده» بودهاست. درباره این ادعاها سخن گفتن، فرصتی وسیعتر میطلبد، اما در مورد میرزارضا کرمانی باید دو نکته را متذکر شویم و قضاوت را به شما خواننده گرامی بسپاریم؛ اولاً او به عنوان مرید سیدجمالالدین اسدآبادی، نمیتوانستهاست در جرگه بابیان قرار داشتهباشد؛ سیدجمال در گفتهها و نوشتههای خود، عمیقاً با فرقه بابیه مخالفت میکرد و نه تنها آن را به رسمیت نمیشناخت، بلکه آشکارا از انحراف بانیان آن از مسیر حق و حقیقت سخن میگفت. ثانیاً، گزارشهای فراوانی درباره مسلمانی و شیعه دوازده امامی بودن میرزارضا در دست است؛ مشهورترین اشاره به این موضوع را باید در شعری منسوب به وی دانست که ظاهراً آن را در روزهای آخر عمر سروده و وصیت کردهبود بر سنگ مزارش بنویسند: «محب آل محمد غلام هشت و چهار/فدایی مردم ایران رضای شاهشکار».