روزی در کارخانه ای، کیف یک مهندس را دزدیدند. براساس شواهد به دست آمده، پنج نفر به نام های ناصر، هوشنگ، سعید، فرهاد و شاهین متهم می شوند. این پنج نفر چنین می گویند:
ناصر: من کیفی برنداشتم، من هیچ وقت دزدی نکرده ام، کار فرهاد بود.
هوشنگ: من کیفی برنداشتم، پدرم خیلی ثروتمند است و من خودم کیف دارم، شاهین می داند دزد کیست.
سعید: من کیفی برنداشتم. من قبل از شروع سال تحصیلی شاهین را نمی شناختم، کار فرهاد بود.
فرهاد: من این کار را نکردم. کار شاهین بود. ناصر دروغ می گوید که من کیف را دزدیده ام.
شاهین: من کیفی برنداشتم. هوشنگ کیف را برداشت. سعید حرف من را تایید می کند، چون سال هاست مرا می شناسد.
بعدا مدیر کارخانه توانست از این پنج نفر اعتراف بگیرد که هر یک از آن ها دو جمله راست و یک جمله دروغ گفته است. حالا به نظر شما چه کسی کیف را دزدیده است؟