رودسری – میرزاتقی خان امیرکبیر، در میان رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران، شخصیتی محبوب و پرطرفدار است. او همان کسی است که با «نظم میرزاتقیخانی» خود، جامعه آشفته ایران را سامانی دوباره بخشید. هرچند این دوران درخشان، سه سال بیشتر طول نکشید، اما شیرینی همین زمان کوتاه، چنان در ذهن و خاطر ایرانیان باقیماند که امروزه اگر به سراغ هر ایرانی وطندوستی بروید و نام امیر را ببرید، گل از گُلش میشکفد و به او افتخار میکند. با این حال، در نوشتههای نویسندگان بهائی، چه آنان که در دهههای قبل به نگارش رو آوردهاند و چه کسانی که امروزه در این عرصه فعالیت میکنند، رویکردی توام با دشمنی و کینه به وی وجود دارد. یکی از حملات متأخری که به ساحت شخصیت محبوب ایرانیان صورت گرفت، از جانب عباس امانت، استاد بهائی دانشگاه ییل آمریکا و در کتاب مشهور «قبله عالم» بود. او در این کتاب، سعی فراوانی دارد که چهرهای زشت و کریه را از امیرکبیر به نمایش بگذارد و ظاهراً با استناد به برخی روایتهای نه چندان معتبر تاریخی، کیاست و سیاست او را به چالش بکشد.
شاید اگر راز این خصومت را ندانیم، برداشتمان از نوشتههای امانت، اظهار نظرهای بیطرفانه یک پژوهشگر باشد؛ اما حقیقت را باید در جای دیگری جُست. بهائیت، فرقهای است که با پشتوانه اندیشههای بابی به وجود آمد؛ فرقهای که در اواخر دوره محمدشاه قاجار پدیدار شد و مشکلات فراوانی را برای کشور ایجاد کرد. بابیه در ابتدای کار توانسته بود با سوءاستفاده از برخی آموزههای دین اسلام در زمینه مهدویت و پیشگوییهای آخرالزمانی، نظر جمعی از مردم را به خود جلب کند؛ اما هنگامی که شورشهای خونین بابیان به راه افتاد و صدها نفر، طعمه تیغ بیدریغ آن ها شدند و از سوی دیگر، باطل بودن ادعاهای مهدویت، نبوت و الوهیت باب، یکی پس از دیگری به وسیله علمای آن عصر اثبات شد، نگاه جامعه به این دگراندیشان تندرو که از ریختن خون دیگران پروایی نداشتند، تغییر کرد. شورشهای خونین مازندران، زنجان و فارس و وارد آمدن آسیبهای جدی به امنیت کشور، میرزاتقیخان را برآن داشت تا سر مارِ فتنه را قطع کند. به فرمان او، باب را از محبسش در چهریق بیرون آوردند و در دادگاهی با حضور برگزیدگان علمای تبریز، محاکمه کردند. او در این دادگاه، نتوانست هیچکدام از ادعاهایش را ثابت کند و به همین دلیل، به مرگ محکوم شد. اعدام باب در آن شرایط که مردم اطلاع دقیقی از چند و چون کار نداشتند و هنوز بیم فریب خوردن گروهی از آن ها وجود داشت، اقدامی بود که تنها از عهده فردی مانند امیرکبیر بر میآمد و او این کار را به انجام رساند. این عمل، دست دولتمردان بعد از او را برای کوبیدن بابیها باز گذاشت؛ چرا که آن ها با خیال راحت و با اطمینان شیوه مقتدرانه امیر، در مقابله با بابیها سریع و بیواهمه عمل می کردند. به همین دلیل، نباید متوقع باشیم که در آثار نوشتاری بهائیان، هرچند که به ظاهر محققانه نوشته شده باشد، نشانی از تخاصم با میرزاتقیخان را مشاهده نکنیم.