سلام. تعطیلات تابستون رو چی کار می‎کنین؟ از این روزها چطوری استفاده می‎کنین؟ کلاس های مختلف تابستونی شرکت کردن خیلی خوبه اما به شرط این‎ که خیلی وقتتون رو نگیره.پیشنهاد می‎کنم طوری از این کلاس‎ها استفاده کنین که خیلی خسته نشین. بذارین حالا که تعطیل شدین و درس و مشق ندارین، زمان بیشتری رو در کنار خانواده باشین.
با هم صحبت کنین، پارک برین، بازی کنین، فیلم نگاه کنین و ...
خلاصه با مامان و بابا و خواهر و
 برادراتون
خوش
بگذرونین.
 

«گرگم و گله می‎برم  چوپون دارم، نمی‎ذارم» بعضی شب‎ها خوابش را می‎بینم و می‎ترسم.
اسم من سفید برفیه، یک گوسفند شیطون و بازیگوش که غذای مورد علاقه‎اش علوفه و یونجه است.
من به آدم‎ها برای تهیه لبنیاتی مثل شیر و کره کمک می‎کنم.
این‎ که مفیدم حس خوبی به من می‎ده، چون آدم‎ها پشم من رو در نساجی به کار می‎گیرند.
مادرم می‎گه: آدم‎ها از گوشت ما که کلی پروتئین و مواد مغذی داره، استفاده  می کنند.
من و بقیه گله گوسفندان در دشت و مراتع شاد و خوشحال می‎دویم و با هم بازی می‎کنیم.
سگ نگهبانی در میان ماست که از گله در برابر آقا گرگه مراقبت می‎کنه.
من آقای چوپان رو دوست دارم. شاید وقتی می‎گم «بع بع»
می فهمه چی می‎گم.
مرجان ساعدی

مادر‎بزرگم
از پله افتاد
از زخم پایش
می‎کرد فریاد
 

من گریه کردم
دیشب برایش
خیلی دلم سوخت
از زخم پایش
 

آهسته زخمش
را بست بابا
لبخند او را
کردم تماشا
 

خیلی ضعیف است
پاهای پیرش
پروردگارا
از ما نگیرش
 

شاعر: محسن اعلا
 

من یه شهر تاریخی تو استان اصفهانم. یکی از زیبا‎ترین شهرای ایرانم.
بعضی تاریخ نویس‎ها می‎گن اولین شهر ایران و جهانم. مسافرای زیادی هر سال به دیدنم میان.
گلاب گیری و قالی‎شویی از مراسم سنتیه که هر سال می‎بینم.
گلاب گیری معمولا از روزای اول اردیبهشت  شروع  و  قالی ‎شویی هم در ماه مهر انجام می‎شه.بعضی ها می‎گن چون کاشی‎های خیلی خوبی این جا ساخته می‎شده اسم من رو کاشیان گذاشتند که بعدها تبدیل به کاشان شده.
عفت زینلی

نیمکت کنار سرسره، در یک پارک بود.هر روز صدای بچه‎ها رو می‎شنید. با صدای خنده‎ی بچه‎ها او هم می‎خندید.
یک روز میخ کج و کوله از یه گوشه‎ی نیمکت بیرون زد. میخه عاشق خوردن نخ بود.
یک روز نخ شلوار یه بابا‎بزرگ پیر. فرداش، نخ چادر یه مامان مهربون. فردای فرداش، نخ پیراهن یک بابای خسته رو کند.نیمکت خجالت کشید. غصه خورد. با ناله گفت:قییییییژ قیییییییژ
فردای فردای فرداش یه پیرزن نشست روی نیمکت. پیت حلبی که دستش بود رو روی میخ گذاشت.
میخه خم شد و افتاد.بازم از صدای خنده بچه ها نیمکت خندید.
لیلا باقی پور

 

این‌روزها این‌قدر هوا گرمه که هیچی مثل آب بازی به آدم نمی‌چسبه. اما باید کاری کرد که آب زیادی هدر نره.برای ساخت قایق راه  های متنوعی داریم. برای ساخت  پایه بادبان‎ها از نی، چوب کبریت یا خلال دندون استفاده می‎کنیم. بادبان هم یه برش مستطیلی یا سه‌گوش از یه تکه کاغذه که به پایه وصل می‎شه. حالا یا بادبان کاغذی را از داخل سیخ عبور می دید یا با چسب به دیواره‌ نی می چسبانید.برای ساخت بدنه‌ قایق تون،

راه اول

 از پاکت خالی آب میوه یا شیر پاکتی استفاده کنین که به راحتی روی آب شناور می‌مونه. شما می تونین اسم خودتون رو بالای قایق بنویسین و با دوستاتون مسابقه سرعت بدین.
 

راه دوم

استفاده از درِبطری‌ هاست،  از بطری شیر گرفته تا در بطری خالی مایع شوینده که البته خوب شسته شده باشه. روی این قایق هم می تونین علامت مخصوص خودتون رو بذارین و باهاش مسابقه استقامت و چپ ‌نشدن بدین.
 

راه سوم

یه برش افقی از فوم لوله است که استوانه‌ای و وسطش سوراخه، فوم به راحتی روی آب شناور می‎مونه. روی این قایق ها هم می تونین اسمتون رو بنویسین و با دوستاتون مسابقه بدین.
 

در پایان

با کمک بزرگ ترها، با فویل گاز رودخانه یا برکه می‎سازیم، لبه‌های فویل رو به داخل تا می‎زنیم و تا زمانی آب می‏ ریزیم  که مانع ریختن آب به بیرون بشه. همچنین حجم مناسبی آب هم توش جا بگیره .

راضیه قلی زاده

تصویر سازی ها : مهسا حاجی محمدابراهیم

من محدثه هستم و هفت سالمه. مامانم می‎گه:«محدثه یعنی کسی که فرشته‎ها باهاش صحبت می کنن»
 کلاس اول رو با نمرات خیلی خوب قبول شدم و سال دیگه به کلاس دوم میرم.
یک بار توی مسابقه داستان نویسی برنده شدم و خیلی خوشحال شدم. مامانم بهم می‎گه: خانم نویسنده!
تابستون پارسال کلاس ژیمناستیک رفتم. الان یک حلقه لاغری دارم که می‎تونم باهاش حرکت‎های زیادی رو انجام بدم.
من دوست دارم در آینده معلم بشم چون دوست دارم موقعی که بزرگ شدم همراه بچه‎ها به اردو برم.
 بزرگ‎ترین آرزوی من اینه که حال بابام هر چی زودتر خوب بشه.
 
 

دوستان خوبم عددها را به ترتیب به هم وصل کنید تا نقاشی‎ کامل شود، سپس آن را به دلخواه رنگ کنید.