رکس|      برگزاری بزرگ ترین مسابقات آف رود اروپا در مجارستان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کاترز نیوز|      شکار لحظه جالب حضور دو ماهی داخل قوطی نوشابه در کف اقیانوس، اندونزی 

 

نغز گفت آن بت ترسابچه باده‌پرست 

شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند 

 وز زبان تو تمنای دعایی دارد

پیرمرد تنهایی از زندگی در شهر و دیار خود خسته شد و به راه افتاد. از کوه‌ها و دشت‌های زیادی عبور کرد و در راه معاملات زیادی انجام داد و سر عده زیادی را کلاه گذاشت. هر بار با اسم مستعار به شهر جدیدی می‌رفت و سر مردم شیره می‌مالید و از آن‌ها «پیش پرداخت خرید مسکن»، «سپرده زودبازده با سود پایین» و «پول بده برم خارج جنس بیارم» می‌گرفت. بالاخره از این کار هم خسته شد (قابل توجه عزیزانی که سیرمونی ندارند) و به بخش‌هایی از جنگل که هنوز خودش یا همکارانش نخورده بودند، پناه برد و آن‌جا زندگی جدیدی را شروع کرد.

روزی از روزها، خرسی را دید که او هم تنها بود. به خرس غذا داد. خرس هم چون آدم نبود، قدر محبت پیرمرد را دانست و با هم دوست شدند. مرد به خرس غذا می‌داد و خرس هم در مقابل، او را در برابر خطرات جنگل حفظ می‌کرد. هروقت پیرمرد می‌خوابید، خرس بالای سرش می‌ایستاد و مراقب بود جانوران موذی به او نزدیک نشوند. اما یک روز، چند مگس سمج روی صورت پیرمرد نشستند و هرچقدر خرس تلاش کرد، ول کن قضیه نبودند. خرس عصبانی شد و برای فراری دادن آن‌ها سنگ کوچکی به سمت‌شان پرت کرد. اما مگس‌ها نرفتند. خرس سنگ بزرگ‌تری برداشت و روی پیشانی پیرمرد زد، ولی مگس‌ها باز نرفتند. پیرمرد از خواب پرید و فریاد زد: «چی کار می‌کنی حیوون؟» اما خرس توجهی نکرد و یک پاره آجر توی صورت پیرمرد زد. مگس‌ها اداهای ناشایستی برای خرس درآوردند و دوباره روی صورت پیرمرد نشستند.

پیرمرد دهن باز کرد که چیزی بگوید، ولی خرس امان نداد و یک بلوک سیمانی بر سرش کوبید. مگس‌ها باز هم سر جایشان برگشتند. پیرمرد با آخرین رمق‌هایش برگشت به خرس بگوید که بس کند، ولی خرس مهلت نداد و یک چوب بیسبال برداشت و چند بار بر سر و صورت پیرمرد کوبید که مگس‌ها بروند. مگس‌ها باز سر جایشان نشستند، ولی پیرمرد دیگر از بین رفته بود.

خرس بالای سر او رفت و نبضش را گرفت و وقتی مطمئن شد تمام کرده، دست کرد داخل کیف پول پیرمرد و پول مگس‌ها را داد و از آن‌ها تشکر کرد و فرستادشان بروند. بعد هم لباس خرس را از تنش درآورد و چهره یکی از طلبکاران عمده پیرمرد نمایان شد.

داستان ما هم که قرار بود درباره ضرب‌المثل دوستی خاله خرسه باشد، بیشتر به نتیجه‌ «دست بالای دست بسیار است» رسید.

 

* دختر گلم مینا جان، ۷تیر سالروز تولدت مبارک. بابا و مامان و علی

* همیشه از خوبی‌های دوستت یا همسرت، یه دیوار بساز. اگه یه روز بدی دیدی فقط یه آجر کم کن، بی انصافیه اگه دیوار رو خراب کنی. حسن زارعیان

* سپاس برای مطلبی که درباره مراقبت خانوادگی از زمین نوشته بودید. کاش همه به این توصیه‌ها عمل کنیم.

* تولد همسر عزیزم سمیه و فرزندانم امیرعلی، آرمان، آوا را تبریک می گویم.

* آق کمال دور و برت دوشاخله خوب پیدا نمره؟ مخوام پلخمون درست کنم!

آق کمال: چرا برار، تو میلان مان یگ درخت خشکیده هست. مو خودم با لوخ حصیر تیر کمون درست مکنم!

 

نیاز به شیرینی نیست

چای تلخ هم در کنار تو

 شیرین می‌شود

کنار تو نشستن

یک نفس آرام کشیدن

به همه دنیا می‌ارزد

 

 بلبل، سربازهای گل را «خوار» می‌دید!

* روزها در انحصار «هفته» هستند.

* بندپایان هم دارای «سلول» هستند.

* آدم «راه بلد» بی وسیله به فضا می‌رود!

* باران هم ویرانی‌های سیل را به گردن ابر انداخت.

* جیب‌ها از دست گرانی قالب «تهی» کرده‌اند.

* فوتبالیست با پول توپ چک‌هایش را «پاس» کرد!

مرحوم استاد علی صفایی حائری می‌گویند:

مربی باید در کودک سه خصوصیت را بارور کند و این‌گونه او را واکسینه کند: شخصیت و استقلال، حریت و آزادمنشی، تفکر و تحلیل. هنگامی که کودک شخصیت داشته باشد، تقلید نمی‌کند و تحت تاثیر هر حرفی و هر مکتبی قرار نمی‌گیرد... حریت و آزادمنشی کودک را می‌سازد تا اگر روزی به اشتباهی پی برد، پیگیری نکند و لجاجت نورزد و عقیده‌ای را بر عقیده‌ای ترجیح ندهد مگر هنگامی که از رجحان و امتیازی برخوردار باشد... تفکر و تحلیل آن هم در زمینه حریت و آزادی و با خصوصیت شخصیت و استقلال به نتیجه‌های بزرگی خواهد رسید. تفکر رکودها را می‌شکند و هرگونه عقیده سنتی مهاجم را مهار می‌زند.

کتاب «تربیت کودک»

 

امام سجاد(ع): هرکس در هیچ کاری به مردم امید نبندد و همه کارهای خود را به خدای عزوجل واگذارد، خداوند هر خواسته‌ای که او داشته باشد، اجابت کند.

  کافی

ذکر روزچهارشنبه

صد مرتبه «یا حی یا قیوم»

 

شنیدم که گفتا وزیری چنین 

به مردم که ای اهل ایران‌زمین!

اگر چه نجیبید و آگاه و گل 

ولی دیده‌ام‌تان زیادی تپل

«نان‌استاپ» و «بیست و چهاری» همه

دهان‌پُر بگویید‌: «بازم کمه!»

سه وعده خوراک خفن می‌خورید 

خودم دیده‌ام، مرد و زن می‌خورید

در این برهه سخت و حساس، هیچ 

نکردید غفلت از آن پیچ‌پیچ

توجه نکردید جز بر شکم 

«عزیزان! بسه یا که بازم بگم؟»

ببینید چینی به یک وعده‌، روز... 

...رساند به شب، سیر باشد هنوز

شما هم همه وعده را کم کنید 

کمربند را سفت و محکم کنید

بریزید کمتر به خندق، بلا 

بمانید زنده کمی با هوا

ظریفی در آن انجمن داد زد

که ای مرد بادانش و پر خرد!

تو گفتی که ما وعده را کم کنیم 

شکم را تهی زین همه سم کنیم

ولی وعده‌ را که شما می‌دهید 

شما وعده‌ها را به ما می‌دهید

چو فردا برآید بلند آفتاب 

به جای سخن، تو بگیر و بخواب

ببینی مگر ما نه چون چینیان 

نه یک وعده... بی‌وعده گیریم جان!

 

سلام، خوبین؟ ممنون از همه دوستانی که درست و طبق روش گفته شده تو مسابقه شرکت کردن. بین مسابقه ها یک هفته‌ای فاصله افتاد که پیامک‌های زیادی به دستمون رسید. پیامک‌های بی‌ربط و بی‌نام و کم‌مزه متاسفانه حذف شدن. چندتا از جمله‌های بانمک‌تر رو انتخاب کردیم که می‌خونید. دمتون گرم و خوش باشین همیشه.

* بالاخره ما هم رفتیم تو چال! آرمین صفرزاده

* حباب این ماشینه ترکید، ما افتادیم توش!  ماهان براتی

* وقتی ماشین حمل کالباس داره رد میشه و این بو برای پیشی آشناست! 

فرهاد دوست علی

* وقتی چشمت به قیمت‌های کذایی می‌افته و دوست داری که زمین دهن باز کنه! محمدرضا صفرزاده

* وقتی که گربه با آپاراتی قرارداد بسته برای سرکیسه کردن مردم و چندتا چاله تو آسفالت درست کنه!  وحید از کاشان

* پیشی رفته تو جوی خیابون شنا، برگشته دیده لباس‌هاش رو بردن، نمی‌تونه بیاد بیرون!  بنیک زادوریان

* وقتی برای گرفتن عکس وارد یه عکاسی میشی که به جای نشستن روی صندلی باید بری تو چاله تا عکس صورتت رو بگیره! سیدحسین آروند

* ای بابا تو این اوضاع، توی فاضلاب زیر زمین هم غذا گیرت نمیاد! 

 سجاد دانشجو

* اوه به خیر گذشت! نزدیک بود تو نظرسنجی رئیس جمهور شرکت کنم! 

مصطفی علیزاده

* وقتی می‌فهمی ملخ‌ها رو کیلویی هشت تومان از مردم می‌خرن و از ترس قایم شدی و میگی نکنه بخشنامه خرید گربه هم آمده! محمدرضا حجتی

 

معروف ترین بنای نیمه تمام و غیرمجاز جهان

سی ان ان- کلیسای «ساگرادا فامیلیا» در بارسلون اسپانیا که توسط معمار مشهور اسپانیایی «آنتونی گائودی» ساخته شده است، پس از بیش از یک قرن، ساخت و سازش تکمیل می‌شود. کار ساخت این کلیسا در سال ۱۸۸۲ آغاز شد. این در حالی بود که در سال ۱۸۸۵  به فرم درخواست مجوز ساختمان توسط شورای شهر رسیدگی نشد. در سال ۱۹۲۶ زمانی که تنها بخشی از کلیسا ساخته شده بود، این معمار در پی یک سانحه رانندگی کشته شد. با این حال  ساخت و ساز از روی نقشه ادامه پیدا کرد. در سال ۲۰۱۶  مشخص شد کلیسا مجوز ساخت ندارد و ساخت و سازهای انجام شده در طول این سال‌ها غیر قانونی بوده است. سرانجام پس از ۱۳۷ سال مجوز ساخت این مکان مشهور گردشگری صادر شد. کلیسای «ساگرادا فامیلیا» در سال ۲۰۰۵ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد و قرار است که روند ساخت این کلیسا تا سال ۲۰۲۶ تکمیل شود. سالانه بیش از چهار و نیم میلیون نفر از این کلیسای ناتمام دیدن می‌کنند.

 

 

خودرویی که در کیف جا می‌شود

یاهو- یک مهندس ژاپنی به نام «کنیاکو سایتو»، وسیله نقلیه ساده و قابل حمل شخصی در اندازه کوچک به نام WalkCar اختراع کرده است که درست مثل یک رایانه شخصی به راحتی در کوله پشتی و کیف شما جا می‌شود. این مینی خودرو با 4 چرخ و یک بدنه آلومینیمی، 10 کیلومتر در ساعت سرعت دارد، با یو.اس.بی برای مدت سه ساعت شارژ می‌شود و وزن افراد را تا 120 کیلوگرم تحمل‌می کند. 

 

  بابام یه بار آووکادو گرفت خانوادگی نشستیم دورش، چند بار امتحان کردیم نفهمیدیم چه جوری باید بخوریمش، رفتیم پسش دادیم به جاش خیار گرفتیم گاز زدیم!

  داستان این قبر چند طبقه‌ها چیه؟ ما روی این‌که هرکی رو تو قبر خودش می‌ذارن حساب کرده بودیم!

 همسایه‌مون اومده خونه‌مون می‌گه کلنگ دارین؟ بابام منو نشون می‌ده، می‌گه ایناهاش اینو ببر حکم کلنگ رو تو خونه ما داره!

  فیلم و سریال‌های قشنگ بیشتر موقع امتحان‌ها کشف می‌شن!

 از وقتی کتاب می‌خونم صبح که بیدار می‌شم احساس می‌کنم الان مستخدم‌مون میاد تو اتاق پرده ها رو می‌زنه کنار و می‌گه سرورم روز زیباتون بخیر، صبحانه‌تون رو بیارم تو تخت‌تون؟!