
شعر طنز
تعداد بازدید : 22
به دنبال سیمرغ کار!
سحر بهجو | شاعر و طنزپرداز
با مدرک دکترا پی شغل
شام و سحر و پگاه رفتم
گفتند که کار بوده سیمرغ
بی توشه مسیر راه رفتم
تا قله قاف هم رسیدم
گفتند که اشتباه رفتم
سیمرغ مرخصی گرفته
از قاف، لِه و تباه رفتم
پس روی سفینه ای نشستم
دنبال هدف به ماه رفتم
گفتند که پیش پایتان رفت
پس در پی او به چاه رفتم
رفتم به میان جمع پیران
گردن کج و سربه راه رفتم
بر شانه شان پران سیمرغ
با ترس به بارگاه رفتم
گفتند کدام مرغ؟ حاشا!
با حسرت و بغض و آه رفتم
از ترس پری که بر هوا بود
دنبال نخود سیاه رفتم!