
بررسی پرسش مهر رئیس جمهور درباره میزان مهارت آموزی دانش آموزان در مدارس
تعداد بازدید : 87
توقع باطل!
محوری
نویسنده : سپیده حسینی| دانشجوی دکترای روان شناسی بالینی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
یکی از مهمترین خبرهای امیدوار کننده در چند روز اخیر، پرسش مهر است که از سوی رئیس جمهور به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید مطرح شد. سوالی با این مضمون که سال گذشته چه مهارتهایی در مدرسه آموختید و برای امسال چه انتظاراتی دارید؟ کدام معلم به شما مهارت بیشتری آموخت؟ کدام مهارت را برای آینده زندگی خود مهم میدانید؛ از مهارتهای بسیار ساده تا پیچیده. در ادامه مطلب نگاهی روان شناسانه به این سوال خواهیم داشت و از ضرورت پاسخ دادن به آن خواهیم گفت. سوالی که با توجه به سیستم آموزشی کشور و خالی بودن جای آموزش مهارتها در آن، توقع یافتن پاسخ مناسب برای آن منطقی به نظر نمی رسد.
قدم بعدی چیست؟
این روزها روی در و دیوار شهرهای مختلف کشور، جملات امیدوار کننده و زیبای زیادی به چشم میخورد و از رسانهها به گوش میرسد.
از این جمله میتوان به تبلیغهای تلویزیونی با عنوان «زندگی خالی نیست، مهربانی هست» و تابلوهایی که در سراسر تهران به چشم میخورند با عناوینی درباره «بیایید گفت و گو کنیم»، «کجا گفت و گو کنیم؟»، «با چه کسی گفت وگو کنیم؟» و. .. اشاره کرد.
تمام اینها فرهنگ سازی در زمینه صحبت کردن صحیح را به ذهن متبادر میکند به طوری که باور کنیم کمتر زور بازو در روابط به کار میآید. اما این سؤال مطرح است که این گام بعدی چیست؟ چه زمانی این گام عملیاتی میشود؟ اصلا آیا برای بعد از این هم برنامه ریزی شده است؟ امیدوار باشیم یا نه؟
پرسشی که نمیتوان به آن پاسخ داد
این تلاش برای فرهنگ سازی در کنار پرسش مهر رئیس جمهور از این نظر امیدوار کننده است که به نظر میرسد مسئولان به خلأها و کمبودهای نهفته در سیستمهای بنیادین کشور از جمله آموزش و پرورش توجه دارند و حداقل متوجه آن شدهاند اما آن چه مسبب شگفتی است، میزان امید بیش از حد و نامتناسب نهفته در این سؤال است چراکه با توجه به پروتکلهای آموزشی کنونی در مدارس، جای مهارتها آن قدر خالی است که بعید به نظر میرسد دانش آموزان در پاسخ به این پرسش به مشکل برنخورند.
دانش آموزانی که تبدیل به روبات میشوند
ای کاش فردی برای عمل کردن آستین بالا بزند، متخصصها را در این حوزه جست و جو و پیدا کند، گروه تشکیل دهد، فکر و تحقیق کند، نیازها و کمبودها را شناسایی و برنامهای متناسب برای آنها بریزد و اجرا کند. مسئله خلأ و کمبود در زمینه مهارتها نه موضوع تازهای است و نه کم اهمیت، منتهی آن قدر در طول سالها آمدند و گفتند و رفتند و هیچ نشد که مانند یک سناریوی غم انگیز تکراری به آن عادت کرده و گویی آن را به عنوان سرنوشت محکوم به شکست مان پذیرفته ایم. این موضوع در نظام آموزش و پرورشِ ما هم گریبان پرورش و هم آموزش را گرفته است، چراکه به رغم پیشرفت نظریهها و پژوهشها در زمینه روند تحول کودک و روشهای یادگیری متناسب با آن، همچنان به روشهای آموزشی خشک و مبتنی بر انتقال اطلاعات کلامی چسبیده ایم و با هنجارسازی نادرست در زمینه برتری برخی دروس و رشتهها بر برخی دیگر، منجر به نادیده گرفتن حقیقت منحصر به فرد هر انسان شده و تبدیل به کارخانهای گشته ایم که بالاترین دستاوردش تولید روباتهایی است که خودشان و استعدادهایشان را در لابه لای هنجارهای زودرس تزریق شده به مغزشان گم کردهاند که صرف نظر از رسیدن به موفقیت مد نظر کارخانه و جامعه، استعدادهای ذاتی خود را قربانی ساخته و شاید هیچ وقت فرصت کشف آن را نداشتهاند.
مهارتهایی که باید آموزش داده شوند
حال اگر نیم نگاهی به جای خالی مهارتها در حوزه پرورش بیندازیم، اوضاع تاسف بارتر نیز جلوه میکند. پرورش مهارتهای خود مراقبتی، روان شناختی و اجتماعی همان چیزی است که مدرسه را محل آماده سازی ورود کودک و نوجوان به دنیای بزرگتر اجتماعی میسازد. حال با چنین فقدانی میتوان چه انتظاری داشت؟ از آن جا که کودک و نوجوان به دنیای گستردهتر بزرگ سالان و همسالانی وارد خواهد شد که آنها نیز به واسطه زندگی در جامعهای یکسان متقابلا در زمینه چنین مهارتهایی کمبود دارند. پس هر فرد علاوه بر این که قربانی پیامدهای نقص مهارتها در سطوح کلانتر اجتماعی میشود، خود نیز به یک آسیب رسان تبدیل خواهد شد. مهارتهای بسیاری وجود دارند که در صورت آموزش داده شدن در مدارس و تمرین آنها به روشهای مناسب، میتوانند رشد کنند و پس از چندین نسل تبدیل به فرهنگی شوند که آرامش و امنیت بیشتری را برای همگان به ارمغان آورند. تعدادی از این مهارتها عبارتند از: خودآگاهی (آگاهی از وجوه مختلف خود از جمله هیجانات و باورها)، همدلی (توانایی دیدن جهان از چشم شخصی دیگر و احساس کردن همانند او)، تنظیم هیجانی (مدیریت کردن میزان هیجانات و ابراز متناسب آنها مثل خشم)، گفت و گو (توانایی گوش کردن و صحبت کردن صحیح)، حل تعارض (حل اختلافات به صورت منطقی و منصفانه)، جرئت مندی (توانایی ابراز حقوق، نیازها و خواستههای خود در عین محترم شمردن حقوق و نیازهای دیگران)، خودمراقبتی جنسی (یادگیری حدود و مرزهای خصوصی بدن خود و اجازه ندادن به فردی دیگر برای ورود به این حریم مشخص شده) و. ...
راهکار کاهش خشم در جامعه
با توجه به مهارتهای مطرح شده فوق، مسئله خشونت را در نظر بگیرید که این روزها نمود بیشتری در بین مردم و کارشناسان پیدا کرده است. به نظر شما در جامعهای با سطوح بالای خودآگاهی، همدلی، تنظیم هیجانی، جرئت مندی و... چقدر خشونت وجود خواهد داشت؟ چه تعداد متجاوز؟ به چه میزان قربانیانی که دم بر نمیآورند و با سکوت خود چرخه خشونت را تدام میبخشند؟ در چنین جامعهای که خودآگاهی، همدلی و گفت و گو زیرساختهای روابط است، چقدر به زور بازو نیاز خواهیم داشت؟
بیایید تجدید نظر اساسی کنیم
با تمام تفاسیر فوق میتوان گفت در شرایط کنونی و در عصر حاضر وقت آن رسیده که به جای چسب زخم زدن به تومورهایی که نیازمند جراحی است، صورت مسئله را پاک نکنید. وقت آن رسیده که علاوه بر انواع درمانها و روشهای کنترل افراد از جمله جریمههای نقدی و محدودیتهای فیزیکی (زندان)، سرمایه گذاریهای مالی و روانی خود را بر حوزه پیشگیری متمرکز سازیم. دستاوردهای سیستم آموزشی موجود فریاد میزند که نیازمند تجدید نظر فوری و اساسی است. عزیزان، بزرگواران و مسئولان، بیایید نیازسنجی، برنامه ریزی و اجرا کنیم... لطفا اجرا کنیم....