دکتر موسی حقانی، استاد تاریخ معاصر در گفت وگو با خراسان مطرح کرد
تعداد بازدید : 42
21 ماه جنگ نرم آمریکا برای براندازی دولت مصدق
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
کودتای 28 مرداد 1332، حاصل همراهی و همکاری آمریکاییها و انگلیسیها بود. با این حال، در مطالعاتی که درباره این واقعه مهم تاریخ معاصر ایران انجام میشود، بیشتر توجهات به سمت عوامل داخلی و اختلافاتی است که در نهایت، نهضت ملی شدن صنعت نفت را با شکست روبهرو کرد. به همین دلیل، به دست آوردن شناخت صحیح از محل قرار گرفتن آمریکا در این ماجرا و نقش دولتمردان آمریکایی در ساقط کردن دولت دکتر مصدق، میتواند به درک صحیح از حوادث روی داده در آن دوره، کمک کند و در ضمن، تجربهای ذیقیمت را در اختیار نسل امروز و فردای جامعه ما قرار دهد. به همین منظور، در گفتوگویی با دکتر موسی حقانی، مورخ، تاریخپژوه و معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، به بررسی ابعاد مختلف تأثیرگذاری آمریکا در شکلگیری و اجرای کودتای 28 مرداد پرداختیم.
آمریکاییها در کودتای 28 مرداد سال 1332، در حالی با همکاری انگلیسیها دولت دکتر محمد مصدق را ساقط کردند که پیش از آن وعدههایی به وی داده بودند و حتی، برنامههای اصل 4 ترومن در ایران، اجرا میشد. آیا آمریکا از ابتدا تصمیم به حذف دکتر مصدق و براندازی دولت وی داشت یا این تصمیم، به تدریج به مرحله قطعیت رسید؟
آمریکاییها از ورود به ماجرای ملی شدن صنعت نفت ایران، هدف خاصی را دنبال میکردند. آن ها از مدتها قبل، سودای حضور در صنعت نفت ایران و بهرهمند شدن از این ثروت هنگفت را داشتند، اما همیشه با مخالفت انگلیسیها روبهرو میشدند. حتی یک بار در دوران نخستوزیری رضاخان، کنسول آمریکا در ایران، یعنی رابرت ایمبری، توانست با دولت ایران، قراردادی در حوزه نفت منعقد کند؛ اما عوامل انگلیس با به قتل رساندن وی، مانع از اجرای قرارداد شدند. بنابراین، آمریکاییها برای حضور در صنعت نفت ایران، تلاش میکردند، اما انگلیسیها سد راه آن ها بودند. به همین دلیل، هنگامی که نهضت ملی شدن صنعت نفت آغاز شد، آمریکاییها، برای برخی گروههای عضو جبهه ملی، پیغامهایی ضمنی، مبنی بر حمایت از این نهضت فرستادند تا بتوانند از این طریق، ضمن تقویت جایگاه خودشان، رقیب را عقب برانند یا دستکم، مجبور به سازش کنند. البته باید توجه داشته باشیم که شکلگیری و آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت، ارتباطی به حمایت آمریکاییها نداشت. این نهضت، نهضتی کاملاً مردمی بود و ملی شدن صنعت نفت، مطالبه عمومی و اصلی ایرانیان محسوب میشد. با این حال، پالسهای مثبتی که آمریکاییها برای برخی از گروههای وابسته به جبهه ملی فرستادند، باعث شد که دکتر مصدق، به وعدههای آن ها دل ببندد. اما این مسئله، تمام قضیه نبود؛ کلانتر از این ماجرا و حواشی آن، راهبرد کلی آمریکاییها در این دوره تاریخی، برای عبور از عصر استعمار کهنه به استعمار نو بود. آن ها یک طرح کلی جهانی داشتند که بر مبنای آن، باید انگلیس، به عنوان نماد استعمار کهن، به تدریج کنار زده میشد و جای آن را شکل نوینی از استعمار، با محوریت آمریکا میگرفت. در الگوی استعمار کهنه که انگلیسیها در آن صاحب سبک بودند، استعمارگران یا کشورها را رأساً اشغال میکردند یا با کمک عواملشان، یک کودتا یا شبه کودتا به راه میانداختند و وابستگانشان را در کشور مد نظر، به قدرت میرساندند؛ نظیر کودتای سوم اسفند 1299 که طی آن، رضاخان را به قدرت رساندند. اما در الگوی جدید استعمارگری که آمریکاییها مجری و طرفدار آن محسوب میشدند، اولاً، بنا بر این بود که مانع از پیوستن کشورها به بلوک شرق و شوروی شوند و ثانیاً، هدف این بود که کشورهای استعمارزده را، در مسیر صیانت از منافع استعمارگران در هر منطقه، با خود همراه کنند. بدیهی است که این روش، با روش انگلیسیها متفاوت بود و ابزار و روشهای خاص خودش را داشت. آمریکاییها برای رسیدن به این هدف، حمایت از جنبشهای ناسیونالیستی را در کشورهای جهان سوم، در دستور کار قرار دادند. این دوره، مصادف با اوجگیری این جنبشها در آسیا و شمال آفریقاست. عمده مبارزات هم برای بیرون راندن استعمار انگلیس انجام میشد. بنابراین، برای آمریکاییها فرصتی پیش آمد تا بتوانند رقیب قدیمی را از میدان به در کنند. آمریکا با استفاده از همین موقعیت، سرانجام توانست انگلیس را به دادن امتیاز راضی کند؛ امتیازی که آمریکاییها پس از جنگ جهانی اول به دنبال آن بودند و پس از جنگ جهانی دوم، بسیار به آن نزدیک شدند. بنابراین، حمایت آمریکا از جنبشهای ناسیونالیستی در آسیا و شمال آفریقا، اصولاً برای عقب راندن رقیب و کسب امتیازات استعماری در این مناطق بود.
برخی معتقدند که برای ساقط کردن دولت دکتر مصدق، ترومن و آیزنهاور، رؤسای جمهور وقت آمریکا، دو دیدگاه کاملاً متفاوت داشتند. این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه دیدگاه ترومن با آیزنهاور، در زمینه ساقط کردن یا نکردن دولت دکتر مصدق فرق داشت، دیدگاه درستی نیست. اتفاقاً دسیسه آمریکاییها علیه نهضت ملی شدن صنعت نفت از دوران ترومن شروع شد. در دوره او بود که سیا و اینتلیجنس سرویس، به این نتیجه رسیدند که باید طی یک عملیات مشترک، در ایران کودتا و دولت دکتر مصدق را ساقط کنند. منتها، تفاوت ترومن با آیزنهاور در این بود که اولی، با ظرافت و سیاست یا اصطلاحاً با دستکش مخملی، کار خودش را انجام میداد، اما دومی، به صراحت مقصود خودش را اظهار و علناً اعلام کرد که هیچ حمایتی از نهضت ملی شدن نفت ایران نمیکند و بعد، اطلاعیه صادر کرد و اقدامات عملی را هم انجام داد.
پرسشی که ممکن است به ذهن برسد، این است که اگر دکتر مصدق حمایت همهجانبه آمریکاییها و تسلط آن ها بر منابع نفت ایران را میپذیرفت، آیا آمریکا به سراغ انجام کودتا در ایران، با همکاری انگلیس، میرفت؟ آیا این احتمال وجود نداشت که همکاری مصدق با آمریکاییها، ضامن بقای دولت او شود؟
به اعتقاد من، اساساً این اتفاق نمیافتاد و چنین نتیجهای هم به دست نمیآمد. درست است که آمریکا و انگلیس، بر سر منافعشان، در نقاط مختلف دنیا رقابت و حتی تقابل داشتند، اما آن ها اختلافاتشان را مدیریت میکردند و رویکردهای تقابلی آن ها، حد و حصری داشت. آمریکاییها فقط میخواستند انگلیسیها را تحت فشار بگذارند و از نفت ایران سهم بگیرند. آن ها هنگام مطرح شدن قرارداد 1919 که ایران را رسماً به مستعمره انگلیس تبدیل میکرد هم، چنین واکنشی از خود نشان دادند. برخی به اشتباه فکر میکنند که آمریکاییها در آن زمان، رویکردهای امپریالیستی نداشتهاند در حالی که اصلاً چنین نیست؛ حرف آمریکا این بود که چرا انگلیسیها قصد دارند کشور بزرگ و زرخیزی مانند ایران را، یک جا ببلعند و سهمی به آن ها ندهند. بنابراین، اشتباه است که تصور کنیم دکتر مصدق میتوانست با انعقاد قرارداد با آمریکا، خطر کودتا را از خود دور کند. آمریکاییها حاضر نبودند در این حد با انگلیس درگیر شوند؛ به هر حال، منافع مشترک آمریکا و انگلیس، فقط در ایران خلاصه نمیشد و در سایر نقاط دنیا هم، منافع مشترک فراوانی داشتند. ضمن اینکه انگلیسیها هم، هوشیارتر از آن بودند که اجازه بدهند چنین اتفاقی بیفتد. با این حال، اگر فرض بگیریم که دکتر مصدق چنین رویکردی را در پیش میگرفت و آمریکاییها هم پشت انگلیسیها را خالی میکردند، دولت دکتر مصدق باز هم محکوم به ساقط شدن بود؛ چون آمریکاییها، اساساً فقط میتوانستند با دولتهای دیکتاتوری و کاملاً وابسته کار کنند.
درباره چگونگی همکاری آمریکا با انگلیس در کودتای 28 مرداد، این نظر وجود دارد که آمریکاییها مجری نقشهای بودند که انگلیسیها طراحی کردند. نظرتان در این باره چیست؟
آمریکا در آن زمان، سابقه فعالیت چندانی در ایران نداشت. آمریکاییها در زمان کودتا، یکی دو شبکه اطلاعاتی در ایران داشتند. افزون بر این، شبکهای فراملیتی و صهیونیستی نیز بالای سر دو سازمان جاسوسی سیا و اینتلیجنس سرویس، موسوم به «بدمن» قرار داشت که همکاری این دو سازمان را تسهیل میکرد. وظیفه «بدمن» که در آن از اسدا... علم وابسته به انگلیس تا دبیر سفارت آمریکا حضور داشت، این بود که دو طرح آمریکایی و انگلیسی را به هم نزدیک کند. انگلیسیها به این طرح مشترک عنوان «عملیات چکمه» داده بودند و آمریکاییها، «عملیات آژاکس». توجه داشته باشید که آنچه با عنوان کودتا، از 25 تا 28 مردادماه 1332 برای براندازی دولت دکتر مصدق انجام شد، نتیجه 21 ماه فعالیت گسترده اطلاعاتی بود. یعنی طراحان کودتا، این اقدام را پس از 21 ماه جنگ نرم علیه دولت دکتر مصدق انجام دادند. طی این مدت و در راستای این جنگ نرم، اولاً تلاش شد تا بین مردم و رهبران نهضت اختلاف ایجاد شود. سعی کردند با فشار شدید اقتصادی، عملاً سررشته امور را از دست دولت خارج کنند. فروش نفت ایران به صفر رسید و برای ایجاد رعب و وحشت در میان سیاستمداران، تهدید به عملیات نظامی در دستور کار قرار گرفت. جالب است که سیاستهای امروز آمریکاییها، به سیاستهای دیروزشان شباهت فراوانی دارد. امروز هم آن ها میخواهند با استفاده از همین روشها، مقاومت ملت ایران را در هم بشکنند؛ در حالی که شرایط تغییر بسیاری کرده است و ایرانیان امروز، هوشیارتر و قدرتمندتر از آن هستند که تسلیم چنین نقشههای مزورانهای شوند.