روایتی تاریخی ازمقاومت جانانه «آریو برزن» و یارانش در برابر اسکندر مقدونی
تعداد بازدید : 84
«حماسه ایرانی»در برابر هجوم غربی
جواد نوائیان رودسری
info@khorasannews.com
شکست ایرانیان در «گوگامل» فاجعه بار بود. اسکندر مقدونی با لشکر جرارش، توانست استحکامات دفاعی سپاهیان هخامنشی را در هم بشکند. با فرار داریوش سوم از میدان جنگ، مصیبت کامل شد. حالا اسکندر خود را در تخت جمشید، پایتخت سنتی هخامنشیان میدید که نزدیک به دو قرن، شهر نخست جهان و مرکز تعیین کننده قدرت در سراسر دنیای متمدن آن روزگار بود. او برای رسیدن به آرزویش، تنها باید از کوههای سر به فلک کشیده زاگرس عبور میکرد. لشکریان شاه مقدونیه که بیشتر آنها را یونانیان تشکیل می دادند، پس از مدتی درنگ در «اربل»، پیشروی به سمت پارس را آغاز کردند. اسکندر، سرمست از پیروزی های پیدرپی، شهر به شهر را اشغال میکرد و پیش میآمد. ایرانیان فرصت بازسازی سپاه خود را نداشتند، به همین دلیل، مقاومتی درخور در برابر لشکر اسکندر، سازمان دهی نشد. مهاجمان که شرایط را به سود خود میدیدند، دست به چپاول و غارت گشودند. اما هنگامی که به «دربند پارس» نزدیک شدند، شرایط به صورتی حیرتانگیز تغییر کرد.
هسته مقاومت در «دربند پارس»
آنجا، در «دربند پارس»، پنج هزار سرباز دلاور ایرانی، انتظار سردار مغرور مقدونی را میکشیدند. کسی نمیداند کِی و چگونه، این سربازان خود را به دروازه طبیعی پارس رسانده بودند، اما آن ها درست در زمان مقرر، استحکامات و خطوط دفاعی خود را در این منطقه برقرار کردند و به انتظار نشستند. فرمانده سربازان ایرانی، آریوبرزن، دلاوری پارسینژاد بود. برخلاف سپاهیان داریوش سوم در «گوگامل» که از اقوام مختلف تابع هخامنشیان تشکیل شده بودند، سربازان آریوبرزن یکدست ایرانی بودند. آن ها قصد داشتند برای دفاع از وطنشان، تا آخرین قطره خون ایستادگی کنند. برای آریوبرزن و یارانش، عقبنشینی معنا نداشت. چرا که عبور سپاه غارتگر اسکندر از تنگه «دربند پارس» به معنای سقوط کامل ایران و اشغال آن به دست متجاوزان بود.
سدی نفوذناپذیر
با ورود نخستین دسته از سربازان مقدونی، مقاومت شدید ایرانیان آغاز شد. ظاهراً عبور از میان آن ها امکان نداشت. اسکندر که در مسافتی دورتر اردو زدهبود، تصمیم گرفت به صحنه نبرد برود و اوضاع را بررسی کند؛ اما وقتی به تیر رس نیروهای ایرانی رسید، باران تیر بر سر او و همراهانش باریدن گرفت. اسکندر به زحمت توانست از معرکه بگریزد. ایرانیها به لحاظ جغرافیایی، در موقعیت بهتری قرار داشتند. تسلط آن ها بر ارتفاعات، راه را بر هر گونه تحرکی میبست. اسکندر که تا کنون با چنین مخمصهای روبهرو نشده بود، سرداران خود را برای مشورت فرا خواند. او به دنبال راه دیگری برای ورود به پارس و اشغال تخت جمشید میگشت. سرداران به او یادآوری کردند که «دربند پارس»، نزدیکترین راه برای دستیابی به پایتخت افسانهای هخامنشیهاست و افزون بر این، تغییر مسیر و صرفنظر کردن از غلبه بر آریوبرزن و یارانش، روحیه سربازان مقدونی را که خود را فاتح «گوگامل» میدانستند، در هم میشکند و راه را بر شکستهای بعدی، هموار میکند. ضمن اینکه گریختن از معرکه «دربند پارس»، ترس سایر دشمنان اسکندر در یونان و دیگر سرزمینهای اشغال شده را کاهش میدهد و مقدمهای برای شورشهای گسترده میشود.
تاکتیکهایی که شکست خورد
اسکندر، نظر مشاوران خود را پسندید. آن ها چارهای جز از میدان به در کردن آریو برزن نداشتند؛ اما شکست دادن مردی که تمام وجودش را وقف دفاع از میهن کرده بود، کار بسیار دشواری به نظر میرسید. اسکندر ابتدا کوشید با تکیه بر توان نظامی و نفرات بیشتر، مدافعان ایرانی را عقب براند. اما این کار ممکن نشد. سربازان یونانی و مقدونی، دسته دسته، وارد مسلخ «دربند پارس» میشدند و با دادن تلفات سنگین باز میگشتند؛ حتی چند حمله برقآسا و پرتعداد نیز توسط اسکندر سازمان دهی شد، اما کاری از پیش نبرد. «دربند پارس» به کابوس اسکندر و سربازانش تبدیل شده بود. اخباری که از «پارمن ین» سردار اسکندر که فرماندهی گروهی از نیروهای او را در منطقه جلگه پارس برعهده داشت و قرار بود خود را همزمان با اسکندر به تخت جمشید برساند نیز چنگی به دل نمیزد. مقدونیها با مقاومت شدید ایرانیان آن مناطق روبهرو شده بودند و نیاز به کمک و پشتیبانی داشتند. بخش عمده سپاه اسکندر، همراه او به «دربند پارس» آمده بود و اصولاً، «پارمن ین» نمیتوانست با نیروهایی که در اختیار داشت، تا تخت جمشید پیشروی کند.
افسانه ای که رنگ واقعیت گرفت
بر فراز کوههای استوار زاگرس، چشم تیزبین دیدهبانان ایرانی، کوچک ترین تحرکات دشمن را رصد میکرد. مورخان آمار مدافعان ایرانی را متفاوت ثبت کردهاند. برخی معتقدند که تنها 40 نیروی سوار و پنج هزار نیروی پیاده ایرانی در رکاب آریوبرزن به میدان نبرد نابرابر «دربند پارس» آمده بودند. افسانهای کهن، از حضور «یوتاب»، بانوی جنگاور ایرانی و خواهر آریوبرزن، در میان نیروهای او سخن گفته است. ایرانیها استحکامات دفاعی خود را دقیقا در باریک ترین جای تنگه «دربند پارس» مستقر کرده بودند. کافی بود سربازان مهاجم قصد ورود به تنگه را داشته باشند تا تیرهای بلند کمانداران ایرانی، زره های آن ها را بشکافد و درد جانکاه زخم ناشی از این تیرها، یونیانیان و مقدونیها را به عقبنشینی وادار کند. واقعاً عبور از این سد دفاعی، امکان نداشت. سپاه مقدونیه برای رهایی از مخمصهای که گرفتار آن شده بود، یک فرسنگ از محل درگیری عقب نشینی کرد. «کالیستنس» مورخ یونانی دربار اسکندر، از قول او مینویسد:«اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگامل در برابر ما صورت گرفته بود، شکستمان قطعی بود.»
خیانت «لی بانی»
اسکندر برای نجات از بلایی که گرفتار آن شده بود، دوباره از مشاورانش یاری خواست. آن ها به او قول دادند که راهی برای عبور از سد مدافعان ایران پیدا کنند. در یکی از روزها، آن ها به اسیری از اهالی «لیکیه» برخوردند که با موقعیت جغرافیایی منطقه «دربند پارس» آشنایی کامل داشت. او که مورخان نامش را «لی بانی» ثبت کردهاند، از راهی صعبالعبور سخن گفت که میتواند لشکریان اسکندر را به پشت مدافعان ایرانی برساند. خبرِ یافتنِ راه جدید، باعث شد که اسکندر به غلبه بر آریوبرزن و سربازان سلحشور او، امیدوار شود. به دستور اسکندر، گروهی از سربازان بسیار ورزیده یونانی و مقدونی، به راهنمایی «لی بانی»، شبانه به راه افتادند و توانستند روز بعد، خود را به پشت استحکامات دفاعی سربازان ایرانی برسانند. به این ترتیب، سپاه اسکندر، مانند مور و ملخ به تنگه «دربند پارس» سرازیر شد و با کمک برتری نظامی و نفرات، از صف مدافعان عبور کرد. سربازان دلاور آریوبرزن، تا آخرین قطره خون پایداری کردند و حاضر به تسلیم نشدند. خود او نیز، مردانه در میدان میتاخت و با هر حمله، تعدادی از متجاوزان را بر زمین میانداخت. اما غلبه بر دشمن، با سربازان پرشمارش، امکان نداشت.
پیشنهاد خوب اما شرم آور!
اسکندر که با دیدن پایداری و شجاعت سردار ایرانی، شگفت زده شده بود، از او خواست که تسلیم شود و در عوض، حکومت ایران را بپذیرد. آریو برزن پیشنهاد شرم آور سردار مقدونی را نپذیرفت. مورخان روایت کردهاند که اسکندر، چند بار درخواست خود را تکرار کرد، اما سردار ایرانی حاضر به پذیرش این پیشنهاد ننگین نشد و گفت: «من تا پای جان و لحظه مرگ، پایداری خواهم کرد.» در آن لحظات سخت، ایرانیان با اتکا به نیرو و غیرت خود شمشیر میزدند و با تمام توان، از عبور سپاه تا بن دندان مسلح اسکندر، جلوگیری میکردند. غلبه هزاران نیروی مقدونی بر معدود نیروهای ایرانی، ساعتی به طول انجامید و خشم اسکندر را برانگیخت. با دستور او، سربازان مقدونی و یونانی، حلقه محاصره آریوبرزن و یارانش را تنگتر کردند. سردار ایرانی رشادت فراوانی از خود نشان داد و کوشید حلقه محاصره را بشکند، اما کاری از پیش نبرد. طولی نکشید که آریوبرزن، خود را در محاصره تعداد زیادی از سربازان یونانی دید؛ سربازانی که دستور داشتند او را از میان بردارند. ساعتی بعد، پیکر بیجان آریوبرزن، در حالی که غرق در خون بود، بر زمین افتاد و او، جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ اما حماسه پایداری و وطن دوستی او، در تاریخ ماندگار و باعث افتخار ایران و ایرانی شد.