


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دکتر «مهدی ملکزاده» در کتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت» مینویسد:«[کمیته انقلاب که] بهتر از هر کس به حقایق پی برده و از آینده بیمناک بود و شک و تردید نداشت که اگر دشمن بدخواه از میان نرود، مشروطیت و آزادی از میان خواهد رفت، در جلسه 12 ذیالحجه سال 1325 هـ.ق(1286هـ.ش)، تصمیم گرفت برای نجات ملت و سعادت امت و حفظ آزادی و مشروطیت، محمدعلیشاه را از بین ببرد و کشور را از لوث وجود ناپاک او، پاک کند. برای انجام این منظور، حیدرخان عمواوغلی که رئیس کمیته اجراییه بود، مأمور شد که این امر مهم را برعهده گیرد.»
یک اقدام بیموقع
مشروطهخواهان تندرو تصمیم گرفتهبودند «محمدعلی شاه» را از میان بردارند. واقعیت آن بود که تحمل ضدیت وی با تصمیماتی که برخی مشروطهخواهان میگرفتند، سخت شده بود. افزون بر این، شاه در جریان تصویب قانون اساسی مشروطه نیز، سنگ اندازیهای فراوانی کرد و به همین دلیل، مشروطهخواهان، دلِ خوشی از او نداشتند. با این حال، اکثریت مجلس در اختیار اعتدالیون بود و آنها بنا نداشتند برای رسیدن به اهدافشان، دست به ترور شاه بزنند. چند ماه پیش از تصمیم مشروطهخواهان تندرو برای ترور شاه، «امینالسلطان» که عهدهدار مقام صدراعظمی بود، ترور شد و مقابل مجلس، به قتل رسید. ضارب، «عباسآقا صراف تبریزی» معرفی شد، اما هیچگاه به درستی معلوم نشد که محرک اصلی وی برای اقدام به ترور صدراعظم، چه کسی بودهاست. جالب این جاست که ترور «امینالسلطان» درست زمانی روی داد که امیدها برای وفاق ملی و آشتی دربار و مجلس، قوت گرفته بود.
«آزیتا لقانی»، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، در این باره مینویسد: «ترور امینالسلطان، توسط هر کس و با هر هدفی [که انجام گرفت] نه تنها فایدهای برای مملکت نداشت، بلکه اوضاع را آشفتهتر کرد. شش ماه پس از این واقعه، گروهی قصد ترور محمدعلی شاه را کردند. طی این شش ماه، از سوی محمدعلی شاه، درباریان، امرا و سرکردگان، گامهای مهمی برای نزدیک شدن به مشروطهخواهان و مجلس برداشته شد. در هر واقعهای، شاه و همراهانش از مواضعشان عقب نشستند که گروهی آن را تعبیر به ترس آن ها و قدرت ملت کردند. از آن سو، اکثریت وکلای مجلس شورای ملی هم، با آغوشی باز، به استقبال شاه و یارانش رفتند؛ اما گروهی همچنان بر طبل مخالفت و بدبینی میکوبیدند.»به دیگر سخن، برخی از مورخان، با استناد به وقایع تاریخی، برآنند که اقدام به ترور محمدعلیشاه، نه تنها به موقع نبود، بلکه مشکلات عدیدهای در کشور به وجود آورد که مهم ترین آن ها، بازگشت موقت استبداد و تسلط مشروطهخواهان تندرو بر اوضاع، پس از فرار شاه به روسیه، بود. با پایان یافتن استبداد صغیر و حذف محمدعلیشاه، سیاستمداران معتدل نیز، از صحنه کنار گذاشته شدند و یکهتازی افراطیون، آشکارا آغاز شد.
استفاده از شیوه ترور به بدنامی مشروطهخواهان در دیگر نقاط کشور نیز انجامید. با وجود تلاش بسیاری از مورخان تاریخ معاصر برای تطهیر این بدنامی، هنوز هم میتوان نشانههایی از آن را در لابهلای اسناد و متون تاریخی یافت. از جمله این ترورها، میتوان به ترور مرحوم «میرزاحبیب خراسانی» در مشهد اشاره کرد که در ابتدا، با مشروطهخواهان همراه بود، اما بعد، به دلیل رویکردهای غربگرایانه برخی از آن ها و مخالفتشان با آموزههای دینی، به مخالفت با آن ها برخاست. «میرزاحبیب»، حتی سعی کرد ایران را به مقصد حجاز یا عتبات ترک کند؛ اما مشروطهخواهان مانع او شدند.
پر شدن فاصله میان بیم و وحشت
در اینکه محمد علی شاه با مشروطیت مخالف بود، تردیدی نیست؛ اما این مخالفت، دست کم در ابتدای کار، نمیتوانست به ماجرای به توپ بستن مجلس منتهی شود. شاه میکوشید با وجود اختلافات عمیق بر سر توزیع قدرت با مجلس شورای ملی، جانب احتیاط را نگه دارد و به نوعی، با شیوه «کج دار و مریز» کار خود را پیش ببرد. پیش از عملیات تروریستی «دوشانتپه»، بیم شاه از مشروطهخواهان، هنوز به آستانه وحشت نرسیده بود و تحریک اطرافیان، از جمله همسرش و نیز، مشاوران روسی وی که از دوران ولیعهدی، به آموزش او مشغول بودند، نمیتوانست شاه را وارد قماری خطرناک کند که نتیجه آن اصلاً مشخص و معلوم نبود.
محمدعلیشاه، یک روز پیش از حرکت به منطقه خوش آب و هوای «دوشانتپه»، طی دستخطی که برای مجلس شورای ملی فرستاد، از وکلا قدردانی و اعلام کرد که شخصاً در مراسم افتتاح مجلس شورای ملی در عمارت جدید، حضور مییابد. این اقدام او با ابراز احساسات نمایندگان مجلس شورای ملی روبهرو شد و آن ها، همان روز، هیئتی را برای سپاس گزاری نزد شاه فرستادند. محمدعلیشاه نیز، هیئت را به گرمی پذیرفت و با آن ها به گفتوگو پرداخت. «میرزا ابراهیمخان باغمیشهای»، ملقب به «شرف الدوله»، در روزنامه خاطراتش، این دیدار را به یاد میآورد و درباره آن مینویسد:«روز جمعه، طرف صبح، جمعی از وکلا شرفیاب شدند و عرض تشکرات نمودند. از بس که از شاه همراهی دیده بودند، وکلا با کمال دلخوشی از حضور مراجعت نمودند و شاه هم با کمال اطمینان، عصر همان روز جمعه، به عزم گردش چند روزه از شهر حرکت کردند که به دوشان تپه بروند.»
ماجرای «دوشان تپه»
محمدعلیشاه، پس از ماجرای ترور «امینالسلطان»، چند ماه از کاخ گلستان خارج نشده بود؛ زیرا میترسید به سرنوشت صدراعظم دچار شود. اما در پی شرایطی که به علت تشریک مساعی با مجلس به وجود آمده بود، تصمیم گرفت از قصر خارج شود و به هواخوری برود. روز 25 محرم سال 1325، شاه تصمیم خود را عملی و برای تفریح به سوی «دوشان تپه» حرکت کرد. مرحوم «ملکزاده» می نویسد: «محمدعلی شاه با کوکبه باشکوهی، برای گردش، رهسپار دوشان تپه شد. اتومبیل شاه که خالی بود و به وسیله یک نفر شوفر فرانسوی رانده میشد، در جلو حرکت میکرد و در پشت آن، یک کالسکه شش اسبه که شاه در آن جا داشت و توسط عده زیادی از غلامان کشیکخانه و امیربهادر احاطه شده بود، دیده میشد. کوکبه شاهی وارد خیابان باغ وحش که امروز به خیابان اکباتان معروف است، شد و هنوز به خم(پیچ) خیابان که به طرف خانههای ظلالسلطان میرفت، نرسیده بود که یک بمب به طرف اتومبیل پرتاب شد و قسمتی از اتومبیل را خرد کرد و چند نفر که اطراف آن بودند، کشته شدند و شوفر هم قدری مجروح شد. سپس بمب دیگری در چند متر عقب تر، نزدیک کالسکه شاه منفجر شد و چند نفر کشته و عده ای زخمی شدند. مضحک این است که سوارها به جای محافظت از شاه، بنای غارت گذاشتند و به چپاول عابرین و دکانها پرداختند؛ ولی پس از آن که فهمیدند شاه زنده است، گرد هم جمع شدند. شاه ساعتی در خانه کالسکهچی باشی، توقف کرد و پس از آنکه او را مطمئن کردند که اطراف و کوچهها امن است و خطری در پیش نیست، پیاده و در میان افراد مسلح، به ارگ مراجعت کرد.»
به اوج رسیدن بدبینی
واقعه «دوشان تپه»، شاه را به مشروطهخواهان، به شدت بدگمان کرد. وابستگان سفارت روسیه تزاری که در اطراف شاه کم نبودند نیز، بر این بدبینی، بیش از پیش دامن زدند. مشروطهخواهان معتدل کوشیدند تا دوباره اعتماد محمدعلیشاه را جلب کنند و اوضاع را به شرایط پیش از ترور بازگردانند، اما این تلاشها به جایی نرسید. «مستشارالدوله» در نامهای به «میرزاعلی ثقهالاسلام» به فعالیتهای طرفداران صلح و آشتی، اشاره میکند و مینویسد:«بعد از صلح بین سلطنت و مجلس شورا، امیدواریها داشتیم که کارها بر وفق مرام و اذهان و افکار متوجه اصلاح خواهد شد. چندی نگذشت که اخبار موحشه از طرفین رسید و نزدیک شد که رشته الفت بریده شود، دوباره عقلای قوم در اصلاح ذاتالبین کوشیدند. اما معاندین نخواستند صلح ادامه یابد.» از سوی دیگر، بی توجهی به درخواست شاه مبنی بر بازداشت عاملان ترور و مجازات کردن آن ها، جدایی و تعارض وی با مشروطهخواهان را به نقطه غیرقابل بازگشتی رساند. محمدعلی شاه، طی نامهای به نمایندگان مجلس شورای ملی نوشت:«میدانم که این سوءقصد که برای ما شده، تا چه درجه خاطر وکلای صدیق و امین [را] مشوش و پریشان [کرده] است و لیکن، انتظار داشته و داریم که از طرف مجلس، بیشتر و زیادتر از شخص خودمان، بر تعیین محرکین و گرفتاری مرتکبین، به اولیای امور تأکید و تشدّد به عمل آید؛ تاکنون که نُه روز از این مقدمه گذشته، اثری و حاصلی ظاهر نشده است [و] بیم آن داریم که مرور ایام و لیالی، اهمیت این قضیه را در انظار و افکار منسی[فراموش شده] داشته، اقدامات جدی را که میبایست خیلی بیشتر از اینها، در این موقع، به مقام بروز آید، به کلی سست و بالمال بالمره[سرانجام]، مسکوتٌ عنه بگذارد. این است [که] بالضروره، خاطر وکلای ملت را [از نگرانی خود] آگاه میداریم.» با اوجگرفتن اختلافات دربار و مجلس شورای ملی، محمدعلیشاه که به شدت از اقدامات مشروطهخواهان ترسیده بود، فرمان به توپ بستن مجلس شورای ملی را صادر کرد و حدود چهار ماه بعد از واقعه «دوشانتپه»، در روز 2 تیرماه سال 1287، صدها نفر از آزادی خواهان و مشروطهطلبان را به تیغ جلاد سپرد؛ واقعهای که به «یومالتوپ» شهرت یافت و سرآغاز دوران استبداد صغیر بود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دانش پور- پنجم اکتبر سال 1979میلادی آخرین باری بود که بانوان ایرانی توانستند به ورزشگاه بروند. این اتفاق در دربی تهران و در دیدار پرسپولیس و استقلال رخ داد و اکنون پس از سال ها چهارشنبه شب گذشته در ورزشگاه آزادی به روی خانواده ها باز شد تا در کنار هم بازی حساس ایران و اسپانیا را ببینند. این ماجرا البته به راحتی اتفاق نیفتاد و بعد از کش و قوس های فراوان و چند بار ممانعت از ورود خانواده ها به ورزشگاه آزادی، عملی شد. تماشای بازی های جام جهانی به صورت خانوادگی در ورزشگاه آزادی ، از مدتی قبل از شروع این بازی ها مطرح و در اولین خبرها، گفته شد که خانواده ها می توانند بازی "ایران و مراکش" را در ورزشگاه آزادی و از طریق صفحه نمایش نظاره کنند. اما در روز بازی ، با وجود آن که تعدادی از بلیت هابه فروش رسیده بود، به دستور شورای تامین امنیت استان تهران از ورود مردم به ورزشگاه جلوگیری شد و مردمی که برای دیدن بازی آمده بودند به سالن دو هزار نفری وزنه برداری آزادی (سالن ایرانیان) هدایت شدند. پس از این بازی باز هم خبرهایی مبنی بر باز شدن در ورزشگاه آزادی و پخش بازی ایران و اسپانیا برای خانواده ها شنیده شد اما دوباره روز چهارشنبه و ساعتی مانده به آغاز بازی و در حالی که حدود 20 هزار بلیت به مردم فروخته شده بود، در اقدامی غیر منتظره هواداران تیمملی توسط نیروی انتظامی از ورزشگاه آزادی به بیرون هدایت شدند و در آن نیز پلمب شد. خبرها حاکی از آن بود که این اتفاق به دستور و حکم دادستانی و توسط نیروی انتظامی تهران انجام گرفته است. اما بر خلاف اولین بازی ایران در جام جهانی، علاقه مندان به فوتبال حاضر به ترک محل نشدند و و مقابل در استادیوم آزادی تجمع کردند تا این که گفته شد پلیس با پخش این مسابقه در ورزشگاه آزادی موافقت کرده است. هر چند خبر ممانعت دادستانی از پخش دیدار ایران - اسپانیا در ورزشگاه آزادی نیز به نقل از یک منبع مطلع در دادستانی تکذیب شد.
دستور رئیس جمهور
این اظهارنظر البته به گفته معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور به گونه ای دیگر مطرح شد و معصومه ابتکار که خود بازی ایران و اسپانیا را در ورزشگاه آزادی در کنار مردم مشاهده کرده بود، در دو پست در صفحه شخصی خود در شبکههای اجتماعی نوشت: «دستور شخص رئیس جمهور منجر به بازگشایی در ورزشگاه آزادی شد.» علاوه بر وی، فاطمه ذوالقدر، پروانه سلحشوری و طیبه سیاوشی، سه تن از نمایندگان تهران نیز برای تماشای بازی ایران و اسپانیا در ورزشگاه آزادی در جمع خانوادههای تهرانی حضور یافتند و تصاویر آن ها و هیجانات شان از دیدن لحظات حساس بازی در شبکه های اجتماعی دست به دست شد.
واکنش ها
تماشای خانوادگی بازی های جام جهانی و حضورزنان ایرانی در ورزشگاه آزادی واکنش های جهانی هم به دنبال داشت و حتی سرخیو راموس، بازیکن تیم ملی فوتبال اسپانیا نیز در این باره اظهارنظر کرد.
یک خبرگزاری دولتی ایتالیایی هم در گزارشی مصور از زنان ایرانی در ورزشگاه آزادی و تختی برای تماشای بازی ایران و اسپانیا (از طریق نمایشگر) در جام جهانی 2018 روسیه نوشت: زنان در ایران برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب 1979در ورزشگاه های فوتبال تهران حضور یافتند.
کنفدراسیون فوتبال آسیا ( AFC) نیز در توئیتر رسمی خود نوشت: خانوادههای ایرانی سرانجام در ورزشگاه آزادی حضور یافتند و بازی تیم ملی ایران مقابل اسپانیا در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه را در کنار یکدیگر تماشا کردند.
بازی ایران-پرتغال هم در ورزشگاه آزادی
سرانجام مدیر مجموعه ورزشی آزادی گفت که مشکلی برای پخش دیدار تیم ملی کشورمان مقابل پرتغال همچون بازی چهارشنبه شب مقابل اسپانیا در این ورزشگاه وجود ندارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مروری بر مهم ترین گزارش ها و پرونده های پیگیری شده در روزنامه های استانی خراسان
نوبخت: 70 سال فعالیت جز با اعتدال، عقلانیت و شفافیت ممکن نیست
وزیر کشور: خراسان تداعی کننده خاطرات تلخ و شیرین
مهمترین تیترها و مصاحبههای خراسان در 70سال اخیر
گفت و گو با چند مخاطب قدیمی و پرانرژی روزنامه خراسان

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نایب رئیس مجلس از درآمد ۱۹۰ میلیون تومانی برخی پزشکان دولتی خبر داد و گفت: پزشکان متخصص ایران هفت برابر پزشکان متخصص آمریکایی درآمد کسب میکنند.
به گزارش دانشجو، مسعود پزشکیان که خود فوق تخصص جراحی قلب است، در یک برنامه تلویزیونی به طور صریح از برخی مسائل سخن گفت و به پرسش های زیادی در خصوص مسائل جامعه و زندگی خودش پاسخ داد. او در پاسخ به این پرسش که چرا شما مطب ندارید؟ گفت: من معتقدم سلامت و پزشکی بازار نیست. نمی توان جان انسان را به بازار واگذار کرد.
مطب و غیر مطب ندارد
او اضافه کرد: من در بیمارستان و جاهای دیگر فعالیت می کنم و باید همواره در اختیار گروهی باشم که مسئول شان هستم. مطب و غیر مطب ندارد.
گفته بودید پزشکان متخصص ایران هفت برابر پزشکان متخصص آمریکا درآمد کسب می کنند. درست است؟
بله. سرانه باید مقایسه شود. سرانه بهداشت و درمان در آمریکا 8 هزار دلار و درآمد حداقل و حداکثر 150 تا 600 هزار دلار در سال است. اگر این میانگین را در اینترنت جست وجو کنید، به راحتی دست تان خواهد آمد.
سهم پزشک از 8 هزار دلار در سال 150 تا 600 هزار دلار است که 30 درصد را از آن ها مالیات می گیرند. حساب کنید چه میزان می شود! ببینید پزشکان ما در بیرون چه اندازه درآمد دارند. در دولتی های ما چه اندازه درآمد دارند. من الان می دانم در سیستم دولتی ما 150 تا 190 میلیون تومان پول می گیرند.
ماهانه؟
بله، ماهانه است. این میزان را به سال برسانید و با دلار و درآمد پزشکان در آمریکا مقایسه کنید. اگر با سرانه مقایسه کنید که بیشتر خواهد شد. سرانه بهداشت و درمان ما هزار دلار نمی شود. 300 تا 400 دلار است.
با این اوضاع احتمالا زیرمیزی هم داریم
خصوصی را ببینید. چند نفر بالای میلیارد در ماه درآمد دارند. پول یک سال آمریکا را عده ای در عرض یک ماه در ایران در می آورند.
مالیات چطور؟
مالیات نمی دهند یا بسیار کم می دهند. این به دلیل نبود سیستم داده و اطلاعات است.
این شکاف هر روز بیشتر می شود...
بله و ما هم دنبال آدم می گردیم. تا زمانی که اطلاعات دقیق و روشنی کسب نشود این مشکلات خواهد بود. من مسئول چه کسی هستم، آیا نباید یک جا جواب بدهم، اگر با من مشکل داشته باشند گیر می دهند و اگر مشکلی نداشته باشند کاری به من و درآمدم ندارند.
از مجلس حقوق می گیرید؟
من استاد تمام هستم و در خواب هم نمی دیدم این میزان پول بدهند. یک بار در صداوسیما گفته بودم پول های مفت زیاد می دهند. منظورم مجموعه ای بود که ما هستیم. ما یا باید حقوق بگیریم یا کارانه ای کار کنیم. ما هم حقوق می گیریم و هم کارانه ای پول می گیریم.یعنی من اگر به اتاق عمل بروم یک درصد از مبلغ را به من خواهند داد. جدای از حقوقی که می گیرم این کارانه هم هست. من الان 11 میلیون حقوق می گیرم که در خواب هم نمی دیدم این میزان بدهند. اگر عمل کنم پول به حساب من می ریزند و هر چه بیشتر عمل کنم مبلغ بیشتر خواهد شد. با تعرفه هایی که در دولت وجود دارد در بیمارستان دولتی راحت می توانم 80 تا 100 میلیون درآمد داشته باشم.
چرا با این درآمدی که شما خدا را شکر می کنید برخی از پزشکان ناراضی هستند؟
مشکل همین است . حاکمیت نباید کاری کند که یک نفر 100 میلیون و دیگری یک میلیون درآمد داشته باشد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

معاون سیاسی وزیر خارجه کشورمان در یک گفت و گوی تفصیلی با بیان این که چشم انداز روشنی برای ادامه مذاکرات با اروپا برای حفظ برجام وجود ندارد، تصریح کرد که احتمال خروج ایران از برجام در هفتههای آینده وجود دارد. در روزهای گذشته مقامات کشورمان اقدامات اروپا برای حفظ برجام را ناکافی دانسته بودند تا جایی که عراقچی در اروپا تصریح کرده است: برجام در آی سی یو است چرا که مهم ترین نقطه تعادل خود را از دست داده است. نقطه تعادل آن خروج آمریکا از برجام است. حال اگر اروپا و دیگر امضاکنندگان برجام می خواهند این توافق هسته ای را حفظ کنند باید فداکاری بیشتری کنند و به خصوص حضورنداشتن آمریکا و تحریم های دوباره این کشور علیه ایران را جبران کنند.
خواسته های ایران از اروپا به تصریح عراقچی
معاون سیاسی وزارت خارجه که با یورونیوز مصاحبه می کرد، ادامه داد: اغلب مردم ایران امروز به اروپا هم اطمینانی ندارند و اروپا برای کسب اطمینان این مردم باید تلاش کند. ایرانیها می گویند خروج آمریکا از برجام تنها بازی پلیس بد و پلیس خوب است. نقش پلیس خوب را اروپا بازی می کند. وی با بیان این که برای ایران تنها اهمیت دارد که برجام کامل اجرا شود و این که اروپا چگونه قصد دارد تحریم های آمریکا را دور بزند مهم نیست، حضور و ماندگاری شرکت های اروپایی در ایران، فروش نفت خام، واریز بدون مشکل پول به حساب های ایران و ارتباطات بانکی بدون مشکل را خواسته های ایران اعلام کرد و افزود: نمی توانم بگویم چشم انداز ادامه مذاکرات با اروپا روشن و مشخص است و می تواند ما را به دستیابی یک بسته مشترک برای حفظ برجام رهنمون کند. ما همچنان منتظر و امیدواریم تا بسته پیشنهادی اروپایی ها مورد رضایت ایران باشد تا ایران از برجام خارج نشود.
تحریم ها و برجام در کنار هم نمی نشینند
عراقچی که برای شرکت در نشست همکاری های ایران و اروپا به اروپا رفته بود، در این نشست خطاب به اروپایی ها گفت: اطمینان داشته باشید که تحریم ها و برجام در کنار هم نمی نشینند.
روایت وال استریت ژورنال از خط و نشان آلمان برای آمریکا؛ ایران را به سوئیفت متصل می کنیم
در همین حال روزنامه وال استریت ژورنال مدعی شد آلمانی ها در جلسات توجیهی در واشنگتن به آمریکایی ها اعلام کرده اند کاری می کنند تا ایران به سیستم سوئیفت متصل شود. سیستم سوئیفت به طور رسمی به نام اﻧﺠﻤﻦ ارﺗﺒﺎط ﻣﺎﻟﯽ ﺑﯿﻦ ﺑﺎﻧﮑﯽ نامیده می شود که معاملات مالی جهانی را تسهیل می بخشد. به گزارش دیپلماسی ایرانی با حفظ دسترسی ایران به شبکه سوئیفت؛ آلمانی ها امیدوار هستند که بتوانند توانایی اروپا برای پرداخت بهای نفت خریداری شده از ایران بر خلاف تحریم های آمریکا را حفظ کنند. بنا بر این گزارش وزارت خزانه داری آمریکا به سوئیفت فرصت داده تا 4 نوامبر ارتباط خود را با بانک مرکزی ایران و موسسات مالی که به دلیل فعالیت های غیرقانونی تحت تحریم هستند، قطع کند. در عین حال صدر اعظم آلمان در یک موضع گیری رسانه ای در دیدار با پادشاه اردن، سیاست های منطقه ای ایران را خصمانه اعلام و تصریح کرد: همراه با اردن در خصوص برنامه موشکی ایران نگران هستیم. همزمان لاوروف و گوترش درباره برجام گفت و گو کردند. همچنین وزیر حمل و نقل هند در بیانیهای اعلام کرد: هند در صدد است، بندر چابهار را تا سال ٢٠١٩ عملیاتی کند.
معاون موگرینی: 100 شرکت وارد مذاکرات کاری با ایران می شوند
همزمان با سفر عراقچی به اروپا، هلگا اشمیت معاون موگرینی در دیدار با علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی با بیان این که این اتحادیه مصمم تر از همیشه درصدد حفظ برجام خواهد بود، گفت: قرار است به زودی 100 شرکت وارد مذاکرات کاری با طرف های ایرانی شوند. به گزارش فارس، وی افزود: قرار است به زودی 100 شرکت وارد مذاکرات کاری با طرف های ایرانی شوند و با توجه به این که بیش از 60 درصد صنایع اروپا در این سطح فعالیت دارند، انتظار می رود چارچوب مناسبی برای همکاری با حمایت و مشارکت مستقیم اتحادیه اروپا به وجود آید. پیشتر موگرینی تصریح کرده بود در روابط با ایران تمرکز بر شرکت های کوچک تر خواهد بود.
صالحی: ادامه برجام با تحریم ها مورد قبول ایران نیست
در این دیدار رئیس سازمان انرژی اتمی هم گفت: برای حفظ برجام نیازمند برآورده شدن انتظارات و نیازها و رفع عملی و دایمی تحریمهای ظالمانه هستیم و امکان پایبندی به تعهدات برجام همزمان با تداوم تحریمها به هیچ عنوان مورد قبول جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود.
نعمت زاده: اروپایی ها گفته اند تا نوامبر به ایران تضمین می دهند
همزمان نعمت زاده وزیر سابق صنعت و معدن ایران خبر داد که کشورهای اروپایی گفتهاند تا ماه نوامبر (آبان و آذر) اقدامات عملی را برای اعطای تضمین به ایران ارائه خواهند کرد. وی که برای شرکت در کنفرانس همکاریهای ایران و اروپا به بروکسل سفر کرده، به یورو نیوز گفت: «کشورهای اروپایی باید اقداماتی را انجام دهند که ما از حصول منافع خود اطمینان کسب کنیم.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بورس تهران با رکوردشکنی های هفته گذشته، در پنج روز کاری بیش از 10 درصد رشد کرد و برای اولین بار در تاریخ 6رقمی شد و اکنون در نزدیکی 109 هزار واحد، همچنان هوای صعود دارد. این شرایط افکار عمومی و بسیاری از مردم را متوجه بازار سرمایه کرد و در شرایطی که به نظر می رسد بازدهی بازار سکه، ارز و مسکن قابلیت رشد ندارد، به فکر یک گزینه بهتر برای سرمایه گذاری هستند. بسیاری هم که اهل سفته بازی در بازار ارز و طلا و آسیب زدن به اقتصاد کشور از این محل نیستند، دوست دارند از یک مسیر سالم و مفید، ارزش دارایی خود را حفظ کنند. در این شرایط اما با توجه به پیچیدگی های بازار سرمایه، سوالات متعددی نیز برای مردم ایجاد شده است، از جمله:
· رشد این چنینی شاخص، تاکنون سابقه داشته است؟
· علل رشد بازار چه بود؟
· کدام گروه ها بیشترین نقش را در جهش شاخص داشتند؟
· آیا عوامل موثر بر رشد، پایدار است یا عوامل موقتی و هیجانات زودگذر باعث رشد بورس و فرابورس شده است؟
· آیا هنوز فرصتی برای ورود به این بازار و استفاده از اوضاع خوب این بازار وجود دارد؟
· سرمایه گذاران خرد و مردم عادی برای منفعت بردن از بازار سرمایه، با ریسک کم، چه راه هایی در پیش دارند؟
پرونده امروز را به مرور وضعیت بازار سرمایه در هفته گذشته و همچنین ارائه پاسخ هایی برای سوالات شش گانه فوق اختصاص دادیم. ضمنا روزنامه خراسان روزهای شنبه، صفحه دخل و خرج را به موضوع سرمایه گذاری اختصاص داده است که در آن مطالب تحلیلی و آموزشی متنوعی درباره بازار سرمایه ارائه می شود.
ثبت رکورد رکوردها؛ بزرگ ترین جهش تاریخ بازار سرمایه
یک شنبه هفته گذشته، علاوه بر این که شاخص کل بورس برای اولین بار در تاریخ شش رقمی شد، یک رکورد تاریخی دیگر هم ثبت و رقم جدیدی به عنوان رکورد جهش روزانه شاخص ثبت شد. برای اولین بار در یک روز کاری، شاخص بیشتر از 3هزار واحد رشد کرد. از نظر درصد رشد نیز جهش 3/3 درصدی در این روز کم سابقه بود. قبل از آن، فقط دو بار در 4شهریور 88 و 21 بهمن 91 شاخص کل طی یک روز بیشتر از 3/3 درصد رشد کرده بود اما از نظر میزان رشد، این اولین باری بود که شاخص بیشتر از سه هزار واحد رشد کرد.
بازدهی بورس چقدر شده است؟
با این تفاسیر، بازدهی بورس تهران از ابتدای سال تاکنون به بیش از 10 درصد رسیده است. بورس تهران امسال را از سطح 96 هزار و 425 واحد آغاز و طی یک فصل بیش از 10 هزار واحد رشد کرد. عمده رشد شاخص نیز در همین هفته پایانی خردادماه رخ داد و پیش از این، بازار عمدتا منفی یا ثابت بود. حال سوال اساسی این است که علل این نوسانات چه بود و آیا عوامل آن پایدار است یا موقتی؟
جهش قیمتی شرکت های صادرات محور؛ فلزات در صدر
بی شک گروه فولاد، فلزات و معدنی ها بیشترین تاثیر را بر رکوردشکنی شاخص در روزهای اخیر گذاشت. اگرچه قیمت جهانی محصولات فلزی و معدنی ثابت مانده اما ثبات آن در سطوح نسبتا بالای سال گذشته، نوید افزایش سودآوری شرکت ها را داده است. اما این همه ماجرا نیست. مسئله اصلی، افزایش نرخ ارز است که برای این شرکت ها، که عمدتا صادرات محور هستند، خبر قابل ملاحظه ای است. در صورت لحاظ 50 درصد افزایش نرخ ارز، درآمدهای ریالی این شرکت ها از محل صادرات به همین میزان قابل افزایش است که درصد قابل توجهی از آن، سود خالص خواهد بود. طی یک هفته اخیر، مثلا نماد فولاد مبارکه اصفهان از 318 تومان به 391 تومان رسید و 23 درصد بازدهی داد. ذوب آهن اصفهان هم طی 10 روز اخیر از 82 تومان به 118 تومان رسید و نزدیک به 44 درصد بازدهی داد. وضعیت در نمادهای دیگری هلدینگ خلیج فارس، سرمایه گذاری غدیر، ملی مس و بسیاری دیگر از سهم های گروه های فلزات، معدن و پتروشیمی مشابه بود. گفتنی است این گروه ها عمده محصولات خود را صادر می کنند و به همین دلیل مورد توجه قرار گرفته اند. مثلا ملی مس بیش از 60 درصد و ذوب آهن حدود 30 درصد محصولات را صادر می کنند. نسبت صادرات در شرکت های پتروشیمی و معدنی، بالاتر هم هست.
اوضاع خوب پتروشیمی ها
اما گروه دیگری که پا به پای گروه فلزات شاخص را بالا کشاند، پتروشیمی ها بودند. این گروه هم اگرچه مجبور است ارز خود را با نرخ 4200 تومانی تحویل سامانه نیما بدهد اما از آن جا که طبق مصوبه اخیر دولت، نرخ خوراک آن ها با ارز کالاهای اساسی یعنی 3800 تومان محاسبه خواهد شد، انتظار می رود از این محل منتفع شوند. ضمن آن که برخی شرکت های این گروه در سال گذشته نیز، بدون احتساب شرایط جدید، با رشد قابل توجه سود مواجه شدند. مثلا پتروشیمی فناوران که در سال 95 به ازای هر سهم 265 تومان سود ساخته بود، در سال گذشته این رقم را با افزایش 127 درصدی به 601 تومان افزایش داد. علاوه بر تغییرات نرخ ارز، افزایش قیمت نفت نیز باعث شده است قیمت بسیاری از محصولات پایه پتروشیمی مثل متانول، اوره، اتیلن و... در محدوده های مناسبی قرار گیرد.
سایر گروه ها و سایر علل رشد
تا این جا دیدیم که رشد نرخ ارز و مخصوصا تغییر سیاست های ارزی دولت (مبنی بر به رسمیت شناختن نرخ بازار آزاد از طریق قابل خرید و فروش کردن حواله های ارزی) به عنوان مهم ترین علل رشد شاخص قابل شناسایی است اما همه چیز به این جا ختم نمی شود. ورود نقدینگی جدید، جو کلی بازار را مثبت کرده است و افراد با دغدغه کمتری، سهم های دارای قابلیت را می خرند. در این شرایط علاوه بر دو گروه فلزات و معدن و پتروشیمی، شرکت های چندرشته ای سرمایه گذاری، هلدینگ ها و... که برای مدت ها در قیمت های حداقلی خرید و فروش می شدند هم عمدتا در صف خرید قرار گرفتند. برخی نیز علت اصلی رشد بورس را حمایت قاطع دولت از این بازار برای کاستن از فشار هیجانی بر بازارهای ارز و طلا می دانند، موضوعی که در اظهارات معاون اول رئیس جمهور و بسیاری دیگر از مقامات بر آن تاکید شده است.
سوال اساسی؛ عوامل رشد بازار پایدار است یا موقتی؟
اما برای کسانی که این روزها در تکاپوی ورود به بازار سرمایه و استفاده از مزایای آن هستند این سوال اساسی وجود دارد که آیا رشد بازار ادامه خواهد یافت؟ در پاسخ باید گفت به نظر می رسد، عوامل رشد دهنده بازار پایدار بمانند؛ تغییرات نرخ ارز و همچنین حمایت دولت از بازار سرمایه. اما برای بیان دقیق تر باید درباره گروه ها و به تفکیک نمادها صحبت کرد که در این فرصت نمی گنجد. اما برخی معتقدند حتی با نرخ 4200 تومانی (و نه نرخ بازار آزاد) بسیاری از سهم ها هنوز ارزانند. نادی قمی تحلیل گر و فعال بازار در این باره به سنا می گوید: طی هفته های اخیر و بعد از جهش قیمت ها در بازار ارز و سکه و متعاقب آن جهش بازار مسکن و تلاطم قیمت ها در بازار خودرو، بسیاری از کارشناسان انتظار داشتند که قیمت ها در بازار سهام نیز رشد کند، چرا که از یک طرف نقدینگی بی ثبات راه خود را به بازار سهام باز می کند و از طرف دیگر قیمت سهام بسیاری از شرکت ها حتی بر اساس دلار 4200 تومانی نیز نسبتاً ارزان برآورد می شود.
با همه این ها پیش بینی آینده آسان نیست. اگرچه همچنان برخی از نمادها با توجه به قابلیت سودسازی خود ارزان اند اما همچنان ریسک های سیاسی و روانی، اقتصاد کشور را تهدید می کند. ممکن است بتوانیم بگوییم که بازار در کلیت، در آینده صعودی خواهد بود اما درباره زمان این صعود (یک ماه یا 10 ماه آینده؟ ) و همچنین گروه ها و نمادهای دارای قابلیت، باید بررسی دقیق انجام داد.
سرمایه گذاران خرد چه کنند؟
اما برسیم به دو سوال آخر؛ درباره وجود فرصت برای ورود به بازار، باید گفت که همیشه، به شرط ورود حرفه ای و غیرهیجانی فرصت هست. حتی اگر بازار منفی و وارد مرحله استراحت شود، موقعیت مناسب تری برای ورود افراد و خرید در قیمت پایین خواهد بود تا از موج های صعودی بعدی استفاده کنند. اما درباره این که چگونه وارد شویم، ملاحظات بسیار است. به طور کلی، ورود به بورس و استفاده از آن، حتی در صورت اطمینان از صعودی بودن کلیت بازار، برای افراد غیرحرفه ای و سرمایه گذاران خرد، پرریسک است. برای رفع این مشکل و کاهش ریسک البته راه هایی وجود دارد.
سه گزینه برای سهام داران خرد تازه وارد
1- ورود غیرمستقیم از طریق صندوق های سرمایه گذاری؛ برای مبتدیان
اولین راه این است که به جای ورود مستقیم به بازار، از طریق واسطه عمل کنید. واسطه ها، در بورس، همان صندوق های سرمایه گذاری مشترک هستند که پول را از شما دریافت و به نمایندگی، آن را در مجموعه ای از اوراق و سهام سرمایه گذاری می کنند. قبلا در این صفحه، به معرفی انواع صندوق ها پرداختیم. برای مشاهده مطلب می توانید به لینک زیر بروید:
http://khorasannews.com/?nid=19730&pid=8&type=0
همچنین می توانید برای آشنایی با صندوق های سرمایه گذاری و ملاحظه سابقه بازدهی آن ها به آدرس
http://www.fipiran.com/
بروید و در زبانه صندوق ها، فهرست کاملی از انواع صندوق های سرمایه گذاری و سابقه بازدهی آن ها را ملاحظه و بر اساس عملکرد، یک صندوق را انتخاب کنید و از این طریق وارد بازار سرمایه شوید.
2- مراجعه به سبدگردان؛ برای صاحبان سرمایه های زیاد
گزینه دیگر برای مبتدیان، این است که به شرکت های سبدگردان مراجعه کنند. این شرکت ها نیز همانند صندوق های سرمایه گذاری، مدیران و کارشناسان متخصصی دارند که بازار را به خوبی رصد می کنند و بر اساس تحلیل ها تصمیم به سرمایه گذاری در دارایی های مختلف می گیرند و طبق ضوابط به شما سود می دهند. البته این شرکت ها معمولا با سرمایه های خرد کار نمی کنند. فهرست سبدگردان ها هم در سایت سازمان بورس seo.ir قابل ملاحظه است.
3- ورود به همراه مشاور برای نیمه حرفه ای ها
اما اگر مبتدی نیستید و با کلیات بازار سرمایه آشنایید اما وقت کافی برای رصد و تحلیل ندارید یا این که در شرایط پیچیده نمی توانید تصمیم های قابل اتکایی اتخاذ کنید، می توانید با کمک یک یا چند مشاور مطمئن وارد بازار شوید. ابتدا باید با مراجعه به کارگزاری ها کد معاملاتی بگیرید و بعد از آن ها بخواهید مشاوران و همچنین منابع و رسانه های مطمئن را برای مطالعه و رصد و تحلیل معرفی کنند. بعد از دریافت کد معاملاتی، یک برنامه منظم برای خودتان بریزید و ضمن رصد و تحلیل بازار با استفاده از منابع مختلف، از نظر مشاوران هم استفاده کنید تا به گزینه های مناسبی دست پیدا کنید.
خلاصه آن که بازار سرمایه، محل مناسبی برای سرمایه گذاری و کمک به تولید و اقتصاد کشور است اما برای غیرحرفه ای ها، حتی در شرایط فعلی که کلیت بازار صعودی است، بسیار پرریسک است. لذا برای از دست ندادن فرصت، از روش های سه گانه، ورود غیرمستقیم از طریق صندوق ها یا سبدگردانان یا ورود تدریجی به کمک مشاور استفاده کنید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نویسنده:سوزانا فریرا
ترجمه: مجتبی هاتف- سایت ترجمان منبع: گاردین
در فرایند مقابله بااعتیاد می توان تجربه ها و طرح های متفاوتی را برشمرد که هرکدام از نقاط ضعف و قوت برخوردار بوده اند. در این مجال تجربه کشور پرتغال در مقابله با این بلای خانمان سوز را مرور می کنیم. بدیهی چاپ این مقاله به معنی تایید کامل آن نیست و برای آشنایی مخاطبان با سیاست های متفاوت مبارزه با مواد مخدر تقدیم می شود .
در دهه 80 میلادی، ناگهان پرتغال با بحران فراگیر اعتیاد مواجه شد. از هر 10 پرتغالی یکنفر در اثر اعتیاد به هروئین جان میباخت و خانوادهای نبود که با این معضل دست به گریبان نباشد. اولین برخورد حکومت زندانیکردن موادفروشها و مصرفکنندهها بود. اما خیلی زود معلوم شد که این کار فایدهای ندارد. در مقابل، جرمزدایی از مصرف مواد، ارائه مراکز خدمات ویژه برای معتادان و ترغیب آنها به تغییر داوطلبانه سبک زندگیشان، نتایجی حیرتآور به دنبال آورد.
وقتی مواد مخدر در دهه 80 وارد پرتغال شد، یک باره همه را درگیر کرد. در آن دوره، سرانجامِ یکنفر از هر 10 نفر به مرگ ناشی از مصرف هروئین ختم میشد -بانکداران، دانشجویان، نجاران، شخصیتهای برجسته جامعه و معدنکاران- و کشور در وحشت به سر میبرد.
آلوارو پریرا که در اولاو، از شهرهای جنوبی پرتغال، پزشک خانواده بود، به من گفت: «مردم در خیابانها، میادین عمومی و پارکها مواد تزریق میکردند. آن زمانها، روزی نبود که در مغازهها یا خیابانها سرقتی رخ ندهد».
بحران از جنوب کشور شروع شد. دهه ۸۰ دوران پررونقی در اولاو بود، شهری در ۳۱ مایلی مرز غربی اسپانیا که کسبوکار اصلیاش ماهی گیری بود. آبهای ساحلی تورهای ماهی گیران را از خلیج کادیس تا مراکش پر میکرد، صنعت گردشگری رو به رشد بود و پول در سراسر منطقه جنوبی آلگاروه در گردش بود. در پایان این دهه، هروئین شروع کرد به درنوردیدن سواحل اولاو. یکباره، باریکه موردعلاقه پریرا در ساحل آلگاروه تبدیل شد به یکی از پایتختهای مواد مخدرِ اروپا: آن زمان، از هر ۱۰۰ پرتغالی یکنفر با مشکل اعتیاد به هروئین دست و پنجه نرم میکرد، اما این رقم در جنوب بهمراتب بالاتر بود. تیتر مطبوعات محلی زنگ هشدار مرگهای ناشی از اُوردوز و رشد جرایم را به صدا در آورد. نرخ ابتلا به عفونت اچ آی وی در پرتغال به بالاترین میزان خود در اتحادیه اروپا رسید. پریرا بیماران و خانوادههای درماندهای را به یاد میآورد که وحشتزده و سردرگم درِ خانهاش را میزدند و کمک میخواستند. میگفت: «گرفتار شدم، فقط بهخاطر این که جاهل بودم».
حقیقت این است که در آن دوران، جهالت همهجا را فراگرفته بود. چهل سال حاکمیت اقتدارگرای رژیمی که آنتونیو سالازار در سال ۱۹۳۳ بنا نهاد، به سرکوب تحصیلات و تضعیف نهادها و کاهش سن ترک تحصیل با هدف تربیت جمعیتی فرمانبردار منجر شده بود. دروازههای کشور به روی جهان خارج بسته بود. مردم از فرصتهای فرهنگ آزمایشگری در دهه ۱۹۶۰ محروم شدند. حال وقتی چنین رژیمی با کودتای نظامی سال ۱۹۷۴ سقوط کرد، ناگهان دروازههای پرتغال به روی تأثیرات و بازارهای جدید باز شد. مصرف کوکاکولا در رژیم گذشته ممنوع بود و حتی برای حمل فندکِ سیگار مجوز لازم بود. وقتی سیل ماری جوانا و هروئین وارد شد، کشور هیچگونه آمادگی نداشت.
پریرا برای مقابله با موج فزاینده اعتیاد به تنها روشی که میشناخت روی آورد: یک بیمار در هر نوبت. دانشجوی ۲۰ساله که هنوز با پدر و مادرش زندگی میکند میتواند خانوادهاش را نیز در بازپروری خود دخیل کند؛ ولی مرد میان سالی که جدا از همسرش زندگی خیابانی دارد، با مخاطرات متفاوتی مواجه است و نیازمند حمایتی متفاوت خواهد بود. پریرا در اقدامی مبتکرانه از نهادها و افراد جامعه دعوت کرد او را یاری کنند.
در سال ۲۰۰۱، تقریباً دودهه پس از این که پریرا به طور اتفاقی متخصص اعتیاد شد، پرتغال اولین کشوری بود که از حمل و مصرف همه مواد غیرمجاز جرمزدایی کرد. به جای بازداشت افراد به دلیل حمل مواد برای مصرف شخصیشان، پس از دستگیری به آنها هشداری داده میشد، جریمه نقدی اندکی در نظر گرفته میشد یا از آنها خواسته میشد برای درمان، کاهش آسیب و بهرهمندی از خدمات حمایتی در یک کمیسیون محلی (متشکل از پزشک، مشاور حقوقی و مددکار اجتماعی) حاضر شوند.
بحران افیون بهزودی فروکش کرد و طی سالهای بعد مصرف مواد مشکلزا، ابتلا به اچ آی وی و هپاتیت، مرگهای ناشی از زیادهروی در مصرف، جرایم مرتبط با مواد مخدر و میزان حبس کاهش چشمگیری یافت. نرخ ابتلا به اچ آی وی که همیشه بالا بود و در سال ۲۰۰۱ به ۱۰۴/۲ مورد جدید در هر یکمیلیون نفر رسیده بود، در سال ۲۰۱۵ به ۴/۲ مورد سقوط کرد. جنبشهای کاهش آسیب در سراسر دنیا از دادههای مربوط به این تغییرات در مطالعه و استنادات خود بهره بردهاند. بااینحال، این که بخواهیم این نتایج مثبت را تماماً به تغییر قانون نسبت دهیم گمراهکننده خواهد بود.
بهبود درخورِ توجه وضعیتِ پرتغال و تداوم آن برخلاف تغییرات مختلفی که در دولت به وجود آمده است -از جمله قدرت گرفتن رهبران محافظهکار که بازگشت به مبارزه با مواد مخدر به سبک آمریکا را ترجیح میدادند- بدون یک تحول فرهنگی شگرف و تغییر در نحوه نگرش مردم به مواد مخدر، اعتیاد و خودشان شدنی نبود. از بسیاری جهات، چنین قانونی صرفاً بازتاب تحولاتی بود که پیشتر در درمانگاهها، داروخانهها و در خانههای مردم در سراسر کشور به طور مرتب اتفاق میافتاد. سیاست رسمی جرمزدایی ارائه خدمات را برای بسیاری از بخشها (ازجمله بهداشت، روان پزشکی، اشتغال، اسکان و...) آسانتر کرد. بخشهایی که در تلاش بودند منابع و تخصص خود را برای همکاری مؤثرتر در خدمترسانی به جوامع هدف بسیج کنند.
زبان نیز شروع به تغییر کرد. کسانی که پیشتر بهتمسخر با واژههایی مثل شیرهای توصیف میشدند، دیگر با عباراتی همچون «مصرفکننده مواد» یا «افراد دارای اختلالات اعتیادی» از آنها یاد میشد که کلیتر و نشانگر همدردی بودند. نقش این تحول نیز انکارناپذیر است.
این که پرتغال توانست بحران افیون خود را فرونشاند شایان توجه بود، اما این کشور نتوانست آن را کاملاً ازبین ببرد. بااین که نرخ مرگومیر، حبس و عفونتهای مرتبط با مواد مخدر افت چشمگیری یافت، کشور همچنان مجبور بود با عوارض بهداشتی مصرف بلندمدت و مشکلساز مواد دست و پنجه نرم کند. بیماریهایی مانند هپاتیتc، سیروز و سرطان کبد بر دوش نظام سلامت کشوری که میکوشد بحران رکود اقتصادی را پشت سر بگذارد، سنگینی میکند. بهاینترتیب، داستان پرتغال هشداری است برای چالشهای پیش رو در آینده.برخلاف واکنشهای مثبت بینالمللی به موفقیت پرتغال، طرفداران محلیِ کاهش آسیب با دیدن رکود و بیتحرکی از زمان اجراییشدن جرمزدایی دچار یأس شدهاند. انتقاد آنها از دولت این است که در راهاندازی مراکزی برای مصرف و تزریق نظارتشده مواد تعلل میکند، دسترسی به داروی ضد اوردوز «نالوکسان» را تسهیل نکرده و در زندانها برنامه تعویض سرنگ اجرا نمیشود. آنها میپرسند آن شجاعت و رهبری جسورانهای که باعث جرمزدایی از مصرف مواد مخدر در کشور شد کجا رفت؟
در نخستین روزهای وحشت پرتغال، وقتی که اولاو شهر محبوب پریرا جلوی چشمانش از هم میپاشید، اولین واکنش غریزی دولت حمله بود. مواد مخدر را مظهر شرارت اعلام کردند، مصرفکنندگان مواد را اهریمنی جلوه دادند و نزدیکی به هریک از این دو را از لحاظ کیفری و معنوی مستوجب مجازات دانستند. دولت پرتغال کمپینهایی ملی علیه مواد مخدر راهاندازی کرد که شباهت چندانی با کمپین «بهسادگی بگو نه» نداشت و بیشتر به شعار «مواد مخدر شیطانی است» نزدیک بود.
روشهای آزمایشی و درمانی غیررسمی در سراسر کشور پا گرفت چون پزشکان، روان پزشکان و داروسازان بهطور مستقل برای پاسخ گویی به سیل جمعیت مبتلا به اختلالات ناشی از وابستگی به مواد دست به کار شدند و با بهجانخریدن مخاطرات محرومیت و دستگیری کاری را میکردند که معتقد بودند بهترین کار برای درمان بیمارانشان است.
در سال ۱۹۷۷، یک روان پزشک در شمال کشور بهنام ادوینو لوپز یک برنامه متادوندرمانی را در مرکز بوآویستا در شهر پورتو آغاز کرد. لوپز اولین دکتر در قاره اروپا بود که روش درمان با مواد جایگزین را آزمایش میکرد و برای این کار پودر متادون را با حمایت وزارت دادگستری، نه وزارت بهداشت، از بوستون وارد میکرد. تلاشهای او واکنش عمومی منفی و تقبیح همتایانش را برانگیخت، که متادوندرمانی را صرفاً نوعی اعتیاد به مواد مخدر با حمایت مالی دولت میدانستند.
در لیسبون، اُدت فریرا که داروسازی باتجربه و پژوهشگری پیشگام در زمینه اچ آی وی بود، با هدف مقابله با بحران فزاینده ایدز یک برنامه غیررسمی برای تعویض سرنگ شروع کرد. او از سوی فروشندگان مواد مخدر تهدید به مرگ و از سوی سیاستمداران تهدید به برخورد قانونی شد. فریرا که اکنون پیرزنی ۹۰ساله است، این برنامه را با پخش سرنگهای تمیز در دل بزرگترین بازار روباز مواد در اروپا یعنی محله «کاسال ونتوسو» در لیسبون شروع کرد. او هدایای مردم را مثل لباس، صابون، تیغ، کاندوم، میوه و ساندویچ جمعآوری و بین مصرفکنندگان مواد توزیع میکرد. وقتی با واکنش تند موادفروشان مواجه میشد، میگفت: «در کار من دخالت نکنید. شما سرتان به کار خودتان باشد. من هم کار خودم را میکنم». بهاینترتیب، این زن انجمن داروخانههای پرتغال را وادار کرد اولین برنامه ملی و بلکه جهانیِ تعویض سرنگ را اجرا کند.
موجی از کلینیکهای خصوصی گرانقیمت و مراکز ایمانمحور و رایگان به راه افتاد که نوید بازپروری و درمان معجزهآسا میدادند، اما نخستین مرکز دولتی ترک اعتیاد زیر نظر وزارت بهداشت (مرکز تایپاس در لیسبون) در سال ۱۹۸۷ به بهرهبرداری رسید. پریرا که در اولاو دچار کمبود منابع شده بود، چند تن از بیمارانش را برای درمان به تایپاس فرستاد، هرچند با روش پرهیزمحورِ آن مرکز موافق نبود. او میگفت: «اول مواد را از شخص میگیرید، سپس با رواندرمانی خلاء موجود را پر میکنید». هیچ شاهد علمی در دست نبود که نشان دهد این روش کارساز خواهد بود و کارگر هم واقع نشد.پریرا برخی از بیمارانش را به برنامه متادوندرمانی لوپز در پورتو نیز فرستاد و دریافت که این روش در بعضی موارد خوب جواب میدهد. ولی پورتو در آن سر کشور قرار داشت. او میخواست روش متادون را روی بیمارانش امتحان کند، اما وزارت بهداشت هنوز مجوز استفاده از آن را صادر نکرده بود. برای دورزدن این مشکل، پریرا گاهی از پرستار میخواست در صندوق ماشینش برای او دزدکی متادون بیاورد.روش پریرا برای درمان معتادان درنهایت توجه وزارت بهداشت را جلب کرد. او اکنون مردی ۶۸ ساله اما سرزنده و جذاب است و میگوید: «در کلینیک به سراغم آمدند و پیشنهاد کردند یک مرکز درمانی باز کنم». پریرا یکی از همکاران جوانش بهنام ژوآو گولاو را دعوت به همکاری کرد، که در شهر همجوار پزشک خانواده بود.
این دو همکار جوان اولین مرکز «سی.اِی.تی» را با همت مشترک خود در سال ۱۹۸۸ در جنوب پرتغال افتتاح کردند. (در این سالها این نوع مراکز اسامی و سرواژههای گوناگونی گرفتهاند، اما عموماً از نام «مرکز درمان معتادان» یا بهاختصار سی.ای.تی استفاده میکنند). ساکنان محلی بهشدت با این کار مخالفت میکردند و پزشکان مرکز درمان خود را بدون برنامه مدونی پیش میبردند. یکماه بعد، پریرا و گولاو دومین مرکز سی.ای.تی را در اولاو راهاندازی و چند پزشک خانواده دیگر مراکز دیگری در مناطق شمالی و مرکزی افتتاح کردند و بدینترتیب یک شبکه نهچندان منسجم شکل گرفت. روزبهروز پزشکان بیشتری به این نتیجه میرسیدند که مؤثرترین پاسخ به اعتیاد باید شخصی باشد و ریشه در اجتماع داشته باشد. درمان همچنان در مقیاسی کوچک صورت میگرفت و محلی و عمدتاً موردی بود.
اولین پیشنهاد رسمی برای تغییر قانون مواد مخدر
اولین پیشنهاد رسمی برای تغییر قوانین مواد مخدر پرتغال از طرف روئی پریرا قاضی سابق دادگاه قانون اساسی مطرح شد که اقدام به اصلاح قانون مجازات عمومی در سال ۱۹۹۶ کرد. او به این نتیجه رسید که زندانیکردن به دلیل مصرف مواد مخدر روشی غیرمؤثر و غیراخلاقی است. او طی دیداری که در دفترش در دانشکده حقوق دانشگاه لیسبون داشتیم به من گفت: «از همان ابتدا نظرم این بود که مجازات مصرفکنندگان مواد بهدست دولت قانونی نیست». او گفت در آن زمان، حدود نصف زندانیان بهدلایل مرتبط با مواد مخدر به زندان افتاده بودند و این بیماری فراگیر «معضلی حلنشدنی» مینمود. توصیه او این بود که بدون اعمال مجازات یا طرد مصرفکنندگان مواد از جامعه، آنها را به دوری از مواد تشویق کنیم. پیشنهادهای پریرا بلافاصله پذیرفته نشد، اما مغفول هم نماند.
در سال ۱۹۹۷، پس از ۱۰ سال مدیریت مرکز سی.ای.تی در فارو، از گولاو دعوت کردند تا به طراحی و هدایت یک استراتژی ملی درباره مواد مخدر کمک کند. او یک تیم کارشناسی برای مطالعه راهکارهای ممکن برای حل معضل مواد مخدر پرتغال تشکیل داد. توصیههای نهایی کارشناسان، ازجمله جرمزدایی کامل از مصرف مواد مخدر، در سال ۱۹۹۹ ارائه شد و در سال ۲۰۰۰ به تصویب شورای وزرا رسید و در سال ۲۰۰۱ طرح اقدام ملی جدید اجرایی شد.
این روزها، گولاو سلطان سیاستگذاری پرتغال در حوزه مواد مخدر شناخته میشود. او در دوران هشت دولت محافظهکار و ترقیخواه، در بنبستهای جنجالیِ قانونگذاران و لابیگران، در تغییر نگرش علمی به اعتیاد و افزایش رواداری فرهنگی در برابر مصرف مواد، در دوران ریاضت اقتصادی و در فضای سیاستگذاری جهانی که فقط در همین اواخر اندکی از جو متخاصم آن کاسته شده، راهنمایی بلامنازع بوده است. گولاو همچنین فعالترین سفیر جهانی جرمزدایی از مواد مخدر است. او بیوقفه در پاسخ به دعوتهایی از سراسر دنیا به همهجا سفر میکند تا تجربه موفق پرتغال در کاهش آسیب را برای مقامات کشورها تبیین کند، از نروژ گرفته تا برزیل، که با وضعیت بغرنجی مواجهاند.
گولاو به من گفت: «این جنبشهای اجتماعی به زمان نیاز دارند. این که چنین اتفاقی در جامعهای محافظهکار همچون جامعه ما بهصورت فراگیر در تمام طبقات اجتماعی رخ داد، تأثیر قابلتوجهی داشت». گولاو تردید دارد که اگر اپیدمی هروئین فقط طبقات پایین یا اقلیتهای نژادی پرتغال را گرفتار کرده بود، باز هم گفتوگو درباره مواد مخدر، اعتیاد و کاهش آسیب میتوانست بدین شکل پیش برود. «زمانی فرا رسیده بود که نمیتوانستید خانوادهای پرتغالی پیدا کنید که گرفتار نشده باشد. هر خانوادهای معتاد یا معتادان خودش را داشت. این معضل همگانی شده بود، طوری که جامعه احساس کرد: باید کاری کنیم».سیاست پرتغال بر سه رکن استوار است: اول این که چیزی بهنام مواد مخدر ملایم یا قوی نداریم، بلکه رابطه سالم یا ناسالم با مواد مخدر داریم؛ دوم این که پشت رابطه ناسالم فرد با مواد اغلب روابط سست او با عزیزانش، با دنیای اطرافش و با خودش نهفته است؛ و سوم این که ریشهکنکردن همه مواد مخدر هدفی دستنیافتنی است.
گولاو به من گفت: «سیاست کشور این است که هر فرد را بهصورت متفاوت درمان کند. رمز کار در حضور ماست».
در محلهای از لیسبون که بهسرعت درحال نوسازی است و مدتها محل تجمع گروههای حاشیهنشین بوده مرکزی بهنام «اینموراریا» قرار دارد. این مرکز از ساعت ۲ تا ۴ بعدازظهر به مهاجران و پناهندگان فاقد مدارک خدمات میدهد و از ساعت ۵ تا ۸ عصر به روی مصرفکنندگان مواد باز است. مجموعهای از روان شناسان، پزشکان و پشتیبانهای همتا (که خودشان قبلاً مصرف میکردند) در این مرکز سرنگ تمیز، فویل مربعیِ آماده، بسته مصرف، ساندویچ، قهوه، لباس تمیز، لوازم بهداشتی، تست سریع اچ آی وی و مشاوره میدهند و همه اینها رایگان و بهصورت ناشناس انجام میشود.
روزی که من به آن مرکز رفته بودم، تعدادی جوان در آن اطراف منتظر دریافت نتیجه تست اچ آی وی و تعدادی دیگر مشغول ورقبازی بودند، از آزار و اذیت پلیس شکایت میکردند، لباس عوض میکردند، درباره اوضاع معیشتی مشاوره میکردند، فیلم تماشا میکردند و به همدیگر روحیه میدادند. آنها از لحاظ سنی، مذهبی، نژادی و جنسیتی مختلف بودند و از جایجای کشور و جهان در جمع آنها دیده میشد. وقتی پیرمردی نحیف از حمام بیرون آمد که پس از اصلاح ریشش قابل شناسایی نبود، جوانی پرانرژی که قبلاً مشغول ورقزدن مجله بود دستانش را بلند و ابراز خوشحالی کرد. سپس رو کرد به مردی ساکت که کنارم نشسته بود و ریشی ژولیده و موهای تیره داشت که از کلاهش بیرون زده بود و گفت: «تو چطور؟ چرا نمیری ریشت رو بزنی؟ نباید امیدت رو از دست بدی مرد. وقتشه که تمومش کنی». مرد، در جا، لبخندی زد.در بازدیدهای یکماههام از مرکز، با برخی از پشتیبانهای همتا از جمله ژوآو آشنا شدم، مردی با چشمان آبی که به جزئیات چیزی که یاد میگرفتم دقت میکرد. ژوآو میخواست مطمئن شود من فهمیدهام که نقش آنها در مرکز وادار کردن کسی به ترک مواد نیست، بلکه کمک به آنها در به حداقل رساندن خطراتی است که مصرفکنندگان را تهدید میکند.ژوآو گفت: روزبهروز افراد به این نتیجه میرسیدند که مؤثرترین پاسخ به اعتیاد باید شخصی باشد و ریشه در اجتماع داشته باشدوآنها باید خودشان بخواهند». او در ادامه گفت، حتی وقتی خودشان میخواهند دست از مصرف مواد بکشند، همراهی پشتیبان با آنها در ملاقاتها و مراکز درمانی ممکن است برای مصرفکننده راحت نباشد و اگر درمان خوب پیش نرود، این ریسک هست که شخص از خجالت دوباره به مرکز مراجعه نکند. «آن گاه آنها را از دست خواهیم داد و ما این را نمیخواهیم. از آنها میخواهم وقتی دوباره سراغ مواد رفتند، بازهم به مرکز برگردند». او معتقد است که شکست بخشی از فرایند درمان است.
ژوآو پس از آن که مدتی از پسر جوانش دور مانده بود، اکنون از این که پدربزرگ شده بسیار خرسند است. او پس از چندین بار تلاشِ ناموفق و دردناک برای درمان که هرکدام ویرانگرتر از قبلی بود مصرف اسپیدبال (ترکیبی از کوکائین و مواد مخدر دیگر) را ترک کرده بود. او مدتها از شاهدانه برای درمان استفاده میکرد -متادون یا هیچیک از برنامههای بستری برایش مؤثر واقع نشد- اما دوگانگیِ بیرحمانه جرمزدایی آن جا بود که مصرف، جرم محسوب نمیشد اما خرید آن جرم بود. آخرین و بدترین وضع برای او وقتی پیش آمد که برای خرید ماری جوانا سراغ فروشنده همیشگیاش رفت اما فروشنده گفت: «چیزی که میخواهی الان ندارم، اما مقداری کوکائین خوب دارم.» ژوآو گفت «نه متشکرم» و راهش را کشید و رفت، اما خیلی زود سر از دستگاه خودپرداز درآورد و پیش فروشنده برگشت. وقتی از این وضع عبور کرد، وارد رابطه جدیدی شد و برای خودش کسبوکاری راهاندازی کرد. زمانی بیش از ۳۰ نفر کارگر داشت. سپس بحران مالی پیش آمد. میگوید: «مشتریها بدهی خود را پرداخت نمیکردند و کمکم سروکله طلبکارها پیدا شد. همه آن چه را که درطول چهار پنج سال ساخته بودم، درعرض ششماه به باد دادم».
برخلاف نتایج ملموس تجربه پرتغال، کشورهای دیگر تمایل چندانی به تبعیت از این رویکرد نشان ندادهاند. پرتغالیها از سال ۱۹۹۸ جرمزدایی از مواد مخدر را با جدیت پیگیری کردند، درست پس از اولین اجلاس ویژه مجمع عمومی سازمان ملل درباره معضل جهانی مواد مخدر. این نشستها در سطح سران کشورها و هر ۱۰ سال یکبار بهمنظور تعیین سیاستهای مواد مخدر برای کشورهای عضو و بررسی روندهای اعتیاد، آلودگی به عفونتهای مرتبط، پولشویی، قاچاق و خشونتهای کارتلی تشکیل میشود. در اولین نشست -با شعار «دنیای عاری از مواد مخدر؛ هدفی دستیافتنی برای ما»- کشورهایی از آمریکای لاتین بر یک بازنگری بنیادین در رویکرد جنگ علیه مواد مخدر تأکید داشتند، اما هرگونه تلاش برای ارزیابی مدلهای جایگزین (مانند جرمزدایی) به بنبست رسید. تا نشست بعدی در سال ۲۰۰۸، مصرف جهانی مواد و خشونتهای مربوط به تجارت مواد مخدر افزایش چشمگیری یافت. یکسال پیش، جلسه فوقالعادهای برگزار شد، اما بسیار ناامیدکننده بود؛ مثلاً عبارت «کاهش آسیب» حتی یک بار هم در سند نهاییِ نشست نیامده بود.برخلاف این شکست، در سال ۲۰۱۶ پیشرفتهای نویدبخش دیگری حاصل شد: شیلی و استرالیا اولین باشگاههای حشیشِ طبی خود را افتتاح کردند؛ چهار ایالت دیگر آمریکا بهتبعیت از دیگران حشیش طبی و چهار نوع حشیش تفننیِ قانونی معرفی کردند؛ دانمارک بزرگترین مرکز مصرف مواد و فرانسه اولین مرکز خود را افتتاح کرد؛ آفریقای جنوبی پیشنهاد قانونیکردن حشیش طبی را مطرح کرد؛ کانادا طرحی تهیه کرد برای قانونیکردن مصرف تفننی حشیش و راهاندازی مراکز بیشتر برای تزریق نظارتشده و غنا اعلام کرد که از هرگونه مصرف شخصی مواد مخدر جرمزدایی خواهد کرد.
بزرگترین تحول در نگرش و سیاستگذاری جهانی از جنبش قانونیکردن حشیش نشأت گرفته است. فعالان محلی به گولاو فشار میآورند تا درباره کنترل حشیش و قانونیکردن فروش آن در پرتغال موضعگیری کند؛ سالها پاسخ او این بوده که هنوز زمان مناسب آن فرا نرسیده است. قانونیکردنِ مادهای خاص مبنای فلسفی پرتغال را درمقابله با مواد مخدر و کاهش آسیب زیر سؤال خواهد برد. استدلال او این بود که مشکل مواد مخدر نیست، بلکه نوع رابطه با مواد است، اگر چیزی بهنام مواد مخدر ملایم و قوی نداریم و اگر تمام مواد غیرمجاز را یکسان میدانیم، آن گاه نباید همه آنها را قانونی کنیم؟
برای هموارکردنِ راه جرمزدایی از مواد مخدر و قانونیکردن آنها در سطح جهانی، باید تغییرات فرهنگی بینالمللی کلانی در نحوه نگرش به مواد مخدر و اعتیاد صورت گیرد. در آمریکا، کاخ سفید تمایلی نشان نمیدهد به بررسی آن چه که طرفداران اصلاحات در سیاست مبارزه با مواد مخدر «اعتیاد به مجازات» مینامند. اما اگر پرتغال محافظهکار، انزواطلب و کاتولیک توانسته به کشوری تبدیل شود که در آن مصرف مواد مخدر جرمزدایی شده است، پس تغییر نگرش در جاهای دیگر نیز شدنی به نظر میرسد. ولی شعار کاهش آسیب میگوید: «برای این که تغییر کنید، اول باید آن را بخواهید.»
وقتی پریرا مرکز سی.ای.تی را در اولاو راهاندازی کرد، با مخالفت شدید ساکنان مواجه شد؛ آنها نگران بودند که با افزایش معتادان در محله، جرایم نیز بالا خواهد رفت. اما عکس آن اتفاق افتاد. چندماه بعد، یکی از همسایهها برای عذرخواهی پیش پریرا آمد. او آن وقت متوجه نشده بود، ولی سه فروشنده مواد در خیابان آنها بودند که وقتی مشتریهای محلی خود را از دست دادند، بساطشان را جمع کردند و از محله رفتند.
خود ساختمان سی.ای.تی یک بلوک دوطبقه قهوهای است که دفاتر کاری در بالا و یک سالن انتظار، چند حمام، انباری و کلینیک در طبقه زیرین واقع شدهاند. درهای ساختمان هر هفت روز هفته و هر ۳۶۵ روز سال ساعت 8:30 صبح باز میشود. بیماران در تمام روز در ساختمان رفتوآمد میکنند تا وقت ملاقات بگیرند، گپ بزنند، وقتگذرانی یا استحمام کنند یا مصرف هفتگی متادون خود را دریافت کنند. یک سال خواستند مرکز را در روز کریسمس تعطیل کنند، اما بیماران درخواست کردند که باز بماند. برای بعضیها که از خانوادهشان جدا افتاده و بیخانمان شده بودند، این مرکز نزدیکترین مکان به جامعه و زندگی عادی بود.
مرکز اولاو ۹ سال پیش با هزینه کمتر از سه میلیون یورو (۶/۲ میلیون پوند) از بودجه عمومی احداث و راهاندازی شد. این ساختمان نیز مانند مراکز دیگر به شبکه خدمات بهداشتی و بازپروری اجتماعی متصل است و میتواند همزمان ۱۴ نفر را در خود جای دهد. در این جا درمان بهصورت رایگان با معرفی پزشک یا درمانگر صورت میگیرد و معمولاً بین هشت تا ۱۴ روز طول میکشد. بیماران هنگام ورود تمام وسایل شخصی خود -عکس، گوشی و هرچیز دیگر- را تحویل میدهند و میتوانند دوباره هنگام ترخیص پس بگیرند.
پریرا توضیح میدهد: «ما به این ضربالمثل قدیمی باور داریم: بیخبری خوشخبری است. ما این کار را نه برای تنبیه بلکه برای محافظت از آنها میکنیم». ممکن است خاطرات تحریک شود و گاهی خانواده، دوستان و رابطه مسموم مشکلساز شوند.در سمت چپ چند اتاق مصرف و یک اتاق ایزوله با پوشش نرم قرار داشت که در هر گوشه به دوربینهای امنیتی مجهز شده بود. هریک از بیماران سوئیت خودش را داشت؛ با فضایی ساده، راحت و خصوصی. در سمت راست، یک اتاق «رنگ» قرار داشت با چرخ سفالگری، بطریهای پلاستیکی بازیافتی، رنگ، جعبههای تخممرغ، کاغذ براق و سایر لوازم هنرهای دستی. در اتاقی دیگر، مدادرنگی و تعدادی سهپایه نقاشی گذاشته بودند. همچنین یک کوره سفال و در کنار آن مجموعهای از زیرسیگاریهای دستساز زیبا دیده میشد. مصرف سیگارِ بسیاری از بیماران همچنان بالا بود.بیماران دایماً مشغول بودند و پیوسته دستها، بدن یا حسهای خود را در کارهایی مثل ورزش یا ساخت اثر هنری به کار میگرفتند و همیشه وقت خود را با کاری پر میکردند. پریرا گفت: «اغلب میشنویم که بیماران ما از عبارت «من و بدنم» استفاده میکنند. گویی نوعی گسستگی بین «من» و «جسم من» بوده است».
برای کمک به بازگرداندن بدن بیماران، سالن ورزشی کوچکی با کلاسهای ورزشی، فیزیوتراپی و جکوزی در نظر گرفته شده بود. پس از آنهمه رفتار مخرب -به تباهیکشاندن بدن، روابط، زندگی و جامعه خود- گاهی با فهمیدن این که میتوان چیزهای زیبا و سودمندی خلق کرد، تحولی در فرد ایجاد میشود.
پریرا میگوید در کارش قاطع است، اما هرگز بیمارانش را به دلیل بازگشت یا شکست در معرض مجازات یا قضاوت قرار نمیدهد. بیماران آزاد هستند هروقت خواستند مرکز را ترک کنند، همینطور اگر برگردند مرکز با روی باز آنها را میپذیرد، حتی اگر این اتفاق بارها و بارها تکرار شود.پریرا از عصای جادویی یا یک راهکار واحد و همگانی استفاده نمیکند، بلکه او به دنبال تعادل روزانه است: از خواب برخاستن، خوردن صبحانه، کاردستی درست کردن، خوردن دارو، ورزشکردن، سر کار رفتن، رفتن به مدرسه، وارد اجتماع شدن وپیشرفت کردن. او بارها به من میگفت که سرزنده بودن ممکن است کاری بسیار پیچیده باشد.پریرا به من گفت: «موضوع فقط دادن متادون نیست، بلکه باید رابطه را با بیمار حفظ کنید».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

محمداکبری- مسئول کمیته علمی پژوهشی بنیاد ملی مد و لباس با تاکید بر این که باید کتاب هنر دوره دبستان و راهنمایی هر استان کشور مطابق با هنر بومی آن منطقه تهیه شود تا شاهد رویش های مجدد فرهنگ از دست رفته باشیم، بر کمبود محتوای آموزشی کتاب های درسی برای ایجاد تعصب فرهنگی به منظور استفاده از کالای ایرانی اشاره کرد. وی ایجاد گروه ها و استفاده از شبکه های اجتماعی را راه موثری برای مقابله با پدیده قاچاق به عنوان اصلی ترین قاتل فرهنگ و هنر خلاقانه ایران می داند.
فاطمه بهرامی عضو هیئت علمی مد و لباس جهاد دانشگاهی و طراح مد جهانی خوشنویسی ایرانی روی البسه درباره لزوم اهمیت یافتن فرهنگ و خلاقیت در پیشبرد جامعه وچالش های فرهنگ و راه برون رفت از آن با خبرنگار خراسان گفت وگو کرد که شرح آن را در ادامه مطلب خواهید خواند.
اهمیت فرهنگ در جهان امروز تا چه میزان است
در بررسی ها مشخص شده است که بسیاری کشورها بیشترین بها و ارزش را برای عرصه فرهنگ و خلاقیت قائل هستند و بیشترین تمرکز را نیز در حوزه کودکان قرار میدهند.
این برنامه ریزی به صورت برنامه ریزی دقیق و مهندسی شده است به طوری که چشم انداز روشنی برای خود در نظر می گیرند.
به طو مثال این برنامه ای که اکنون در عربستان می بینید راهبردی است که برای اجرای آن نزدیک به 25 سال زمینه سازی و برنامه ریزی کرده اند و اکنون به دنبال پیشبرد آن هستند. متاسفانه ما همه چیز را داریم به جز این که چشم انداز این را در نظر داشته باشیم که 25 سال بعد بچه های ما در چه موقعیتی قرار می گیرند.
یعنی ما در کشورمان برنامه ریز فرهنگی نداریم؟
نمی شود گفت به طور کلی برنامه ریزی نداریم یا قدرت برنامه ریزی فرهنگی در کشور وجود ندارد اما در این میان یکی از اصلی ترین عوامل شاید این باشد که ما به شدت همه سیاسی هستیم به طوری که برای هر فعالیت فرهنگی به دنبال آن هستیم که رنگ و روی سیاسی به آن بدهیم و اگر سیاسی نبود، تلاش کنیم سیاسی بشود.
مدام می پرسیم قرار است چه اتفاقی بیفتد چه گروه و افرادی می خواهند از این اقدام فرهنگی سود ببرند . از این رو شاید بتوان این گونه گفت که متاسفانه بعضا برای فرهنگ حرکت سالم قائل نیستیم.
مخاطب عادی هم با شک نگاه می کند. به فرض من برای مخاطب کودک کتاب رایگان هم که عرضه کنم، قبل از این که آن را از من بگیرند به دنبال پاسخ به این سوال هستند که قرار است چه کسی از آن سود ببرد؟ سر این به کجا وصل است؟
مشکل نبود انسجام در امور و برنامه ریزی های فرهنگی چیست؟
باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اولویت اول ما فرهنگ و خلاقیت نیست بلکه اولویت فعلی بحث معیشت و اقتصاد است و این خود ضربه ای بزرگ به فرهنگ است.
بیشترین اثر این ضربه متوجه جوان خلاق و هنرمند است، دانشجویان خلاق زیادی دارم که بسیار علاقه و دغدغه دارند اما مشکل اصلی خود را فعلا کار و درآمد و معیشت می بینند و قبل از کار ابتدا این سوال را از من می پرسند که با این فعالیت هنری می توانیم به پول برسیم .
هرچند وقتی من به آن ها این قانون را می گویم که «اگر مهارت را به طور کامل فرابگیری و برایش وقت بگذاری به پول هم می رسی» چنین جوابی دریافت می کنم که « نمی توانم وقت بگذارم باید خرجم را در بیاورم». در این وضعیت جوانان برای فعالیت های خلاقانه هنری یا باید شخصا برنامه ریزی کنند یا کار بخوابد چرا که حمایت ها از او کافی نیست.
با توجه به این که اقتصاد فرهنگ را اسیر خود کرده وضعیت در بحث مد و لباس چگونه است؟
در این حوزه هم وضعیت متفاوتی دیده نمی شود میتوانم فعالان ممتازی را که چیزی از طراحان تراز اول دنیا و هنرمندان نامدار جهانی در حوزه مد و لباس کم ندارند، معرفی کنم که پر انرژی و عاشق کارشان هستند و همه جور سختی را به جان می خرند. اما متاسفانه چند تا ازاین جوانان طی سال گذشته و امسال اعلام کرده اند که می خواهند کارگاه شان را ببندند. مشکل مالی آن ها را زمین زده است به همین دلیل به نتیجه مطلوب نمی رسند.
وضعیت اقتصاد چه تاثیری بر حوزه مد و لباس داشته است؟
ما طراحان هنرمند ممتازی در کارگاه های تولیدی داریم. کافی است سری به «انجمن صنفی خیاطان و تولید کننده ها» بزنید و ببینید ما چند کارگاه تعطیل شده داریم.
آسیب بزرگ دیگری که وجود دارد و نام گذاری امسال بی ارتباط با همین آسیب نیست، بحث واردات کالا به خصوص پوشاک و لباس قاچاق است .
واردات لباس قاچاق علاوه برآن که فاجعه ای جدی برای فرهنگ مدو لباس ایرانی اسلامی است ترکش هایش نیز آسیب اقتصادی جبران ناپذیری به طراح ، تولید کننده و کارگرایرانی می زند.
در بحث واردات لباس بدون تعارف بگویم تا این جا که بنده متوجه شدم مسئولان یا توان کافی یا دغدغه لازم را برای مقابله ندارند چرا که موضوع به این مهمی در جدول اولویت بندی در موقعیت خوبی قرار نگرفته است.
در این وضعیت چه کاری از دلسوزان فرهنگی بر می آید؟
عقیده دارم حتی اگر با شوره زار مواجه باشیم لازم است خود بستر لازم را برای کاشتن دانه مهیا سازیم. جوانان ما باهوش و خلاق اند، هم اکنون گروه هایی میان خود به عنوان همکار و حامی درست کرده اند.
به رغم ناملایمت ها می بینیم نمایشگاه هایی از کار دست خود درست و خودشان از خودشان خرید می کنند . همدیگر را یاری و با این کار به تولید کمک می کنند.
جوانان از هم حمایت و کار دست خود را معرفی و محصولات فرهنگی را تبلیغ می کنند. آن ها در شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها فعالیت خوبی داشته و پویش های محصولات «کاردست ایرانی» و «کالای غیر چینی» ایجاد کرده اند. این فعالیت ها بازخوردخوبی در جامعه دارد و با استقبال روز افزون مواجه می شود.
چرا حساسیت فرهنگی جامعه ایرانی برای مصرف کالای خارجی پایین است؟
هر چند خودم به این موضوع تعصب دارم اما بارها مجبور شده ام برای دانشجویانم با دلیل و برهان اهمیت موضوع را تبیین کنم.
میزان حساسیت «ایران دوستی» و علاقه مندی به فرهنگ را باید از ابتدای دوران کودکی بالا ببریم تا 10 سال بعد در نوجوانی و جوانی جواب بدهد .
در این زمینه کتاب های درسی دهه های مختلف را بررسی و همچنین میان مردم پرس و جوی میدانی کردم که چه درس هایی از کتاب فارسی دردوره دبستان ماندگارتر است. به جرئت میتوان ادعا کرد درس هایی که راجع به اشعار فردوسی و حس وطن خواهی و ایران دوستی در این کتاب ها بوده کمتر شده است .
این یک واقعیت است که شعر آرش کمانگیر از دبستان تا الان در ذهن من باقی مانده والگوی من شده است که ایرانم را دوست داشته باشم اما الان در کتاب درسی فرزندم دیده نمیشود.
خودتان چه کارهایی را برای فرهنگ سازی انجام داده اید؟
باید در آموزش دوران کودکی مصمم باشیم. یکی از گزینه هایی که پیشنهاد دادم و توجه زیادی به آن نشده و اکنون خودم آن را در دست پیگیری دارم بازنگری در کتاب هنر مقطع دبستان و راهنمایی است .
ما هر استان را به یک صنعت می شناسیم کتاب درسی باید روی آن هنر متمرکز شود تا بچه ای که آن را می خواند، تعصب فرهنگی خود را بیابد .
باید آموزش هنر بومی هر منطقه که هنر های ملی این سرزمین است، آموزش داده شود. این خود خشت زیرین ساختمان بلند فرهنگ ایران است.
در ارتباطی که با جامعه محروم شرق کشور از طریق همکاری سازمانی برای رفع محرومیت زدایی داشتم، با دختر بلوچی مواجه شدم که برای جبران محبت، به ما چند بادبزن حصیری ساخته دست خودش را هدیه داد، از او خواستم تا چیزهایی بسازد که مصرف متنوع تری داشته باشد و او کارهای خلاقانه زیادی اعم از زیر انداز و کلاه را به زیبایی تولید کرد که برایش سود اقتصادی خوبی داشت.این فقط به این دلیل بود که خودش را باور کرد.
آیا قاچاق می تواند به فرهنگ ایرانی ضربه بزند؟
قاچاق کالا یکی از بزرگ ترین دشمنان فرهنگ است اما از آن جایی که افراد فعال در آن خیلی قدرت دارند، شاید نتوان امیدوار بود که به آسانی با آن برخورد شود بنابراین مردم باید کمک کنند و الگوی رفتار هر ایرانی این بشود «جنس چینی و قاچاق نخرید».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ثبات اجتماعی و رضایت عمومی، زیرساخت و اساس همه مسائل سیاسی و فرهنگی و دینی است. اگر آرامش اجتماعی و رضایت شهروندی از زندگی روزمره وجود نداشته باشد اصلا زمینه ای برای تبیین بقیه امور به وجود نمی آید و از همین روی در روایات و احادیث ما به صراحت از فقر به عنوان آفت ایمان کُش یاد شده و گرانی را به عنوان عامل بداخلاقی و بیقراری عمومی ذکر کرده اند و حتی امام ششم علیه السلام گرانی را نابود کننده امانتداری دانسته اند.
اگر شهروندان یک جامعه در زندگی خود احساس امنیت و آرامش داشتند و مطمئن بودند که قانون حافظ حقوق آن هاست و یقین داشتند که با کار و تلاش معمول حداقل نیازهای طبیعی شان تأمین می شود، تازه آن وقت می شود انتظار داشت که در امور سیاسی مشارکت داشته باشند و در شعائر دینی و مذهبی همراه شوند و برای رشد و ارتقای فکری و فرهنگی خود بکوشند.
متأسفانه ما به جای توجه به ریشه ها و بنیان ها، معمولا بیشتر به حاشیه ها و نتیجه ها مشغولیم و آن قدر که از مسائل دینی و مذهبی یا دغدغه های سیاسی صحبت می کنیم به موضوعات اجتماعی اهتمام نداریم.
کاش به اندازه برجام به مشکلات اجتماعی فکر می کردیم و توجه داشتیم که اگر بی ثباتی و آشفتگی اجتماعی فراگیر شود دیگر نه تنها برجام و اف ای تی اف بلکه حتی عادی ترین امور اخلاقی نیز دچار تشنج و آشوب می شود و چیزی از دین و دنیای مردم باقی نمی ماند.
رضایت شهروندان باعث می شود که اموال عمومی را حفظ کنند و رفتارهای مطلوب اجتماعی داشته باشند و برای اهداف مشترک و مصالح عمومی بکوشند.
سلامت رفتار مسئولان و اعتماد مردم به مدیران و رؤسای کشور باعث می شود که این رضایت اجتماعی تحقق یابد. در غیر این صورت شهروندان به شکل ظاهری در میان جمع خواهند زیست اما دلشان در جای دیگری برای گریختن و مهاجرت لحظه شماری خواهد کرد و آن وقت باورها و افکار و علایق و گرایش های شان را شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی تعیین خواهد کرد.
مردم باید واقعا خود را دارای نقش و حق بدانند و حرمت و شأن شان به عنوان صاحبان واقعی کشور حفظ شود و بدانند و ببینند که حرمت و کرامت شان محترم و محفوظ است.
وقتی کسی احساس کرد که تحقیر شده و زور شنیده و... جایی این عقده را خالی خواهد کرد!
ریشه بسیاری از مشکلات همین موضوعات اجتماعی است در زندگی روزمره و نهادهای عمومی و اداره ها و ... که بعدها یک جایی با کوچک ترین بهانه سرباز می کند و آن وقت ما فکر می کنیم سیاسی است !
واقعا وقتی افسر پلیس در جاده کمین کرده و کسی را شکار می کند، آن فرد به کنترل سرعت خود خواهد پرداخت ؟ درحالی که موقع گرفتاری پلیس به دادش نرسیده ولی موقع مچ گیری و جریمه کردن ! همیشه به موقع حاضر بوده !
از این نمونه های کوچک بگیرید تا فشار روحی و عقده های روانی که در این شرایط سخت اقتصادی برخی آگهی های بازرگانی سیما برای مردم محروم ایجاد می کند - و به شکاف طبقاتی دامن می زند و سطح توقعات را بالا می برد- و تصور کنید همه این ها وقتی دست به دست هم بدهد چه فضایی در دل و جان شهروندان می سازد!
اگر همین قدر که درباره مسائل سیاسی و دینی حساس و نگران هستیم درباره آسیب های اجتماعی و ریشه های مشکلات دغدغه داشتیم شاید خیلی از مسائل اصلا به وجود نمی آمد که حالا بخواهیم برای درمان و علاجش عزا بگیریم و برای حل آن ها چاره جویی کنیم!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.