صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
گروس عبدالملکیان
به بهار بدهکارم
دست کم یک شعر برای هر شکوفه
به پنج شنبه بدهکارم
دست کم یک شعر برای هر ثانیه
به تو بدهکارم
دست کم یک جان برای هر لبخند
علی محمد مودب
من از این جا خواهم رفت
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد
رسول یونان
نگاه می کنم از هر طرف سوار تویی
نشسته یک تنه بر صدرِ روزگار تویی
هزار لحظه گذشت و هزار لحظه دلم
به سینه سر زد و... دیوانه را قرار تویی
جویا معروفی
ضرب گشتم در تو پس از خویشتن کم می شوم
آه! خوشحالم که دارم با تو مدغم می شوم
ابر باشی ابر خواهم گشت ای محبوب من
تو به هر شکلی که خواهی بود من هم می شوم
مهدیه امینی